92/2/4
سوال- در مورد نکته هاي سوره ي يوسف توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – قرآن هزاران داستان دارد که سوره ي يوسف هم يکي از آنهاست که با خواب شروع مي شود و با تعبير خواب به پايان مي رسد. اين يک هنر داستان نويس است که آغاز و سرانجام داستان بهم ربط داشته باشد.
در سوره انسان يا دهر داريم که امام حسن(ع) و امام حسين(ع) کوچک بودند و بيمار شدند ،پيامبر به ديدن آنها رفت. مردم گفتند که براي سلامتي بچه ها روزه بگيريد. حضرت امير قبول کرد و خانواده ي آنها سه روز روزه گرفتند ولي هر سه شب افطارشان را به فقير ،مسکين و اسير دادند و با آب افطار کردند. آنها گفتند که ما افطاري مان را به شما داديم ( آنها پيوسته به ديگران طعام مي دادند و هر چيزي که دوست داشتند مي دادند)ولي از شما جزا و پاداشي نمي خواهيم. مسکين کسي است که از بي پولي در خانه مي نشيند يعني مسکين در مسکن مي نشيند.
نکات اين داستان عبارت است از:عيادت بزرگترها از کوچکترها، پذيرفتن پيشنهاد کوچکترها توسط بزرگ ها A ،کمک دائمي باشد نه لحظه اي ،اطعامي که مي دهيد دوست داشته باشيد ، اخلاص داشته باشيد يعني در عوض کاري که مي کنيد چيزي نخواهيد. در ادامه آيه مي فرمايد: فقط براي خدا يعني شدت اخلاص .چيزي از کسي نخواستن از درون قلب. گاهي انسان در عوض کارش پولي نمي خواهد ولي انتظار دارد.
آيت الله ميرزا جواد تهراني در زمان طاغوت به من گفتند که شما روش کلاس داري را براي طلبه هاي مشهد آموزش بدهيد. ما زندگي مان را به مشهد برديم. به امام رضا(ع) گفتم که من کلاس داري مي کنم و از کسي پولي نمي خواهيم و از شما مي خواهم که من يک طلبه ي مخلص باشم. روزي کلاسي براي طلبه ها داشتم. در مسجد تنگ بود و همه با هم نمي توانستند از در خارج بشوند. يکي از طلبه ها جلوي من بود و نگاهي به پشت سر کرد ولي چيزي نگفت.من پيش خودم گفتم که حداقل احترامي مي گذاشت چون من استاد او بودم. وقتي اين فکر در ذهنم خطور کرد، فهميدم که در کارم اخلاص نيست.زيرا انتظار تشکر داشتم و انتظار داشتم که او به من تعارف کند. به منزل آيت الله تهراني رفتم و داستان را تعريف کردم. و گفتم که من متضرر دنيا و آخرت شدم. ايشان شروع به گريه کرد و با فرياد گريه مي کرد، من ناراحت شدم و از اينکه اين مطلب را به آقا گفتم پشيمان شدم. ايشان به من گفت که از امام رضا(ع) تشکر کن که در وسط کارت فهميدي که مخلص نيستي. امام رضا(ع) تو را خيلي دوست داشته که الان مشکل کارت را فهميدي .
اخلاص کار را به مورچه اي سياه که در شب تاريک بر روي سنگ سياه راه مي رود تشبيه کرده اند. يعني گاهي انسان خودش نمي فهمد که مخلص نيست. مثلا خانم براي فاميل شوهرش کاري مي کند، خانم نبايد بطور مدام به آقا بگويد که براي فاميل هايت کاري کردم زيرا اين باعث مي شود که اخلاص کار از بين برود.
خداوند فضايلي را براي کساني که افطاري شان را به فقير، اسير و مسکين دادند و پاداشي نخواستند عنايت مي فرمايد :در قيامت شري به آنها نمي رسد،شادي و سرور،بهشت و لباس ابريشمي ،روي تخت ها مي نشينند( درتمام آيات قرآن داريم که روي تخت بنشينيد .پس روي زمين نشستن فضيلت نيست. در قديم به ما مي گفتند که در شأن شما نيست که روي صندلي بنشينيد)،دردي ندارد...
در قرآن داريم که اگر زن و مرد با هم اختلاف دارند با داور مشکل شان را حل کنند و به دادگاه مراجعه نکنند. اگر اين دو داور هدف شان اصلاح باشد خدا کارشان را درست مي کند. اين آيه با کلمات دعوا و آشتي شروع شده و با کلمات دعوا و آشتي تمام شده است. اين هنر قرآن است.
من متوجه شدم که در کنار درس طلبگي، بايد با قرآن هم آشنا بشوم بنابراين تفسير را شروع کردم. آيت الله مکارم مي خواستند تفسيري بنويسند و از من خواستند که به ايشان کمک کنم. من از ده صفحه سوره يوسف، هشت صد نکته بدست آورده ام. ما مسابقه اي بين افرادي گذاشتيم و حدود شش صد تا نکته ي ديگر هم بدست آمد. ممکن است که اگر افراد ديگري هم تامل کنند، نکات ديگري بدست بياورند.
در اول سوره يوسف داريم که يوسف خواب ديد و خوابش را به پدرش گفت. صاحبخانه دلش براي خانه مي سوزاند ولي مستاجر دلش براي خانه نمي سوزد. پدر ،دلش براي فرزند مي سوزد. پس ما بايد حرف هاي مان را به پدرمان بگوييم( پدري واقعي و پدر معنوي مثل رهبر). بايد بين رابطه ي پدر و فرزندي ،عاطفه وجود داشته باشد. پس ما بايد حرف هاي مان را به بزرگتر بگوييم و ادب هم داشته باشيم و بزرگترها حرف هاي کوچکترها را گوش بدهند. حضرت ابراهيم با اسماعيل مشورت کرد و گفت که من پي درپي خواب مي بينم که تو را ذبح مي کنم. اسماعيل گفت: حرف خدا را گوش کن. خدا مي خواست ابراهيم از فرزندش دل بکند نه اينکه او را بکشد. اين امتحان سخت ابراهيم بود زيرا او در زمان پيري بچه دار شده بود. ابراهيم در مورد خوابش وسوسه نشد و سريع به آن عمل کرد ولي ما سعي مي کنيم که کار را عقب بيندازيم تا آنرا انجام ندهيم. من در مورد ازدواج آسان طرحي نوشتم و به رئيس جمهور قبلي دادم و بعد به مجلس و دولت رفت و شش سال گذشت و آخر هم جواب نداند.
در تابلويي نوشته شده بود که اگر بخواهيد کاري را بکنيد راه آنرا پيدا مي کنيد و اگر بخواهيد کاري را نکنيد، بهانه اش را پيدا مي کنيد.
قرآن مي فرمايد که اگر کاري را براي خدا بکنيد مثل اين است که دانه اي را بکاريد و آن دانه هفت خوشه بدهد و از هر خوشه صد تا دانه برويد. خدا مي خواهد بگويد که به فقرا کمک کنيد ولي در جلسه اي روي اين آيه بحث مي کردند که آيا اين دانه شامل عدس هم مي شود يا فقط منظور گندم است. گاهي ما هدف را گم مي کنيم.
گاهي در کارهاي تفحص مي کنيم که به درد ما نمي خورد که مثلا فلاني دو خواهر دارد يا يک خواهر يا سفرنامه فلاني چند صفحه است. ما نبايد با الفاط بازي کنيم زيرا عمر ما طولاني نيست . البته اگر چيزي ضرروت دارد مي توان روي آن تحقيقات طولاني کرد.
يوسف به پدرش گفت که من خواب ديدم که يازده ماه و ستاره به من سجده مي کنند.
بعضي از خوابها بخاطر اموري است که در روز انجام مي دهيم .بعضي از خواب ها وسوسه ي شيطان است و بعضي از خوابها الهام و بشارت است .روايت داريم که خواب مي تواند يک ارتباط معنوي ، بشارت يا خاطرت روز يا تهديدات شيطاني باشد ولي خواب حجت نيست.
فردي به من گفت :بزرگي به کربلا رفته است و به حضرت علي(ع)متوسل شده است تا خواب ببيند که مرجع اعلم کيست و خواب ديده است که فلاني مرجع اعلم است. من گفتم: علما بايد مرجع اعلم را انتخاب کنند يا عده اي را اعلام کنند که مي توان از آنها تقليد کرد ولي خواب ايشان حجت نيست. مثلا اگر بيماري بگويد که من خواب ديده ام که بايد فلان دارو را بخورم، آيا کسي حرف او را قبول مي کند؟
سوال – صفحه 306 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين صفحه داريم : اي يحيي، کتاب آسماني را جدي بگير. هر طلبه بايد ببيند که آيا قرآن و تدبر در آن جدي است يا خير. الان قرآن در خيلي از موارد جدي نيست. مثلا در جلسه مي گويند که قرآن بخوانيد تا مردم جمع بشوند يعني قرآن را نمي خوانند که ببينند چه مي گويد. مثلا عروس و داماد با هم اختلاف دارند. ما مي توانيم ببينيم که نظر قرآن در مورد توقع زن و مرد از يکديگر چيست .بايد فکر و نگاه ما قرآني باشد. حرف ما بايد قرآني باشد يعني محکم باشد، رسا باشد و کريمانه باشد. قرآن همه ي چيز ماست. استفاده ي ما از قرآن بيشتر دکوري است . مثلا قرآن را در سفره عقد مي گذاريم يا در سر سفره ي هفت سين مي گذاريم .اقتصاد ،عزاداري ،نمازجماعت و همه ي کارهاي ما بايد قرآني باشد . ما بايد به قرآن نزديکتر بشويم.
بعضي مي گويند که شايد ما مي ترسيم که قرآني عمل کنيم زيرا ممکن است که با حساب و کتاب ما جور در نيايد .ما بايد خودمان را اصلاح کنيم. مثلا بيماري نمي تواند بگويد که من به دکتر نمي روم شايد بگويد فلان غذا را نخور. نبايد همه چيز طبق مراد ما باشد. مثلا دختر خانم مي گويد که من حجاب را دوست ندارم ولي نماز مي خوانم. ولي اين درست نيست.
ما بدون دين نمي توانيم باشيم زيرا دين همان راه است و ما نمي توانيم بدون راه باشيم. ما سه راه داريم :هر چيزي که دوست داريم ، هر چه جامعه و مردم مي گويند (عرف) و هر چه خالق گفته است. اما نمي توانيم به هرچيزي که دوست داريم عمل کنيم زيرا خيلي از موارد کاري را کرده ايم و بعد پشيمان شده ايم .پس راهي که ما انتخاب مي کنيم درست نيست. چون اگر راه ما درست بود هيچ انساني پشيمان نمي شد. اگر بخواهيم به عرف عمل کنيم باز اين هم درست نيست زيرا مردم هم پشيمان مي شوند. پس ما بايد ببينم که خالق چه چيزي گفته است .خدا خودش ما را خلق کرده است و مي داند که ما نبايد گوشت خوک بخوريم . کسي که خوک و انسان را خلق کرده است مي داند که اين دو گوشت بهم نمي خورد. الان پس از چندين سال گفته اند که گوشت خوک بد است و کِرم دارد ولي حالا مي گويند که کرم آن را کشته ايم و مي توانيد آنرا بخوريد ولي ما مي گوييم که اسلام فرموده است که گوشت خوک نخوريد. زيرا ممکن است که شما در چند سال آينده بفهميد که گوشت خوک ضرر ديگري دارد که الان نمي دانيد. در ضمن ما نمي توانيم به دنبال هوس ديگران برويم.
خدايا ما را بخاطر لغزش هايي که تابحال داشته ايم ببخش و از تمام لغزش ها حفظ بفرما.