برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: محکم کردن عقايد
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 10-01-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
ماه رجب و تولد امام باقر(ع) را تبريک ميگويم. خداوند انشاءالله از برکات رجب، شعبان و رمضان، همه ما را برخوردار کند و اين ايام را از دست ندهيم. مسألهاي که مقداري دربارهاش صحبت کرديم و مقداري از مطالب باقي ماند، مسألهي محکم کاري است که در اسلام سفارش به محکمکاري شده است. همه چيز اگر محکمکاري شود ديگر عزيزان ما در ايران دنبال جنس خارجي نميروند. ميگويند: جنس ايراني محکمتر است. بهتر است.
در آفرينش خدا ميگويد: من محکمکاري کردم. قرآن ميفرمايد: «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْء» (نمل/88) خدا محکم کاري کرده است. طاووس درست کرده هرچه هم شيلنگ بگيري، رنگش پاک نميشود. ما تخم مرغ رنگ ميکنيم، با يک خرده آب دهان پاک ميشود. محکمکاري! در آسمانها، قرآن ميگويد: «سَبْعاً شِدادا» (نبأ/12) آسمانها محکم است. به پيغمبرش ميگويد: «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ» (مريم/12) کتاب آسماني را جدي بگير. در عقايد، مستدل باشد. عقيده اگر تقليدي باشد فايده ندارد. عقيده از عقد است. عقد به معني گره است. اينکه ميگويند: دختر و پسر را عقد کردند، يعني اينها را به هم گره زدند. وقتي قلب انسان ميتواند گره بخورد، که استدلالش محکم باشد. با چيز آبکي که گره نميخورد. من اگر خواسته باشم عقيده پيدا کنم، بايد قلبم با اين مطلب گره بخورد. با استدلال منطقي نه با تقليد.
حضرت عبدالعظيم که کنار شهرري هست و زيارتش ثواب زيارت کربلا را دارد. عقايدش را با امام دهم، امام هادي مطرح کرد. گفت: عقيدهام اين است. يک دور اصول عقايد فقهياش را به امام هادي گفت. امام هادي فرمود: «أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّا» تو حقاً ولي ما هستي. شيعه ما هستي. اگر کسي عقيدهاي دارد، عقيدهاش را گره بزند.
ما يکسري چيزها اعتقادات ما هست و پايش به جايي بند نيست. مثل عطسه کردن، ميگويند: هرجا عطسه کردي صبر کن. از دروغهاي شاخدار است. سيزده نحس است. از دروغهاي شاخدار است. نحسي سيزده را غير از ايران هم ميگويند. کشورهاي ديگر هم سيزده را نحس ميدانند. مثلاً سيزده را مينويسند 1+12. دروغ است. بحث را در آستانهي ماه رجب گوش ميدهيد. حضرت علي(ع) سيزده رجب به دنيا آمد. ميگويند: زن يک دنده از مرد کمتر دارد. دروغ است! دندههاي زن و مرد يکي است. فلان کار نحس است. فلان کار شوم است. خيلي از اعتقاد ما موجي است که پايش به جايي بند نيست. قرآن يک آيه دارد ميگويد: «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيم» (انفال/42) يعني کارها بايد محکمکاري شود، با استدلال باشد، به چه دليل؟
مگر ميشود به خواب تکيه کرد؟ شما اگر صد شب پشت سر هم خواب ببيني که مسجد برو، اولين موجودي که وارد مسجد شد، احترام کن. صبح زود مسجد رفتي و ديدي اولين موجودي که وارد مسجد شد، سگ است. اِ... با چوب بايد سگ را بيرون کني. بگويي: صد شب خواب ديدم! هزار شب هم خواب ببيني، سگ در مسجد نبايد بيايد. اين حرف بايد منطقي باشد. مجتهد اعلم باشد. شاهد عادل باشد. عقايد مثل امام دهم عرضه شود. در پذيرفتن نبوت قرآن ميفرمايد: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّنات» (حديد/25) ما پيغمبر را فرستاديم و معجزه به او داديم. «بينه» يعني معجزه به او داديم تا اين روشن باشد. معجزه يعني يک کار خدايي، نه هرکاري که ديگران هم نميتوانند بکنند. ممکن است يک مرتاضي در هندوستان بر اثر رياضت بتواند با يک مغز بادام يک ماه زندگي کند. اين يک کار استثنايي است. اين معجزه نيست. چرا؟ براي اينکه يک مرتاض ديگر هم ميتواند همين تمرين را بکند و به اين نتيجه برسد. يک دانشمند ممکن است چيزي را کشف کند. اين معجزه نيست چون ممکن است دانشمند ديگري هم با مطالعه و تحقيق اين را کشف کند. يک وزنه بردار ممکن است يک کاميون را سر دست بگيرد. اين معجزه نيست. چون يک وزنه بردار ديگر هم ميتواند تمرين کند و اين کار را بکند. معجزه تمريني نيست.
به حضرت صالح گفتند: تو اگر پيغمبر هستي از دل اين کوه يک شتر بيرون بياور. گفت: صبر کن من اول تمرين کنم. يک مورچه بيرون بياورم. بعد يک سوسک بيرون آورم. بعد يک موش بيرون بياورم. بعد يک بزغاله بيرون بياورم. همينطور تمرين کنم. اين آقايي که وزنه برداري ميکند اولش در قنداق که بود قاشق چايخوري بلند کرد. بعد دسته گوشت کوب بلند کرد. بعد کم کم وزنه را سنگين کرد تا وزنه بردار شد. معجزه با تمرين نميشود. معجزه با تحصيل نميشود که اگر من هم درس ميخواندم به اينجا ميرسيدم. معجزه يک کاري است که فقط خدايي است. تمريني نيست، تحصيلي نيست. تازه هدف مخترعين و وزنه بردارها، ارشاد نيست. هدفشان اين است که مردم به او توجه کنند. پيغمبر هدفش دعوت به خداست. ما بايد مواظب باشيم اگر به کسي ايمان داريم، روي اعتقاد ايمان داشته باشيم. به همين خاطر به ما گفتند: خمست را به مرجع تقليدت دادي. چرا؟ براي اينکه مرجع تقليدت را انتخاب کردي. کسي نگفته تو از چه کسي تقليد کن. خودت بين مراجع يک نفر را انتخاب کردي. مرجع تقليد کسي است که بالاي پنجاه سال درس خوانده است. در دور عمرش هم گناه کبيره از او سر نزده است. من يک ميليوني که دارم که يک پنجم آن خمس است، اين دويست هزار تومان را خودم خرج کنم؟ نه! خطرناک است. تو هوس داري. ممکن است از کسي خوشت بيايد و به او بدهي. از يک کسي بدت بيايد و به او ندهي. ممکن است نياز را درست تشخيص ندهي. اين پول را به کسي بدهيد که به ايمان او ايمان داشته باشي. شما به ايمان خودت ايمان داري؟ تا به حال پشيمان نشدي؟ کار اشتباه نکردي؟ تا حالا پول خرج نکردي که بگويي: اي کاش خرج نکرده بودم؟ وقتي به خودت ايمان نداري، به علم و تصميم و تقوايت ايمان نداري خوب بهتر اين است که خمست را به مرجعت بدهي. معناي محکمکاري اين است. يک حجت است. ما نميگوييم: مراجع معصوم هستند. معصوم چهارده نفر هستند. ولي بالاخره عادل هستند، دنبال هوس نيستند. نيازهاي جامعه و دين را بيشتر تشخيص ميدهند. اين محکم کاري است.
يک کسي ميگفت: اين کار درست است که من جان بکنم هرچه گيرم آمد، بيست درصد را به آخوندها بدهم؟ ميگوييم: آخوند نيست. در يک کشور چند مرجع هستند. بين هفتاد ميليون، مثلاً هفت مرجع هست، هر ده ميليون يک مرجع دارند. اينطور نيست هرکس آخوند شود. بعد هم آخوندي که خودت انتخاب کردي. اين محکم کاري است که ميگويند: شما اين کار را بکن. در دوست گرفتن، به ما سفارش کردند اگر خواستي رفيق بگيري، اين رفيقت را سه بار عصباني کن. اگر در اين سه بار فحش نداد، با او رفيق شو.
اين قبيل دوستان که ميبيني*** مگسانند دور شيريني
در رفيق گرفتن، در همسر گرفتن، تحقيق کنيم که خانم چه لقمهاي را خورده است. سر چه سفرهاي نشسته است. چه نوارهايي گوش ميدهد؟ تغذيه روحي او از کجاست؟ مهم است. حتي به کارگر گفته محکم کاري کن. يک روز امام رضا ديد اين افرادي که در خانه کار ميکنند، يک برده سياه پوست هم هست، به رئيس کارگرها گفت: به اين سياه پوست چقدر ميدهيد؟ گفت: اين بدبخت و فقير است، هرچه بدهيم برميدارد. حضرت شلاق را کشيد و رئيس کارگرها را تهديد کرد و گفت: چند مرتبه گفتم که با کسي طي کن. چون وقتي طي نکردي، تا آخر غروب هي در ذهنش هست که چقدر به من ميدهد؟ تازه هرچه هم بدهي ميگويد: حقم است. از اول طي کن اينقدر ميدهم منتهي غروب يک چيزي اضافه کن. قرآن ميگويد: مزدت را ميدهيم، «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِه» (نساء/173) يعني يک چيزي اضافه به تو ميدهيم. شما بگو: فلان مبلغ، که اين خاطر جمع شود، محکم کاري شود و بعد محبت داري يک چيزي اضافه به او بده.
در داد و ستاد بزرگترين آيات قرآن در مورد اين است که اگر بدهکار هستيد بنويسيد. اگر سواد نداريد، يک نويسنده بنويسد. به نوشته اکتفا نکنيد. دو نفر شاهد عادل هم شهادت بدهند. اگر طرف لال است، ولي او بگويد شما بنويسيد. اگر دو مرد عادل پيدا نشد، يک مرد عادل و دو زن عادل شهادت بدهند. «صَغِيراً أَوْ كَبِيرا» (بقره/282) نگوييد اين چيزي نيست. چه ريز باشد، صغير باشد و چه کبير باشد. بنويسيد! بزرگترين آيات قرآن، آياتي است که مربوط به حفظ حقوق است. تنظيم اسناد تجاري است که اين کارها محکمکاري شود.
در تحليل سياسي محکمکاري کنيد. در قرآن يک آيه داريم «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِه» (نساء/83) اگر يک خبري به اينها رسيد، فوري پخش ميکنند. درست نيست شما هر خبري شنيديد را پخش کنيد. شما اخباري که شنيديد به کارشناسان سياسي و علمي بدهيد. اينها استنباط کنند، تحليل کنند. آنچه حق است بگوييد. وگرنه ممکن است يک موجي راه بياندازند و شما را عقب موج بکشند.
در مدينه وهابيت قبر چهار امام، امام مجتبي(ع) و امام زين العابدين(ع) و امام باقر و امام صادق(ع) را خراب کردند. مردم ايران هم در خيابان ريختند تظاهرات کردند. رضاشاه يک فيلمي از اينها گرفت و خارج فرستاد که مردم به خيابان ريختند که ما قاجار را نميخواهيم، پهلوي را ميخواهيم. قبر چهار امام خراب ميشود، مردم در خيابان ميريزند و فيلم برداري ميکنند که اينها ريختند که ما قاجار را نميخواهيم و پهلوي را ميخواهيم. ممکن است اينها ما را دنبال موج ببرند.
به چه دليل شما طرفدار اين هستي؟ مگر چقدر سواد دارد. چه سابقه انقلابي دارد؟ چه سابقه علمي دارد؟ چه ايثاري در آموزش از خودش نشان داده است؟ همينطور بيخودي مريد کسي ميشويم. اگر هم ميخواهيم دنبال هوس برويم، دنبال هوس خودت برو. اگر هم کسي دنبال هوس ميرود، دنبال هوس خودش برود. دنبال هوس خودش ميرود، ميگويد: خوشم آمد دوست داشتم. ولي شما گاهي وقتها فدا ميشوي که فلاني رأي بياورد. من فدا شوم که او رئيس شود. در آستانهي انتخابات هستيم، حديث داريم اگر کسي يک نفر را مقدم بدارد، ولي ميداند در جامعه از او بهتر هست. با اينکه ميداند در جامعه از او بهتر هست، ولي عقب اين ميرود. «خان الله» به خدا خيانت کرده است. «و رسوله» به رسول خدا خيانت کرده است. «والمؤمنين» به همه مؤمنين خيانت کرده است. «من تقدم علي قوم» يعني کسي که بر قومي جلو بيافتد، «و هو يري انّ فيهم من هو أفضل» ميداند در جامعه از او بهتر هم هست. اين بچه محل ما است، اين هم لباسي ما است. علاقه به او دارم. اگر بداند در جامعه بهتر است، به ايشان رأي بدهي، خيانت به خدا و رسول و مؤمنين کردي. اين محکم کاري است.
در تحليل سياسي هر خبري قابل پخش نيست. قرآن صريحاً گفته: به افراد اهل استنباط يعني به مجتهدان کارشناس بدهيد، اينها استنباط کنند و حقيقت را براي شما بگويند. در حفظ بيت المال «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُم» (نساء/5) قرآن ميگويد: به افرادي که خردمند نيستند، اموال تحويل ندهيد. شما ماشين اداره را به ايشان بدهيد، ماشين خودت هم بود ميدادي؟ يا چون ماشين اداره است ميدهي.
در حفظ جان حديث داريم «مَنْ بَاتَ عَلَي سَطْحٍ غَيْرِ مُحَجَّر» (کافي/ج6/ص530) کسي برود پشت بام بخوابد، پشت بام ديوار ندارد. «فَأَصَابَهُ شَيْءٌ فَلا يَلُومَنَّ إِلا نَفْسَه» اگر کسي برود پشت بامي که ديوار ندارد خوابيد و بعد هم غلتيد و پايين افتاد، خودش را ملامت کند. تو چه حقي داشتي روي اين ديوار خوابيدي؟ روي پشت بام خوابيدي؟ پشت بام بايد حفاظ داشته باشد.
پيغمبر فرمود: خداوند براي افرادي حفاظت را قبول نميکند، يکي اين است که انسان در يک خانه خرابه بخوابد. «رَجُلٌ نَزَلَ فِي بَيْتٍ خَرِب» (خصال صدوق/ج1/ص141) در يک جاي مخروبه که سقفش قابل اعتماد نيست. يک جايي که قابل اعتماد نيست، شما زندگي کني.
در حفظ آبروي مردم، شما حق نداري يک کاري کني که مردم به شما سوء ظن ببرند، چرا خانه ايشان رفتي؟ او بدنام است. حديث داريم اگر کسي به يک آدم بدنامي رفيق شد و مردم به او تهمت زدند، مقصر خود اوست. در فهم امور، نميگويد: «فسئلوا عن العلما» ميگويد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» (نحل/43) ميگويد: اگر چيزي را نميدانيد از عالمي بپرسيد که خودش متذکر باشد. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» هر عالمي هم امين نيست. ممکن است عالم باشد و امين نباشد. اهل ذکر يعني توجه به خدا داشته باشد. خداترس باشد.
در کلام، قرآن ميگويد: «قَوْلًا سَدِيداً» (نساء/9) يعني قولت و حرفت محکم باشد. استدلالها محکم باشد. يکوقت از اين ساواکيها يکي از روحانيون را زمان شاه گرفته بود. ايشان ميخواست بگويد: من مذهبي هستم، ميگفت: من مذهبي هستم. اين عکس ابالفضل در جيب من است. مادربزرگ من هم روز تاسوعا شله زرد ميدهد. يعني دليل دين ايشان عکس ابالفضل و شله زرد مادربزرگش بود. با اينها ميشود ايمان پيدا کرد؟
در يادداشتها داريم «قيد العلم و الکتاب» مطالبي که ياد ميگيريد را بنويسيد. اينقدر تجربه داريم که چون ثبت نشده است هدر رفته است. اين محکم کاري است. علم را بنويسيد. از هر عالمي سؤال نکنيد. از عالم متذکر خداترس سؤال کنيد. حرفتان منطقي باشد. روي شعر و خواب و قصه و تاريخ نباشد.
در ساختمان سازي مصالح خوب مصرف کنيد. امام صادق(ع) فرمود: کسي که بنايي کند، «مَنْ بَنَي فَاقْتَصَدَ فِي بِنَائِهِ» صرفه جويي کند، کم بگذارد. مثلاً بايد اين آهن چهارده باشد، آهن دوازده بگذارد. نبشي نازک بگذارد. کسي که در بنايي کوتاهي کند، «لَمْ يُؤجَرْ» (المحاسن، ج2، ص608) کسي اجري به آن نداده است. يعني آدم خوبي نيست. حضرت امام (ره) شبهاي جمعه که گاهي ميخواست کربلا برود، دستور ميداد يک ماشين خوبي تهيه کنند. دستگاه امام حساس شد که ايشان يکبار نميگويد: يک غذاي خوب تهيه کنند. يک لباس خوب، فرش خوب تهيه کنند ولي به ماشين که ميرسد ميگويد: يک ماشين خوب تهيه کنند. گفتند: بپرسيم. به امام گفتند: شما گاهي که ميخواهيد کربلا برويد، ميگوييد: ماشين خوب. ولي کلمه خوب را جاي ديگر نميگوييد؟ فرش خوب، لباس خوب! گفت: فرش بد مرا نميکشد. قالي نباشد روي گوني مينشينم. گوني انسان را نميکشد. غذاي متوسط هم آدم را نميکشد. نان خالي کشنده نيست. ولي ماشين قراضه انسان را ميکشد. به چه دليل من سوار ماشين خراب شوم؟ جاده ما عيب دارد. ماشين ما ناقص است. گواهينامه هم روي رفاقت گرفته است. نتيجه اين ميشود که در تعطيلات عيد آدم ميبيند که چه جمعيت عزيزي را از دست داده است. براي چه محکمکاري نکرديم. قرارداد با جادهها، قرارداد کامل نبوده است. جادهها و ساخت ماشين سر هم بندي بوده است، گواهينامه هم سر هم بندي بوده است. پليس دلش سوخته به او گواهينامه داده است. يا گواهي نامه نداشته و پشت فرمان نشسته است.
دکتر است و در يک رشته تخصص ندارد، حق ندارد عمل کند. چند سال پيش يک جواني را ديدم، پيراهن سياه پوشيده بود. گفتم: چرا پيراهن سياه پوشيدي؟ گفت: يک پزشکي که تخصص در کاري نداشت، خانم مرا مطب شخصي برد، آنجا نه ميليون گرفت و عمل کرد و زن من زير عمل از دنيا رفت. شکايت کردم! اين دکتر در آن مورد تخصص نداشت. همه چيز روي هوا ميشود. روي هوا حرف ميزنيم. روي هوا مينويسيم. در دنياي خيال بايد محکمکاري کنيم. در تربيت بچه محکمکاري کنيم.
اين مدرسه بچه شما را خوب تربيت ميکند يا نه؟ اصلاً نمرههايش بيست است. مگر همه ما نمرهي بيست هستيم؟ ممکن است يک نمره بيست باشد ولي برنامههاي غلط هم داشته باشند. ممکن است نمرهاش هفده باشد ولي در عوض به مسائل اخلاقي و مذهبي بهتر برسد. معلمينش متدينتر باشند. چه بهتر که هم بيست باشد و هم متدين باشد. ولي اگر بين يک مدرسهاي که نمرهاش بيست است ولي چيزهاي ديگرش پايين است، داشتيم مدارسي را که نمرههايشان بيست بوده ولي فارغالتحصيلهايش ضد انقلاب شدند. ولي مدرسه در بورسي بود. بدترين منافقين از آن مدرسه درآمدند. يک مقدار فکر حلال و حرام باشيم. محکمکاري در کار مهم است.
در وقت کار، چه زماني؟ چه مکاني؟ چه وسيلهاي؟ محکمکاري اگر شود ديگر ايراني نميگويد: جنس خارجي! الآن يک کسي را که ميگويند: خانهاش خوب نيست. ميگويند: بنا ساز است. بنا ساز است يعني چه؟ يعني خودش نساخته که دلسوزي شود. اين لباس را نخر چون دوختش بازاري است. يعني دوخت دقيقي نيست. يکي از چيزهايي که در اقتصاد ما، در اعتماد ما، در کشور ما اثر دارد اين است که از سر هم بندي سراغ محکمکاري بياييم.
«والسلام عليکم و رحمة الله»