اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-08-28-حجت الاسلام والمسلمين قرائتي – ويژه برنامه شهادت حضرت امام رضا(عليه السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ويژه برنامه شهادت حضرت امام رضا(عليه السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 28- 08-96

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.     
اللهم صلّ عَلي عَليِ بن موسي الرضا المرتضي
جز قامت گلدسته شمشادي نمي‌خواهيم *** جز صحن گوهرشادتان شادي نمي‌خواهيم
عمري است روي گنبدت بالانشين هستيم *** جايي به جز اين خانه که دادي نمي‌خواهيم
دل را گرفتار تمام صحن‌ها کرديم *** در صحن آزادي هم آزادي نمي‌خواهيم
پيش تو بودن منتهاي آرزوي ماست *** بي تو چه آبادي، چه ويرانه نمي‌خواهيم
با دانه‌هاي حضرتي تا پر درآورديم *** از دانه‌هاي ديگر امدادي نمي‌خواهيم
عشق حقيقي بين ما و حضرت آقاست *** افسانه‌ي شيرين و فرهادي نمي‌خواهيم

شريعتي: «اللهم اني وقفتُ علي بابٍ من ابواب بيوت نبيک صلواتک عليه و آله» سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم. خانم‌ها و آقايان، بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، از بهشت روي زمين مشهدالرضا به فرد فرد شما سلام مي‌کنيم و سلام شما را به امام رئوف، علي بن موسي الرضا مي‌رسانيم. نايب الزياره و دعاگوي فرد فرد شما هستيم. انشاءالله به زودي زود زيارت مشهد الرضا نصيب فرد فرد شما عزيزان شود. به رسم يکشنبه‌ها خدمت حاج آقاي قرائتي عزيز هستيم. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته. امروز روز شهادت امام رضا است. به طور طبيعي بايد در مورد امام رضا صحبت کرد. يک مسأله‌اي هست که چطور شد که امام رضا وليعهدي مأمون را پذيرفت؟ يعني اگر امام خميني جانشين شاه مي‌شد، نمي‌گفتيم: چطور شد که امام نزد شاه رفت؟ اين يک مسأله‌ي تاريخي است ولي چون جنبه‌ي اعتقادي دارد مي‌خواهيم بررسي کنيم.
مأمون يک هدف‌هايي داشت، امام رضا(ع) را اجبار کرد تو بايد وليعهد شوي. ولي امام رضا هم با يک سياست نرم همه هدف‌هاي مأمون را قيچي کرد. يعني مأمون ناکام شد. اين بحث امروز را يک خرده بايد دل داد. بحث فني است ولي شنيدنش لازم است. اول اينکه مأمون قصد داشت با مقام وليعهدي که به امام رضا مي‌دهد، به ديگران بفهماند من طرفدار اهل‌بيت هستم. اگر پدرم هارون الرشيد امام کاظم را کشت، غلط کرد. من پسر هارون الرشيد هستم ولي امام را نمي‌کشم و او را وليعهد مي‌کنم. رضا شاه با حجاب و مسجد مخالف بود اما محمدرضا يک سياستي داشت. محمدرضا هم سالي يکبار شب عاشورا روضه مي‌رفت. هارون الرشيد امام کاظم را کشت، مأمون هم پسر را کشت. گرگ زاده عاقبت گرگ شود! مأمون گفت: اگر امام رضا را وليعهد کنم، خوبي‌اش اين است که دل ايراني‌ها را بدست مي‌آورم.    اين يک هدف است. 2- بين امين و مأمون درگيري بود. ايراني‌ها علاقه‌مند به اهل‌بيت بودند. مادر امام رضا هم ايراني بود. مأمون تصميم گرفت او را وليعهد کند که ايراني‌ها را هم داشته باشد. هم طرفداران اهل‌بيت را داشته باشد و هم ايراني‌ها طرفدار او باشند. 3- مأمون مي‌خواست امام رضا را يک آدم رياست طلب نشان بدهد. بگويد: امام رضا بخاطر وليعهدي حاضر شد از مدينه و جلسات تبليغ و دين دست بکشد بيايد مقام دنيايي بگيرد. يعني مي‌خواست بگويد: اينها خيلي زاهد هم نيستند! اسم دنيا پيش آمد از مدينه به مرو آمد، به خراسان آمد بخاطر پذيرفتن وليعهدي، پس آبروي امام رضا را هم مي‌بريم!
مسأله ديگر مأمون خودش ذاتاً اهل بحث و علم بود. يا سياستش اين بود يا واقعاً اهل بحث بود. مأمون قصد داشت به اسم جلسات علمي همه انقلابيون و کساني که احتمال مي‌دادند قيام کنند و حکومتشان را بر هم بزنند، اينها را تحت پوشش بحث علمي مي‌خواست وادار به بحث‌هاي علمي و فني بکند و فکر قيام و مقابله با او را نداشته باشد. لذا گفت: امام رضا را اينجا مي‌آوريم و مي‌گوييم با امام رضا بحث کنيد و حواس آنها را به گونه‌اي پرت کنيم. از مسأله‌ي اصلي که حکومت دست چه کسي است غافل شوند و بحث کنيم که آيا در تيمم يک دست را بزنيم يا دو دست را بزنيم. الآن هم خيلي از درسهايي که در دانشگاه مي‌خوانند مشغله‌ي علمي است و بار ندارد. خود قرآن مي‌فرمايد: سه رقم علم داريم. علمي که مفيد است. علمي که مضر است، «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ‏ وَ لا يَنْفَعُهُم‏» (بقره/102) علمي که نه مفيد است و نه مضر است. علم بايد نافع باشد. در دعاها داريم «و علماً نافعا» علم مفيد. خيلي از چيزها اطلاعات عمومي است اما آن کسي که مي‌داند و با کسي که نمي‌داند، اينطور نيست که بخاطر اين اطلاعات من توانستم يک مشکلي را از فرد و جامعه حل کنم. بايد يک خط‌کش بگذاريم چه اطلاعاتي لازم و سازنده است. چه اطلاعاتي سرگرمي است. ما خيلي وقت سرگرمي نداريم. عمر انسان محدود است. ده سال بچه است. بعد از 65 سالگي هم عينک و سمعک مي‌گذارد. بايد ببينيم چقدر عمر مي‌کنيم و جامعه نياز به چه علمي دارد؟ الآن مشکل ما در وزارت علوم اين است که دانشگاه آزاد و باقي دانشگاه‌ها هي ليسانس تحويل مي‌دهيم و مي‌بينيم کار نداريم، بعضي از ليسانس‌ها جايگاهي ندارند. يعني بعضي علومي که در مدرسه‌ها خوانده مي‌شود مثل فروش پوستين در بندرعباس داغ است. پوستين لباس قيمتي است ولي به درد بندرعباس نمي‌خورد. مأمون نگران بود که از اطراف کشورش يک افرادي قيام کنند و حکومت را از دستش بگيرند. گفت: سران اديان و حکومت‌ها و سران سادات و غير ساداتي که نگران از قيام مسلحانه هستند، دعوت کنيم بحث علمي کنند. بنشينيم فوتبال ببينيم که توپ اسپانيا کجا رفت و از آن طرف ندانيم نفت ما کجا رفته است. يعني خيلي از کارها با سوء قصد است. يعني عنايت مي‌کنند که اين در درسش نمره بيست بياورد ولي آدم مفيدي نيست. ما آدم با سواد غير مفيد زياد داريم. ميليون‌ها آدم داريم باسواد هست ولي مفيد نيست. چون سوادشان نه مشکل فرد را حل کرد و نه مشکل جامعه را. نه واجب بود و نه مستحب بود.
مسأله ديگر مأمون گفت: وليعهد را مي‌بريم، در مملکت ما افرادي کار خطا مي‌کنند. اگر يکوقت گفتند: اي کار خلاف شد! بگوييم: امام رضا آنجا نشسته است. تو حرف حسابت چيست؟ يکجور مشروعيت بخشي به کارها بدهد. در ماشين يک آهنگ حرام مي‌گذارند، شيخي که در ماشين نشسته، ديگر مسافرها هيچي نمي‌گويند. مي‌گويند: اگر حرام است شيخ صندلي اول نشسته است. خود شيخ نشسته گوش مي‌دهد، ديگر همه ساکت مي‌شوند. گفت: ما امام رضا را وليعهد مي‌کنيم. هر جنايتي شد مي‌گويند: امام رضا وليعهد است، جلويش را بگيريد. امام رضا بهترين نهي از منکر است. اين هم يک هدف بود.
مسأله ديگر اينکه امامان شيعه دو چيز دارند، يکي مقدس هستند و يکي مظلوم هستند. گفت: اگر او را وليعهد کنيم، مقدس بودن او از بين مي‌روند. مي‌گويند: امام رضا به خاطرپست از مدينه به خراسان آمد. اما زهد، امام رضا آن وقتي هم که وليعهد بود گفت: فرش ما حصير و پلاس باشد. زندگي من بايد ساده و زاهدانه باشد. امامان شيعه دو تا عزت دارند. يکي مقدس هستند، يکي زاهد و ساده زيست هستند. گفت: اگر ايشان را وليعهد کنم قداست مي‌شکند، مي‌گويند: اينها رياست طلب هستند. يکي هم اينکه يک خانه مجلل به او مي‌دهيم که اين زهد را بگيريم.
گفت: پدرم امام کاظم را کشت. من بيايم با محبت جبران اين جنايت پدرم را بکنم. يعني روي جنايات پدرش هم يک پوششي بگذارد. پدرم هارون امام کاظم را کشت، ديگر من امام رضا را نکشم. دو برادر خدمت امام رضا آمدند. گفتند: ما از فلان منطقه آمديم زيارت کنيم. نماز ما چگونه است؟ حضرت فرمود: نماز تو کامل است و نماز تو دو رکعتي است. گفت: ما دو برادر هستيم از يک خانه و منطقه و شهر آمديم. چرا يکي کامل و يکي شکسته بخواند؟ گفت: تو براي زيارت من، زيارت امام آمدي. زيارت امام سفر مستحب است و حلال است و نمازها دو رکعتي است. برادرت آمده با مأمون الرشيد ملاقات کند. اين سفر حرام است. زيارت طاغوت حرام است. نماز او چهار رکعتي است.
روايت داريم «وَ النَّظَرُ إِلَيْهِمْ عَلَي الْعَمْدِ مِنَ‏ الْكَبَائِرِ الَّتِي يُسْتَحَقُّ بِهَا النَّارُ» (تفسير عياشي، ج 1، ص 238) از گناه کبيره اين است که به صورت طاغوت نگاه کني. امام رضايي که مي‌گويد: نگاه به صورت مأمون کني گناه است، گناه کبيره است. نگاه به قيافه مأمون گناه کبيره است. آنوقت اين مي‌آيد وليعهد شود؟ امام رضا که مي‌گويد: هرکس به ديدن مأمون بيايد نمازش چهار رکعتي و سفرش حرام است. آنوقت وليعهد مي‌شود؟
امام رضا چه کرد؟ امام رضا آمد همه اينها را قيچي کند. اول اينکه وقتي آمدند از مدينه او را ببرند، جلسه روضه گرفت. گفتند: از طرف پادشاه آمدند تو را به خراسان ببرند براي وليعهدي و حکومت؟ روضه براي چيست؟ روضه خواني کرد که بگويد: سفر، سفر مرگ است و سفر شهادت است. مقام معظم رهبري فرمود: دست چدني در دستکش مخملي! اين يک مسأله مهمي است. آمد مسجد پيغمبر به پيغمبر گفت: اي جد بزرگوار! خداحافظ ! من رفتم. اين خداحافظي امام رضا با پيغمبر يعني مردم گول نخوريد. مرا براي وليعهدي نمي‌برند. مي‌برند مرا بکشند. پس روضه‌خواني يک فوت و فن بود. خداحافظي با قبر پيغمبر يک فوت و فن بود. يکي آمد گفت: آقا چرا شما روضه‌خواني مي‌کني؟ سفر در پيش داريد. تبريک مي‌گوييم! امام فرمود: مرا به حال خودم بگذار! من از جوار قبر جدم خارج مي‌شوم و در غربت از دنيا مي‌روم.
مسأله ديگر اينکه به زن و بچه دستور داد، شما براي من گريه کنيد. يکوقتي صحبت شد که چرا پياده کربلا مي‌رويم؟ دهها هزار نفر از اطراف مشهد پياده آمدند. من تعجب مي‌کنم که يک عده عمري است مي‌بينند جوان‌هاي ما عقب توپ فوتبال مي‌دوند و کسي نمي‌گويد: چقدر مي‌دوند؟ حالا يک ساعت، دو ساعت، يک روز، پنج روز خواستيم پياده روي کنيم همه روشنفکرها تيز مي‌شوند. مثل اينکه عمر خودشان همه به حق صرف شده است، مي‌گويد: وقت تلف مي‌شود! باقي عمرت را چه کردي؟ جاي ديگر براي صحنه‌هاي ديگر خيلي بيش از اينها راه مي‌روند. اين پا بايد افتخار کند که قدمي که برداشته در راه زيارت ولي خداست. امام حسن بيست بار پياده به مکه رفت. هشتاد فرسخ راه رفت. شتر و آذوقه هم مي‌برد اما مي‌خواست پياده برود.
مأمورين مسئول بودند امام را از مسيرهاي تعيين شده ببرند به گونه‌اي که در بعضي موارد امام را از مناطق مخفيانه عبور مي‌دادند. اگر بخواهند مقام معظم رهبري را عبور بدهند، مردم بفهمند جلوي راه مي‌آيند. گفتند: شهرهايي که تشيع در آنجا قوي هستند وارد نشويد از کمربندي برويد. يا اينکه در دل شب آقا را عبور بدهيد. اول گفتند: بايد قبول کني. اگر قبول نکني برايت خطرناک است. جلسه که گرفتند براي اينکه امام رضا را به عنوان وليعهد معرفي کنند، امام رضا فرمود: يک شرط دارد. من در هيچ عزل و نصب و جرم و جنايت و برنامه‌ها دخالت نمي‌کنم. من وليعهدي بايد باشم که در هيچ کار مملکت شرکت نکنم. شرط کرد من وليعهدي را قبول مي‌کنم ولي در هيچ کاري دخالت نمي‌کنم. افراد سرشناس اگر مي‌خواهيد قيام کنيد منتظر من نباشيد. ولي در نيشابور وقتي مردم زياد دور حضرت را گرفتند و گفتند: يک نصيحت کن. فرمود: «كَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ حِصْنِي‏ مَنْ‏ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِي‏» (كشف الغمة، ج 2، ص 308) توحيد قلعه و دژ الهي است، هرجا وارد قلعه توحيد شوي در امان هستي. يعني دستت را در دست پدرت گذاشتي در امان هستي.
يک مثل بزنم. مي‌گويند: حرف خوب حرفي است که عوام بفهمد و خواص بپسندد. بعضي سخنراني‌ها را عوام مي‌فهمند ولي استدلال ندارد. بعضي هم عوام نمي‌فهمند ولي خواص مي‌پسندند. بهترين سخنران اين است که عوام بفهمد و خواص بپسندد. اين دو حديث را چطور جمع کنيم؟ ولايت علي بن ابي طالب قلعه خداست، هرکس وارد قلعه شده است بيمه مي‌شود. توحيد قلعه خداست،هرکس وارد اين توحيد شود بيمه مي‌شود. اين مثل اين است که اگر دکتر گفت: اين آمپول را بزني خوب مي‌شوي، اين قرص هم بخوري خوب مي‌شوي. مريض فکر مي‌کند مي‌گويد: معلوم مي‌شود مواد شيميايي اينها ترکيبش يکي است. چون سراغ خدا رفتي مي‌گويد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏ اللَّه‏» (مائده/55) ولي شما همان کسي است که در رکوع انگشتر داد. سراغ خدا بروي خدا دستت را در دست علي مي‌گذارد. سراغ علي بروي، علي دست تو را در دست خدا مي‌گذارد. درست است به امام توسل مي‌کنيم اما امام دست ما را در دست خدا مي‌گذارد. وقتي خرمشهر آزاد شد، امام فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد. من در اين انقلاب هيچ سهمي ندارم. يعني هرچه بوده کار خدا بوده است. ما وقت توسل به امام زمان هم که متوسل مي‌شويم، در مسجد جمکران نماز توسل به امام زمان، صد بار مي‌گوييم: «اياک نعبد و اياک نستعين» توحيد ناب! در دعاي توسل که بهترين دعا است، «اني توجهت بکم الي الله و استشفعت‏ بكم إلي الله فاشفعوا لي عند الله و استنقذوني من ذنوبي عند الله‏» وقتي سراغ جمکران رفتي، سراغ توسل به امام زمان رفتي، امام زمان دستت را در دست خدا مي‌گذارد. سراغ خدا بروي، مي‌گويد: ولي شما همان است.
يک جاي ديگر هم ولايت و توحيد با هم است. امام رضا فرمود: «و أنا من شروطها» مردم نيشابور بدانيد توحيد قلعه خداست، هرکس وارد اين قلعه شود در امان است اما من هم شرط آن هستم. در نيشابور و در جلسات رسمي امام رضا فرمود: من به شرطي وليعهدي مأمون را قبول مي‌کنم که دخالت نکنم. ولي در نيشابور فرمود: شرط توحيد اين است که «أنا من شروطها» أنا يعني امام حي و زنده بايد باشد. وگرنه مي‌گفت: «و الامام من شروطها». شرط از مشروط جدا نمي‌شود. وضو شرط نماز است ولي يک کلمه نماز بي وضو باشد، باطل است. وضو شرط نماز است. گفت: من وليعهدي را قبول مي‌کنم به شرط اينکه در کارهاي تو دخالت نکنم. يعني تو توحيدي نيستي. نظام تو شرک است. اگر شما سر سفره گفتي که من قند مصرف نمي‌کنم. بعد گفتي: برنج هم نمي‌خورم. هرکس بنشيند مي‌گويد: قند نمي‌خورد، برنج هم نمي‌خورد. معلوم مي‌شود برنج قند دارد. اي هارون الرشيد حالا که مرا مجبور کردي، وليعهدي را قبول مي‌کنم. شرطش اين است که دخالت نکنم. در نيشابور گفت: شرطش اين است که دخالت بکنم. يعني نظام تو، توحيدي نيست. اگر وضو شرط نماز است، نبايد يک رکعت نماز بي وضو باشد. اگر گفتي: وضو شرط است، يعني دائماً بايد وضو در نماز باشد. به مأمون مي‌گويد: من وليعهدي را قبول مي‌کنم به شرط اينکه در کار تو دخالت نکنم، آنجا هم مي‌گويد: به شرطي که در توحيد باشم. من با توحيد هستم و با تو نيستم. نظام تو توحيدي نيست.
امام رضا فرمود: اسلام خوب معرفي نشده است. اين خطاب به وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و حوزه‌هاي علميه است. «ان‏ الناس‏ لو عرفوا محاسن كلامنا لا تبعونا» (وسائل، ج 18، ص 65، حديث 52) «لو» يعني نمي‌شود. «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (انبياء/22) «ْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْب‏» (آل‌عمران/159) اگر تو بداخلاق بودي مردم فرار مي‌کردند. يعني تو بداخلاق نيستي. «ان الناس لو عرفوا» اگر محاسن کلام و زيبايي دين را مي‌فهميدند، همه مسلمان مي‌شدند. هرجا اسلام ضعيف است مبلغ خوب نداشته است. در محرم و صفر جلسه زياد است، بعد از محرم و صفر تعطيل مي‌شود. يعني بايد محاسن کلام گفته شود. «محاسن کلامنا» يعني روايتي که طبق قرآن است، بعضي روايات هم ضد قرآن است. به ما گفتند: اگر حديثي ضد قرآن بود، به ديوار بزنيد. امام رضا فرمود: اگر اسلام را بشناسند عاشقانه مي‌روند. هرجا اسلام کمرنگ است مشکل ما بوديم.
يکوقتي يکي از علما منزل ما بود. پلو برايش گذاشتم، گفتم: روغنش کم است. گفت: نه روغنش کم نيست. برنجش زياد است. حالا اگر کسي نسبت به اسلام برخورد ضعيفي دارد ما خوب اسلام را معرفي نکرديم. امام رضا حمام رفت. يک کسي صابون زده بود دنبال سطل آب مي‌گشت. آب برداشت سرش ريخت. اين نشناخت که اين امام رضا است. گفت: دست شما درد نکند. گفت: مي‌خواهيد کيسه شما را بکشم. گفت: بکش! بعد که فهميد امام رضا است. چند وقت پيش يکي از رفقاي ما يک پستي در مملکت گرفت. به من گفت: مي‌داني چرا اين پست را به من دادند؟ گفتم: نه! گفت: من يک مدير کلي بودم. راننده داشتم. بعد ديدم راننده خوابش مي‌آيد. گفتم: بنشينيد من رانندگي کنم. درست است من شخصيت هستم و شما راننده هستي. من پشت فرمان نشستم او عقب خوابيد. من راننده او شدم! اين را يک نفر شنيده بود. گفته بود: بگوييد بيايد. تو بخاطر اين مردانگي و تواضعي که کردي، يک چنين شغلي به تو مي‌دهم. معلوم مي‌شود اهل کار هستي، اهل پز نيستي. گاهي وقت‌ها براي يک کسي يک نامه مي‌برند، مي‌گويد: اين نامه تايپ نشده است. تايپ شده مي‌برند مي‌گويد: اين نامه چرا امضاء ندارد. يعني ما گير خودمان هستيم. امام رضا گير خودش نبود. کيسه مي‌کشيد براي کسي که در حمام دنبال سطل آب مي‌گشت. گاهي افراد طوري از هم جدا مي‌شوند، که مثلاً حتي اگر يک دستشويي هم هست، مي‌گويند: اين دستشويي مخصوص فلان گروه و اين مخصوص فلان گروه است. يعني حتي براي دستشويي رفتن حاضر نيستند به يک دستشويي بروند. اين خيلي بد است. غذا خوردنشان جداست. اتاقشان جداست. اينجا اتاق مدير کل است. مدير کل بايد اتاقش 24 متر باشد. معاون وزير بايد پنجاه متر باشد. وزير بايد صد متر باشد. يعني فکر مي‌کنيم اتاق دراز براي پست است. وزير روزي هشت تا ملاقات دارد. کارمند عادي شايد روزي صد ملاقات داشته باشد. خواص و عوام ما بعضي گير هستند.
مسأله دوم اينکه امام رضا با برده سياه پوش مشورت کرد. گفت: من برده شما هستم. شما با من مشورت مي‌کني؟ اشکال دارد خدا يک چيزي به ذهن تو مي‌اندازد که به ذهن من نياندازد؟ يعني واقعاً آدم بگويد: شما اگر امام جمعه بودي چه مي‌کردي؟ به مردم بگويي: آقا اگر نظري در اين مورد داريد بفرماييد. «و شاورهُم»، هُم براي بيست نفر نيست. «هُم» يعني همه. صدا و سيما اگر به مردم بگويد: شما اگر رئيس صدا و سيما بودي، چه کار مي‌کردي؟ ممکن است افرادي يک چيزهايي به ذهنشان برسد که به ذهن ما نرسد.
مسأله ديگر ما رفتار امام خميني را که مي‌بينيم، گاهي آدم فکر مي‌کند که يک جرقه‌اي از امامان معصوم به اينها خورده که اين جرقه کارساز شده است. مشورت، وقتي براي امام رضا غذا مي‌‌آوردند مي‌گفت: يک سيني بياوريد هرچه در سفره بود، در اين مي‌گذاشت و مي‌گفت: به فلاني بدهيد. يعني قبل از اينکه خودش غذا بخورد، به ديگران مي‌داد. اين ايام شده که شب‌ها که زير پتو مي‌رويم، بگوييم: يک پتو به هلال احمر بدهيم به زلزله زده‌ها بدهد؟ ما در خانه چند پتو داريم يکي را بدهيم. تصميم بگيريم و ثواب اين پتو دادن را به امام رضا هديه کنيم. امام رضا هم به ما دعا مي‌کند. دعاي امام رضا هم کار ما را حل مي‌کند. خيلي‌ها به من مي‌گويند: آقاي قرائتي گير هستيم. دعا کن! به آنها مي‌گويم: شما تا حالا گير کسي را باز کردي؟ مگر نمي‌گويي: من گير هستم؟ گير را باز کن و بگو: خدايا من گير را باز کردم.
از تاجري در اهواز خوشم آمد. پسر جوانش مرد. خودش در قبر رفت و بچه‌اش را دفن کرد. گفت: خدايا اين پسر جوان مرا اذيت مي‌کرد. ولي حالا مرده است. من از حق پدري‌ام مي‌گذرم و تو هم از حق خدايي‌ات بگذر و او را ببخش! يک کاري بکنيد و بعد يک چيزي بخواهيد. اين درخت را آب مي‌دهند و ميوه‌اش را مي‌چينند. اسلام مي‌گويد: مي‌خواهي حل شود، هرطور انجام دادي من انجام مي‌دهم. «زاغُوا أَزاغ‏» (صف/5) کج رفتي تو را کج مي‌کنم. «تنصُر ينصُر» کمک کردي، کمک تو مي‌کنم. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور/22) مردم را ببخش و من هم مي‌بخشم. «فَاذْكُرُونِي‏ أَذْكُرْكُم‏» (بقره/152) ياد من باش، من هم ياد تو هستم. مگر نمي‌گوييد: مشکل به کارم خورده است. مشکل مردم را حل کن. بعد بگو: خدايا من مشکل را حل کردم، حالا تو بيا حل کن. نسبت به زلزله بي تفاوت نباشيم. اين زلزله را نسبت به بچه‌هايمان انجام بدهيم. يعني پتو را به بچه‌ات بده، که ياد بگيرد. حديث داريم مي‌خواهي به فقير پول بدهي خودت به فقير نده، به بچه‌ات بده و بگو: تو به فقير بده. يعني اين کمک به فقرا را به نسل ديگر هم منتقل کن.
آقايي بود وقتي مي‌خواست خمس بده قم مي‌رفت، به خانه مرجع و بچه‌هايش را هم مي‌برد. مي‌گفت: ايشان مرجع من است! الآن من آمدم خمس مالم را به آقا بدهم. من که مردم شما هم اين خمس را به مرجع تقليد بدهيد. اين فرهنگ را منتقل کنيم. فرهنگ کمک به ديگران را منتقل کنيم. گاهي هم شريک شويم. ممکن است يکي پول نداشته باشد. بچه مدرسه‌ها هرچقدر مي‌توانند حتي يک تومان بدهند. همه کلاس يک پتو بخرند و بدهند. روي پتو بنويسند هديه کلاس اول مدرسه کاشمر به زلزله زدگان!  اين خيلي اثر دارد. بعضي مواقع زور کارهاي جزئي از کارهاي کلي بيشتر است. زمان شاه افرادي طولاني زندان بودند. امام پيغام داد من هرشب که حرم حضرت علي مي‌روم به نيابت از شما دعا مي‌کنم. اين خيلي مهم است. ما که در زندان هستيم امام به ياد ما هست.
شريعتي: از همين‌جا يادي از جانباختگان زلزله اخير استان کرمانشاه کنيم و به نيابت از آنها به امام رضا(ع) سلام مي‌کنيم. ثواب تلاوت اين آيات را از مشهد الرضا به روح اين عزيزان هديه مي‌کنيم. آرزو مي‌کنم به حق امام هشتم به زودي مشکلات مردم خوب ما در کرمانشاه و سرپل ذهاب و روستاهاي آسيب ديده به زودي مرتفع شود، با همدلي مردم و همراهي مسئولين. امروز صفحه 143 قرآن کريم در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ ما لَكُمْ‏ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ «119» وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِما كانُوا يَقْتَرِفُونَ «120» وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ «121» أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «122» وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ «123» وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى‏ مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ «124»
ترجمه: و شما را چه شده كه از آنچه كه نام خداوند بر آن برده شده است نمى‏خوريد؟ (و بى‏جهت حلال ما را بر خود حرام مى‏كنيد،) در صورتى كه خداوند آنچه را بر شما حرام كرده خودش به تفصيل براى شما بيان كرده است، مگر آنچه (از محرّمات) كه به خوردن آن مضطرّ شديد، همانا بسيارى از مردم، ديگران را جاهلانه به خاطر هوس‏هاى خود گمراه مى‏كنند. قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاه‏تر است. و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد، همانا كسانى كه مرتكب گناه مى‏شوند، به زودى كيفر كارهايى را كه مرتكب شده‏اند، خواهند ديد. و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده، نخوريد، چرا كه خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگى) است. همانا شياطين، به دوستان خود القا مى‏كنند تا به جدال با شما برخيزند (كه مثلًا چه فرقى است ميان حيوان مرده يا ذبح شده) و اگر از آنان اطاعت كنيد، قطعاً شما هم مشرك مى‏شويد. وآيا آنكه (به واسطه‏ى جهل و شرك) مرده بود، پس او را (با هدايت خويش) حيات بخشيديم و براى او نورى (از ايمان) قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه خود را بيابد، مَثَل او مَثَل كسى است كه در ظلمت‏هاى (جهل و شرك) قرار دارد و از آن بيرون آمدنى نيست؟ اين گونه براى كافران، كارهايى كه مى‏كردند جلوه داده شده بود. و ما اين گونه در هر ديارى مجرمان بزرگش را مى‏گماريم تا در آن قريه‏ها و مناطق، حيله (و فسق و فساد) كنند، امّا جز به خودشان نيرنگ نمى‏كنند ولى نمى‏فهمند (كه نتيجه‏ى حيله، به خودشان باز مى‏گردد). و چون آيه و نشانه‏اى (از سوى خدا براى هدايت آنان) نازل شد گفتند: ما هرگز ايمان نمى‏آوريم تا آنكه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود، (بگو:) خداوند بهتر مى‏داند كه رسالت خود را كجا (و نزد چه كسى) قرار دهد. به زودى به آنها كه گناه كردند، به سزاى آن مكر و نيرنگ‏ها كه مى‏كردند، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسيد.
شريعتي: همين بس است که خورشيد روشنايي را به التماس از اين بارگاه مي‌گيرد. السلام عليک يا شمس الشموس! از مشهد الرضا کنار بارگاه امام رضا مراه عزاداران رضوي همراه شما هستيم، دعاگوي همه شما هستيم. حتما دعاگوي شما خواهيم بود و براي تشرف به زودي زود شما هم دعا مي‌کنيم و سلام شما را به حضرت خواهيم رساند. اين هفته از عالم جليل القدر شيخ حر عاملي تجليل مي‌کنيم. نمي‌شود مشهد باشي و از بسط شيخ حر وارد شوي و يادش نباشي.
حاج آقاي قرائتي: ايشان خدمت بزرگي به اسلام کرد و هزاران حديث در ابواب مختلف جمع آوري کرد. کتاب شيخ حر عاملي دستمايه‌ي همه مراجع تقليد است. بعد از آيات که سراغ روايات مي‌آيند، وقتي مي‌خواهند فتوايي را بدهند اين کتابي که در بورس است وسايل الشيعه است. قبرش هم مقابل پنجره فولاد است. هميشه يک کسي آنجا نشسته است. رو به قبله هم هست. سر قبر که مي‌نشيني، کنار قبر که هستي رو به سمت حرم هستي. چند متري ضريح هستي. اينکه انسان جاي قبرش هم جاي خوبي باشد، نه جاي قيمتي، جاي مبارک باشد. قبر آدم يک جايي باشد که در طول تاريخ مردم مشغول ذکر و دعا باشند. رحمت خدا بر ايشان و بر همه محدثين و فقها و مراجع و کساني که خادم قرآن و دين و اهل‌بيت بودند، باشد.
شريعتي: چه کار کنيم امام رضا از ما راضي باشد؟
حاج آقاي قرائتي: همه کار مي‌شود کرد. اسم بچه‌هايمان را اسم اهل‌بيت بگذاريم. بايد فرهنگ نامگذاري خوب را در زندگي‌مان بياوريم. دوم اينکه زيارت امام رضا را جدي بگيريم. چقدر زشت است انسان نزد امام رضا باشد و زيارت نکند. سوم اينکه حرف‌هايشان را ياد بگيريم. حديث خواني داشته باشيم. کتابي هست به نام «الحياة» کتاب خوبي است. همه روايت است. شب‌ها يک صفحه از اين کتاب را بخوانيم. سهم امام بدهيم، يکبار امام رضا به کسي که خمس نمي‌داد، گفت: ما نيازي به خمس تو نداريم. اما کسي که خمس ندهد ما به او دعا نمي‌کنيم. خدا به پيغمبر مي‌گويد: از کساني که زکات مي‌گيري، «صَلِ‏ عَلَيْهِم‏» (توبه/103) دعايشان کن. «إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم‏» در آيه ديگر داريم آن کسي که در راه خدا پول مي‌دهد، صلوات رسول را دريافت مي‌کند. امام رضا فرمود: ما به خمس شما نياز نداريم. پدرش هم يک چيزي گفت، پسرش هم يک چيزي گفت.
امام کاظم فرمود: اگر خمس مالتان را ندهيد، خداوند زندگي شما را طوري تاب مي‌دهد که دو برابر مبالغ خمس در راه باطل خرج کنيد. يک پنجم بايد خمس بدهي نمي‌دهي. يک خرج صد ميليوني در کاسه‌ات مي‌گذارد. امام جواد(ع) فرمود: من امام جواد ضامن هستم اگر خمس بدهيد، مال شما کم نمي‌شود. مادر که به بچه شير مي‌دهد، باز هم شير جايش مي‌آيد. اگر شير ندهد ديگر شير توليد نمي‌شود. توقع نداشته باشيم امام رضا نوکر ما باشد. گاهي زيارت مي‌آييم مي‌گوييم: چرا ندادي؟ دعا کنيد خدايا به آبروي امام رضا به ما بده. گاهي صلاح ما هست يا نيست. خانمي به من گفت: هرچه به امام رضا مي‌گويم، دعايم مستجاب نمي‌شود. چرا امام رضا گوش به حرف ما نمي‌دهد؟ تو به همه حرف‌هاي خدا و پيغمبر گوش دادي؟ واقعاً مصلحت تو همين است؟ «وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» گاهي يک چيزي را دوست داري و شر است. توقع نداشته باشيم که حالا که پياده کربلا رفتيم يا مشهد آمديم يا کار خيري کرديم حتماً همه اينها نوکر ما باشند. ما بايد بنده آنها باشيم. مطيع آنها باشيم و توسل پيدا کنيم. يکي از کارهاي خوب اين است که کسي که مشهد نرفته را مشهد بفرستيم.
شريعتي: انشاءالله خبرهاي خوشي را به زودي در مورد زائر اولي‌ها به شما خواهيم داد. انشاءالله در ماه ربيع الاول اعزام زائرين را خواهيم داشت و به شما اطلاع خواهيم داد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي قرائتي: امام رضا فرمود: هرکاري مي‌کنيد بايد بتوانيد در نماز جمعه بگوييد. اگر يک کاري کرديد که خجالت کشيديد در نماز جمع بگوييد، پيداست يک جاي کارت اشتباه است. مسئولين مملکت ما، اتاقشان، جهاز دخترشان، سفرهايشان، دلار و ريال‌هايشان، بايد طوري باشد که بتوانند در نماز جمعه بگويند. اگر رويتان نمي‌شود بگوييد پيداست کار شما گير دارد. خدايا به آبروي امام رضا که امروز شهادتش است و به آبروي امام حسن مجتبي و حضرت محمد(ص) و به آبروي همه انبياء و اوصياء و اهل‌بيت هرچه به عمر ما اضافه مي‌کني بر ايمان ما نسبت به خودت و اوليائت و راهت و بر مودت و اطاعت ما بيفزا. همينطور که در دنيا در جوار اهل‌بيت قرار گرفتيم در آخرت هم در جوار ائمه قرار بده و نسل ما را تا آخر تاريخ از بهترين شيعيان اميرالمؤمنين قرار بده. کساني که در طول تاريخ حق اهل‌بيت را ناديده گرفتند و با اهل‌بيت ظلم کردند، آن به آن بر عذابشان بيفزا.
شريعتي: بهترين‌ها را براي همه شما آرزو مي‌کنم. براي شفاي مخصوص مريض‌ها دعا کنيم. براي فرزند دار شدن آنهايي که سفارش کردند. براي اداي قرض قرض مندان و حل شدن مشکل گرفتارها دعا کنيم. «اللهم صلّ عَلي عَليِ بن موسي الرضا المرتضي»