برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اسلام و مسائل خانواده
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 11-01-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
روز جمعه چند دقيقهاي در مورد مسائل خانواده صحبت کنيم. قرآن ميگويد: ممکن است خانوادهها با هم اختلاف نظر داشته باشند. همينطور که شکل فرق ميکند، سليقه هم فرق ميکند. وقتي ميخواهند با هم زندگي کنند بايد چه کرد؟ يک نفر ميگفت: در عمرم با خانمم اختلاف پيدا نکردم. گفتم: چطور؟ گفت: هروقت من خانه ميروم خانم نيست. هروقت خانم خانه هست، من نيستم. ولي وقتي آدم در خانه زندگي ميکند يک اختلافاتي ايجاد ميشود. براي اختلافات يک دادگاه خانواده داريم که حدود سي، چهل نکته براي شما ميگويم.
قرآن ميگويد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» (نساء/35) اگر نگران بوديد بين زن و شوهر شقاقي وارد شود، بي تفاوت نباشيد. حساس شويد. «فَابْعَثُوا» برويد تحقيق کنيد، «حَكَماً» يک داوري از فاميل مرد بيايد، «وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» يک داور هم از فاميل زن بيايد، اين دو تا بنشينند و کدخدا منشي قصه را حل کنند. قبلاً يک جاي ديگر قرآن ميفرمود: خودشان بين خودشان حل کنند. يعني به داور هم نگويند. نگذارند قصه به بيرون خانه درز کند. اگر خودشان به توافق نرسيدند، از فاميل عروس يک نفر، از فاميل داماد يک نفر بيايد مسأله را بررسي کند و قصه را حل کند. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» اگر اين دو داور تصميم بر اصلاح داشته باشند. «يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» خدا بين اينها را جوش ميدهد. يعني اگر نيتت پاک باشد. نکاتي که متوجه ميشويم اين است که داورها از دو فاميل هستند. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» چون فاميل دلش به حال فاميل ميسوزد. غريبه دلش نميسوزد. چون دعوا بين دو نفر است، داور بايد از دو فاميل باشد. بعد هم هرکسي نه! نگفته: «فابعثوا رجلاً من اهله، احداً من اهله» حَکَم يعني داور، هرکسي نميتواند داور باشد. در زمين فوتبال چه کسي داور است؟ داور بايد کسي باشد که سواد و تجربه داشته باشد. محبوبيت داشته باشد. يعني داورياش را بپذيرند. بايد داور کسي باشد که محبوبيت داشته باشند، سواد داشته باشند.
اين داور بودجه نميخواهد. عروس و داماد ساعت هشت با هم اختلاف دارند، ساعت نه دادگاه تشکيل ميشود. نشد عصر، نشد شب، نشد جمعه. بالاخره اينطور نيست که امروز دعوا شد بيرون بروند، دادگاه بگويد: سه ماه ديگر بيا! اينها تا سه ماه ديگر خودشان آشتي ميکنند. بودجه نميخواهد و سريع هم انجام ميشود. پس 1- داور از دو خانواده است. 2- بودجه نميخواهد. 3- تراکم پرونده ندارد و کار فوري است. اسرار دادگاه به بيرون کشيده نميشود. مسائل اختلافي بين خودشان حل ميشود. چون داورها فاميل هستند، مورد اعتماد هستند. وگرنه بيرون ميآييم ميگوييم: او پارتي بازي کرد. رشوه داد. وقتي خودت داور را انتخاب کردي، «فابعثوا حکماً» خودت يک داور از فاميل زن انتخاب کن. به داماد هم ميگويد: خودت انتخاب کن. وقتي خودت انتخاب کردي ديگر مورد اعتماد شماست.
مسألهي ديگر اينکه علاج واقعه را قبل از وقوع بايد کرد. «وَ إِنْ خِفْتُمْ» همين که خوف شقاق داريد، اقدام کنيد. نگذاريد کارد به استخوان برسد، روي اينها به هم باز شود، دست به کارهاي بدي بزنند که بگوييم: چنان جر خورده که ديگر نميشود دوخت. همين که نگران شديد، عجله کنيد. علاج واقعه را بايد قبل از وقوع کرد. بعد هم گفته: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ» نگفته: «و اِن خِفتُم اختلاف بينهما» نميگويد: اگر زن و شوهر اختلاف دارند، براي آشتي دادن اقدام کنيد. ميگويد: شقاق، فرق بين شقاق و اختلاف چيست؟ اختلاف بين دو نفر است. شقاق يکي که دو تا ميشود، شقاق ميگويند. مثلاً ميگويند: شقه گوشت! چرا؟ چون اين گوشت يکي بود، دو تايش کرديم. شق القمر، ماه يکي بود، دو تا شد. ميگويد: عروس و داماد يکي هستند. اصلاً نبايد دو تا باشند. اينکه ميگويد: شقاق، يعني عروس و داماد يکي هستند. اصلاً چرا دو تا شدند؟ براي آشتي دادن فوري اقدام کنيد. تا داغ است. در ادبيات عرب «فا» يعني فوري. «فابعثوا» يعني فوري، «فجاء» يعني فوري آمد. «فَذَهَبَ» يعني فوري رفت. يعني اگر ديديد يک نگراني بين عروس و داماد هست و شقاق واقع ميشود، عجله کنيد.
از اين معلوم ميشود که جامعه مسئول خانواده است. گفته: «خِفتُم» کلمه «تُم» يعني شما، نميگويد: «خاف الحاکم» حکومت ترسيد. «خاف الوالدين» پدر و مادر ترسيدند. ميگويد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ» اگر امت ترسيد، امت بايد بپذيرد. يعني جامعه مسئول خانوادههاست. منتهي بستگان در رفع اختلاف مسئوليت بيشتر دارند. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» داور از فاميل مرد، داور از فاميل زن. چون فاميل هم پول نميگيرد و هم سوز دارد. اين سوز درون فاميل، در عملش هم اثر دارد. يک تحقيقي کردند که اگر کسي غذا ميخورد با اشتها بخورد، شما نگاهش کني اشتها پيدا ميکني. اما اگر کسي غذا ميخورد ولي اشتها ندارد و فيلم بازي ميکند، شما نگاهش کني که دارد غذا ميخورد ولي اشتها ندارد، شما گرسنه نميشوي. اما اگر کسي با اشتها غذا بخورد، شما نگاهش کني، اشتهايت زياد ميشود. يعني چه؟ يعني اين سوز دروني در برخورد بيروني اثر دارد. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» داور از فاميل مرد، داور از فاميل زن، خودت انتخاب کردي. شرايط داوري را داشت که انتخاب کردي. فاميل تو است و آبروريزي ندارد. دلش به حال شما ميسوزد. خدا به پيغمبري فرمود: ميداني چرا تو را پيغمبر کردم؟ گفت: نه! گفت: در تو يک سوزي بود که در ديگران نبود. اين سوز دروني داور اثر دارد.
در جامعه بايد به افرادي اعتماد کنيم و داوري آنها را بپذيريم. نميشود همه مردم را مثل هم بدانيم! اينها همه دروغگو هستند. همه مثل هم هستند. همه حقه باز هستند. همه با هم هستند. در جامعه بايد به افرادي اعتماد کنيم. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» از آشتي دادن مأيوس نشويد. نگوييد: کار از کار گذشته است. به ما چه؟ مأيوس نشويد. گاهي انسان ميگويد: اينها کارشان اين است و فايده ندارد. نه! يأس از گناهان کبيره است. هم نسبت به لطف خدا، بگويي: خدا ديگر ما را نميبخشد. من ديگر آدم بشو نيستم. از من گذشته ديگر سراغ تحصيل علم بروم. از اين گذشته که ديگر من نصيحت کنم و گوش بدهد. گاهي وقتها ممکن است چند بار هم نصيحت کني و گوش ندهد. ولي بار آخر گوش بدهد. مثل چوب سفتي که ده بار تبر زدي و نشکسته ولي با تبر يازدهم بشکند. نميشود گفت: بابا من ده بار تبر زدم نشکست، ديگر من تبر را دور مياندازم. چوب را دور مياندازم. نه تبر را بايد دور انداخت، نه بايد چوب را دور انداخت. مثل قرص بچه، بچه که مريض شد، شما نگو: من نه تا پزشک بردم و خوب نشده است. اگر نه پزشک بردي و خوب نشد، بچه را رها ميکني و در کوچه ميگذاري؟ پزشک دهم خوب نشد، يازدهم. خوب نشد دوازدهم! خسته نشويد.
از هر فاميل هم يک داور. نگفته: يک تيمي از طرف عروس بيايد، يک تيمي هم از طرف داماد بيايند. تيم نميخواهد. «حکماً» يک داور از فاميل مرد، يک داور از فاميل زن. دو داور کافي است. يعني لشگرکشي نکنيد. حزب کشي نکنيد. ايجاد موج نکنيد. از اين معلوم ميشود که اسلام به مسائل شورايي و کدخدا منشي توجه دارد. اگر به همين آيه عمل شود، قوه قضاييه کارش سبک ميشود. دادگاه خانواده کارش کم ميشود. خودشان داور پيدا کنند و مشکلات را حل کنند. آنوقت چقدر بودجه ميخواهد؟ قاضي، حقوق قاضي، زندان، منشي، تلفن چي، کرايه ساختمان، ايجاد ساختمان، طول کشيدن، اينها همه يک پول زيادي ميشود. از قديم گفتند: گرهاي که با دست باز ميشود، با دندان باز نميکنند! وقتي من با همسرم دعوا کردم، يک داور اهل از فاميل من و يک داور اهل از فاميل زن بيايند کدخدا منشي حل کنند، چرا به تشکيلات قوه قضاييه مراجعه کنيم؟ با آن بودجهها و معطلي ها و آبروريزيها! لازم نيست همه مسائل را به قاضي و دادگاه بکشانيم. خودتان حل کنيد.
زن و مرد هم بايد داوري را بپذيرند. چون خودشان انتخاب کردند. وقتي خودت انتخاب کردي و گفتي: از فاميل من اين داور باشد. وقتي خودت انتخاب کردي ديگر قضاوتشان را قبول کن. بعد هم ميگويد: «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحا» يعني هدف شما اصلاح باشد. ما الآن در دادگاهها وقتي وکيل ميگيريم، مثلاً با کسي دعوا شده، ميگوييم: اين مبلغ را بگير، تو وکيل من! برو يک ماده و تبصرهاي پيدا کن که به نفع من شود. اين چون از من پول گرفته دنبال اين است که حرف مرا به کرسي بنشاند. طرف هم يک وکيل ميگيرد، او هم ممکن است پول بيشتري بدهد، که بگويد: برو به نفع من! اين وکيلهاي ما کاري به حق ندارند. ميگويد: ايشان اين مبلغ را به من داده که به نفعش کار کنم. پس اين «يريدا اصلاحا» نيست. براي اصلاح نبايد بگويد: چون من نماينده خانم هستم به نفع خانم حرف بزنم. اما اگر نماينده مرد هستم به نفع مرد حرف بزنم. اينطور نباشد! هردو داور هدفشان اصلاح باشد. فايدهاش چيست؟ ميگويد: اگر نيت تو خوب بود، «يُوَفِّقِ اللَّه» خدا جوش ميدهد.
تا به حال خيلي از من پرسيدند: چه کنيم خدا به ما توفيق بدهد؟ قرآن ميگويد: هرکس ميخواهد توفيق پيدا کند، «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» نيت تو خوب باشد، خدا توفيق ميدهد. يکوقت درس ميخواني براي مدرک. درس ميخواني براي پول. درس ميخواني براي پز! خوب غرض تو اصلاح نيست. لذا با اينکه مدرک هم داري ميبيني خيلي جاها موفق نيستي. خانه ميسازي ولي هدف تو از ساخت خانه پز دادن است. هرکس خانه تو ميآيد دو تا فحش نثار تو ميکند. ميگويد: از کجا پول آورده است؟ دزدي کردند؟ اختلاس کردند. خانه ساخته که مردم دوستش داشته باشند، هرکس ميبيند فحش ميدهد. اگر ميخواهيد خدا به شما توفيق بدهد، نيتتان را پاک کنيد. نيت پاک باشد، قشنگ جلوه ميکند. اگر غبارهاي آينه روي آينه باشد، شما را خوب نشان نميدهد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ» اگر هدف اصلاح باشد، خدا جوش ميدهد.
چون دل دست خداست. دعاي سال تحويل «يا مقلب القلوب» ميگويد: خدايا دلها دست توست. تو ميتواني دلها را جوش بدهي. بعد هم اگر جوش دادي دست به ريشت نکشي بگويي: ريش سفيدي ما اثر کرد! از تو ريش سفيدتر هم هست. يکوقت نگويي که روانشناسي که من داشتم. عزتي که در جامعه داشتم! يکوقت نگويي: سوري که دادم، پُلويي که دادم. سفرهي من بود اينها را آشتي داد. آشتي دادن را براي سفره و روان شناسي و ريش سفيدي و آيت اللهي ندانيم. «يُوفِق الله» خدا جوش داد.
يک آيه در قرآن داريم: خدا به پيغمبر ميگويد: اگر خودت، يعني نيروي انساني شخص پيغمبر باشد، الآن در ادارهها وقتي يک کاري پيش ميآيد دو عذر ميآورند. يکي ميگويند: بودجه نداريم. يکي ميگويند: نيروي انساني نداريم. قرآن ميگويد: من اين دو مورد را حل کردم. ولي باز هم نميشود. نيروي انساني شخص پيغمبر است. ديگر از پيغمبر بهتر؟ اگر شخص پيغمبر باشد، نيروي انساني است. بودجه چه؟ تمام بودجه کره زمين. اگر شخص پيغمبر بودجه کره زمين را خرج کند که بين اوس و خزرج که با هم کينه دارند، بخواهد آشتي بدهد، تو نميتواني آشتي بدهي. يعني نيروي انساني نيست که اينها را آشتي ميدهد. بودجه نيست. «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعا» (انفال/63) يعني اگر نيروي انساني شخص تو بود، شخص پيغمبر نيروي انساني است. بودجه چه؟ تمام بودجه کره زمين هم خرج کني، «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» تو نميتواني دلها را جوش بدهي.
يکوقت اگر يک کاري کرديم شد، نگو: من انجام دادم. دست من نيست. خود بنده در تلويزيون حرف ميزنم. واقعاً حرفها دست من است؟ اثر حرفها دست من است؟ دست من نيست. خداوند يک کاري ميکند که اين حرف به دل مينشيند. ممکن است حرف من به دل ننشيند. «يوفق الله» اگر توفيقي بود. نگو: درس خواندم و شاگرد اول شدم. بگو: خدا لطف کرد. من درس خواندم و زحمت استاد و پدر و مادرم هم بود. ولي نقش اصلي با خداست. خيلي پدر و مادرها زحمت کشيدند و خيلي از دانشجوها درس خواندند، ولي سر امتحان همه را فراموش کردند. بعضي از جوانها که ميآيند مصاحبه ميکنند، که شما چطور در فلان مسابقات موفق شديد؟ زحمت خودش را ميگويد، زحمت پدر و مادر و استادش را هم ميگويد. بعضيهايشان هم خدا را فراموش ميکنند. من حرف که ميزنم، براي اينکه حرفم اثر داشته باشد، ميگويم: «انطقني بالهدي» تو زبان مرا به هدايت باز کن. «الهمني التقوي» تو به من تقوا عنايت کن. «يُوَفِقِ الله بَينَهِما»
اگر بين دو نفر که با هم قهر هستند آشتي بدهيد از همهي نمازها و روزههاي مستحبي بيشتر ثواب دارد. اين يک مورد. اگر اختلافي را بين زن و شوهر ديديد بيتفاوت نباشيد. افرادي ممکن است حال آشتي دادن نداشته باشند. برويد اينها را تحريک کنيد. «فابعثوا حکماً» بَعَثَ برويد او را تحريک کنيد. يعني برو او را شارژ کن، حساس کن که اين بلند شود آشتي کند. هر چيزي را هم به هرکسي نگوييد. خود عروس و داماد دو نفري حل کنند. «يُصْلِحا بَيْنَهُما» (نساء/128) جاي ديگر ميگويد: خودشان بين خودشان را حل کنند. اگر بين خودشان حل نشد، يک داور تعيين کنند. باز لشگرکشي نشود. يک گروه از فاميل عروس و يک گروه از فاميل زن. حکم هم باشد. يعني کسي باشد که صلاحيت داوري را داشته باشد. چون خودت انتخاب کردي، داوري او را هم قبول کني. نگويي: رشوه گرفت و پارتي بازي کرد. هردو داور هم هدفشان اصلاح باشد. نه نماينده زن به نفع زن بگويد و نماينده مرد به نفع مرد بگويد. او ميکشيد و من ميکشيدم شود! هردو داور هدفشان اصلاح باشد و بيطرف باشند. اگر هدفشان اصلاح بود و دو طرف بود خدا در حرف او اثر ميگذارد. خدا جوش ميدهد.
اگر جوش خوردند باز نگو: من کردم. غذايي که دادم. روانشناسي که کردم. ريش سفيدي که کردم. «يُوَفِق الله» خدا جوش داد. آدم از ما ريش سفيدتر و باسوادتر و روانشناستر هست، وارد ميشوند و چند جلسه هم ميگيرند. آخر هم با هم آشتي نميکنند. «يُوَفق الله بَينَهِما» يک مثلي در ايران هست ميگويند: کدخدا را ببين ده را بچاپ. من ميگويم: خدا را ببين، دل را بچاپ! شما بگو: خدايا اين عروس و داماد، اين زن و شوهر با هم خوب نيستند. من دخالت ميکنم. خدايا تو دلهاي اينها را به هم جُفت کن.
از برکات ايام تعطيلي، چه نوروز و چه جمعه و روزهاي ديگر اين است که ما نگذاريم بين افراد فاصله بيافتد. حديث داريم اگر دو مسلمان با هم قهر کنند، سه روز بيشتر با هم نبايد قهر باشند. روز چهارم بايد آشتي کنند. اگر کسي سه روز بيشتر قهر کرد، پيغمبر فرمود: اگر به سه روز کشيد، اينها مسلمان خوب نيستند. امت خوب من نيستند و اينها از نظر من مردود هستند. لجبازي نکنيم. نگذاريم زخم کهنه و ماندگار شود.
خدايا بين همه اختلافات يک آشتي عميق، محبت عميق که اثرش روي بچهها و نسل باشد قرار بده. اگر زن و شوهري هم به هم نيش ميزنند، حديث داريم نماز هيچکدام قبول نيست. خواهران و برادران! اگر ميخواهيد نماز شما قبول باشد، بچههاي شما به محبت نياز دارند. داوري انتخاب کنيد و آشتي کنيد و اصلاح ذات البين داشته باشيد. از خدا هم کمک بخواهيد.
«والسلام عليکم و رحمة الله»