اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

92-09-12-حجت الاسلام والمسلمين قرائتي-پاکي قلب

92/9/12

سوال – در مورد پاکي قلب توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – کسي که سوءظن دارد همه را بد مي بيند مثل فردي که عينک سياه دارد و همه چيز را سياه مي بيند يا فردي که عينک سبز دارد و همه ي کاه ها را علف مي بيند. بايد فکر انسان پاک باشد. بدون دليل آره يا نه نگويد. پاکي فکر، چشم و گوش مهم است. گاهي ما فکرمان را آلوده مي کنيم. يعني پاي حرف همه مي نشينيم و اگر اين افرادي که حرف مي زنند ناپاک باشند فکر ما را هم ناپاک مي کنند. قرآن مي فرمايد: عده اي شعارهاي زيبا مي دهند و کساني هم که به معاد ايمان ندارند اين شعارها را مي پذيرند. بخاطر همين داريم که اگر به حرف کسي گوش بدهي، عبد او مي شوي. اگر فردي حرف حق بزند شنونده اهل حق مي شود و اگر فردي حرف باطل بزند، شنونده اهل باطل مي شود. چرا شما روي نوار مغزتان هر حرفي را ضبط مي کنيد؟ حرفي را گوش بدهيم که علم يا دين يا ابتکار ما را زياد کند. در واقع ما گفتن و شنيدن هر حرفي ،به روح خودمان آلودگي را تزريق مي کنيم. آلودگي روحي مهمتر از آلودگي جسمي است. ريشه ي کارهاي خوب ،بايد قلب پاک باشد. قرآن مي فرمايد: کار شما زيبا بود ولي اگر قلب شما پاک باشد، مورد قبول واقع مي شود. شما آب را در ليوان مي خوريد .اگر آب را در ظرف ديگري بريزند شما آنرا نمي خوريد. در چند آيه داريم که اگر مومن بودي کارهاي تو قبول است. ويزاي ما تقواست. در قرآن داريم: خدا آنرا خوب قبول کرد. پس مشخص مي شود که قبول شدن درجات دارد . در دعا احسن قبولک هم داريم. حتي پول دادن به فرزند و همسر هم متفاوت است. يک وقت شما پول را پرت مي کني، يک وقت پول را در کيف همسر مي گذاري و يک وقت به حساب بانکي اش مي ريزي. دادن پول درجه دارد.

وقتي مي خواهيم به سبزي فروش پول بدهيم آنرا در پاکت نمي گذاريم ولي وقتي مي خواهيم خمس بدهيم آنرا در پاکت مي گذاريم زيرا اين پول براي پيامبر است. در قرآن خدا به حاجي مي گويد که من به گوشت و خون گوسفندي که مي کشي کاري ندارم ،مي خواهم از پول دل بِکني.

پاکي کليد قبولي است. در قرآن قلب سليم، مُنيب و مريض داريم .قلب سليم قلبي است که در آن شرک نباشد، و غير خدا را نبيند .حضرت امير مي فرمايد: هر چه مي بينم اول، وسط و آخر آن خداست. در قلب سليم تکبر و کينه وجود ندارد. قلب منيب قلبي است که منحرف مي شود ولي بر مي گردد. قلب منيب مثل لباسي است که لکه دارد و آنرا مي شويند. قلب مريض قلبي است که چرک داخل آن شده است و شستن فايده اي ندارد. و با هيچ موادي پاک نمي شود. در قرآن داريم: بعضي ها نفاق در قلب شان رفته است و بيرون نمي آيد. ايمان هم همين طور است . بعضي ها به زبان شهادت مي دهند ولي به درون شان نرفته است و پوسته ي آنهاست. بعضي ها در دين رفته اند ولي هنوز دين درونشان نرفته است.

وقتي ما به کسي سوء ظن داريم اگر ببينيم که او دارد ذکر مي گويد، مي گوييم که دارد حقه بازي يا ريا کاري مي کند. ما بايد فکر کنيم که ناموس ديگران ناموس ما هم هست. پس بايد ديگران را مثل خودمان ببينيم. بعضي ها خودشان ناپاک هستند ولي وقتي مي خواهند ازدواج کنند مي گويند که ما يک دختر پاک مي خواهيم. پس آنها هم در قلب شان پاکي را دوست دارند. همه در عمق روح شان خوبي را دوست دارند.

گاهي دزدها به يکديگر مي گويند که مال دزدي را بايد عادلانه تقسيم کنيم. يعني دزد هم دنبال عدالت است. مثلا بچه اي سيبي به شما مي دهد که آنرا برايش نگه داريد، وقتي شما آن سيب را مي خوريد اين بچه نمي تواند بگويد که شما در امانت خيانت کرديد اما با اشک و بغض مي گويد که تو خائن هستي. اين بچه مي فهمد که خيانت بد است حتي اگر اسم آنرا نداند.

امام رضا(ع) فرمود که اگر مي خواهيد بدانيد که کارهاي تان درست است يا نادرست آنرا در نماز جمعه بگوييد. مثلا در مورد درآمدهايتان صحبت کنيد. اگر شما توانستيد در مورد درآمدهايتان در نماز جمعه صحبت کنيد معلوم است که کارتان درست است ولي اگر خجالت کشيديد و رنگ تان پريد ،معلوم است که کارتان اشکال دارد. مثلا اگر از درآمد شما فيلم برداري کردند و در مسجد محل نشان دادند، شما نبايد ترسي داشته باشيد. اگر چيزي طبيعي باشد انسان نمي ترسد. نماز جمعه يک مثال است.زمان جنگ اجناس دو نرخي بود و ما در تحريم بوديم. فردي از من پرسيد که شما چطور جهيزيه ي دخترتان را تهيه کرديد؟ من به او گفتم که من حاضرم شما از جهيزيه ي دختر من فيلم برداري کنيد ،من يک جهيزيه ي متعارف به او داده ام. هر چيز متعارف خمس ندارد ولي وقتي از حد متعارف خارج شد نياز به خمس دارد. زيرا ديگر لوازم زندگي نيست.

زندگي طيب يعني زندگي که به دل مي نشيند و دل آنرا مي پسندد. گاهي جوانان در ازدواج دنبال به يک دختر خيلي زيبا مي گردند، اين اشتباه است .وقتي دل شما کسي را پسنديد اين کافي است و نبايد حتما خانم خيلي زيبا باشد زيرا هميشه زيباتري وجود دارد. همين که دختر و پسر همديگر را دوست دارند کافي است.

بدحجابي زندگي ها را از هم مي پاشد .اگر مرد چشم چران باشد، هر زن بي حجاب را که مي بيند با همسر خودش مقايسه مي کند و غصه مي خورد. فردي که مي خواهد به اداره يا بازار برود چه دليلي دارد که اين قدر آرايش داشته باشد؟ و به جامعه استرس وارد کند؟ انصاف نيست که اگر انسان لباس زيبايي دارد دائما آنرا به رخ فقرا بکشد. اگر دين را هم کنار بگذاريم اين کار اشتباه است. زندگي بايد طوري باشد که ذهن ها و قلب ها را آرام نگه دارد.

مال بايد پاک باشد. پيام امام کاظم (ع) به مردم اين است که اگر خمس ندهيد مال تان دود مي شود و دو برابر آن خمس را از دست مي دهي. بعضي ها مي گويند که من به فلاني خمس نمي دهم زيرا او را دوست ندارم. مصرف خمس مصرف خاص است و ربطي به افراد ندارد. خمس بايد براي رضاي خدا باشد نه خوشايند ما، بايد نيت ما خالص باشد. اگر در توپ فوتبال سوراخي ايجاد شود اين توپ از دست مي رود. اگر در کارهاي ما ناخالصي وجود داشته باشد کل کار از بين مي رود. در قلب پاک ، قضاوت ها خدايي است.

يک روز ابوذر به جلسه ي بني اميه آمد و ديد که همه ي مسئولين از خاندان بني اميه هستند. او گفت :از پيامبر شنيدم که اگر همه ي مسئولين از خاندان بني اميه بودند، مردم بدترين وضع را دارند. معاويه گفت که تو اين حديث ها را از خودت مي گويي بايد شاهد بياوري وِالا تو را مي کشيم. ابوذر گفت که من شاهدي ندارم ولي احتمالا علي اين روايت را شنيده است. حضرت علي(ع) را آوردند. و اين سوال را پرسيدند. حضرت علي (ع) فرمود: من اين حديث را نشنيدم. حضرت مي توانست دروغ مصلحتي بگويد ولي نگفت. حضرت فرمود: از پيامبر شنيدم که در زير آسمان راستگوتر از ابوذر کسي نيست. يعني هر چه مي گويد راست مي گويد. بالاخره حضرت جان ابوذر را نجات داد ولي بازي سياسي نکرد.

اينکه ما کسي را دوست داريم و مي گوييم :بايد آزاد گردد يا کسي را دوست نداريم و مي گوييم: اعدام گردد درست نيست زيرا يک قلب پاک حرفي نمي زند تا مشخص بشود که چه کسي بايد آزاد گردد و چه کسي بايد اعدام گردد. معيار قلب پاک، خداست. گاهي ناپاکي ما از لقمه هاست. گاهي ناپاکي بخاطر تربيت خانواده است. گاهي مادر خوبي را به بچه القاء مي کند و گاهي بدي را القاء مي کند. تربيت خانوادگي خيلي موثر است. اگر پدري سيگار کشيد، بچه با خودکار اداي سيگار کشيدن را درمي آورد و از پدر الگو مي گيرد. بعضي از لقمه ها سنگدلي و قساوت مي آورد. در تغذيه داريم که زياد گوشت نخوريد زيرا قساوت مي آورد. روايت داريم که حضرت امام رضا(ع) سر سفره اي که سبزي نبود حاضر نمي شدند. در روايات به خوردن کاهو سفارش شده است. خوردن زياد کاهو خون را صاف مي کند. گوشت حيوانات گوشتخوار حرام است.يا ما بايد خودمان سبزي بخوريم يا بايد حيواني را بخوريم که علف خوار باشد.

سوال – مال پاک چه مالي است و چه نقشي در زندگي ما دارد ؟

پاسخ – کم فروشي و کم کاري مال پاک را از بين مي برد. مثل کم گذاشتن جنس و کم کاري استاد در کلاس درس يا سخنراني بدون مطالعه ي قبلي. اگر سخنران وقت مردم را بگيرد و وقت شان را تلف کند، باعث ناپاکي مالش مي شود. واي بر کم فروشان، فقط براي فروش اجناس نيست، استادي هم که کم درس بدهد يا بي مطالعه درس بدهد، کم فروشي کرده است. مثلا فردي خياط خانه دارد و کت و شلوارهاي گران مي دوزد ولي مقداري از آنرا به شاگردانش مي دهد و بقيه را خودش برمي دارد. البته اگر رئيس خياط خانه در کار مشارکت کند يا نظارت کند، مي تواند مبلغ بيشتري را براي خودش بردارد. اگر شما خانه اي بخريد، بعد آنرا تعمير کنيد، بفروشيد و سودي ببريد ،اين اشکالي ندارد ولي اگر انسان در کاري نقشي نداشته باشد و سودي بدست بياورد، اين درست نيست. الان در جامعه ي ما، مال حرام کم نيست. بعضي مي گويند که گراني است.A  اين بي تقوايي است. خدا مي فرمايد که اگر مي خواهيد پولدار بشويد از راه دين پولدار بشويد نه از راه بي ديني. در قرآن داريم :اگر مردم مناطق باتقوا بودند درهاي برکات را روي آنها باز مي کرديم.

درسوره نون و القلم داستاني نقل مي کند که فردي باغي داشت و از ميوه هاي آن به فقرا مي داد. او فوت کرد و چند فرزند داشت. چند نفر از فرزندان گفتند که ما نمي خواهيم ميوه هاي باغ را به فقرا بدهيم. آنها گفتند که ما سحر مي رويم و ميوه ها را صندوق مي کنيم تا فقرا نبينند. آنها سحر بلند شدند تا به باغ بروند، وقتي به باغ رسيدند، ديدند که باغ شان سوخته است. گاهي مي خواهيم ديگران را محروم کنيم ،خودمان محروم مي شويم ولي نمي فهميم.

کشورهايي که ما را تحريم اقتصادي کرده اند خودشان هم دچار مشکلات شده اند. اگر کسي نيت بد بکند در قيامت مواخذه نمي شود ولي در دنيا چوبش را مي خورد. ولي نيت خوب هم در دنيا و هم در قيامت اثر دارد. روايت داريم: کسي که نيتش خوب باشد رزقش زياد مي شود.

قاعده اين است :وقتي سود کم باشد فروش زياد مي شود و بعد سود زياد مي شود. پس از سود کم به سود زياد مي رسيم. به قاورن مي گفتند که خدا به تو ثروت داده است ،تو هم به فقرا بده. قارون مي گفت که من بخاطر عقل خودم اين ثروت ها را بدست آورده ام. خدا او و مالش را به درون زمين برد.

خدايا به آبروي پاکان، پاکي را درهمه ي ابعادش بر ما حاکم بفرما و ما را از سوءظن ها و ناپاکي ها دور بفرما.