برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نکاتي در مورد انفاق و صدقه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 24-02-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
کي ميشود بيايي و نيلوفر آوري *** گلهاي رنگ رنگ به هر دفتر آوري
باران شوي، بهار شوي، غنچه غنچه گل *** لب وا کني گلاب خوش قمصر آوري
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان خوبم، خانمها و آقايان. بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، انشاءالله هرجا که هستيد دل و جانتان بهاري بهاري باشد. خيلي خوشحاليم که امروز هم مهمان لحظات ناب و نوراني شما و در خدمت حاج آقاي قرائتي عزيز و دوست داشتني هستيم. سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: حاج آقاي قرائتي امروز براي ما چه به ارمغان آورديد؟
حاج آقاي قرائتي: «بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمه، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
امروز ميخواهم در مورد صدقه صحبت کنم. صدقه چيست، چقدر بدهيم، به چه کسي بدهيم، چگونه بدهيم، چه زماني، چه مکاني و با چه شرايطي بدهيم؟ يک بحثي است که مورد نياز است. آنهايي که ندارند چه کنند؟ ميگويند: ما نداريم صدقه بدهيم. در قرآن حدود 500 آيه در مورد کمک به فقرا آمده است. منتهي در قالبهاي مختلف، 32 درصد در قالب زکات است. کلمهي انفاق، صدقه، زکات، اعطي، کفاره، خمس، اطعام، يعني در جدولهاي مختلف آيات بسيار زيادي آمده که اين کلمهها در آن به کار رفته است. اين يعني بسيج مردم براي فقر زدايي.
مهم اين است که دين ما مربوط به پول دادن است. قرآن به زکات، صدقه گفته است. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ» (توبه/60) يعني زکات را به اين هشت گروه بدهيد. اسم اين هشت گروه آمده است. ولي به زکات نگفته: «انما الزکاة للفقراء» به زکات گفته: صدقه، چرا؟ چون صدقه از صدق است، صدق يعني راستگو، کسي که ميگويد: من دين دارم، اگر راست ميگويد: پول بدهد. اگر پول بدهي اين علامت اين است که راست ميگويد. به مهريه خانمها صداق ميگويند. چرا؟ چون داماد به عروس ميگويد: دوستت دارم. ميگويد: صد سکه بده ببينم! اگر دادي معلوم ميشود راست ميگويي، وگرنه ميخواهي سر من کلاه بگذاري. به مهريه صداق ميگويند، يعني نشان صداقت مرد است. اين براي زکات است. براي خمس هم که ميگويد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ» (انفال/41) يک عده از اصحاب پيغمبر رفتند جبهه بدر پيروز شدند و غنيمت گرفتند. 1- از اصحاب پيغمبر هستند. 2- مجاهد و رزمنده هستند. 3- شرکت کرده و پيروز شده. 4- بعد از پيروزي غنايم جنگي گرفته و حالا به او ميگويند: اي کسي که جزء صحابي هستند و رزمنده هستي و مجاهد هستي و غنيمت گرفتي، «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ» (انفال/41) اگر دين داري برو خمس بده! يعني نميگويد: صحابي پيغمبر علامت دين توست. جبهه علامت دين توست. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ» اگر ايمان داري.
اين خيلي مهم است خداوند به زکات گفته، علامت صداقت توست که راست ميگويي ايمان داري يا نه، به خمس هم ميگويد: «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ» يعني ممکن است انسان همه کمالات را داشته باشد ولي خمس ندهد. محک براي دينداري است. گاهي هم خدا مرا با پول امتحان کرده است. يک آيه داريم در قرآن که ميآمدند در گوش پيغمبر پچ پچ ميکردند. پيغمبر خسته شد. خودش هم رويش نميشد بگويد: بس است. آيه نازل شد که هرکس ميخواهد تنگ گوشي پچ پچ کند، صدقه بدهد. تا ديدند پول است گفتند: غرض عرض سلامي بود. بعد حضرت امير ميآمد صدقه ميداد و يک سؤال ميکرد و يک سؤال ديگر برايش مطرح ميشد و دوباره صدقه ميداد. آيه نازل شد نه، ديگر صدقه نميخواهد. بدون صدقه صحبت کنيد. فقط ميخواستم بگويم: اين سرعت گير است.
ما يک قوانيني داريم قوانين سرعت گير، مثلاً يکبار کسي از من پرسيد: چرا دست به سگ مرده بگذاري، غسل ندارد؟ گربه مرده، گوسفند مرده، گاو مرده ولي دست به آدم مرده بگذاري بايد غسل مسح ميت کني؟ يعني انسان از گاو و گوسفند هم بدتر است؟ گفتم: نه، اين قانون سرعتگير است. گاو مرده را رويش نميافتند ببوسند. سگ مرده و گوسفند مرده را نميبوسند. اما آدم مرده را همه ميريزند روبوسي کنند. چون اينطور است بايد غسل کنند. اين قوانين سرعتگير است.
مثلاً براي طلاق گفته اگر ميخواهي طلاق بدهي بايد در اين قالب طلاق بدهي. آدم تا ميرود طلاق بدهد به سرعت گير ميخورد. يکوقت يک همشهري داشتيم خدا رحمتش کند. آقاي حليمي از علما بود و طلبهها را نجف ميبرد. يک چند سفري هم ما قبل از انقلاب پيادهروي داشتيم. يک کسي که عصباني ميشد ميگفت: يک ربع ديگر، هرکس عصباني ميشد ميگفت: يک ربع ديگر! اين يک ربع ديگر يادش ميرفت. مثل اينکه شما بخواهي بخندي، بگويد:آقا ده دقيقه ديگر بخند. من خندهام نميگيرد. اگر ميخواهي زنت را طلاق بدهي بايد اينطور باشد. يک سري شرايطي دارد. بايد عربي خوانده شود. عربي هم صحيح خوانده شود. دو شاهد عادل هم بايد باشند. اگر عادل هستند نهي از منکر ميکنند. نصيحت ميکنند که طلاق نده. بعد بايد در حالتي باشد که در آن ايام هم خوابي صورت نگرفته باشد. اين همه قوانين سرعت گير است. اما اگر کسي زنش را طلاق داد، ميخواهد رجوع کند، از طلاق پشيمان شد. کوچکترين چيزي ميگويد، مثلاً شوخي کني و به خانم آب بپاشي، اين باعث ميشود طلاق باطل شود. يک لبخند و يک شوخي، کوچکترين شوخي که علامت اين باشد که بيا با هم باشيم کافي است. يعني براي جدا کردن يک قيدهاي سنگين آورده که طلاق ندهيد. اما طلاق دادي براي گره زدن هيچ قيدي ندارد. حالا اگر ميگفتند: هر مردي خواست به خانمش رجوع کند بايد رو به قبله بايستد و سه مرتبه بگويد: غلط کردم، غلط کردم! يا ميگفتند: برو دو نفر عادل پيدا کن. ممکن است ديگر از هوس بيافتد. اينها قوانين سرعت گير هم هست.
صدقه خيلي سفارش شده است. در کنار همه چيز چسبيده است. به نماز چسبيده است. «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» (مائده/55)، «وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة» (بقره/43) در 27 جاي قرآن نماز و زکات با هم است. نماز بي زکات قبول نيست. مثل زني که يک گوشواره دارد، اصلاً عروسي نميرود. قطار دو تا ريل نباشد حرکت نميکند. ما با يک لنگه کفش از خانه بيرون نميآييم. نماز و زکات با هم جفت است. اگر نماز بخواند و زکات ندهد، نمازش قبول نيست.
يکبار پيغمبر آمد، فرمود: «قُم» تو برو بيرون، تو برو بيرون! يک عده را بيرون کرد. گفتند: يا رسول الله! شما چرا اينها را بيرون کردي؟ فرمود: اينها نماز ميخوانند اما زکات نميدهند. اين زکات يک نوع صدقه است. خمس هم همينطور است. ميگويند: ما که ماليات ميدهيم و دولت از ما ماليات ميگيرد، چرا بايد خمس بدهيم؟ در جمهوري اسلامي چند رقم بايد پول بدهيم؟ جوابش اين است که آن چيزي که از حقوقت کم ميکنند براي خودت کم ميکنند. يعني شما در خانهات قفل ميزني، بيرون خانه هم پليس ميخواهي. در خانه با قفل در را ميبندي. در خانه قفل است. خودت قفل را ميخري. بيرون خانه هم حفاظت ميخواهي. پليس ميخواهي. در خانه گلدان داري، بيرون خانه پارک ميخواهي. در خانه چهار تا قرص کمکهاي اوليه داري، بيرون خانه درمانگاه ميخواهي. در خانه موزاييک و سنگ است، بيرون خانه آسفالت ميخواهي. بنابراين ميگويد: دولت من يک خرجهايي بيرون از خانه دارم. پارک مي خواهم، درمانگاه مي خواهم، مدرسه ميخواهم، جاده ميخواهم، پارکينگ ميخواهم. اين پول را ماليات بگير و مشکلات بيرون مرا حل کن. اين پول ماليات هست که يا دولت ميگيرد و يا شهرداري ميگيرد. اما خمس را نميروي نزد مرجع تقليد بگويي: آقا اين پول را بگير زباله مرا بردار. اين پول را بگير و براي من درمانگاه بساز. اين پول را بگير و دين مرا نگه دار. قرآن ياد من بده. تفسير ياد من بده. عالمي براي من تربيت کن که اگر شبههاي به من زدند، آن عالم بتواند جواب بدهد. براي مسجد ما پيشنماز بفرست. اين طلبه ميتوانست دانشگاه برود و بعد از چند سال يک مدرک خوبي بگيرد و زندگي کند. اما الآن ما به طلبه هشت ساله هم ملا نميگوييم. در حوزه علميه به طلبه چهار ساله مبتدي ميگويند. اگر ده سال شد ميگويند: ثقة الاسلام. بعد حجت الاسلام شود و بعد هم حجت الاسلام والمسلمين شود خيلي سخت است. بايد 30 سال درس بخواند تا يکجايي بشود او را درآورد. بالاخره بايد کمک کرد اين درس بخواند. بين پولي که به دولت بدهي و پولي که خمس ميدهي فرق است. پولي که به دولت ميدهي براي نيازهاي مالي ماست. پولي که به مرجع تقليد ميدهي براي دين ماست. چون همين که زمين مرز جغرافيايي دارد، دين هم مرز فکري دارد. ممکن است يک شبههاي در ذهن ايجاد شود بايد اين شبهه را جواب ميداد. نبايد گفت: من ماليات ميدهم و ديگر خمس نميدهم. اين دو مقوله جداست.
اما در مورد صدقه جملهاي از حضرت امير نقل شده که صدقه دارويي است که تضميني است. روايتي داريم «تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوء» (نهجالبلاغه/خطبه110) بد مردن را برطرف ميکند. کمک به مردم باعث ميشود انسان خوب بميرد. بعضيها که ميميرند انگار گلي را بو ميکنند. حديث داريم مؤمن که ميميرد انگار گل بو ميکند. افرادي که ميخواهند بميرند، زجر ميکشند. سکرات مرگ خيلي سخت است. اگر اهل کمک به فقرا بودي، مردنت راحت است. «ترد القضاء الذي قد أُبرم» اگر يک مقدرات بدي براي شما شده، بر اثر عملکرد، بر اثر خصلت، سرنوشت بدي براي تو رقم زده شده است، اگر صدقه بدهي سرنوشت بد را از بين ميبرد. «ترد القضاء» يعني قضاء و قدر را برميگرداند. صدقه گره کارهاي انسان را باز ميکند. هر مقداري که صدقه بدهي به همان مقدار مشکلات تو حل ميشود.
بعضي داروها مثل واکسن براي پيشگيري است. صدقه دفع بلا ميکند. منتهي بايد مصرفش به وقت باشد. دارو را بايد به وقت خورد. بعضي داروها را بايد ناشتا خورد. بعضي داروها را بايد بعد از غذا خورد. بعضي داروها را بايد هر چهار ساعت يکبار خورد. براي صدقه هم سفارش شده که شب جمعه بدهيد. در روز جمعه، در روز چهارشنبه، هنگام سفر، صدقه ساعت خاصي دارد. هر دارويي اثر ندارد. گاهي دارو ميخوري و فايده ندارد. حديث داريم اگر مال حلال نباشد صدقه بدهي، اثر ندارد. بعضيها صدقه ميدهند و کمک به فقرا ميکنند اما اصل درآمدشان اختلاس است. بيت المال را داده است.
داستاني است که در تاريخ هم آمده است. از کسي خيلي تعريف ميکردند. خيلي اهل خير بوده و دست و دلباز بوده است. امام ايشان را در کوچه ديد. گفت: اين همان کسي است که تعريفش را ميکنيد. بعد ديد دکان نانوايي رفت و دو تا نان برداشت و پول نداد. تعجب کرد. بعد در دکان ميوه فروشي رفت و دو تا انار برداشت و پول نداد. گفت: چرا اينطور ميکني. رفت جلوتر به يک فقير داد. امام فرمود: چه ميکني؟ گفت: مؤمن بايد زرنگ باشد. دو تا نان دزديدم، دو تا گناه کردم. دو تا انار دزديدم، دو تا گناه کردم. دو تا و دو تا چهار تا، چهار انار را به فقير دادم. قرآن ميگويد: هرکس کار حسابي بکند ضرب در ده ميشود. چهار ضرب در ده چهل ثواب کردي. چهار گناه کم ميشود و سي و شش تا برايم ميماند. «مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم» (بقره/267) قرآن ميگويد: مال حلال بدهيد. «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين» (مائده/27) در همان ماجراي انار و نان دزدي حضرت فرمود: خدا کار را از متقين قبول ميکند. درآمد تو تقوا نداشت. به مقدار تقوا هم درجه بندي دارد.
گاهي وقتها يک چيزي را قبول ميکنند. مثلاً من ليوان آب را به شما ميدهم، همان ليواني که ميگيري، اين قبول است. بعضي وقتها تا ليوان آب را ميدهم، دو دستي ميگيري اين «قبولٍ حسن» است. «تَقَبّلَها رَبّها بِقَبولٍ حَسَن» است. اين يک پله بالاتر است. يک عده داريم در روايت ميگويد: «فتقبله منا باحسن قبولك» (کافي/ج4/ص165) قبول حسن نه، احسن! يعني تا ليوان آب را ميدهم، بلند ميشوي ميايستي و احترام ميکني. و لذا «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/13) به درجه تقوا قبول ميشود. ما خودمان هم در جامعه همينطور است.
يک کسي يک رقم غذاي ساده درست ميکند. يک غذاي متوسط درست ميکند. يک کسي زحمت ميکشد و يک غذاي خيلي خوبي درست ميکند. اينها با هم يکي نيست. صدقه بايد «مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم» باشد. «ان ربي الصدقه من الطيب الحلال» از غذاي حلال بايد صدقه بدهيد. کم فروشي ميکند و بعد هم صدقه ميدهد. حتي گناه ميکند، ميگويد: اگر ترياکم را سالم به فلان منطقه رساندم، روز عاشورا پلو ميدهم. يعني با نابود کردن جوانها نذر ميکند اگر ترياک را سالم رساند و گير پليس نيفتاد پلو بدهد. گاهي مجرمين که متوسل ميشوند آدم خندهاش ميگيرد. يک دزدي را گرفتند او را کلانتري بردند. گفت: والا من هر روز چهار قل ميخواندم. امروز يادم رفت چهارقل بخوانم، گرفتار شما شدم.
گاهي دارويي در بيماري شديد جواب ميدهد. مثلاً داريم «ان الصدقه علي ذي القرابة يضعف اجرها مَرَتين» آدم کمک ميکند به فاميلهاي فقيرش کمک کند. جاي ديگر داريم «لا صَدَقَةَ وَ ذُورَحِمٍ مُحتاج» جاي ديگر هم داريم «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُون» (بقره/215) قرآن ميگويد: ميپرسند چه انفاق کنم؟ ميگويد: هرچه ميخواهي انفاق کني «فَلِلْوالِدَيْن» به پدر و مادر. چون اين دو فايده دارد. هم صدقه است، هم صله رحم است، حديث داريم صدقه به فاميل دو خاصيت دارد. «صدقة و صلة» صدقه هست و صله هم هست. اين صله رحم نه اينکه عمه و خاله و ديد و بازديد کنيد، بايد کمکي به آنها بکنيد. بايد مشکلي را هم حل کنيد. عيد نوروز که ميليونها سفر داريم، بايد ميليونها گره هم باز شود. ولي ما ميليونها تخمه کدو ميشکنيم. بايد گره باز کنيم.
دارو را بايد به اندازه خورد، چند ماه پيش دو طبه فاضل از اطراف اصفهان دو قلو بودند و به منزل ما آمدند و گفتند: ما براساس تفسير نور که شما از يک آيه نکته درميآوريد، ما ميتوانيم نهجالبلاغه را دربياوريم. شما هم بيا کمک کن. گفتم: من نميتوانم. اخيراً به من گفتند: ستاد ازدواج درست کند. گفتم: من ديگر نمي کشم! اين حديثهاي امروز را من از آن نوشته خواندم که براي آن دو برادر عزيز است.
يک کسي خانه ساخته بود، هي به گچهاي خانهاش دعا ميکرد. ميگفت: خدايا اين سايه گچها را از سر من کم نکن. به او گفتم: چرا به گچها دعا ميکني؟ گفت: اين اداره هر يک چيزي براي يک کسي است. اگر اين گچها اينها را نچسباند هر آجري نزد صاحبش ميپرد. البته بيشتر حرفها هميشه از خودم است، ولي اين حديث هاي امروز از آن دو برادر بود. اي کاش ما کمک هم ميکرديم. چه اشکال دارد؟ استاد دانشگاه چکيده تجربياتش را سيدي کند. يک معلم، يک فرهنگي چکيده تجربياتش را در يک سيدي کند. آدم در ماشين اين را گوش کند. حضرت امير به امام حسن ميگويد: من عمر دنيا را نکردم ولي چون تجربه دنيا را دارم انگار عمر دنيا را دارم. يعني بنده ميتوانم تجربه پانصد استاد دانشگاه را داشته باشم. هرکسي در زندگي به يک بن بستي رسيده است، گره را چطور باز کرده است؟ اينها خودش صدقه است. صدقه لازم نيست حتماً پول دادن به فقير باشد. اينکه انسان عصاره عمرش را در خدمت ديگران بگذارد، خيلي کار خوبي است.
اگر شما حرفهاي مرا زدي براي قيامت هم ميماند. من که پشت دوربين هستم بالاخره پزي دارم. آقاي قرائتي تلويزيون، معلم ميليوني، اين براي من پز است. اما اگر شما رفتي حرف مرا جايي گفتي، مردم ديگر آنجا شما را ميبينند. حرف امام صادق به گوش مردم ميرسد و من هم مطرح نيستم. من که مطرح نيستم آنوقت خدا مينويسد. هرجا را خودمان نوشتيم، خدا پاک ميکند.
زمان شاه يک مسابقهاي بود، يک تاجري حاضر شد که جايزه بدهد. گفتند: اجازه بده بنويسيم، که جوايز را آقاي فلاني داد. گفت: ننويسيد. ميترسم شما بنويسيد و خدا پاک کند. يکي از علما به من ميگفت: يک خيري در يک استاني بود، خيلي کار کرد. آب انبار، بيمارستان، درمانگاه، زايشگاه، خيلي کار خير کرد. يک روز کنار حوض ايستاده بود. گفت: حاج آقا! شما که اينقدر کار خير کردي نميشود ما را هم داماد کني؟ قصه براي پنجاه سال پيش است. من اگر ده هزار تومان داشته باشم داماد ميشوم. اين تاجر گفت: من از کجا مطمئن شوم؟ گفت: والله داماد ميشوم. والله جاي ديگر خرج نمي کنم. من گير ده هزار تومان هستم. در کيفش را باز کرد و گفت: اين ده هزار تومان را بگير و برو داماد شو. اين تاجر خير مرد! خواب او را ديدند. گفتند: چه خبر؟ گفت: تمام کارهايي که کردم چون با کاشيکاري نوشتند: باني من هستم، خدا پاک کرد. گفتم: يعني دست من خالي است؟ گفت: نه يک جوان را داماد کردي. اين را نه به کسي گفتي و نه نوشتي. چون خودت را نديدي ما نوشتيم. آنجايي که خودت را ديدي، پاک کرديم. اينها مهم است. بگذاريد يادداشتهاي ما را ديگران بگويند. نگوييد سرقت علمي، قفل را بشکنيد راه باز ميشود.
کتابهايي هست ميگوييم: هرکس خواست چاپ کند به شرط اينکه نفروشد. فروشي شخصي نه، ولي اگر خواست براي خودش چاپ کند. شهرداري، سپاه، هرکس خواست چاپ کند. ما اين کار را براي کتاب خودمان انجام داديم و چهارده ميليون کتاب ما چاپ شد. حال اينکه آدم داريم چهل برابر ما سواد دارد ولي ميگويد: شرعاً راضي نيستم. بر پدر و مادر کسي که اين را چاپ کند لعنت! اين چون قفل کرده کتابش را دو هزار تا چاپ کرده روي دستش مانده است. آنوقت من شاگرد شاگرد او هستم، چهارده ميليون از کتابهاي ما چاپ شده است. ما خودمان به خودمان قفل ميزنيم. خدا به ما قفل نميزند. خودمان راه را ميبنديم.
آيت الله حائري شيرازي امام جمعه سابق شيراز يک مثالي ميزد. ميگفت: ظرف ميوه را که جلويت ميآورند، اگر براي خودت برداشتي، اينکه ظرف را آورده ميرود. چون براي خودت برداشتي. اما اگر يکي برداشتي و به ديگري دادي. اگر به ديگران دادي، تا مادامي که به ديگران بدهي اين ظرف را نگه ميدارد. اين مثل قشنگي است. يا بناها وقتي آجر را ميچسبانند، اگر آجري که زد بچسبد يکي ديگر به او ميدهند. اما اگر آجر نگرفت، ديگر نميدهند تا آجر قبلي بچسبد. اگر مادر شيرش را به بچه داد، جايش پر ميشود. اگر مادر شير به بچه نداد، همانطور شير ميايستد. ما اشتباه ميکنيم و راه را اشتباه ميرويم. «المعتدي في الصدقه کمانعها» ميگويد: اگر کسي صدقه زياد بدهد انگار صدقه نداده است. گفتم: «الصدقه دواء منجح» صدقه دوايي که نجات ميدهد. دوا را بايد به اندازه خورد.
قرآن يک آيه دارد ميگويد: «الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان/67) يعني حق نداشتي در صدقه دادن اسراف کني. يک کسي تمام اموالش را وقف کرد. وقتي مرد، به پيغمبر گفتند: او همه اموالش را وقف کرد. فرمود: مگر فرزند نداشت؟ گفتند: چرا. ولي براي بچههايش چيزي نگذاشت. فرمود: اگر به من ميگفتيد، اجازه نميدادم او را در قبرستان مسلمانها خاک کنيد! بنده حق دارم يک سوم مالم را وقف کنم. اگر نود ميليون دارم ميتوانم بگويم: بچهها سي ميليون را در راه خدا بدهيد. شصت ميليون را بچهها بردارند. اگر چيزي براي بچهها نگذاريم، بچهها با اسلام، با دين، گاهي وقتها ما، عرض کردم کشور ما يا چهل ستون است يا بي ستون است.يا افراط است يا تفريط است. به اندازه نيستيم.
گاهي افرادي مکرر نزد من آمدند که آقا ما ميخواهيم اموالمان را وقف کنيم. از تو راهنمايي ميخواهيم. من ميفهمم که با زن و بچههايش دعوايش شده و گفته ميروم اموالم را وقف ميکنم و نميگذارم يک قران به شما برسد. اين از کينهاي که داشته عصباني شده رفته وقف کند. گفتم: اين وقف فايده ندارد. برو ميزان شو! تو با اين وقف بچهها را با اسلام بدبين ميکني. ميگويي: چه ديني است!
يکبار يک کسي نزد پيغمبر آمد گفت: مادرم گفته: پيراهنت را براي تبرک به من بده. حضرت پيراهنش را داد. ظهر شد لباس نداشت. آيه نازل شد چه کسي گفت: پيراهنت را بدهي؟ «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ» (اسراء/29) حق نداري دستمال به گردنت بسته باشي که در جيبت نرود. دستت در جيبت برود و پول بده. اما «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» اين رقمي خرج نکن.
يکبار امام رضا يک مشت شن از روي زمين برداشت. مشت گرفت گفت: اين درست نيست که چنان مشت کنم که يک ذره شن بيرون نيايد. دوباره شن برداشت و همه را ريخت. گفت: اين هم درست نيست. نه هرچه داري بده و آنطور تنگ بگير. اعتدال و ميانهروي در همه چيز خوب است. در عبادت هم اعتدال بايد داشت. ما يک بابي داريم «باب الاقتصاد في العبادة» يعني عبادت را به اندازه انجام بدهيد. چند وقت پيش کسي به من گفت: اين هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام ميخواند. گفتم: دو ساعت طول ميکشد. روزي دو ساعت زيارت عاشورا ميخواند، در عمرش يک بار هم کاري پيش نيامده که مهمتر از زيارت عاشورا باشد؟ يا سراغ کار ديگر نميرود؟ کاري باشد که معتدل باشد.
ما دعايي داريم که حضرت عباسي مستجاب نميشود. «اللهم اشفع کل مريض» يعني خدايا روي کره زمين مريض نباشد؟ «اللهم اغني کل فقير» روي کره زمين فقير نباشد؟ اصلاً فکر ميکنيم ميشود يا نميشود. ميگويد: تو کار نداشته باش. دعا کن، هرچه شد، شد. هرچه نشد، نشد. ولي نگاه تو بايد نگاه بلند نظري باشد. ما اگر در نماز بگوييم: «سمع الله لحمدي» خدايا حمد و ستايش مرا ميشنوي. ميگويد: اينطور نگو. بگو: «سمع الله لمن حمده» اين ميلياردي است. خدا شنواي هر ستايشگري است. ستايشگر انسان باشد، جن باشد، فرشته باشد، ملک باشد.
صدقه در وقت بجا، قرآن وقتي ميخواهد تحريک کند ميگويد: «يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ، أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ» (بلد/15 و16) مقربه يعني قريب، فاميل تو است. متربه يعني تراب، روي خاک نشسته است. نمد و موکت هم ندارد. روي خاک نشسته است. يعني گاهي شرايط يک شرايطي است که براي تحريک عواطف، يعني بايد صدقه به جا باشد. ظهر عاشورا يک ليوان آب ميلياردها ارزش دارد. اما غروب عاشورا ديگر گذشته است و ارزشي ندارد.
بعضي داروها را بايد دائمي خورد. کساني که ديابت دارند، هميشه بايد قرص قند را بخورند. چون انسان هميشه غافل است، هميشه نياز به ذکر دارد. چون در مقابل غفلت، تذکر است. چون ما دائماً در معرض غفلت هستيم، لذا بايد روزي پنج بار نماز بخوانيم. بعضي داروها دائمي است. داروها انواعي دارد. در اسلام صدقه به چند چيز گفته شده است. 1- «ّالْكَلِمَةُ الطَّيِّبَةُ صَدَقَةٌ» حرف خوب صدقه است. صدقه فقط پول نيست. هر گامي که براي کار حق برميداري، گامها صدقه است. يک سنگي، پوست خياري، پوست موزي در جاده هست، اين را برميداري. همين صدقه است. عيادت مريض صدقه است. امر به معروف صدقه است. تشييع جنازه صدقه است. ميخواستي فحش بدهي، خودت را نگه داشتي، زبانت را حفظ کردي صدقه است. ذکر خدا صدقه است. خرجي خانواده صدقه است. اصلاح بين دو نفر که با هم قهر کردند صدقه است. کمک به ضعيف صدقه است. اگر به يک آدم کَر حرف را متوجه کردي، سر به سرش نگذاري و تحقيرش نکني. اگر بدون اينکه کوچکش کني، حرف را به او بفهماني، صدقه است.
«تبسم الرجل فى وجه اخيه» صدقه است. لبخند صدقه است. مدارا کردن با مردم صدقه است. اينکه چيزي ياد بگيري و به ديگران ياد بدهي صدقه است. مهلت به بدهکار، صدقه است. خدمتي که به خانمت بکني. خانمت لباس شسته کمک او کن. زني ميگفت: وقتي لباس شستي و روي بند انداختي، به شوهر بگو برود جمع کند. شوهر اين لباسها را جمع ميکند ميبيند بغلش پر از لباس شد، ميگويد: زن من از صبح تا حالا چقدر زحمت کشيده است. «كل معروف صدقة» (الدعوات راوندي، ص 107) صدقه علانيه باز برکاتي دارد. سياست گذاري کنيد، دينتان را حفظ کنيد. ايمانتان را با صدقه حفظ کنيد.
الآن تا شما يک حرف خوب را شنيدي پيامک کن. چرا حرفهاي بد را پيامک ميکني. ميروي نان بگيري، يک پيرزني هم در ساختمان شما هست. يک نان هم براي او بگير. برف ميآيد، برفهاي خانهي همسايه را هم پارو کن. بگو: شما پير زن هستي. پيرمرد هستي. من کمک ميکنم. اينها بازده هم دارد. اگر آب خنکي دست کسي دادم، يک زمان هم بچههاي من تشنه ميشوم، يک کسي آب خنک به آنها خواهد داد. «اذکروني، اذکرکم»، «ارحم، تُرحم» اينطور نيست که بگويي: مگر من نوکرش هستم! بچههايش کانادا هستند. شما يک خدمت به کسي بکن، خدا به شما جزاي خير ميدهد.
شريعتي: امروز صفحه 580 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه انسان و آيات ابتدايي سوره مبارکه مرسلات در سمت خدا امروز تلاوت ميشود.
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا «26» إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلًا «27» نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدِيلًا «28» إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا «29» وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «30» يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً «31»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً «1» فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً «2» وَ النَّاشِراتِ نَشْراً «3» فَالْفارِقاتِ فَرْقاً «4» فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً «5» عُذْراً أَوْ نُذْراً «6» إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ «7» فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ «8» وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ «9» وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ «10» وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ «11» لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ «12» لِيَوْمِ الْفَصْلِ «13» وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ «14» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «15» أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ «16» ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ «17» كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ «18» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «19»
ترجمه: و بخشى از شب را براى او سجده كن و در بخشى طولانى از شب به تسبيح او بپرداز. همانا اينان دنياى زودگذر را دوست دارند و روز گرانبار (قيامت) را پشت سر مىنهند. مائيم كه خلقشان كرديم و مفاصلشان را محكم ساختيم و هرگاه بخواهيم مانند آنها را چنانكه بايد به جاى آنان مىآوريم. به راستى اين آيات، وسيله تذكّرى است، پس هركه بخواهد، راهى به سوى پروردگارش در پيش گيرد. و شما چيزى رانمىخواهيد، مگر اين كه خدا بخواهد، همانا خداوند دانا و حكيم است. هر كه را بخواهد به رحمت خود درمىآورد و براى ظالمان عذابى دردناك آماده كرده است.
به نام خداوند بخشنده مهربان، به فرستادههاى پى در پى سوگند. پس به طوفانهاى سهمگين (سوگند). به نشردهندگانى (كه حق را به نيكويى) نشر مىدهند سوگند. پس آنان كه به طور كامل (بين حق و باطل) فرق مىگذارند. پس به القا كنندگان ذكر (و وحى به پيامبران). براى (رفع) عذر يا هشدار و انذار. همانا آنچه وعده داده مىشويد، واقع شدنى است. پس آنگاه كه ستگارگان محو شوند. و آنگاه كه آسمان شكافته شود. و آنگاه كه كوهها از ريشه كنده شود. و آنگاه كه براى رسولان (براى اداى شهادت) وقت تعيين شود. براى چه روزى، اجل تعيين شده؟ براى روز داورى. و تو چه دانى كه روز داورى چيست؟ در آن روز، واى بر تكذيب كنندگان. آيا پيشينيان را هلاك نكرديم. سپس ديگران را در پى آنان آورديم. ما با مجرمان اين گونه عمل مىكنيم. واى بر تكذيب كنندگان در آن روز.
شريعتي: انشاءالله هرجا هستيد دل و جانتان منور به نور قرآن کريم باشد. اشاره قرآني را بفرماييد و حسن ختام فرمايشات شما را ميشنويم.
حاج آقاي قرائتي: بحث ما صدقه بود. آدم لازم نيست خيلي داشته باشد. همان يک نان سنگک هم بده، يک لقمه هم بدهي صدقه است. لبخند هم صدقه است. سوره انسان که تلاوت شد، يک نکته مهمي دارد. فني است. اهلبيت صدقه دادند «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» سه شب اهل بيت روزه گرفتند براي سلامتي امام حسن و امام حسين، هرشب رفتند افطار کنند، يک شب يتيم،يک شب اسير و يک شب مسکين در زدند و آنها هم غذايشان را دادند و با آب افطار کردند. گفتند: ما براي خدا ميدهيم «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان/9) نه جزا ميخواهيم نه تشکر! يعني صد در صد خالص، آنوقت خدا شانزده چيز سر اينها ريخت. گفت: شما که مخلص هستيد تحويل بگيريد، «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» (انسان/11) خطر قيامت برطرف شد. «وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً» انواع شاديها نصيب شما شد. «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً» (انسان/12) بهشت و لباس ابريشم، «لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً» (انسان/13) هواي مطلوب، نه گرم بود و نه سرد بود. «قُطُوفُها تَذْلِيلًا» (انسان/14) شاخهها نزديک، «وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا» (انسان/15) ظرفهاي نقره، نوشيدني معطر، «مِزاجُها زَنْجَبِيلًا» (انسان/17) چشمه آب «عَيْناً فِيها تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا» (انسان/18) مسئولين پذيرايي مثل پروانه دورت ميچرخند. مثل در پخش شده هستند. «و نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً» (انسان/20) نعمت زياد، حکومت «عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ» (انسان/21) دستبند نقره، شراب طهور، چه خبر است؟ ميگويد: شما گفتيد: «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً» حالا «إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً» (انسان/22) «لا نريد شکوراً»، «وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً» (انسان/22)
بالاي آيه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) گفتند: غذاي خودمان را به فقير و مسکين ميدهيم، نه جزا ميخواهيم و نه تشکر ميخواهيم. چون اينجا گفتند: «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً» پانزده، شانزده نعمت اينجا ميآورد آخر ميگويد: «إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً» ما جزا نميخواهيم، خدا فرمود: اين جزاي شما. «لا شکور» ما تشکر نميخواهيم. «وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً» يعني اگر ما براي خدا کار کنيم، خدا ده برابر بيشتر به ما ميدهد. حتي داريم اگر خواستيد به فقير کمک کنيد طوري کمک کنيد که بگويد: زياد شد. يک خرده کمتر بود، بهتر بود. آنچه دوست داري را بده. نه آنچه را که ميخواهي دور بياندازي. اميدوارم با کمک به همديگر خدا هم به ما کمک کند. خدايا هرجا ميتوانستيم کاري بکنيم و بخل کرديم، گذشته ما را ببخش و توفيق جبران مرحمت بفرما. همه برکات شعبان و رمضان را نصيب همه ما بفرما. قلب امام زمان(ع) و قلب شهدا را از ما راضي بفرما.
شريعتي: خوشا به حال همه آنهايي که با صدقه با خداي متعال تجارت ميکنند. انشاءالله خداوند به همه ما توفيق بدهد که قدر داشتهها را بدانيم و به فکر هم باشيم و براي همديگر دعا کنيم.