اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-01-03-حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري– قرآن کريم و وجود گرامي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: قرآن کريم و وجود گرامي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام
كارشناس: آيت الله ميرباقري
تاريخ پخش: 03-01-97

بسم الله الرحمن الرحيم
«اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
آيت الله ميرباقري: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين سيما بقية الله في الارضين ارواحنا لتراب المقدمه الفداء و لعنة علي اعدائهم اجمعين» (قرائت دعاي سلامت امام زمان)
خدمت بينندگان عزيز عرض ادب و سلام دارم و ايام را شادباش مي‌گويم. فرمودند: در اين فرصت کوتاه در رابطه قرآن و وجود مقدس اميرالمؤمنين مطالبي را تقديم کنيم. مقدمتاً يک حديث را از أمالي شيخ صدوق که از بزرگترين محدثين ما هست، نقل مي‌کنم. ايشان از وجود مقدس نبي اکرم(ص) نقل فرمودند، که حضرت فرمودند: فضايل اميرالمؤمنين(ع) «لا تُعَد و لا تحصي» است. سخن از وجود پيغمبر اکرم (ص) است و بيان ايشان با عظمتي که دارند و اينکه فضايل حضرت «لا تعد و لا تحصي» است، معناي خاص خودش را دارد. بعد فرمودند: اگر کسي به يکي از اين فضايل حضرت را بيان کند و به آن اقرار داشته باشد، شرط مهمي است. خداي متعال تمام گناهان او را پاک مي‌کند. يعني اقرار به فضيلتي از فضايل اميرالمؤمنين و قرار گرفتن شعاع آن فضيلت در نفس انسان، مطهر نفس انسان و پاک کننده انسان هست. بعد فرمودند: اگر کسي بنويسد فضيلتي از فضايل حضرت را، مادامي که اين کتابت باقي است ملائکه براي او استغفار مي‌کنند. اگر کسي بشنود فضيلتي از فضايل را قاعدتاً همراه با اقرار به آن فضيلت گوش او تطهير مي‌شود. گناهاني با ناپاکي‌هايي که از طريق سمع او پيدا شده، تطهير مي‌شود. اگر بخواند و ببيند آن فضيلت را وقتي چشم به نور اين فضيلت نوراني مي‌شود، گناهان و ناپاکي‌هايي که از طريق چشم براي انسان حاصل شده پاک مي‌شود. اينها آثار انس با فضايل اميرالمؤمنين(ع) هست. در پايان حضرت فرمودند: ذکر وجود مقدس اميرالمؤمنين(ع) عبادت هست. بنابراين شنيدن اين فضايل و ذکر اين فضايل از بهترين عبادت هست و مطهر نفس انسان هست و انسان را از تعلقات به دنيا و از آلودگي‌هايي که همه ناشي از دنياست، پاک مي‌کند و وارد وادي ديگري مي‌کند. وارد دار الآخره مي‌کند که محيط توحيد و روايت معصوم (ع) هست.
چند نکته در باب عظمت قرآن بگويم. قرآن کتاب الهي است و همه کتب آسماني محترم هستند. صحفي هستند که خداي متعال در اختيار انبياء بزرگ خودش قرار داده است که بزرگترين شخصيت‌هاي تاريخ بشريت هم براي هدايت جوامعشان در بين اين کتب، تعبير نوراني قرآن اين هست که قرآن مجيد مهيمن بر همه کتب آسماني هست. مشتمل بر همه کتب آسماني است. محيط بر    همه کتب آسماني است. به تعبير نوراني کتاب مجيد خداي متعال مي‌فرمايد: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» (نحل/89) ما اين کتاب را بر تو نازل کرديم، کتابي که «لکل شيء» ما مفهومي گسترده‌تر از شيء نداريم. همه اشياء در آن بيان شده است. البته معناي اين حرف اين نيست که ما هم به راحتي مي‌توانيم اين عارف را بدست آوريم. اين همان جايي است که نقطه اتصال قرآن به امام هست و ما بايد از طريق امام تعلم کنيم تا حقايق و معارف قرآن بدست بيايد. همچنين در همين کتاب شريف خداي متعال مي‌فرمايد: «لا يَأْتِيهِ‏ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» (فصلت/42) به هيچ وجه باطل به سوي کتاب راه ندارد. اين کتاب حق محض است. از پيش رو از پشت سر به هيچ وجه باطل به سوي اين کتاب راهي ندارد. حالا پيش روي قرآن و خلف قرآن چيست، اين بايد معنا شود. در صدد توضيح اين امر نيستم.
بعد از اين توجهات به کتاب که مقامات قرآن بيش از اين هست، نسبت وجود مقدس اميرالمؤمنين به اين کتاب چيست؟ در يک کلمه اگر بخواهم عرض کنم، نسبت اميرالمؤمنين و اين کتاب نسبت وجود مقدس نبي اکرم(ص) و کتاب هست. چرا؟ چون به تعبير قرآن مجيد در سوره مبارکه آل عمران، در آيه مباهله، اميرالمؤمنين(ع) نفس نبي اکرم است. از وجود مقدس اميرالمؤمنين تعبير به «انفسنا» در قرآن شده است. اين روايت را عامه و خاصه نقل کردند. حتي ابن حجر هم اين حديث را نقل کرده است که اميرالمؤمنين در آن روز شورا احتجاج به اهل شورا کردند و با آنها استدلال کردند. فرمودند: شما را به خداي متعال قسم مي‌دهم آيا وجود مقدس نبي اکرم کسي از من نزديکتر به خود داشته است؟ آيا جز من کسي هست که خداي متعال در قرآن نفس او را نفس نبي اکرم و فرزندان او را فرزندان نبي اکرم و نساء او را نساء نبي اکرم ياد کرده باشند؟ همه قبول کردند. اعتراف کردند. روايت در اين زمينه متعدد هست. وجود مقدس اميرالمؤمنين نفس نفيس نبي اکرم هستند. بنابراين هر نسبتي که حضرت با قرآن دارد، اين نسبت را وجود مقدس اميرالمؤمنين با قرآن دارد. الا اينکه حضرت رسول نيستند، نبي نيستند، اين واضح هست. در يک کلمه همين است اما بيش از اين اگر بخواهيم عرض کنيم، اين حديث نوراني را فريقين نقل کردند. سني و شيعه که وجود مقدس نبي اکرم(ص) فرمودند: «عليٌ مع القرآن و القرآن مع عليٍ» اميرالمؤمنين(ع) همراه با قرآن هست. اين همراهي، همراهي در تمام مقامات قرآن هست. تمام مقامات قرآن با اميرالمؤمنين همراه هست. کما اينکه اميرالمؤمنين با تمام مقامات قرآن و بعضي بزرگان به خصوص در اين مطلب تأکيد کردند. اينکه تکرار مي‌شود «عليٌ مع القرآن» اميرالمؤمنين با قرآن هست، همين کافي بود براي اينکه بفهماند اميرالمؤمنين با قرآن است و قرآن با اميرالمؤمنين، ولي دوباره تکرار مي‌شود «والقرآن مع عليٍ» قرآن هم با اميرالمؤمنين هست، شايد براي اين هست که بفهماند، اين همراهي به گونه‌اي نيست که يکي متأخر از ديگري باشد. هردو اِدل هستند. «عليٌ مع القرآن و القرآن مع علي» در هر صورت تمام مقامات قرآن با مقامات وجود مقدس اميرالمؤمنين همراهي دارد. حتي آن مقام عالي قرآن، «وَ إِنَّهُ فِي‏ أُمِ‏ الْكِتابِ‏ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» (زخرف/4) اين کتاب مجيد در ام الکتاب «لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» در محضر ماست و داراي مقام علو و احکام است. علي و حکيم هست اين کتاب، در آن مقام هم با نفس نفيس اميرالمؤمنين متحد است. و لذا روايات را ببينيد. اين روايات گاهي تصريح کردند به اينکه علي حکيم مقصود وجود مقدس اميرالمؤمنين(ع) هست. از جمله علي بن ابراهيم در تفسيرشان به سند صحيح از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل کردند، ذيل تفسير سوره حمد که حضرت «اهدنا الصراط المستقيم» را معنا کردند، ما از خداي متعال درخواست مي‌کنيم ما را به صراط مستقيم هدايت کند، فرمودند: صراط مستقيم اميرالمؤمنين(ع) هست. مقصود هدايت به امام و هدايت به ولايت امام هست، ملازم بودن با امام هست. آن چيزي که ما در سوره حمد از خداي متعال درخواست مي‌کنيم که ما را ملازم امام قرار بدهد. بعد حضرت شاهد آوردند بر اينکه مقصود از صراط مستقيم اميرالمؤمنين هست، فرمودند: خداي متعال در سوره زخرف فرموده: «وَ إِنَّهُ فِي‏ أُمِ‏ الْكِتابِ‏» أم الکتاب يکي از اسامي سوره حمد است. حضرت اينجا أم الکتاب را به سوره حمد تفسير کردند. در أم الکتاب «لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» اشاره شده در أم الکتاب و سوره حمد وجود مقدس اميرالمؤمنين در آن سوره «لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» بعد حضرت فرمودند: اين آيه شاهد بر اين است که مقصود از صراط مستقيم اميرالمؤمنين(ع) هست. خود اين روايت هم به وضوح ارتباط اميرالمؤمنين(ع) را با قرآن توضيح مي‌دهد.
پس بنابراين اميرالمؤمنين(ع) در تمام مقامات با قرآن هستند. همه اسرار قرآن در جان اميرالمؤمنين قرار دارد و تجلي کرده است. لذا در آخرين آيه سوره مبارکه رعد خداي متعال مي‌فرمايد: «وَ يَقُولُ‏ الَّذِينَ‏ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا» (رعد/43) کفار رسالت شما را انکار مي‌کنند و مي‌گويند: شما از طرف خداي متعال فرستاده نشدي. اين انکار خيلي بزرگي است چون رسول بودند، مقام عظيمي است که همه تأثير کار انبياء در همان رسالتشان هست. «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ» به آنها بگو براي شهادت بين من و شما، آن کسي که گواه و شهيد است، براي شهادت يکي الله تبارک و تعالي بس است. دوم «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» آن کسي که تمام علم الکتاب نزد اوست. فريقين پذيرفتند که مقصود از «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» وجود مقدس اميرالمؤمنين است که تمام علم الکتاب نزد اوست. لذا ذيل اين آيه روايات متعددي است که گاهي حضرت با آصف بن برخيا مقايسه شدند که وزير جناب سليمان بود که داراي ملک با عظمت بود. شخصيتي بود که باد در اختيار او بود و شخصيتي بود که شياطين براي او کار مي‌کردند. شخصيتي بود که زبان طير و پرنده‌ها را مي‌فهميد و قرآن براي ايشان اوصاف فراوان بيان کرده، آصف بن برخيا وزير ايشان هست و قرآن مي‌فرمايد: اين شخصيت بزرگوار «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» بهره‌اي از علم کتاب داشت. که وقتي حضرت سليمان درخواست کردند که تخت بالقيس را برايشان از يمن به شام بياورند، جناب آصف بن برخيا در کمتر از يک چشم به هم زدن اين کار را کرد و اين تخت را حاضر کرد. زمين را جمع کرد و تخت را گرفت و زمين را برگرداند به حالت اول در کمتر از يک چشم به هم زدن. در روايات ما متعدد آمده که اين آدم يک حرف از حروف علوم الهي را داشت. يک قطره از درياي علوم را داشت. روايت صحيحه داريم فرمود: به اندازه‌اي که يک پشه بال خودش را از دريا تر کند، اينقدر برخوردار بود. تمام اين علم الکتاب نزد وجود مقدس اميرالمؤمنين(ع) هست. بنابراين حضرت حامل همه اين علم الکتاب هستند. تمام مقامات قرآن و علوم قرآن نزد حضرت هست. لذا در تفسير اين آيه شريفه که خداي متعال مي‌فرمايد: «بَلْ‏ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت/49) قرآن تمام آيات بينات الهي هستند ولي موطن و جايگاه اين آيات، صدور آن کساني است که خداي متعال علم الهي و علم قرآن را به آنها عطا کرده است.
امام باقر(ع) فرمودند و مرحوم کليني در کافي شريف نقل کرده است، فرمودند: خداي متعال نفرمود: قرآن بين دو جلد کتاب است. فرمود: در صدور کساني است که به آنها علم الهي داده شده است. بعد از حضرت سؤال کرد اين اشخاص چه کساني هستند؟ فرمود: غير ما مگر کسي مي‌تواند همه علوم و معارف قرآن در نزد آنها باشد؟ لذا در روايات فرمودند: براي برتري اميرالمؤمنين (ع) به تمام انبياء حتي انبياء اولوالعزم در مقامات از جمله در علم به همين آيات قرآن تمسک کنيد که امام(ع) حامل علم کتاب است و اين کتاب «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» است. تمام حقايق و اسرار و مقامات در اين کتاب بيان شده است در حالي که در الواحي که به موسي کليم عطا شد، «فِي الْأَلْواحِ مِنْ‏ كُلِ‏ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً» (اعراف/145) تمام حقايق نيست و بعضي اسرار در آن کتب آسماني است. همراهي قرآن با اميرالمؤمنين به اين نحو هست که تمام مقامات قرآن با مقامات وجودي اميرالمؤمنين متحد است. اگر مقامات بهشت، درجات بهشت، به اندازه مقامات آيات قرآن هست و به انسان مي‌گويند: به اندازه‌اي که از مقامات قرآن بهره‌مند هستي بالا برو، قرآن را بخوان و بالا برو. ولايت اميرالمؤمنين هم همينطور است. به اندازه‌اي که انسان با مقامات ولايت اميرالمؤمنين مأنوس هست، و عارف به اين مقام هست، در درجات بهشت مقام دارد و از همين دنيا هم آغاز مي‌شود. انسان از همين دنيا مي‌تواند وارد وادي قرآن و وارد وادي ولايت امام(ع) شود. اين دو حقيقت، دو حقيقت غير قابل انفکاک هستند. از حديث ثقلين هم که فريقين نقل کردند شايد همين استفاده مي‌شود. حضرت فرمودند: «اني تارکم فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي» من از بين شما مي‌روم ولي دو حقيقت را با خودم آوردم که يادگارهاي من هستند. دو امر عظيم و با عظمت، يکي کتاب من و دوم عترت و اهل‌بيت من هست. «لن يفترقا حتي يردا عليَّ الحوض» اينها از هم جدا نمي‌شوند، تا در حوض کوثر به من ملحق شوند. لذا در قرآن اين آيه شريفه را ملاحظه فرموديد. مي‌فرمايد: قرآن «يَهْدِي‏ لِلَّتِي‏ هِيَ أَقْوَم‏» (اسراء/9) اگر کسي اهل فهم قرآن شد از همان نقطه «ب» بسم الله قرآن را که شروع مي‌کند او را به صراط اقوم هدايت مي‌کند که در روايات ما مکرر تفسير شده است، فرمود: يعني امام(ع). اگر کسي اهل قرآن و اهل فهم قرآن شد، اهل انس با قرآن شد، حاصلش اين است که از همان نقطه آغاز «ب» بسم الله قرآن انسان را با امام آشنا مي‌کند تا آخرين حرف قرآن. تک تک حروف قرآن ما را دلالت بر امام (ع) مي‌کنند. کما اينکه امام هم دلالت بر قرآن مي‌کند. کسي اگر با امام آشنا شد با قرآن آشنا مي‌شود. امام پرده‌ها و حجوب را از قرآن کنار‌ مي‌زند. امام کسي است که «لا يَمَسُّهُ‏ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/79) اين مطهروني هستند که خدا آنها را تطهير کرده است و تمام مقامات و اسرار قرآن را بدست آوردند. لذا در روايات ما اين مطلب با بيان‌هاي مختلف گفته شده است و يکي اين است که در معاني الاخبار در خاطرم هست که حضرت فرمودند: «ولايتنا قطب القرآن» محور قرآن هست و قطب تمام کتب آسماني هست. تمام کتب آسماني محور حقايقي را که بيان مي‌کند ولايت امام و توجه به مقامات امام هست که راه توحيد و سبيل توحيد هست و همان ولايت الله است. اميدوارم خداي متعال شايستگي فهم قرآن را با استفاده از نورانيت کلمات اميرالمؤمنين(ع) و درک مقامات اميرالمؤمنين را با استفاده از آيات نوراني قرآن به يکايک ما عطا کند.
قرائت صفحه 267 قرآن کريم؛ آيات پاياني سوره مبارکه حجر و آيات ابتدايي سوره مبارکه نحل؛
«الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ «91» فَوَ رَبِّكَ‏ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ «92» عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ «93» فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ «94» إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ «95» الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «96» وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ «97» فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ «98» وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ «99»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ «1» يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ «2» خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ «3» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ «4» وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فِيها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ «5» وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ «6»
ترجمه:آنان كه قرآن را قطعه قطعه كردند. (آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه نبود رها كردند) پس به پروردگارت سوگند ما از همه آنان (در قيامت) بازخواست خواهيم كرد. از آنچه انجام مى‏داده‏اند. پس آنچه را بدان مأمور شده‏اى آشكار كن و از مشركان اعراض نما (و به آنان اعتنا نكن) همانا ما تو را از (شرّ) استهزا كنندگان كفايت كرديم. همانان كه معبود ديگرى را در كنار خداوند قرار مى‏دهند. پس به زودى حقيقت را خواهند فهميد. (اى پيامبر!) البتّه ما مى‏دانيم كه سينه‏ات بواسطه آنچه مى‏گويند، تنگ مى‏شود. پس (براى تقويت خود) پروردگارت را با سپاس و ستايش به پاكى ياد كن و از سجده كنندگان باش. و پروردگارت را پرستش كن تا آنكه يقينى (مرگ)، تو را فرارسد.
به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان. فرمان (قهر) خدا آمد پس در آن شتاب نكنيد او منزه و برتر از هرچيزى است كه براى او شريك مى‏سازند. خداوند فرشتگان را، همراه با وحى كه از فرمان اوست، بر هر كس از بندگانش كه بخواهد فرو مى‏فرستد كه مردم را هشدار دهيد كه معبودى جز من نيست پس تنها از من پروا كنيد (و مخالف دستورم عمل نكنيد.) او آسمان‏ها وزمين را براساس حقّ آفريد او از آنچه با او شريك مى‏سازند برتر است. او انسان را از نطفه‏اى آفريد، پس آنگاه او به آشكارا با (خداوند) دشمنى مى‏ورزد. وچهارپايان را آفريد، كه براى شما در آنها وسيله گرمى وبهره‏هايى است و از (گوشت و شير) آنها مى‏خوريد. و براى شما در چهارپايان، (شب هنگام) كه از چراگاه برمى‏گردانيد و (بامدادان) كه به چراگاه مى‏فرستيد، شكوه و جلوه‏اى است.