اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-09-14-حجت الاسلام والمسلمين قرائتي – مهدويت، وقف، نماز

حجت الاسلام والمسلمين قرائتي – مهدويت، وقف، نماز

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: مهدويت، وقف، نماز

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

تاريخ پخش: 14- 09-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

آغوش سحر تشنه‌ي ديدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست

خورشيد که در اوج فلک خانه‌ي اوست *** همسايه‌ي ديوار به ديوار شماست

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه‌ي شما بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان، انشاءالله هرکجا هستيد بهترين‌ها نصيب شما شود. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.

شريعتي: بحث امروز شما را مي‌شنويم

حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

آغاز ماه ربيع الاول را تبريک مي‌گويم. دو نکته مي‌خواهم بگويم. چون امام حي ما حضرت مهدي و اينکه مي‌خواهم بگويم مربوط به امام زمان است، همه ما بايد معرفت بيشتري داشته باشيم. اعتقاد من اين است که در هر خانه‌اي از خانه‌هاي ما يک کتاب در مورد مهدي شناسي وجود داشته باشد. کتابي که حرف‌هاي منطقي و علمي در آن در مورد امام زمان نوشته شده باشد. وزارت ارشاد، صدا و سيما، سازمان تبليغات، حوزه‌هاي علميه و آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها مي‌توانند اين را کار کنند. يک جواني که در ايران زندگي مي‌کند، صد صفحه کتاب در مورد امام زمان بخواند. روز نهم ماه ربيع، روز جمعه آغاز امامت امام زمان است. يعني امام عسگري که شهيد مي‌شود، امام زمان امام مي‌شود. آغاز امامت امام زمان به قول آيت الله العظمي صافي مي‌فرمود: حقش اين است که مردم جشن بگيرند. چراغاني کنند، اطعام بدهند. شادي کنند. اين روز را تبريک مي‌گويم.

مسأله دوم اينکه ممکن است سؤال پيش بيايد امام زمان چند سالگي امام شد؟ سه امام ما در کودکي امام شدند، يکي هم امام زمان است. سه، چهار ساله بود. آيا بچه سه، چهار ساله مي‌تواند امام زمان شود؟ اين شبهه اعتقادي است. اين فلش که به کامپيوتر مي‌زنيم. يک سانت در يک سانت است. درونش خالي است. جنسش هم فلز است. ما اين فلش را به کامپيوتر وصل مي‌کنيم. بعد از چند لحظه مي‌گويند: صد هزار صفحه از اين جماد به آن جماد منتقل شد. اين کامپيوتر چه کارهايي مي‌کند! صد هزار صفحه در چند لحظه از فلز به فلز منتقل مي‌شود. اين را انسان ساخته است. اگر انسان توانست علوم را از فلز به فلز منتقل کند، خداي انسان نمي‌تواند علوم امام عسگري را به بچه سه ساله منتقل کند؟

مسأله‌ي ديگر اينکه مي‌گويند: مي‌شود کسي 1200 سال زندگي کند پير نشود؟ بله. دليل؟ ابروهايي که در صورت مردم است. همه مردم مژه و ابرو دارند. ابرو و مژه هشتاد سال تکان نمي‌خورد. ولي يک سانتي موي سر و صورت است. هر هفته اصلاح مي‌کني هفته ديگر درمي‌آيد. با اينکه پوست و گوشت يکي است. خدا خواسته يک مو ثابت و يک مو متغير باشد. همان خدايي که در يک پوست و گوشت يک مو را ثابت و يک مو را متغير مي‌کند پس مي‌تواند در جامعه يک انسان را ثابت نگه دارد و پير نشود. اين کجايش گير دارد؟

يکي از مراجع بزرگوار خود من مقلد خودش بودم. مي‌گفت: قرائتي من حرف‌هاي تو را بلد هستم. ولي مثل‌هاي تو را گوش مي‌دهم. رابطه‌ي من با مرحوم مطهري سالها قبل از انقلاب با يک ضرب المثل شروع شد. ايشان سخنراني مي‌کرد، بحثش اين بود که ما سي سال گناه کرديم، چرا قرآن مي‌گويد: «خالدين فيها» براي هميشه در جهنم هستند؟ پنجاه سال خلاف کرديم چرا براي هميشه در جهنم باشيم؟ مگر خدا عادل نيست؟ داشت به اين سؤال جواب علمي مي‌داد. من هم نشسته بود گوش مي‌دادم. من هي يک نگاه به مردم و يک نگاه به مرحوم مطهري مي‌کردم. مي‌گفتم: آيا مردم متوجه حرف ايشان مي‌شوند؟ حرف‌هاي ايشان که تمام شد به مرحوم مطهري گفتم: يک لحظه صبر کنيد. بلند شوم از درون جمعيت رفتم روي بلندي ايستادم. گفتم: هرکس فهميد الحمدلله! اما هرکس نفهميد گوش کند. شما يک لحظه با چاقو در چشمت مي‌زني و تا ابد کور هستي. چاقو زدن يک ثانيه و کوري نود سال است. مرحوم مطهري خنديد و خيلي خوشش آمد. گفت: اگر اين مثل را مي‌دانستم اينقدر دست و پا نمي‌زدم. آنوقت هرجا ايشان بحث علمي مي‌کرد به من مي‌گفت: من علمي را مي‌گويم و قرائتي بحث را ساده مي‌کند.

در مورد امام زمان بايد بدانيم که حضرت مهدي مي‌فرمايد: من شما را فراموش نمي‌کنم. اين حديث از خود آقاست. به شيعيان من بگوييد: من شما را فراموش نمي‌کنم. «أنا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين‏ لذكركم» (احتجاج، ج 2، ص 495) اين خيلي دلگرمي است. يکوقت آيت الله العظمي بروجردي به يکي از مراجع گفت: من هرشب سحرها در نماز شب به پدر شما دعا مي‌کنم. آقاي بروجردي استاد مراجع است. مي‌گويد: من هرشب به پدر شما دعا مي‌کنم. اينها مهم است که امام زمان بگويد: من شما را فراموش نمي‌کنم. ما بايد سعي کنيم امام زمان را از خودمان راضي نگه داريم. حجابمان، زبانمان، فکرمان، اقتصادمان، عملمان، دل آقا را نرنجانيم. هفته‌اي دو بار کارهاي ما به امام زمان عرضه مي‌شود. بعضي جاها امام زمان غصه مي‌خورد. ما اگر بدانيم غم‌خواري مثل حضرت مهدي داريم، کاري مي‌کنيم که غصه ما را نخورد.

مسأله‌ي ديگر اينکه اين ايام را دهه وقف ناميدند. دهه وقف هم معنايش اين نيست که شما مزرعه وقف کني. هرکسي هرچه دارد وقف کند. هرچه خدا به تو داده است. آبرو که داري. قلم که داري. کتاب که داري. مي‌توانيم يک قرآن وقف کنيم. يک ديگ بزرگ بخر بگو: وقف اهالي که مي‌خواهند نذري بدهند. وقف به کارها برکت مي‌دهد. ما گاهي وقت‌ها به جاي اينکه وقف کنيم، قفل مي‌کنيم. آرمي را روي کتاب مي‌زنيم. يک نفر ديگر بخواهد چاپ کند. مثلاً مي‌گوييم راضي نيستم. ولي اگر او مي‌تواند اين کتاب را خوب چاپ کند، سوء استفاده هم نمي‌کند، بدهيم چاپ کند. مثلاً کسي مي‌گويد: من کتاب شما را با همين کيفيت يک مقدار ارزانتر چاپ مي‌کنم. قبول کنيم. اگر اين کار را بکنيم خيلي‌ها جرأت مي‌کنند کتاب چاپ کنند. ما مي‌گوييم: نه، اگر کسي از اين کتاب اقتباس کند، دزدي علمي کرده است! حق شکايت هم محفوظ است. شاعر است، شعرش را به کسي نمي‌دهد. فکر مي‌کنيم زرنگي هم هست.

من تاجري را سراغ دارم که نقاشي را در خانه مي‌برد نقش قالي بکشد. مي‌گفت: مي‌ترسم فتوکپي اين نقشه دست کسي برسد. بايد بگويند: اين نقشه در فلان شهر منحصر به فلاني است. به جايي هم نرسيد. رزق ما به اين تيزبازي‌ها نيست. بخشي از ميليون‌ها نفر از جوان‌هاي ما که مهارت ندارند، بخاطر بخل صاحبان مهارت است. مهارت دارد اعلام نمي‌کند من يک چنين مهارتي دارم. حاضر هستم هفته‌اي چند ساعت مهارت خودم را به شما منتقل کنم.

مادر مهارتش را به دخترش انتقال نمي‌دهد. پدرش نجار است. چهار تا بچه ليسانس دارد. مي‌گويند: ما ليسانس هستيم زشت است چکش دست بگيريم. حضرت علي بعد از پيغمبر اعلم کره زمين بود. باسواد ترين مردم بود. بيل دست مي‌گرفت. چاه مي‌کند. ما در مورد وقف هم بايد توجه کنيم. لباس، کتاب، قلم، مزرعه، ملک هرچه که مي‌توانيم وقف کنيم.

دو مغازه در بازار است يکي وقف است، ماهي دو ميليون اجاره مي‌دهد. يکي آزاد است ماهي بيست ميليون اجاره مي‌دهد. يعني مردم از وقف سوء استفاده مي‌کنند. مي‌گويند: حالا که موقوفه است کرايه را پايين بکشيم. اگر اين آدم خواسته باشد ببيند کارش درست است يا نه، يک تابلو بزند و بگويد: عابرين محترم اين مغازه چهل متري در مقابل مغازه روبرويي چون اوقاف است ماهي دو ميليون کرايه‌اش است. مغازه روبرو چون شخصي است ماهي بيست ميليون اجاره‌اش است. حاضر است اين بنر را بزند يا نه؟ اگر حاضر نيست پيداست يک مشکلي دارد. امام رضا فرمود: هرکاري را که خجالت مي‌کشي بيان کني پيداست لقمه‌ات مشکل دارد. قرآن مي‌گويد: هرکس فکر مي‌کند آدم خوبي است، نبايد از مرگ بترسد. «إِنْ زَعَمْتُمْ‏ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت‏» (جمعه/6) اگر فکر مي‌کني انسان خوبي هستي، نبايد از مرگ بترسي.

اگر به من بگويند: آقاي قرائتي شما نه روز ديگر از دنيا مي‌روي. اگر گفتم: باشد، خدا مرا بيامرزد و کارم را انجام دهم، معلوم مي‌شود راهي که مي‌روم درست است. اما اگر تا اين حرف را شنيدم گيج شدم و همه بساطم را جمع کردم، پيداست کارهايي که مي‌کردم مشکل دارد. وقتي به راننده مي‌گويند: پليس اينجاست. اگر راننده ترسيد، پيداست يا قاچاق دارد. يا گواهي‌نامه ندارد. يا سرعت غير مجاز آمده است. اگر راننده نترسيد پيداست راننده‌ي خوبي است. راننده خوب از پليس نمي‌ترسد.

آقاياني که مغازه وقف کرديد، حاضر هستيد پولي که به اوقاف مي‌دهيد با بنر بالاي سر مغازه بزنند يا نه؟ بعضي جاها هم اوقاف خبر ندارد ولي ما خبر داريم. بايد بگوييم: اين زمين وقفي است. رفتند به اسم خودشان کردند. البته اداره اوقاف هم بايد طوري برنامه‌ريزي کند که مردم نگويند: ما اگر وقف کنيم از دست ما مي‌رود. نظرات ما تأمين نمي‌شود. که ديگر نگراني هم نباشد.

در دعا داريم «يا من سوّى التّوفيق بين‏ الضعيف‏ و القوى‏» يعني خدايا تو توفيقات مردم را بين قوي و ضعيف يکسان تقسيم مي‌کني. هيچوقت انسان نمي‌تواند بگويد: من تيزهوش نيستم. من کجا و بوعلي سينا کجا؟ تو اگر به مقدار بوعلي سينا کار کني ثواب تو با بوعلي سينا يکسان است. چون تو و بوعلي سينا با هم کتابخانه رفتيد. او تيزهوش بود در اين دو ساعت سي تا مطلب فهميد. من تيزهوش نيستم در دو ساعت يک مطلب فهميدم. قرآن از ما علم نمي‌خواهد، سعي مي‌خواهد. سعي خودت را کردي و دو ساعت وقت گذاشتي، کافي است.

در وقف نگاه کنيم چه چيزي نياز است. لذا بايد با يک اسلام شناس و يک مجتهد عادلي مشورت کردي. ممکن است يک زماني مشکل اصلي مردم ازدواج باشد. ممکن است يک زماني مشکل وقف، تربيت طلبه باشد. ما الآن چند طلبه داريم که به زبان چيني حرف بزند؟ براي يک ميليارد و دويست ميليون نفر چيني، چند تا اسلام شناس تربيت کرديم؟ بعضي وقت‌ها وقف، وقف امام حسين بود و اين هم حق بود. چون بني اميه و بني عباس شعارشان «دفناً دفناً» بود. يعني ما بايد يک کاري کنيم اسلام دفن شود و اهل‌بيت محو شوند. ولي موقوفاتي که نياکان ما داشتند، باعث شد روضه‌خواني‌ها و حسينيه‌ها همه احيا شود. بايد ببينيم الآن مشکل جامعه چيست؟ مي‌خواهيم وقف کنيم وقف چيزي کنيم که مشکلي را حل کند. گاهي انسان وقف مي‌کند ولي بي‌ارزش است.

بک يک کسي گفتند: چون کارهاي خوبي کردي، خدا سه دعاي تو را مستجاب مي‌کند. دعاي اولم اين است که زن من زيباترين زن‌هاي دنيا شود. آمد خانه ديد عجب زني شد! در همسايه‌ها پچ پچ افتاد و صف مي‌کشيدند که خانم ايشان را ببينند. ديد زندگي سخت شد. گفت: دعاي دوم من اين است که زن من به قدري زشت شود که هيچکس نگاهش نکند. آمد خانه ديد زن کج شد. گفت: دعاي سوم من اين است که زن من مثل روز اولش شود. يعني پول خرج کردن عقل مي‌خواهد. دعا کردن عقل مي‌خواهد. برکت وقف اين است که انسان را باز مي‌کند. آدم که وقف نمي‌کند مي‌گويد: اين براي من است. وقتي وقف کرد مي‌گويد: براي من نه، براي ما است. خودت را بزرگ مي‌کني. حتي يکبار حضرت ابراهيم يک دعاي تنگي کرد، خدا گفت: من اين دعا را مستجاب نمي‌کنم. دعا اين بود. «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ‏ آمَنَ‏ مِنْهُم‏» (بقره/126) يعني هرکس ايمان دارد، رزق به او بدهيد. خدايا به مؤمنين بده بخورند. فرمود: نه! کفار هم بخورند. «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ» کافر هم باشد من کاميابش مي‌کنم. حساب قيامت جداست. در دنيا نبايد بگوييم: فلاني چون کافر است آبش را قطع کنيد. نانش را قطع کنيد. وقف بايد عام باشد.

من يک مدرسه رفتم. گفتم: واقف اين مدرسه وقف کرده طلبه‌اي که اينجا مي‌خوابد بايد نماز شب بخواند. گفتم: من حال نماز شب ندارم. نمي‌توانم بخوابم؟ گفتند: نه. شرايط را سخت نگيريم. قفل‌ها را باز کنيم. بعضي قفل‌ها در قرآن است. بعضي قفل‌ها عقل است. اگر عقل و وحي است خوب درست است. اما گاهي مي‌گوييم: دلم مي‌خواهد، بر حساب دل چيزي را وقف نکنيم.

شريعتي: امروز صفحه 419 قرآن کريم، آيات 7 تا 15 سوره مبارکه احزاب در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.

«وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً «7» لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً أَلِيماً «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «9» إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا «10» هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً «11» وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً «12» وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً «13» وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً «14» وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا «15»

ترجمه: (و به ياد آور) هنگامى كه ما از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو واز نوح و ابراهيم و موسى‏ و عيسى‏ فرزند مريم، و از همه‏ى آنان پيمانى استوار گرفتيم (كه در اداى مسئوليّت و دعوت كوتاهى نكنند). (خداوند از پيامبران پيمان محكم گرفت) تا راستگويان را از صداقتشان (در ايمان و عمل صالح،) بازخواست كند؛ و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، آن گاه كه (دشمنان شما در قالب) لشكريانى به سراغتان آمدند، ولى ما (براى دفاع از شما) تند بادى (سخت) و لشكريانى كه آنها را نمى‏ديديد بر آنان فرستاديم، (و بدين وسيله دشمنان را قلع و قمع كرديم)، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست. آن گاه كه دشمنان از بالا و پايين (شهر) شما به سراغتان آمدند (و مدينه را محاصره كردند)، و آن گاه كه چشم‏ها (از ترس) خيره شده بود و جان‏ها به حنجره‏ها رسيده بود، و به خداوند گمان‏هاى (بدى) مى‏برديد. آن جا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و به لرزه‏ى سختى دچار شدند. و آن گاه كه منافقان و كسانى كه در روحشان بيمارى (شكّ و ترديد) بود، گفتند: خدا و پيامبرش جز وعده‏هاى فريبنده به ما ندادند. و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدينه! (در صحنه جنگ) براى شما جاى ماندن نيست، پس برگرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه (بازگشت) مى‏خواستند (و) مى‏گفتند: همانا خانه‏هاى ما بى حفاظ است. در حالى كه بى حفاظ نبود و آنان جز فرار (از جنگ) قصد ديگرى نداشتند. و (آن منافقان و بيمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مى‏شدند و از آنان تقاضاى فتنه‏گرى مى‏كردند، به سرعت مى‏پذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمى‏كردند. در حالى كه آنان پيش از اين با خداوند پيمان بسته بودند كه (به دشمن) پشت نكنند؛ و پيمان الهى بازخواست شدنى است.

شريعتي: انشاءالله در روزهاي پنجشنبه ماه ربيع ميزبان جناب دکتر رفيعي خواهيم بود و از سيره حضرت محمد(ص) خواهيم شنيد. مي‌خواهيم از نماز بشنويم تا انشاءالله خداي متعال ما را از نمازگزاران واقعي قرار بدهد و حق نماز بتوانيم آنگونه که بايد و شايد ادا کنيم.

حاج آقاي قرائتي: در مورد نماز، اول بايد بدانيم که نماز براي اسلام نيست. پانصد سال قبل از اسلام حضرت عيسي بود. خدا در قرآن به عيسي مي‌گويد: «وَ أَوْصانِي‏ بِالصَّلاة» (مريم/31) قبل از عيسي حضرت موسي بود. خدا در قرآن به موسي مي‌گفت: «وَ أَقِمِ‏ الصَّلاة» (هود/114) قبل از موسي پدر زن موسي بود. «يَا شُعَيْبُ‏ أَصَلَاتُكَ‏ تَأْمُرُك‏» (هود/87) بعضي‌ها به شعيب مي‌گفتند: تو بخاطر نمازت به ما زور مي‌گويي؟ نمازت به تو زور داده است؟ قبل از حضرت شعيب حضرت ابراهيم بود. «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي‏» (ابراهيم/40) اجمالاً نماز براي اسلام نيست.

ديشب معلمي از من پرسيد: من سر کلاس چطور بچه‌ها را با نماز آشنا کنم؟ گفتم: روي انصاف حرف بزن. به بچه‌ها بگوييد: يک کسي به شما دوربين مي‌دهد و مي‌گويد: اين دوربين براي خودت باشد. هرچه مي‌خواهي عکس بگير. هر 24 ساعتي هم يک عکس از حوض خانه و حياط خانه بگير. يک عکس هم از هرجا من گفتم بگير. اگر کسي دوربين را گرفت و آن يک عکس را به صاحب دوربين نداد. چه چيزي بايد به اين آدم گفت؟ اوج بي‌انصافي است. يک دوربين به تو دادند و بعد گفتند: يک لحظه از اين دوربين يک عکس براي من بگير. خدا يک زبان به ما داده، آزاد هستي هرچه بگويي. پنج دقيقه هم با خدا حرف بزن. نماز بخوان. مي‌گويد: نه، زبان براي تو است اما با تو حرف نمي‌زنم! مي‌خواهم با کس ديگر حرف بزنم. اين بي انصافي است. زکات هم همينطور است. اگر کسي باغي را به شما داد و گفت: در سال يک جعبه از انگور را هم به فقراي همسايه بده. مي‌گويد: نه من نمي‌دهم. اين بي‌انصافي است. بالاخره گندمي که شما درآوردي کشتش براي شما بوده، زمينش براي شما بوده، ولي آيا خورشيد سهم نداشت؟ باد سهم نداشت؟ ابر سهم نداشت؟ باران سهم نداشت؟ پانزده کيلو گندم داري، يک کيلو به فقرا بده. مي‌گويد: نه نمي‌دهم. اينهايي که بي‌دين هستند، قبل از اينکه بي‌دين باشند، بي‌انصاف هستند. يعني يک سري چيزها را به حساب نمي‌آورند.

ما اگر انصاف داشته باشيم همين ماجرايي که 99 درصد از نمايندگان آمريکا کمر براي ضربه زدن به اسلام بستند، آيا به هر موجودي که يک ذره شعور داشته باشد، بگوييم: يک کشوري تمام مسئولينش کمر بستند براي اينکه ما را بشکنند، باز هم آمريکا را دوست داري؟ اگر انصاف داشته باشيم مي‌گوييم: درست است کشاورزي براي من است. ولي خورشيد و باران و آب هم سهم دارد. زبان براي خداست، دو دقيقه هم با خود خدا حرف بزنيم. دوربين براي اوست يک عکس هم براي خودش بگيريم.

يک روايتي داريم مي‌گويد: خدا به انسان مي‌گويد: تو انصاف نداشتي. من صد ميليون به تو دادم. گفتم: هشتاد ميليون براي خودت. بيست ميليون خمس است. گفتي: نه، نمي‌خواهم بدهم. اينها مسائلي است که... آقا صبح تا شب مغازه باز است. يک حي علي الصلاه مي‌گويند، ده دقيقه برو نماز بخوان برگرد. اين بازاري‌ها که نماز مسجد نمي‌روند. در يک ربعي که در مغازه هستند و براي نماز نمي‌روند چقدر سود مي‌کنند؟ بنشينند حساب کنند. اگر خدا خواسته باشد بدهد وقت ديگر هم مي‌دهد.

روايت داريم تا مادامي که انسان در مسجد است و ياد خداست، خدا هم ياد اين است. ما ياد خدا باشيم چيزي گير خدا نمي‌آيد. ولي خدا به ما لطف کند خيلي چيز گير ما مي‌آيد. امسال هم اجلاس نماز در کرج برگزار مي‌شود. اين تنها اجلاسي است که مقام معظم رهبري هرسال پيام مي‌دهد. کارهايي هم شده است ولي باز هم کم است. هنوز از سرمايه‌ها خوب استفاده نکرديم. هشتاد کيلومتر راهپيمايي اربعين را ما مي‌توانيم کاري کنيم که يک نماز هشتاد کيلومتري برگزار کنيم. چون بعضي‌ها مي‌گويند: شيعه‌ها عقيده به نماز ندارند. نمازي مشابه همين راهپيمايي اربعين برگزار کنيم. اين را مي‌توانيم به رخ دنيا بکشيم که اسلام ولايت فقيه اين است. اسلام غير ولايت فقيه همان ماجراي صدام است. وقتي صدام بر عراق حکومت دارد عراقي و ايراني همديگر را مي‌کشند. وقتي مرجعيت حکومت مي‌کند دلها با هم گره مي‌خورد. نماز بي ولايت، نماز مسجدالحرام مهمترين نماز دنياست براي اينکه جمعيتش ميليوني است. همه پولدارهاي دنيا هستند. زير پا هم نفت است. رو به کعبه هم هست و ديگر قبله نما هم نمي‌خواهد. آب هم زمزم است و سنگش هم مرمر است. پيشنماز حافظ قرآن است. بلندگوها همه سالم است. اينقدر اين نماز بي‌خاصيت است براي اينکه در اين نماز ولايت نيست. نماز بي‌ولايت هيچ اثري ندارد. الآن تمام سران کشورهاي عربي مثل دم سگ تابع شدند.

قرآن گفته: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنکبوت/45) نماز جلوي فحشا و منکر را مي‌گيرد. بزرگترين نماز، نماز مکه است. پس بايد جلوي منکرات را بگيرد. نماز مسجدالحرام جلوي کدام منکر را گرفته است؟ پس کجاي کار لنگ است. اين لامپ بزرگ است ولي وصل به برق نيست. اين نماز روح ندارد. اگر پيشنماز مسجدالحرام حضرت مهدي بود، چه نمازي مي‌شد. اگر پيشنماز مسجدالحرام امام خميني و مقام معظم رهبري بود، يک خطبه مي‌خواند لرزه بر اندام طاغوت مي‌انداخت. يک روح ولايت دميده مي‌شود دهها ميليون در زيارت اربعين قربان هم مي‌روند. ولي وقتي صدام حاکم است دهها ميليون به جان هم مي‌افتند. اگر ولايت نباشد، نماز قبول نيست. کارهاي خدا حکيمانه است. همه ويتامين‌ها را با هم ترکيب کني شير مادر نمي‌شود. از همه زن‌هاي دنيا بخواهيم يک مادر درست کنيم. همه زن‌ها جمع شوند هيچکدام مادر نمي‌شوند. همه رؤساي دنيا جمع شوند، هيچکدام ولي فقيه نمي‌شوند. ولي فقيه يعني مجتهد عادل. الآن در دنيا ولي فقيه عادل و مجتهد نيست. بايد قدر خودمان را بدانيم. نماز يک نعمتي است.          همين که خدا به من اجازه مي‌دهد با او حرف بزنم.

در هر خانه‌اي بايد يک کتاب در مورد اسرار نماز باشد. يک پيچ گوشتي و آچار و کپسول آتش نشاني در همه خانه‌ها هست. نماز را دائماً مي‌خواهيم بخوانيم. يک کتاب در مورد نماز نبايد در خانه ما باشد؟ اين اسرار نماز را بايد بدانيم. شيوه دعوت به نماز را بايد بدانيم. پنج ميليون دانشجو داريم. خيلي دانشجوي حزب اللهي داريم. يک درصد اينها مثل شهيد رجايي و شهيد صياد شيرازي هستند. پس ما در وضع موجود پنجاه هزار دانشجو داريم که اينها با آن روحيه هستند. ما با همين پنجاه هزار تا خيلي کار مي‌توانيم بکنيم. در يک محله بچه‌هاي نماز خوان و غير نماز خوان هستند. اين بچه‌هاي نمازخوان بايد دور هم جمع شوند. اول انقلاب انقلابي و ضد انقلاب قاطي بودند. کميته تشکيل دادند و محله به محله کشور را نگه داشتند. هرکدام از ما مي‌توانيم در دعوت به نماز نقش اساسي داشته باشيم.

شريعتي: بهترين‌ها نصيب شما شود.