برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نکاتي در مورد انفاق
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 31-02-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما. سلام به شما و دلهاي بهاري شما. سلام به شما و ايماني که از آن سرشار هستيد. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله لحظه لحظه زندگي شما، دل و جانتان به نور قرآن کريم و پيامبر و اهلبيتشان منور باشد. خيلي خوشحاليم که امروز هم مهمان لحظات ناب و نوراني شما و در خدمت حاج آقاي قرائتي عزيز و دوست داشتني هستيم. سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: حاج آقاي قرائتي امروز براي ما چه به ارمغان آورديد؟
حاج آقاي قرائتي: چند بحث را انتخاب کردم و فکر ميکنم مسأله انفاق و کمک به ديگران مهم است. انفاق هم فقط پول دادن و صدقه نيست. يک خرده دايره انفاق را باز کنيم. بيست نکته در مورد انفاق نوشتم. بسم الله الرحمن الرحيم. قرآن چند صد آيه در مورد کمک دارد. آيات انفاق، آيات زکات، آيه خمس، آيه «اعطي»، آيه «ايتاء» آيات کفاره، خلافي کرده کفارهاش اين است که به محرومين کمک کني. آيات صدقه که لفظ صدقه در آن است. اين مسأله خيلي مسأله مهمي است و جامعه را از فقر نجات ميدهد. قرآن گفته اگر انفاق کنيد نکاتي را بايد ملاحظه کنيد. در سوره سبأ آيه 39 داريم که ميگويد: «فَهُوَ يُخْلِفُه» يخُلِفه از خليفه است و خليفه هم يعني جانشين. يعني بده جايش را پر ميکنم. ماست وقتي شل است برداري جايش پر ميشود. سريع برميگردد. وقتي سفت است جايش ميماند. ميگويد: اگر کمک کني من جايش را پر ميکنم. مثل شيري که مادر به بچهاش ميدهد. همين که شير از سينه در بدن بچه رفت، جايش پر ميشود.
يک کسي آمد گفت: من هرچه ميدهم جايش پر نميشود. گفت: قرآن گفته «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم» (بقره/267) از حلال بدهيد در راه حلال هم خرج ميشود. يا درآمد حلال نيست يا اگر هم حلال هست، آن آقايي که کمک ميکني در راه خوبي مصرف نميکند. علاوه بر اينکه گاهي جبران با فاصله است. يعني ممکن است «تو نيکي ميکن و در دجله انداز، که ايزد در بيابانت دهد باز» اين به اين معني نيست که اگر کار خيري کردي فردا نتيجهاش را ميدهد.
در کربلا وقتي امام حسين را کشتند، امام سجاد به حضرت زينب گفت: غصه نخور اينها، امام حسين را کشتند. خيمهها را آتش زدند. زماني بيايد که مردم براي زيارت اينجا سر و دست بشکنند. از راه دور پياده بيايند. منتهي اين فاصله نيست که سه شنبه امام حسين را کشتند و چهارشنبه زوارها راه بيافتند. زمان ميبرد. گاهي به نسل آدم ميدهند، قرآن يک آيه دارد ميگويد: موسي و خضر از يک قريهي مخروبهاي ميگذشتند، ديواري داشت خراب ميشد. گفت: بيا بنايي کنيم ديوارها را بسازيم. گفت: اين به ما چه؟ چه کسي گفته کار مفت؟ ما وقتي وارد روستا شديم يک تکه نان خواستيم کسي به ما نداد. «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» (کهف/77) اين مردم روستا يک تکه نان به ما دو پيغمبر ندادند. حالا بنايي مفت. «لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» (کهف/77) لااقل ميخواستي يک اجري، مزدي بگيري. گفت: نه، «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا» (کهف/82) زير اين ديواري که دارد خراب ميشود يک گنج است و براي يک مرد صالحي است، اگر ما اين ديوار را نسازيم اين گنج لو ميرود و غريبهها ميبرند. و خدا چون پدرشان آدم خوبي بوده است، خواست اين گنج به بچهها برسد. ديدم يک بنايي مفت کنيم. يعني خداوند دو پيغمبر را به کارگيري مفت ميکشد براي اينکه يک پدري در گذشته آدم خوبي بوده است.
من جوان بودم از امام خميني شنيدم. در مسجد اعظم فرمود: من ديشب يک ساعت خوابيدم. به علماي شهرها نامه نوشتم به فقيرهاي اسلام برسيد و از شاهنشاهي نجات بدهيد. ما چون پدرمان صالح بود، يعني امام خميني مرد خدا بود، بعد از چهل سال، مردم در انتخابات شرکت ميکنند. حالا بعضيها هم ميگويند: چرا ماشينها بوق زدند؟ شادي کردند؟ الآن شما ببينيد پادشاه سعودي با رئيس جمهور آمريکا با هم ميرقصند. اين بدترين نوع حکومت است. از آمريکا بيايند به سعودي اسلحه بفروشند، سعودي با پول نفت مسلمانها اسلحه بخرد و مسلمانهاي يمن را بکشد. حالا چهار نفر هم بوق زدند، شاد شدند براي اينکه مملکت در دست خودمان است. خودمان رأي داديم.
زمان شاه هيچکس نگفت: تو چه کسي را ميخواهي؟ چه کسي را نميخواهي؟ الآن مردم سعودي از تولد تا مرگ يکبار پاي صندوق نميآيند. هر سالي ما به مناسبتي پاي صندوق ميرويم. يا خبرگان، يا شوراي شهر، يا مجلس، يا رياست جمهوري، سالي يکبار پاي صندوق ميرويم. اين استقلالي که داريم خيلي خوب است.
سر سفره بچه ميگويد: قاشق به من بدهيد ميخواهم بخورم. ميگويد: بابا جون نميتواني بخوري. روي لباست ميريزي. ميگويد: نه خودم! قهر ميکند و گريه ميکند، ميگوييم: بگير. قاشق را ميدهيم. ميبينيم قاشق را زير غذا کرد و از سر تا پايش را غذايي کرد. پدر ميگويد: گفتم: نميتواني. بده من! داد سرش ميزند باز گريه ميکند. ميگويد: اگر خودم، خودم را خراب کنم بهتر از اين است که وابسته به تو باشم.
در يک خانه ميبيني هرکسي به يک نفر رأي داده است. اين خيلي ارزش دارد. حتي در بهشت هم اگر اجباري باشد، مزه ندارد. قرآن يک آيه دارد ميگويد: بهشتيها هم آزادي دارند. «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاء» (زمر/74) در بهشت ميگويند: هرطور دوست داري برو. نه اينکه اين باغ براي تو و از اين باغ بيرون نرو! هرطور خودت خواستي هست. گاهي جبران، اينکه ميگويند: جاي انفاق پر ميشود، نه اينکه همين الآن پر شود. گاهي به ما نميدهند، به بچه ما ميدهند. مثل اينکه پدر صالحي از بين ميرود، بعد از دهها سال، دو پيغمبر ميآيند خدمت ميکنند که«وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا» گاهي به قيامت ميخورد. چون نگاه ما دنيا و آخرت با هم است. در ايران ميگويند: جوجه را بايد آخر پاييز شمرد. يعني بگذار قيامت شود، ممکن است الآن در دنيا بر حسب ظاهر امام حسين را کشتند، ولي قيامتي هم هست. گاهي وقتها خدا يک چيزي را ميگيرد و در قيامت جبران ميکند. در روايت داريم بعضي وقتها در قيامت يک هديهاي به کسي ميدهند، ميگويند: در دنيا دعايي کرديم مستجاب نکرديم، مصلحت نبود. ولي اين به جاي آن. گفت: چه خوب. کاش هيچکدام از دعاهايم مستجاب نشده بود. نياز من اينجا بيش از دنياست. يا گاهي پول جايش نميآيد اما آبرو و عزت ميآيد. اينطور نيست که اگر خدا در قرآن ميگويد: جايش را پر ميکنم، يعني اگر شکر دادي با شکر پر ميکنم، گندم دادي با گندم. ممکن است شکر بدهي با گلابي پر شود.
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم» (اسراء/7) اگر خير رساندي به خودت خير رساندي. مثلاً تو بچه مرا از غرق شدن نجات ميدهي. يک کسي يک سنگي برميدارد در جاده که لاستيک ماشين شما پنچر نشود. يعني با نجات از غرق شدن به مردم لطف ميکني و خدا با برداشتن سنگ از درون جاده.
بنابراين پنج تا حرف زديم. کسي خدمت امام آمد، گفت: قرآن ميگويد اگر بدهي جايش را پر ميکنم. من ميدهم جايش پر نميشود. چند پاسخ داديم. 1- امام فرمود: اگر از حلال دادي و کسي هم که گرفت در راه حلال خرج کرد، جايش پر ميشود. 2- گاهي با فاصله جايش پر ميشود. گاهي به نسل داده ميشود. گاهي به قيامت داده ميشود. گاهي جبران ميشود منتهي با مال جبران نميشود. تو مال ميدهي با آبرو جبران ميشود. با شفاي يک بيمار جبران ميشود.
مسأله دوم کلمهي «خَيْرُ الرَّازِقِينَ» (مائده/114) است. يعني خدا بهترين روزي رسان است. من هشت نکته در مورد اين آيه نوشتم. يکي اينکه چرا «خَيْرُ الرَّازِقِينَ» است؟ چون همه چيز دارد. گاهي وقتها نجار فقط چوب دارد. لحاف دوز فقط پنبه دارد. «خَيْرُ الرَّازِقِينَ» است بخاطر اينکه همه چيز دارد. دوم توان بخشيدن هم دارد. بعضيها دارا هستند ولي نميتوانند ببخشند. مال دارد در کشتي است. خيلي از مسئولين مملکتي قدرت دارند، توان ندارند. خود من 37 سال است در تلويزيون هستم. خيلي مشهور هستم. اما نميتوانم پياز را کيلويي يک قران ارزان کنم. شهرت دارم ولي نميتوانم پياز را ارزان کنم. «لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير» (تغابن/1) باقي مسئولين مملکتي «له الملک» هستند. ولي «و هو علي کل شي قدير» نيستند. ممکن است خودش، زنش، بچهاش، برادرش، شريکش، پرسنلش خوب باشد.
خدمت امام آمدند که نماينده شما در حج ضعيف است. فرمود: چطور؟ گفت: يک ايراني در يکي از کوچههاي مکه و مدينه هست، به او بي احترامي شده است. اين چه نمايندهاي است شما داري؟ نقل شد امام فرمود: بفرماييد که مکه و مدينه بزرگتر است يا حسينيه جماران؟ مکه و مدينه بزرگ است. حسينيه جماران سيصد متر است. 2- قدرت من بيشتر است يا نماينده من؟ گفت: شما امام هستي. گفت: من که امام هستم و قدرت من بيش از نماينده من است. در يک حسينيه جماران کوچک نميتوانم کنترل کنم. من دارم حرف ميزنم يکي الکي ميگويد: تکبير! حال آنکه اين حرف ما تکبير نداشت. چه کار کنم؟ بيرونش کنم، قهر کنم بروم؟ يعني من درست است امام خميني هستم و حسينيه جماران کوچک است. اما گاهي انسان در مقابل يک عملي قرار ميگيرد که نميشود.
من از يکي از مراجع شنيدم که حضرت امير سي برنامه داشت که موفق نشد. گاهي وقتها ما ميگوييم: ايشان رئيس جمهور شد پس فردا همه مشکلات حل ميشود. ممکن است نتواند حل کند. حضرت امير سي برنامه را خواست تغيير بدهد نشد. يکي نماز تروايح بود. نماز تراويح را اهل سنت ميخوانند. اين براي شيعه حرام است. حضرت امير خواست بگويد: حرام است. جمع شدند و سر و صدا کردند. حضرت فرمود: برويد بخوانيد تا خسته شويد. من علي بن ابي طالب ميگويم: نخوانيم. شما ميخواهيد بخوانيد بخوانيد! يعني حضرت امير نتوانست يک نماز را منع کند.
يک کسي ميگفت: به عدد موهاي سرم کمک تو ميکنم. کلاهش را برداشت ديدند کچل است. اصلاً مو ندارد. گاهي «خَيْرُ الرَّازِقِينَ» چون دارد. 2- توان بخشيدن هم دارد. قدرت هم دارد. بخل هم ندارد. ما گاهي وقتها ميگوييم: بدهيم خودمان فردا چه کنيم؟ به همه هم ميبخشد. بعضيها ممکن است ببخشند اما به خانواده، مثل شاه که ميبخشيد اما به شاهپورها ميبخشيد. به خاندان سلطنتي ميبخشيد. بي توقع و بي منت هم هست. بخشش هم دائمي است. مثل مادر که مهرش به بچه دائمي است. از قبل از تولد تا بعد از مرگ! «اين قبيل دوستان که ميبيني، مگسانند دور شيريني» بعضيها مهرشان براساس منافع خودشان و مقطعي است. نياز هم ميداند که ما چه چيزي نياز داريم. چيزهايي را هم ميبخشد که ديگران توان بخشيدن آن را ندارند. مثلاً عمر، شما همه جمع شويد ميتوانيد يک روز عمر مرا اضافه کنيد؟ همه جمع شوند نميشود. همه گفتند: از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا!
اين«خَيْرُ الرَّازِقِينَ» بخاطر اين است. 1- همه چيز دارد. 2- روحيه بخشيدن دارد. توان بخشيدن دارد. 3- مانعي مثل بخل ندارد. 4- به همه ميبخشد. 5- بي توقع و بي من است. 6- بخشش آن دائمي است. 7- نياز را تشخيص ميدهد و چيزهايي را ميبخشد که ديگران توان بخشيدن آن را ندارند.
مسأله انفاق پنج رقم است. بعضي انفاقها واجب است. مثل خمس و زکات. اين قسمت براي تفسير اطيب البيان براي مرحوم طيب است. از تفسيرهايي که ما از آن غافل شديم تفسير اطيب البيان است. من منزل صاحبش رفتم. در جواني او را ديدم. بالاي صد سال سن داشت. پيرمردي بود از علماي اصفهان بود، آيت الله طيب، هنوز هم در اصفهان يک خيابان به اسمش هست و تنها تفسيري است که وقتي روايات را نقل ميکند، مثلاً ميگويد: اين روايت ضعيف است، قوي است. معمولاً روايتهاي غير فقهي را کار ندارند، به اينکه اين روايت چه روايتي است. ولي ايشان روايتهاي تفسيري هم مثل روايتهاي فقهي دقت ميکرد که جايگاه اين روايت چطور است. يک دور هم اصول عقايد نوشته به نام «کلم الطيب» اصل تفسيرش هم با يک نقطه غيبي شروع شد. آيت الله طيب يک دور اصول عقايد مينويسد. شب جمعه بوده خواب ميبيند که به او گفتند: شما کتاب خوبي نوشتي. ولي تفسير قرآن هم بنويس. اين هزار تومان هم بگير پول کاغذ. در خواب بلند ميشود و ميبيند هزار تومان که نيست. ولي چه خوابي ديده است. روز جمعه دعاي ندبه ميرود. کسي ميآيد ميگويد: حاج آقا من کتاب شما را خواندم. خوب کتابي است. يک دور تفسير هم بنويس. اين هزار تومان هم پول کاغذش! همان که در خواب ديده بود، در بيداري ديد. ميگويد: باشد يک دور تفسير هم مينويسم. چهارده جلد تفسير دارد. انفاق را پنج دسته کرده است. انفاق واجب داريم. مثل خمس و زکات، انفاق مستحب داريم مثل کمک به فقرا و هديه به دوستان، انفاق حرام داريم مثل کسي که با مال غصبي يا در راه گناه خرج ميکند. مالش حرام است. ميگويد: اگر ترياکم را منتقل کردم به ايران، عاشورا خرج ميدهم. خرج روز تاسوعا با من. نذر ابالفضل ميکند براي اينکه مردم را ترياکي کند.
انفاق مکروه، مثل اينکه فاميل فقير هستند و اين به غريبهها ميدهد. انفاق هست اما مکروه است. يعني ترکش بهتر است. انفاق مباح هم مثل اينکه آدم کمک به ديگران ميکند براي توسعه زندگي. اين مباح است، مثل اينکه ميگويند: پول بدهيم، شما تلويزيونتان را 20 اينچ کنيد. جوان بودم زمان شاه در خوانسار کلاس داشتم. ميخواستم بنويسم باطوم، باطو را نوشتم آخرش شک کردم باطوم است يا باطون است؟ گفتم: ببخشيد حرف آخرش چيست؟ يکي گفت: حاج آقا چند تا بايد بخوري تا بفهمي!
مباح هم مثل همين که ميگويند: پول بگير، تلويزيون رنگي بخر. اين توسعه زندگي است. حالا انفاق چه انفاقي بايد باشد. اينکه انفاق کننده خودش را برتر نداند. منت نگذارد. منت بکشد، خدا تو را کمک کرد که انفاق کردي. ميتوانست تو را بخيل کند. خودت را برتر ندان. جنس نامرغوب ندهيم، اگر جنس نامرغوب به کسي داديم، نگوييم: راضي بود گرفت. خودش گرفت! ممکن است مجبور بوده است. وقتي کسي در سرما ميلرزد مجبور است.
دست فقير دست خداست. قرآن ميگويد: قبل از اينکه دستت در دست فقير برسد، در دست خدا گذاشتي. اگر صدقه دادي دستت را ببوس. چون در دست خدا قرار گرفته است. خالصانه باشد. قرآن ميگويد: کساني که براي خدا انفاق نميکنند. مثل کشاورزي روي سنگ سفت است. چون اگر سنگ سفت را خاک بريزي، دانه بگذاري، يک باران که بيايد، خاک شسته ميشود و دانه با خاک ميرود. «فَتَرَكَهُ صَلْدا» (بقره/264) انفاقي که براساس خدا نباشد، مثل کشاورزي روي سنگ است که هيچ فايدهاي ندارد.
بعد از انفاق هم منت نگذاريم. اذيت نکنيم. گاهي افراد انفاق ميکنند، اما منت ميگذارند. مثلاً افطاري دعوت ميکند. اما ميگويد: شما سفره پهن کن. شما سبزي پاک کن. چهار نفر هم دعوت ميکند براي کار دعوت ميکند. مخلوط هم دعوت کنند.
يک کسي فقرا را دعوت کرد. حضرت دعوايش کرد. گفت: چرا؟ گفت: شما اغنيا را دعوت ميکنم، ميگويي: چرا؟ فقرا را دعوت ميکنم ميگويي چرا؟ فرمود: قاطي هم باشد. يک فقير و يک غني با هم بنشينند. چون اگر همه سفره فقرا بود، اينها نگاه ميکنند که اينها همه فقير هستند. معلوم ميشود حاج آقا روزه خورده ميخواهد کفاره بدهد. شصت تا مسکين را دعوت کرده است. وقتي همه دور تا دور اتاق فقير بودند کفاره است.
من طلبهي خيلي جواني بودم يک جايي دعوتمان کردند براي افطاري، افطار کرديم جزءهاي قرآن را آوردند گفتند: قرآن بخوانيد. گفتيم: ما نيامديم قرآن بخوانيم. افطاري آمديم! گفت: شما مديون مرحوم هستيد. گفتم: من بخواهم ميخوانم و نخواستم نميخوانم. در دوران نوجواني يک جايي نشسته بودم. يک کسي آمد به من نگاه کرد و گفت: شما طلبه هستي؟ گفتم: بله، يک پولي درآورد و به ما داد. گفت: اين پنج تومان را بگير و يک سوره قرآن براي پدرم بخوان. من نگاهي کردم و يک پول ديگر دادم، گفتم: اين ده تومان را بگير و يک سوره قرآن براي مادرم بخوان! گفتم: براي اينکه مگر من قرآن خوان هستم؟ قرآن خواندن کمال است اما اينکه پول بگيرم و براي پدرت قرآن بخوانم، اين را دوست ندارم. گفت: تو قرآن بلد هستي و من قرآن بلد نيستم. گفتم: «قل هو الله» که بلدي. يک ربع من براي پدر تو وسط قرآن را ميخوانم و تو يک ربع براي مادر من «قل هو الله» بخوان. بايد با کرامت باشد. اينطور نباشد که تو بيا خانه ما پشت سماور بنشين. بيا خانه ما سبزي پاک کن. دعا بخوان. خدمات بايد طوري باشد که خود طرف قبول کند. با رضايت کامل باشد نه اينکه به اسم مهماني او را دعوت کنم و بعد از او کار بکشم.
امام رضا(ع) مهمان داشت. يک چراغي بود، فتيله چراغ خراب شد. مهمان دستش را دراز کرد اين فتيله چراغ را درست کند. امام رضا فرمود: شما کاري نکنيد. من خودم درست ميکنم. گفت: زحمت نيست. فرمود: نه اگر مهمان در خانه کار کند، نشانه اين است که صاحبخانه آدم نامردي است. اگر مهمان خواست کمک کند حرفي نيست. اگر شما زير دوش رفتي خوب است. اما اگر داري ميروي آب داخل يقهات بريزد، خوب نيست. چون گاهي انسان در مقابل عمل انجام شده قرار ميگيرد.
بعد از انفاق منت در کار نباشد.«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) کمک ميکنيد، منت نگذاريد. من جهازيه را جور کردم. پو کنکور تو را دادم. من به تو وام دادم. مَن و مَن نکنيد. اگر هم نداريم با محبت جواب بدهيد. «بذلٌ يسير أو ردٌّ جميل» اگر ميدهي با کرامت بده، اگر رد ميکني به زيبايي رد کن.
هم آشکار کمک کن و هم مخفي. کمک آشکار خوبياش اين است که انسان متهم نميشود فلاني بخيل است. دفع تهمت ميشود. دوم اينکه ممکن است باعث تشويق ديگران شود. بگويند: ايشان کمک کرد، ما هم کمک کنيم. تشويق ديگران است.
يک سال اين تفسير نور ما کتاب سال شد. پنجاه سکه به ما جايزه دادند. بيست سال پيش بود. ما يک مقدار قرض داشتيم داديم و باقي سکهها را هم داديم دو سه نفر را دعوت کرديم و گفتيم: جايزه کتاب ما اين سکههاست. حالا دري به تخته خورده و اين پول دست ما آمده است. من اين را براي شما ميگذارم، من اين قاشق ماست را به ديگ شير شما ميزنم که ماست شود. بياييد خودتان هم مبلغي را بگذاريد، شب عيد است. اين زندانيها را که براي صد تومان و دويست تومان و يک ميليون زنداني شدند را آزاد کنيم. اينها ديدند ما پول را داديم، کمک کردند و پول حسابي دادند. 473 نفر را شب عيد آزاد کرديم. گاهي بايد علني کمک کرد. نبايد گفت: ريا است. زن که خودش را براي شوهرش آرايش ميکند، آرايش ميکند که شوهرش ببيند خوشش بيايد. ولي همين ريا ثواب دارد.
ما تظاهرات کرديم و گفتيم: مرگ بر شاه! بگوييم: من رياکار نيستم. زير لحاف مرگ بر شاه بگويم. دو ميليون هم مرگ بر شاه زير لحاف بگويي شاه نميرود. بعضي چيزها را بايد تظاهر کرد. مثل زني که براي شوهرش آرايش ميکند. آرايش رياست، اما همين ريا عبادت است. بعضي جاها رياي ما عبادت است. گاهي افراد پيش خودشان ميگويند: اين اخلاص است. اين ريا است. قاطي ميکنند. حتي نماز جماعت نميرود و در دفترش نماز ميخواند، ميگويد: نميخواهم ريا کنم. زندگي بايد معمولي باشد.
گاهي آشکارا باشد که ديگران تشويق شوند. مثلاً الآن ماه رمضان است دور هم براي افطار جمع ميشويم. حالا که فاميل دور هم جمع شديم، بياييد جهيزيه فلاني را هم جور کنيم. يخچالش را تو بده. جاروبرقي را تو بده. اين طناب را نميشود پاره کرد. ولي اگر نخ نخ کنيم، ميشود کاري کرد. اينکه بياييم افطار بخوريم و برويم خوب نيست. يک مشکلي را هم حل کنيم.
شريعتي: هرجايي که حاج آقاي قرائتي بودند منشأ برکات بودند با نکاتشان، با توصيههايشان. انشاءالله هميشه سلامت باشيد. امروز صفحه 587 قرآن کريم در سمت خدا امروز تلاوت ميشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ «1» وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ «2» وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ «3» وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ «4» عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ «5» يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ «6» الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ «7» فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ «8» كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ «9» وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ «10» كِراماً كاتِبِينَ «11» يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ «12» إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ «13» وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ «14» يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ «15» وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِينَ «16» وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ «17» ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ «18» يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ «19»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ «1» الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ «2» وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ «3» أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ «4» لِيَوْمٍ عَظِيمٍ «5» يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ «6»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. آنگاه كه آسمان شكافته شود. و آنگاه كه ستارگان پراكنده شوند. و آنگاه كه درياها گشوده و به هم راه يابند. و آنگاه كه قبرها زيرورو گردد. (در آن زمان) هر كس مىداند، آنچه از پيش فرستاده و آنچه براى بعد گذاشته است. اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور و فريب داده است؟ همان كه تو را آفريد و (اندامت را) استوار ساخت و متعادل كرد. و به هر صورت كه خواست، تو را تركيب كرد. با اين همه، (شما روز) جزا را دروغ مىپنداريد. در حالى كه قطعاً بر شما نگهبانانى (از فرشتگان) گمارده شدهاند. نويسندگانى بزرگوار، كه به آنچه انجام مىدهيد آگاهند. بى شك، نيكان در ناز و نعمت بهشتىاند. و بىشك، بدكاران در آتشى شعلهور. كه در روز جزا به آن وارد شوند و بسوزند. و لحظهاى، از آن غايب و جدا نشوند. تو چه دانى كه روز جزا چه روزى است؟ باز، چه دانى كه روز جزا چه روزى است؟ روزى كه هيچ كس براى هيچ كس اختيارى ندارد و در آن روز، فرمان تنها براى خداست.
به نام خداوند بخشنده مهربان. واى بر كمفروشان. كسانى كه هرگاه از مردم پيمانه بگيرند كامل مىگيرند. و هرگاه به ايشان پيمانه دهند يا برايشان (كالايى را) وزن كنند، كم مىگذارند. آيا آنان گمان ندارند كه برانگيخته خواهند شد؟ براى روزى بزرگ. روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان (براى پاسخ به كارهايشان) خواهند ايستاد.
شريعتي: ديگر کم کم داريم براي ورود به مهماني بزرگ خدا آماده ميشويم. چقدر خوب است همينجا دعا کنيم، «اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ» انشاءالله با طهارت وارد ماه رمضان شويم.
حاج آقاي قرائتي: اين سوره مطففين، براي کم فروشي يک سوره آمده است. مطفف يعني کم فروش. اين مهم است. براي عدالت لفظي به کار رفته که براي نماز به کار رفته است. سه چيز را خدا کلمهي اقامه گفته است. اصل دين را گفته «اقيموا الدين» نماز را که رکن است گفته: «اقيموا الصلاة» دربارهي وزن و اقتصاد هم گفته «اقيموا الوزن». يعني وزن را درست پيمانه کنيد. ترازوي شما ناقص نباشد و کم فروشي نکنيد. کم فروشي معنايش کم فروشي ميوه و نان نيست. استاد دانشگاه هم اگر در تدريس کم بگذارد، من طلبه هم اگر روي منبر کم بگذارم، بايد حساب کنيم که چقدر خرج ميشود و ما چه چيزي ياد مردم داديم. بنابراين گاهي وقتها ميبيني هي لفت ميدهيم. يک چيزي را توضيح ميدهيم، کم فروشي شامل معلم، کارمند، اداري، روحاني، همسر خانواده ميشود.
گاهي آدم کم فروش است و متوجه نيست. من سر نماز موقع خواندن حمد و سوره حواسم پرت ميشود. معمولاً اينطور است. ولي وقتي قنوت ميخوانم با توجه ميخوانم. يعني وقتي ميخواهم از خدا بگيرم، حواسم را جمع ميکنم. قرآن همين را ميگويد: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ، الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ» وقتي ميخواهد از مردم بگيرد، کامل ميگيرد. وقتي ميخواهد به مردم بدهد، کم ميگذارد. اين يک کم فروشي به خداست.
خدا يک زباني به ما داده است. با يک تکه گوشت حرف ميزنيم. با پي چشم ميبينيم و با استخوان ميشنويم. گفته: گوشتي که براي تو است، آزاد آزاد است. با هرکس ميخواهي حرف بزن. ده دقيقه با من هم حرف بزن. با هرکس و نا کسي حرف ميزنيم، براي تو نماز نميخوانيم! 335 روز بخور. يک ماه رمضان نهار را عقب بيانداز. نه ميخواهم بخورم! اينها کم فروشي با خداست. آقا صد ميليون داري. ده ميليون داري. هشت ميليون از اين ده ميليون براي تو و دو ميليون بده من. پولم را به آخوندها بدهم. براي چه بدهم؟ بده به کسي که قبولش داري. آخوند را قبول نداري به او نده. مرجعي را انتخاب کن، که با تمام وجود قبولش داري. يک نفر روي کره زمين هست که قبولش داري، به همان بده. مرجع را انتخاب کن، باسوادترين، باتقوا ترين، زاهدترين، براي مرجعيت معيارهايي هست. مرجع تقليد پول را براي خودش نميخواهد، خرج دين ميکند. يکجا مبلغ ندارند. يکجا مسجد ندارند. يکجا کتابخانه ندارند. يکجا فقرا هستند. اينکه آدم ميگويد: من ميخواهم همه زير نظر خودم باشد، بي اعتنايي است.
شما براي کامپيوتر بچهات، براي ماهواره، چقدر وسايل رفاهي را تهيه کردي. اما يک معلم نگرفتي که ماه رمضان قرآن را ياد بچهات بده. گاهي براي يک چيزي خرج ميکنيم. کلي پول کفش ميدهيم اما پول کتاب نميدهيم. خرج پا ميکنيم اما خرج فکر نميکنيم. کم فروشي نکنيم.
خدا آيت الله حاج آقا مجتبي تهراني را رحمت کند. يک شب ميگفت: يک روايت هست خدا ميگويد: «ما انصفتَ» تو انصاف نداشتي. بخصوص نماز شب، سحرهاي ماه رمضان براي سحري بيدار ميشويم. نماز شب خيلي آسان است. لازم نيست بايستي، بنشين بخوان. يازده رکعت نماز شب يک ربع طول ميکشي. تو که براي سحري خوردن بلند شدي، ده دقيقه هم با خدا حرف بزن. مقداري که مستحب انجام بدهيم نشانه اين است که خدا را دوست داريم.
يکوقت آيت الله مکارم زمان شاه در چابهار تبعيد بود. هيأت بني فاطمه تهران مريدش بودند. ايشان هم از قم ميآمد و برنامه داشت. يک روز مريدهايش رفتند بندرعباس و چابهار، با ماشين رفتند و خيلي طولاني شد. به ايشان گفتند: هرکس بار دوم ديدن شما آمد معلوم است مريد است. چون بار اول نميدانست اينقدر جاده بد است. اگر دو بار ديدنت آمد معلوم ميشود مريد است. شما اگر «سبحان الله سبحان الله سبحان الله» گفتي، يکبار واجب است. اگر دو بار گفتي، مهم است. کم فروشي نکنيم. قرآن ميگويد: «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» کم فروش، نميداني قيامت حساب داري؟
شريعتي: تا فردا و سلامي دوباره...