-برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني
-تفاوت تربيت و تزکيه
92-02-04
حتي به لبخنده اي شده ميهمان مان کنيد زلفي نشان دهيد و پريشان مان کنيد، از ما مسافران قدم دور خود زده سلمان شدن گذشت مسلمان مان کنيد يک نور واحديد که در چهارده افق تکرار مي شويد که حيران مان کنيد.
سوال – فرق تعليم و تربيت با تزکيه چيست؟
پاسخ – تفاوت بسيار لطيفي بين سه مقام تعليم، تربيت و تزکيه وجود دارد. گاهي يک باغبان در مقام معلمي قرار مي گيرد يعني مهارت باغباني را تعليم مي دهد. ممکن است بر اساس جزوه يا کتابي که به دانشجويان داده است در مقام استاد يا معلميA قرار بگيرد و مهارت هاي لازم براي باغباني را تعليم دهد، اين معلم باغبان است. حالا ممکن است که اين باغبان در مقام عمل، زميني را براي باغباني انتخاب کند، آنرا آماده ي کاشت کند و عملا نهال هايي را در باغ مي کارد، اين مقام مربي و تربيت است. باغبان شرايط را براي رشد نهال آماده ي کند. مربي کسي است که زمينه را براي رشد وجود نهاني ما آماده مي کند. يعني آفات را برمي دارد و زمينه را آماده مي کند تا نهال وجود ما رشد کند. مقام تزکيه کننده از مقام مربي بالاتر است. مزکي کسي است که هم تعليم مي دهد، هم وارد عمل مي شود، هم آفات و سموم را از آب و هوا برمي دارد، هم نهال را مي کارد و از نهال ها مراقبت مي کند که آنها رشد مناسبي داشته باشند يعني شاخه ها را هرس مي کند و سم پاشي مي کند تا جايي که درختان به ثمر برسند. يعني استعدادهايي که در نهان انسان وجود دارد به ثمر برسد و رشد کند. امام معصوم زمان در مقام تزکيه است. او مربي است که متربي را رها نمي کند. يعني اين طور نيست که تعاليمي به فرد بدهد و او را رها کند بلکه پا به پاي فرد مي آيد تاعملکرد او را ببيند و نقاط ضعف او را برطرف کند. اگر ما دست هدايت تربيت و تزکيه حضرت را در وجودمان باز بگذاريم( ترک محرمات و عمل کردن به واجبات) حضرت در مقامي است که پا به پا با ما حرکت مي کند و با نور آن حضرت تمام استعددهاي ما شکوفا مي شود.
پا به پا آمدن حضرت در عصر غيبت، با واسطه انجام مي شود. واسطه ها علماي رباني هستند که تربيت شدگان حضرت مي باشند. حدود چهار هزار شاگرد در نزد امام صادق(ع) درس فرا مي گرفتند، شاگرداني که لياقت نشان مي دادند و به جايي مي رسيدند مثل ابوبصير،امام به آنها مي فرمود که امور مدينه را انجام بدهند و براي مردم فتوا بدهند. امام شاگردان نفر اول را به سرتاسر مملکت اسلامي مي فرستادند تا تعليم و تربيت و تزکيه که از امام به شاگردان رسيده است از شاگردان امام به مردم برسد. مربي اصلي تزکيه خداوند رحمان است بواسطه ي پيامبران و امامان معصوم. امامان معصوم بازوهاي توانمند و شاگردان لايقي دارند که امام بواسطه ي آنها تعليم و تربيت را در جامعه ي ديني فراگير مي کند.
پس خود ما بايد قدم اول را برداريم. داريم که هر کس در راه ما تلاش کند هدايت مي شود. لازمه ي اين کار جهاد و تلاش ماست. هيچ کس به جايي نمي رسد مگر با تلاش.
مقام تربيت امام سه مرحله دارد: مقام تربيت عام يعني براي عموم مردم جهان است. مقام خاص و مقام اخص. پس عموم مردم جهان از تربيت عام حضرت بهره مي برند. رحمت و رأفت امام، خير و برکت براي همه ي مردم جهان است. در واقع اين نور خورشيد به همه ي مردم جهان مي تابد. مثلا خاکي نور خورشيد را مي گيرد و بستري فراهم مي شود و از آن هزاران نهال بوجود مي آيد. حالا فردي به داخل اتاق رفته و پنجره را بسته است و خودش نمي خواهد که نور به داخل خانه بيايد. کساني که به حکمت رسيده اند يک عزم خاصي را در برابر خدا نشان داده، جز شاگردان اول شده و عنايات ويژه شامل حال آنها شده است. مثل علامه طباطبايي ها. تفسير الميزان يکي از بهترين تفسيرهاي موجود است. خيلي از مردم از طريق اين تفسير حکمت يابي شان آغاز شد يعني وجود علامه طباطبايي در مقام معلمي قرآن، بساط سفره ي الميزان را باز کرد که خيلي از عرفاء و استادان قرآن و حکما شاگردان علامه هستند که خودشان هم شاگرد پروري مي کنند. اين سلسله مراتب است. علامه صدها هزار شاگرد تربيت کرده است.
آغاز کار علامه طباطبايي از بندگي خداوند بوده است يعني ترک محرمات و انجام واجبات. ايشان که در آغاز جواني به نجف رفته بودند، قبل از ساکن شدن در نجف به محضر اميرالمومنين رفتند و با تضرع و فروتني از امام خواستند که استاد ويژه اي براي ايشان برساند. ايشان مدتي در حالت تضرع و گريه در محضر امام بوده است. دعاي ايشان مورد استجابت قرار مي گيرد. پيامبر فرمود: من شهرعلم و دانش وعلي دروازه ي آن است و هر کس که مي خواهد وارد شهر علم بشود بايد از دروازه شهر وارد بشود. تواضع و خشوع ما در برابر امامان باعث مي شود که در حکمت براي ما باز بشود. يکي از شاگردان علامه مي گفت که علامه در زيارت اميرالمومنين به زيرپاي حضرت مي آمدند و با تواضع و خاکساري گريه مي کردند. ايشان راه رسيدن به آستان قرآن و عترت را پيدا کرده بودند. وقتي ايشان از حرم حضرت بيرون رفتند تا اثاث هايشان را بچينند ديدند که يک آقاي سيد نوراني به او سلام کرد(سيدعلي قاضي طباطبايي) بدون اينکه آشنايي داشته باشند، اين استاد حواله اي است.
آيت الله بهجت مي فرمود: به آنچه از روايات و قرآن به شما رسيده عمل کنيد و اگر در مرحله اي نياز به استاد داشتيد، خدا خودش آن استاد را از پشت کوه هم که شده مي رساند و در مسير شما قرار مي دهد. تا رسيدن به آن مرحله همين آيات و روايات مربي ماست. علامه طباطبايي در عرض يک شب علامه نشده است. ايشان به آيات و روايات عمل کرده است و بعد اميرالمومنين استادي براي ايشان حواله کرده است. سيد نوراني اولين دستورالعمل را به علامه داد و آن نماز شب بود. حضرت زهرا(س) فرمود که خداوند نماز را بر ما واجب کرد تا وجود درون ما از کبر و تکبر پاک شود. وقتي وجود ما از کبر خالي شد، دست ولايت امام زمان(ع) و A واسطه هاي آن حضرت در وجود ما باز مي شد. تقيد به نماز اول وقت و نماز شب دنيا و آخرت را براي شما تامين مي کند. نماز شب يک دستورالعمل عمومي براي راهيان حکمت است. سيد علي قاضي طباطبايي فرمود: کسي را سراغ نداريم که به حکمت رسيده باشد بدون تقيد به نماز شب. اگر نماز شب شما قضا شد قضاي آنرا در روز بجا بياوريد. پس نماز شب خيلي مهم است.
سيد قاضي طباطبايي وقتي اين دستورالعمل را مي دهد، فرد را رها نمي کند بلکه آثار آنرا مي بيند و بعد دستور بعدي را مي دهد و در اين راه کمک مي کند تا اينکه فردي مثل علامه طباطبايي به اسرار الهي راه پيدا کند و تفسير الميزان را بنويسد. شيوه ي تفسير علامه طباطبايي همان شيوه استادش تفسير هر آيه با آيات ديگر قرآن است. اين نگاه معتقد است که هر آيه فشرده ي شده ي آيات ديگر قرآن است و اگر بخواهد يک آيه به درستي تفسير بشود بايد با اشراف به آيات ديگر قرآن تفسير بشود. اين يک رمز قرآن است. بواسطه ي آيات قرآني هر آيه قابل تفسير است. علامه طباطبايي خضوع و خشوعي عجيبي در برابر امام معصوم زمان (عج) داشتند. علامه قبل از افطار به حرم حضرت معصومه مي آمدند و هنگام افطار بر ضريح بوسه مي زدند. شهيد مطهري نوشته :من عارف زيادي ديده ام ولي کسي که قلب مرا برده علامه طباطبايي است و اين بخاطر ايشان نبوده است بلکه بخاطر خضوع و ادب ايشان به ولايت و امامت مخصوصا امام زمان (ع)بوده است. يکي از دست پرورده هاي علامه، شهيد مطهري است. اين سلسه ي واسطه ها در حکمت بخشي در آخرالزمان است که آنها شاگرد پروري مي کنند.
علامه طباطبايي زياد به مسجد جمکران مشرف مي شدند و در محراب مسجد جمکران نماز امام زمان(عج) و صلوات مخصوص را مي خواندند و با امام خلوت داشتند. توصيه ي ما به برادران و خواهران ديني اين است که مسجد جمکران را قدر بدانيد زيرا پايگاه هدايت و تربيت مذهبي است. ما نبايد فقط براي برآوردن حاجات به اين مسجد برويم. علامه طباطبايي اين دو بيت را در محراب زمرمه مي کردند :
رشته اي بر گردنم افکنده دوست/مي کشد هر جا که خاطر خواه اوست
رشته ي گردن نه از بي مهري است/رشته ي عشق است و به گردن نکوست
سوال – آيا توصيه هايي براي انس با قرآن وجود دارد؟
پاسخ – علامه طباطبايي در پي هر نمازي تلاوت قرآن داشتند. ايشان توصيه مي کردند که در نمازشب، قرآن با حالت حزن تلاوت شود و مي فرمودند که اين شراب جان مومن است يعني جان مومن با تلاوت قرآن محزون سيراب مي شود و عطش حکمت سيراب مي شود.
شاگردان ايشان مي گفتند که هنگام تلاوت قرآن، آنقدر در آن غرق مي شدند که در آيات عذاب، حالت تضرع را در ايشان مي ديديم. و در آيات بهشت حالت سرور را در ايشان مي ديديم يعني ايشان در حس آيات مي رفتند.
سوال – صفحه 307 قرآن را توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين صفحه به کودکي حضرت مسيح مي پردازد و در مورد سخن گفتن حضرت در گهواره مي فرمايد که عده اي مي گفتند که چگونه با کودکي در گهواره است سخن بگوييم ؟ وقتي سوال مي کردند که چگونه مي شود که طفلي بدون پدر به دنيا بيايد، حضرت مريم اشاره مي کردند که از کودک بپرسيد. در قرآن داريم : حضرت عيسي مي گفت که من بنده ي خدا هستم، خدا کتاب انجيل را به من بخشيده، مرا پيامبر قرارداده است و مرا پر خير و برکت قرار داده است.
شباهت هايي بين حضرت عيسي و امام زمان(عج) وجود دارد از جمله سخن گفتن در گهواره، در زمان کودکي به مقام نبوت رسيدن. پس دور از ذهن نيست که کودکي در گهواره سخن بگويد يا به مقام ولايت يا نبوت برسد.
شباهت ديگر ازنظر سيما است، شکوه و هيبت امام زمان(عج) مانند حضرت مسيح است. ولي امام از نظر چهره به پيامبر شبيه است. امام زمان (عج)خلاصه ي تمام پيامبران الهي و چکيده ي امامان است. يکي از پيوندهاي مهدوي با ساحت حضرت مسيح اين است که وقتي امام زمان(عج) بيايد حضرت عيسي هم همراه ايشان است و امام خميني در شعرهاي مهدوي گونه اش مي نويسد :عيسي به چرخ چهارمين، آماده بهر خدمتش.
روايات متعددي داريم که وقتي امام زمان (عج)بيت المقدس را فتح مي کند و وارد بيت المقدس مي شود، حضرت مسيح به امام مي پيوندد و تمام مسيحيان جهان را به تشيع دعوت مي کند. سپاهيان حضرت از مسحيان اصيل شکل مي گيرد. امام اولين نمازش را در بيت المقدس مي خواند و شش هزار نفر از جان حضرت حفاظت مي کنند و اين نشان مي دهد که هنوز جامعه امن نيست و يهوديان افراطي هنوز وجود دارند. وقتي مي خواهند نماز صبح را شروع کنند، حضرت مسيح هبوط مي کند و به محضر حضرت مي آيد. در روايت داريم : دانه هاي درشت عرق بر پيشاني حضرت مسيح نشسته است زيرا با شتاب آمده است که خودش را به نماز جماعت امام برساند.
در روايت داريم که امام زمان(عج) به حضرت عيسي مي فرمايد که اي فرزند بتول، بيا براي مردم نماز بگذار. حضرت عيسي به سمت عقب برمي گردند و مي گويند که من آمده ام که خدمتگزار شما باشمA نه امير و مقتداي شما. کتابي بنام مقتداي مسيح نوشته شده است که بر اساس همين روايت است.
مستر هاتس، انجيل پژوه مشهور امريکايي مي نويسد: بيش از 50 مورد از بشارت هاي انجيل به منجي آخرالزمان قابل تطبيق بر حضرت مسيح و هيچ کس نيست.( مسيحيان معتقد هستند که حضرت مسيح منجي آخرالزمان است).در انجيل داريم :او خواهد آمد مرا شکوه خواهد داد. حضرت مسيح به امام اقتدا مي کند و بعد از نماز حضرت به ايشان رسالت تبليغي مي دهند و مي فرمايند که شماA در بيت المقدس مستقر باشيد و مسيحيان و يهوديان را به اسلام دعوت کنيد.A جمع کثيري از مسيحيان و عده اي از يهوديان به اسلام مي گروند و در شمار ياوران امام زمان(ع) قرار مي گيرند.
امروز روز نکو داشت ام البنين مادر حضرت عباس است و روز تکريم مادران شهيد است. نقش مادر در تربيت مهدوي فرزندان مهم است. ممکن است که عده اي بگويند: حضرت زهرا معصوم بوده است و چنين فرزنداني تربيت کرده است ولي ام البنين معصوم نبوده و با اتصال و پيروي ازA قرآن و عترت توانسته چهار فرزند را به جامعه ي انساني بدهد که سردمدار آن حضرت ابوالفضل است. در دعا داريم که بصيرت تو قوي بوده است. به کسي که حکمت داده شود تيز بيني و بصيرت هم داده مي شود. پس حضرت ابوالفضل به حکمت رسيده بود.
سيد علي آقا طباطبايي توصيه مي کردند که توسل به ابوالفضل را در کنار انس با قرآن داشته باشيد. حضرت ابوالفضل کليددار بارگاه امام حسين(ع) است. ايشان مي فرمود :از نجف بهA کربلا مي رفتم. در راهرو باب القبله شخصي که در لباس مجانين و ديوانگان بود به من گفت: دنبال که مي گردي (من عالي ترين عرفان ناب را مي خواستم)کعبه ي اولياء حضرت ابوالفضل است. حالت اشکي به من دست داد و به بارگاه حضرت نگاه کردم و اشک ريختم. اذن داده شد که به حرم امام حسين(ع) بروم. وقتي به ضريح رسيدم همه حجاب ها برداشته شد و نهايت درجه ي عرفان و حکمت به من عطا شد.
پروردگارا توفيق پيوند حقيقي با ساحت قرآن، امامت و ولايت را به ماعنايت بفرما و توفيق وارستگي از تکبر پنهان در مقابل اولياء حق و تواضع و فروتني در مقابل امام معصوم زمان را و بهره گيري از هدايت و تربيت و حکمت آن حضرت را به همه ي ما عنايت بفرما.