حجت الاسلام والمسلمين قرائتي – جلوههاي قرآني قيام کربلا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: جلوههاي قرآني قيام کربلا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 18- 07-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
اين سواران کيستند انگار سر ميآورند *** از بيابان بلا گويا خبر ميآورند
اين گلوي کوچک انگاري که راه شيري است *** اين سواران کهکشان با خود مگر ميآورند
تخته خواهد کرد بازار شما را شاميان *** اينکه بي پيراهن و بي بال و پر ميآورند
هم عمو ميآورند و هم برادر حيرتا *** هم پدر ميآورند و هم پسر ميآورند
آشنا ميآيد آري، اين گل بالاي ني *** هرچقدر اين نيزه را نزديکتر ميآورند
تا بگردد دور اين خورشيدهاي نيمه شب *** ماه را نامحرمان از پشت سر ميآورند
بس که در بالاي ني شيرين غزل سر دادهاي *** من که ميپندارم اينان ني شکر ميآورند
زنبق هفتاد و يک برگم به استقبال تو *** خيزران ميآورند و تشت زر ميآورند
شريعتي: صلي الله عليک يا ابا عبدالله. سلام ميکنم به همهي شما هموطنان عزيزم. خانمها و آقايان، بينندهها و شنوندههاي عزيزمان، عزاداريهاي شما قبول باشد. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: دوست داريم در جلسه امروز با بيان خوب شما از امام حسين بشنويم و بهرهمند شويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. يک راهي را خدا براي خداشناسي طرح کرده است، ميگويد: اگر ميخواهيد خدا را خوب بشناسد نعمتها را چپ کنيد تا قدر بدانيد. ما قدر آب را نميدانيم. اين آب بايد مدتي تلخ شود، وقتي تلخ شد قدر ميدانيم. خيابان آسفالت را قدر نميدانيم. تا در جاده خاکي ميرويم قدر ميدانيم. ما قدر جلسات خودمان را نميدانيم. برکاتي که اين جلسات دارد خيلي زياد است. پنجاه برکت در مورد عزاداري يادداشت کردم.
شما وقتي لباس ميشويي در ظاهر لباس شستن است. اما در درونش يک چيزهايي هم هست. دستت پاک ميشود. غذايت هضم ميشود. عرق بدنت درميآيد. ايام فراغت تو هم پر ميشود. در عزاداري هم خيلي چيزها هست. بعد از 1200 سال همه در خيابانها ميآيند و به نفع مظلوم فرياد ميزنند.
خدا رضاشاه را لعنت کند، روضهها را تعطيل کرد. آيت الله العظمي خوانساري از مراجع درجه يک ايران بود. ايشان وقتي روضه ميرفت در آشپزخانه يکي از خانهها غش کرد. گفت: عجب من بايد اين رقمي براي امام حسين روضه بخوانم؟! پدر من وقتي در محرم روضه ميخواند بين الطلوعين روضه ميخواند که وقتي آفتاب ميزند، رضاشاه ميآيد روضه تعطيل شده باشد. اينها مهم است.
من زيمباوه رفته بودم. آنجا پرسيدم: اينجا مسلمان هست؟ گفتند: کم هست. يک خانواده شيعه دارد. باقي مسلمان اهل سنت هستند. به منزل آنها رفتيم. از شيعيان هند بودند که به زيمباوه هجرت کرده بودند. اسم فرزندانش صادق، رضا، جعفر بود. گفت: تاريخ شب عاشورا را داريم. شام خورده يا نخورده صندلي ميگذارم و زن و بچهها مينشينند. من تاريخ کربلا را ميگويم و اينها گريه ميکنند. بعد خانم من ميخواند و من گريه ميکنم. يک روضه اينطوري داريم.
همه ما يک کسي را از دست داديم. هفته اول ناراحت هستيم. هفتههاي بعد ديگر عادي هستيم. ماجراي کربلا چيست که تمام نميشود؟ اين ماجراي امام حسين چيست؟ در زيارت جامعه داريم «و أسماءکم في الاسماء و ارواحکم في الارواح و قبورکم في قبور» يعني شما اسمتان در اسمها هست؟ قبرتان بين قبرها هست؟
انسان هر غذايي را چند بار بخورد خسته ميشود، نان غذاي ساليانه مردم است. خسته هم نميشوند. خدا در اين گندم چه قرار داده است؟ علاقهي مادر به بچهاش چيست که از قبل تولد تا بعد از مرگ به بچهاش علاقه دارد؟
يکي از حرفهاي کربلا مسألهي تفسير قرآن است. در قرآن چند آيه داريم بهترين تفسير در مورد کربلا است. يکي از آيات اين است. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين» (اعراف/128) يعني اهل تقوا خوش عاقبت هستند. بالاخره 72 تن ياران امام حسين خوش عاقبت شدند يا سي هزار نفر يزيديها؟ «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» (طه/132) يک مسألهي استثنايي است که حسابش از همه چيز جداست.
در قرآن داريم «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً» (نساء/76) نقشههاي شيطان ضعيف است. هرچه هم مهم باشد، يزيد نقشهاش ضعيف بود. خيلي قدرت داشت. سي هزار نفر را به کربلا کشاند. آب و نيروي انساني و سنگدلي هم داشتند، اما بالاخره از يزيد چه خبر است؟
من سوريه رفته بودم، گفتم: ميخواهم قبر معاويه را ببينم. گفتند: در يک خانه است که کسي هم آنجا نيست. بالاخره رفتيم و قبر معاويه را ديدم. اتاق خاکي بود که يک قبر هم آنجا بود. بعد هم رفتيم قبر حضرت رقيه را ديدم. گفتم: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين». يک شعري هم آنجا با کاشيکاري نوشته بود:
زائرين قبر من اين شام عبرتخانه است *** مدفنم آباد و قبر دشمنم ويرانه است
ما گاهي وقتها به اسم پژوهش و تحقيق کاري ميکنيم که هيچ فايدهاي ندارد. مقام معظم رهبري فرمود: ما گفتيم توليد علم نه توليد مقاله! آقاي رئيس جمهور هم ميگفت: پژوهشي خوب است که يک اثري داشته باشد. حديث هم ميگويد: اگر ميخواهي ببيني علم تو مفيد است يا نه ببين بندگي تو زياد شد يا نه؟ اگر علم مفيد باشد بايد هرچه ميگذرد انسان نسبت به پدر و مادرش متواضعتر باشد.
«فَادْخُلِي فِي عِبادِي» (فجر/29) قرآن ميگويد: بين مردم برو. گاهي سواد هم نداريم، قرآن ميگويد: «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْم» (نجم/30) اينها دو کلمه بيشتر بلد نيستند. علمشان کم است. «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (اسراء/85) «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْم» (غافر/83) دلش خوش است. به لطف خدا الآن دانشگاههاي ما هيأتهاي عزاداري راه افتاده است.
يکي از کشورهاي اروپايي هست که هفته دو ساعت تريبون آزاد در يک پارک دارند که هرچه بخواهند به هرکسي ميتوانند بگويند. من ديدم الحمدلله ما چه ديني داريم. هفتهاي يک روز، دو ساعت در پارکي که کسي نيست. اما اسلام ما جايي به نام مکه داريم، چهار فرسخ در چهار فرسخ است، گفت: هرکس آنجا رفت هرچيزي به هرکسي خواست بگويد. امنيت دارد. آنها بعد از 1400 سال يک پارک دارند ما يک فضايي چهار فرسخ در چهار فرسخ داريم. ما در طول سال، آنها هفتهاي يک روز. ما قدر مکتبمان را نميدانيم.
مهر کربلا علامت شيعه بودن ما است. شيعه نمازش را با خاک کربلا ميخواند. تسبيح تربت، بچه به دنيا آمد لبش را به خاک کربلا بماليد. از دنيا ميرود خاک کربلا بر روي سينهاش بگذاريد. رنگ کربلا بودن، کربلا يعني رنگ مظلوم يابي، آزادگي و ظالم کوبي.
شاه ميتوانست امام خميني را بکشد. چرا نکشت؟ ديد امام حسين را کشتند نميتواند کاري با اين مردم بکند، امام خميني را هم بکشد ديگر نميشود جمع کرد. يعني يا حسين گفتن ما جان امام خميني را هم حفظ کرد.
شريعتي: دهه محرم رو به پايان است. راه نزديک شدن به امام حسين چيست؟
حاج آقاي قرائتي: عزاداريها يا بايد از نماز شروع شود يا به نماز ختم شود. عزاداري نبايد دور از نماز باشد. چون نماز گواهينامه رانندگي است. اگر صد رقم گواهينامه به پليس بدهي قبول نميکند. گواهي نامه رانندگي بايد باشد. خدا هم گواهينامه نماز ميخواهد. سينه بزني و روضه بخواني بدون نماز فايده ندارد. تمبري که کالاي ما را از دنيا به اخرت صادر ميکند نماز و تقوا است. با گناه نميشود به خدا نزديک شد. با الاغ دزدي نميشود مکه رفت.
بنده خدايي بود که خيلي تعريف خوبي ايشان را ميکردند. يکبار امام ايشان را ديد که دکان ميوه فروشي رفت و دو تا انار برداشت و پولش را نداد. دکان نانوايي رفت و دو تا نان برداشت و رفت.صدايش کرد و گفت: دو تا انار برداشتي و دو تا هم نان برداشتي. چرا پول ندادي؟ گفت: مؤمن بايد زرنگ باشد. دو تا انار دزديدم، دو گناه کردم. دو تا هم نان دزديدم چهار گناه کردم. به فقير ميدهم، قرآن ميگويد: هرکس کار خير بکند ضرب در ده ميشود. چهار در ده ضرب ميشود و ميشود چهل. چهار تا گناه کم ميشود، سي و شش تا ميماند! گفت: رياضي تو درست است اما قرآن ميگويد: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/27)
عزاداريها بايد بيآفت باشد. کار مقدس را به کار غير مقدس آلوده نکنيم. بارها تذکر داده شد که نماز ظهر تاسوعا و عاشورا خيلي خوب است. امام حسين هم که زيارتش ميرويم اول ميگوييم: «اشهد انک قد اقمت الصلاة» بعد ميگوييم: جهاد کردي و کشته شدي. قبل از جهاد اول نماز را ميگوييم.
بنابراين توجه به نماز و تقوا و به اينکه عزاداري ما سد معبر نکند. يک کسي بيمار است. پرواز دارد. يک گوشه خيابان بايد باز باشد. به مأمورين نيروي انتظامي کمک کنيم. فکر نکنيم اگر عزاداري از اين کوچه برود، ثوابش بيشتر است. بعضي هيأتها ميگويند: سالها نياکان ما از اين خيابان ميرفتند. مگر امام حسين در اين کوچه است؟ از يک جاي ديگر برو. گاهي يک تعصبهاي بيمنطقي داريم.
علامتهايي که بلند ميکنيم. بياييم آلومينيوم درست کنيم که سبک باشد. اين علامتها خيلي سنگين است. بعد هم کلامت امام حسين باشد. امام حسين فرمود: «هيهات من الذله» من زير بار زور نميروم. بگوييم: مردم ما که عزاداري ميکنيم براي يک چنين کسي عزاداري ميکنيم. زير سم اسب رفت و زير بار زور نرفت. الآن علامتهاي ما سنگين هست و سخن امام حسين هم ندارد. ما در حديث داريم «کتاب الله و عترتي» نياکان در اين حديث نيست. يکبار امام صادق منزل کسي رفت و ديد بسيار خانهاش کوچک است. فرمود: تو که وضعت خوب است يک خانه بهتر تهيه کن. گفت: اين خانه پدر پدرم است. امام صادق هم فرمود: اگر پدر تو احمق بود تو هم بايد احمق باشي؟
يک مقدار هم از روحانيون و منبريها بخواهيد که بخشي از سخنرانيشان قرآن باشد. دو تا آيه را تفسير کند و دو تا حديث بخواند. اينطور نباشد منبر برود شعر و خواب و قصه بگويد و قرآن نخواند.
«إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً» قرآن ميگويد: نقشههاي شيطان ضعيف است. يزيد خيلي نقشه کشيد و سي هزار نفر را به کربلا کشيد. اما بالاخره امام حسين برنده شد. مرحوم شهيد مدرس به رضاشاه گفت: من هرجا دفن شوم، قبرم زيارتگاه ميشود. تو را هرکجا دفن کنند يک سگ هم پوزه به قبر تو نميکشد. الآن قبر رضاشاه را نميدانيم کجاست. ولي قبر مدرس زيارتگاه شد.
آيهي ديگر اينکه الآن کربلا يک تاريخ نيست. نسخه روز است. امروز دنيا چگونه مردم را ميترساند؟ يا محاصره اقتصادي، يا محاصره نظامي، يا محاصره سياسي و تبليغاتي. امام حسين با 72 نفر در بين سي هزار نفر محاصره شد. مقاومت کردند و کوتاه نيامدند. کربلا يعني از محاصره نظامي نترسيد.
در کربلا محاصره اقتصادي طوري بود که براي علي اصغر نبود. آب خوردن هم نداشتند. حالا ما هواپيما نداريم! آب براي خوردن نداشتند، زير بار نرفتند. اين همه تبليغات کردند که امام حسين بر خليفه خروج کرد. اگر کسي بر امام وقت و رهبر مسلمانها خروج کند، مخالفت جدي کرده است. محاصره تبليغاتي کردند. امام حسين رفت سخنراني کند، سوت ميزدند و کف ميزدند. ولي باز هم صداي حسين ماند و صداي آنها محو شد. قبر معاويه پريد و قبر حضرت رقيه ماند. کربلا يک انرژي هستهاي است. يعني يک کشوري به نام ايران يک ياحسين ميگويد و هفتاد ميليون سياه پوش در خيابان ميريزند. چه کسي ميتواند با يک کلمه هفتاد ميليون سياه پوش را مجاني و بدون تشويق و تعليم در خيابان بريزد؟ ما يک سرمايههايي داريم. با همين سرمايهها هم شاه را بيرون کردند.
شريعتي: امروز صفحه 363 قرآن کريم، آيات 33 تا 43 سوره مبارکه فرقان براي شما در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد.
«وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً «33» الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلًا «34» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً «35» فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً «36» وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً «37» وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً «38» وَ كُلًّا ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ كُلًّا تَبَّرْنا تَتْبِيراً «39» وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً «40» وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا «41» إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا «42» أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا «43»
ترجمه: و هيچ مَثَلى (از بهانهها و طعنهها) براى تو نياورند، مگر آن كه پاسخ به حقّ و بهترين بيان را براى تو آورديم. كسانى كه بر صورتهاشان به سوى جهنّم محشور مىشوند، آنان بدترين مكان را دارند و منحرفترين راه را مىروند. و همانا به موسى كتاب (تورات) داديم وبرادرش هارون را كمك وهمراه او قرار داديم. پس به آن دو گفتيم: (براى اتمام حجّت) بهسوى قومى كه آيات مارا تكذيب كردند برويد. آنگاه آنان را (به خاطر عنادشان) به سختى قلع وقمع كرديم. و قوم نوح كه پيامبران را تكذيب كردند، غرق نموديم و آنان را براى مردم (تاريخ) عبرت قرار داديم و براى ستمكاران عذابى دردناك آماده نموديم. و قوم عاد و ثمود و اصحاب رَسّ و نسلهاى فراوان ميان آنان را (هلاك كرديم). و براى هر يك نمونههايى (براى پند گرفتن) آورديم (و چون عبرت نگرفتند) همه را به سختى نابود كرديم. همانا (مشركان مكّه به هنگام مسافرت به شام) بر منطقهاى كه باران بلا بر آن باريده بود (و سنگباران شده بودند) گذر كردند. آيا آن را نمىديدند (تا پند گيرند؟) چرا، (منطقهى قوم لوط را ديدند ولى عبرت نگرفتند، زيرا) آنان به قيامت و رستاخيز اميد و ايمانى نداشتند؟ و هرگاه (كفّار) تو را ببينند، جز به مسخرهات نگيرند، (حرف آنان اين است كه) آيا اين همان كسى است كه خداوند او را پيامبر قرار داده است؟ اگر ما بر پرستش بتها مقاومت نمىكرديم، نزديك بود كه (اين شخص) ما را از خدايانمان منحرف كند. آن گاه كه عذاب را ببينند خواهند دانست كه چه كسى گمراهتر است. آيا كسى كه هواى نفس خود را معبود خود قرار داده است ديدهاى؟ آيا تو مىتوانى وكيل او باشى (و به دفاع از او برخيزى و او را هدايت كنى)؟
شريعتي: از قرآن در عاشورا و واقعه کربلا براي ما ميگويند و آياتي که مرتبط با اين حادثه و واقعه تاريخي است. انشاءالله به برکت اين آيات نوراني منتقم خون حضرت أباعبدالله بيايند و مرهمي بر داغ دل همه ما باشد. از جلوههاي قرآني و کربلا و عاشورا خواهيم شنيد.
حاج آقاي قرائتي: از جلوههاي قرآن در کربلا اين آيه است «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُه» (انبياء/18) يعني حق را برميداريم بر سر باطل ميزنيم. طوري حق را بر سر باطل ميزنيم که اين دمغ شود. يعني گيج شود. کربلا پتکي بر رژيم بني اميه بود. البته وقتي به چوب پتک ميخورد، خود پتک هم ضربه ميبيند. شما وقتي با يک چکش به ميخ بکوبي، چکش هم ضربه ميخورد.
يکي از آيات ديگر اين است که «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» (توبه/32) «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّه» (صف/8) فرق اين دو آيه با هم اين است که آيه اول يعني دوست دارم الآن حق خاموش شود. آيه دوم يعني امروز ممکن است خاموش نشود. در آينده خاموش شود. ميخواهند با فوت نور خدا را خاموش کنند ولي «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِه» (صف/8) يک آيه در قرآن داريم ميگويد: «نُفِخَ فِي الصُور» دوباره ميگويد: «ثُمّ نُفِخَ فيه» (زمر/68) يعني با يک نفخه و دميدن همه ميميرند. تمام موجودات زمين ميميرند. دوباره با يک دميدن همه برميگردند. آقاي فلسفي(ره) ميفرمود: هم با فوت چراغ روشن ميشود و هم با فوت خاموش ميشود. يا يک دميدن همه ميميرند و با يک دميدن همه زنده ميشوند. «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِين» (آلعمران/54) هرچه اينها تدبير کنند خدا هم تدبير ميکنند. تدبير خدا بهترين تدبيرهاست. آدم وقتي جنگ ميکند، خوب فوقش ميکشد. اما بگوييم: نه، اسب هم روي بدنشان بتازانيم. اين توحش است. خوب بجنگ، اما به بچهها آب بده. بچهها که گناهي نکرده بودند.
در يکي از جنگها مسلمانها پيروز شدند و يک خانمي هم اسير گرفتند. اين خانم را به يکي از اصحاب دادند گفتند: نزد پيغمبر برو، بگو: جنگ تمام شد. مردها کشته شدند. اين زن هم که آمده بود شمشير بزند گرفتيم و اسيرش کرديم. آن آقايي که ميخواست اين زن را بياورد، از يک سمتي خانم را آورد که جنازه مردش را ببيند و دلش بسوزد. وقتي نزد پيغمبر آمد گفت: مرد را کشتيم و زن را هم اسير کرديم. ضمناً من او را از راهي آوردم که شکنجهاش بدهم. پيغمبر او را دعوا کرد و فرمود: چه کاري بود کردي؟ گفت: اين آمده بود جبهه ما را بکشد. فرمود: حالا که نکشته و خودش اسير است. تو چه حقي داشتي دل اين را سوزاندي؟ شما اين را نگاه کنيد که ميخواهند زينب کبري را عصر عاشورا از کربلا ببرند. راه زينب را عوض کردند که جنازه امام حسين را ببيند جيغ بزند. پيغمبر اجازه نداد يک زن کافر جنازه شوهرش را ببيند و دلش بسوزد اما اينها چه کردند.
اگر هدايت خدا نباشد نميشود انسان را به گرگ تشبيه کرد. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل» (اعراف/179) اينها سيماي انسان است که بدون وحي به کجا کشيده ميشود. الآن در لبنان و فلسطين و يمن مردم را ميکشند، چه توجيهي براي کشتن مردم دارند؟ چرا بايد اين مردم نابود شوند؟ جز رضاي آمريکا و اسرائيل رضاي چه کسي را به دنبال دارد؟ اينها اگر الآن هم باشند سر امام حسين را ميبرند. کربلا سرمايه خوبي است. ما بايد از اين جلسهها استفاده کنيم. قرآن و نماز بايد احياء شود. اهل تقوا شويم. اطعامي که ميشود خيلي خوب است. بسياري از افراد در طول سال اينقدر که محرم و صفر تغذيه ميشوند، در طول سال اينطور نيست که ميليوني باشد و با عشق و نشاط باشد. يعني رسيدگي به گرسنهها، زنده کردن تاريخ، رشد دادن حماسه، توجه به بيت المال، ما گاهي در عزاداريها توجه به وقف نميکنيم. با کفش روي زيلوهاي حسينيه ميرويم. ميگويد: براي امام حسين است. خوب مگر ميشود با کفش روي فرشهاي حسينيه رفت؟ نميشود. بايد مراعات کنيم.
بنده خدايي فرشهاي مسجد را براي عزاداري به مسجد برد. گفتم: اينها وقف حسينيه است. اگر چيزي وقف حسينيه است، نميشود به مسجد برد. وقف مسجد است نميشود در حسينيه برد. اگر اين شربت براي تاسوعا است، شما حق نداري روز عاشورا شربت بدهي. اگر اين قند و چاي براي دعاي کميل است، شما حق نداري براي دعاي کميل بدهي. هر چيزي سر جاي خودش بايد باشد. اين وقف مسجد است. شما حق نداري به حسينيه ببري. آن آقا گفت: ابالفضل در کربلا دو تا دستهايش را به خدا داد. حالا خدا دو تا فرش را به ابالفضل نميدهد؟ نبايد طوري حساب کنيم که چون براي ابالفضل است، بتوانيم جا به جا کنيم. در مسجد ميخ ميکوبي، ميخ کوبيدن ضرر به مسجد است. مسجد وقف است. اگر اين ظرف تميز نباشد هرچه هم آب کني من آب نميخورم. حتي در شرايط حساس هم همين است.
يکبار حضرت علي در جبهه تشنه شد. اشاره کرد آب بياوريد. يک ظرف آبي را آوردند تا حضرت آمد بخورد، ديد اين ظرف ترک دارد. ظرف ترک دار چيزي که درونش ميرود بيرون نميآيد، آب که ميريزي آب مرده ميشود. حضرت ديد ظرف بهداشتي نيست، نخورد. گفتند: چرا نخوردي؟ گفت: اين ظرف بهداشتي نيست. گفتند: يا علي اينجا ميدان جنگ است. فرمود: علي در ميدان جنگ هم کار خلاف بهداشت نميکند. عزاداري سرمايه خوبي است و بايد حفظ کنيم. چون هرچيزي گرانتر است حفاظتش هم بيشتر است. حلب نياز به حفاظت ندارد، ولي طلا را بايد حفظ کني.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي قرائتي: خدايا هرکس در راه قرآن و اهلبيت در طول تاريخ خدمتي کرده و الآن نيست، همه را با امام حسين و اصحابش مشهور کن. ما و نسل ما را تا آخر تاريخ از بهترين شيعيان و عزاداران حسيني قرار بده. همه کساني که زحمت ميکشند، زحمتهايشان را بي آفت و قبول و مبارک و عميق و ذخيره قيامت قرار بده.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.