برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيرهي امام موسي کاظم(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 03-02-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم. خانمها وآقايان. بينندههاي خوبمان و شنوندههاي خوب راديو قرآن. هموطنان خوب خارج از کشور، انشاءالله هرجا هستيد دل وجان شما بهاري باشد، فرا رسيدن ايام شهادت امام موسي کاظم(ع) را تسليت ميگويم و دعا ميکنم که انشاءالله زيارت کاظمين نصيب شما شود. افتخار داريم امروز خدمت شما و خدمت حاج آقاي قرائتي عزيز باشيم. سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله. بحث را روز 25 رجب روز شهادت امام کاظم(ع) ميبينيد. من چند جملهاي از امام کاظم براي شما بگويم. اول اينکه کلمهي کاظم، کظم غيظ يعني اينکه آدم غيظ خودش را قورت بدهد. من چند حديث در مورد کظم غيظ آوردم. چون غيظ آتشي است که خيلي جاها را ميسوزاند. در جادهها بعضي تلفات به خاطر غيظ است. مثلاً يک راننده بد ميپيچد، بد رانندگي ميکند، ميترساند، ميگويد: حالا که اين مرا ترساند، من هم بروم او را بترسانم. روي لج و لجبازي خانوادهها را داغدار ميکنند.
بعضي از طلاقها بخار غيظ است. ميگويد: خواهرت به من اينطور گفت. مادرت اينطور گفت. حالا يک کلمهاي گفتند، قورت بده. چيزي نگو. زندگي را تلخ نکنيم. طلاقها و تصادفها و خودکشيها و ديگرکشيها، خيلي مسألهي مهمي است. حديث داريم هيچ جرعهاي شيرينتر از اين نيست که انسان عصباني شود و خودش را حفظ کند. حديث داريم کشتي گير کسي نيست که رقيبش را زمين بزند. کشتي گير واقعي، کسي است که عصباني شود وخودش را نگه دارد. ميخواهي وزنه بلند کني، عصبانيت خودت را نگهدار. ماشيني اگر با سرعت ميرود، شما با زنجير ماشين را نگه داشتي به شما پهلوان ميگويند. براي اينکه ماشين با آن سرعت را کنترل کردي. کشتيگير و قهرمان کسي است که هيجاني شده، خودش را نگه دارد. حالا هيجاني در مقابل شهوت، ميگويد: حالا که اين دختر را به ما ندادند، من هم هر خواستگاري سراغ دختر بيايد، پشت سر دختر بد ميگويم. به هم ميريزم!
بعضي گناهها کليد باقي گناهها ميشود. از گناهان کليدي يکي غيظ است. امام کاظم(ع) اسمش کاظم بود. افرادي هستند يک نامه براي آنها مينويسي، اين ديگر يا استعفا ميدهد يا خيلي از چيزها را به آتش ميکشد. ميگويد: حالا که به من توهين شد، من هم چنين و چنان ميکنم. اين کظم غيظ مسأله مهمي است.
مادر امام کاظم يک زن بسيار وارستهاي بود که امام صادق از او تجليل ميکرد و تعبيراتي که در مورد امام کاظم هست، «أَعْبَدَ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ أَفْقَهَهُمْ وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً وَ أَكْرَمَهُمْ نَفْساً» (إرشاد مفيد، ج 2، ص 231)، «كان أفقه أهل زمانه حسب ما قدمناه و أحفظهم لكتاب الله و أحسنهم صوتا بالقرآن» (إرشاد مفيد، ج 2، ص 235) امام کاظم بهترين مردم زمان خودش در صوت بود وقتي قرآن ميخواند. وقتي قرآن ميخواند جمعيتي گوش ميدادند و اشک ميريختند. خيلي صداي خوبي داشت. امام کاظم يک حقي هم بر گردن ما ايرانيها دارد. چون نسلش را در شهر و روستاي ما فرستاد. در جنوب شاهچراغ هست. پسر امام کاظم است. وسط ايران حضرت معصومه است که دختر امام کاظم است. شرق ما امام رضا هست که پسر امام کاظم است. اين امامزادهها که مردهشان از هزار زنده ما ارزشش بيشتر است. يعني گاهي وقتها ما نگاه ميکنيم ميبينيم دور امامزاده جمع شدند، عاشورا، ماه رمضان، افطاري، وقتهاي ديگر ياد خدا ميافتند، نماز ميخوانند و عبادت ميکنند. افطار و سحري ميدهند. پولدارترين مردم ايران اگر بميرد، بچههايش بچههاي خوبي باشند، شب دفن فاميل و همسايه را شام ميدهند. ممکن است براي هفته و چهلم و سال هم يک کاري بکنند ولي سال که بگذرد ديگر تمام است. پولدارترين ما کمک به فقرا که ميکنيم، نسل ما بعد از مرگ يکي دو وعده غذا ميدهد. آنوقت امامزاده با چند واسه به امام کاظم ميخورد، بعد از هزار و چهارصد سال، چند هزار اطعام ميدهند. هرجا يکي از اينها هستند اين چراغ هدايت شده است.
بنده آخوند به اين خانمي که حجابش خوب نيست سفارش کنم، گوش نميدهد. ولي وقتي خواست داخل امامزاده برود گوش ميدهد. يعني همه مراجع نتوانستند چادر سر زن شاه کنند ولي زن شاه وقتي مشهد ميرفت چادر سر ميکرد. يعني شهادت امام کاظم زورش از حيات همه ما بيشتر است. اينها سرمايه ما هست. انرژي هستهاي معنوي ما است. انرژي هستهاي فقط در مسأله مادي نيست. گاهي آدمها خودشان انرژي هستهاي هستند. يعني منشأ يک تغيير و تحول و انفجاري ميشوند.
خدمات اجتماعي، امام کاظم هزار برده را خريد و آزاد کرد. الآن کسي را داريم که هزار زنداني بدهکار را آزاد کند؟ بله ممکن است خيريني باشند که شب عيد گلريزان کنند. جمع ميشوند افرادي را آزاد ميکنند. اما اينکه يک نفر هزار نفر را آزاد کند، اين کار هر سال او هم باشد مسأله مهمي است. چيزي که خيلي مرا تحت تأثير قرار ميدهد مهندسي دعاهاست. مثلاً در دعاي جوشن کلماتي که با «ب» هست، «يا طبيبُ، يا حبيبُ» کلماتي که با «قاف» است، «يا رفيقُ، يا شفيقُ» کلماتي که با ميم شروع ميشود، «يا کريمُ، يا حليمُ، يا عظيمُ» اين مهندسي شده است. مگر کسي ميتواند، کدام اديب ميتواند يک دعاي جوشن کبير درست کند؟
در سجده دو دعا داريم. يک دعا کانال به خانم ميزند و يک دعا کانال به قيامت ميزند. مقام زن را کسي خواسته باشد نگاه کند. همه هستي براي بشر آفريده شده است. «خلق لکم، سخر لکم، متاعاً لکم»، «لَکُم» در قرآن زياد است. يعني ابر و باد و ماه و خورشيد براي تو است. پس هستي براي ما آفريده شده است. يعني در راستاي منافع ما، ما براي چه هستيم؟ ميگويد: تو را هم براي عبادت خلق کردم. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» (ذاريات/56) نميگويد: خدا نياز به عبادت دارد. نگفته: «و ما خلقت الجن و الانس الا لاُعبَد» نگفته: ميخواهم عبادت شوم. ميگويد: ميخواهم تو عبادت کني. فرق است که پدربزرگ به بچه بگويد: دستت را به من بده. يعني من نياز به دست تو دارم. يا ميخواهم دستت در دست من باشد که گم نشوي. پس هستي براي بشر، بشر هم براي عبادت. در عبادتها برجسته ترين عبادت نماز است. در نماز مهمترين جاي نماز سجده است. در سجده چون بلندترين قله بدن که پيشاني است، خاکمالي ميشود. بلندترين قله پايين ميآيد. در سجده آخر هم ميگويد: خانم يادت نرود. «وارزق لي و لعيالي» خدايا خرجي خانم را بده بيايد. يعني فکر خانمت باش.
همين امام کاظم در همان سجده ميگويد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْت» (کافي/ج3/ص323) راحت جان بدهم. چون حديث داريم مؤمن هنگام مرگ انگار گلي را بو ميکند. بعد ميفرمايد: «وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» روز قيامت هم که ميخواهي مرا با حساب و کتاب عفو کني. «يُرَدِّدُهَا» آدم از اين مهندسي اسلام لذت ميبرد که در بهترين جاي نماز که سجده است هم ميگويد: خانم فراموش نشود. هم اينکه راحت بميريم و هم اينکه روز قيامت رو سفيد شويم.
يکوقتي يک ماه رمضان، چون من در طول سال شب جمعهها در تلويزيون هستم. حالا هم که با سمت خدا وسط هفته هم در تلويزيون هستم. البته اين مقام معنوي براي من نيست. اگر همه شبکهها هم هر روز مرا نشان بدهند اين به اين معني نيست که من نزد خدا آبرو دارم. چون تلويزيون راز بقا را هم نشان ميدهد. حتي اگر مردم چيزي ياد گيرند، آن هم براي من ذخيره نيست. ممکن است مردم به دم طاووس نگاه کنند و بگويند: چقدر قشنگ است! الله اکبر! يعني روي الله اکبري که مردم ميگويند ممکن است از نگاه به دم طاووس هم پيدا شود. يعني افراد مشهور بايد مواظب باشيم اينها براي ما مقام نيست. من ميخواستم سي شب ماه رمضان را در مورد انسان کامل صحبت کنم. يعني يک بحث متصل و زنجيرهاي باشد. گفتند: چه کسي درمورد انسان کامل کتاب دارد؟ گفتم: مرحوم مطهري کتاب انسان کامل دارد. علامه جعفري انسان کامل دارد. آيت الله مصباح انسان کامل دارد. هرچه بلد بوديم جمع کرديم و خوانديم و بحثها را درست کرديم. روز آخر ماه رمضان ديدم اِ... يک آيه هست که اگر من اين آيه را ميديدم، همه بحث من جور شده بود. اين آيه عجب آيهاي است! چطور من از اين غافل شدم. قرآن ميگويد: انسان کامل اين است «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (مريم/15) انسان کامل اين است که سالم متولد شود، وقتي متولد ميشود نقص عضو نداشته باشد. وقتي ميخواهد بميرد عاقبت بخير باشد. سالم بيايد و سالم برود و روز قيامت هم رو سفيد باشد. اين انسان کامل است.
«سَلامٌ عَلَيْهِ» هم در مورد حضرت عيسي است و هم در مورد حضرت يحيي است. از اينکه در يک سجده يک نگاه به زندگي مادي خانوادگي، توجه به لقمه حلال، توجه به مسئوليتي که انسان در مورد زن و بچه دارد. يک نگاه به لحظه مرگ و يک نگاه به قيامت. قرآن هم همينطور است. مثلاً وقتي بخواهد خداشناسي را بگويد، ميگويد: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت» (غاشيه/17) به شتر نگاه کن «كَيْفَ خُلِقَت» بعد از شتر ميگويد: «وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَت» ميخواهي خدا را بشناسي، يک نگاه به شتر کن و يک نگاه به آسمان کن. کلاس درس تو جلوي چشمت است.
حکيمي در عمرش شتر نديده بود. نابينا بود. گفتند: شتر حيواني است که ميخوابد فلان مقدار سنگيني بارش ميکنيم، بلند ميشود. يک خرده فکر کرد و گفت: بايد گردنش دراز باشد. گفتند:شما شتر نديدي، از کجا ميگويي؟ گفت: وقتي ميگوييد خواب است بار بلند ميکند. باري که روي حيوان خوابيده گذاشتيد، بخواهد بلند شود يک اهرم ميخواهد. سنگ بزرگ که بخواهي برداري اهرمي مثل بيل نياز دارد. که نوک بيل را زير سنگ بکني و سنگ را بلند کني. گفتند: در بيابانها حرکت ميکند. گفت: پس بايد کف پاهايش پهن باشد. چون اگر سم داشته باشد در همه بيابانها نميتواند راه برود. وگرنه در بيابان کف پايش فرو ميرود. يعني ما چيزها را ساده ميگيريم.
يک صلواتي هم بفرستيم و ثوابش را به امام کاظم هديه کنيم. يک خاطره داريم به نام بشر حافي که معروف است. امام کاظم(ع) داشت عبور ميکرد. ديد در يک خانهاي خيلي ساز و آواز و سر و صدا هست. کنيز خانه بيرون آمده بود. امام کاظم به کنيز گفت: اين خانه صاحبش حُر است يا بنده؟ گفت: حُر است. گفت: بله حر است که اينطور گناه ميکند. فکر نميکند مسئول است و قيامتي هست. اين کنيز رفت گفت. گفت: امام کاظم رد ميشد، سر و صداي اين خانه را شنيد. گفت: صاحبش آزاد است يا بنده است؟ گفتم: آزاد است. گفت: بله آزاد است که اينطور بد مستي ميکند. بشر حافي، حافي به معني پا برهنه است. پا برهنه دويد و از امام کاظم عذرخواهي کرد. يک کلمه با برکتي شنيد. و ديگر بنده خيلي از اولياي خدا شد.
اينهايي که گناه ميکنند بايد يک لحظه فکر کنند جواب داريم يا نداريم. قرآن يک آيه دارد ميگويد: آقاي کم فروش چرا کم فروشي کردي؟ قيامت را قبول نداري؟ «أَ لا يَظُنُ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4 و 5) تو که کم فروشي کردي، اين آقايان فکر نميکنند که در قيامت بايد جواب بدهند؟ وگرنه نميشود کسي ايمان به قيامت داشته باشد و اين همه اختلاس و اين همه نامردي بکند. زبانش آزاد است و هرکس را بخواهد لت و پار ميکند. هرطور بخواهد عمل ميکند، اين پيداست قيامت را قبول ندارد. ممکن است در عقيده بگويد: من قيامت را قبول دارم. ولي فراموش کرده، چون در قرآن دو رقم آيه داريم. يک آيه داريم «لا يُومِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/ 27) ايمان ندارد. يک آيه داريم ايمان دارد، «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) «لا يؤمن» يک کد است و «نسوا» يک کد ديگر است. الآن بنده من ايمان به قيامت دارم، اما فراموش ميکنم. اينکه هي براي ما گفتند: معاد را فراموش نکني. يعني صورتت هم که ميشويي اگر عربي بلد هستي، عربي بگو. بلد نيستي، فارسي بگو. خدايا همين صورت در روز قيامت، سياه نشود. مرا رو سياه قرار نده. سر نماز ميروي «مالک يوم الدين»، قنوت ميخواني «قنا عذاب النار» به ماه رجب ميرسيم «حرم شيبَتي علي النار» به ماه رمضان ميرسيم «اجرنا من النار يا مجير» شب قدر «خلصنا من النار يا رب» اين همه نار آمده، شوخي نيست. منتهي ما گاهي وقتها ميگوييم:مگر ميشود؟ بله ميشود.
يکوقت بچهها در کوچه بازي ميکنند. توپ بچهها در خانه همسايه ميافتد. در ميزند ميگويد: ببخشيد ما داشتيم بازي ميکرديم توپ ما به خانه شما افتاد. ببخشيد! اين توپ را به ما بدهيد. اين بچه نگاهش اين است که يک توپ افتاده و صاحبخانه هم توپ را بدهد. ولي قرآن اين را نميگويد. ميگويد: نگاه کن اين توپ افتاد چه آثاري دارد؟ «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» (يس/12) اين توپ به شيشه خورد. پاي شيشه بچه من خوابيده بود. شيشه شکست و به صورت بچه خورد. اين بچه من صورتش پاره شد. دختر بود. رفتيم صورت را بخيه کرديم. اين جاي بخيه تا آخر عروسياش و تا آخر عمرش ميماند. يعني به سرنوشت اين دختر ضربه زدي. تو فکر کردي يک توپ انداختي. ببينيد کاري که ميکنيم چه آثاري دارد؟
گاهي آدم ميگويد: احمق، تشکر ميکند و بله قربان ميگويد. لذا ميگويد: اگر يک فاجري، آدم پستي را تجليل کردي، عرش خدا به لرزه درميآيد. «اذا مدح فاجر اهتز عرش اللّه» اگر از يک فاجري تجليل شود، عرش خدا به لرزه درميآيد. چون وقتي تقويت شد به امت ظلم ميکند. مملکت را به آمريکا ميفروشد. ما خودمان هم همينطور هستيم. اگر کسي عروسي خانه ما آمد و شوخي شوخي کليد برق را کشيد. عروسي ما که چراغاني بود،به تاريک خانه تبديل شد. ما اگر او را گرفتيم به او سيلي ميزنيم؟ نه! ميگوييم: صبر کن ببين در اين تاريکي چه حوادثي رخ داد؟ 1- دو نفر از پله افتادند. بيست تا بشقاب شکست. کفشها لنگه به لنگه شد. بچهها ترسيدند و جيغ زدند. آبروي صاحبخانه ريخت. شيريني و ميوهها هدر رفت. همه اينها براي همين چراغي است که تو خاموش کردي. همه اينها را بايد پاي تو حساب کنيم. وقتي داشتي خاموش ميکردي بايد ياد اينجا بودي.
آدم حسابي يعني حساب و کتاب کند. شما دستت را که ميخواهي آمپول بزني، اگر در رگ بزني، شفاست. در گوشت بزني درد است. حالا ما يک ذره کم و زياد کرديم. ميگويد: 34 بار الله اکبر بگو. 33 بار الحمدلله بگو.33 بار سبحان الله بگو. ما ميگوييم: چرا 34 بار، بگو 40 بار؟ بيشتر بهتر! يکي از خلفاي جنايتکار بني اميه بود. يک روز مست بود آمد پيشنماز شد، نماز صبح را سه رکعت خواند. به او گفتند: نماز صبح دو رکعت است. گفت: امروز حال من خوب است، خواستيد بيشتر هم براي شما بخوانم. قضاوتهاي کيلويي!
به ما که گفتند: در احکام قياس نيست بخاطر اين است که با عقل خودمان نميتوانيم بسنجيم يا يک اسراري است که ما متوجه نميشويم. شما اگر يک انگشت مرا قطع کرديد، بايد ده شتر بدهيد. دو تا بيست تا، سه تا سي تا، چهار تا را بايد چهل تا باشد. ميگويد: نه! چهار تا بيست تا است. ما نميدانيم قصه چيست!
گاهي وقتها يک قرص را ميگويند: در اين ساعت بخوري مفيد است. ساعت ديگر بخوري مفيد نيست. نماز اول وقت بخواني مفيد است. آخر وقت بخواني اثر ندارد. همه چيز حساب و کتاب دقيق دارد. مسأله ديگر يک مسألهاي بود که امام کاظم فرمود: «يُحسن الي من يسيءَ اليه» (كامل ابن اثير، ج 6، ص 164) هرکس به او بدي کرده بود، به او خوبي ميکرد. گاهي افرادي که مرا ميبينند،من حساب و کتابش را ندارم. خيلي هستند که ميگويند: يک توصيه به ما بکن. شما هم ميخواهيد روز شهادت امام کاظم يک هديهاي به حضرت بدهيد اين توصيه امام کاظم را عمل کنيد. من ميگويم: هرکس به شما ظلم کرده است، حلالش کنيد. فحشي، غيبتي، کتکي، مالي بوده حلال کنيد. سخت هست اما بگذر که خدا هم بگذرد. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (نور/22) مگر نميخواهي خدا تو را ببخشد، تو هم ببخش. نه! اينها بايد کارشناس باشد.
من رفتم براي معتکفين صحبت کنم. گفتم:خوشا به حال شما که معتکف شديد. ولي نکند با نماز غلط سه روز اينجا بياييد و همه دعاها را هم بخوانيد و بعد هم با نماز غلط برويد. نماز را درست بخوانيد. دو کلمه را همه ايرانيها درست ميگويند. يکي الله اکبر است. يکي «مالک يوم الدين» است. آنوقت پانزده کلمه ديگر را بايد دقت کرد. اگر «ح» است سفت بگوييم. اگر «صاد» است يک خرده شبيه سوت باشد. «صل» را درست بگوييد. «سَلّ» با سين يعني خدايا او را بکش. «عين» را درست بگويي. عالِم يا آلم. عالم يعني سواد دارد و آلم يعني مرض دارد. معنايش فرق ميکند. با دست راست ادب بدهي احترام است و با دست چپ احترام بگذاري در گوشت ميزنند.
خدا همه اموات را بيامرزد. خواهر من عروس ميشد. يک پيرزن حدود نود ساله در خانه بود. داشت وسايل درون سفره عقد را ميگفت. آخرش پدرم به او گفت: ميتواني نمازت را هم درست بخواني؟ گفت: نه بلد نيستم. گفت: تو چهل قلم سفره عقد را حفظ هستي. پنج تا کلمه نماز را بلد نيستي؟ زنهايي که مکه ميروند خيليها به روحاني کاروان ميگويند: ما زبانمان نميگردد. ما که عرب نيستيم، خدا قبول ميکند. ولي تمام ريال و دلارهايشان را با همين عرب مکه و مدينه چانه ميزند و حساب و کتاب ميکند. ما اگر بخواهيم ميتوانيم.
امام کاظم از متوسمين بود. يک «لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» (حجر/75) يعني يک نگاه ميکند با تيزبيني و امداد الهي آينده را ميبيند. افرادي که نزد امام کاظم ميآمدند، متوجه ميشد که اين مخالفش است. ولي به روي خود نميآورد. اين خيلي مهم است که آدم بفهمد اين دشمن اوست ولي به روي خود نياورد. نگويد: آقا برو ميشناسم. جد و آباد و نيت تو را هم ميشناسم. لو نده! امام کاظم بخاطر توسمي که داشت، کسي که از کمترين اشاره بسيار مطالب را ميفهمد.
يکي از کارهاي خوب امام کاظم اين بود «يَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَكَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِيعَهَا وَ نَشْتَرِيَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ يَوْماً بِيَوْمٍ» (كافي، ج 5، ص166) امام کاظم وقتي ميوهها ميرسيد، ميگفت: همه ميوهها را بازار ببريد و بفروشيد. يکي کيلو، يک کيلو خودمان از بازار ميخريم. نميگفت: براي بعد ذخيره کنيم! امروز که اين ميوه هست با بازار عرضه کن. کم کم ميخريم! امام صادق هم يکبار چنين کاري کرد. فرمود: وضع گندم چطور است؟ گفتند: وضع گندم اينطور است. فرمود: پس چرا ما گندم ميخوريم؟ گندم و جو را با هم آرد کنيد. گفتند: وضع بدتر شد. فرمود: نان جو خالي! فرق بين نان جو با نان گندم، فرق بين اهلبيت با باقي مردم است. تفاوت نان جو با نان گندم، تفاوت امام صادق است با ما. خيلي براي نان جو ارزش قائل شدند.
يکي از کارهايي که خيلي در جامعه ما هست، اين است که امام کاظم(ع) فرمود: «لم يكن شيء أبغض إليه من لبس الثوب المشهور»(مكارمالاخلاق، ص116) اينهايي که لباس مشهور ميپوشند، بدترين آدمها هستند. يعني يک لباسي ميپوشد که همه او را نگاه کنند. يک کاري ميکند که مشهور شود. مثلاً صداي موبايلش را صداي الاغ ميگذارد. زلفش را طوري درست ميکند که هرکس نگاه کند، سوت بکشد. ساختمان خانهاش طوري باشد که هرکس نگاه کند سوت بکشد. سوار موتور است چرخ جلو را بلند ميکند. يا ريش را خيلي بلند ميکند! يکي از دوستان من خيلي ريشهايش بلند بود. من گفتم: ميخواهي چه کني؟ امام خميني چقدر ريش داشت؟ تو يک جوان 27 ساله براي چه اينقدر ريش گذاشتي؟ آمين گفتنش، در مسجد همه ميگويند: الهي آمين! يکي آن وسط ميگويد:آمين! مريض هستي. مثل بقيه آمين بگو. بعضيها مريض هستند. امام کاظم فرمود: آنهايي که دست به کارهاي استثنايي ميزنند، مريض هستند. يعني کمبودي دارند، ميخواهند مردم به او نگاه کنند. چون کمالي ندارد که مردم متوجه او شوند، دست به کارهاي زشتي ميزند که مردم نگاهش کنند. يعني توجه مردم را از خدا به خودش متوجه ميکند.
حتي حديث داريم اگر کسي بند کفشش را از رنگي قبول کند که مردم به بند کفش او نگاه کنند، اين هم معلوم ميشود ميخواهد خودش را نشان بدهد. يک آيه در قرآن داريم که نقل شد حضرت امام خميني(ره) در درس اخلاقش اين آيه را ميخواند. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» (قصص/83) اين قيامت و بهشت «نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» بعد ذيل اين آيه حديث داريم که اگر کسي بند کفشش را يک بندي قرار بدهد که «يريدُ عُلُوّا» مثلاً سفره مياندازد ميگويد: ميخواهم در سفرهي من غذايي باشد که اينها در عمرشان نخورده باشند. اين مسأله مهم است. کار استثنايي نکنيم و عادي باشيم.
حديث داريم پيغمبر ما طوري گرد مينشست که غريبه ميآمد نگاه ميکرد و ميگفت: کدام يک پيغمبر هستند؟ آخر ميپرسيد که کدام پيغمبر هستيد؟ ما ميگوييم: اينجا اتاق مدير کل است بايد هشتاد متر باشد. اتاق معاون وزير بايد نود متر باشد. اتاق وزير بايد صد متر باشد. يعني هرکس وزير است اتاقش درازتر است. ممکن است وزير روزي ده ملاقات داشته باشد و معاون او روزي بيست ملاقات داشته باشد. اگر معاون وزير بيست ملاقات دارد پس بايد اتاق او بزرگتر باشد. ما براساس نياز اتاق را تقسيم کنيم. براساس ژست و جايگاه اتاق را تقسيم نکنيم!
پيغمبرها چند شرط داشتند. از مردم بودند. در مردم بودند. با مردم بودند. هر سه هم در قرآن است. از مردم «رسولاً منهم»، در مردم «رسولاً فيهم»، هم «منهم» در قرآن است. هم «فيهم» در قرآن است. با مردم بودند «والذين معه». در عمل نه در زبان،چون بعضي در زبان هم ميگويند: ما نوکر شما هستيم. ما خادم مردم هستيم. ما مخلص هستيم. اما در عمل چقدر پياده ميکنند؟
امام کاظم در کشاورزي به قدري زحمت ميکشيد که عرق از بدن ايشان جاري ميشد.آمدند گفتند: تو امام کاظم هستي. اينقدر سخت کوشي براي چيست؟ فرمود: اميرالمؤمنين از من بهتر بود. بيل دست ميگرفت. پيغمبر از من بهتر بود بيل دست ميگرفت. حالا آقا ميگويد: من ليسانس هستم. بيل دست بگيرم؟ ميگوييم: پدرت نجار است. شغل پدرت را دنبال کن. ميگويد: من بعد از ليسانس چکش دست بگيرم؟ يا گاهي وقتها ما ميگوييم: من آيت الله هستم،منبر بروم؟ اشکال دارد آيت الله منبر برود؟ خدا آيت الله مشکيني را رحمت کند. زمان شاه در کاشمر تبعيد بود. يک خانه روضه هفتگي زنانه داشت. اين روضه خوان دير آمده بود. آمد در کوچه نگاه کند که چرا روضه خوان دير آمده است. آيت الله مشکيني مدرس درجه يک قم بود. به کاشمر تبعيد شده بود. نگاهش به آيت الله مشکيني افتاد، گفت: شيخ، ما روضه خوانمان دير آمده است. ميتواني بيايي يک روضه بخواني، زنها منتظر نشستند؟ گفت: طوري نيست و رفت و يک روضه براي زنها خواند. قيامت هم معلوم ميشود که اين روضه روز قيامت مهمتر است يا درسهايي که قم و نجف داده است؟
امام رضا ميفرمايد: ميخواهيد ببينيد چه کسي غني و چه کسي فقير است؟ بعد از قيامت معلوم ميشود. خواستند سلمان فارسي را تحقير کنند. گفتند: ريش تو بهتر است يا دم سگ؟ فرمود: هرکدام از پل صراط رد شود. زود قضاوت نکنيم. خوشا به حال کي... مسئوليتها را در نظر بگيريم. گاهي در شرايطي خوشا به حالش، اما با توجه به مسئوليتش، بدا به حالش!
نقل ميکنند شيري به گربهاي گفت: خاک بر سرت کنند! چون شير و گربه شبيه هم هستند. گفت: من شير هستم در جنگلها برگ زرد ميخورم اما سلطان هستم. تو خانه حاجيها جوجه کباب ميخوري. مردني هستي! گربه گفت: بله من جوجه کباب ميخورم و تو برگ زرد. اما تو را هيچکس نميترساند. من هر يک جوجه کبابي که ميخورم چند بار پيش ميکنند و همه آب ميشود.
يکوقتي ما مازندران سخنراني داشتيم. آن زمان ترور بود، مرا در بنز ضد گلوله مينشاندند و ميبردند. يک نفر گفت: آقاي قرائتي خوشا به حالت! چه ماشيني سوار ميشوي! ميشود ما هم سوار ماشين شما شويم؟ گفتم: ميخواهي تهران بروي؟ اين دلش خوش شد و آمد سوار شد. در راه که ميرفتيم بيسيمها به هم خبر دادند که کرکس به عقاب و عقاب به کرکس! يک ماشين شما را تعقيب ميکند. ماشين که ما را تعقيب ميکرد خيلي بد رانندگي ميکرد، گاهي جلو ميرفت و گاهي بغل و گاهي عقب ميرفت. طوري که ما ترسيده بوديم. بالاخره خطر رفع شد. و معلوم شد اين ماشين با ما کاري نداشت. وقتي تهران رسيديم، در ماشين را باز کرد و يک جمله جسارت آميزي به من گفت، گفت: والله يکبار سوار بنز شديم نميدانستيم گوشت بدن ما آب ميشود! يعني اگر الآن با شاه مصاحبه کنند جاويد شاه يا مرگ بر شاه! ميگويد: هيچي به هيچي! گفتند: جاويد شاه کيف کردم. اما اينقدر مرگ بر شاه گفتند که همه کيفها هيچ شد. خيلي دلمان خوش نباشد. خوشا به حال کسي که مشهور شد. خوشا به حال کسي که... اين فراز و نشيبها هميشه هست.
يکبار هارون الرشيد به امام کاظم گفت: ما ميخواهيم فدک را به شما پس بدهيم. گفت: شما نميتوانيد پس بدهيد. گفت: بياييد بگيريد. مگر نميگوييد که فدک حق زهراست؟ فرمود: ميداني فدک چيست؟ يک زاويه از فدک به سمرقند ميخورد. يک زاويهاش به عدن ميخورد. يک زاويهاش به فلان منطقه ميخورد. هارون الرشيد گفت: اِ... پس براي ما چيزي نميماند؟ اين ميخواست حق السکوت بدهد که ساکت کند. يکوقتي خطوط سياسي که در ايران با هم شاخ به شاخ ميشدند. يکي گفت: دو تا استاندار و دو تا مدير کل هم به آنها بدهيد آرام شوند. گوشت قرباني نيست که تقسيم کنيد. اگر حق است همه پست را بگيرند و اگر هم حق نيست که هيچ. ما بايد ملاک حساب داشته باشيم. حقتان را بگيريد و نگوييد: فعلاً اين مقداري که ميدهند بگيريم.
شريعتي: انشاءالله اين نورانيت کلام امام کاظم(ع) در اذهان بينندهها و همه ما ماندگار شود. امروز صفحه 559 قرآن کريم آيات پاياني سوره مبارکه طلاق در سمت خدا تلاوت ميشود.
«أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى «6» لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً «7» وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً «8» فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً «9» أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً «10» رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً «11» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً «12»
ترجمه: (تا پايان زمان عدّه،) زنان را در همانجا كه خود سكونت داريد و در توانايى شماست، سكونت دهيد و به آنان (از جهت مسكن و نفقه) آسيب نرسانيد، تا كار بر آنان تنگ نماييد (و مجبور به ترك منزل شوند) و اگر باردار باشند، تا زمانى كه وضع حمل كنند نفقه آنان را بدهيد. پس اگر نوزادان شما را شير دادند مزدشان را بدهيد و (درباره نوزاد) ميان خود به نيكى مشورت و توافق كنيد و اگر توافق به دشوارى كشيد، زن ديگرى او را شير دهد (و مرد براى نوزاد دايه بگيرد). هر كسكه داراى وسعت (مالى) است، بايد طبق وسعت خود نفقه دهد و كسىكه روزى بر او تنگ شده، بايد از آنچه خداوند به او داده (به اندازه توان خود) انفاق كند. زيرا خداوند هيچكس را مگر به اندازه آنچه به او داده است، تكليف نمىكند. به زودى خداوند پس از سختى، آسانى و فراخى پديد مىآورد. و چه بسيار مناطق مسكونى كه از فرمان پروردگار خود و فرستادگانش سر باز زدند، پس ما سخت به حساب آنان رسيديم و به عذابى ناشناخته عذابشان كرديم. پس آنان ثمره تلخ كار خود را چشيدند و سرانجام كارشان خسارت بود. خداوند براى آنان عذابى سخت مهيّا كرده است، پس اى خردمندان كه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد. همانا خداوند وسيله تذكّر براى شما فرستاده است. (آن وسيله تذكر،) پيامبرى است كه آيات روشنگر الهى را بر شما تلاوت مىكند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، از تاريكىها به سوى نور بيرون آورد و كسانى كه به خدا ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهند، خداوند آنان را به باغهايى كه نهرها از زير آنها جارى است وارد مىكند و براى هميشه در آنجا جاودانه هستند. حقّا كه خداوند روزى آنان را نيكو ساخته است. خداست آن كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آنها (بيافريد). فرمان الهى ميان آنها نازل مىشود تا بدانيد كه خداوند بر هر چيزى تواناست و علم او بر همه چيز احاطه دارد.
شريعتي: انشاءالله بحق اين آيات نوراني زيارت کاظمين نصيب شما شود و نفس بکشيد حال و هواي آنجا را، کاظمين عجيب حال و هواي مشهد دارد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هم به روح بلند امام کاظم(ع) هديه کنيم.
حاج آقاي قرائتي: در مورد امام کاظم من چند نکته نوشتم. ولي در اين صفحه از قرآن که خوانده شد، يک اشارهاي بکنم. «أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ» اگر کسي به هر دليلي نتوانست با خانمش زندگي کند. توافق نداشتند و کار به طلاق کشيد. ميگويد: نميتواني او را از خانه بيرون کني. با آنکه طلاقش دادي بايد تا مدتي در خانه شما باشد. خانهاش هم در همان جايي باشد که خودت زندگي ميکني. نه اينکه خودت در يک خانه شيک باشي و او را در يک اتاق تنگ کني. بعد بگو: حالا که بايد خانه خانم من مثل خانه من باشد، پس من از اول خودم در جاي بد مينشينم. مثل اينکه نان خالي بخورم و بگويم: غذاي من همين است. تو هم بخور. «مِنْ وُجْدِكُمْ» وجداناً تو بيش از اين نميتوانستي بخوري؟ يعني برخورد تو نسبت به زني که حتي از هم جدا شديد هم نبايد درونش کينه باشد. مسکن زن به عهده مرد است. حق نداري او را از خانه بيرون کني. مسکن او بايد شبيه مسکن خودت باشد. نبايد خودت يک مسکن کوچک قبول کني و به او هم تحميل کني. «وَ لا تُضآرُّوهُنَّ» حق نداريد به خانمهايتان ضرر بزنيد. «لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ» حق نداريد به خانمها تنگ بگيريد. ما در قرآن چند صد آيه در مورد خانواده داريم.
برنامههاي خانواده که در راديو و تلويزيون هست، همه آيات را بخوانند و معنا کنند. حقوق خانواده، حقوق همسر و فرزند و شوهر و پدر و مادر همه در قرآن هست و خيلي دقيق است. خداوند عدد رکعات نماز را در قرآن نگفته است. فقط گفته: «اقيموا الصلاة» دو رکعت و سه رکعت نگفته است. اما در حقوق زن، ريز مسائل را گفته که اين طلاق برچه اساسي است؟ قبل از هم خوابي بوده يا بعد از هم خوابي بوده است؟ ميگويد: زن در خانه حق دارد آرايش کند. با اينکه طلاق گرفته ولي ميتواند آرايش کند و خودش را نشان شوهر بدهد. شوهر اگر يک اشاره کرد طلاقش باطل ميشود. وقتي ميخواهيد جدا شويد بايد عربي صحيح باشد. دو شاهد عادل بايد باشد. براي جدا شدن سرعت گير گذاشته اما براي وصل شدن همه سرعتگيرها را برداشته است. همين که مرد با خانمش يک شوخي بکند، طلاق باطل ميشود. طلاق به معناي کينه نيست. طلاق به معني ظلم نيست. طلاق به معني اين نيست که من در جاي بدي زندگي کنم و زن من مجبور شود در جاي بد زندگي کند. لذا گفته است «معروفا» اگر جدا ميشويد عرفي جدا شويد. زندگي ميکنيد عرفي زندگي کنيد. کاري که استثنايي باشد، کاري که عمري نيش و نوش و زجر درونش باشد ممنوع است.
شريعتي: اگر نکتهاي از زندگي امام کاظم باقيمانده است بفرماييد.
حاج آقاي قرائتي: امام کاظم فرمود: اگر پول حقي را ندهيد خدا زندگي شما را طوري تاب ميدهد و تلخ ميکند که دو برابرش را در راه باطل بدهيد. «إياك أن تمنع في طاعة الله فتنفق مثليه في معصية الله» (تحفالعقول، ص408) مثلاً پنج ميليون پول حق را نميدهي، خدا يک خرج ده ميليوني در سفره تو ميگذارد. خوشي نکنند آنهايي که خمس و زکات نميدهند. امام کاظم فرمود: اگر پولي را در راه حق ندهيد زندگي شما طوري تاب ميخورد، که دو برابرش را در راه باطل ميدهيد. امام کاظم فرمود: اگر کسي در گوش راست شما فحش داد، حرف تندي زد. اين طرف گوشت شما گفت: معذرت ميخواهم! قبول کنيد. يعني اينقدر زود عذر مردم را بپذيريد. کينه نباشد. حديث داريم مسلمان تا سه روز ميتوانند با هم قهر کنند. اگر روز چهارم با هم آشتي نکنند،پيامبر فرمود: من اينها را به عنوان مسلمان کامل نميپذيرم. اينها مسلمان ناقص هستند. نبايد کينه داشته باشيم. بايد عذر مردم را قبول کنيم. اگر پول حق است خرج کنيم که خدا دو برابرش را در سفره ما نگذارد.
شريعتي: دعا کنيد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي قرائتي: خدايا تمام کساني که در طول تاريخ به اهلبيت خدمت کردند، يعني معرفت و مودت و محبت داشتند، هم برايشان چراغاني کردند. هم برايشان عزاداري کردند. همه را با محمد و آل محمد محشور بفرما. کساني که در طول تاريخ به اهلبيت ظلم کردند را بر عذابشان بيفزا. خدايا نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين ياران اسلام و بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده. قلب حضرت مهدي(ع) را براي هميشه از ما خشنود و ظهورش را تعجيل و ما را از مخلصين فداکار و وفادار حضرت مهدي قرار بده.
شريعتي: حاج آقاي قرائتي خيلي نکات خوبي را شنيديم. حسن ختام برنامه امروز ما صلوات بر امام کاظم(ع) خواهد بود.