برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين حيدري کاشاني
-شيطان در عاشورا
91-09-15
سوال – شيطان در شکل گيري واقعه ي عاشورا چه نقشي داشته است ؟
پاسخ – اي سلسله در سلسه از نسل گل ياس،با نام دل انگيز تو گل مي کند احساس. سرگشته ترين عارف دنيا به تو دارد،چشم نظري موقع هر لحظه ي حساس.حس مي کند اين شاعر تو لحظه ي آخر،با نام تو شمشير زده حضرت عباس. يعني که تو ذکر لب سقاي حسيني،اي شورشرف،معدن دين اي شرف الناس. محرم امسال در دو هزار نقطه از جهان مراسم شيرخوارگان حسيني برگزار شد. اين مسئله نشان مي دهد که طنين بيداري حسيني در جاي جاي جهان عالمگيرشده است. سوره ي فجر مورد تأکيد اهل بيت عصمت و طهارت است. توصيه ي اکيد شده که اين سوره را حفظ کنيد و در نماز هاي واجب و مستحب خود آن را قرائت کنيد. امام صادق (ع) مي فرمايند : سوره ي فجر را در نمازهاي واجب و مستحب خود بخوانيد. همانا اين سوره،سوره ي امام حسين (ع) است،مشتاقانه به سوي اين سوره رفته و با آن انس بگيريد. در فضيلت انس با اين سوره مي فرمايند : هرکس اين سوره را قرائت کند و با آن انس داشته باشد،بداند که در مقام معيت و همراهي حضرت حسين ابن علي (ع) در روز قيامت قرار گرفته و هم درجه ي او در بهشت است. در آيات پاياني اين سوره آمده است که فادخلي في عبادي،وادخلي جنتي. امام صادق (ع) مي فرمايند: مصداق تمام و کمال نفس مطمئنه است که به او خطاب مي شود وارد شو در شمار بندگان من و به بهشت من. اين بهشت من همان جنة الحسين است. کساني که مي خواهند توفيق حضور به بهشت حسيني پيدا کنند بايد انس با آموزه ها و مفاهيم سوره ي فجر را آغاز کنند. چه خوب است که يک عهد و پيمان همگاني را در حفظ و قرائت اين سوره در نماز هاي واجب و مستحب داشته و حداقل در شبانه روز در يک نماز اين سوره بخوانيم. اين سوره شامل سي آيه ي بسيار کوتاه است. اگر خواهران و برادران از همين الان نيت کنند مي توانند تا هفته ي آينده اين سوره را حفظ کنند. شايد در فضيلت هيچ سوره ي ديگري نيامده باشد که انس با آن بتواند ما را هم درجه ي مولاي خود امام حسين (ع) قرار داده و به بهشت او وارد کند.اخلاق،مرام،رفتار،گفتار و زندگي ما در صورت انس با اين سوره حسيني مي شود.راوي مي پرسد اين سوره چگونه مخصوص امام حسين (ع) است ؟ امام صادق (ع) مي فرمايند : مگر در اين سوره آيه ي يا ايتها النفس المطمئنه را نشنيده ايد ؟ منظور از نفس مطمئنه حسين بن علي و شيعيان حقيقي او هستند. شيعيان راستين و حقيقي امام حسين (ع) به مراتبي از نفس مطمئنه و روح آرامش يافته در ياد خداوند رحمان و دور از وسوسه هاي شيطان مي رسند. در ادامه امام فرمودند : او داراي نفس مطمئن و راضي و مرضي خدا است و اصحاب و همراهان و پيروان او در روز قيامت از خدا راضي و خشنود هستند. خداوند نيز از ايشان راضي است. کسي که همواره سوره ي فجر را قرائت کند در بهشت با حسين ابن علي (ع) در يک مرتبه قرار مي گيرد. اين روايت در جلد 44 بحار الانوار صفحه ي 218 آمده است. در کتاب مجمع البيان جلد ده صفحه ي 481 و در کتب تفسيري ديگر نيز به صورت مستند وارد شده است. سوره ي فجر مي تواند ما را به آرامش الهي و رحماني برسد، به نفس مطمئنه اي که مصداق تام و تمام آن، روح آرامش يافته و وجود امام حسين (ع) است. در پرتو پيروي راستين از او روح ما نيز به آرامش مي رسد. زماني که شما به سوره ي فجر نگاه کنيد،متوجه مي شويد که تمام آن دعوت به عبور از زندگي شيطاني و حرکت به سوي زندگي رحماني است. دستور خداوند است که هرآيه ي سوره ي قرآني را که مي خواهيد شروع کنيد از شيطان رجيم به خداوند پناه ببريد. اين اولين گام ورود به اين سوره است. نگرش هاي شيطاني،گفتار،رفتار و زندگي شيطاني را کنار بزنيد تا بتوانيد به زندگي رحماني وارد شويد. در طول اين سوره ي شريف به اقوام طغيان گر اشاره مي شود. اقوامي مانند عاد،ثمود و فرعون که سرآمد طغيانگران عالم بودند. مي فرمايد : اينها به عنوان الگوهاي زندگي شيطاني به کجا رسيدند. خداوند به آنها زمان داد،نعمت را برآنها تمام کرد،آنها را غرق کرامت و زندگي مرفه کرد. اما آنها راه طغيان و فساد را پيش گرفتند. عاقبت خداوند با آنها چکار کرد ؟ آيا نديديد که با قوم عاد چه کرد ؟ اين قوم شهري داشتند به نام ارم. اين شهر داراي ستون هاي با عظمت و برافراشته بود. مانند اين شهر در تمام سرزمين هايي که بشر تا بحال تجربه کرده،آفريده نشده است. رئيس اين قوم شخصي بود به نام شداد ابن عاد. بهشت شداد که در ادبيات ما مشهور است همان باغ ارم است. اين شخص تمام عمر خود را صرف کرد تا اين شهر را در نهايت زيبايي تزئين کند. گزارش شده که ستون هاي اين شهر از زمرد و زبرجد بود. او دستورداده بود اين شهر را بسازند و اعلام کرده بود زماني که اين شهر تمام شود من و سپاهيان من وارد اين شهر جديد خواهيم شد. در کتاب جوامع الحکايات حديثي آمده که يک روز عزرائيل در محضر پيامبر اسلام بود. پيامبر از او پرسيد: هزاران سال است که جان مردم را مي گيري، آيا تا بحال شده در حالي که جان فردي را مي گيري دل تو براي او بسوزد؟ عزرائيل گفت: تا کنون دل من به حال دونفر سوخته است. يک بار در درياي پرتلاطمي يک کشتي غرق شد. يک مادر بارداري بر روي تخته پاره ي آن کشتي قرار گرفت. در همان حال فرزند او بدنيا آمد. اين مادر فرزند را بر روي سينه ي خود چسبانده بود و کودک هنوز سينه ي او را نگرفته بود که از جانب خداوند خطاب آمد که جان مادر را بگيرم. در اين هنگام دل من بحال اين مادر و فرزندي که تنها در دل دريا بر روي تخته پاره باقي مي ماند،سوخت. جاي دوم زماني بود که شداد ابن عاد تمام عمر خود را گذاشت و از هر راهي که مي شد مال و ثروت جذب کرد. سپاه عظيمي درست کرد که آنها را به جستجوي زمرد و زبرجد مي فرستاد. و دستور داده بود که ستون هاي شهر خود را با جواهرات بالا ببرند. روزي که خواست اين شهر را افتتاح کند و با سپاه عظيم خود به اين شهر آمد. هنوز از اسب بر زمين نيامده بود که خطاب آمد جان او را بگيرم. در اين هنگام دل من براي او سوخت. پيش خود گفتم در حسرت ديدن اين شهر چه ظلم ها و جناياتي که شداد مرتکب نشد اما نتوانست حتي يک بار اين شهر را از نزديک ببيند. حضرت عزرائيل به اين قسمت از داستان که رسيد،حضرت جبرائيل نازل شد. حضرت جبرائيل از جانب خداوند گفت: ما جان او را اينگونه گرفتيم تا تمام جهانيان بدانند ما به کافران و پيروان شيطان مهلت مي دهيم اما آنها را به حال خود رها نمي کنيم. دراين سوره مي فرمايد: اينها کساني بودند که در سرزمين ها طغيان کردند و فساد را به نهايت درجه رساندند. تازيانه ي عذاب خداوند بر اين افراد فرود آمد. در روايتي آمده که بعد از گرفتن جان شداد،دستور آمد که جان سپاهيان او را هم بگيريد. سپس اين شهر در اختيار مردم قرار داده شد. اما مردم نيز کفران نعمت کردند. تا اينکه قوم عاد با يک تندباد سوزناک و هلاکت بار از بين رفت و شهر آنها زيرو رو شد. پروردگار شما در کمينگاه کساني است که پيرو شيطان بوده و از راه خداوند رحمان خارج مي شوند. يک شباهتي است بين هلاکت يزيد بن معاويه و لحظه ي مرگ شداد ابن عاد. طبق آن چيزي که سيد ابن طاووس نقل مي کند،روزي يزيد لشکر ده هزارنفري خود را که به شدت هم مجهز بودند از شام خارج شد.دو روز پياده راه رفتند تا به يک صحرايي رسيدند که در آن آهويي چشم يزيد را گرفت. يزيد به لشکر خود گفت هيچکدام از شما همراه من نيايد. من به تنهايي اين آهو را شکار مي کنم و باز مي گردم. البته اين آهو پيک مرگ يزيد بود. آهو آنقدر يزيد را به دنبال خود کشيد تا تشنگي و گرسنگي براو غلبه کرد. در آن بيابان از دور ديد که مردي بر سرچاهي است و سطل آبي را بيرون مي کشد. يزيد جلو رفت و از او آب خواست. آن مرد مقداري آب به يزيد داد. سپس يزيد گفت اگر من را مي شناختي اينجا به من تعظيم مي کردي. با اين مقدارآبي که به من دادي عطش من برطرف نشده است. آن مرد پرسيد تو کيستي ؟ گفت من يزيد ابن معاويه هستم. آن مرد گفت تو قاتل حسين ابن علي هستي ؟ همانجا شمشير يزيد را از غلاف کشيد و خواست ضربه اي به او بزند. يزيد صورت خود را عقب برد،ضربه به ميان دو چشم اسب يزيد اصابت کرد. در اين حال اسب وحشي شد و به سوي دشت تاخت. آنقدر بالا و پايين پريد که يزيد تعادل خود را از دست داد و افتاد. يک پاي او در رکاب اسب قفل شد و به همين صورت اسب رفت و ناپديد شد. روز بعد لشکر، اسب را در حالي پيدا کرد که فقط يک تکه ساق پاي يزيد باقي مانده بود. يزيد سه سال و نه ماه حکومت کرد اما راه شيطان را پيش گرفت.سوره ي فجر امام حسين (ع) را به عنوان مقتداي زندگي رحماني و يزيد ابن معاويه و طغيانگران پيشين را به عنوان الگوهاي زندگي شيطاني معرفي مي کند. اين سوره در واقع يک دعوت همگاني براي پشت پا زدن به زندگي شيطاني و وارد شدن همه جانبه به زندگي رحماني است. اين کار روح ما را به آرامش و نفس مطمئنه مي رساند.
سوال – در خصوص آيات 138 تا 141 سوره ي اعراف توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين سوره مي فرمايد : به ياد آوريد هنگامي را که شما را از دست فرعونيان نجات داديم. اين نکته خطاب به قوم يهود و بني اسرائيل است. شما تحت شکنجه هاي شديد فرعونيان بوديد و ما نعمت خود را برشما تمام کرديم. جانشين رحماني خود حضرت موسي را به سوي شما فرستايم. ايشان شما را از ضعف نجات داد،سلطه ي طغيان گران را از سرشما برداشت. اين آيات نعمت هاي الهي را به رخ آنها مي کشد. شما بايد شکرگزار نعمت باشيد. شکر نعمت هم اين است که در مسير زندگي رحماني قدم برداريد. بدانيد که اگر بخواهيد با ديد مادي گرايانه حرکت کنيد، عاقبت آن هلاکت است.قوم يهود و بني اسرائيل برگزيدهA شدند که گسترش دهنده ي دين حنيف و توحيدي اجداد خود، ابراهيم،يعقوب،اسحاق و يوسف باشند. اما اکثريت آنها راه طغيان و کفران نعمت را پيش گرفتند.
امام حسين (ع) در آسيب شناسي جامعه ي مسلمان نمايي که با ادعاي اسلام در مقابل ايشان صف آرايي کرده بودند، به آيه ي قرآن استناد کرده و مي فرمايند : شيطان برشما سيطره پيدا کرده و ذکر و ياد خداوند رحمان از دل شما رفته است. در آيات الهي مي فرمايد : هرکس که زندگي او رحماني باشد از شيطان دورخواهد بود. کسي که از ذکر خداوند دوري کند،دست ولايت شيطان برقلب او باز شده و همواره همنشين او خواهد بود. به هرميزان که از ولايت خداوند فاصله بگيريم به همان ميزان تحت ولايت شيطان قرار مي گيريم. کربلا صحنه ي گسترده اي است که در يک طرف پيروان خداوند رحمان قرار دارند و در طرف ديگر ولايت شيطان به حد اعلا مي رسد. هرچند که ادعاي آنها نيز ادعاي اسلام و مسلماني است.حضرت در خطبه ي آخري که خواندند برنقش دنيا تأکيد کردند. ابتدا اشاره کردند که بدانيد دار دنيا،دار گذر است. نبايد به آن وابسته شده و دل ببنديد. فريب خورده کسي است که فريب دار دنيا را بخورد. شقاوتمند و هلاک شده کسي است که در دلربايي دنيا مفتون شود. مي فرمايد : مراقب باشيد،زندگي زودگذر دنيا شما را فريب ندهد. شما را خودخواه و مغرور در مقابل خداوند قرار ندهد. اينکه در مقابل خداوند و جانشين او مغرورانه، سينه سپر کنيد. در کربلاي معلي در حمله ي از پشت سر،شيطان به شدت موفق بود.شيطان ماهيت دنيا را به گونه اي جلوه داد که آنها حاضر شدند دين خود را به دنيا بفروشند. آن افراد از کارگزاران اسلام بودند اما دين آنها قيمت داشت. شخصي مانند عمرسعد اگر صد هزار درهم به او پيشنهاد مي کردند حاضر نبود ابا عبداله الحسين را به شهادتبرساند. اما زماني که حکومت ري را به او پيشنهاد کردند،دين او را خريدند.در حقيقت دين اين افراد يک سقف قيمتي داشت. شيطان درآن معرکه صحنه گردان بود. اما نه به اين عنوان که اختيار را از آنها بگيرد. شيطان اين افراد را دعوت کرد. اما آنها نيز در يک انتخاب آگاهانه دين خود را به دنيا فروختند. شيطان در واقع جلوه گري کرده و دنيا را به دروغ تزئين مي کند. قبل از اينکه عمر سعد به شام برسد و حکم ري را از دست يزيد بگيرد، تازيانه ي عذاب الهي براو فرودآمد. مبادا در جامعه ي ديني با وصف دين داري و مسلماني،عده اي شيطاني عمل کنند. يعني کسي که ظاهري مسلماني دارد،برتمام وجود او شيطان مسلط شود. اين مسئله يکي از هشدارهاي اساسي دانشگاه عرفان حسيني است. دو پيام اساسي اين دانشگاه،يکي دعوت به زندگي رحماني و ديگري ستيز بي امان با شيطان و تلاش شبانه روزي براي عبور از آن است. مبادا در يک جامعه ي ديني، ما به ظواهر مسلماني دل خوش کنيم. يعني به گونه اي بشود که دين ما قيمتي داشته و حاضر شويم دين خود را به دنيا بفروشيم. يکي از رسالت هاي اصلي کربلا،محک خوردن دين ما است. هرکسي مي تواند خود را در عاشوراي سال شصت هجري بگذارد و ببيند که اگر در آن زمان بود و با دعوت امام حسين (ع) مواجه مي شد چه کاري انجام مي داد. اگر حجاب هاي غفلت از جلوي چشم ما کنار برود،هرکدام مي توانيم خود را يک محک جدي بزنيم. در پرتو آيات قرآن و با محوريت سوره ي فجر اين محک و معيار به دست ما مي آيد. انشاء الله که ما از شيعيان و پيروان راستين امام حسين (ع) باشيم. اگر جامعه ي شيعي به معناي واقعي خود تحقق پيدا کند زمينه ي ظهور فراهم شده و امام معصوم را در ميان خود خواهيم ديد. زندگي رحماني در واقع خواستگاه حضور خليفة الرحمان است. اگر رنگ و بوي جامعه رحماني شود، قطعاً جانشين خداوند در آن جامعه حضور پيدا خواهد کرد. جامعه ي ما در حالحاضر،جامعه ي محبان اهل بيت است. تا زماني که يک اجتماعي از شيعيان راستين تحقق پيدا کند، ما به سلمان پروري نياز داريم. مودت، محبتي است که در عمل خود را نشان مي دهد. در فراز هايي از زيارت امام حسين (ع) داريم که مي فرمايد : سلام برآن لب هاي خشکيده و پژمرده از تشنگي. سلام برآن خون هاي ريخته شده. سلام برآن سرهاي برنيزه شده. سلام برآن محاسن برخون رنگين شده. سلام برآن گونه هاي به خاک ساييده شده. سلام برآن بدني که قطعه قطعه شده و عريان مانده. سلام بر آن دندان هايي که براثر ضربت چوب شکسته شده. سلام برآن سر برافراشته شده بر نيزه ها.