برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني
-تهاجم شيطان
91-10-20
سوال – در مورد حمله هاي چهارجانبه ي شيطان توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – سلام بر آن نور خدا که تمام هدايت هاي عالم از سرچشمه ي وجودي نور اوست و تمام گشايش هاي و خيرات عالم بواسطه ي فيض وجود اوست .
بحث را بر اساس بر اساس آيات شانزدهم و هفدهم سوره اعراف پي ريزي کرده ايم. تهاجم هاي چهارگانه شيطان عبارتند از :حمله از پيش روي شيطان که غفلت انگيزي در مورد آخرت است و راه کار آن معادباوري، ياد مرگ، ياد حساب و کتابي که در پيش داريم و يادآوري اينکه ما براي دنيا نيستيم و براي ابديت آفريده شده ايم. بيش از هزار و دويست آيه قرآن در مورد مرگ و معاد است يعني يک پنج قرآن نسخه ي شفابخشي است که اين حمله ي شيطان را پاسخ مي دهد. يادآوري مرگ باعث مي شود که انسان از لذت هاي دنيوي بگذرد. دعاهايي داريم که خدايا ما را آماده ي مرگ کن، با اين دعاها مي توان تهاجم از پيش روي شيطان را خنثي کرد.
حمله ي از پشت سر شيطان ايجاد تعلق شديد به دنيا است که راه کار درمان آن دنيا شناسي است. قسمتي از آيات و روايات و خطبه هاي اميرالمومنين دنيا را به ما مي شناساند. اگر ما حقيقت دنيايي را بشناسيم آن دلبستگي شديد به دنيا پيش نمي آيد. و گذر ازدنيا و وارستگي از دلبستگي هاي دنيا بدرقه ي ما مي شود. ما بايد بهره مندي از دنيا داشته باشيم .روايت داريم :دنيا تجارتگاه اولياء خداست که آخرت خودشان را از دنيا مي گيرند. توجه به اين معنايي بهترين حربه براي ستيز با حمله شيطان از پشت سر مي باشد.
حربه از سمت راست شيطان حمله به باورهاي ديني است يعني شيطان اعتقادات ديني را هدف قرار مي دهد. شعبه سازي هاي دروغين و دين هاي دروغين با شاخه هاي متعدد مربوط به حمله ي از سمت راست شيطان است .شيطان حتي باورهاي ديني ائمه را هم مورد هدف قرار مي داده و مي خواسته آنها را دچار ترديد کند و راه مقابله با آن تقويت باروهاي ديني است که ما بايد براي آن سرمايه گذاري کنيم. مابايد معرفت بخشي و آگاهي بخشي به خودمان،خانواده و جامعه مان بدهيم، کساني که اهل تقوا هستند خدا به آنها معرفتي عنايت مي کند که وقتي شيطان طائف دور قلب شان مي خواهد قلب آنها را مورد حمله قرار دهد، آنها به ياد خدا مي افتند و خدا بصيرتي به آنها مي دهد، مي فهمند که اين کار شيطان است و راه را بر او مي بندند . سوره ي اعراف آياتA 200 تا 203 درمورد بحث شيطان طواف کننده در اطراف قلب ما است که هر کدام از ما، اين شيطان را در شبانه روز، در اطراف قلب مان داريم و اين شيطان منتظر نقطه ي نفوذ و آسيب است .راه کار آن ياد خدا ، تقوا و بصيرت هاي ديني است که خدا به بندگانش عطا مي کند.
حمله شيطان از سمت چپ حمله از طريق شهوات هاي حرام است که وقتي اين راه شهوت هاي حرام به شيطان داده شده، شيطان گفت: ديگر بس است .زيرا اميد دارد که از اين راه تمام فرزندان آدم را درو کند. اين حمله ها، انتقام گيري شيطان است بخاطر کدورتي که از اول از آدم و فرزندان آدم دارد. و مي خواهد که انسان خاکي در مقابل شيطان آتشي سجده بکند و تا ما را وادار به سجده کردن به خودش نکند، ما را بمباران مي کند. راه کار اين حمله ي شيطان عفاف گرايي است يعني مديريت شهوت و غريزه جنسي.شيطان اميد داشته که حتي پيامبران الهي را از اين راه به زمين بزند. روح تمام اينها کنترل اعضا و جوارح است .
اين سوال مطرح است که چرا درهاي بهشت هشت تا است ولي درهاي جهنم هفت تا است ؟
يک تفسير اين است که تعداد درهاي جهنم به تعداد اعضا و جوارج انسان است يعني زبان ،گوش، چشم، شکم، شهوت، دستان و پاها. پيروي از وسوسه هاي شيطان و دوري از دستورات خداوند از طريق اينها مي تواند يکي يکي درهاي جهنم را باز بکند يعني هر عضوي که پيروي از شيطان مي کند، دري از درهاي جهنم را باز مي کند و اگر هر کدام از اين اعضا در خدمت زندگي رحماني باشند( دعاي کميل: قوت بده به اعضاي بدن من در خدمتگزاري خودت)هرکدام از اعضا دري از بهشت را باز مي کند. اين در اضافي بهشت مربوط به نيت است. نيت عمل خير دري به سوي بهشت است اما نيت گناه زماني که شخص آنرا عمل نکرده است دري به سوي جهنم نمي شود. اين يک رخصت ويژه ي خداوند به انسان است .
فخر رازي در تفسير کبير و مفاتح الغيب دارد که وقتي شيطان گفت که از چهار جهت انسان را مورد حمله قرار مي دهد ،دل ملائک براي آدم سوخت و صدا زدند که خدايا چه راهي براي سعادت آدم باقي مي ماند ؟خطاب آمد که دو راه را باقي گذاشتم : راه بالا (راه دعا) و راه پايين( راه سجده در برابر خدا) .اگر انسان دستش را به سمت بالا بياورد و خاضعانه دعا کند يا پيشاني اش را بر زمين بگذارد و خاشعانه سجده کند ،خدا گناهان او را مي بخشد. در آيه اي داريم : پيامبر ما به امت بگو که اگر دعاي و بازگشت شما به سوي خدا نبود، خدا چه عنايتي به شما مي کرد. پس جلب رضايت خدا با دعا است. انسان مسلمان دعا محوراست مخصوصا دعاهاي سحرگاهي و استغفار .بزرگان مي فرمايند که سرم برود سحرم نرود.
آقا شيخ مجتبي تهراني اين حديث را زياد نقل مي کردند که امام صادق (ع)مي فرمايد: نزديکترين حالات بنده به پروردگار وقتي است که دعا مي کند درحاليکه در سجده است يعني انسان سجده بکند و درحال سجده دعا کند. تلفيق راه دعا و سجده ،شيطان را بيش از بيش عصباني مي کند. وقتي اين دو راه مطرح مي شود شيطان به خدا مي گويد: وقتي من قلب آدم را از چهار جنبه مورد حمله قرار بدهم اکثريت آنها را شکرگزار خودت نمي يابي.
اين دو راه تجلي شکرگزاري بنده است. اگر بنده اي اهل شکرگزاري باشد از اين دو راه با خدا ارتباط برقرار مي کند. پيروي از وسوسه هاي شيطان يک جور کفران نعمت است .يعني همين که اعضا و جوارح ما را به سمت وسوسه هاي شيطان پيش مي برد تا از دستورات خداوند فاصله بگيريم ،اين يک ناسپاسي است. انسان در ادب حضور، شکرگزاري اش محک مي خورد. عرفا وقتي سر از سجده ي شکر برمي داستند صدا مي زدند :کجايند پادشاهان عالم تا ببينند لذتي که ما در سجده ي شکر مي بريم بيشتر از لذتي است که آنها از همه ي تاج وتخت شان مي برند. قبل از طلوع A امام رضا(ع )سر به سجده ي شکر مي گذاشتند و تا وقتي آفتاب کامل بالا مي آمد، سر برمي داشتند يعني حدود يک ساعت سجده ي شکر مي کردند و اين کار را هر روز تکرار مي کردند. ما بايد در شکرگزاري و ادب حضور دقت کنيم. دو سوم دعاي عرفه ي امام حسين(ع) در مورد شکرگزاري است. و در واقع نعمت هاي الهي را به رُخ خودش مي کشد. وقتي ما دعا و تضرع مي کنيم کمبودهاي الهي را به رخ خدا مي کشيم ولي پيشوايان معصوم و عرفا، وقتي نزد خدا مي روند در مقام ادب شکرگزاري، نعمت هاي الهي را به رخ خودشان مي کشند. يعني متواضع تر و خاشع تر مي شوند تا مقرب تر شوند.
شکرگزاري چهار مرتبه دارد: شکر گزاري عقلي يعني انسان نعمت هاي خدا را بشناسند. يکي از استاتيد اخلاق مي گفتند که روزي صد بار بگوييد :غرق نعمتيم ،حالي مان نيست استغفرالله. عقل انسان بايد به نعمت سلامت، عافيت، خانواده، فرزندان، پدر ومادر،رهبران رحماني و ... برسد .مرتبه ي بعدي شکرگزاري قلبي است .يعني انسان در قلب خودش يک خشوعي نسبت به خدا و آفريننده ي داشته باشد .مرتبه ي بعدي شکر گزاري لساني و زباني است با ذکر و سجده ي شکر. امام زمان(عج)مي فرمايد: سجده ي شکر از موکدترين سنت هاي پيامبر است و ضروري ترين آنهاست. در حالات پيامبر داريم که پيامبر روي شتر بودند و يکدفعه خودشان را روي خاک مي انداختند و به سجده ي شکر مي رفتند. بعضي ها فکر مي کردند که آيه اي نازل شده که داراي سجده ي واجب است و وقتي از پيامبر علت سجده را مي پرسيدند، پيامبر مي فرمود که من به ياد يکي از نعمت هايي افتادم که خدا قبلا به من عطا کرده بود و يادآوري نعمت سجده ي شکر دارد. گلايه هايي که نماد ناشکري و کفران نعمت است ،باعث گره هاي کور در زندگي ها مي شود. خدا مي فرمايد: اگر اهل شکرگزاري باشيد نعمت شما زياد مي شود و اگر کفران نعمت کنيد عذاب الهي شديدي براي شما است. آيت الله طباطبايي مي فرمايند که اين عذاب شديد الهي هم در آخرت و هم در دنيا وجود دارد. خيلي از بن بست هاي مادي و معنوي به ما برمي گردد که ادب شکرگزاري را نمي دانيم. خدا غريب است زيرا عده ي کمي شکرگزاري مي کنند. بندگان شکرگزار خدا اندک هستند. مرتبه ي آخر شکرگزاري ،شکرگزاري عملي است که انجام واجبات و ترک محرمات است.
امام رضا(ع) درمدينه يک باغ انگوي داشتند. شخصي نزد حضرت آمد و گفت که من فقير هستم و مي خواهم ازدواج کنم. امام يک حبه ي انگور به او دادند و او نگاه تحقيرآميزي به آن انگور کرد ،شکرگزاري نکرد و گفت که اين به چه درد من مي خورد؟ من مي خواهم بدهي هايم را بدهم . او روحيه ي ناشکري داشت. حضرت او را رد کردند. نفر بعدي آمد و حضرت يک حبه ي انگور به او دادند و او شکرگزاري کرد و بعد امام خوشه ي انگور را به او دادند و او به شکرگزاري اش ادامه داد ، امام ظرف انگور را به او داد و او همچنان به شکرگزاري اش ادامه مي داد و حتي مي گفت که من اين حبه هاي انگور را نمي خورم و آنرا در ظرف آبي مي اندازم و آب را تبرک مي کنم و به ديگران مي دهم. اين تفاوت روحيه شکرگزارکننده ي نعمت و کفران کننده ي نعمت است .براي حضرت قلم و کاغذ آوردند و حضرت درختي که آن انگور از آن چيده شده بود را به اسم آن فرد کردند. او همچنان به شکرگزاري ادامه مي داد و حضرت تمام باغ انگور را بنام او نوشتند و او همچنان شکر خدا را مي کرد و حضرت نهر آب را هم به اسم او نوشتند و با سند به او دادند. در آخر بجاي ادامه ي شکرگزاري،او از آقا تشکر کرد و اجازه گرفت که برود و خويشاوندانش را از رأفت آقا آگاه کند. وقتي او رفت ،امام فرمود: اگر به شکرگزاري پروردگارش ادامه مي داد ما هم به جود خودمان ادامه مي داديم . آن جوان گفت که او هيچي نخواست و شما همه چيز به او داديد ولي من همه چيز خواستم و شما به من يک حبه ي انگور داديد. امام فرمود: اخلاق ما اهل بيت اخلاق رحماني است و مگر نشنيده اي که خدا مي فرمايد :شکر نعمت، نعمت تو را زياد مي کند و کفران نعمت تو را دچارعداب شديد مي کند. برو ادب شکرگزاري پيدا کن.
امام جواد(ع) سه ساله بودند و يکي از محبان نزد امام آمدند و وقتي مي خواست برود امام يک کيسه درهم به او هديه دادند، او از امام رضا(ع) تشکر کرد و مي خواست برود امام فرمود که چرا شکر گزاري نکردي، الحمدلله نگفتي و فقط از واسطه ي نعمت تشکر کردي؟ او شکر خدا را گفت و وقتي خواست برود امام فرمود: محضر جواد هم برو. وقتي او خواست برود امام جواد هم يک کيسه ي درهم کوچک به او داد. آن فرد الحمدلله گفت و امام جواد(ع) فرمود: حالا ادب شدي .
امام زمان (عج)مي فرمايد: هيچ چيز شديدتر از نماز بيني شيطان را به خاک نمي مالد،پس نماز را بپا داريد تا بيني شيطان را به خاک بماليد.
سوال – صفحه ي 202 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين صفحه به دو نگرش شيطاني و رحماني در زندگي اشاره دارد. خدا مي فرمايد: عده اي هستند که وقتي در راه خدا انفاق مي کنند، آنرا زيان و خسارت مي دانند.حوادث بد و ناگوار براي آنهاست .اما کساني که در راه خدا انفاق مي کنند،اين را مايه ي قرب و نزديک به خداوند مي دانند، بدانند اين انفاقي که براي خدا است مايه ي قرب به خداوند است و خدا آنها را غرق در رحمت بيکران خودش مي کند.
اين يک نگرش شيطاني است يعني وقتي را که براي خدا و اولياء خدا مي گذارند، در دل شان فکر مي کنند که اين خسارت است يا بعدا احساس خسارت مي کنند.خدا مي فرمايد:
يکي از بزرگترين نعمت هايي که خداوند به بندگانش عطا مي کند نعمت رهبران رحماني است که در برابر سوسه هاي شيطاني دست انسان را در دست رهبر رحماني مي گذارد. امام معصوم زمان، بالاترين و بزرگترين نعمت خداوند است که ما بايد شکرگزاري کنيم. شيطان هم براي شکرگزاري نکردن و کفران نعمت ما در برابر رهبر ديني بيکار نمي نشيند. مردم مدينه رهبرشان امام حسين(ع) را کفران نعمت کردند و نسبت به رهبري او بي تفاوت بودند و او را در قيام همراهي نکردند. سه سال بعد يک فاجعه اي بنام حره اتفاق افتاد که امام صادق (ع)مي فرمايد: اين عذاب شديد بخاطر کفران نعمت رهبرشان حسين بن علي بود. در اين فاجعه که يک قتل عام عمومي بود ،از شش تا ده هزار نفر را نوشته اند،لشکر دوازده هزار نفري يزيد هجوم آورد ،زنا زدگي سه روز حره را چهار هزار نفر نوشتند و مهر بردگي يزيد بر پيشاني شان خورد. و هر کس که اين مهر را نپذيرفت او را قتل عام کردند. اين نمونه ي يک جامعه اي است که قدر رهبر الهي شان را ندانستند و کفران نعمت کردند.
اين دعاي حضرت حجت در مفاتيح است: اللهم طهر بطوننا منالحرام والشبه و خفف ايدينا