حجت الاسلام والمسلمين قرائتي – روز غدير
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: روز غدير
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 28- 06-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همهي شما بينندهها و شنوندههاي عزيزمان، آرزو ميکنم در هر کجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. ايام بر شما مبارک باشد. خيلي خوشحاليم که مثل هر روز در اين لحظات و دقايق همراه شما هستيم. روزهاي يکشنبه ما مزين به حضور حاج آقاي رنجبر بود، از زيارت جامعه کبيره شنيديم، گشت و گزاري در بوستان غزليات حافظ داشتيم. از زحمات ايشان در طول اين سالها بي نهايت تقدير و تشکر ميکنيم. انشاءالله باز هم شاهد حضور ايشان در برنامه سمت خدا باشيم. در آستانهي عيد غدير افتخار اين را داريم که ميزبان حاج آقاي قرائتي عزيز باشيم، حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: امروز قرار است برنامه ما رنگ و بوي غدير داشته باشد، ما سرا پا گوش هستيم و ميشنويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم. اصل غدير را مردم در جريان هستند. منتهي چند نکته است نکتهها را نوشتم که بگويم. نکتهي اول اينکه فکر ميکنند غدير براي حضرت علي است. غدير براي دوازده امام است. چون در غدير خم حضرت علي را منصوب کرد، دانه دانه اسم امامها را برد، اسم امام زمان را هم چند بار برد. منتهي اولش اميرالمؤمنين است. اما عيد غدير يعني تعيين رهبري معصوم براي کل تاريخ بر روي کره زمين. در خطبهاي که پيامبر اسلام در عيد غدير خواندند، چند بار اسم امام زمان را خواندند.
مسألهي دوم غدير يعني همه دين، چون غدير خم آيه نازل شد «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم» (مائده/3) در قرآن چند بار گفته: اين کار را کردم، «يُتِمُ نِعْمَتَه» (يوسف/6) «يُتِمُ» فعل مضارع است. فعل مضارع يعني در آينده نعمت را تمام خواهم کرد. مثلاً ميگويد: قبله را عوض کردم، «يُتِمُ» چند جاي قرآن ميگويد: من در آينده تمام خواهم کرد. اما غدير خم ميگويد: «اتممت» تمام کردم.
نکته سوم غدير يعني جلوگيري از هدر رفتن نعمتها، ما يک جايي که ميخواهيم برويم، چند تا اصل داريم. از کجا، به کجا، از چه راهي و با چه وسيلهاي؟ راهنما چه کسي است؟ در همه اينها راهنما کليديتر است. چون اگر راهنما نباشد، همه مبدأ را فراموش ميکنيم. هم راه را گم ميکنيم. در اين پنج مورد حرف اصلي راهنماست. راهنما اگر بود، نه مقصد گم ميشود. نه مبدأ گم ميشود. نه جاده اشتباه ميشود. اگر راهنما نباشد همه اشتباه ميشود. پس غدير خم اينطور نيست که «مَن كنتُ مولاه فعلىّ مولاه» اميرالمؤمنين نباشد همه اينها هدر ميرود.
مسأله اين است که آيا امامت انتخابي است يا انتسابي است؟ اين يک بحث عقلي و قرآني و کلامي است که ما بايد تعيين کنيم. يا بايد خدا تعيين کند. قرآن ميگويد: امام را بايد من تعيين کنم. «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما» (بقره/124) خدا به ابراهيم(ع) فرمود: من تو را به امامت تعيين کردم. مشورت براي کارهاي مردمي است. امام را بايد خدا تعيين کند. انتخابات بشر پايش به جايي بند نيست. بهترين بشرهاي ما پيغمبران اولوالعزم بودند. حضرت موسي انتخابات کرد، پوچ درآمد. «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلا» (اعراف/155) حضرت موسي از بين يهوديها هفتاد نفر را انتخاب کرد که به کوه طور بروند، به کوه طور که رسيدند هفتاد نفر چپ شدند. در همين دنياي دموکراسي بارها مردم به آقاي الف رأي ميدهند، دور دوم به آقاي «ب» رأي ميدهند. يعني در همين چهار سال ميفهمند اين آن کسي که فکر ميکردند، نيست. حجت خدا را بايد خود خدا تعيين کند. ميشود آدم نه گناه کند و نه فکر گناه کند. خود شما هم يک سري از گناهان را معصوم هستيد، يعني در عمرت انجام ندادي و فکرش هم نکردي. مثلاً آدم خودش را آتش بزند. ما فکرش هم نکرديم. ما در عمرمان خيلي از گناهان را نکرديم و فکرش را هم نکرديم. منتهي ما گناهاني را که خيلي زشت است ميفهميم. باقي گناهاناي که انجام ميدهيم بدياش براي ما روشن نيست. مثلاً ميگوييم: غيبت حالا يک چيزي گفتيم. حالا فحش داديم، هرجا بدانيم عيب چقدر سنگين است، معصوم است. آنجا که گناه ميکنيم، باور نداريم چقدر عيب سنگين است. ريشه عصمت علم است، يقين است. ما اگر علم و يقين داشته باشيم به يک کار، فکرش را هم نميکنيم. من اگر بدانم صداي مرا مراجع گوش ميدهند، حواسم را جمع ميکنم. علم داشته باشيم، «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14)، «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَ اللَّهَ يَرى» (علق/14) نميبيني خدا تو را ميبيند. «إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى» (طه/46) خدا به موسي و هارون گفت: من با شما هستم و حرفهايتان را ميشنوم. «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» (هود/37) نوح کشتي را بساز ما پشت تو هستيم.
وقتي خدا ميگويد: يک کاري را بکن، فکر بعدش را نکنيد. در بيابان خشک کوير خدا به نوح ميگويد: کشتي بساز. کشتي را کنار دريا ميسازند که هل بدهد و در آب برود. کشتي به اين بزرگي را چطور ميخواهد به دريا برساند. آن کسي که ميگويد: کشتي را بساز، آب هم ميآورد. وقتي ميگويد: ازدواج کن نگو خرجي از کجا؟ وقتي ميگويد ازدواج کن، ازدواج کن. خداوند رزقش را ميآورد. به بعضي از جوانها ميگوييم: ازدواج کن، ميگويند: خرجي از کجا! خدا به نوح ميگويد: کشتي را بساز، آبش با من! ازدواج کن، نانش با من! بچهدار شو، رزقش با من. خدا خواسته باشد حالت را بگيرد از يک بچه هم حال تو را ميگيرد. يک بچه چنان خرجي روي دستت ميگذارد که خرج پنج بچه را براي او ميگذاري. ايمان ما مشکل دارد. اگر مغازه اينجا باشد درآمد است. اينقدر مغازه هست که در جاهاي پرت و پلا سود ميبرند. اينقدر مغازه هست نبش فلکه ورشکست ميشوند.
حضرت امير يکي از استاندارهايش را عزل کرد، در نامه نوشت: من ديدم پدرت خوب است تو را نصب کردم. فکر ميکردم تو هم مثل پدرت هستي. يعني حضرت امير هم انتخاب کند، ممکن است اشتباه کند. چون اينها از علم غيبشان در زندگي معمولي استفاده نميکنند. امام علم غيب دارد، دعاي مستجاب هم دارد. اينها براي دعوت مردم است و براي استفاده شخصي نيست. پليس کلت دارد، اما در خانه حق استفاده ندارد. استفاده اختصاصي ممنوع است. دعاي مستجاب، علم غيب و معجزه دارند اما حق استفاده شخصي ندارند. هرجا خدا امر کرد بايد استفاده کنند.
دليل نياز به امام همان دليل نياز به پيغمبر است. چرا ما رهبر ميخواهيم؟ خدا به ما عقل داده است. هرچه عقلمان بپسندد همان را ميکنيم. چرا رهبر بخواهيم؟ جوابش اين است که عقل ما کوتاه است. به چه دليل؟ به دليل اينکه پشيمان ميشويم. هرکسي در عمرش دهها و صدها هزار بار پشيمان ميشود. پشيماني يعني عقل ما کار نميکند. عقل که ناقص است نياز به وحي دارد. ترازوي طلافروشها ترازو هست، اما نميشود با آن هندوانه کشيد. ما يک سري چيزها بند به گذشته دور است، نميدانيم چه خبر بوده است. بند به آينده دور است. نميدانيم بعدش چه ميشود. بايد کسي باشد که هم گذشته دور را بداند، هم آينده دور را بداند، بازتاب کار را بداند. آثارش را بداند. به همه امور اشراف داشته باشد. پزشکي خوب است که قند را بداند. چربي را بداند. آنوقت ميتواند يک نسخه خوب بدهد. حديث داريم «الدواء كالصابون» (شرحنهجالبلاغه/ج20/ ص300) دواء مثل صابون است. صابون لباس را تميز ميکند، ولي عمر لباس را کم ميکند. حضرت امير هم وقتي ميخواهد تعريف قرآن را بکند، ميگويد: قرآن دارويي است که تو را خوب ميکند عارضهاي هم توليد نميکند. يعني گاهي وقتها يک دارو يک چيزي را خوب ميکند، کليه را خوب ميکند، قلب را از بين ميبرد. قلب را خوب ميکند، کبد را از کار مياندازد.
اما مشورت که جمع شويم امام تعيين کنيم اين براي «امرهم» است. در مشورت دو آيه در قرآن داريم، دو تا هم کلمه امر آمده است. «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم» (شوري/38) کلکه «أمرهم» يعني کارهاي اجتماعي، يکي هم «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر» (آلعمران/159) امر يعني مسائل اجتماعي. در مسائل اجتماعي يک پول را به وزارت بهداشت براي درمانگاه، يا وزارت آموزش و پرورش براي مدرسه بدهيد. ميگوييم: ببينيم مجلس چه تصويب ميکند؟ اينجا يک کار مردمي است. در کارهاي الهي امامت عهد خداست. وقتي حضرت ابراهيم به خدا گفت: نسل من امام شود، فرمود: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين» (بقره/124) امامت عهد خداست، الصلاه عهد الله، در عهد خدا حق مشورت نداري. بايد منتظر فرمان او باشيم.
امام دوازدهم از طرف خدا ميآيد دنيا را پر از عدل و داد ميکند. اين روايت را شيعه و سني نقل کردند. شيعه و سني مشترکات زياد دارند. يکي از مشترکات اين است که معتقد به امام دوازدهم هستند که امام زمان ميآيد و دنيا را پر از عدل و داد ميکند. حرف ما اين است که ميگوييم: اگر اينطور است جمع شويد يک مهدي پيدا کنيد، با او بيعت کنيد، بيايد دنيا را پر از عدل و داد کند. يک مهدي داريم بايد بيعت کنيم و بيايد دنيا را پر از عدل و داد کند. ميگويند: نه امام آخر الزمان را بايد خدا تعيين کند. ميگوييم: اگر امام آخر را خدا بايد تعيين کند، معلوم ميشود امام اول را هم بايد خدا تعيين کند.امام اول را ما بيعت کرديم و تعيين کرديم. ولي امام آخر را خدا تعيين ميکند. اگر حق انتخاب داريد که اولش داشتيد، پس آخرش هم انتخاب کنيد. اگر حق انتخاب نداريد که بگوييد: آخرالزمان هم حق انتخاب نداريد، پس پيداست از اول هم نداشتيد.
يک آيه در مورد غدير خم هست که آيهي عجيبي است. قصهي جنگي را قرآن نقل ميکند، بين حزب حق و حزب باطل است. در حزب حق يک پسر شانزده ساله به نام داود بود که بعد هم حضرت داود پيغمبر شد. اين يک جواني بود که قرآن ميگويد: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوت» (بقره/251) اين پسر شانزده ساله، جالوت رهبر کفر را کشت. مثل حسين فهميده ما بود. خدا ميگويد: خيلي شجاعت به خرج دادي. سه چيز به تو ميدهم. «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ» حکومت براي تو است. «وَ الْحِكْمَةَ» حکمت هم براي توست. «وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ» علم بينهايت هم براي توست. اگر داود، جالوت را کشت، حکومت حق اوست. در جنگ خندق هم علي بن ابي طالب عمروبن عبدود را کشت. پس حکومت حق حضرت علي است. حکمت حق حضرت علي است. علم حق حضرت علي است. کارهاي خدا الکي نيست. کارهاي خدا حکيمانه است. در قرآن کلمه «کذلک» خيلي است. يک قانون است. «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» (انعام/84) اگر تو هم مثل يوسف خودت را در مقابل آنها عشق به زليخا کنترل کردي، آنچه به او داديم به تو هم ميدهيم. اين سنت است.
يکوقت يک چيزي جرقه است، يکوقت جريان است. جرقه يک حادثه است. يک کسي در گوش آدم ميزند و بعد ميگويد: ببخشيد. يکوقت يک کسي به هرکس ميرسد يک سيلي ميزند. اين کارش است. «کذلک» يعني کارهاي خدا جرقه نيست. تصادف نيست. «وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» (انبياء/88) کلمه «کذلک» در قرآن زياد است و يک قانون است. اگر يک قانون است، داود جالوت را کشت. حکومت براي تو، حکمت براي تو و علم براي تو، پس در خندق هم علي بن ابي طالب عمروبن عبدود را کشت. حکومت و حکمت و علم حق علي است.
غدير خم خيلي روز شريفي است. غدير خم چقدر جمعيت بودند؟ دهها هزار نفر بودند. ميگويند: دهها هزار نفر بودند، چطور همه فراموش کردند؟ مگر ميشود دهها هزار نفر بشنوند که پيغمبر بگويد: بعد از من علي است. آنوقت تا پيغمبر از دنيا رفت همه يکسره فراموش کنند؟ جوابش اين است که قرآن ميگويد: ميشود. غدير خم با فوت پيغمبر هفتاد روز فاصله دارد. بعد از هفتاد روز فراموش کردند. قرآن ميگويد: صبح يوسف را گرفتند و گفتند: سالم تحويل ميدهيم. «وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» (يوسف/11)، «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (يوسف/12) ما خيرخواه او هستيم. صبح قول دادند و شب زير قولشان زدند. کسي که صبح قول ميدهد و شب زيرش ميزند، بعد از هفتاد سال ميخواهي زير قولش نزند؟ تازه آنها پيغمبر زاده بودند. تازه يوسف کاري نکرده بود. اما حضرت علي پدران اينها را در جبهه کشته بود.
حضرت موسي سي شب به کوه طور رفت، چهل شب طول کشيد. يک مجسمه ساز سامري طلاها را گرفت و يک گوساله درست کرد و گفت: «هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِي» (طه/88) اصلاً خدا همين گوساله است. يعني بخاطر ده روز خدا پرستي به گوساله پرستي تبديل شد. خود ما چند بار به خدا قول داديم و زير قولمان زديم.
در قرآن خيلي قصه نقل کرده است. زن و شوهر وقتي آميزش ميکنند، زن کم کم حامله ميشود، بچه در شکمش بزرگ ميشود، مادر سنگين ميشود. شوهر و عروس با هم دعا ميکنند. ميگويند: اگر خدا يک اولاد صالحي به ما بدهد، ما شکرگزار خواهيم بود. اما همين که خدا به آنها بچه داد، ميگويند: دکتر کارش را خوب انجام داد. همه چيز يادشان ميرود. قرآن ميگويد: اينها انسانهايي هستند که وقتي گير ميکنند، «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ» (عنکبوت/65) سوار کشتي ميشوند، «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» يا الله يا الله ميگويند. «فَلَمَّا نَجَّاهُمْ» جفتک ميزنند. بشر اين است. دربارهي کمک به فقرا، در قرآن قصهاي هست براي ثعلبه است.
نزد رسول خدا آمد و گفت: برايم دعا کن، وضع من بهتر شود. گفت: همين که هست کافي است. گفت: نه، من ميخواهم توسعه بدهم. فرمود: صلاح نيست. خلاصه رفت و کارش توسعه پيدا کرد و بيرون مدينه رفت، دامداري و گاوداري و کشاورزي داشت. مسئول پيغمبر آمد زکات بگيرد، گفت: من زکات نميدهم. قرآن ميگويد: بعضي با خدا عهد ميبندند. که اگر خدا از فضلش مرا سامان بدهد، صدقه ميدهيم. همين که به او ميدهيم، صدقه نميدهد. «فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُم» (نساء/155) اينها پيمان شکن هستند.
کدام مهمان در طول تاريخ دوازده هزار نامه دعوت برايش آمده است؟ حسين جان کوفه بيا به تو کمک ميکنيم. زير قولشان زدند. صبح هجده هزار نفر با حضرت مسلم بيعت کردند، شب يک نفر ايشان را در خانه راه نداد. انسان واقعاً موجود عجيبي است. از آن طرف هم هست که بد بودند و يکباره خوب ميشوند.
دو برادر بودند. اين دو برادر در جنگ نهروان در مقابل حضرت علي بودند. يعني براي کشتن علي شمشير بلند کردند. با امام حسن هم بد بودند. با امام حسين هم بد بودند، اين دو برادر در کربلا آمدند امام حسين را بکشند. يک مرتبه امام حسين فرمود: «هل من ناصر» کسي هست کمک کند؟ يکي از برادرها يک مرتبه منفجر شد. گفت: هيچوقت دير نيست. الآن سمت حسين ميروم! اين دو برادر رفتند. يعني آمده امام حسين را بکشد. اما با اين شعار مسير را عوض ميکند. الآن بعضيها فکر ميکنند اگر يک بار زندان رفتند ديگر بدبخت هستند. اگر يک شکست بخورند ديگر بدبخت هستند. نه! اگر در يک رشته شکست خوردي، رشتهات را عوض کن، ممکن است در اين رشته موفق شوي.
در قرآن يک آيه داريم: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِر» (نساء/31) گناه کبيره چيست؟ تمام رواياتي که ميگويند: گناه کبيره چيست؟ اول يأس است. به افراد شکست خورده کمک کنيم. قرآن ميگويد: زکات هشت قسمت ميشود. يک قسمت از اين براي افرادي است که شکست خوردند. پيچ و مهرهي خشک شده را دور نمياندازند. روغن کاري ميکنند. بخشي از زکات را به کساني که ورشکسته شدند منتهي به حق هست، بدهيد. ورشکسته به حق کسي است که مثلاً ماشينش در دره افتاده است. قايقش غرق شده است. يک بيماري پيش آمده هرچه داشته فروخته است. اما اينکه روي هوس ميخواهد برج بسازد، نه! اسلام ضامن هوس مردم نيست. يأس از گناهان کبيره است.
در قرآن آياتي داريم که گفته: «ثم»، «ثم کفروا، ثم آمنوا» يعني فکر نکنيد با يک بار و دو بار از گردونه خارج ميشويد. قرآن هم ميگويد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِين» (بقره/222) چون آدمي که يکبار توبه کند، خودش را بدبخت نميداند. اما آدمي که هي توبه ميشکند، اين ديگر ميگويد: معلوم است به درد نميخوري. ميگويد: باز هم توبه کن. اگر هرچه خلاف کردي عذرخواهي کني، باز هم خدا دوستت دارد. «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِين» (شعرا/168) من با عمل تو بد هستم ولي تو آدم خوبي هستي. به مجرم هم بگو: تو خوب هستي، عملت بد بود. عيد غدير روز مهمي است. هرکس روزه بگيرد خيلي ثواب دارد. هرکس هم به کسي نهار بدهد، انگار به همه داده است.
شريعتي: امروز آيات ابتدايي سوره مبارکه مؤمنون در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ «1» الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «2» وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ «3» وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ «4» وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «5» إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ «6» فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ «7» وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ «8» وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ «9» أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ «10» الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ «11» وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ «12» ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ «13» ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ «14» ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ «15» ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ «16» وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِينَ «17»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. قطعاً مؤمنان رستگار شدند. همان كسانى كه در نمازشان خشوع دارند. و آنان كه از بيهوده روى گردانند. و همان كسانى كه زكات مىپردازند. و آنان كه دامان خود را (از گناه) حفظ مىكنند. مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آوردهاند، پس آنان (در آميزش با اين دو گروه) ملامت نمىشوند. پس هر كس فراتر از اين (همسر و كنيز) طلب كند، پس آنانند كه متجاوزند. و (مؤمنان رستگار) كسانى هستند كه امانتها وپيمانهاى خود را رعايت مىكنند. و آنان بر نمازهاى خود مواظبت دارند. آنان وارثانند. كسانى كه بهشتبرين را ارث مىبرند و در آن جاودانه خواهند ماند. و همانا ما انسان را از عصارهاى از گِل آفريديم. سپس او را به صورت نطفه در جايگاهى استوار قرار داديم. سپس از نطفه، لخته خونى آفريديم، آن گاه لخته خون را پارهگوشتى ساختيم وپاره گوشت را به صورت استخوانهايى در آورديم، و استخوانها را با گوشت پوشانديم، سپس آن را آفرينش تازهاى داديم، پس شايستهى تكريم و تعظيم است خداوندى كه بهترين آفرينندگان است. سپس بدون ترديد بعد از آن (مراحل) مىميريد. آن گاه شما روز قيامت برانگيخته مىشويد.
شريعتي: حسن ختام فرمايشات شما را ميشنويم.
حاج آقاي قرائتي: به مناسبت عيد غدير ما وقتي ميخواهيم خدا به ما لطف کند، ما بايد يک کاري کنيم. گريه و مناجات ميکنيم. جمکران و مشهد و عمره و کربلا ميرويم. يا نذر ميکنيم. يک چيزي در قرآن هست، ميگويد: هيچ کاري نکن. نه يک قطره اشک بريز. نه يک ريال پول بده. نه يک قدم از سر جايت بردار. اينکه ديگران را ببخش. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور/22) همديگر را ببخشيد. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» مگر نميخواهي من تو را ببخشم؟ تو هم ببخش. عيدي ما به امت اسلامي باشد که ديگران را ببخشيم. من ميآيم در تلويزيون حرف ميزنم. يک جمعي به بنده ميگويند: خدا پدرت را بيامرزد. يک جمعي هم ميگويند: بيخود حرف ميزند. حالا بگويم: نه، هرکس به من جسارت کند، نمي بخشم. چرا نميبخشي؟ ببخش. اين اولين عيدي است که نيازي به پول ندارد.
آنهايي که پول دارند يک مشکلي را حل کنند. آن چيزي را که ميخواهند عيدي بدهند، براي حضرت علي به مناسبت غدير خم عيدي بدهند. چيزي که ميخواهند بخرند، به مناسبت غدير بخرند. بعضي از فقرا هستند پول بدهي ناراحت ميشوند. حديث داريم بگو: عيدي است که ناراحت نشوند. اطعام و لباس نو هديه دادن در روز عيد غدير خيلي مهم است. از بهترين عيدها، عيد غدير است.
در آياتي که تلاوت شد، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» اين هم خطکش خوبي است. ميخواهي بداني مؤمن هستي يا نه، با قرآن متر کن. در نماز خشوع داري؟ اين يک خطکش است. «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» شهوت خودت را حفظ ميکني؟ مال فقرا را ميدهي؟ اينها همه معيار يک شيعه واقعي است.
افرادي هستند چندين بار به عتبات مشرف شدند. شما که چند بار رفتي، باني خير شو و يک نفر را هم با خودت ببر. گاهي خدا به خاطر او تو را هم ميبخشد. راهپيمايي غدير هم خوب است راه بيافتد. حديث داريم هر قدمي براي کربلا برميداري، هرچه ثواب دارد، اما اگر براي اميرالمؤمنين پياده نجف آمدي، دو برابر ثواب دارد.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.