اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

92-06-26-حجت الاسلام والمسلمين قرائتي- خاطره از حرم امام رضا

92/6/26

خانه هاي آن کساني مي خورد بيشتر در که به سائل مي دهند از هرچه بهتر بيشتر ،عرض حاجت مي کنم آنجا که صاحبخانه اش پاسخي مي دهد با ده برابر بيشتر، عازم مشهد شدم تا با تودرد دل کنم بودنم را مي کنم اين گونه باور بيشتر ،مرقدت ضرب المثل هاي مرا تغيير داد هر که بامش بيش برفش نه کبوتر بيشتر، چهار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است اين چنين يعني سه فصل از شهر قمصر بيشتر ،اي که راه انداختي امروز و فرداي مرا چشم بر راه تو هستم روز آخر بيشتر ،از غلامان شما مي شود دنيا گرفت من نيازت دارم روز محشر بيشتر.

سوال – خاطره اي از کرامت امام رضا(ع) را بيان بفرماييد.

پاسخ – طلبه ها بعد از اينکه ده سال درس خواندند بايد در يک رشته ي تخصصي بروند. اصطلاحا مي گوييم: مي خواهد برود درس خارج . حدود چهل سال پيش ،ده سال درس من تمام شد .ده سالي که در قم درس خواندم فکر کردم که چه رشته اي را انتخاب کنم. آخوند مي تواند دفتر ازدواج و طلاق داشته باشد ،منبري ،قاضي ،فقيه ،مفسر هم بشود. بالاخره به ذهنم رسيد که آخوند اطفال بشوم. گفتم :خودم الگو و نمونه ي ديگران مي شوم. قرآن مي فرمايد: علامت مومن اين است که الگوي ديگران بشود. يعني ما بايد کاري بکنيم که مردم از ما ياد بگيرند. الان مي گويند: مد است.يعني مردم رفته اند من هم عقب مردم بروم. ما بايد خودمان مُد کنيم. چرا دنباله رو هستي؟ بنده ي خوب خدا بايد از خدا بخواهد که يک راهي را پيدا کند و بندگان به دنبال او بروند. انسان بايد قالب ساز باشد نه قالب پذير،مدل ساز باشد نه پيرو مُد ديگران.

از بچه ها ي کوچه شروع کردم. در کاشان ،اول ماه رمضان به کوچه آمدم و شش بچه ي سيزده ساله را پيدا کردم و گفتم که مي خواهم براي شما قصه بگويم. آنها آمدند و فردا شب هم اين کارتکرار شد. کار ما گرفت. ماه رمضان تمام شد. حدود صد نفر بچه جمع شدند بدون تامين اعتبار و پذيرايي. تخته سياه و تخته پاک کن هم نداشتم. آنها را قرض گرفتم و در مسجد کلاس گذاشتم. من چهار سال بخاطر بچه ها از قم به کاشان مي رفتم. همان چهارسال که کاشان بودم به مشهد رفتم و به امام رضا(ع) گفتم که من مي خواهم شب جمعه اينجا بمانم و در ضمن کلاس کاشان را در اينجا برقرار کنم. يک زيارت جامعه و امين الله خواندم.

در حرم آقايي مرا ديد و گفت که سمينار دبيران ديني است، تو هم با من بيا. با اين آقا منتظر تاکسي بوديم که فردي جلوي پاي ما ترمز کرد و ما سوار شديم و متوجه شديم که ايشان آقاي باهنر است. ما همراه ايشان به سمينار رفتيم. مرحوم مطهري ،بهشتي ،آقاي خامنه اي و رفسنجاني هم بودند. جلسه ي خوبي بود. من به آقاي بهشتي گفتم که من دبير نيستم ولي مي خواهم در عرض 5 دقيقه طرحي را بگويم. ايشان دستور داد و پنج دقيقه به ما وقت دادند. من درعرض پنج دقيقه خاطره اي گفتم که خيلي شيرين بود. آقاي صادقي که جزو هفتاد و دو تن شهيد شد، نيم ساعت وقت خودش را به من داد. و من شيرين کاري هايي را گفتم و همه خنديدند و خيلي خوشش شان آمد. آقاي بهشتي گفت :آيا ما مي توانيم با خنده دين را القاء کنيم؟ اين يک طرح کلي بود. من با ديدن اين شيخ فهميدم که مي شود.

آقاي خامنه اي به من گفت که به مسجد ما بيا، من نماز مي خوانم و شما صحبت کن زيرا من ممنوع صحبت شده ام. ايشان مرا به خانه شان برد و چند روز ميهمان ايشان بودم. بعد با ايشان به مسجد رفتم. و در آنجا جوانان انقلابي زيادي ديدم. اين برکت را از امام رضا(ع) ديدم.

در مشهد آقاي مطهري مرا شناخت و بعد از انقلاب مرا نزد امام برد. و گفت که ايشان به درد تلويزيون مي خورد. امام مرا نمي شناخت. بعد به تلويزيون رفتم. آغاز کار من از توسل به امام رضا(ع) شروع شد.

در تابستان ها من از قم به مشهد مي آمدم و هيچ وقت کلاس هايم را تعطيل نمي کردم. من ماه عسل با خانمم به مشهد رفتم و برادرم گفت که من براي تو پول مي فرستم. پول هاي من تمام شد و پول نرسيد. در صف نانوايي بودم و پول نداشتم، از صف بيرون آمدم. سجاده اي در خانه داشتيم که قيمتي بود. آنرا برداشتم که بفروشم ولي خانمم فهميد و از اين کار منصرف شدم.

به حرم رفتم و گفتم که براي بي سوادها زيارت نامه مي خوانم ولي کسي به من نگفت که زيارت نامه بخوان. تسبيحي داشتم که مي خواستم آنرا بفروشم ولي خيلي ارزان مي خريدند. پيش امام رضا(ع) رفتم و گفتم که نمي دانم چکار کنم. خودت کسي را بفرست که براي من پول بياورد. نيم ساعت ايستاديم و خبري نشد. به امام رضا(ع) گفتم: اي امام نانوايي بسته مي شو زودتر پول را بفرست. يکي از علماي سيد مرا ديد و گفت که من مسافر هستم و پول زيادي دارم و چون شما گفتيد که تا آخر تابستان در مشهد هستيد ،پول ها را به تو مي دهم و بعدا از تو مي گيرم. در زيارت نامه جامعه براي امام چهارصد کمال گفته شده است .

وقتي شما خواب تان مي آيد پلک و بعد گردن تان پايين مي افتد. در زيارت داريم: اي امام رضا(ع) شما کرات زمين را نگه داشته ايد. ما نمي توانيم امام ها را بشناسيم. قرآن مي گويد: ابر و باد و خورشيد براي بشر است. پس هستي براي ماست. خدا مي فرمايد : بشر هم براي عبادت خلق کرديم. پس بشرهم براي عبادت خلق شده است. تا رنگ عبادت پيدا کند. کسي که دستش در دست معصوم باشد کارهايش رنگ خدايي مي گيرد. رهبران غير معصوم نمي توانند ما را خدايي کنند. گفته اند که وقتي امام نيست بايد دستمان در دست فقيه عادل باشد.

امام خميني در وصيت نامه اش مي گويد که ما مفتخر هستيم که امام باقر(ع) و حضرت مهدي از ماست. ما مفتخريم که مذهب فاطمه از ماست. اين بالاتر از شهادت دادن است. امام هم شهادت مي دهد و هم افتخار مي کند. ما بايد خدا را شکر کنيم که دستمان در دست معصوم است. ما مفتخر به ولايت فقيه هستيم. تمام دنيا ولايت فقيه دارند ولي اسمش ولايت فقيه نيست. ولايت فقيه يعني کسي که حرف آخر را بزند. در دنيا وقتي به تناقض مي رسند يا رئيس جمهور يا شاه يا قوه قضائيه حرف آخر را مي زند. استخاره يعني اينکه برو کار را انجام بده حتي ممکن است که آن چيزي که مي خواهي نشود. يعني از ترديد بيرون رفتن. ما مفتخرهستيم که در کشوري زندگي مي کنيم که حرف آخر را يک فقيه عادل مي زند.

در پاکستان سخنراني داشتم و به من گفتند که اينها استاد دانشگاه و از اهل تسنن هستند. آنها وهابي هستند. وهابي ها ما را مشرک مي دانند. گفتم که ما در اينجا بحثي مي کنيم که به سني و شيعي کاري نداشته باشيم. من بحث جالبي گفتم و آنها خوشش شان آمد و در آخر جلسه يکي گفت: آفرين بر تو، حيف که شيعه هستي. من گفتم :بحث هاي من از قرآن بود که هر دو طرف قبول داريم ولي حرف تو شعار بود.

من از متن قرآن ثابت کردم که شيعه هستم. گفتم: وقتي پيامبر بود شيعه و سني نبود. رسول الله اسوه همه بود. وقتي پيامبر در گذشت مسلمانان دو دسته شدند: عده اي فقه شان را از ائمه گرفتند و عده اي هم از چهار فقيه ديگر فقه شان را گرفتند. قرآن در مورد اهل بيت مي فرمايد: يطهرکم تطهيرا .اهل بيت در قرن اول بودند. ولي علماي شما در قرن دوم بودند. پس اهل بيت يک قرن جلوترهستند .قرآن مي فرمايد: السابقون سابقون اولئک المقربون. همه ي ائمه شهيد شدند قرآن مي فرمايد: کسي که شهيد شده مقامش از کسي که شهيد نشده بالاتر هستند. پس من شيعه هستم. و به من نگوييد که حيف شيعه هستي.

سوال – حديثي از امام رضا (ع) بفرماييد.

پاسخ- امام رضا(ع) را با ده طرح سياسي به مرو آوردند. زيرا امام در مدينه بود و مي خواستند که امام زير نظر باشد. در مسير از قم و نيشابور حرکت کردند. در نيشابور جمعيت انبوهي دور امام رضا(ع) جمع شدند و گفتند: جمله اي به ما بگو.( آنها مي خواستند به ظاهر امام را ولي عهد کنند ولي مي خواستند امام را زير نظر داشته باشند. آنها امام را شناسايي مي کردند. پدر امام رضا(ع) را سه روز روي پل بغداد گذاشتند که هر کس اين جنازه را ديد و جيغA  زد، او را به جرم شيعه بودن دستگير کنند) امام نام اجدادش را تا پيامبر برد و خط را به مردم نشان داد و فرمود: توحيد قلعه(حصن) است. قلعه با زندان فرق دارد. در قلعه را از درون قفل مي کنند ولي در زندان را از بيرون قفل مي کنند. اموال و جان انسان در قلعه محافظت مي شود. انسان اگر با خدا معامله کند آرامش دارد.

امام خميني وقتي براي خدا قيام کرد در هنگام مرگش مي گويد: با قلبي آرام دنيا را ترک مي کنم. پس کسي که در قلعه زندگي مي کند آرامش دارد. روايت داريم :مومن کسي است که اگر همه ي شهر بگويند که آدم خوبي است يا اگر تمام شهر بگويند آدم بدي است برايش فرقي نکند. يعني با گفتن خوبي مغرور نمي شود و با گفتن بدي دلش پايين نمي ريزد. اگر در فضاي خدا آمديد، ديگر کاري به زنده باد يا مرده باد نداريد. بچه اي که دستش در دست پدرش است نگراني ندارد حتي اگر همه به او بد نگاه کنند. امام مي فرمايد :هر کس وارد قلعه بشود از عذاب من در امان است.

در دعاها داريم که مواظب باشيد که خودتان را به غير از خدا نفروشيد. کاروان شاه عباسي که در راه کربلا ساخته شده هنوز مانده است ولي تاج و طلاهاي شاه عباسي نابود شده است. هر رنگي به غير از خدا از بين مي رود. بعد از گذشت هزار و چهار صدسال عشق مردم از کم نشده است زيرا امام حسين(ع) رنگ خدا دارد. تمام علاقه هاي ما با کمي بالا و پايين از بين مي رود. پس امام رضا (ع) فرمود :خدايي بشويد. امام مدتي ساکت شد و آنها را منتظر گذاشت.(فردي از امام سوال کرد و امام مدتي سرش را پايين انداخت و بعد صحبت کرد. آن فرد گفت :آيا داشتيد فکر مي کرديد؟ امام فرمود: خيلي مي خواستم کمي سکوت کنم تا شما تشنه تر بشويد.)

بعد امام فرمود: توحيد شرط دارد. من که امام زنده هستم توحيد هستم. پس هرکس مي خواهد توحيدش کامل بشود بايد ولي خدا را بپذيرد. A در نماز وضو و قبله شرط است .پس نماز بدون وضو و قبله باطل است. توحيد بدون ولايت غلط است.همچنين که توحيد بدون تبري هم غلط است. ما بايد نسبت به طاغوت کفر بورزيم. اگر هم نماز بخوانيم و هم طاغوت را قبول داشته باشيم اين اسلام امريکايي است. اسلام آمريکايي مي گويد: با امريکا سازش کن و نمازت را هم در مسجدالحرام بخوان. اسلام ناب اسلامي مي گويد :يکفر بالطاغوت و يومن بالله .

مثل اين حديث را در ولايت اميرالمومنين داريم. ولايت علي بن ابيطالب حصني، فمن دخل حصني امن من عذابي .کلمه لااله الاالله حصن است .يعني تمام جمله اي که براي خدا آمده براي حضرت علي(ع) آمده است. جمله اي که براي آب زمزم آمده، براي آب فرات هم آمده است.

اگر شما نزد دکتر برويد و دکتر بگويد که يا آمپول بزن يا قرص بخور. اين نشان مي دهد که ترکيب شيميايي آنها يکي است. با اينکه يک جامد و يکي مايع است. پس روح ولايت و توحيد يکي است. ولايت شما خدا و رسول است و همان کسي که در رکوع انگشتري داد. پس اين دو تا يک ولايت است يکي ولايت مخلوق و يکي ولايت خالق.

يکي از ادله اي که ما بايد امام زنده داشته باشيم همين حديث است که توحيد بدون ولايت امام معصوم قابل قبول نيست.

در قرآن اسامي چند گروه آمده است: يهود، نصارا، مجوز و صابئين .رهبران آنها عمران صابئي جلسه اي با امام رضا(ع) داشت. مامون هم در آن جلسه حضور داشت. عمران صابئي وقتي استدلالات امام را شنيد گفت: دلم دارد نرم مي شود مثل اينکه حق با شماست. امام بلند شد و رفت تا زمان اول وقت بخواند. عده اي به امام گفتند که بحث را تمام کنيد و بعد به نماز برويد ولي امام فرمود: اول نماز.

حاج احمد آقا مي گفت: روزي که شاه فرار کرد انبوهي از خبرنگاران در نوفولوشاتو جمع شدند و امام صحبت کردند. در همان هنگام امام از من پرسيد که اذان گفته اند؟ من گفتم :بله . امام صحبتش را رها کرد و براي نماز خواندن رفت. آنها گفتند کهA  شما داريد با کره ي زمين صحبت مي کنيد ولي امام فرمود: نماز.

ما منتظر زماني هستيم که وقتي خانم در آشپزخانه صداي اذان را مي شنود شيرآب را ببندد و به سراغ نماز خواندن برود. و بعد از نماز بقيه ي کارش را انجام بدهد. اذان تلفن خداست. همانطور که به تلفن آدم ها توجه داريد به تلفن خدا هم توجه کنيد.

خدايا به آبروي امام رضا(ع) عيدي ما را ايمان کامل ،بدن سالم، عقل قوي، علم مفيد، عمر با برکت، رزق حلال، نسل پاک، سعه ي صدر، نيت خالص ،عزت دنيا و آخرت قرار بده.A  هر چه به عمر ما اضافه مي کني به اخلاص ما بيفزا و روز آخرت را روز شرمندگي ما قرار نده.