برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني
-حکمت
92-02-18
گفت وقتش رسيده جهان را تکان بده شب را به يک اشاره سحر کن اذان بده ،اين کيسه ها به دوش زمين جا نمي شوند اين سفره ها گرسنه و سردند نان بده، هر چند ما لياقت مان خاک هم نبود با هر نفس قفس بگشا آسمان بده، گفتند ما براي تو آماده نيستيم دلداده مي شويم خودت يادمان بدهد، لب تشنه در کوير کجا ايستاده اي امروز سمت آمدنت را نشان بده.
سوال – راه کارعملي رسيدن به حکمت چيست ؟
پاسخ – اگر بخواهيم دست امام زمان(عج) را در زندگي مان باز بگذاريم و اين حکمت رحماني را بستر سازي کنيم بايد چه تلاش و جهادي را انجام بدهيم ؟قطعا جهادي را لازم دارد. در قرآن داريم :ما راه هاي هدايت را به روي کساني باز مي کنيم که در راه ما تلاش و مجاهده کرده اند. يکي از زير شاخه هاي هدايت، حکمت بخشي و حکمت يابي است. اين دانش نافع و مفيد است و آخرت و دنياي ما را آباد مي کند.
اولين راه کارعملي رسيدن به حکمت اين است که دستورات قرآن و عترت را محور زندگي خودمان قرار بدهيم. يعني بايد به دو امانتي که پيامبر در ميان مردم گذاشت تمسک جوييم. توصيه ي بزرگان وعرفا براي رسيدن به معرفت و حکمت اين است که انسان قرآني باش. آيا ما مي توانيم دستورالعمل هاي قرآني را در وجود انساني خودمان پياده کنيم؟ تمسک به دستورات قرآني و پياده کردن آن در زندگي، ما را به حکمت نزديک مي کند.
درجات انساني، عرفاني و بهشتي ما وابسته به اين است که ما چقدر دستورات قرآني را در زندگي مان پياده کرده باشيم. زيرا قرآن را تربيت گاه الهي مي نامند. قرآن حکيم است و سرچشمه ي حکمت است. يس و القرآن الحکيم :قرآني که حکيم است و سرچشمه ي حکمت است. اگر ما فقط شعار قرآني بدهيم و از قرآن فاصله داشته باشيم يعني قرآن براي فراق عزيران مان خوانده بشود ،اين ما را به حکمت نخواهد رساند. انس با قرآن مهم است. ياوران امام زمان(عج)انس شبانه روزي با قرآن دارند يعني صبح ها جان شان را با سرچشمه هاي قرآني سيراب مي کنند. گويا قلب آنها زنده به نور قرآن است. در روايت داريم: قلبي که از حکمت بي بهره است قلب مرده است. داريم :خدايا به واسطه ي امام زمان(عج) قرآن را به معناي واقعي کلمه زنده کن و بواسطه ي آن قلب ها را زنده کن. يعني زنده شدن روح ما وابسته به جريان حکمت هاي قرآني در روح و جان ماست. داريم که معدن حکمت هاي الهي اهل بيت هستند.AA ما بايد دست مان را به دست آنها برسانيم.
اگر عده اي بگويند که کتاب خدا براي ما کفايت مي کند، آنها در لبه ي پرتگاه گمراهي هستند. گروهي هم که مي گويند اهل بيت براي ما کفايت مي کند در لبه ي پرتگاه گمراهي هستند. روايت داريم که اگر شما با قرآن وعترت باشيد به سمت گمراهي نمي رويد. صحابه ي پيامبر در پرتوي انس با قرآن وعترت به حکمت رسيده اند مثل سلمان فارسي. روايت داريم :سلمان بالاتر از لقمان حکيم است.روايت داريم :شخص حکيم نزديک است که به پيامبري برسد. پس سلمان فارسي به مقام حکمت رسيده بود. لقمان امت اسلام، سلمان فارسي است. داريم که سلمان فارسي از رجعتيون است و به مقام سرداري امام زمان(عج) مي رسد. کساني که پا جا پاي سلمان مي گذارند از ياران امام زمان(عج) هستند. سلمان به دستورات قرآن وعترت عمل کرد يعني بندگي خالصانه .قرآن مي فرمايد: بگو پيامبر من شما را به بندگي خالصانه توصيه مي کنم. امام خميني که به حکمت رسيده بودند مي فرمودند که اگر از شما بپرسند که عصاره ي تمام دستورات قرآني چيست، بگوييد که همه ي کارهاي ما بايد براي خدا باشد قيام ، نيات ، حرکات و...
آيت الله بهجت مي فرمودند :ما نيامده ايم که به هر قيمتي زندگي کنيم ما آمده ايم که زندگي کنيم و با بندگي قيمت پيدا کنيم. هدف ما از زندگي چيست؟ اين زندگي هدفي دارد. اين قيمت بندگي خالصانه است. خدا مي فرمايد :خلق نکردم جن و انس را مگر اينکه مرا عبادت خالصانه کنند.
شيخ رجبعلي خياط با بندگي خالصانه به مقام حکمت رسيد. هر کسي مي تواند در صنف خودش، دستورات رحماني را انجام بدهد و به حکمت برسد. رجبعلي خياط مي فرمود: ما بايد مَن خودمان را با خدا عوض کنيم يعني اثري از مَنيت يا خوديت باقي نماند و اخلاص داشته باشيم. يکي از نقاط ضعف سخنراني ها دعوت نکردن به اخلاص است. اگر ناخالصي بيايد شرک (خفي)آمده است .رفتار و گفتار ما بايد براي خدا باشد. ايشان به چرخ خياطي خودشان نگاه مي کردند و مي گفتند که روي تمام اجزاي اين چرخ آرم گذاشته شده است .خداوند هم دوست دارد که بندگان او تمام کارهاي شان، آرم خداوند رحمان را داشته باشد. يعني رنگ خدا بگيريد. ايشان با چرخ خياطي خودشان درس توحيد مي دادند.
تحصيلات رسمي داشتن لازمه ي رسيدن به حکمت نيست. کربلايي کاظم ساروقي حافظ کل قرآن شد.( بعد از پيامبر ايشان بودند که با اينکه بي سواد بودند با نور قرآن آشنا شدند)در نزديکي اراک، در امام زادگان هفتاد ودو تن ساروق ، کربلايي کاظم مورد عنايت ويژه ي امام زمان(عج) واقع شده است. دو جوان نوراني با او هم گفتگو مي شوند و دست روي شانه هاي او مي گذارند و از آن موقع حجاب ها کنار مي رود و نور قرآن در وجود او روشن مي شود. ايشان به قم مي آيد و علما او را امتحان مي کنند. ايشان مي توانست کلماتي که به نيت قرآن نوشته مي شود بخواند مثل متقين ولي همين کلمات وقتي که به نيت قرآن نوشته نمي شد، نمي توانست بخواند. ايشان نور قرآن را مي ديدند. از ايشان پرسيده بودند که چه چيزي باعث اين عنايت به شما شده است ؟ ايشان فرمود: لقمه ي حرام به شکمم راه ندادم، به خمس و زکات مالم مقيد بودم و احتياط مي کردم و بر نماز شب مراقبت داشتم.
سيدعلي قاضي طباطبايي مي فرمود: سراغ نداريم کسي به حکمت ناب رسيده باشد بدون مداومت بر نماز شب. بطور کلي نمازشب ، چهار تا نماز دو رکعتي (هشت رکعت)و دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر است. اين نماز آداب خاصي دارد. البته خواندن اين يازده رکعت کافي است تا کم کم آداب آن هم رعايت بشود. حتي داريم که اگر کسي فرصت نداشت يا حال نداشت مي تواند دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر را بخواند تا خداوند به او ثواب نماز شب را بدهد. اگر وقت کمي به نماز صبح مانده است مي توان همان سه رکعت را خواند حتي مي توان قضاي نماز شب را در روز بجا آورد. نماز شب زمينه ي حکمت را فراهم مي کند و خيلي مورد تاکيد است. همسايه هاي کربلايي ساروق مي گفتند که چند نفر از اعضاي خانواده ي ايشان هم حافظ قرآن شده اند. اين بارش حکمت از جانب خداوند ويژه ي کربلايي نيست ولي بايد با بندگي خالصانه الهي کردن ،ظرفيت ها را ايجاد کنيم .
راه کار ديگر بدست آوردن حکمت، فروتني؛ دوري از تکبر درمقابل فرمان حق، ولي حق و بندگان حق است. حضرت علي(ع) مي فرمايد :کسي که تکبر مي کند نمي تواند علم و حکمت را ياد بگيرد. اين مَنيت ها يک جدار سنگي در قلب ما درست مي کند و نمي گذارد که حکمت عرفاني وارد قلب ما بشود. در روايات داريم که دردناک ترين عيوب و مادر عيوب ها تکبر است. شيطان نتوانست در مقابل ولي حق خاکساري نشان بدهد و بيچاره شد . اولين چيزي که خدا بخاطر آن طغيان شد غرور بود. تکبر و غرور داشتن روح تعليم و تربيت و تزکيه رحماني را از ما مي گيرد. امام موسي کاظم(ع) مي فرمايد:همان طور که زراعت در زمين سهل و هموار رشد مي کند و در زمين سنگلاخ رشد نمي کند؛ حکمت در قلوب انسان هاي متواضع رشد مي کند و ماندگاري دارد. ممکن است که مدتي به کسي حکمت داده بشود ولي (در دلش نسبت به خداوند رحمان تکبر و غرور داشته باشد)عاقبت اين حکمت از قلبش خارج مي شود و به قلب مومن متواضع وارد مي شود.نور حکمت در قلب کافر و منافق نمي ماند. هر کس تواضعش در مقابل خدا ،اولياء و مردم بيشتر باشد، حکمتش بيشتر است .
خواجه نصير الدين طوسي به عالي ترين مرتبه ي حکمت ناب رسيده بود. شرکت ناساي آمريکا نيمي از کره ي ماه را بنام خواجه نصيرالدين طوسي زده است. زيرا اولين رصدهاي دقيق از کره ماه و معادلات فيزيکي از رصدخانه ي مراغه بوده است که ايشان بنيانگزار آن بوده است. ايشان روزهاي پاياني عمرش که در بستر بيماري بود، شاگردان ويژه اش به او گفتند که ما بعد از مرگ شما، بدن شما را از کاظمين به کربلا مي بريم. ايشان مي گويد که اين انتقال بدن از جوار موسي بن جعفر نوعي بي احترامي به امام است ، بدن مرا برداريد و در پايين پاي موسي بن جعفر دفن کنيد و اين آيه را در بالاي قبر من بنويسيد :سگ اصحاب کهف دستش را روي زمين گذاشته بود و جلوي غار نگهباني مي داد. گويي ايشان خودش را سگ دربارگاه عترت مي دانست. با آن شأن علمي که خواجه داشت در برابر عترت و قرآن چنين فروتني داشت. اين فروتني چنين حکمت نابي را مي آورد.
در نجف به يکي از شاگردان علامه طباطبايي برخورد کردم .ايشان گفتند که من بارها علامه را مي ديدم که در هنگام زيارت ،پايين پا مي نشستند و دستان شان را روي زمين مي گذاشتند و سرشان را پايين مي انداختند که انسان ياد سائلان و گدايان مي افتاد. دروازه ي ورود به حکمت پيامبر، اميرالمومنين است. به ذره گر نظر لطف بوتراب کند، به آسمان رود و کار آفتاب کند.
يکي از گام هاي حکمت عطش حکمت است. اگر تکبر،غرورها وهواهاي نفساني باشد، اجازه ي دريافت حکمت به انسان داده نمي شود .بعضي عطش دنيا يا عطش شهوت دارند .مي فرمايد : درهيچ دلي شهوت و حکمت قلب نمي شود. کسي که به دنبال خواست هاي نفساني است نمي تواند به حکمت برسد.
سوال - صفحه 321 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – آياتي که سراسر حکمت است مي فرمايد که لذت هاي دنيايي مثل شکوفه است .شکوفه چند روز عمر دارد و بعد از بين مي رود و خدا مي فرمايد: فريب اين شکوفه ها را نخوريد و دنبال چيز باقي برويد.
امام علي(ع) مي فرمايد: اولين گام رسيدن به حکمت ترک شهوت هاي نامشروع و شيطاني است. لذت رحماني از بستر حلال اشکالي ندارد ولي لذت هاي شيطاني بايد ترک بشود تا حکمت بدست بيايد .در ادامه امام مي فرمايد: آخرين گام حکمت وارستگي از امور فاني است . آنچه را که نپايد دلبستگي را نشايد. دلبستگي به دنيا و حقير دنيا شدن با حکمت جور در نمي آيد. حضرت علي(ع) مي فرمايد : شهوت و حکمت با هم جمع نمي شوند. بيشتر حکما که به حکمت رسيده اند از ترک شهوات شروع کرده اند مثل رجبعلي خياط و ميرزا جهانگير قشقايي.
ميرزا جهانگير قشقايي خان ايل قشقايي بوده است و با نوازندگي انس زيادي داشته است . سه تار او خراب مي شود و آنرا پيش يک فرد ارمني در اصفهان مي برد که تعمير بکند. آن فرد ارمني در خواب بود و درويشي که در کنار او بود پرسيد که چرا سراغ اين فرد آمده اي .او گفت: مي خواهم تارم را بدهم تا او تعمير کند. درويش گفت: اي کاش تار وجودت را تعمير مي کردي و ساز دل خودت را کوک مي کردي. اين سخنان تحولي در او ايجاد مي کند. او ديگر به ايل برنمي گردد و به مدرسه صدر اصفهان مي رود و در سن چهل سالگي حکمت آموزي را آغازمي کند ولي به بالاترين درجه ي حکمت عرفان مي رسد. آيت الله شاه آبادي، ميرزا رحيم ارباب ،آيت الله مدرس و ميرزا علي آقاي شيرازي از شاگردان ايشان هستند. او يک بار روي شهوت دلش يعني خواسته ي شديد دلش پا گذاشت. اگر انسان بتواند خواسته ي شديد دلش را که رحماني نيست و شيطاني است ،کنار بگذارد به نورانيت و حکمت مي رسد.
امام علي(ع) مي فرمايد: حکمت با عفت و عصمت قرين است.
راه کار ديگر انس با حکما و عرفا است. لازم نيست که حتما به خدمت حکيمي برويم .گاهي کتاب ها و نوشته هايي که از حکما رسيده است يا وصيت نامه شهدا براي انس با آنها و دريافت حکمت، کافي است .بسياري از شهدا به مقام حکمت و معرفت رسيده اند. امام خميني مي فرمود: وصيت شهدا را بخوانيد گاهي شما را تا پنجاه سال در مسير بندگي پيش مي برد .کتاب پنجاه سال عبادت مجموعه ي وصيت نامه ي شهداست .مقام معظم رهبري فرمودند که بعضي از جوانان راه صد ساله را در يک شب طي کردند .اين ها مي تواند الگو و اسوه براي جوانان ما باشند.
تاکيد شده است که در دوران غيبت اين دعا را بخوانيد: خدايا با ظهور ولي خودت امام زمان(عج) ،قرآن را در روح و جان ما زنده بگردان و به اين واسطه قلب هاي مرده را زنده ساز.
.