اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-07-11-حجت الاسلام والمسلمين قرائتي – برکات عزاداري

حجت الاسلام والمسلمين قرائتي – برکات عزاداري
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: برکات عزاداري
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 11- 07-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
روز و شب در دل دريايي خود غم داريم *** اشک ارثي است که از حضرت آدم داريم
شادي هر دو جهان در دل ما پنهان است *** تا غمت در دل ما هست، مگر غم داريم
گاه در هيأت رعديم و پر از طوفانيم *** گاه در خلوت خود بارش نم نم داريم
تازه آغاز حيات است، شهيد تو شدن *** ما فقط غمزه‌ي چشمان تو را کم داريم
ابر در دايره‌ي شق تو سرگردان است *** عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داريم
در قيامت دل ما در پي قد قامت توست *** ما چه کاري به بهشت و به جهنم داريم
از ازل شور حسين بن علي در سر ماست *** تا ابد در دل خود داغ محرم داريم

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه‌ي شما دوستان عزيزم. خانم‌ها و آقايان، بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان، انشاءالله در هرکجا که هستيد زندگي شما منور به نور سيدالشهداء(ع) باشد. در آستانه‌ي ماه محرم هستيم، انشاءالله ماه محرمي که در پيش روي ماست ماهي سرشار از بهترين‌ها براي همه ما باشد. انشاءالله همه ما سوار اين کشتي سريع و وسيع شويم. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: هفته گذشته از برکات عزاداري براي ما گفتند. انشاءالله اين جلسه باز هم از اين برکات بشنويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. وقتي مسلمان‌ها در احد شکست خوردند، حضرت حمزه، عموي پيغمبر و جمعي در حدود 72 نفر شهيد شدند. در سه تاريخ 72 شهيد داشتيم. در احد 72 نفر از ياران پيغمبر شهيد شدند. در کربلا 72 شهيد داديم. در حزب جمهوري هم 72 نفر شهيد شدند. اين يک تصادف است يا يک راز است، نمي‌دانم!
در خانه‌ها عزاداري شد و پيغمبر فرمود: ببينيد کسي براي حضرت حمزه عزاداري نمي‌کند؟ چرا براي حضرت حمزه گريه کن نيست؟ اين يک سندي است که براي عزاداري است و ما بايد عزاداري کنيم. حتي براي شهيد قبل از شهادتش هم مي‌شود عزاداري کرد. جمعه‌اي که ماه رمضان چسبيده است، جمعه‌ي آخر ماه شعبان حضرت خطبه‌اي دارد که مي‌گويد: مردم ماه رمضان نزديک است. ساعاتش بهترين ساعات است. روزهايش بهترين روزها و شب‌هايش بهترين شب‌ها است. سخنراني‌ها که داشت تمام مي‌شد، اميرالمؤمنين بلند شد ايستاد. فرمود: اين ماه رمضاني که اينقدر خوب است، چه کاري در ماه رمضان بهترين کار است؟ فرمود: ورع! بعد گريه کرد. حضرت علي فرمود: من يک سؤالي کردم. چرا پيامبر گريه کرد؟ فرمود: يا علي در همين ماه رمضان تو را شهيد مي‌کنند. يعني گريه براي شهيد قبل از شهادت. اين يک سند تاريخي براي ما است.
گريه هم بايد بدون رودروايسي باشد. گاهي وقت‌ها ما مي‌خواهيم ريتم و آهنگ‌ها و طبل و دهل استفاده کنيم، روح گريه‌اش کمرنگ مي‌شود. اصل عزاداري اشک است. چون ما دو موتور در داخل و دو چراغ در بيرون داريم. يکي عقل و يکي احساسات است. چراغ عقل، بيان است، کسي که خوب حرف مي‌زند آدم مي‌فهمد اين عاقل است. چراغ احساسات اشک است. لامپ عقل، زبان است.
تا مرد سخن نگفته باشد *** عيب و هنرش نهفته باشد
همين که يوسف سخنراني کرد، گفتند: حکومت براي تو! کسي که اشک ندارد، نشانه‌ي سنگدلي‌اش است. در بعضي از کلمات مناجات مي‌گويد: خدايا من بايد گريه کنم که چرا گريه نمي‌کنم؟ چرا اشک ندارم؟ امام صادق(ع) به يک نفر گفت: شنيدم مرثيه مي‌خواني؟ گفت: بله. گفت: بخوان. شروع به مرثيه خواندن کرد، امام صادق چنان صداي گريه‌اش بلند شد که تا کوچه رفت. گفتند: چه شده که امام صادق اينطور گريه مي‌کند؟
من از حاج احمد آقا شنيدم. مي‌گفت: امام اول با دستمال کاغذي اشکش را پاک مي‌کرد. يک مدتي که گذشت دستمال کاغذي کم بود، با پارچه پاک مي‌کرد. اواخر عمرش با حوله اشکش را پاک مي‌کرد. امامي که به آمريکا مي‌گويد: آمريکا که هيچ غلطي نمي‌تواند بکند. اميرالمؤمنين هم يتيم را که مي‌ديد گريه مي‌کرد، ولي از آن طرف هم در جنگ مي‌جنگيد. اين ويژگي اشک بود.
خداوند مي‌فرمايد: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهيم/37) حضرت ابراهيم گفت: خدايا دل مردم را به سمت اهل‌بيت بکشان. اين عاشورا دلها به سمت امام حسين مي‌رود. يک کساني در کوچه‌ها و کنار جاده‌ها، داربست مي‌زنند. خودشان در طول سال روغن نباتي مي‌خورند، اما اگر دو کيلو روغن خوب باشد براي عاشورا مي‌دهند.
من در هندوستان در عزاداري‌شان بودم. يک کسي پا برهنه راه مي‌رفت. گفتند: اين تاجر دريايي هندوستان است. روز عاشورا پا برهنه مي‌شود. گاندي مي‌گويد: رهبر من امام حسين است. هنوز هم در عاشورا تعطيل رسمي است با اينکه دين هندوستان اسلام نيست ولي عاشورا به احترام امام حسين تعطيل است. اين يک ظرفيتي است که «وَ رَفَعْنا لَكَ‏ ذِكْرَك‏» (شرح/4) ما نام تو را بالا مي‌بريم. خدا خواسته حسين مطرح شود. امام حسين جاي خدا نيامده که خدا بگويد: گناه نکن. به اسم امام حسين گناه کنيم. خط امام حسين در طول خط خداست. ما نمي‌گوييم که گناه کنيد و حسين هم مي‌آيد دفاع مي‌کند. خود امام حسين چقدر دقت داشت. امام حسين نسبت به لقمه حرام، وقتي در کربلا آمد زمين‌هاي کربلا را خريد و گفت: نمي‌خواهم خون من در زمين مردم ريخته شود. شب عاشورا آزادي داد. چه کسي شب عمليات لشگرش را آزاد مي‌کند؟ گفت: هرکس مي‌خواهد برود. آزادي دادن در خطرناک ترين وقت! در جنگ فرمود: اول علي اکبر برود، بعد باقي مردم بروند. اين خيلي مهم است. اين خيلي مهم است که اول آدم بچه خودش را بفرستد و بعد ديگران را مي‌فرستد.
در روز عاشورا ده سخنراني شد. سه سخنراني براي خود امام حسين بود. در نصف روز ده سخنراني کوتاه کرد که مردم غافل نشوند. اين خيلي مهم است. نماز ظهر عاشورا خيلي نکته دارد. ما يک مسأله پيش بيايد از نمازمان مي‌زنيم. لاک مي‌زند و مي‌گويد: چون لاک را دوست دارم نماز نمي‌خوانم. يکي از ياران امام حسين مقابل امام حسين ايستاد که به امام حسين تير نخورد. سيزده تير به او برخورد کرد. افتاد، امام حسين نمازش تمام شد بالاي سر او آمد. به امام حسين گفت: از من راضي هستي يا نه؟ محور همه آنها رضايت امام حسين بود. هنگام نماز سي تير به سمت امام حسين پرتاب کردند که سيزده تير به يار امام خورد.
حر آمد توبه مي‌کند، مي‌گويد: شرمنده نباش! توبه‌ات قبول است. من معتقد هستم بايد يک دانشکده امام حسين شناسي راه بياندازند. مثلاً رشته مديريت بحران بيايد زندگي حضرت زينب را ترسيم کند. يک زن، يک غريب، اسير، دو تا از پسرانش در کربلا شهيد شدند. دو تا از برادرهايش در کربلا شهيد شدند. هجده نفر از فاميل‌هايش شهيد شدند. خيمه‌اش سوخته شده است. تشنگي و گرسنگي و گرماي هوا، حالا ايستاده سخنراني مي‌کند. کساني که مديريت بحران را مي‌گويند، خودشان در بحران بودند؟
مي‌گويند: در مسافرت بايد نماز را شکسته بخواني. ولي اگر حرم امام حسين آمدي، نمازت چهار رکعت است. اين خيلي مهم است. يعني اينجا خانه خود شما است. اگر به کنار ضريح رسيدي، مي‌تواني نماز را چهار رکعتي بخواني. در مسجدالحرام هم نماز کامل است. مسجدالنبي هم نماز کامل است، مسجد الوهيت (مسجد الحرام)، مسجد ولايت مسجد کوفه است. مسجد شهادت، حرم امام حسين است. در اين چهار مسجد نماز کامل است. يعني ولايت و شهادت و نبوت همه کد دارد. خانه‌ي خودت است يعني نمازت چهار رکعتي است. لب زدن به هر خاکي ممنوع است. ولي لب گذاشتن به خاک کربلا ممنوع نيست. آن هم از اول عمر تا آخر عمر، بچه متولد مي‌شود مهر کربلا بر لبش بزنيد. وقتي هم پير شد و مرد در قبر بگذاريد و خاک کربلا به چانه‌اش بگذاريد. يعني کربلا از تولد تا مرگ است.
کربلا با عطش بود. هروقت آب خورديد، سلام بر حسين بگوييد. چقدر اين اثر تربيتي دارد. اگر بنده آب خوردم و سلام به امام حسين ندهم، با گربه چه فرقي دارم؟ با گنجشک چه فرقي دارم؟ تو انسان هستي آب خوردي، خودت را به تاريخ گره بزن. سلام بر حسين و لعنت بر يزيد بگو. نماز هم همينطور است، نماز مرا بزرگ مي‌کند. شما مي‌گويي: السلام علينا، نمي‌گويي: السلام عليَّ! وصل به بشريت شو. بايد بگويي: اهدنا، حق نداري بگويي: اهدني! نمي‌گويي: سمع الله لحمدي، بايد بگويي: لمن حمده! بايد بگويي: همه آنهايي که حمد خدا را مي‌کنند، خدا مي‌شنود. نبايد بگويي: خدايا حمد مرا بشنو. امام حسين خودش را ميلياردي کرد. تو هم بزرگ شو!
امام حسين وقتي مي‌گويد: علي اکبر و غلام يکي است. يعني چه؟ يعني وقتي شما دو گوسفند براي امام حسين نذر کردي، ديگر حق نداري يک قابلمه براي خودت ببري. يک بچه نوشته بود: تا آخر عمرم ديگر مسجد نمي‌روم. براي اينکه در مسجد غذا مي‌دادند، به بچه‌ها ندادند و آخر هم گفتند: غذا تمام شد و برويد.
يک حاج آقايي روضه مي‌خواند. يک عده از اين جوان‌ها ايستاده بودند، نه براي نماز آمدند و نه براي سخنراني و روضه مي‌آمدند. وقتي سفره مي‌انداختند، مي‌آمدند مي‌نشستند. اين صاحبخانه ديد اينها فقط موقع غذا مي‌آيند. رفت گفت: شما خجالت نمي‌کشيد، اينجا عزاداري است. هيچکدام نمي‌آييد؟ فقط براي غذا خوردن مي‌آييد؟! بلند شدند و رفتند. شب امام حسين به خواب ايشان آمد. فرمود: اينها مشتري‌هاي من هستند. در وقت ديگر که در خانه تو نمي‌آيند.چون پرچم امام حسين را به خانه‌ات زدي مي‌آيند. بخاطر من آمدند. چرا اينها را بيرون کردي؟ گفت: من معذرت مي‌خواهم. فردا شب دعوتشان کرد. گفت: من از حرفم شرمنده هستم. گفتند: چه شده؟ گفت: امام حسين ديشب به خواب من آمد و فرمود: اينها مشتري‌هاي من هستند. چرا آنها را رد کردي؟ اين خيلي مهم است.
مردم يک باطن خوبي دارند. يک هيأتي از کنار خانه ما رد مي‌شد. در را باز کردم، قيافه‌ها يک قيافه‌هاي عجيبي بود. ولي زنجير مي‌زدند و حسين حسين مي‌کردند. من گفتم: با اينها همراه شوم. چه کار به قيافه‌هاي اينها دارم! با اينها رفتم و در خيابان قدم زدم و عزاداري کردم. آمدم خانه ديدم چند تا جگر آوردند. گفتند: رئيس هيأت گفته به احترام اينکه آقاي قرائتي آمده در هيأت ما سينه زده است، هرچه گوسفند کشتيد جگرهايش براي آقاي قرائتي باشد. اين خيلي براي من جالب بود. اي کاش اين نقص‌هاي ظاهري هم بر طرف شود. طبل ما بي‌وقت نزند. مراعات کنيم. مراعات حال بيماران را بکنيم. عزاداري‌ها در خيابان راه بندان نکند. سد معبر گناه است.
يک آيه در قرآن داريم، «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِين‏» (شعرا/168) پيغمبر به مردم مي‌گفت: من با عمل شما مخالف هستم. ولي خود شما آدم‌هاي خوبي هستيد. يک وقت مقام معظم رهبري نسبت به بعضي از زن‌هايي که حجابشان خوب نيست، فرمود: نقص ظاهري دارند. ضد انقلاب و بي‌دين نيستند. حتي به کسي که بسيار بدحجاب است، بگويي: آقا ايشان خانم شماست؟ من اجازه دارم يک دل سير ايشان را نگاه کنم؟ يکي در گوش شما مي‌زند! يعني همان کسي که بدحجاب است، به غيرتش برمي‌خورد!
به جواني بگوييم: اگر کسي به خواهرت اينطور نگاه کند، چه مي‌کني؟ مي‌گويد: او را مي‌زنم! مي‌گوييم: اگر اين بد است، خودت هم نگاه نکن. تبعيض نبايد در عزاداري‌ها باشد. من يکوقت در يکي از استان‌ها رفتم، قبل از نماز جمعه سخنراني کنم. ديدم هرچه قالي است زير پاي مردها است. سمت زن‌ها نگاه کردم ديدم همه روي موکت نشستند. من هم مهمان ويژه بودم. گفتم: من تقاضا مي‌کنم همه بلند شويد. گفتم: ده تا از اين قالي‌ها را به زنانه بفرستيد. قالي‌ها را فرستادند، گفتم: باز کنيد بنشينيد. اصلاً بحث عدالت هم نمي‌کنيم، جلسه را تمام کردم.
چون ما مردها روي قالي مي‌نشينيم، زنها روي موکت مي‌نشينند، آنوقت سخنراني که مي‌کنيم از عدالت اجتماعي مي‌گوييم. ما يک مقدار راه را اشتباه مي‌رويم. به همين خاطر بايد ده بار «اهدنا الصراط المستقيم» بگوييم. هفده رکعت نماز که مي‌خوانيم، ده رکعتش که حمد و سوره دارد «اهدنا الصراط المستقيم» دارد. پيغمبر ما دو برابر ما «اهدنا الصراط المستقيم» مي‌گفت، چون نماز شب بر پيامبر واجب بود. با اينکه پيغمبر سوار بر راه مستقيم بود. «يس، وَ الْقُرْآنِ‏ الْحَكِيمِ‏، إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ،عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (يس/1-4) چند جاي قرآن خدا به پيغمبر مي‌گويد: «علي صراط المستقيم» تو سوار بر راه مستقيم هستي. ولي بيست بار بايد «اهدنا الصراط المستقيم» بگويي.
گاهي مي‌گويند: نذر کردم در اين خيابان شتر بکشم! نذرت باطل است. مثل اينکه آدم نذر کند با سرش راه برود. اين نذرها غلط است. وسط خيابان کشتن حيوان غلط است. باران باشد خيابان نجس مي‌شود. باران نباشد کلي آب مصرف مي‌شود. اين نذرها از نظر فقهي باطل است. گاهي براي تاسوعا نذر مي‌کنند. در تاسوعا و عاشورا خيلي نذري هست. دو روز بعد از محرم نذر کنيد. بايد با اسلام شناس مشورت کنيد. چه اشکالي دارد نذرمان را ببريم در يک دبيرستان بدهيم؟ الآن در تهران و خيلي از جاهاي ديگر به نانوا مي‌گويند: اين پول را بگير، امشب هرکس مي‌آيد نان بگيرد، بگو مهمان امام حسين مجتبي هستي. مهمان امام حسين هستي.
عاشورا يک جايي منبر بودم. مسئولين کشوري و لشگري هم بودند. رئيس هيأت خواست احترام بگذارد، بچه‌ها را از جلوي منبر بلند کرد، گفت: بلند شويد بلند شويد! مسئولين را نشاند و من روي منبر فهميدم و ديدم گناه شد. يک کسي را که نشسته نبايد بلند کرد. بچه دوساله نشسته باشد بلندش کني، رئيس جمهور هم نماز بخواند، باطل است. گفتم: آقايان از اينکه آمده‌ايد تشکر مي‌کنم. ولي اين رئيس هيأت مي‌خواست به شما احترام بگذارد، بچه‌ها را بلند کرد. جاي شما غصبي است. محبت کنيد بلند شويد. بچه‌ها برگرديد بياييد سر جايتان بنشينيد. بچه‌ها آنقدر خوشحال شدند که مرا مي‌بوسيدند. امام رضا فرمود: اگر دين درست معرفي شود، عاشق دين مي‌شوند. هرکجا مردم نسبت به دين بد هستند، بد عمل مي‌شود. مثل چاي در آفتابه است. چاي بايد در فنجان باشد. ما بد عرضه مي‌کنيم.
يک وقت رئيس جمهوري در يکي از کشورهاي کمونيست درخت کاشته بود. عکسش را آوردند که بگويد: رئيس جمهور هم درخت مي‌کارد. يک خرده نگاه کردم و گفتم: تو ديگر چرا. حضرت امير بيل دستش بود دائماً درخت مي‌کاشت. اين براي دو دقيقه يک بيل مصنوعي دست گرفته است. چاه‌هايي که حضرت امير در اطراف مدينه زده است، هنوز هست. آب اين چاه‌ها با آب مدينه فرق دارد. من يک ماه رمضان مدينه بودم، ديدم مي‌آمدند با ماشين آب مي‌بردند. مي‌گفتند: آب اينجا شيرين‌تر است. ما اسلام را نشناختيم.
شريعتي: امروز صفحه 356 قرآن کريم، آيات 44 تا 53 سوره مبارکه نور براي شما در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد.
«يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ‏ وَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ «44» وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «45» لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «46» وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ «47» وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ «48» وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ «49» أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «50» إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «51» وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ «52» وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «53»
ترجمه: خداوند، شب و روز را جا به جا مى‏كند. همانا در اين امر براى اهل‏بصيرت، عبرتى قطعى است. و خداوند هر جنبده‏اى را از آب آفريد، پس برخى از آنها بر شكم خويش راه مى‏رود و برخى بر دو پا راه مى‏رود و بعضى بر چهار پا راه مى‏رود. خداوند هر چه بخواهد مى‏آفريند، زيرا خدا بر هر چيزى تواناست. به راستى كه آياتى روشنگر نازل كرديم و خداوند هر كه را بخواهد به راه مستقيم هدايت مى‏كند. و مى‏گويند: ما به خدا و رسول ايمان آورديم و پيروى نموديم. امّا گروهى از آنان بعد از اين اقرار، (به گفته خود) پشت مى‏نمايند و آنان مؤمن واقعى نيستند. و هرگاه به سوى خدا و رسولش خوانده شوند، تا پيامبر ميانشان داورى‏    كند، آن گاه است كه گروهى از آنان، روى گردان مى‏شوند. و (لى) اگر حقّ با آنان (و به سودشان) باشد، با رضايت و تسليم به سوى پيامبر مى‏آيند. آيا در دل‏هايشان بيمارى است، يا دچار شك شده‏اند، يا بيم آن دارند كه خداوند و پيامبرش حقّى از آنان ضايع كنند؟ (نه)، بلكه آنان خود ستمگرند. (ولى) هنگامى كه مؤمنان را به خدا وپيامبرش فراخوانند، تا ميانشان داورى كند، سخنشان جز اين نيست كه مى‏گويند: شنيديم واطاعت كرديم، اينان همان رستگارانند. و هر كه از خداوند و رسولش پيروى كند و از خدا بترسد و از او پروا كند، پس آنان همان رستگارانند. و سخت‏ترين سوگندها را به نام خدا خوردند، كه اگر (براى جبهه و جهاد) دستور دهى، از خانه خارج مى‏شوند. (به آنان) بگو: سوگند نخوريد، اطاعت پسنديده (اطاعت در عمل است، نه سوگند به زبان)، همانا خداوند به كارهايى كه انجام مى‏دهيد آگاه است.
شريعتي: نکات پاياني را بفرماييد.
حاج آقاي قرائتي: به لطف خدا در نسل نو افرادي پيدا شدند که هم شاعر و هم مداح هستند و معرفتشان هم بالا است. الحمدلله روز به روز هم اين دارد اضافه مي‌شود. چون کار عبادي است، نماز عبادت است، مي‌گويد: خوب بهتر است که عطر هم بزنيد. بهتر است که موها را هم شانه کنيد. قرآن نگفته وقتي جايي مي‌رويد زينت براي خودت ببر، اما به مسجد که مي‌رسد مي‌گويد: مسجد که مي‌رويد بهترين لباس را بپوشيد. «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) مسجد مي‌رويد بهترين لباس را بپوشيد، عطر بزنيد. اين مسأله‌ي مهمي است.     عزاداري ما بايد اسلامي باشد. پيغمبر فرمود: « حسين‏ مني‏ و أنا من حسين»‏ (إرشاد مفيد/ ج2/ص127) حسين از من است، چون نوه پيغمبر است. اما پيغمبر فرمود: من هم از حسين هستم. يعني دين من از حسين است. حسين الگو است. دين من از حسين است. به همين خاطر بايد مواظب باشيم در تبليغ‌ها دروغ نباشد. خواب نقل نکنيم مگر اينکه يک هفتادم حرف ما خواب باشد. چون حديث داريم خواب يا دروغ است يا راست است. اگر خواب راست باشد، يک هفتادم وحي است. حالا کل قرآن وحي است. چرا چيزي که صد در صد وحي است کنار مي‌گذاريم، يک چيزي مي‌گوييم که يا دروغ است يا يک هفتادم وحي است. گاهي وقت‌ها يک چيزهايي گفته مي‌شود که معقول نيست.
يک کسي را خواستند به جهنم ببرند. امام حسين فرمود: همه جايش را بسوزانيد ولي دست و سينه‌اش را نسوزانيد. چون براي من سينه زده است. وقتي همه بدن من سوخت، ديگر اين دست و سينه چه محبتي از امام حسين است. يک چيزهايي که آدم را برق مي‌گيرد. روايت داريم به مردم چيزي نگوييد که فرار کنند. مي‌گويد: هرکس ايستاده شولوار بپوشد به بلايي گرفتار مي‌شود که ديگر دوا ندارد. اين يعني چه؟ چرا به مردم چنين چيزهايي مي‌گوييد؟ مثلاً مي‌خواهيم امام حسين را بالا ببريم حضرت موسي و عيسي را پايين مي‌آوريم. يک بحث‌هايي مي‌کنيم ضرورت ندارد.
من خانه‌ي يک بزرگواري رفتم. عزاداري بود. يک عالمي منبر رفت. هردو آخوند بودند. هم صاحبخانه و هم منبري هردو آخوند بودند. گفتم: امشب استفاده خواهم کرد. رفت بالاي منبر گفت: من ده شب اينجا سخنراني مي‌کنم. شب اول اينکه حضرت علي از آدم بهتر است. شب دوم حضرت علي از نوح بهتر است. از ابراهيم بهتر است. از يونس بهتر است. از يوسف بهتر است. من گفتم: مشکل مملکت ما اين است؟ کسي تا به حال شک داشته که علي برتر است؟ چرا وقت مردم را مي‌گيري؟ وقت ارزش دارد. يک مسائلي را بگوييد مورد نياز باشد. رب گوجه استاندارد است. تبليغ هم بايد استاندارد باشد. مداح‌ها و شعراي ما بايد شعرشان استاندارد باشد.
حديثي ديدم مي‌گويد: هرکس در نماز سوره توحيد را نخواند، به دين ابولهب مرده است. به ما نگفتند: در نماز حتماً سوره توحيد را بخوان. يکي مي‌خواهد سر نماز سوره «انا انزلناه» بخواند اين مشرک است. حرف محکم بزنيم. «قَوْلًا سَدِيداً» (نساء/9) سديد همان سد سازي است. «قَوْلًا كَرِيما» (اسراء/23)، «قَوْلًا مَعْرُوفا» (بقره/235)، «قَوْلًا لَيِّنا» (طه/44)، «قَوْلًا بَلِيغاً» (نساء/63) قرآن مي‌گويد: لب تو بي‌خود تکان نخورد. بايد کسي وقتي به مسجد مي‌آيد جذب شود. طولاني نشود، صوت گوشش را اذيت نکند. بلندگو همسايه را اذيت نکند. رشد درونش باشد. «يَهْدِي‏ إِلَى‏ الرُّشْد» (جن/2)
مسأله‌ي ديگر اينکه سر امام حسين روي ني قرآن خواند. اين پيام دارد. قرآن بايد محور باشد. زينب کبري سخنراني که کرد، اينقدر آيه قرآن درونش بود، فاطمه زهرا سخنراني کرد اينقدر آيه قرآن درونش بود، محور بايد قرآن باشد. غير محرم هم ما بايد قرآن را مطرح کنيم. حديث داريم که پيغمبر فرمود: قرآن و اهل‌بيت. بعد فرمود: «لَنْ يَفْتَرِقَا» يعني هرگز جدا نمي‌شوند. قرآن و اهل‌بيت آني از هم جدا نمي‌شوند. الآن چند تا جلسه عزاداري در ايران است؟ دهها هزار جلسه عزاداري است. الآن در هر شهري بايد يک جلسه تفسير باشد. اخيراً تفسيرهاي يک جلدي چاپ شده است. خيلي راحت مي‌شود با قرآن آشنا شد. بايد با دو بال پريد. ايمان و عمل بايد با هم باشد. سوزن بدون نخ نمي‌دوزد. قرآن وقتي مي‌گويد: صلوات بفرست. مي‌گويد: هم با زبانت صلوات بفرست، هم در عمل بايد تسليم باشي. «صَلُّوا عَلَيْهِ‏ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما» (احزاب/56) وگرنه اگر حسين حسين کني و نماز نخواني، تسليم حسين نباشي، در نمازت کوتاهي کردي.
کارهاي خوبي در عزاداري شده است. مداحي‌ها خوب شده، شعرا شعرهاي خوبي گفتند. خيلي‌ها با مطالعه حرف مي‌زنند. در انتخاب استاد دقت مي‌کنند. البته بعضي‌ها مي‌گويند: نه، ما عزاداري مي‌کنيم و کاري به انقلاب هم نداريم. آن کسي که مي‌گويد: امام حسين شهيد شد و زير بار زور نرفت، نبايد بگويد: ما هم بايد شهيد شويم و زير بار زور نرويم. به واعظ مي‌گويد: از انقلاب چيزي نگويي، روضه‌ات را بخوان و برو. يعني حسين زنده را هم بايد ديد. امام رضا فرمود:«و أنا من شروطها» أنا يعني بايد امام زنده باشد. گاهي براي اينکه حق فدک را از حضرت زهرا گرفتند، گريه مي‌کنيم. مي‌گوييم: تو خودت حق امام زمان را غصب نکردي؟ حق سادات فقير را غصب نکردي؟ حق بيت المال را غصب نکردي. يعني ما گريه مي‌کنيم که 1400 سال پيش حق را دزديدند و اما خودمان الآن دزدي مي‌کنيم. در جنگ طالوت و جالوت، داود رهبر کفر را کشت. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوت‏» (بقره/251) داود رهبر کفر را کشت، «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَة» پس در خندق هم که علي بن ابي طالب عمروبن عبدود را کشت، پس «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَة» حکومت حق علي است. حکمت حق علي است. وگرنه به من چه که طالوت و جالوت را بخوانم. چند هزار سال پيش جنگي بوده که داود جالوت را کشته است. وقتي مي‌گويد: حکومت براي داود است. حکمت براي داود است. علم براي داود است. يعني در خندق هم علم براي علي است. علم براي علي است. حکمت براي علي است.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي قرائتي: خدايا تو را به آبروي امام حسين و اصحابش قسمت مي‌دهيم مزه دين را به ما بچشان. مزه عمل به دين را به ما بچشان. بر ما منت بگذار و توفيق بده که مزه دين را به نسل نو بچشانيم.
شريعتي: اين خبر را برسانيد به کنعاني‌ها *** بوي پيراهن خونين کسي مي‌آيد
والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.