برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نکاتي پيرامون ايام غدير
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 19- 06-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
از قديم و نديم ميگويند دست بالاي دست بسيار است
دست بالاي دستها اما دست مشکل گشاي کرار است
شريعتي: سلام ميکنيم به اميرالمؤمنين علي(ع). باز هم عيد بزرگ غدير را تبريک ميگوييم. سلام به شما که دلتان سرشار از محبت به اميرالمؤمنين علي(ع) است. به سمت خداي امروز خوش آمديد. ايام بر شما مبارک باشد. انشاءالله به برکت اميرالمؤمنين هرچه خير و برکت است نصيب شما و زندگي شما شود. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله. عيد همه مبارک باشد.
شريعتي: ميدانم امروز دست پر آمديد و براي ما عيدي آورديد. امروز قرار است از اميرالمؤمنين و ولايت حضرت براي ما بگويند. بحث امروز شما را ميشنويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم، البته من نميتوانم از علي بگويم. يعني مثل ما مثل ليوان است، اگر اين ليوان را در دريا فرو کرديم يعني ظرف من اينقدر آب گرفته است نه اينکه دريا در اين ليوان است. هرکس از علي ميگويد، اينها علم خودشان را ميگويند. جلسه قبل نکاتي را گفتم و امروز هم حدود سي نکته را يادداشت کردم که بگويم.
غدير خم همه چيز استثنايي بود. براي نماز و روزه و حج آيه نازل ميشد. چند نفر ميشنيدند و به باقي افراد ميگفتند. اما يک ابلاغي که دهها هزار نفر يکجا بشنوند خيلي مهم است. يکوقت انسان غذا ميدهد و در همه خانهها مهماني هست، اما يک مرتبه خواسته باشي به تمام منطقه در يک روز غذا بدهي. دوم اينکه ابلاغ هم زباني نبود، عملياتي بود. توقف در مکه نبود. اگر در مسجد الحرام حضرت علي معرفي ميشد، آن طرف کعبه حضرت علي را معرفي ميکرد، طرف ديگر کعبه ميگفتند: ما نديديم! اگر در يک کوچه معرفي ميشد، آن طرف کوچه ميگفتند: ما نديديم! در بيابان بود و همه همديگر را ديدند. آن هم بياباني که مثل بشقاب بود. گودي بود. پيغمبر در گودي بود و همه مثل فوتباليستها که در گودي هستند، به اينها اشراف داشتند.
تنها سخنراني بود که قبل از سخنراني پيغمبر از چهار طرف اقرار گرفت. اقرارش اين بود. «الا تَسمَعون» آيا صداي ما را ميشنويد؟ بله. «الا تَسمعون» از چهار طرف اقرار گرفت. مردم وقتي اين را ديدند، حساس نشدند. بعد ديدند وقتي حق حضرت را ندادند. فاطمه زهرا شبها در خانه اصحاب ميرفت. در را ميزد، در تاريکي فاطمه چه کار داري؟ گفت: شما در غدير خم نبوديد؟ پدرم گفت: علي! گفتند: ما دور بوديم و صدا را نشنيديم! وقتي گفتند: دور بوديم و صدا را نشنيديم، فهميدند چرا پيغمبر فرمود: «الا تسمعون»؟ صدا ميآيد؟ فردا دخترم در خانه شما را بزند، نگوييد: ما نبوديم و نشنيديم! اين خيلي مهم است که تنها سخنراني که قبل از سخنراني، پيغمبر فرمود: صدا را ميشنويد؟ منبر از جهاز شتر بود. اين يعني ما يک منبر درست ميکنيم بسياري از منبرها که درست ميکنند، اين طرف آيه اهل بيت است. آن طرف اباعبدالله است. وقتي آدم مينشيند ميبيند اسم مقدس قرآن و امامان دو طرف پايين قرار گرفته است. قرآن ميگويد: «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَة» (عبس/14) يعني قرآن بالا باشد. لذا من چند مسجد منبر رفتم، ديدم اسلامي نيست نرفتم! ايستادم و صحبت کردم. وقتي من مينشينم نبايد اسم اهلبيت پايين باشد. قرآن را نبايد بغل دست بگذاري بايد روي قلبت بگذاري! قرآن را نبايد روي زمين گذاشت، اينکه قرآن را روي رحل ميگذارند، يعني قرآن بايد بالا باشد. با جهاز شتر منبر ساختند. اين يعني ميشود از هيچ همه چيز درست کرد.
من در عمرم شايد چند ثانيه از اهلبيت تقليد کردم. يکبار مشهد کلاس داشتم، منزل امام جمعه سبزوار، آقاي ابراهيمي که مرحوم شد، بودم. طلبهها جمع شدند کلاس مرا ببينند. زمان شاه بود. تخته سياه نداشتيم، مقوا آورديم و به ديوار کوبيديم. زغال هم برداشتيم و نوشتيم. مقوا تخته سياه شد و گچ هم زغال شد و تخته پاک کن هم جوراب من شد! يک اصلي هست که اصل خوبي هست. هرکاري را بخواهند بکنند راهش را پيدا ميکنند. هرکاري را نخواهند بکنند بهانهاش را پيدا ميکنند. دولتيها يک کاري که نميخواهند بکنند، ميگويند: الزام قانوني ندارد. يک کاري که بخواهند بکنند تبصره و ماده هم پيدا ميکنند. امان از اينکه بخواهند!
آقاي سرلشگر باقري که رئيس ستاد مشترک شده است، چند روز پيش تصميم گرفت يک کاري را بکند، گفت: من سالي چهارصد هزار تا ديپلم و ليسانس و فوق ديپلم از پادگانها پايان خدمت ميگيرند. دو سال هشتصد هزار تا ميشود. ما تقريباً هشتصد هزار نفر جوان در پادگانها داريم. ساعاتي را براي آموزش نظامي، باقي ساعتها يک مهارتي را ياد بگيرند. ايشان يک قراردادي با وزير کار بست، يک قراردادي با کميته امداد بست. آمدند همه يک قرارداد يک روزه نوشتند و خواستند بکنند يک روزه انجام دادند. اما اگر نخواهند بکنند نميکنند. ما بايد بخواهيم! پيغمبر خواست بلندي درست کند، منبر هم نداشت از همان جهاز شتر درست کرد. بعد فرمود: آنهايي که تند رفتند برگردند. فرمود: صبر کنيد پيرمردهايي که عقب ماندند هم برسند. عيد غدير هشت روز بعد از عيد قربان است. عيد قربان همه سرشان را ميتراشند، حتي آنهايي که کچل هستند و مو ندارند اسلام ميگويد: يک تيغ به سرت بکش که قانون حفظ شود. بعضي زنها در ماه چند روز نماز ندارند. ولي ساعت نماز رو به قبله بنشين ذکر بگو. ما اگر چراغ قرمز را ديديم، حتي ماشين هم عبور نميکرد، به احترام چراغ قرمز ميايستيم. بعضي ميگويند: نماز ما غلط است ولي خدا مي فهمد ما چه ميگوييم؟ خدا قبول ميکند و شما آخوندها گير ميدهيد. گفتم: هم مغز بايد باشد و هم پوسته! مغز نماز حضور قلب است. پوست نماز اين است که قرائت درست باشد. تو اگر مغز تخمه را بکاري سبز نميشود. پوست تخمه را بکاري هم سبز نميشود. مغز و پوست بايد با هم باشد.
يکي ريشش را درست اصلاح نکرده بود. گفت: به ريش من نگاه نکن. من ريشه دارم. گفتم: هم ريشه داري هم ريش داشته باش. اشکال دارد؟ تو که ريشه داري؟ ته ريش هم داشته باش. ما نميگوييم: مغز خالي، پوست خالي، اينها بايد با هم باشد. آنقدر هوا گرم بود که در غدير لباسهايشان را روي سرشان ميکشيدند. چون سرشان را تراشيده بودند. بعد پايشان داغ شد. اينها بال بال زدند. چيزي که با تلخي است و معطلي است ياد انسان ميماند. از امام رضا سؤال کردند. امام رضا سرش را پايين انداخت. مدتي گذشت و بعد جواب داد. گفتند:آقا نميدانستي. گفت: چرا ميدانستم. حرف حکيمانه را بايد معطل کني. گاهي وقتها سکوت طرف را به فکر مياندازد. حتي در کلاسداري و منبر و تبليغ ميگويند: زور سکوت از سخنراني بيشتر است. مثلاً من سه بار داد بزنم و بگويم: اين چه وضعي است اثرش بيشتر است يا بگويم: اين چه وضعي است؟ غدير زير خورشيد و در بيابان بود. ديوار و حجاب نبود. جوانهاي تند برگشتند. پيرمردها رسيدند. هوا داغ بود. از چهار طرف اقرار گرفت. همه چيز استثنايي بود. علي، علي است. هيچکس منکر اين جزئيات نيست.
ابلاغ ولايت، «يا أَيُّهَا الرَّسُول» گفت. «يا ايها النبي» نگفت. چون «يا ايها النبي» شامل خانواده هم ميشود. «يا أَيُّهَا النَّبِيُ قُلْ لِأَزْواجِك» (احزاب/28) به خانمت بگو. ولي «يا أَيُّهَا الرَّسُول» يعني کار بين المللي است. رسالت جهاني است. «بَلَّغ» گفت، «اَبلِغ» نگفت. در ادبيات عرب زور بَلِّغ بيش از «ابلغ» است. ابَلِغ يعني ابلاغ کن. به مردم بگو، «بَلِّغ» يعني سفت بگو. «وَ غَلَّقَتِ الْأَبْواب» (يوسف/23) نميگويد: «غلق الابواب» يعني زليخا درها را سفت بست. آخر هم همه فهميدند. «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» (مائده/67) آنچه نازل شد. يعني فکر نکنند چون دامادت است معرفياش ميکنيم. چون پسرعمويت است معرفياش ميکنيم. نازل شده يعني آنچه خدا گفته را بگو. «يا ايها الرسول» نه «يا ايها النبي» نه «يا محمد»، «يا احمد»، «يا ايها الرسول»، «بَلِّغ»، «مِنْ رَبِّكَ» خدا ميخواهد تو را تربيت کند وگرنه ميگفت: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك» يعني رهبري حق سبب رشد مردم است. در راستاي رشد و تربيت مردم است. «الناس علي دين ملوکهم» يک معنايش همين است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ميگويد: «بَلِّغ... و ان لم تفعل» يعني ابلاغ تو عملياتي باشد. فعل و انفعال باشد. مراسم زباني نباشد، عملياتي باشد. «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» زحمات 23 ساله هيچ! يعني توحيد را انگار نگفتي. يک چيزي بايد در غدير خم بگويي که اگر نباشد توحيد هم لغو ميشود. الآن مشکل دنياي اسلام چيست؟ اين است که به آمريکا بله قربان ميگويند. چه فرمان خدا و چه فرمان آمريکا! ميگويند: هم نماز ميخوانيم و هم زنده باد آمريکا ميگوييم.
قرآن يک آيه دارد ميگويد: اکثر مؤمنين مشرک هستند. «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» (يوسف/106) اکثر آنهايي که «لا اله الا الله» ميگويند، مشرک هم هستند. يعني به زبان «لا اله الا الله» ميگويند، در عمل اطاعت از طاغوت ميکنند. اگر علي نباشد، توحيد شما هم لغو ميشود. نبوت شما هم لغو ميشود. تمام آثار پيغمبر محو ميشود. يا علي را معرفي کن يا توحيد هم شرک ميشود. نبوت هم دستوراتش پاک ميشود. معاد را مردم فراموش ميکنند. «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) ايمان دارند ولي فراموش ميکنند. نماز بي خاصيت ميشود.
بزرگترين نماز جماعت در مکه است. چرا؟ 1- جمعيت ميليوني است. 2- همه پولدار 3- آب زمزم 4- سنگ مرمر 5- قبله کعبه واقعي. من جايي رفتم گفتم: قبله چه جور است؟ گفت: مثل خودتان کمي انحراف دارد! يک کسي را ميخواستند مسخره کنند، ميگفتند: اين اگر درون کعبه هم برود باز قبله نما ميگذارد. زير پا نفت، روي پا همه دلها متوجه کعبه است. هفتصد بلندگو همه سالم است. امام جماعت حافظ قرآن است. حمد و سوره عالي، اين مشکل چيست که اين نماز جلوي فحشاء و منکر را نميگيرد؟ الآن اين مسلمانهايي که در ميانمار، يا افغانستان و پاکستان ميکشند، منکر هست يا نه؟ قرآن ميگويد: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنکبوت/45) اين آيه قرآن است. نماز جلوي منکر را ميگيرد. سؤال من اين است: بالاترين منکر کشتن مؤمنين است. داعش باشد، طالبان باشد، وهابي باشد. بالاترين منکر کشتن مسلمانهاست و بالاترين نماز هم نماز مکه است. بايد نماز مکه که بالاترين نماز است جلوي بالاترين منکر را بگيرد. چرا اتفاقي نميافتد؟ حمد و سوره غلط است؟ سنگ مرمر، آب زمزم، جمعيت ميليوني، قبله واقعي، زير پا نفت، گير اين چيست؟ اينکه اينجا پيشنماز امام زمان بايد باشد! انقلاب ما از پيشنمازي شهيد مفتح راه افتاد. زمان شاه شهيد مفتح روي تپه قيطريه رفت يک نماز عيد خواند. از همان نماز عيد مرگ بر شاه راه افتاد، کليد مرگ بر شاه در نماز عيد بود. مردم به مأمون الرشيد گفتند: امام رضا نماز عيد بخواند، اگر اين نماز عيد تمام شود حکومت تو برچيده ميشود. پيشنماز ما بايد امام زمان باشد، در غيبت امام زمان کسي باشد که خون امام زمان در بدنش باشد. فکر امام زمان در مغزش باشد. اگر مقام معظم رهبري پنج خطبه در مسجد الحرام بخواند، وضع مسجد الحرام عوض ميشود. اگر امام جماعت امام خميني بود وضع مکه طور ديگر ميشد. علي بن ابي طالب در غدير خم منصوب شد.
آمد ديد گردنبندي گردن دخترش است. گفت: کجا بوده است؟ گفت: از بيت المال براي عيد عاريه گرفتم. ضامن هستم گم نشود. مسئول بيت المال هم ضمانت کرده که اگر گم شد ضامن هستم. حضرت علي فرمود: درست است زينب دختر علي است و پس ميدهد. اما با باقي دخترها نبايد فرق کند. برو برگردان! نماينده اميرالمؤمنين رفته در مهماني که پولدارها بودند، فقرا نبودند، حضرت علي نامه نوشت وتوبيخش کرد. آن نامه براي عثمان بن حُنيف است. 1400 سال بخاطر يک سيخ کباب، آبروي يک نفر ريخت که چرا اشراف بودند و فقرا نبودند. تو نماينده امام هستي. ما خيلي فاصله گرفتيم. برخوردها يک مقدار بايد انقلابي تر باشد.
آيت الله العظمي گلپايگاني به امام خميني پيغام داد. اگر ميخواهي جمهوري اسلامي بگيرد، بايد اگر قاضي هم خلاف کرد، شلاقش بزني. اگر دو قاضي شلاق بخورند، حواسشان جمع ميشود. ميگويند: قصه جدي است. وگرنه اگر قاضي فرار کرد و کسي هم که کشتي نفت را خورد و فرار کرد، او هم معدن فلان را گرفت و فرار کرد. اگر اينها را نگيريد و منکرهاي جزئي را در خيابان بگيريم، جمهوري اسلامي تثبيت نميشود. اگر ميخواهيم جمهوري اسلامي تثبيت شود بي رو دروايسي باشد. علي بن ابي طالب در غدير خم نصب شد، نصب علي يعني نصب تقوا، نصب عدالت و برادري. با آن عظمتش عاطفه چه ميکند؟
در خانه يتيمي آمد و به يتيم گفت: عزيز! آقاجان، هرچه لبخند زد و گفت: عزيزم، آقاجان! اين يتيم نگاه کرد. علي سوخت که يتيم غم خورده است. يک لحظه فکر کرد و با زانو و دستهايش مثل بزغاله راه رفت. بع مع! تا بع مع کرد و دور خانه دويد يتيم خنديد. گفتند: تو اميرالمؤمنين و رئيس حکومت اسلامي هستي! صداي بز درميآوري؟ گفت: هرچه فکر کردم چه کنم اين يتيم بخندد، تشخيص دادم صداي بزغاله کنم که اين يتيم بخندد. غدير خم يعني نصب يک چنين آدمي. آبروي نمايندهاش را ميريزد که چرا در اشراف بوده و فقرا غفلت شده است؟ گردنبند را از دخترش ميگيرد و پس ميدهد. صداي بزغاله درميآورد. بعضي شبها هزار رکعت نماز ميخواند. غدير خم يک مراسمي نيست که لباس نو بپوشيم و ديد و بازديد کنيم. اينها جزء آن است. غدير خم نصب همه چيز بود. کمال دين است.
ولايت بر مؤمنان، «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» (مائده/55) اين ولايت حضرت علي براي غدير خم نيست. آيه ديگر فرمود: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» فقط ولي شما کيست؟ خدا و رسول و آن کسي که در رکوع انگشتر به فقير داد. از اين معلوم ميشود کمک به فقير لازم نيست بعد از نماز باشد. در نماز بايد کمک کرد. وسط نماز بايد کمک کرد. چند کار را اولياي خدا وسط نماز انجام دادند.
يکي مسأله محيط زيست و بهداشت است. پيغمبر نماز ميخواند، ديد جلويش يک ديوار است، آب دهان به ديوار است. يک کسي آب دهان به ديوار پرت کرده بود. جاي آب دهان مانده بود. تا گفت: «مالک يوم الدين» نگاهش به جاي آب دهان افتاد، ديگر «اياک نعبد» نگفت. دو سه قدم جلو رفت. رويش را از قبله برنگرداند. جلو رفت يک شاخه بود، برداشت و به ديوار کشيد و پاک کرد، دوباره سر جايش بازگشت و گفت: «اياک نعبد و اياک نستعين» يکبار پيغمبر وسط نمازش راه رفت آن هم بخاطر نظافت، يک چنين ديني داريم. يکبار هم حضرت امير در نماز انگشترش را داد. کمک به فقير در نماز است نه بعد از نماز! «حي علي الصلاة» حي علي الزکاة هم هست. ولي شما همين است، کسي که در رکوع انگشتر داد.
ميپرسند: چرا اسم علي در قرآن نيست؟ ارزش به اين است که کمالي گفته شود که مردم به سراغ کمال بروند و به علي برسند. نه اينکه صاف بگويند: علي! بگويند: ولي شما يک چنين آدمي است. برويد ببينيد چه کسي اين کار را کرده است.
مسأله جان فشاني شبانه؛ چه کسي در ليلة المبيت جاي پيغمبر خوابيد؟ پايمردي در ميدان جنک، «الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ» (آلعمران/172) در جنگ بدر مسلمانها پيروز شدند. در جنگ احد مسلمانها شکست خوردند. علت اين شکست را قرآن ميگويد: «فَشِلْتُم» شل شديد. «وَ تَنازَعْتُم» در بين شما اختلاف افتاد. «وَ عَصَيْتُم» دستور پيغمبر را معصيت کرديد. پيغمبر فرمود: اينجا پست بدهيد، پست را رها کرديد. به عشق غنائم محل منطقه حفاظتي را رها کرديد، غنايم جنگي را جمع کرديد. الآن هم همينطور است. اگر جمهوري اسلامي شل شود، اختلاف درونش ايجاد شود، فرمان رهبري را اطاعت نکنند شکست هست. رمز شکست را در قرآن اينطور گفته است. «فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُم» (آلعمران/152) خوبي قرآن اين است که با دو کلمه همه حرفها را ميزند. آئين همسرداري که دخترهاي ما بلد نيستند و زود طلاق ميگيرند. پسرهاي ما بلد نيستند و سريع زنشان را طلاق ميدهند. آمار طلاق زياد شده بخاطر اينکه بلد نيستند، زندگي کردن بلدي ميخواهد. بلد نيست بخندد. ميخواهد بخندد با گناه ميخندد. يعني هنر اينکه خنده حکيمانه کند بلد نيست.
انفاق همه جانبه؛آيه نازل شد که شب انفاق کنيد. به فقرا کمک کنيد. روز انفاق کنيد. علني انفاق کنيد. مخفيانه انفاق کنيد. حضرت علي چهار درهم داشت، يک درهم شب داد. يک درهم روز داد. يک درهم مخفيانه داد، يک درهم آشکار داد.
جان پيغمبر بود؛ اين آيه مباهله که ماه ذي الحجه آيه مباهله مطرح ميشود، ماه ذي الحجه فقط عيد قربان و عيد غدير نيست. سوره «هل أَتي» هست. آيه مباهله هست. مسجدي در مدينه هست قبلاً بيرون شهر بوده حالا درون شهر افتاده است، به نام مسجد الاستجابه، يعني همانجايي که دعا مستجاب شد، مباهله شد. برداشتند اين را مدتي مسجد معاويه گذاشتند. دوباره جا به جا شد.
حقيقت محض؛ اين روايت را سني و شيعه نقل کردند. «الحق مع العلي و علي مع الحق» حق با علي است. قرآن ميگويد: «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِ إِلَّا الضَّلال» (يونس/32) اگر حق با علي شد، غير علي باطل است. اول ميگويد: «علي مع الحق» اين را همه قبول دارند، بعد ميگويد: «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِ إِلَّا الضَّلال». اگر حق نبود گمراهي است. «وَ لِكُلِ قَوْمٍ هادٍ» (رعد/7) روايت داريم هادي اميرالمؤمنين است. «انت الهادى، بك يهتدى المهتدون بعدى» پيغمبر فرمود: يا علي تو هادي هستي. آنهايي که هدايت ميشوند از طريق تو هدايت ميشوند.
يک نکته بسيار مهم بگويم خوب گوش بدهيد. هرجا دو تا «الا» هست، يا دروغ است يا دوتا يکي است. مثلاً بگويند: آقاي شريعتي هيچکس را دوست ندارم مگر شما. فقط تو را دوست دارم. بعد به يک نفر بگويند: فقط تو را دوست دارم! ميگويد: چه شد؟ دو تا فقط نميشود. اگر فقط است بايد يکي باشد. در قرآن دو تا فقط است. يا بايد بگوييم: خدا نعوذ بالله دروغ گفته است. يا بايد بگوييم: اين دو تا يکي است. يکوقت ميگويم: من هيچي نميخورم به جز سيب! بعد بگويم: هيچي نميخورم به جز خيار! اين دروغ است. ميتوانم بگويم: هيچي نميخورم جز مايع، بعد بگويم: هيچي نميخورم جز شير! اين دروغ نيست چون شير جزء مايعات است. در قرآن دو تا «الا» داريم. يکجا قرآن ميگويد: «إِلَّا الْمَوَدَّة» (شوري/23) مزد نبوت من مودت اهلبيت است. «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يعني فقط اهلبيت را دوست داشته باشيد. اين «الا» يادتان نرود. مزد پيغمبري ما فقط محبت اهلبيت است. يکجاي ديگر ميگويد: من مزدي از شما نميخواهم «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا» (فرقان/57) من مزدي نميخواهم مگر اينکه راه پيغمبر و خدا را برويد. مزد من فقط اهل بيت و مودت اهل بيت، مزد من فقط راه خدا! فقط مودت و فقط راه خدا! يعني راه خدا فقط راه اهلبيت است. ما از غير راه اهلبيت نميتوانيم به خدا برسيم. راه خدا فقط راه اهل بيت است. اما اگر اينها دو تا باشند يعني خدا دروغ گفته است. يکجا ميگويد: مزد من فقط اهلبيت است. يکجا ميگويد: مزد من فقط راه خداست. يا بايد اينها يکي باشند يا اگر دو تا باشند خدا نعوذ بالله دروغگو است.
مزد پيغمبر فقط براي مسلمانهاي صدر اسلام است يا براي الآن هم هست؟ براي حالا هم هست. پس الآن هم خواسته باشيم مزد پيغمبر را بدهيم بايد مودت اهل بيت باشد. پس بايد اهل بيتي باشند که مودتي باشد، پس بايد امام زمان باشد. اگر اهلبيتي در هر زمان نباشد چه چيزي را دوست داشته باشيم. اينکه ميگويد: مزد رسالت من مودت اهلبيت است. همينطور که صدر اسلام بايد مزد رسالت بدهند، ما هم قرن چهاردهم بايد مزد پيغمبر را بدهيم. اهل بيتي بايد باشند تا من مودت داشته باشم. مودت هم اين وسط است. مودت يعني دوستي. دوستي اول بايد آدم بشناسند که دوستش داشته باشد. تا آدم نشناسد که دوست ندارد. پس بايد بشناسيم و دوستش داشته باشيم. پس بايد معرفت باشد. بعد از دوستي هم بايد اطاعت کنيم. بگويد من دوستت دارم ولي به حرفت گوش نميدهم! الآن شما به خانمت بگويي: دوستت دارم ميگويد: بلند شو بازار برويم. به بچه بگويي: دوست دارم، ميگويد: بسکوييت! از دوستي است بايد اطاعت هم بکني، پس مودت، قبل از مودت، معرفت است. بعد از مودت، اطاعت است. مزدي نميخواهم مگر مودت، يعني مزدي نميخواهم جز معرفت اهلبيت! مودتشان اطاعتشان است. ما زماني که دستمان به امام زمان نميرسد بايد از مراجع تقليد کنيم. به ما گفتند: وقتي ما غايب هستيم، فقيه به سه شرط، 1- حتماً فقيه باشد. فقيه يعني بالاي چهل، پنجاه سال درس خوانده باشد. نبايد از او گناه کبيره در عمرش ديده شده باشد. هوا و هوسي هم نباشد. مجتهد عادل «مخالفاً لهوي» باشد.
پس پيغمبر فرمود: من دو مزد ميخواهم. يک مزد مودت، يک مزد راه خدا را برويد. «أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا» مزد من يا مودت اهلبيت است، يکجا گفته: مزد من راه خداست. «الا المودة»، «الا من شاء» مزد رسالت من فقط مودت است. مزد رسالت من فقط راه خداست. معلوم ميشود راه خدا جز راه اهلبيت نيست. غير از اهلبيت هرکس حرف بزند غلط است. مزد دادن براي مسلمانهاي صدر اسلام نيست، ما هم بايد مزد رسالت را بدهيم. پيامبر به گردن ما حق دارد. پس بايد الآن «اهل قربي» باشد که ما دوستش داشته باشيم. وقتي ميخواهي مودت داشته باشي بايد معرفت هم داشته باشي. بعد اطاعت هم داشته باشي. پس مزد رسالت، معرفت اهلبيت، مودت اهلبيت و اطاعت اهلبيت است. الآن که اهلبيت نيست، مرجع تقليد است.
شريعتي: اين هفته برنامه ما مزين و منور به نام علامه اميني(ره) صاحب الغدير است. ثواب تلاوت آيات امروز را هديه به روح بلند ايشان و همه کساني که در راه ولايت قدم برداشتند. امروز صفحه 73 قرآن کريم، آيات 174 تا 180 سوره مبارکه آل عمران در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ «174» إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «175» وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ «176» إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «177» وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «178» ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ «179» وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «180»
ترجمه: پس (اين مجروحانى كه براى بار دوّم آماده دفاع شدند؛ بدون رخ دادن عملياتى) با نعمت و فضل خداوند (به مقرّ خود) بازگشتند، در حالى كه هيچ گزندى به آنها نرسيد و (همچنان) از رضاى پروردگار پيروى كردند و خداوند صاحب فضل بزرگى است. اين شيطان است كه دوستان خويش را (از قدرت كفّار) مىترساند، پس اگر ايمان داريد از آنان نترسيد و فقط از (مخالفت) من بترسيد. و (اى پيامبر!) كسانى كه در كفر مىشتابند، ترا اندوهگين نكنند. آنان هرگز به خداوند ضررى نمىزنند. خداوند خواسته است كه براى آنها هيچ بهرهاى در قيامت قرار ندهد و براى آنان عذابى بزرگ است. قطعاً كسانى كه ايمان را با كفر معامله كردند، هرگز به خداوند ضررى نمىرسانند و براى آنان عذاب دردناكى است. و كسانى كه كافر شدند، مپندارند مهلتى كه به آنان مىدهيم برايشان خوب است، همانا به آنان مهلت مىدهيم تا بر گناه (خود) بيفزايند و براى آنان عذابى خواركننده است. خداوند بر آن نيست كه (شما) مؤمنان را بر آن حالى كه اكنون هستيد رها كند، مگر اينكه (با پيش آوردن آزمايشهاى پى در پى،) ناپاك را از پاك جدا كند. و خداوند بر آن نيست كه شما را بر غيب آگاه سازد، ولى از پيامبرانش، هر كه را بخواهد (براى آگاهى از غيب) بر مىگزيند، پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد و (بدانيد) اگر ايمان آورده و تقوا پيشه كنيد، پس براى شما پاداش بزرگى خواهد بود. و كسانى كه نسبت به (انفاق) آنچه خداوند از فضلش به آنان داده، بخل مىورزند، گمان نكنند كه (اين بخل) براى آنان بهتر است، بلكه آن برايشان بدتر است. به زودى آنچه را كه بخل كردهاند در روز قيامت، (به صورت) طوقى بر گردنشان آويخته مىشود. و ميراث آسمانها و زمين مخصوص خداست و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
شريعتي: ايام بر شما مبارک باشد. از علامه اميني(ره) صاحب الغدير بشنويم و نکات پاياني صحبتهاي حاج آقاي قرائتي را بشنويم.
حاج آقاي قرائتي: از بينندهها تقاضا ميکنم صلواتي بفرستند و ثوابش را به علامه اميني هديه کنند. من نوجوان بودم، دو خاطره از دو عالم در مورد علامه اميني شنيدم. آيت الله مرواريد از علماي هشتاد، نود ساله مشهد فرمود: علامه اميني ماه رمضاني زمستان در مشهد بود. از اول غروب شروع ميکرد و تا صبح هزار رکعت نماز ميخواند. چون بعضي شک ميکنند يک شب ميشود هزار رکعت نماز خواند يا نه؟ علامه اميني در مشهد اين نماز را خواند و ثابت کرد.
آيت الله خزعلي ميگفت: علامه اميني کتابي ميخواست هرجاي دنيا رفت پيدا نکرد. در کشورهاي اسلامي پيدا نکرد، در هندوستان پيدا کرد. خواست کتابي بخرد هيچ رقمي نتوانست کتاب را بگيرد. گفتند: مگر اينکه شما رونويس کني. ايشان روزي هجده ساعت شروع به نوشتن کرد. وقتي برگشت به ايشان گفتند: هواي هند چطور بود؟ فرمود: نفهميدم! شش ماه هندوستان بود و من نفهميدم هوا داغ بود يا سرد بود. فوتباليستها چون عشق گل زدن دارند، استخوانشان هم بشکند متوجه نميشوند. زنهاي مصر يوسف را ديدند، دستشان را بريدند، متوجه نشدند. اگر بچه درون آب افتاد، مادرش شيرجه ميرود. اصلاً فکر نميکند زمستان است يا تابستان، عمر استخر چقدر است؟ اصلاً شنا بلد است يا بلد نيست. ما بايد برسيم به اينجا که الآن حال درس خواندن و کار کردن نيست. ما مشکل پيدا کرديم. يک آمپولي بايد باشد، يک آمپولي به بعضي بايد بزنند آمپول همت و غيرت و تلاش! چرا ما اينقدر ليسانس بيکار داريم؟ پيداست ميز ميخواهند نه کار. وگرنه کار هست ولي همت ميخواهد.
خدا علامه اميني را رحمت کند. علامه سيد شرف الدين جبل العاملي را رحمت کند. از ايشان هم يک خاطره دارم. وهابيها ما را مشرک ميدانند. ميگويند: شما ضريح پيغمبر را ميبوسيد. دور قبر طواف ميکنيد. علامه سيد شرف الدين صاحب المراجعات در مکه بود. پادشاه مکه روز عيد قربان يک مهماني ميدهد. از همه فرقههاي اسلامي نفر اول، آيت الله آنها را دعوت ميکند. همه مسلمان هستند منتهي با مذاهب مختلف هستند. از شيعه علامه سيد شرف الدين جبل العاملي عالم درجه يک شيعه و لبناني بود. علامه اين قرآن را برداشت با خودش برد. در مهماني پادشاه سعودي که وهابي بود قرآن را برد. پادشاه تا فهميد اين قرآن است بوسيد. تا بوسيد گفت: تو مشرک هستي. گفت: چرا؟ گفت: براي اينکه جلد قرآن چرم است و چرم هم پوست گاو است. تو پوست گاو را بوسيدي و مشرک هستي. گفت: من کفشم هم چرم است، من هر چرمي را نميبوسم! گفت: ما هم شيعه هستيم و ضريح را ميبوسيم نه بخاطر اينکه آهن است، بخاطر اينکه اين آهن دور قبر پيامبر است. پس چرا شما اين بوسيدن ضريح را شرک ميدانيد؟ علامه عسگري هم فرمود: وهابيها به ما ميگويند: شما مشرک هستيد براي اينکه دور قبر طواف ميکنيد. خودشان دور قبر اسماعيل طواف ميکنند. تمام اينهايي که مکه ميروند، حجر اسماعيل قبر اسماعيل است. اينجا کعبه هست، در فاصله يک متري يک نيم دايره است که قبر اسماعيل است. همه حاجيها وقتي طواف ميکنند حق ندارند از اين ميانبر بزنند، بايد همينطور که دور کعبه ميگردند، دور آن نيم دايره هم بزنند. اين نيم دايره قبر اسماعيل است. پس آنهايي که به ما ميگويند: شما دور قبر ميچرخيد و مشرک هستيد، خودشان از صبح تا شب دور قبر ميگردند.
خدايا عيد غدير امام رضا عيدي ميداد. عيدي ما را در اين ايام غديريه، به آبروي اميرالمؤمنين که خودش شهيد شدف همسرش شهيد شد، بچههايش شهيد شدند، به آبروي اميرالمؤمنين و اهلبيت و به آبروي پيغمبر اسلام بالاترين درجه ايمان، علم، يقين، معرفت، اخلاص و عمق و برکت را به همه امت اسلامي مرحمت بفرما. قيامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. منحرفين هدايت، اموات بيامرز، مريضها شفا بده، سفرها بي خطر باشد. توطئهها عليه اسلام و مسلمين خنثي شود. توطئه گران نا اهل نابود شوند. شر آمريکا و اسرائيل و شر هر صاحب شري را به خودش بازگردان. نسل ما را تا آخر تاريخ از بهترين مؤمنين و مؤمنات و بهترين شيعيان اميرالمؤمنين قرار بده.
شريعتي: انشاءالله خداوند به شما و همه دوستاني که در هر لباسي خدمت ميکنند توفيق بده، بهترينها را براي همه دوستان عزيزمان آرزو ميکنيم. «والحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية علي بن ابي طالب(ع)»