92/7/2
دل مثل جاده ايست که در آن مسافريم آري چه آشکار چه پنهان مسافريم، ما برگ هاي زرد جدا مانده از درخت در درست بادهاي پريشان مسافريم، گاهي ميان خلوت يک روستاي دور گاهي در ازدحام خيابان مسافريم، در آفتاب وخاک ونسيمي که مي ورزد در قطره قطره گريه ي باران مسافريم، چون گرد راهيم که بگوييم که ايم خاموش در رکاب سواران مسافريم ،در زلف دوست يک شب تاريک گم شديم عمري گذشته است و کماکان مسافريم.
سوال – در ادامه ي دعاي امام زمان (اللهم الرزقنا طاعة...)به بحث زبان رسيديم . توضيحاتي در مورد اين بحث بفرماييد.
پاسخ – در دعاي امام سجاد(ع) داريم :خدايا نطق مرا به حق قرار بده. ما بايد استغفار کنيم از حرف هايي که نبايد مي گفتيم و گفتيم. خدايا به آبروي محمد و اهل بيتش آنچه حرف بد از زبان ما جاري شده ببخش و بيامرز و زبان ما را در وقت خطرناک کنترل کن.
بحث زبان بحث مهمي است. داريم: چه خون هايي که بخاطر لب ريخته شده است. افرادي به اسم دفاع از ولايت به مقدسات ديگران جسارت مي کنند و اين باعث مي شود که انتقام آنرا از شيعيان کشورهاي ديگر مثل پاکستان بگيرند. گاهي اوقات گفتن کلمه اي باعث مي شود که نعمتي از دست برود. مثلا ما مي خواهيم به کسي هديه اي بدهيم بعد مي بينيم عملي از او سر زد و از دادن آن منصرف مي شويم. اگر کلمه اي نابجا به ذهن شما آمد و آنرا نگفتيد ،اين ثواب صدقه را دارد. دولت براي بدها جريمه دارد ولي براي خوب ها جايزه ندارد.ولي خدا اين طورنيست. اگر جلوي خودت را بگيري و کلمه ي نابجايي را نگو به نفع خودت هم هست.
گاهي اوقات حرفي مي زنيم و بعد مي گوييم که شوخي بود. بدانيد که اين حرف اثر خودش را گذاشته است. اگر ميخ طلايي را به چشم شما بزنند و شما کور بشويد ،بعد بگويند: اين ميخ طلايي بود، شما مي گوييد :بالاخره من کور شدم. گاهي اوقات آبروي کسي را مي بريم و بعد مي گوييم که شوخي کردم. چه شما شوخي کرديد و چه شوخي نکرديد، آبروي فرد ريخته شده است. بعضي اوقات مي گوييم که فلاني گفت و من هم گفتم. کلوخ انداز را پاداش سنگ است. آيا اين کار درست است؟ البته در قرآن داريم که به پيامبر گفتند: ابتر و پيامبر فرمود: خودتي. گفتند: مومنين ديوانه هستند و پيامبر فرمود: خودشان ديوانه هستند. وقتي قرآن مي فرمايد: والکاظمين الغيظ يعني نگو، خودت هستي. قرآن مي فرمايد: وقتي او بد گفت شما بهتر از او بگوييد. اگر شما بيمار شديد و او به عيادت شما نيامد، شما به ديدن او برويد. پس خدا مي فرمايد که مقابله به مثل نکن. مثلا خانم عصباني است و حرفي به شوهرش مي زند، بايد مرد کوتاه بيايد. بعضي خانم ها با تلفن به همه مي گويند که فلاني حرف زشت زد. اين کار سخن چيني و اشتباه است.
اسلام مي گويد که اگر کسي به تو نيش زد تو از او انتقام نگير. برادران يوسف به او گفتند که ما خطا کرديم که تو را در چاه انداختيم. يوسف گفت: من همين الان شما را مي بخشم. در روز فتح مکه مردم به پيامبر گفتند که تو با ما چکار مي کني؟( آنها خيلي پيامبر را آزار داده بودند) پيامبر فرمود: همان کاري که يوسف با برادرانش کرد.من تمام مردم مکه را بخشيدم. بايد الگوي ما پيامبر باشد.
فيض کاشاني گفته که از زبان بيست گناه صادر مي شود. هر کاري زحمت دارد ولي زبان بي زحمت ترين عضو است و هيچ وقت درد نمي گيرد ولي درد مي آورد. داريم :انسان پشت زبانش پنهان است. تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد. داريم: مصلحت انسان در اين است که زبانش را کنترل کند. داريم: اگر مي خواهيد مزه ي ايمان را درک کنيد خزينه دار زبان تان باشيد. داريم: روز قيامت وضع کسي سخت تر است که در مسائل باطل بيشتر فرو برود. حرف هاي اضافي را نبايد گفت. به فردي گفتند که پدر شما چگونه از دنيا رفت؟ طرف گفت: تب و لرز کرد و مُرد. ممکن است که فردي همين مطلب را دو ساعت توضيح بدهد.AA پس کم حرف بزنيم. اگر خطبه هاي نماز جمعه کوتاه بشود اثرش بيشتر مي شود. از امام پرسيدند که چرا نماز جمعه دو رکعت است. امام فرمود : چون دوتا خطبه در نماز جمعه داريم ،خداوند دو رکعت نماز را کم کرده است که به مردم فشار نيايد.
گناهان زبان عبارتند از:
غيبت .وقتي پشت کسي حرفي را بزنيد،اين غيبت حساب مي شود حتي اگر به خودش هم گفته باشيد. اگر در جلوي طرف حرفي را زده ايد خوب است ولي اين مجوزي نيست که پشت سرش هم آن حرف را بزنيد.
کتمان شهادت يعني سکوت بيجا. گاهي مي دانيد که طرف مواد مخدرمي فروشد ولي مي گوييد: به ما ربطي ندارد ،او فاميل ماست و اگر ما بگوييم نانش قطع مي شود. مي دانيد با اين موادمخدر چند نفر معتاد شده اند؟ اگر کسي حرف حق را نزند او هم گناه کرده است.
در سوره قلم در مورد سخن چيني آيه داريم. گاهي فردي حرف باطلي مي زند و شما مي گوييد :صحيح است .اگر همه ي مردم به باطل راي بدهند باطل حق نمي شود. مشورت معنايش اين نيست که کدام اکثر هستند بلکه معنايش اين است که کدام بهترهستند. مشورت از شورمي آيد. يعني حرف حق را از باطل جدا کن. پس اکثريت دليل بر حقانيت نيست.
در اتاقي پنج نفر هستند. چهار نفر سيگاري هستند با نگاه دموکراتيک چون چهار نفر سيگاري هستند بايد نفري که سيگار نمي کشد را بيرون کنند. اما اسلام مي گويد که چون حق با هواي سالم است بايد آن چهار نفر بيرون بروند. پس براي ما معيار حق است. حق خودش معيار دارد. در اسلام مرد سالاري و زن سالاري نداريم ،ما حق سالار داريم. يک وقت همه درست مي گويند و يک وقت همه اشتباه مي گويند .ممکن است که در مجموعه ي باطل حقي هم باشد مثلا فردي را اشتباه زندان کرده باشند. ممکن است که فردي مظلوم باشد ولي ظالم هم باشد يعني وقتي به مظلوم فشار مي آيد او هم به ديگري ظلم مي کند. همراهي با باطل ،خشونت و لجاجت همه گناه است. بدعت هم يکي ديگر از گناهان زبان است. گاهي فردي مي گويد: انشاءالله نمازت درست است. ما خيلي راحت حکم غلط و درست مي دهيم بدون اينکه تخصص اين کار را داشته باشيم. آيا شما به بيمار مي گوييد که اين قرص ها را بخور ،انشاءالله خوب مي شوي؟
گاهي سر سفره مي گويند که اين بچه است و نمي فهمد، اين درست نيست. داريم که اگر پدر و مادري در جلوي چشم بچه اي که در گهواره است آميزش جنسي کند، اگر بچه دختر باشد زناکار و اگر پسر باشد زناکننده بار مي آيد. پس نگاه اثر دارد. اگر بچه نمي فهمد چطور مي گويند: وقتي نوزاد به دنيا آمد ،در گوش راست او اذان بگوييد؟ حتي مرده مي فهمد و الا به او تلقين نمي کردند. به مرده مي گويند که بشنو، اگر فرشته آمد بگو :خدا و پيامبر و قرآن را قبول دارم. قرآن مي گويد که هستي تسبيح مي گويد، تو نمي فهمي. ما سميع ايم و بصيرايم و خوش ايم ،باش ما نامحرمان ما خاموشيم.
قرآن مي فرمايد :وقتي لب تکان مي خورد دو فرشته عتيد و رقيب مي نويسند. در روز قيامت پرونده باز مي شود و مي فرمايد :خودت بخوان بگو تو را چکار کنيم و انسان اقرار مي کند. انسان وقتي پرونده را باز مي کند مي گويد: اين چه پرونده اي است؟ ريز و درشت را نوشته است.
ما حرف زدن را جزواعمال خودمان نمي دانيم و ِالا مواظب حرف هاي مان بوديم. مشکل اصلي ما اين است که قبل از حرف زدن فکر نمي کنيم. ما مي خواهيم از غافله عقب نمانيم يعني مي بينيم همه يک حرفي مي زنند، ما هم حرف بيخودي مي زنيم.
از گناهان ديگر زبان نفاق است. يعني حرفي را مي زنيم که در دل مان نيست. پيرمردي مُرد و مريد يکي از آيت الله ها بود. يکي از اعضاي دفتر نوشت: خبر فوت را به آيت الله داديم ايشان بشدت ناراحت شدند. و تسليت گفتند. وقتي آقا مي خواست اين نوشته را امضا کند. گفت :من بشدت ناراحت نشدم. ايشان در سن 95 سالگي فوت کرده اند و اين عمر طبيعي اش بوده است. دروغ نوشتن هم مثل دروغ گفتن است. بشدت ناراحت شدم را عوض کردند و نوشتند آقا ناراحت شدند. آقا گفت :من ناراحت هم نشدم. آقا گفت بنويسيد: خدا او را رحمت کند و به شما صبر بدهد. گاهي ما لجبازي مي کنيم و مي گوييم که او بايد به من سلام کند يا رئيس اداره بايد براي من بنويسيد. گاهي شما مي توانيد کار را درعرض ده دقيقه انجام بدهيد. گاهي مادر شوهر حرفي مي زند شما آن حرف را قورت بدهيد تا زندگي تان بهم نخورد.
گاهي اوقات يک حرف هزاران مسئله را بالا و پايين مي کند. مادري در شب عروسي از پسرش پرسيد که مرا بيشتر دوست داري يا عروس را. اين مادر تا آخر عمر يادش بود که پسرش گفته عروس را بيشتر دوست دارد. چرا مادر اين سوال را مي پرسيد؟ گاهي اوقات سوالات بيخود است و جواب ها فتنه مي شود. همه ي سوالات را نبايد جواب داد. فرعون از حضرت موسي پرسيد که پدر من کجاست؟(مثلا مي خواست که موسي بگويد روزگار پدر تو سياه است) موسي ديد که اگر بخواهد به اين سوال جواب بدهد در آن فتنه است بنابراين گفت :ما چکار به پدر تو داريم. خدا مي داند که آنها کجا هستند. پس نبايد همه ي سوالات را جواب داد. در رژيم شاه ،ساواک من را احضار کرد. از بچه ها پرسيدم که بروم يا خير؟ به من گفتند :برو ولي جواب منفي بده. سعي کنيم زود قول ندهيم. زيرا ممکن است که قول هاي ما عملي نشود. چون همه چيز دست ما نيست.
پدر من بازاري بود و وقتي من طلبه شدم خيلي ها او را توبيخ کردند و گفتند که کارت اشتباه بود که او را دنبال آخوندي فرستادي، بايد او را دنبال تجارت مي فرستادي. وقتي من در نجف بودم پدرم پولي فرستاد که من به مکه بروم زيرا داريم کسي که به مکه برود فقير نمي شود. ما نان خشک همراه خودمان به سفر مي برديم زيرا سفر با ماشين زياد طول مي کشيد. وقتي داشتم چهل تا نان مي خريدم خواستم يک نان هم براي شام بخرم ولي با خودم گفتم کسي که چهل تا نان دارد گرسنه نمي خوابد. همان شب خواستم يکي از نان ها را بعنوان غذا بخورم. نان ها را دراتاق بغلي گذاشتم که خشک بشود. وقتي خواستم ناني براي شام بردارم صاحب اتاق در را بسته و رفته بود. شام نداشتم و گرسنه بودم. از اتاق هاي ديگر مقداري نان خشک و مانده گرفتم و خوردم. با خودم گفتم که اشتباه من بود که گفتم حالا که چهل تا نان دارم گرسنه نمي خوابم. خدا خواست که من با داشتن چهل تا نان، گرسنه بمانم.
ما نبايد بگوييم که در کامپيوتر نشان مي دهد که هواپيما فلان ساعت مي نشيند پس نيازي به خدا نيست. زيرا محاسبات دقيق نيست. گاهي در وزارتخانه اي با دوهزار تا کامپيوتر يک کشتي آهن گم مي شود و گاهي در ميدان تره بار که يک کامپيوتر هم ندارند حتي يک گوني سيب زميني هم گم نمي شود.
ما بايد بدانيم حرف هايي که مي زنيم جزو اعمال ماست و در جايي ثبت مي شود. قرآن مي فرمايد: ما آثار عمل شما را هم مي نويسيم. گاهي ما يک کلمه مي گويم ولي سرنوشتي را عوض مي کنيم. ما خيلي راحت حرف مي زنيم، در مورد ايراني ها، امريکايي ها، کاشاني ها و... راحت حرف مي زنيم. زبان از همه ي اعضاي بدن کوچکتراست ولي از همه اعضا پرخطرتر است.
سوال – صفحه 460 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – اين صفحه نکته ي لطيفي دارد. خدا براي بعضي مي فرمايد که خدا به آنها بشارت داد و براي بعضي خدا مي فرمايد: اي پيامبر تو بشارت بده. کساني که از طاغوت اجتناب مي کنند و دل به خدا مي سپارند، خود خدا به آنها بشارت مي دهد. کساني که حرف ها را مي شنوند و سبک و سنگين مي کنند ،افراد خوبي هستند ولي دل به دريا نمي زنند، اينها افراد متديني هستند و از حق پيروي مي کنند ولي پيامبر به آنها بشارت مي دهد.
کساني که در جبهه و در آب و آتش هستند خدا به آنها درود مي فرستد. کساني که در جبهه سخنراني مي کنند و در آب و آتش نيستند، پيامبر به آنها صلوات مي فرستد. فردي به من گفت که اين قدر که شما از رزمندگان تجليل مي کنيد از بازاري ها تجليل نمي کنيد. من گفتم :شما براي حضرت خديجه بيشتر گريه کردي يا براي حضرت علي اصغر؟ او گفت: براي حضرت علي اصغر. من گفتم: حضرت علي اصغر جان داد و خديجه مال داد. پس کسي که جان داده است با کسي که مال مي دهد فرق مي کند. به جانبازي که يک پايش را از دست داده بود گفتم که تو بهشتي هستي زيرا يک پايت به بهشت مي رود، پس قطعا پاي ديگرت هم به بهشت خواهد رفت.
خدا به حضرت ابراهيم مي گويد که اسماعيل را بکش و ابراهيم بلافاصله اطاعت مي کند. اگر کسي ديگري بود مي گفت که اسماعيل الان خواب است ،اين امر ارشادي است و دستوري نيست ،فوري نيست و ... يعني هزار تا دليل مي آورد که اين کار را نکند. هر کاري بخواهيد بکنيد راهش را پيدا مي کنيد و هر کاري را که نخواهيد بکنيد بهانه اش را پيدا مي کنيد.
هفته ي دفاع مقدس را به خانواده شهدا، جانبازان و اسرا تبريک مي گوييم .خدايا ما را نسبت به خون هاي شهدا خائن قرار نده. و به ما توفيق بده که خادم اين انقلاب و شهيدان باشيم کمبودهاي مملکت ما را هر چه زودتر بدست مسئولين برطرف بفرما.