حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني – معرفي ياران اميرالمؤمنين امام علي(عليهالسلام)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: معرفي ياران اميرالمؤمنين امام علي(عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني
تاريخ پخش: 14- 12-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اي رفته کم کم از دل و جان ناگهان بيا *** مثل خدا به ياد ستم ديدگان بيا
قصد من از حيات تماشاي چشم توست *** اي جان فداي چشم تو با قصد جان بيا
چشم حسود کور، سخني با کسي نگو *** از من نشان بپرس ولي بي نشان بيا
ايمان خلق و صبر مرا امتحان مکن *** بي آنکه دلبري کني از اين و آن بيا
قلب مرا هنوز به يغما نبردهاي *** اي راهزن دوباره به اين کاروان بيا
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و شنوندههاي بسيار نازنين، خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز، انشاءالله هرجا که هستيد دل و جانتان بهاري باشد و بهار را براي هميشه مهمان قلب و دل و جانتان بکنيد. از روز عيد ميلاد حضرت زهرا(س) تا روز ميلاد اميرالمؤمنين علي(ع) در سيزده رجب نکوداشتي گذاشتيم و از کارشناسان عزيز دعوت کرديم و مباحث خوبي را ميشنويم. امروز با احترام خدمت حاج آقاي حيدري کاشاني هستيم. سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي حيدري کاشاني: سلام عليکم و رحمة الله، سلام و درود بي پايان خداوند نثار شما و نثار مجاهدان رسانهاي در برنامه سمت خدا و همه ياران و همراهان وفادار سمت خدا در ايران و اقصي نقاط جهان، اميدوارم برنامه ما مورد عنايت ويژه امام زمان باشد و بتوانيم چند گام معرفتي را به آستان ولايت و هدايت و نورانيتشان برداريم.
شريعتي: در اين ايام که نزديک ميلاد اميرالمؤمنين هستيم قرار گذاشتيم که از ياران و اصحاب خاص حضرت ياد کنيم. امروز قرار است در مورد اويس قرني بشنويم.
حاج آقاي حيدري کاشاني: بسم الله الرحمن الرحيم، بهترين و سريعترين راه رسيدن به قلهها، اقتدا کردن به اسوههاست، براي رسيدن به قلههاي کمال و فضيلت اقتدا به کساني که خودشان به قلههاي فضيلت و کمال رسيدند و عهد و پيمانشان را با خدا تا انتها به انجام رساندند، بهترين درس پيمودن راه است. اين است که ميگوييم: سريعترين و بهترين و بي خطرترين راه رسيدن به قلهها اقتدا به اسوههاست. خداوند رحمان اسوه گرايي و اسوه پذيري را در نهاد پاک انسان گذاشته است بخاطر همين آئين اسلام که فطري ترين آئين جهان است، اسوهگرا ترين و اسوه ساز ترين است. بيش از يک سوم آيات قرآن در مقام اسوه سازي از شخصيت و سيره پيامبران الهي است. از ميان 124 هزار پيامبر الهي خداوند رحمان نام 25 پيامبر را در قرآن ذکر ميفرمايند. از اين 25 پيامبر را سه پيامبر را فقط به نامشان ميپردازند و 22 پيامبر را به شخصيت و سيره و زندگينامهشان و دو هزار و دويست آيه را اختصاص به اين 22 پيامبر الهي ميدهند. يعني بيش از يک سوم آيات قرآن دارد اسوه سازي و اسوه گرايي ميکند از سيره الگوهاي راستين و تأکيد ميفرمايد: «أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه» (انعام/90) اينها کساني هستند که خدا اينها را هدايت کرده، شما هم به هدايت اينها اقتدا کنيد. آيه 90 سوره انعام، دستور خداوند در قرآن است که به اينها اقتدا کنيد و از اينها الگو بگيريد. در ميان تمام پيامبران الهي مدال افتخار اسوه حسنه را به دو پيامبر عنايت ميفرمايند، يکي حضرت ابراهيم خليل الرحمان که پدر مهربان تمام يکتاپرستان جهان است و يکي هم به پيامبر مکرم اسلام حضرت محمد(ص) که ميفرمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/21) اين اسوه حسنه بودن را هم مطلق براي تمام نسلها معرفي ميفرمايد و در نقطه مقابل همانطور که شخصيت سازي ميکند، شخصيت سازي پيامبرانه، الگوسازيهاي پيامبرانه ما ميبينيم که الگوسوزي و الگو ستيزي هم ميکند. از الگوهاي کاذب و دروغين به شدت پرهيز ميدهد و با اين الگوها ميستيزد. همان خداوندي که ميفرمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» در رابطه با شخصيتهاي ابولهبي ميفرمايد: «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَب» (مسد/1) بريده باد دست شخصيتهاي ابولهبي و مرده باد شخصيتهاي ابولهبي و مرگ بر شخصيتهاي ابولهبي، آنهايي که ابولهب هستند، پدر لهيب، آتش، آتش افروز و کينه افروز هستند در سطح جهان، پس قرآن و آئين اسلام هم شخصيت سازي ميکند و هم شخصيت سوزي، هم الگوسازي ميکند و هم الگوسوزي، الگوسازي ميکند از الگوها و اسوههاي راستين و حقيقي، الگوستيزي و الگوسوزي ميکند نسبت به الگوهاي کاذب و دروغين، ابولهبها و فرعونها و نمرودها، با ملاکهايي که بيان ميشود راه پيامبران الهي با خط مقابلش که راه باطل است.
در اين فضا ما خلاصه کنيم ضرورت تربيت الگو محور را که اسلام که جامعترين آئين جهان است تا قيام قيامت، اسوهگراترين و اسوه ساز ترين است و بر تربيت الگومحور تأکيد ميفرمايد. چرا که تربيت الگومحور ما را عملگرا بار ميآورد. نه شعار محور! قبل از اينکه بخواهيم در ذهنيتهاي خودمان قلههايي را تصور کنيم، يک راهنماي عملي و يک راه بلدي را مقابل ما قرار داده و ميگويد: پا جاي پاي اين بگذار در سريعترين زمان، بهترين راه، بي خطر ترين راه به قلهها ميرسي. مخصوصاً در اين موقعيت کوتاهي که موقعيت دنيا را «العاجل» مينامند. «كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الْآخِرَة» (قيامت/20 و21) مشکلتان اين است که به اين دنيا که با عجله و شتاب در گذر است، راهمان دراز و طولاني است، براي تربيت يک نسل اسلامي و يک موحد واقعي و مؤمنان حقيقي و مهدي ياوران حقيقي که پيامبر فرمود: «الا و هم المؤمنون حقا» مهدي ياوران همان مؤمنان حقيقي هستند. براي پرورش مؤمنان حقيقي و مهدي ياوران راستين ما بايد بر شيوهي اسوه محوري، الگو پردازي و اسوه پردازيهاي هنرمندانه به شيوه قرآني و شيوه پيامبر و امامان معصوم تأکيد کنيم. مخصوصاً در گام دوم انقلاب که چهل سال اول يک گام محسوب شد و ما گام دوم را برميداريم و گام خودسازي، جامعه سازي و تمدن سازي است براي رسيدن به اصليترين هدف انقلاب که زمينه سازي براي ظهور و طلوع ولايت عظماي امام زمان است، در حقيقت نياز داريم به شخصيت سازيهاي راستين مهدوي، اينجاست که تربيت الگومحور و اسوه محور موضوعيت پيدا ميکند. هم در خودسازي و هم در جامعه سازي و هم در تمدن سازي. اين است که ما بسيار نياز داريم و خيلي خوشحال شديم اين ايده در دستور کار برنامه سمت خدا قرار گرفت که در ده ساله شدن سمت خدا به اسوه گرايي و اسوه پردازي از شخصيت صحابيان اميرالمؤمنين بپردازيم. صحابياني که ثابت قدم بودند تا انتها در معيت امام بودند، شخصيتي مثل اويس قرني، حکيم يماني، رايحه رحماني و عطر بهشتي، خير التابعين، خليل النبي و حواري علي، لقبهايي است که به اويس داده شده است. اميدواريم که خداوند به ما کمک کند، آن عظمت وجودي که شخصيت عظيمي مثل پيامبر اسلام ميفرمايد: «اني اشمُّ رائحة الرحمن من جانب اليمان» آن هم با شوق و اشتياق ميفرمايد: بوي خداوند رحمان را از جانب يمن استشمام ميکنم و ميفرمودند: چقدر مشتاق ديدار تو هستم اي اويس قرن! گاهي ميفرمودند: «ابشروا برجل من امتي يقال له اويس القرني» مثل سلمانها، اينجا ميگفتند: يا رسول الله ما را بشارت ميدهي به مردي که در يمن است و شما را نديده و به محضر شما نرسيده، او را اسوه و الگوي ما قرار ميدهي. يکي از خصوصيتهاي سلوک رحماني اويس، سلوک غائبانه و عارفانه است. براي ما و همراهان عزيز که در شمار موحدان و مسلمانان و شيعياني هستيم که امام خود را نميبينيم، ميتواند يک الگوي تمام عيار باشد. چون سلوک او غائبانه است و ايمان و عرفان او غير حاضرانه است، به محضر امامش نرسيده و به محضر نبي خدا و ولي خدا نرسيده اما از راه دور يک ارتباط قلبي با آرمانهاي الهي، قرآني و ولايي برقرار کرده است. مثل سلمان برايش جاي سؤال ميشد که يا رسول الله! اين چه شخصيتي است که ما را بشارت ميدهي به حضور او و ظهور و بروز او که آنجا پيامبر ميفرمايد: اين شخصيتي است که نامش در آسمانها بلند است و در زمين ناشناخته است و او ثابت قدم در راه قرآن و عترت ميماند و عاقبت هم در رکاب وصي به حق من، حضرت علي بن ابي طالب به فيض شهادت ميرسد. اينها همه نشانههايي است که پيامبر که اسوه قرآني ماست، اسوه حسنه قرآني ماست به دستور خداوند رحمان تأکيد دارند اسوه سازي و الگوسازي بکنند از سيره و شخصيت مثل جناب اويس قرني، اين نشان ميدهد ما بايد تحقيق و پژوهش بيشتري در رابطه با اين شخصيت داشته باشيم و بتوانيم به عنوان الگوي موحدان و مؤمنان حقيقي و مهدي ياوران راستين، از اويس قرن بتوانيم معادلات سلوک رحماني را استخراج کنيم.
ارتباط اويس قرن با پيامبر همين بس که حضرت فرمودند: «خليلي من هذه الامة اويس القرني» خليل و دوست صميمي من از اين امت يکي اويس قرني است. در رابطه با ارتباط و معيت و همراهي با ساحت ولايت و امامت علوي حديث داريم از امام کاظم(ع) که ميفرمايند: در روز قيامت از جانب خداوند رحمان خطاب ميآيد: «أين حواري علي بن ابي طالب» حواريون حضرت علي بن ابي طالب، ياران خالص الولاء، کجا هستند؟ حواري از حور ميآيد، يعني شدت پاکي و سپيدي، اينها در نهايت نورانيت و پاکي و سفيدي و يک رنگي، با امام علي(ع) وارد ميدان امامت و ولايت شدند. «کونوا مع الصادقين» همراهي با صادقان را به بهترين و عاليترين وجه رقم زدند. ميگويد: يک عدهاي بلند مي شوند که آنجا چهره سلمان و اويس قرن در ميان اينها ميدرخشد. يک نورانيت خاصي دارد. اويس قرني در شمار حواريون اميرالمؤمنين است. اينکه چه باعث ميشود اينقدر مقرب شوند و محبوب خدا شوند، خليل و دوست صميمي نبي خدا شوند. در شمار حواريون اميرالمؤمنين که شعار حواريون حضرت عيسي بن مريم اين بود که «نحن انصار الله» اينها در شمار ياران برگزيده خداوند رحمان قرار بگيرند، فکر ميکنم سه شاخصه را بيان کنيم که يک خلاصهاي باشد از تمام شاخصهها. در سه شاخصه کلي به عنوان معادله بندگي خداوند رحمان و سلوک رحماني ما و معيت و همراهي ما با امام، سه شاخصه کلي را دستور کار بگذاريم که شاخصههاي ديگر همه زير مجموعههاي اين سه شاخصه ميشوند.
يکي از مهمترين شاخصههاي شخصيت اويس و نحوه سلوک بندگي او و سلوک رحماني او اين است که اهل سلوک فرارگونه به سمت خداست. شخصي به محضر اويس قرني رسيد و گفت: مرا موعظه کن. چون پيامبر بارها توصيه کرده بودند هرکس محضر اويس قرن رسيد، سلام مرا به او برساند و بخواهد که براي او استغفار کند. اويس براي آن شخص استغفار کند. اويس مرجع و محل رجوع شخصيتهايي بود که اين بشارتها را از زبان پيامبر و در عظمت شخصيت اويس شنيده بودند. نزد اويس ميآمدند و ميگفتند: ما را موعظه کن. براي ما دعا و استغفار کن. اميدواريم اين تشرف معنوي ما محضر اويس قرني هم بتواند دعاي خير او و استغفار اين ولي برگزيده الهي را بدرقه راه ما و همه عزيزان ما بکند. مرا موعظه کن، فرمود: به سمت خدا فرار کن. اين شعار هميشگي اويس قرني بود. روح تمام عرفان چيست؟ اسم عرفان را سير و سلوک ميگذارند. يعني سير و سلوک الي الله، مسافرت به سمت خدا، مسافرت از غير خدا به سمت خدا، اويس اين دستور «فر الي الله» را از پنجاهم سوره ذاريات اخذ کرده بود که خداوند رحمان عصاره دعوت همه پيامبران الهي را از زبان حضرت نوح شيخ المرسلين، ابوالبشر ثاني، پدر دوم ما، بيان ميکند که حضرت مرتب ميفرمودند: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» (ذاريات/50) به سمت خدا فرار کنيد. خيلي وقتها فرار ما «من الله» است، از سمت خدا به سمت غيرخدا، به تعبير استادي که فرمود: فرار ما الا الله است. به سمت هرچيزي فرار ميکنيم غير از خدا!
امام صادق(ع) فرمودند: کسي که سوره ذاريات را در روز يا شب تلاوت کند، دو خصلت بي نظير خداوند بدرقه راهش ميکند. يکي اينکه «اصلح الله له معيشته» خدا با خدايي خودش ميآيد معيشت او را اصلاح ميکند. خدا کارگردان معيشت او ميشود. معيشت بيشتر به وجوه و امورات مادي ما، زندگي مادي ما، اقتصاد ما، که خداوند با خدايي خودش اصلاح ميکند. «و عطاه برزق واسع» خصلت دوم با رزق و روزي وسيع خداوند به ميدان زندگي او ميآيد. يعني سرشار از باران رحمتها و برکتهاي ويژه الهي ميشود و رزق و روزيهاي وسيع که اينجا رزق و روزي عام است، يعني هم رزق و روزيهاي مادي و هم رزق و روزيهاي معنوي آن هم از جايي که ما گمان نميبريم، از جانب خداوند رحمان، پس يک عهد و پيماني داشته باشيم، عيدانه اين ايام سوره ذاريات است که شصت آيه مختصر و خيلي عرفاني و اخلاقي دارد. البته رسيدن به فضيلت سورهها، معادله تلاوت و قرائت قرآن اين است. فرمودند: آنچه در فضيلت سورهها بيان ميشود اين فضيلت قرائت، هم تلاوت يعني تدبر و انديشه در آيات و هم قيام به پيامهاي عرفاني آن سوره است. عصاره سوره ذاريات در آيه پنجاه است، «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» شخصي محضر اميرالمؤمنين(ع) آمد، گفت: افلاطون حکيم بزرگ يوناني يک پرسشي را مطرح کرده و اين تا الآن بي پاسخ مانده است. ميگويد: تمام عالم دنيا مثل يک تير و کماني است که تير بلايا را در چله گذاشته و انسان را هدف قرار داده است. اين انسان با تير بلاهاي عالم که همينطور در چله است و انسان هدف است، مواجه است. پس فرارگاه انسان کجاست؟ اميرالمؤمنين حضرت علي بن ابي طالب(ع) بلافاصله فرمودند: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» انسان فقط و فقط جايگاه امن و امانش و قرار و آرامشش الله است. بايد با تمام وجود به سمت خدا فرار کند. اين گردبادهاي طوفان، اينهايي که متخصص طوفان شناسي هستند ميگويند: هر طوفان گردبادي يک ناحيه دارد به نام خشم طوفان، يک ناحيه دارد به نام چشم طوفان، پرندگاني که با اين گردباد مواجه ميشوند. اگر معادلهاش را ندانند، به نحوي هلاک خواهند شد با اين گرد و غبار و شن و ماسهاي که بلند شده، اينها ميدانند که بايد به سرعت از منطقه نا امن طوفان که قسمت خشم طوفان است بگريزند و به سمت چشم طوفان که منطقه مياني وسط اين گردباد است بروند. آنجا نقطه امن و امان است. اين «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» پيامش اين است: هر ساعتي به غير از ساعت الله براي تو محيط خشم طوفان است و محيط نا امني و بي قراري است. بايد به سمت چشم طوفان فرار کني. اين معادله بندگي خداست.
نکتهاي که در سلوک فرارگونهي اويس قرن به عنوان يک عارف الگو و اسوه از جانب پيامبر براي ماست، حضرت حتي فرمودند: «الحکمة يمانيٌ» حکمت قرآني و ولايي با شاخصه حکيمان و عارفان يمني، هم تباران اويس پيشتازان پذيرش اسلام بودند، به محض اينکه آوازه اسلام به يمن رسيد يک عدهاي از قبيله اويس بلند شدند و به محضر پيامبر آمدند. پيامبر خيلي اينها را تحويل گرفت و فرمود: يک عدهاي از يمن آمدند و اينها قلبشان خيلي نرم است. در مقابل حق نرمي و ملايمت دارند. حرف حق را سريع ميپذيرند و قلوبشان خيلي مهربان است. بعد فرمودند: شما برگزيدگان و نخبگان خداوند رحمان هستيد. فرمودند: شما کساني هستيد که در راه دفاع از حقانيت وسيع به حق من علي بن ابي طالب تا سر حد شهادت جانبازي و جانفشاني ميکنيد. مالک اشتر نخعي يماني بود و هم تبار و هم قبيله اويس قرني بود. کميل بن زياد نخعي هم قبيله اويس قرني بود. ميگويد: هشتصد نفر از يمانيها از جمله اويس قرن در يک روز بيعت مرگ بستند. يعني بيعتي که پايدار بمانند در رکاب ولايت و امامت تا پاي جان و سر حد شهادت، اين هشتصد نفر در رکاب مالک اشتر طلايهدار سپاه حق شدند و به سپاه باطل تاختند و 108 نفرشان در يک روز به شهادت رسيدند. اينکه شاخصه حکمت حقيقي اسلامي را گفتند از نوع حکمت يماني، شما دنبال حکمت و عرفان هستي، با شاخصههاي قرآني و ولايي ميگردي بايد در چهره مالک اشتر نخعي ببيني که يماني الاصل است. در چهره کميل بن زياد نخعي ببيني که يماني است. در چهره اويس قرني ببيني، اينها عرفاي بزرگ صدر اسلام هستند.
در سلوک فرارگونه اويس شاهد هستيم اين سلوک مهاجرت گونه است نه مسافرت گونه، تعريف عرفان را عرفا ميگويند: سفر به سمت خدا اما در تعريف قرآني عرفان ميگوييم: مهاجرت به سمت خدا، هجرت، حضرت ابراهيم خليل الرحمان که پدر موحدان و عارفان جهان است، شعارش اين بود «اني مهاجرٌ الي ربي» من مهاجر به سمت پروردگار هستم. بين مهاجر و مسافر فرق است. مسافر از همان اول قصد دارد به مقصد برسد براي سياحت و زيارت و دوباره به سر وطن اول برگردد. اما مهاجر قطع تعلق ميکند از وطن و ميگويد: ميخواهم در آن مقصد رحل اقامت کنم. يعني قطع تعلق ميکند. نکته دقيق و مهم اين است که شخصيتهايي مثل اويس قرني مهاجر الي الله بودند نه مسافر الي الله، ما خيلي وقتها مسافر الي الله هستيم. وقتي که سر سفره نماز ميرويم، سر سفره عبادت و روزه و زيارت ميرويم، قطع تعلق از غير خدا نکرديم و اينکه تمام دلمان را به خدا بدهيم، مهاجر الي الله نشديم. اين مهاجر الي الله شدن هم از مقام مسافر به مقام مهاجر رسيدن، تمرين ميخواهد و تمامش يک سير و سلوک قلبي است. وقتي لله شدي و«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» شدي، غير خدا را پشت سر بگذاري و قطع تعلق بکني و تمام تعلقت به خداي رحمان باشد. ياد شهيد سيد ابراهيم صدرزاده بخير، سيد مصطفي معروف به سيد ابراهيم، در وصف ايشان گفتند: جزء شهداي مدافع حرم بود و مرتب ميگفت: تاسوعاي امسال من پيش حضرت ابالفضل خواهم بود و در غروب تاسوعا در زينبيه دمشق به شهادت رسيد. ميگويد: بار اول که سوريه رفتم، يک خمپارهاي کنارم خورد اما هيچ تيري به من اصابت نکرد. گفتم: يک گرهاي دارد. گفتم: شايد تعلق خاطر دارم و هنوز«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» نشدم. يک جايي دل من گير است. آمدم و احساس کردم شايد دين و بدهي دارم، همه اينها را حساب کردم و حق الناس را ادا کردم. اين بار رفتم باز در مسير مأموريت خمپارهاي خورد و اصابت نکرد. گفتم: باز پاي دلم گير است. ديدم تعلق خاطرم به زن و فرزند، هنوز لله نشده است. اينها را مسافرت بردم و گرداندم و تعلق خاطر کردم، اين بار رفتم در حين عمليات خمپارهاي خورد اما ترکش ناچيزي به من اصابت کرد. اين بار هرچه گشتم ديدم آخر من يکدله کردم با خدا، پيامبر فرمود: خدا را با تمام قلبتان دوست بداريد. تمام قلبتان را به خدا اختصاص بدهيد. آمدم رفتم يک عارف و ولي خدايي را پيدا کردم و گفتم: ماجرا اين است. ايراد کار من کجاست؟ براي من اين حديث را خواند. «من کان لله کان الله له» هرکس براي خدا خالص و مخلص شد، خدا با او خواهد بود. به ايشان گفت: مشکلت اين است که هنوز تمام قلبت لله لله نشده است. گفتم: ايراد کارم کجاست؟ توجه کرد و گفت: تو براي هدف شهادت ميروي. لله لله نميروي! مقصدت شهادت است. از پيش آن عارف که آمد ميگويد: معادله را فهميدم. پدرش ميگويد: از آن به بعد خيلي نوراني شد و نور بالا ميزد و اين بار که رفت به شهادت رسيد. مهاجر الي الله شويم. پس اولين شاخصه سلوک فرارگونه مهاجران است و دستور خداوند رحمان را هم جمع کنيم، ميفرمايد: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر» (مدثر/5) از تمام آلودگيها و ناپاکيها و گناهان مهاجرت کن، اين اصل و اساس سلوک رحماني ماست که هم فرار گونه باشد،«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» و هم مهاجرت گونه باشد و هم نواي با حضرت ابراهيم خليل الرحمان که «اني مهاجرٌ الي ربي».
دومين شاخصه سلوکيشان، سلوک قرآني خاشعانه است. ميگويد: پيامبر در اسوه سازي از سيره اويس قرني تأکيد ميکردند: اويس قرآن را تلاوت ميکند در حالي که تلاوت او اشکبارانه است، خاضعانه است، تا جايي که اشک او سرشار است. سلوک قرآني خاشعانه، اين اشک خودش نشانه خشوع است. چون اويس ميداند براي رسيدن به محضر کبريا نبايد کبر داشت و نه ريا، متکبران را به درگاه کبريايي الهي هيچ راهي نيست. تکبر را کامل کنار ميگذارد و با تمام دل و قلبش به محضر قرآن ميرود. اين است که اسوه ميشود و پيامبر تأکيد ميکند: انس با قرآن شما اينطور باشد.
شاخصه سوم سلوک ولايي غائبانه، مردي محضر اويس رسيد و گفت: مرا موعظه کن. اويس گفت: تو را سفارش ميکنم به کتاب خدا قرآن و سنت پيامبران الهي و همراهي با صالح مؤمنان علي بن ابي طالب، اويس ميداند لازمه هر سفري که فرار الي الله است و هر مهاجرتي، مهاجرت فرار گونه الي الله، هر نقشهي راهي ميخواهد، بهترين نقشه راه قرآن است و نقشه خوانان و نقشه دانان و راه بلداني ميخواهد که اينها عترت پيامبر هستند، توصيه پيامبر به ثقلين، قرآن و عترت. اگر دست در دست ولي خدا نباشد، قطعاً ما در تلههاي شيطان و تلههاي ضلالت، دنيا و هوا و شيطان گير خواهيم کرد. کما اينکه شخصيتهايي بودند، در مقابل اويس قرني يک شخصيتي داريم ابن ملجم مرادي، ابن ملجم مرادي از قبيله اويس قرني بود. اويس قرني مرادي، چون جدشان مرادي بود. از همين قبيله است. حتي محضر اميرالمؤمنين ميآيد و سلوک او حاضرانه است. براي خدمت هم ميآيد و با داعيه محبت هم ميآيد. اميرالمؤمنين به والي يمن، حبيب نجار نامه مينويسد و ميگويد: ده نفر از گلهاي سر سبد و محبان و شيعيان ما را غربال کن و بفرست که بازوي توانمند من در حکومت شوند. حبيب نجار اول ميآيد تمام محبان را فراخوان ميکند. نامهي اميرالمؤمنين را ميخواند. از تمام محبان و شيعيان صد نفر را انتخاب ميکند و بعد غربال ميکند ده نفر، ده نفر، باز امتياز بندي ميکند، امتياز اول در ادعاي محبت و ارادت به آستان ولايت امتياز اول متعلق به ابن ملجم است. اينها به نمايندگي از مردم يمن به محضر حضرت ميآيند. ابن ملجم شروع به شعرخواندن در فضيلت اميرالمؤمنين ميکند. حضرت به شعرخواني ابن ملجم نگاه ميکرد و دست به محاسنش ميکشيدند و ميفرمودند: «انا لله و انا اليه راجعون» زود باشد اين محاسن از خون فرق علي رنگين شود. سالهاي سال براي خدمت و محبت ميآيد اما سلوک او مهاجرانه نيست. از تمام ناپاکيها به سمت خدا مهاجرت نميکند. ميخواهد اهل يک رابطه حرام نفساني شيطاني هم باشد با ادعاي ولايت و اين ناشدني است. اين است که در زيارت حضرت سيدالشهداء دعا داريم «لَا خَلَّفَنِيَ اللَّهُ عَنْكُمْ بِذُنُوبِي» خداوند به واسطه گناهانم مرا از ساحت شما جدا نکند. ابن ملجم عاقبت جدا ميشود و اگر هم قرآن ميخواند، قرآن خواندن او متکبرانه است. «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض» (نساء/150) به بعضي ايمان ميآورد و به بعضي کافر ميشود. اگر هم محضر ولايت آمده و سلوک ولايي دارد، اين سلوک صادقانه و خالصانه نيست، منافقانه است. شخصيتي مثل ابن ملجم اشقي الاشقياء ميشود اما جناب اويس قرني که در آوردگاه صفين خودش را به محضر اميرالمؤمنين ميرساند در 37 هجري، 67 ساله بودند. حضرت از ايشان استقبال ميکند و بيعت ميکنند و بعد با اين شعار که ميفرمايد: برترين عبادت را همراهي و پيروي علي بن ابي طالب ميدانم و بس و خالصانه و عاشقانه در رکاب اميرالمؤمنين به فيض شهادت ميرسد. زيباترين حسن عاقبت است.
يک نکتهاي را عرض کنم شايد به مردم عزيز يمن برسد، اينها مردماني بودند که پيشگامان پذيرش اسلام بودند. در عيد غدير خم دوازده هزار يمني با حضرت علي بيعت کردند کما اينکه دو سال حضرت در يمن و نجران مأموريت داشتند و از جانب پيامبر که تبليغ اسلام داشته باشند به خاطر همين با دوازده هزار تازه مسلمان يمني به حجة الوداع ملحق شدند. اينها اهل بيعت با ولايت و امامت بودند. هشتصد نفر در صفين حاضر بودند و 160 نفرشان به شهادت رسيدند، در کربلاي معلي در رکاب مولاي ما حضرت سيد الشهداء 32 نفر از شهداي کربلا يماني هستند و از نهضت انتظار هم براي يمانيها، فرمودند: «راية الهدي» پرچم هدايت از يمن بلند ميشود، اينها با صبوري و استقامت نمره مهدي ياوري خودشان را ميگيرند و در نهضت انتظار در شمار پيشگامان و «السابقون السابقون» خواهند بود، کما اينکه ايرانيها از نسل سلمان. اين بشارت را به مردم يمن بدهيم که شما الآن داريد آزمون مهدي ياوري خودتان را پشت سر ميگذاريد که تا اينجا نمره قبولي را گرفتيد و انشاءالله رو سياهي به دشمنان شما و منافقان و آل سعود جنايتکار خواهد ماند و پيروز معرکه شما خواهيد بود.
شريعتي: براي نابودي آل سعود دعا کنيم که انشاءالله مردم يمن يک نفس راحت بکشند. خطاب به امام زمانمان گفت:
نام تو حرز عقيق يمني بايد کرد *** عاشقي همچو اويس قرني بايد کرد
اگر قرار باشد ما هم اويس گونه جزء اصحاب و ياران امام زمانمان باشيم چه کنيم؟
حاج آقاي حيدري کاشاني: گاهي از اويس ميپرسيدند: اگر فرار ما تا الآن به سمت غير خدا بود و تو ميگويي: به سمت خدا فرار کنيم، بايد چه کار کرد؟ بر استغفار تأکيد ميکردند. ميفرمودند: دور برگردان، تو داري به سمت غير خدا ميروي و اولين دور برگردان اين است که به سمت خدا دور بزني، دور برگردان استغفار! پيامبر فرمود: «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِدَائِكُمْ مِنْ دَوَائِكُمْ دَاوكُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاوكُمُ الِاسْتِغْفَارُ» (مستدركالوسائل، ج 11، ص 333) تنها مايه دردتان گناهانتان و تنها راه درمانتان استغفار است. بر استغفار خيلي تأکيد ميکردند. اينجا يک هديه را محضر عزيزان تقديم کنم. يک نمازي در آموزههاي ديني و نبوي داريم به نام نماز استغفار، اين نماز استغفار خيلي مختصر و مفيد است و آثار و اسرار و برکات بي پاياني دارد، پيامبر فرمودند: «إِذَا رَأَيْتَ فِي مَعَاشِكَ ضِيقاً» اگر در معيشت خود تنگنا ديدي، «وَ فِي أَمْرِكَ الْتِيَاثاً» و در امورات خود سر درگمي و آشفتگي ديدي، «فَأَنْزِلْ حَاجَتَكَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» حاجتت را به سمت خدا ببر «وَ لَا تَدَعْ صَلَاةَ الِاسْتِغْفَارِ» و نماز استغفار را وا مگذار. بعد دستور نماز استغفار را دادند و فرمودند: کسي که بر نماز استغفار مداومت کند، «يُصْلِحُ اللَّهُ لَكَ شَأْنَكَ كُلَّهُ» خداوند تمام شئونات تو را با خدايي خودش اصلاح ميکند. بعد دستور نماز استغفار را دادند. دو رکعت نماز استغفار به جا ميآورم قربتاً الي الله، مشتمل بر 150 مرتبه استغفرالله، به سبک نماز جعفر طيار، کوتاهترين ذکر استغفار که به گفته پيامبر همان «استغفرالله» است. سوره حمد خوانده ميشود، در دو رکعت سوره قدر خوانده ميشود. بعد از سوره قدر، پانزده مرتبه «استغفرالله» بعد به رکوع ميرويم. بعد از رکوع ده مرتبه استغفرالله، سر از رکوع برداشتيم سريع به سجده نميرويم، اينجا ميايستيم و قيام پيش از سجده و ده مرتبه استغفرالله، بعد در سجده اول بعد از سجده ده مرتبه استغفرالله، بين دو سجده در حال نشسته ده مرتبه استغفرالله، در سجده دوم بعد از ذکر سجده ده مرتبه استغفرالله، در حال نشسته ده مرتبه. يک پانزده مرتبه بعد از سوره قدر و شش تا ده مرتبه يکي در رکوع، يکي در قيام بعد از رکوع، يکي در سجده اول، يکي بين دو سجده، يکي در سجده دوم، يکي بعد از سجده دوم، 75 مرتبه و در رکعت دوم عيناً تکرار ميشود.
حضرت آيت الله العظمي بهجت فرمودند: اين نماز استغفار را از نوجواني از يکي از اساتيدم در نجف اشرف ياد گرفتم و شبانه روزي نبوده که ترک کنم. پنج دقيقه بيشتر فرصت نميخواهد. انشاءالله از آثار و برکاتش محروم نمانيم.
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي حيدري کاشاني: خدا را به اولياء و مقربين درگاهش قسم ميدهيم که در ظهور امام زمان تعجيل بفرمايد و ما را از بهترين ياران و ياورانش قرار بدهد. و با اين هفت فراز از دعاي عهد «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِهِ، وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ»
شريعتي: فردا انشاءالله با حضور حاج آقاي عالي در خدمت شما خواهيم رسيد.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»