برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: جايگاه امامت در اسلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 12-01-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
شرايطي پيش آمد، توفيقي بود ماه رجب سال 96 را درک کنيم. به مناسبت شهادت امام هادي(ع) از جوار قبر امام حسين چند جملهاي با هم صحبت کنيم. الآن که گنبد را ميبينيد يک سلام بدهيم. به ما گفتند سلام با يک جمله منعقد ميشود. «السلام عليک يا ابا عبدالله، السلام عليک و رحمة الله و برکاته»
اول يک جملهاي عرض کنم، يک رسمي در جاهاي مذهبي هست که به سه امام سلام ميدهند. به امام حسين، به امام رضا و امام زمان. در چهارده معصوم به سه نفر سلام ميدهيم. مگر مقام پيغمبر بالاتر از امام حسين نيست. مگر مقام امام کاظم بالاتر از امام رضا نيست. بنابراين پيشنهاد من اين است که در جلسات مذهبي ميخواهند سلام بگويند، به چهارده معصوم سلام بدهند. تند هم سلام کنند. فقط يک دقيقه ميکشد. «السلام عليک يا رسول الله، السلام عليک يا اميرالمؤمنين، السلام عليک يا فاطمه الزهرا، السلام عليک يا حسن بن علي و رحمة الله و برکاته» سلام ما گزينهاي نباشد. در چهارده معصوم به سه نفر سلام بدهيم.
چون گنبد امام حسين را ميبينيد و اينجا هم کربلاست، شب عاشورا امام حسين با دنيا خداحافظي کرد، زينب کبري منقلب شد. طبق نقلي از هوش رفت، بعد امام حسين آمد ايشان را به هوش آورد که چرا منقلب شدي؟ گفت: چرا خداحافظي ميکني؟ يعني ديگر فردا شب نيستي؟ گفت: نه نيستم. بعد گفت: وحشت ندارد. بعد امام حسين چند جمله براي آرامش زينب کبري گفت. جدم از من بهتر بود، رفت! پدرم اميرالمؤمنين از من بهتر بود، رفت. مادرم زهرا از من بهتر بود، رفت. بعد گفت: امام حسن هم از من بهتر بود، رفت. بنابراين در دنيا نبايد بمانيم، بايد برويم. اينکه امام حسين شب عاشورا به زينب کبري ميگويد: مقام امام حسن از من بالاتر است، اين کلمه مهمي است.
شهادت امام هادي بحث را گوش ميدهيد، چه رابطهاي با کربلا دارد؟ ما انواع زيارتنامهها را داريم. در کتاب مفاتيح و امثالش، هيچ زيارتي مثل زيارت جامعه نيست. دو زيارت ناب در تمام زيارتها هست، يکي زيارت جامعه است، يکي هم از امام هادي است. يکي هم از امام هادي براي زيارت حضرت امير است، منتهي حضرت امير زيارتي در روز غدير خم دارد، زيارت اميرالمؤمنين روز غدير خم از امام هادي است. اين دو زيارت يک زيارت استثنايي است. زيارت غدير پر از آيه است. در ذهن من چهل، پنجاه آيه را به هم چسبانده و اينها را زيارتنامه کرده است. سلام بر تو اي اميرالمؤمنين! اي کسي که در رکوع انگشترت را دادي. آيه قرآن است. رهبر و ولي شما همان کسي است که در رکوع انگشترش را داد. سلام بر تو اي کسي که دربارهي تو اين آيه نازل شد. «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاج» (توبه/19) سلام بر تو اي کسي که به تو دستور داده شد، سلام بر تو اي کسي که... يعني هيچ زيارتنامهاي اينقدر آيه قرآن ندارد. اين براي امام هادي است، زيارت جامعه هم همينطور است، آيه نيست ولي همه کلمات مهمي است. «قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر گوهري» اين مسأله امامت و رهبري يک چيز اعتقادي نيست. چيزهايي مربوط به زندگي ما هست. کره زمين در آتش ميسوزد بخاطر رهبرهاي بيلياقت! رهبرهاي بيلياقتي که در کشورهاي دنيا حکومت ميکنند، مثلاً همين صدام که در عراق حکومت ميکرد، چرا عراق را خراب کرد؟ چرا به ايران حمله کرد؟ چرا کويت را به هم ريخت؟ هوس کرد سردار قادسيه، يعني قهرمان عرب شود. يک هوس جنايتکاري به نام صدام سه کشور را به هم ريخت. همه دنيا اينطور است. اسرائيل ميگويد: من بايد حرف اول را بزنم. آمريکا ميگويد: همه کشورهاي اسلامي بايد تابع من باشند. مثل سگي که دمش را تکان ميدهد، هروقت خواستم رهبرها را جا به جا کنم، لذا آمريکا نشسته و ميگويد: رئيس جمهور سوريه نباشد. حالا نباشد يعني مردم نخواستند.
تمام جنايتهايي که روي کره زمين ميشود بخاطر رهبري فاسد است. مسألهي امامت خيلي مهم است. در قرآن در مورد رهبري خيلي آيه داريم. گفته: اينها به درد رهبري نميخورند. 1- «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُورا» (انسان/24) آثم يعني گنهکار، اگر کسي گنهکار است به درد رهبري نميخورد. از او اطاعت نکنيد. «أَوْ كَفُورا» کسي که اهل کفران است به درد رهبري نميخورد. من اين آيات را ميخوانم که ببينيد قرآن چقدر روي رهبري و شرايط رهبري عنايت دارد. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» (کهف/28) کسي که غافل است، «وَ اتَّبَعَ هَواه» هواپرست است، «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطا» اعتدال ندارد و حرفهايش ميزان نيست. افراطي است. «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِين» (قلم/10) آدمي که با تظاهر به سوگند ميخواهد بگويد: من مذهبي هستم. شاه قرآن چاپ ميکرد، مکه ميرفت، لباس احرام ميپوشيد، «كُلَّ حَلَّافٍ مَهِين» آدمهاي پست، چون اگر پست بود ميتوانست ملت را به پستي بکشد.
«لا تطع» يعني پيروي نکن، «لا تطيعوا» يعني همه با هم پيروي نکنيد. چند مورد «لا تطيعوا» در قرآن داريم. بعد از «لا تطع و لا تطيعوا» سراغ «لا تَطلُب» ميآييم. «لا تَطلُب» يعني از اين پيروي نکن. يعني به درد رهبري نميخورد. چه کساني هستند؟ مسرف، کسي که ولخرجي ميکند، به درد رهبري نميخورد. «لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِين» (اعراف/142) کسي که فساد ميکند به درد رهبري نميخورد. «أَهْواءَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» (جاثيه/18) کسي که بيسواد است به درد رهبري نميخورد. چرا بايد در حجاز آل سعود حکومت کنند. باسوادترين آدمهاي حجاز آل سعود هستند. اخلاصي، ايثاري، کمالي، يک کمالي بگوييد اين خاندان سعود داشته باشند؟ رضاشاه به چه دليل بر ايران حکومت کرد؟ رضاشاه چه کمالي داشت؟ منافقين که دنبال رئيسشان رفتند، چه کمالي رهبر منافقين داشت که بيست سال جواني جوانهاي ما را به پيري تبديل کرد و شهر به شهر و ديار به ديار ذليلترين زندگيها را دارند؟ رهبر منافقين چه کمالي داشت که اينها رفتند از او اطاعت کنند؟ صدام و آل سعود چه کمالي داشتند؟ پهلوي چه کمالي داشت؟ هرچه آتش در دنيا هست به خاطر رهبران نالايق است.
امام هادي در زيارت جامعه ميگويد: اينها چه کساني هستند. اول از همه ميگويد: «وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَة» فرشتهها ميآيند و ميروند. همين کربلايي که ميبينيد در روايت داريم هر روز جمعيت انبوهي از فرشتهها ميآيند به امام حسين سلام ميکنند و ميروند، يک گروه ديگر ميآيند و هنوز دور دوم شروع نشده است. يعني اينقدر فرشتهها زياد هستند. «خزان العلم» خزينهي علم اهلبيت هستند. داراي حلم هستند.
جسارتهايي به اهل بيت ميکردند. «والکاظمين الغيظ» تحمل ميکردند. «اصول الکرم»، «قَادَةَ الامَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ» (منلايحضرهالفقيه، ج 2، ص 609) ولي نعمت ما اينها هستند. شما نگاه کنيد چند سال پيش عراقيها، ايرانيها را ميکشتند و ايرانيها هم عراقيها را ميکشتند. چرا؟ بخاطر رهبري فاسق صدام، صدام سقوط کرد، اربعين ميليونها ايراني ميآيد عراق، عراقيها از اينها پذيرايي ميکنند. يک رهبر که شد، ميليونها آدم را به قتل و عام ميکشد، رهبري عوض شد، همان کساني که قاتل ما بودند، الآن ميزبان ما شدند. اين نقش رهبري است. به همين خاطر ميگويند: اگر کسي عمري نماز بخواند، ولي ولايت اميرالمؤمنين را نداشته باشد، يعني در رهبري گير باشد، نمازش ارزش ندارد. اسلام آمريکايي هم معنايش همين است. شما نمازت را بخوان ولي خط سياسي از آمريکا باشد. امام هادي ميگويد: خط سياسي بايد از اهلبيت باشد. «وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ» سياست بايد از اهلبيت باشد.
در قرآن چند صد آيه در مورد مسائل سياسي است که انشاءالله آنها را هم جمع خواهيم کرد، اگر عمري باشد چاپ کنيم. تذکرات سياسي در قرآن، چند صد آيه در مورد مسائل سياسي است، آن کسي که ميگويد: دين از سياست جداست يعني چه؟ يعني بايد صدها آيه را حذف کنيم. اگر قرآن دين ما است، در قرآن صدها آيه سياسي هست. مسأله امامت خيلي جدي است. در اسکناس يک نخ است که آن نخ به اسکناس ارزش ميدهد. امامت نخ ما است. «حبل الله المتين و صراط المستقيم» حبل الله اوست. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» (آلعمران/103) يعني اگر ميخواهيد متحد شويد، دنبال يک رهبر حق متحد شويد. با آدم هوس باز که نميشود متحد شد. چون او همه را فداي هوس خودش ميکند. اين در رأسش اهلبيت هستند. به ما در برابر مرجع تقليد گفتند: مرجع تقليد کسي باشد که باسوادترين، زاهدترين، بي هوس ترين، «مخالفاً لهواه» اصلاً اگر دست ما در دست معصوم نباشد، ظلم به نسل بشر است.
اين جمله را با دقت گوش بدهيد. قرآن ميفرمايد: کل هستي براي بشر است. همان که شاعر گفت: «ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند» هستي براي بشر است. «خلق لکم، سَخَّرَ لکم، متاعاً لکم» لَکُم در قرآن زياد است. يعني هستي براي بشر است. بشر براي چيست؟ بشر براي اين است که «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» (ذاريات/56) بشر براي اينکه خط خدا را برود. عبادت يعني خط خدا، ولو نجاري، ولو آدم عدس پاک کند. ولو خياطي کند. اگر هرکاري که نيت رضاي خدا باشد عبادت است. کارگري، سياست، مديريت، زن در خانه وسايل خانه را جابهجا ميکند، برايش عبادت مينويسند. ازدواج عبادت است. کسي اگر ازدواج کند، يک رکعت او هفتاد رکعت ميشود. کشاورزي عبادت است. در رأسش هم نماز است.
پس هستي براي بشر، بشر براي عبادت، خداوند کل هستي را «خلق لکم ما في السماوات و ما في الارض» هستي براي تو است، تو هم بايد در خط خدا بروي و رهبر نداري. اين ميشود؟ يعني تمام بودجهي آموزش و پرورش براي تحصيل نسل نو خرج شود. بعد نسل نو سر کلاس ميآيند و ميبينند معلم نيست. ميشود؟ يا بگوييم: پيغمبر خودش رهبر بود. اما بعد از پيغمبر ديگر پيغمبر کسي را تعيين نکرد. يک چوپان ساده حاضر است بزغالههايش را رها کند و برود؟ پيغمبر از دنيا رفت و کسي را تعيين نکرد. يعني برخورد پيغمبر با امت ضعيفتر از برخورد يک چوپان با بزهايش بود. ميشود آدم اين را قبول کند؟ اگر رهبري درست نباشد همه استعدادها حرام ميشود. آدمها به جان هم ميافتند. تمام امکانات در راه هوس رهبران خرج ميشود. مسأله رهبري خيلي مهم است.
خدا را شکر کنيم که دست ما به اين امامها ميرسد. در زيارت جامعه ميگويد: «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً» (منلايحضرهالفقيه، ج 2، ص 613) اي امام رضا، اي حضرت مهدي... «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً» شما جايتان در آسمانها است. منتهي خدا بر ما منت گذاشت، شما را در زمين قرار داد که دست ما به شما برسد. مثل اينکه طناب بالاي چاه است، منتهي حالا که در چاه افتاده، سر طناب را پايين ميکنند که کسي که درون چاه است دستش به طناب برسد و بالا بيايد. «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّي مَنَّ عَلَيْنَا بِكُم» (منلايحضرهالفقيه، ج 2، ص613) خدا شما را انواري قرار داد. جايگاه شما در عرش بود. منتهي شما را در قالبي انساني براي ما آورد که الگو و نمونه داشته باشيم. به همين خاطر اين مشکلات هم بايد داشته باشد.
امام حسين در کربلا نميتوانست نفرين کند يزيديها از بين بروند؟ چرا نفرين نکرد؟ اگر نفرين ميکرد و با نفرين امام حسين همه يزيديها نابود ميشدند، آنوقت امام حسين به من بگويد: جبهه برو! ميگويم: چرا خودت جبهه نرفتي؟ تا نگاهت به شمشير دشمن افتاد نفرين کردي؟ بايد امام حسين به بدنش شمشير وارد شود تا به من بگويد: جلو برو، بگويم: چشم! خودت هم بدنت سوراخ شد. امام حسين نميتوانست با معجزه آب دربياورد؟ چطور موسي با عصايش به سنگ زد، «فَانْفَجَرَت» (بقره/60) آب جوشيد. امام حسين نميتوانست يک مقدار آب پيدا کند که علي اصغر و علي اکبر تشنه نباشند؟ اگر خودش با دعا آب درميآورد، ديگر نميتوانست به ما بگويد: تشنگي بکشيد. امام حسين نميتوانست داغ نبيند؟ چرا. ولي بايد داغ ميديد. بايد بدنش قطعه قطعه ميشد. ولي سختترين مشکلات را بايد آنها بکشند تا براي ما امام عملي باشند. الگو باشند. وقتي ميگويند: «وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» (بقره/ 177) اينها صبر کردند، ميگوييم: اينها خودشان هم واقعاً الگوي صبر بودند. «اصول الحلم، اصول الکرم، قادة الامم، سياسة العباد» مسأله رهبري در اسلام خيلي مهم است.
در نماز حب و بغض هست. طرفدار چه کسي هستي؟ «أنعَمتَ عَليهِم» با چه کسي مخالف هستي؟ مغضوبين و ضالين. ما در هر نماز ميگوييم: خدايا زنده باد «أنعَمتَها» مرگ بر مغضوبين و ضالين. من ميخواهم جزء «أنعمت»ها باشم. يعني کساني که مورد نعمت خدا قرار گرفتند، همان نعمت صديق و شهيد است. من جزء مغضوبين و ضالين هم نميخواهم باشم. مسألهي امامت را بايد عنايت داشته باشيم.
امام را هم با خواب و شعر و قصه نميشود تعريف کرد. فضايل امام بايد گفته شود. بچههايمان را با امامت آشنا کنيم و به زيارت ببريم. امام هادي در زيارت جامعه چند صد کلام براي امام ميگويد. «ذوي النهي اولي الحجي» اصلاً ريتم هم دارد. آنجا که ميم است، ميگويد: «خزان العلم، منتهي الحلم، اصول الکرم، قادة الامم، اولياء النعم» وقتي «ر» را ميگويد. «عناصر الابرار، دعائم الاخيار، وساسة العباد، ارکان البلاد» اصلاً دعا همراه با يک آهنگ خاصي است.
توسل به اهلبيت، البته معناي توسل اين نيست که هرچه ما گفتيم گوش بدهند. امامان نوکر ما نيستند. خياط خوب بايد چند قلم خياطي کند ثابت کند من خياط هستم. اما لازم نيست همه لباس مردم را بدوزد. يک نفر در حرم به ما گفت: ما هرچه گفتيم امام رضا گوش نداد. گفتيم: امام رضا نوکر شماست يا آقاي شما؟ گفت: نوکر ما نيست. آقاي ما است. گفتم: شما به امام بگو: من اين را ميخواهم. حالا اگر داد الحمدلله، نداد چيز ديگري است. بعد هم توسل جاي تلاش نيست. داريم اگر کسي ميخواهد دعا کند، در خانهاش بنشيند و دعا کند، دعايش مستجاب نميشود. بايد تلاش کني. تلاش کن و دعا هم بکن. مادر ميگويد: حاج آقا به جوانها دعا کن. ميگوييم: به جوانها دعا کنيم. پسرت را داماد کن. خود مادر مانع ازدواج است ولي به امام رضا گفته است که يک همسر خوب برايش درست کن. توسل معنايش اين نيست که اينها نوکر ما هستند. توسل معنايش اين نيست که ما از اقدامات خودمان دست بکشيم. امام هادي امام شناس است چون خودش امام است.
يکوقت يک پولي داد و يک نمايندهاي گرفت، گفت: کربلا برو، کنار قبر امام حسين به من دعا کن. گفت: آقا شما خودت امام هادي هستي. فرمود: بله، من امام هادي هستم. اما دعا کنار قبر امام حسين مستجاب ميشود. ما با دعاي اين اولياي خدا زنده هستيم. يک حديث داريم امام زمان فرمود: من هيچوقت شما را فراموش نميکنم و اگر دعاي حضرت مهدي پشت سر من نباشد، دشمنها مرا قورت ميدادند. يکوقت يک روايتي ديدم، چند سال پيش در تلويزيون گفتم. بعد آدرسش را از من خواستند، هرچه گشتم آدرس را پيدا نکردم. ولي نديده نگفتم، ديدم گفتم. حديث داريم حضرت مهدي فرمود: من روزي صد بار به شما دعا ميکنم. ما روزي يک مرتبه بگوييم: «اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن» آنها ما را دوست دارند. شهداء و دارالفناء، شاهد کارهاي ما هستند. مردم ما هم اينها را ميشناسند. يک جوان بيرون حرم مرا ديد. گفت: من چند روز است زيارت آمدم ولي رويم نمي شود داخل حرم شوم. يک گناهي کردم از امام خجالت ميکشم. يک خرده نگاهش کردم و گفت: من شراب خوردم. شراب خورده بود حياء ميکرد وارد حرم شود. گفتم: عذرخواهي کن برو سلام بده. اينها گنهکار را هم دوست دارند. در مناجات داريم «يا اله العاصين» اي خداي معصيت کاران! در روايت داريم پيغمبر فرمود: شفاعت من براي معصيت کاران امت است. خوبها که خوب هستند. آنهايي که نميتوانند با عمل صالح وارد بهشت شوند، شفاعت را براي آنجا گذاشتند. منتهي شفاعت براي قيامت است. شفاعت براي قيامت است، در برزخ شفاعت نيست. ما بايد اتصالمان را به اينها اضافه کنيم. چگونه اتصال کنيم؟
1- ساده ترين کار اين است که در همه خانهها اسم اينها باشد. در همه خانهها حسين، حسن، محمود، احمد و صادق و باقر و مهدي باشد. اين اقل کار است. نگو: برادرم مهدي دارد. خوب برادرت يخچال دارد. تو ديگر يخچال نميخواهي؟ در همه خانهها مهدي باشد. اين امام حسين است که قبرش را ميبينيد. همه بچههايش را علي گذاشت. علي اکبر، علي اوسط که امام سجاد است و علي اصغر همان شيرخوارهي کربلا است. چرا؟ براي اينکه معاويه گفته بود: کسي اسم علي روي بچهاش نگذارد. امام حسين فرمود: حالا که معاويه ميگويد: علي نه! پس ما همه بچههايمان را علي ميگذاريم. ما براي امام خميني هم که سه صلوات ميفرستيم به همين دليل است. چون شاه گفت: خميني نه! ما گفتيم: هرکس ميگويد: خميني نه! سه صلوات بفرستيد. نه اينکه امام خميني از پيغمبر بالاتر است. که براي پيغمبر يک صلوات ميفرستيم و براي امام خميني سه تا. اين براي مبارزه با طاغوت بود. اين نامگذاري خيلي مهم است. امام حسين را در کربلا شهيد کردند و پسرش امام سجاد را کشتند. پسرش هم زيد، نوه امام حسين، پسر امام سجاد را هم کشتند. زيد هم يک بچه داشت به نام يحيي، او را هم کشتند. آن زماني که يحيي يعني نسل سوم امام سجاد را کشتند، زنهاي خراسان گفتند: امسال هر زني پسر زاييد اسمش را يحيي ميگذاريم. چون آنها ميخواهند اهلبيت را محو کنند، ما بايد حساس شويم. درآمدي که داريم بيست درصدش براي امام زمان است. اينطور نباشد که غصه بخوريم چرا فدک را غصب کردند. اگر فدک را خوردند ما هم حق امام زمان را ميخوريم.
2- با کلمات اينها آشنا شويم. حديث خواني بايد در حوزههاي علميه رسم شود. مثل تفسير خواني، ما هرچه داريم از اهلبيت داريم. منتهي شناخت ما کم است، اينها را درست نشناختيم. اگر کسي ميخواهد امام را کامل بشناسد بايد سراغ امام هادي برود و ببيند در زيارت جامعه امام را چطور معرفي ميکنند. البته دوستان معناي شله زرد و اشکنه و گوسفند را ميدانند، اينها پوست قصه است. سه راه داريم. 1- معرفت؛ امام را بشناسيم. بعد از معرفت، مودت است. به آنها عشق بورزيم. بعد اطاعت است. اين سه مرحله است. وگرنه من در حرم امام حسين يا ابالفضل ببينم يک جاهلي يک حلقه در گوشش است. حلقه بزرگ در گوشش است. مرد است ولي حلقه در گوشش است. گفت: من ميخواهم بگويم: حسين جان من غلام حلقه به گوش هستم. اصلاً نفهميده حلقه به گوش معنايش اين نيست که مرد يک حلقه در گوشش باشد. يک نفر داشت راه ميرفت، نگاهش به شکمش بود. گفتند: چرا نگاهت به شکمت است؟ گفت: دکتر گفته: مراقب شکمت باش. اين کلمه مواظب شکمت باش را اصلاً نفهميده يعني چه. اطاعت کنيم و هرچه گفتند انجام بدهيم.
خدايا همه آرزومندان اين زيارت را با معرفت کامل و توفيق «في يسر و عافيه» توفيق زيارت را همراه با معرفت و مودت و اطاعت نصيب همه آرزومندان بفرما. من فکر کردم اين دعا ناقص است که خدايا آرزومندان را قسمت کن، چون يک عده هم آرزو ندارند. خدايا آنهايي هم که آرزوي زيارت ندارند يک شناختي به آنها بده که آنها هم با شناخت اين لذتهاي معنوي را درک کنند. خدايا سفرها را بيخطر کن. نسل ما را بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده. ميگويند: اگر کسي را دعا کردي به او بگو. چون بعد از ظهر امروز به من گفتند يک بحثي قرار است براي سمت خدا داشته باشيد. قبل از آنکه به من اطلاع بدهند، امروز در حرم امام حسين رفتم، يک زيارت خواندم براي کساني که محروم هستند يا پول ندارند يا پا ندارند يا دست ندارند يا چشم ندارند يا ماشين ندارند يا توفيق ندارند يا از دنيا رفتند، براي اينها يک زيارت خوانديم. ما اينجا نايب الزياره هستيم هم براي سمت خدا و هم براي غير سمت خدا، ما سمت شيطان نداريم. اين سمت خدا اسمش سمت خداست. انشاءالله خداوند قسمت شما کند و روز قيامت حسرت نخوريد. خدايا همينطور که در دنيا توفيق جوار اين ائمه را به ما دادي، در آخرت هم توفيق جوار پيغمبر و اهلبيتش را به همه ما مرحمت بفرما. همه دعاها را مستجاب کن و سفرها را بيخطر کن. مشکلات را حل کن. غمها را برطرف کن.
«والسلام عليکم و رحمة الله»