برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني
-تهاجم شيطان
91-09-22
سوال – درمورد حمله ي از سمت راست شيطان توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – در تفسير آيه 16 و 17 سوره اعراف، در مورد تهاجم شيطان از سمت راست امام باقر (ع) مي فرمايد :اين تهاجم به طرف دين فرزندان آدم است .اگر آنها منحرف بشوند و از دين خارج بشوند براي آنها افکار و اعمال باطل را جلوه مي دهد بطوري که فکر کنند اينها حق است .اما اگر آنها در مسير هدايت و دين داري واقعي بودند و هنوز به صراط مستقيم نرسده اند، راه گمراهي آنها را زينت مي دهد تا آنها متوجه گمراهي راهشان نشود زيرا شيطان به آنها کبر و منيت مي دهد. بخاطر همين مي گويند که شما هيچ وقت خودتان را حق مطلق ندانيد و خودتان را به اولياء دين عرضه کنيد که ببينيد راه شما حق است يا خير. اما کساني که به راه راست رسيده اند ،شيطان سعي مي کند آنها را بگونه اي به بيراهه بکشاند يعني از راه ايجاد شبهه در باورهاي ديني . البته راه شيطان از زمان آدم و حوا هم همين بوده است . شيطان گفت که اين درخت ممنوعه ،درخت جاودانگي است و اگر از اين درخت بخوريد جاودانه مي شويد. شيطان ،آدم و حوا را وسوسه کرد. در روايات داريم که حضرت آدم گفت که من چطور حرف تو را باور بکنم زيرا خداي من گفته که خوردن اين درخت براي تو مشقت دارد. شيطان به سراغ حضرت حوا آمد و گفت که خوردن ثمره ي اين درخت بر تو و آدم حلال شده است و خدا از عبادت هاي شما خوشش آمده است و پاداش اين عبادت ها ، باعث شده است که خدا ممنوعيت را بردارد. اگر تو براي خوردن ميوه ي اين درخت پيش قدم بشوي ،آدم هميشه در تبعيت توست .حضرت حوا از اين درخت خورد و به حضرت آدم گفت که من از اين درخت خوردم و ممنوعيت برداشته شده است و ملائک هم من را از خوردن باز نداشتند. البته ملائک مي خواستند مانع خوردن حضرت حوا بشوند ولي خطاب آمد که من به او عقل دادم و فرمان را هم ابلاغ کرده ام .بعد آنچه شد که نبايد بشود.
شيطان مي خواست از عواطف مادرانه حضرت هاجر سوء استفاده کند و گفت که ابراهيم مي خواهد فرزند تو را سر بِبُرد و فکر مي کند که اين فرمان خداست، هاجر گفت : اگر اين فرمان خداست بايد انجام بگيرد .بعد شيطان به سراغ اسماعيل آمد و اسماعيل هم همان جواب هاجر را به او داد. بعد به سراغ ابراهيم آمد. سه نظر در مورد معناي ابراهيم وجود دارد : به معناي آبراهام يعني پدر عالي بشر، ابوالرحيم يعني پدرمهرباني جامعه موحدان و ابرء و هام يعني کسي که بيزاري جسته از پرستش بت ها و شيطان و سالک بسوي خداوند رحمان و فراري از شيطان .در رمل جمرات ،ما سنگباران شيطان توسط ابراهيم را داريم .و اين نماد شيطان ستيزي ماست. يعني ما از شيطان فرار مي کنيم و به سوي خداي رحمان مي رويم.
شيطان به سمت حضرت عيسي آمد( شيطان به سمت پيامبران مي آمد پس حتما به سراغ ما هم خواهد آمد.)حضرت عيسي در بالاي کوهي خلوت مشغول عبادت بود. شيطان به سراغ حضرت عيسي رفت و گفت که تو به مقامي رسيده ايد که با مسّ کردن مردگان آنها را زنده مي کني و با مسّ کردن بيماران آنها را شفا مي دهي. آيا تو خدا را قادر مطلق مي داني؟ حضرت فرمود : اينها همه مشيت الهي است و تا اذن خدا نباشد من کاره اي نيستم ومن خدا را قادرمطلق مي دانم. شيطان گفت که اگر تو خدا را قادر مطلق مي داني خودت را از اين کوه پرت کن و از خدا بخواه که تو را حفظ کند. و خدا را امتحان کن. حضرت عيسي فرمود: اي ملعون، تو مي خواهي مرا به خودکشي وادار کني ، خدا به من عقل داده است و چنين اجازه اي به من نداده است که خودم را بکشم. هيچ گاه بنده را شايسته نيست که پروردگار خودش را امتحان کند. اين در شأن يک بنده نيست که مولاي کريم خودش راA امتحان کند. با اين سخنان شيطان خلع سلاح شد. پس يک فرد ديني بايد به شناخت ديني و آگاهي مجهز باشد تا بتواند با شيطان مقابله کند زيرا شيطان از جهالت انسان استفاده مي کند و در باورهاي ديني شبه سازي مي کند. و کار ديگر شيطان شعبه سازي در دين است .شبهه سازي در باورهاي ديني خلال ايجاد مي کند و شعبه سازي دين جديدي مي سازد. شيطان از دين حقيقي که دين اسلام است، دين سازي و عرفان سازي هاي دروغين مي کند. در بيست و پنج سال قبل حدود 2500 دين سازي و فرقه سازي انجام شده است که اينها توسط ابليس ،شياطين و شياطين انسي انجام گرفته است. اوج اين کار شيطان پرستي است که تبليغات دروغين مي کند تا دين سازي و فرقه سازي هاي دروغين را اشاعه دهد. هدف اينها اين است که ما را از را ه مستقيم دور کند. در آيه 60 سوره ياسين داريم: آيا از شما عهد نگرفتيم که شيطان را پرستش نکنيد؟ پس انسان بايد عهد خودش را با خدا بهم بزند تا شيطان پرست بشود. در آميزه هاي ديني ،پيروي محض از شيطان، شيطان پرستي ناميده مي شود.
سوال – چه اتفاقي مي افتد که ما از خدا جدا مي شويم ، تحت ولايت شيطان قرار مي گيريم و شيطان پرست مي شويم ؟
پاسخ – اين کار يک خاستگاه دروني دارد زيرا شيطان يک خاستگاه بيروني است .اگرکشوري تمام مردمش يک هدف داشته باشند هيچ دشمن بيروني نمي تواند به آنها ضربه بزند ولي اگر در داخل نفوذي پيدا کند يعني خاستگاه دروني ،اينجا شروع ضربه زدن است .در انسان ، اين دشمن نفوذي هواي نفس است که از آن به نفس اماره ياد مي شود . اين نفس اماره امر کننده انسان به بدي هاست که شيطان هم انسان را به همان بدي امر مي کند. داريم: کسي رستگار شد که نفس خودش را تزکيه کرد. اولين کار ما تزکيه نفس است و ما بايد نفس مان را تربيت کنيم. خدا مي فرمايد: آيا نمي بينيد کساني را که هواي نفس شان، خداي آنها شده است ؟ بجاي اينکه از خدا پيروي کند از خواسته هاي دل شان پيروي مي کنند. کساني که از هواي نفس پيروي مي کنند مورد هجوم بي امان شيطان قرار مي گيرند. يعني فرد از قبل زمينه ي هواي نفس را باز گذاشته است و زمينه ي آسيب پذيري زياد مي شود. در سوره اعراف 233 مي فرمايد: کساني که اهل تقوا هستند،وقتي شيطان طائف ( طواف کننده به دور قلب ما)مي خواهد در قلب شان نفوذ پيدا کند متذکر ياد خدا مي شوند و راه نفوذ شيطان را مي بندند ،اينها متقين هستند. اما کساني که اهل تقوا نيستند شيطان وارد قلب آنها مي شود و از درون ورودي هاي قلب آنها را قفل مي زند .
کسي که با خدا معامله کرده است و مي خواهد اهل زندگي رحماني باشد نه زندگي شيطاني و تمام کوشش ها را هم انجام داده است و واجبات را انجام داده و محرمات را ترک کرده، اگر چنين کسي در دستبرد شيطان قرار بگيرد ،خدا به او کمک مي کند. تقوا مجموعه اي از دستورات الهي است . تقوا انجام تمام واجبات و ترک محرمات است .اويس قرني از صحابي پيامبر بود و پيامبر او را خيليردوست داشت .پيامبر بوي خدا را از يمن احساس مي کرد زيرا مي فرمود که اويس دارد رحماني عمل مي کند. از اويس سوال کردند که در مقابله وسوسه هاي شيطاني چکار کنيم؟ او فرمود: با تمام قوا به سمت خدا فرار کنيد. در سوره ي ذاريات داريم که با سرعت به سوي خدا فرار کنيد.( از هواي نفس و وسوسه هاي شيطاني)
نقشه ي راهي که خدا براي ما قرار مي دهد قرآن است .اگر انسان بخواهد به نقطه ي امن برسد که از شيطان و هواي نفس ضربه نخورد، بايد بر اساس قرآن عمل کند. اين نقشه ي گنج سعادت ماست .کساني که در اين راه افراط و تفريط کنند به سعادت نمي رسند.
سوال – صفحه 174 قرآن توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – اولين آيه اين صفحه مي فرمايد: بسياري از انسانها را به دوزخ مي فرستيم اينها کساني هستنتد که ما به آنها قلب داده ايم اما با آن درک نمي کنند،چشم هايي دارند ولي با آن چشم عبرت نمي گيرند و گوش هايي دارند ولي با آن نمي شنوند،اينها مانند حيوانات زندگي مي کنند. ( انسان چون عقل دارد و مثل حيوان زندگي مي کند، از حيوان پايين تر است) آنها زندگي غافلانه دارند.
اين زندگي دو خاستگاه دارد :يکي شيطان و يکي هواي نفس . پس ما بايد از شيطان و هواي نفس مان به سوي خدا فرار کنيم
سوال – در ادامه ي حمله شيطان از راست توضيحاتي بفرماييد .
پاسخ – حضرت عزرائيل در محضر پيامبر بودند و پيامبر سوال کردند که آيا شده است در وقت جان گرفتن کسي ،دلت به حال او بسوزد؟ عزرائيل فرمود که دلم به حال دو نفر سوخت : يکي کودکي که مادر در حال وضع حمل او جان داد و کودک در وسط دريا روي تخته اي رها شد و ديگري دلم به حال شداد بن عاد سوخت که با اين همه زحمت باغ ارم را ساخت و وقتي خواست آنرا افتتاح بکند از اسب پايين آمد و هنوز پايش را روي زمين نگذاشته بود که خطاب آمد جانش را بگير و من جان او را گرفتم. اي کاش او باغ را مي ديد و بعد من جانش را مي گرفتم. در اين هنگام جبرائيل نازل شد و فرمود که پروردگار سلام مي رساند و مي فرمايد: اين طفل رها شده در دريا شداد بن عاد بود که ما با حکمت و مشيت خودمان او را به جزيره ي رسانديم و به او روزي رسانديم و او را نجات داديم ولي او طغيان کرد و ما اينگونه جان او را گرفتيم تا جهانيان بدانند کساني که رهرو هواي نفس مي شوند مهلت داده مي شوند ولي به حال خودشان رها نمي شوند. در سوره فجر داريم: ما در کمين هستيم .اين سوره امام حسين (ع) است .امام صادق(ع) بر خواندن اين سوره در نمازها تاکيد کرده اند و حفظ کردن آن هم خيلي خوب است.
قرآن و عترت نقشه ي گنج سعادت ماست. پيامبر فرمود: من دو امانت گرانبها در ميان شما مي گذارم ،مادامي که تمسک عملي شما به اين دو، همزمان باشد هرگز گمراه نمي شويد : قرآن و اهل بيت .اهل بيت قرآن مجسم هستند و الگوي اخلاق قرآني هستند. تمسک به اين دو ما را از وسوسه هاي شيطان نجات مي دهد. ما بايد بطور مداوم به کساني که تمام زندگي شان رحماني شده و علماي رباني شده اند ،مراجعه کنيم. علماي رباني رهروان راه هستند .اينها کساني هستند که از دستورات را از قرآن وعتر ت گرفته اند و به ما مي دهند. آنها عقايد ما را با قرآن و عترت کنترل مي کنند.
وقتي معاويه درگذشت ،پسرش معاوية بن يزيد به خلافت مي رسد. او از کودکي با عالم رباني که اهل پيروي از قرآن وعترت بوده ،در ارتباط بود. او وقتي به خلافت مي رسد با اين عالم رباني مشورت مي کند و راه را پيدا مي کند. او چهل روز بيشتر خلافت نمي کند. او در اين چهل روز عملکرد پدر و جدش را از نظر مي گذراند و روز چهلم همه را جمع مي کند و از خلافت کناره گيري مي کند و مي گويد که اين خلافت حق پيامبر و آل پيامبر بوده است و ما به ناحق آن را گرفته ايم. با اينکه بيست سال بيشتر نداشت بر هواي نفس و وسوسه هاي شيطان غلبه کرد. بعد او را مسموم کردند و کشتند و نطر ديگري هم وجود دارد که مي گويد او بيمار شد و درگذشت .وقتي علت اين کار را جستجو کردند ،فهميدند که علت اين کار از عالم رباني بنام عمربن مقصوص بوده است ،او را محکوم کرده و زنده در خاک کردند و به شهادت رساندند.
در کتاب مفاتيح حرز چهارده معصوم آمده است. حرز براي ايمني از بلاهاي دنيايي ، مادي و معنوي است. بعضي از حرزها براي ايمني از بلاهاي روحي ، رواني و اعتقادي است. حرز يک سپر است و سفارش شده است که آنرا همراه داشته باشيد. حرز امام سجاد(ع) کاملا مهدوي است .در اين حرز امام مي فرمايد :خدايا توفيق ديدار مهدي آل محمد را به من عنايت کن و مرا از پيروان و شيعيان راستين او قرار بده. تمسک و توسل به امام سجاد(ع) ما را از وسوسه هاي شيطاني دور مي کند.
خدايا ما را از شيعيان واقعي اما زمان (عج) قراربده.