92/7/9
سوال – در مورد 25 ذيقعده ،روز دحوالارض توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – دحوالارض يعني آغاز پيدايش زمين از زير کعبه. قرآن مي فرمايد: اول خانه اي که براي مردم پيدا شد،کعبه بود. پس وقتي خداوند مي خواست کره ي زمين را نشان بدهد از کعبه شروع کرد. يعني نماز و مسجد. وقتي من اين را مي شنوم ناراحت مي شوم که چرا ما صدها شهرک داريم که مسجد ندارد. روز دحوالارض براي مسئولين و مردم پيام دارد. چرا بعضي از مردم مسجدي نيستند؟ در شهرک جنوب تهران با جمعيت زياد، تعداد مساجد کمي وجود دارد. در شهرک شرق هم همين طور است.در جمهوري اسلامي بايد هر سي هزار نفر يک مسجد داشته باشند. مي گويند که در اين روز، روزه گرفتن و دعا کردن مستحب است. اينها درست است. اما معني دحوالارض يعني اينکه پيدايش زمين از نمازخانه است ،پس اول بايد مسئله ي نماز حل شود. شهري که مسجد ندارد بچه هايش مسجدي نمي شوند. اگر شهري مسجد داشت و به کشور حمله شد ،بچه ها از مسجد به جبهه مي روند. 95 درصد بچه هاي جبهه از مسجد بودند. بچه ها از فرهنگسرا و پارک به جبهه نمي روند. اگر زلزله بشود مسجدي ها کمک مي کنند. ما بايد مسجد را جدي بگيريم. اگر ما حتي خانه ي سي متري هم داريم بايد به ساخت مسجد کمک کنيم.
من به در منزل بعضي از افرادي که مي شناسم و مي دانم که دختر و پسرشان ازدواج کرده اند و وضع مالي خوبي دارند مي روم و از آنها کمک مي خواهم تا يک مسجد کوچک بسازند. به فردي که وضع مالي خوبي داشت گفتم که تو مي تواني درعرض دوسال يک مسجد صدميليوني بسازي و ايشان هم قبول کرد.
من بايد کاري به غير از سخنراني در تلويزيون انجام بدهم. حضرت امير سخنراني مي کردند ولي ديدند که مردم گوش نمي دهند، يک مرتبه به گوش خودشان زدند.
يک روز پيامبر تا سلام نماز را دادند به سرعت به سمت در مسجد رفتند و گفتند که نمي گذارم کسي بيرون برود و فرمود: اگر آبروي کسي را بريزيد ... يعني در ابتدا توجه مردم را جلب کرد و بعد حرف مهمش را زد.
پيام دحول الارض اين است که زمين از زير مسجد بيرون آمده است ولي شهرک هاي ما از زير مسجد بيرون نمي آيند. در ضمن امروز، روز زيارتي امام رضا(ع) است.
سوال- در جمع خانواده و محل کار سه تا گناه زباني شيوع بيشتري دارد:غيبت ،دروغ و بددهاني. آيا اين گناهان اخيراً زياد شده يا قبلا هم به همين شدت بوده است؟
پاسخ – از زماني که انسان وجود داشته ،باA زبان گناه مي کرده .انسان غريزه دارد و عصباني مي شود و زبان هم دارد. اگر اين انسان دينش کمرنگ باشد فحش مي دهد يا غيبت مي کند. انسان در سرازيري ليز مي خورد مگر اينکه کفش هايش عاج داشته باشد. اين بحث قديم و جديد ندارد. گناه زبان بيشترين آمار را دارد.
درجنگ صفين يکي از ياران حضرت علي (ع) به لشکريان معاويه فحش داد. حضرت فرمود: چرا فحش دادي؟ امام فرمود: من از فحش دادن شما ناراحت هستم .کسي که منطق دارد نبايد فحش بدهد. پس ما نبايد به دشمن خودمان هم فحش بدهيم. در قرآن داريم که به مشرکين هم فحش ندهيد، آنها هم به خداي شما فحش مي دهند. بايد به انسان احترام گذاشت. خدا در قرآن مي فرمايد که بايد با مردم خوب حرف بزنيد، نمي گويد: با مسلمانان خوب حرف بزنيد. حديث داريم که وقتي مي خواهيد فرزندتان را تنها صدا بزنيد، بگوييد: حسن جان. پيامبر اسم افراد را با کنيه مي بردند.
داشتند جنازه اي را عبورمي دادند، پيامبر ايستاد. به پيامبر گفتند که اين جنازه ي يک فرد يهودي بود. چرا شما به احترام جنازه ي يهودي ايستاديد؟ پيامبر فرمود: مسلمان نبود ولي انسان بود. گاهي اوقات فحش نيست ،اظهار برائت است. مثلا دشمن به ما حمله کرده و از او برائت مي جوييم. در قرآن داريم که خدايا عذاب آنها را زياد کن. ما حق نداريم به شاگرد يا همسرمان فحش بدهيم. حديث داريم که زبان از شمشير برنده تر است. جاي زخم شمشير خوب مي شود ولي جاي زخم زبان خوب نمي شود. روايت داريم که زبان از سرنيزه برنده تر و ماندگارتر است.
يکي از گناهان زبان غنا يا خوانندگي است. فردي به حضرت گفت که من خودم خواننده به خانه نمي آورم ولي وقتي به حياط خانه مي روم، صداي غنا از خانه ي همسايه مي آيد و منA آنرا گوش مي دهم. امام فرمود: همين مقدار هم گناه محسوب مي شود. در مورد اينکه غنا چيست اختلاف نظر وجود دارد و هر کس بايد به مرجع تقليدش مراجعه کند.
از گناهان ديگر زبان مراع يا جدال است. اگر طرف مي خواهد هر چه شما بگوييد قبول نکند، با او بحث نکنيد. حضرت علي (ع) مي فرمايد: نماز تراويه حرام است. عده ايA داد و فرياد کردند که ما مي خواهيم آنرا بخوانيم. در بحث کردن شما حرف خودت را بزن ولي جدال نکن حتي اگر حق با تو باشد. در قرآن داريم: آنها را رها کنيد. شما راه خودتان را برويد من هم راه خودم را مي روم. تو حرف خودت را بزن اگر گوش ندادند آنها را رها کن.
گناه ديگر زبان افشاي سِّراست. ممکن است که کسي حرف خصوصي به شما بزند و شما از آن عکس و فيلم بگيريد و آبروي طرف را ببريد. عکس از فيلم بدتر است زيرا عکس لحظه اي است ولي فيلم تمام زندگي انسان را نشان مي دهد. بايد از همه ي زندگي فيلمبرداري کرد. ممکن است که کسي نقطه ي ضعفي داشته باشد ولي بايد نقطه قوت او را هم ديد. روايت داريم که واي به حال کسي که با فردي دوست مي شود تا اسرار او را بفهمد تا روزي آبرويش را بريزد. اين پستي انسان را مي رساند.
در قرآن داريم: اگر کسي اظهار به اسلام کرد، شما نگوييد که مسلمان نيستي. ما مأمور به ظاهر هستيم. اگر سِّر کسي را فاش کنيد خدا سِّر شما را فاش خواهد کرد.
خدا مي فرمايد که اگر شما به گناهکاري برگرديد من هم به قهاري برمي گردم. اگر مرا ياد کنيم من هم تو را ياد مي کنم. اگر تو ببخشي من هم تو را مي بخشم. کارهاي خدا بازتاب کارهاي ماست. قرآن مي فرمايد: خدا از مومنين دفاع مي کند. مسلماني کار خلافي کرده است و شما آنرا فاش مي کنيد. خدا هم سر شما را فاش مي کند.
فردي وسواسي بود و در کلمه ي والضالين مي ماند. آقايي او را مسخره کرد و بعد خودش به همين وسواس گرفتار شد. اگر سِّر کسي را بپوشانيم عاقبت به خير مي شويم. فرد هرزه اي خلاف کار بود. امام صادق(ع) فرمود: عاقبت اين فرد به خير است. پرسيدند :چطور مي شود؟ حضرت فرمود: او در خيابان فردي را در خواب ديد که لباسش کنار رفته بود و بدنش پيدا بود. پارچه اي را از خانه آورد و روي او انداخت. اين فرد وقتي از خواب بلند شد فهميد و گفت :خدايا هر کس اين پارچه را روي من انداخته عاقبتش را به خير کن. مردم سراغ اين فرد هرزه رفتند و اين داستان را سوال کردند. او تعجب کرد و گفت :وقتي من اين کار را کردم کسي در کوچه نبود.
اگر مردي سِّر همسرش را بپوشاند خدا جبران مي کند. خدا جبار است و در همين دنيا جبران مي کند. خدا مي فرمايد: اگر در راه خدا بدهي ،در همين دنيا جاي آنرا پر مي کنم. کشاورز يک دانه مي کارد ولي يک خوشه بيرون مي آيد ،اين جبران است. ما نبايد در کار مردم تجسس کنيم و اگر از آنها چيزي در ذهن مان داريم پاک کنيم. اگر يقين کرديم کار فرد خلاف است به خودش بگوييم .
گناه ديگر زبان مدح بيجاست. اگر کسي را تجليل کردند به لقبي که ندارد و او دفاع نکرد قطعا جهنمي است. در قرآن داريم :کساني که دوست دارند ستايش بشود به کاري که انجام نداده اند،حساب نکنيد که آنها رستگار هستند. روايت داريم: اگر حمد و ثنا کرديد خوبي هاي مردم را به بيشتر از آن چيزي که هستند، مشخص است که شما چاپلوس هستيد و اگر خوبي هاي مردم را کم ديديد، مشخص است که شما حسود هستيد.
فردي پولدار است و مقداري به مسجد کمک مي کند. بجاي اينکه از او تشکر کنند مي گويند که اين کم است زيرا او خيلي پولدار هستيد. اين حسادت است.
زماني طلبه ي جواني بودم. آقاي تاجري به من گفت :اين پنج تومان را بگير و براي پدرم قرآن بخوان. من هم گفتم شما اين ده تومان را بگير و براي مادرم قرآن بخوان. او گفت: من قرآن خواندن بلد نيستم. من گفتم: شما سوره قل هوالله را بخوان و من وسط قرآن را مي خوانم.
درمجلسي ما را به افطاري دعوت کردند. بعد گفتند که براي پدرم جزء قرآن هم ختم کنيد. من از اينکار ناراحت شدم. زيرا اگر من خودم براي پدر ايشان قرآن مي خواندم فرق داشت با اينکه ايشان مي خواهد به من بگويد.
داريم: نسبت به برادرت خدمت کن ولي اگر او خواست تو را به نوکري بکشد حاضر نشو.
من مجلس فاتحه را قبول نمي کنم زيرا اقوام فوت شده دوست دارند که من از مرحوم تعريف کنم. و من اين کار را نمي کنم .مثلا من در فاتحه مي بينم که چقدر گل آورده اند ولي نمي گويم اين کار اسراف است زيرا ممکن است که ديگر مرا براي اين مجالس دعوت نکنند. در جلسه ي خيرين مدرسه ساز گفتم: شما که مدرسه مي سازيد و کار خير مي کنيد، اگر خمس و زکات ندهيد، اين کارهاي خير شما را نجات نمي دهد. شما بايد اول خمس بدهيد و بعد مدرسه سازي کنيد. سال بعد گفتند که در مورد خمس و زکات صحبت نکن. من هم قبول نکردم. در قرآن داريم کسي که تبليغ مي کند نبايد بترسد.منکر ،منکر است.
يک روز براي کاري به مجلس رفتم و در رديف جلو نشستم. به من گفتند که اينجاي براي اعضاي شوراي نگهبان است و بايد بلند بشويد. گفتم: امروز شوراي نگهبان به مجلس مي آيند؟ گفتند: خير. ولي رسم است که اين صندلي ها خالي باشد. گفتم :اين رسم خلاف عقل است. البته احترام به شوراي نگهبان واجب است. من بلند شدم ولي گفتم :اين مسئله را در تلويزيون مي گويم. ما خلاف کارهاي بزرگ را نمي گيريمA ولي خلاف کارهاي کوچک را مي گيريم.
مسئولين کاشان در منزل ما جمع شدند که من با وزارت راه صحبت کنم بجاي اينکه راه قطار را از دليجان ببرند از کاشان ببرند. راه قطار بستگي به اين دارد که کجا نزديکتر است ،مسافر کجا بيشتر است و کجا ارزانتر است. من به آنها گفتم :در قرآن و روايات نام شهري را نبرده اند. آنها گفتند که اين قرائتي به درد ما نمي خورد. من نبايد مدح شهر يا هيئتم را بکنم.
وقتي شما نان خورکسي نيستيد مي توانيد حق را بگوييد. ولي اگر نان خور کسي باشيد نمي توانيد حق را بگوييد.
سوال – فکر نمي کنيد نوع برخورد شما با آن مجلسي که به شما افطار دادند خوب نبوده است. بالاخره آنها دوست داشتند که شما براي پدرشان طلب رحمت و آمرزش کنيد. آيا اين قدر رک بودن هم دستور دين است. بعضي وقت ها دل افراد با اين رک گويي ها مي شکند.
پاسخ – در مواردي هم نبايد رک گفت. مثلا جواني در مسجد نماز اشتباه مي خواند، نبايد به او بگوييم که تو با اين نماز به جهنم مي روي زيرا ديگر به مسجد نمي آيد. در مواردي بايد مراعات ظرفيت را کرد. خدا در دفعه ي اول به حضرت موسي مي فرمايد که با فرعون آرام صحبت کن ولي بعد مي فرمايد: غليظ صحبت کن. گاهي سنت بايد شکسته بشود. حضرت امير شنيد که يکي از فرماندارهايش( عثمان بن حُنيف) به ميهماني رفتند که همه اشراف بودند. حضرت نامه ي توبيخي براي او نوشت که شنيدم در ميهماني رفتي که همه اشراف بودند و فقرا نبوده اند. حضرت با اين نامه 1400 سال است که آبروي عثمان بن حنيف را برده است. چرا حضرت اين برخورد را کرد؟ چون او نماينده ي امام بود. بايد اين سنت شکسته مي شد که نماينده ي امام نبايد دراين نوع ميهماني شرکت کند.
يک وقت همه مي دانند که شما هشتادسال است خمس نمي دهي و مسجد ساخته اي. از اين فرد نمي توان تشکر کرد. دوطلبه به محلي رفتند.اهالي محل براي مسجد گوسفندي کشتند و کباب درست کردند. ولي هيچي به اين دو طلبه ندادند. بعد براي آنها مرغ آوردند و گفتند که اين گوسفند دزدي بود و چون ما مي خواهيم پشت سر شما نماز بخوانيم از آن گوشت براي شما نياورديم. زيرا مي خواهيم پيشنماز ما حرام خور نباشد.
در محيط خانواده اگر پدرشوهر به عروس بگويد که غذاي شور است عروس تا صبح خوابش نمي برد. و اين موجب اذيت کردن عروس مي شود. در اينجا رک بودن درست نيست. چاقوهاي خيلي تيز را غلاف مي کنند. در مواردي بايد شمشير را کشيد که دشمن برق آنرا ببيندولي بايد آنرا غلاف کرد. بايد ظرفيت و سن ها را در نظر گرفت. بايد زمان،مکان و شرايط را در نظر گرفت. همه جا رک بودن خوب نيست. آنجا سنت شده بود که روحانيون را دعوت کنند و بعد از افطار همه را وادار کنند که قرآن بخوانند. من بايد خودم قرآن بخوانم. اگر من براي شادي اموات شما قرآن بخوانم خوب است. ولي اجير کردن افراد بد است.
بعضي از مداح ها فقط براي پامنبري هايشان دعا مي کنند. بايد نگاه ما بالاتر از قبيله و شهر باشد. بايد روح مان را بزرگ کنيم.