اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

94-08-30- حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري - تفسير جزء سي

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسير سور جزء سي قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري
تاريخ پخش: 30/08/94

در اين کشتي درآ، پا در رکاب ماست درياها *** مترس از موج، بسم الله مجريها و مُرسيها
اگر اين ساحران اطوار مي‌ريزند طوْري نيست! *** عصا در دست اينک مي‌رسند از کوه موسي ها
زمين آسمان جُل را به حال خويش بگذاريد *** کسي چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها
بيايد هر که از فرهاد شيرين عقل تر باشد *** نيايد هيچ کس جز ما و مجنون‌ها و ليلاها
همين از سر گذشتن سرگذشت ماست پنداري *** همين سرها... همين سرهاي سرگردان صحراها
شب قدري رقم زد خون ما تقدير عالم را *** که همرنگ غروب ماست صبح سرخ فرداها


شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما بينندگان عزيز و حاج آقاي ميرباقري عزيز خيلي خوش آمديد
حاج آقا ميرباقري: سلام عليکم و رحمة الله خدمت شما و بينندگان و همکاران عرض سلام و ادب و احترام دارم
شريعتي: خوشحاليم در محضر شما و دوستان خوب هستيم در ذيل بحث تفسير جزء سي ام قرآن کريم در جلسه‌ي گذشته از نکات تفسيري سوره‌ي مبارکه‌ي ماعون به ما گفتيد قرار شد ساهي عن الصلوة را بفرماييد.
حاج آقا ميرباقري بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک عرض کرديم در اين سوره‌ي مبارکه آغاز اين است که خطاب به پيغمبر گرامي مي‌فرمايد «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّين، فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (ماعون/ 3-1) که پيامبر ما آيا ديدي آن کسي را که دين را تکذيب مي‌کند اگر ساده معنا کنيم بعضي‌ها دقيق تر هم معنا کردند ولي همين ترجمه‌ي ساده باشد کسي که تکذيب به دين مي‌کند در اين آيه استفهام است که مي‌گويند اگر همراه با اثبات باشد به معني نوعي تعجب و تاثر است أَرَأَيْتَ نه اَلَم تَرَا يک صحنه‌ي تاسف آور است گويا يک چيزي است که مشهود پيغمبر است و براي ديگران هم پنهان است امر آشکاري نيست جريان تکذيب به دين است که به دنبال اين تذکيب به دين چند مطلب اتفاق مي‌افتد اين هماني است که يتيم را با قهر مي‌راند و بر طعامي که حق مسکين است ديگران را ترغيب نمي‌کند برنامه ريزي نمي‌کند که اين طعام به اهلش برسد اين قسمت اول سوره بود که اجمالا توضيح داديم يک مفهوم يتيم و مفهوم مسکين را که معناي گسترده تر از يتيمي که پدر مادر خود را به حسب ظاهر است داده است يا مسکيني که در امکانات مادي زمين گير است يک مفهوم واسع تري دارد انسان‌ها همه يک نوع مسکنت و يتمي دارند حتي نسبت به معصوم هم يک جايي اطلاق شده يک جريان ابوتي است که تکريم مي‌کند يتيم‌ها را اين‌ها احتياج به تکريمي دارند که تکريم پدرانه است تکريم اين ايتام و به فکر مساکين بودن يک جريان و دستگيري و شفاعت است که نياز به عهد الهي دارد و هر کسي اين کاره نيست اين جريان جرياني است آن‌هايي که عهد شفاعت داشتند نبي اکرم محورشان و بعد معصومين عليهم السلام جريان ابوت دارند نسبت به همه و توجه به ايتام و مساکين دارند اين هم برمي‌گردد به عهدشان با خدا و توجه و محبتي که نسبت به حضرت حق دارند عبوديتشان در قدم بعد عهد عبوديتشان همراه مي‌شود با عهد شفاعت و دستگيري و ابوت و سرمايه گذاري يک چنين جرياني است و آن کساني هم که ذيل اين دستگاه قرار مي‌گيرند و تولي به معصوم پيدا مي‌کنند به تبع معصومين مي‌توانند به اين مقام برسند کسي که در معيت و همراهي با معصوم بود آرام آرام مي‌تواند به مقام محمود آن‌ها که مقام شفاعت و دستگيري و محبت نسبت به مخلوقات و فداکاري براي رساندن مخلوقات به خدا است هستند شعاعي از اين مقام در آن‌ها پيدا مي‌شود در زيارت عاشورا هم بعد از اين که از خدا مي‌خواهيم ما را به معيت معصوم برساند « وَأنْ يُثَبِّتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْق في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ» يک درخواست ديگري است وَأسْألُهُ أنْ يُبَلِّغَنِي الْمقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللهِ که رسيدن به مقام محمود معنايش اين است که ما اين مقام را درک کنيم و شعاعي از اين مقام در ما پيدا شود وقتي پيدا شد همين طوري که معصوم شفاعت مي‌کند ما غير از اين که خودمان همراه با معصوم مي‌شويم ديگران را هم به اين همراهي دعوت مي‌کنيم و بار ديگران را براي اين همراهي کردن و نجات برمي‌داريم پس جريان دستگيري از ايتام و مساکين و سرپرستي و ابوت و پدري نسبت به آن‌ها و تکريم آن‌ها و حقوق آن‌ها را رساندن جرياني است که نياز به عهد شفاعت دارد و کسي که نياز به تکريم دين دارد او طبيعتا ديگر نمي‌تواند اين کار را انجام بدهد ولو مدعي هم باشد اين طور نيست که با حرف و حديث و تحريک رواني اتفاق بيفتد يک بستر و زمينه‌اي مي‌خواهد اين طور نيست هر کسي بخواهد شفاعت بکند کسي که اهل تکذيب به دين است چه دين را به معني قيامت بگيريد يعني فقط به دنيا مي‌انديشد او نمي‌تواند در دنيا ايثار بکند چه تکذيب به دين را به معني تکذيب جريان هدايت الهي بگيريد و آن نوري که قلب انسان را روشن مي‌کند آن‌هايي که در تاريکي هستند اهل اين کارها نيستند و آن‌هايي که با نفس خودشان راه مي‌روند نه با هدايت الهي و چه تکذيب را به معني تکذيب به ولايت و امامت و سرپرستي بگيريد که چندين روايت داريم که فرمود مراد از اين جا تکذيب به ولايت حضرت علي است کسي که اين جريان را تکذيب مي‌کند او نمي‌تواند يک جريان پنهاني است که تکذيب به دين مي‌کند بعد هم اين جريان ايتام و مساکين را رها مي‌کند اين جرياني است که گويا پيغمبر مي‌بينند براي حضرت هم جريان تاسف باري است نکته‌ي دوم اين است که اين سوره چطوري منتقل مي‌شود به اين جا که «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ» چه ارتباطي به ماقبل دارد مفسرين ابتدائا اين طوري فرمودند بزرگواراني مثل مرحوم فيض که کانه خداي متعال بفرمايد اگر بي اعتنايي به يتيم و راندن يتيم و اگر ترک اطعام مسکين و دعوت نکردم مردم به اين که حق آن‌ها را به آن‌ها را بدهند اين تکذيب به دين است و سهو از نماز و رويگرداني از نماز است که عمود دين است پيداست اين به طريق اولي به تکذيب دين ختم مي‌شود بنابراين اين هم ادامه‌ي همان تکذيب است يکي از علائم مکذبين اين است که مصلي هستند که «هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» هستند عمدتا اين طوري توضيح داده اند من نکته‌اي را عرض مي‌کنم که مصلي اين جا مقصود چه کسي است يک معناي اوليه مصلي دارد يعني نمازگزار که چند دسته هستند در قرآن اوصافي دارند دو دسته اش که خيلي واضح است يکي مصليني هستند که «هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» آن‌هايي که از نماز خودشان غفلت مي‌کنند سهو به معني غفلت است با تفاوت‌هاي جزئي غافل از نماز هستند روايتش را هم خوانديم که اين غافل از نماز يعني گاهي نماز را به جا مي‌آورد گاهي به جا نمي‌آورد گاهي به وقت نماز اهتمام ندارد به تاخير مي‌اندازد اين وقتي با عن وقتي متعدي مي‌شود يعني مشغول به يک کار ديگري است که آن کار او را از نماز و ذکر و توجه به خدا غافل مي‌کند مشغول به دنيا و نفس خودش است رويگرداني مي‌کند از نماز اين‌ها کساني هستند که نسبت به ذکر خداي متعال غافل هستند نسبت به مردم که مي‌رسد دنبال اين هستند که چشم ديگران را متوجه خودشان بکنند طبيعتا اهل اين هستند که براي خدا نماز نمي‌خوانند يک روايتي از حضرت علي است من اين روايت را خدمت شما تقديم مي‌کنم که حضرت اين «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ» (ماعون/ 6) را معنا کردند در مجمع البيان از حضرت علي نقل کرده روايات ساهون را در جلسه‌ي قبل خوانديم اما در مورد مرائي فرمود يُريدُ بِهِمُ المُنَافِقِين الذين لَا يَرجُونَ لَهَا ثَوابًا إن صَلُّوا، وَلَا يَخَافُونَ عَلَيها عِقَابًا إن تَرَكُوا، فَهُم عَنهَا غَافِلُون حَتى يذهب وقتها، فإذا كَانوا مَعَ المُؤمنين صَلُّوها رِيَاءاً، وإذَا لَم يَكُونُوا مَعَهُم لَم يُصَّلوا وهو قوله: «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ» (مجمع البيان، ج 9 - 10، ص 547) مقصود از مرائون منافقين هستند اگر نماز بخوانند اميد به ثواب ندارند و اگر ترک بکنند نگران عقوبتي نيستند بنابراين توجهي به ثواب و عقاب خدا ندارند در صفت منافقين هم مي‌فرمايد « يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّـهَ إِلَّا قَلِيلًا» (نساء/ 142) نماز که مي‌خوانند اهل ريا هستند اهل ذکر نيستند حضرت فرمود مرائين منافقين هستند اميد به ثواب ندارند نگران عقاب خداي متعال نيستند از نمازشان غافل هستند يعني کسي غافل از نماز نيست که اميد به ثواب الهي دارد و نگران عقوبت است و مي‌داند اين نماز موجب رسيدن به درجات مي‌شود ترکش موجب زمين گير شدن انسان مي‌شود بنابراين تا پايان وقت هم غافل از نماز هستند اگر با مومنين باشند ريائا مي‌خوانند پس بنابراين يک جريان مصلي است که نماز مي‌خواند ولي ساهي عن الصلوة است اهتمام به نماز ندارد حدود و ارکان و وقتش را حفظ نمي‌کند و بالاتر مرائي في الصلوه است براي چشم ديگران مي‌خواند نه براي خداي متعال نگران ثواب و عقاب حضرت حق نيست يک جريان مصلين هم داريم که در سوره‌ي معارج آمده که « إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» (معارج/21-19) انسان اين طوري آفريده شده که حريص و کم صبر است اگر او را امتحان بکنيم در سختي قرار بدهيم جزع مي‌کند و اگر به او نعمت بدهيم سد نعمت مي‌شود بنابراين نمي‌تواند در هيچ حالي رشد بکند از او بگيريم رشد نمي‌کند بدهيم هم رشد نمي‌کند اهل داد و ستد با خدا نيست که در سختي و خوشي در هر دو رشد بکند يک عده را استثناء مي‌کند مگر مصلين بعد مصلين را توضيح مي‌دهد که اين مصليني که استفاده از شرايط مي‌کنند و اهل جزع نيستند چه صفاتي دارند مي‌فرمايد «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ، وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» (معارج/ 25-23) آن‌هايي که بر نمازشان مداومت دارند يکي از صفات مصليني که آن‌ها اهل جزع نيستند اهل منع خيرات نيستند و از اين صفات نجات پيدا مي‌کنند اين است که اين‌ها اهل دوام بر صلوة هستند بعد چندين صفت ذکر مي‌کند تا مي‌رسد به اين جا که « وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» « وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» (معارج/ 34) دو از خصوصياتي که براي اين دسته گفته شده اين است که اين‌ها بر نماز خودشان محافظت مي‌کنند مداومت و محافظت در روايات مداومت و محافظت معنا شده من چند روايتي که نقل شده را عرض مي‌کنم در تفسير علي بن ابراهيم است که از امام باقر عليه السلام نقل مي‌کند خداي متعال مصلين را مستثني کرده فرموده اين‌ها اين طوري نيستند با بقيه‌ي انسان‌ها فرق مي‌کنند آن‌ها را به بهترين اعمالشان توصيف کرده « الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» بر نماز خودشان مداومت مي‌کنند إذَا فَرَضَ عَلَى نَفسِهِ شيئا مِنَ النَّوافل دَامَ عَليه (تفسير القمي، ج 2، ص 386) آن کسي بر نماز خودش دائمي است که اگر بر خودش واجب مي‌کند نافله‌اي را بخواند نوافل 51 رکعتي را مي‌گويد مداومت مي‌کند اگر تصميم مي‌گيرد نماز شب بخواند مداومت بر نافله‌ي شب مي‌کند در حالي که اين‌ها في نفسه واجب نيست تصميم مي‌گيرد نافله‌ي صبح بخواند مداومت مي‌کند بر نوافل باز در يک روايت ديگري که مرحوم کليني نقل کردند از امام باقر عليه السلام که حضرت اين طوري معنا کردند « وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» فرمود محافظت بر نماز فرائض است محافظ بر نماز هستند يعني آن نمازهاي پنج گانه‌اي که واجب است محافظت مي‌کنند که ترک نشود هم محافظت مي‌کنند براي اين که ترک نشود هم اين که در بعضي از روايات محافظت بر نماز يعني حدودش را حفظ مي‌کنند يک کاري مي‌کنند که نماز نماز شود گاهي آدم اگر بخواهد نمازش نماز شود بيست و چهار ساعته بايد در ذکر خدا باشد پس مصليني که اين صفت رذيله در آن‌ها نيست کساني هستند که محافظت بر نماز دارند يعني بر واجباتشان محافظت مي‌کنند اين پنج نماز هم از نظر وقت هم ارکان و خصوصيات يک کاري مي‌کنند اين نماز نماز شود از دست نرود محافظت بر نماز دارند اما « الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» قال هي النافله مقصود اين است که بر نوافلشان مداومت مي‌کنند باز در روايت ديگري که مرحوم صدوق از حضرت کاظم نقل کردند همين آيه را حضرت معنا کردند « الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» قال اولئک والله اصحاب خمسين من يعتنا مقصود از اين آيه آن شيعياني هستند که در شبانه روز 51 رکعت نماز مي‌خوانند يکي از علائم شيعه اين است که نماز 51 رکعت مي‌خوانند که 17 رکعت واجب است 34 رکعت مستحب و نوافل است يازده رکعت نافله‌ي شب دو رکعت نافله‌ي صبح هشت رکعت ظهر هشت رکعت عصر چهار رکعت مغرب يک دو رکعتي نشسته نافله‌ي عشا مداومت بر اين نماز‌ها مي‌کنند پس مداومت بر نماز يعني حفظ اين 51 رکعت. واجب و مستحب که عمده اش همين مستحبات است يعني 51 رکعت مي‌خواند واجبات را که مي‌خواند ولي مداومت بر نوافل مستحب هم مي‌کند که در روايات آمده است از علائم شيعه است در روايت اربعين که از امام حسن عسکري نقل شده که علائم شيعيان ما پنج تا است يکي زيارت اربعين يکي هم 51 رکعت نماز در روايات متعدد ديگري هم آمده ذيل آيه‌ي شريفه « وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ» (صافات/ 83) من در بحار ديدم که خداي متعال انوار نبي اکرم حضرت علي و چهارده معصوم را به حضرت ابراهيم نشان داد حضرت شيفته‌ي اين انوار شدند ديدند گرد اين انوار ستاره‌هاي درخشاني طواف مي‌کنند سوال کردند اين‌ها چه کساني هستند فرمودند اين‌ها شيعيان اين چهارده معصوم هستند شعاع وجود آن‌ها هستند دور آن‌ها طواف مي‌کنند از نور آن‌ها خلق شدند دائم با آن‌ها هستند پرسيدند علائم اين شيعيان چيست که پنج علامت است و کمي با روايات زيارت اربعين امام حسن عسکري متفاوت است آن جا هم يکي اين است خواندن 51 رکعت اهل اين 51 رکعت نماز هستند در روايات متعددي اين طوري معنا شده « الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» يعني غير از اين که بر فرائض محافظت مي‌کنند مداومت بر نوافل دارند باز در روايت ديگري که از امام صادق عليه السلام نقل شده است از خصال مرحوم صدوق است آن جا حضرت فرمودند البته روايت احکام فقهي ديگر هم دارد که منظور نظر نيست فرمودند الَّذِينَ يَقْضُونَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ اللَّيْلِ بِالنَّهَارِ وَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ النَّهَارِ بِاللَّيْلِ (خصال، ج 2، ص 628) مداومت بر صلوات دارند اگر نافله‌ي شبشان قضا شد در روز قضا مي‌کنند نمي‌گذارند بگذرد اگر نافله‌ي روزشان قضا شد در شب قضا مي‌کنند انجام مي‌دهند اگر در وقت هم نشد قضا نشد نافله‌ي شب را در روز و نافله‌ي روز را در شب قضا مي‌کنند اين هم خيلي تاکيد شده تاکيد فراوان شده که بر نوافل مداومت بکنيد اگر قضا هم شد قضا بکنيد اگر قضايش را هم انجام نداديد در مقابل هر دو رکعت صدقه بدهيد تاکيد دارد اگر در شب قضا شد روز بخوانيد اگر روز قضا شد در شب بخوانيد به تاخير نيفتد اين قضاي نوافل پس اين قدر اهميت مي‌دهند به نوافل و مهم هم است واقعا اين نوافل در روايات دارد که نواقص فريضه با نوافل جبران مي‌شود پس اين آيه يعني اين يعني کساني که بر نوافلشان مداومت مي‌کنند و « وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» بر فريضه محافظت مي‌کنند که هم انجام شود هم وقت و آداب و مناسکش باطن و ظاهرش نماز تحويل خداي متعال داده شود نوافل را جدي مي‌گيرند به خصوص نوافل يوميه که 34 رکعت است معناي ظاهري که آيه دارد بعضي از مفسرين همين معنا را گرفتند که معناي بدي نيست يعني حالت نمازشان دائم با آن‌ها است يعني هيچ گاه از نماز خودشان بيرون نمي‌آيند يک عده‌اي هستند اصلا ورود به نماز نمي‌کنند نماز هم که مي‌خوانند در زندگي شان هستند يک عده‌اي هم در نماز هم که بيرون مي‌آيند واقعا از معراج و آن حالت خارج نمي‌شوند و در آن حالت هستند به تعبير حضرت علي قُلُوبِهِم فِي الجِنَانِ وَ اَبدَانِهِم فِي العَمَل (نهج البلاغه، خطبه قاصعه) دائم در نماز هستند ولي مشغول به زندگي شان هم هستند با آن روحي که متعلق به عالم بالاست در اين دنيا زندگي مي‌کنند پس دو دسته مصلين داريم يک مصلي که ساهون اند يک مصلي که بر نماز دائمون هستند حالا اين « إِلَّا الْمُصَلِّينَ، هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» (معارج/ 23-22) دائمون يا ساهون يک احتمال ديگري هم دارد آن احتمال ذيل اين آيات نيامده ذيل آيه‌ي سوره‌ي مبارکه‌ي مدثر آمده روايتش را مرحوم کليني نقل کرده روايت خوبي است که مي‌گويند «مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ، قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ، وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ» (مدثر/ 44-42) چه چيز موجب شد سلوک شما سلوک در سقر باشد و جهنمي شده باشيد گفتند ما مصلي نبوديم و اطعام مسکين هم نمي‌کرديم آن جا روايتي از کافي نقل شده من اين روايت را خدمت شما تقديم مي‌کنم مرحوم کليني نقل کردند از امام صادق عليه السلام که ابليس بن عبدالله مي‌گوئيد عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ الْقُمِّيِ‏ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ- ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‏ قَالَ عَنَى بِهَا لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِمْ‏- وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ أَ مَا تَرَى النَّاسَ يُسَمُّونَ الَّذِي يَلِي السَّابِقَ فِي الْحَلْبَةِ مُصَلِّي‏ فَذَلِكَ الَّذِي عَنَى حَيْثُ قَالَ- لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‏ لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ السَّابِقِينَ (کافي، ج 1، ص 419)مصلين که مقصود از اين آيه چيست ما مصلي نبوديم يعني از اتباع و پيروان ائمه عليهم السلام نبوديم ائمه چه کساني هستند؟ آن‌هايي که سابق هستند در همه چيز بر همه‌ي اهل سبقت سبقت گرفته اند يا معاني ديگري هم شده آن سابقوني که مقربون هستند ائمه هستند ما پيرو اين‌ها نبوديم گويا اگر پيرو آن‌ها شويد مي‌شويد مصلين بعد حضرت شاهد آوردند که مصلي يعني کسي که پيرو امام است پيرو سابقين است چرا؟ مصلي نديديد که مردم آن کسي را که در مسابقه اسبش پشت سر آن کسي است که برنده شده گردن به گردن اوست مي‌گويند مصلي يعني کسي که پشت سر سابق است بعد حضرت مي‌فرمايد اين را خداي متعال اراده کرده است که فرموده « لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» يعني ما از سابقين بوديم نه پيرو سابقين البته اين روايت ذيل اين آيه است ولي شايد بشود اين را تسري داد به سوره‌ي معارج و ماعون در سوره‌ي معارج انسان کسي است که هلوع است الا آن کسي که پيرو سابقين و ائمه عليهم السلام است آن‌هايي که پيرو هستند « الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ، وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» « وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» اند اما مصلي در اين جا هم شايد مقصود آن کسي است که دنبال همان مکذب است آن‌هايي که به دنبال اين‌ها حرکت مي‌کنند مصلين را اين جا بگوييم يعني دنباله رو همان مکذبين هستند يعني او مکذب است اين هم گردن به گردن او است نمي‌خواهم نسبت بدهم اين هم يک احتمالي است که از اين روايت گرفته مي‌شود بنابراين کسي که پيرو مکذبين است آن‌ها امام اند اين پيشرو اين آدم نماز هم مي‌خواند ممکن است کسي پيرو مکذبين شود نماز هم بخواند ولي فرقش اين است که «هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» اگر کسي مقتدي به سابقين شد مقتدي به امام شد اين خاصيتش اين است که مداومت بر نماز دارد و « فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ، لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» که در روايت ديديد فرمود اين مقصود زکات و حقوق واجب نيست بلکه در وراي حقوق واجب خودش در مال خودش سهمي معين مي‌کند با آن صله رحم مي‌کند به فقرا مي‌رسد زمين گيري را دستگيري مي‌کند فرمود منتها شرطش مداومت است ممکن است هر روز هر هفته يا هر ماه سهمي را برايشان قرار بدهد ولي مداومت مي‌کند يعني حدود معيني که مداومت بر آن مي‌کند و غير از واجبات است پس آن کسي که پيرو سابقون است مصلي است يعني به معني پيرو سابقون است ممکن است يک مصلي هم داشته باشيم که پيرو مکذبين است يا نه اگر اين طوري هم معنا نکرديد معنايش اين است که يک مکذبيني هستند و يک کساني هستند که دنباله رو اين مکذبين هستند ولي نماز خوان هستند مصلين هستند مصليني که ذيل آن مکذبين هستند لازم نيست خودشان ابتدائا مکذب باشند يعني از دستگاه تکذيب امام از دستگاه تکذيب دين يک چنين مصليني بيرون مي‌آيد اين جا هم روايتي را مکرر تقديم کرده ايم که در روضه‌ي کافي است را مي‌خوانم فرمودند حْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ وَ مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي‏ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَاهُدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْبُخْلُ وَ الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا. (بحار الأنوار ج‏24 ص304) ما اصل هر خير هستيم همه‌ي نيکي‌ها فرع بر ما است و نه حقيقت توحيد نه يعني دين داري مردم موحد بودن مردم همه از فروع امام است نماز روزه فروخوردن خشم از فروع ما است از نيکي‌ها است کسي بدي به انسان کرده انسان ببخشد اين از خيرات و برّ است به فقير انسان محبت بکند اين از خيرات است و نسبت به همسايه حقوقش را ادا بکند متعهد به حقوق همسايگي باشد از خيرات است اگر کسي صاحب فضل است آدم انکار نکند حسد نورزد اقرار بکند اين‌ها خيراتي است که همه فرع بر ما هستند اين‌ها از فروع امام هستند دشمن ما اصل هر بدي است و از فروعش همه‌ي زشتي‌ها و فواحش است و کذب از آن‌ها ناشي مي‌شود و نمامي کردن و بين مردم را به هم زدن و محبت‌ها را از بين بردن از آن‌ها است محبت‌ها را تبديل به کينه کردن کار اين‌ها است بخل يعني انسان دست بسته باشد از آن‌ها است و قطع ارتباط با مومنين با ارحام بکند و ربا بخورد و مال يتيم را به غير حق بخورد مکذبين نه فقط خودشان اين طوري هستند پيروانشان هم اين طوري مي‌شوند از حقوق مردم تعدي مي‌کنند از حدودي که خداي متعال امر کرده تعدي مي‌کند فحشاي ظاهري و باطني مي‌کند زنا و دزدي و از اين قبيل همه‌ي قبايح را انجام مي‌دهد اگر شما دو جريان در نظر بگيريد يک جريان جريان ولايت حقه است اين جريان مبدا همه‌ي خيرات است اصل کل خير است و اين خير را در عالم جاري مي‌کند و شفاعت مي‌کند همه را به خيرات مي‌کند اگر خودش مصلي حقيقي است همه را اهل صلوة مي‌کند اگر إِقَامِ الصَّلَاةِ پيروانش مي‌شوند «يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ» (نمل/ 3) او خيمه‌ي کلي نماز را در تاريخ به پا مي‌کند اين‌ها هم برايشان خيمه‌ي نماز به پا مي‌کنند زير خيمه‌ي نماز اگر إِيتَاءِ الزَّكَاةِ دارند پيروانشان « وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» (همان) اند. يک جريان هم جريان باطلي است که جريان تکذيب قيامت است تکذيب به دين است حالا خيلي هم براي خودشان اين مدعيان تکذيب به دين ادعاي روشن فکري مي‌کنند حالا کمتر شده اين دين را افسانه و اسطوره مي‌دانستند مي‌گفتند دوره‌ي دين قبل از دوره‌ي فلسفه است ما دوره‌ي اسطوره و فلسفه و دوره‌ي علم داريم ما به دوران علم رسيديم دوران دين تمام شده اين طوري برخورد با دين مي‌کردند و ادعاي روشن فکري مي‌کردند اين جريان مکذب دين که محور هم دارد حضرت شايد ناظر به اين هستند که ممکن است شخص باشد شخص خاصي باشد «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّين، فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ،فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (ماعون/ 5-1) واي بر آن‌هايي که پيرو او هستند يا نه واي بر کساني که دنبال او مي‌روند و نماز مي‌خوانند اگر مصلي را به معني نماز خوان بگيريم امام نماز خوان‌هايي که ذيل اين تکذيب نماز مي‌خوانند نه اين که خودشان مکذب اند ذيل اين مکذب حرکت مي‌کنند جريان که ذيل مکذب به دين قيامت و توحيد و ولايت حقه شکل مي‌گيرد اين جريان جرياني است که ممکن است مصلي هم داشته باشيد ولي مصلي اش ساهي عن الصلوة است از ذکر الله غافل است نسبت به مردم که مي‌رسيد مرائي است همين نماز را براي نشان دادن به مردم مي‌خواند و نه فقط خيرش به ديگران نمي‌رسد نمي‌گذارد ديگران هم خير برسانند سد خيرات مي‌شود که اين جريان را بايد توضيح داد که مدعي خيلي است در عالم پس اين جريان نماز هم شايد نکته اش اين است نسبت تکذيب دين با سهو عن الصلوة اين است کسي که تکذيب مي‌کند خودش هم ساهي عن الصلوه مي‌شود يعني خود ساهي عن الصلوة جزء مکذبين است پس دو جريان است يک جريان دين است که جريان توحيد و هدايت الهي و ولايت حضرت حق است که بعد مي‌شود ولايت امام و ولايت حضرت علي و ولايت نبي اکرم و اهل بيت با همه‌ي فروعش يک جريان تکذيب اين ولايت و تکذيب دين و توحيد و معاد است اين جريان در مقابل نبي اکرم صف آرايي مي‌کند خودش را هم پنهان مي‌کند پيغمبر اين جريان را مي‌شناسند ديگران نمي‌شناسند اين جريان ممکن است يک جائي با اين که به نمازي معتقد نيست کسي که منکر دين منکر حقيقت ولايت الله است اهل نماز و ذکر و خشوع نيست اگر جايي روي بياورد اين روي آوردن براي ريا است بنابراين ساهي ان الصلوة است آن يکي دائم علي الصلوة است بنابراين آن کسي که ذيل امام قرار مي‌گيرد مي‌شود «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ، رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ» وارد خانه‌هاي نبي اکرم مي‌شود مي‌شود هيچ چيز زندگي شان اهل تجارت و بيع هستند اهل زندگي هستند ولي زندگي شان آن‌ها را غافل نمي‌کند از ذکر خدا و اقامه‌ي نماز و ايتاء زکات ذکر الله و اقامه‌ي نماز که همان برپا داشتن اين ذکر است همه‌ي زندگي اش زير خيمه‌ي صلوة و ذکر الله است و ايتاء الزکات. يعني اهل ايتاء الزکات است کسي که در اين خانه‌ها مي‌آيد به عکس کسي هم که ذيل مکذبين قرار مي‌گيرد نه مثل آن‌ها مي‌شود «فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» اگر مصلي هم باشد با مردم ريا مي‌کند سد راه خير مي‌شود نه اين که از دستش آب نمي‌چکد ديگران را هم منع مي‌کند اگر مي‌بينيد در جاهاي ديگر هم اين است اين ريشه اش در اديان الهي است و الا آن‌هايي که مکذب به دين هستند کسي که پيرو دنيا است مي‌شود فلسفه‌ي نيچه انسان به اصطلاح نيچه‌اي انسان گرگ صفت اگر کسي چيزي مي‌بخشد از يک دين برمي‌خيزد.
شريعتي: خيلي ممنون صفحه‌ي 40 را امروز تلاوت مي‌کنيم آيات 246 تا 248 سوره‌ي مبارکه‌ي بقره
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ  ?246? وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ  ?247? وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ  ?248?
ترجمه:
آيا [با ديده عبرت] آن گروه از سران و اشراف بني اسرائيل را پس از موسي نديدي که به پيامبرشان گفتند: براي ما زمامدار و فرمانروايي برانگيز تا در راه خدا جنگ کنيم؟ گفت: آيا احتمال نمي دهيد، اگر جنگ بر شما مقرّر و لازم شود، جنگ نکنيد [و سر به نافرماني بزنيد؟] گفتند: ما را چه هدف و مرادي است که در راه خدا جنگ نکنيم، در حالي که از ميان خانه ها و فرزندانمان بيرون رانده شده ايم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرّر و لازم شد، همه جز اندکي از آنان روي گرداندند؛ و خدا به ستمکاران داناست.  (???) و پيامبرشان به آنان گفت: بي ترديد خدا طالوت را براي شما به زمامداري برانگيخت. گفتند: [شگفتا!] چگونه او را بر ما حکومت باشد و حال آنکه ما به فرمانروايي از او سزاوارتريم، و به او وسعت و فراخي مالي داده نشده [پس ما کجا و زمامداري انساني تهيدست کجا!؟] [پيامبرشان] گفت: خدا او را بر شما برگزيده و وي را در دانش و نيروي جسمي فزوني داده؛ و خدا زمامداريش را به هر کس که بخواهد عطا مي کند؛ و خدا بسيار عطا کننده و داناست.  (???) و پيامبرشان به آنان گفت: يقيناً نشانه فرمانروايي او اين است که آن صندوق [که موسي را در آن گذاشتند و به دريا انداختند] نزد شما خواهد آمد، در آن آرامشي از سوي پروردگارتان است، و باقي مانده اي از آنچه خاندان موسي و هارون به جا گذاشته اند [چون الواح تورات، عصاي موسي و عمامه هارون] و فرشتگان آن را حمل مي کنند، البته در آن نشانه اي براي شماست اگر مؤمن باشيد.  (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: وقت در اختيار شماست
حاج آقا ميرباقري بسم الله الرحمن الرحيم بعد از اين که اين دو جريان را توضيح داديم که يک جرياني است پيرو نبي اکرم و اهل بيت مي‌شوند پيرو امام مي‌شوند اين‌ها وقتي وارد بيت الامام و بيت ولايت شدند و آرام آرام همراه امام شدند به عهد شفاعت مي‌رسند هم خودشان اهل نماز هستند هم ديگران را به نماز دعوت مي‌کنند هم به فکر زمين خورده‌ها هستند يک جريان هم جريان مقابل است اين يک قاعده‌ي کلي است که يک بار تکرار کرديم که حضرت فرمودند قرآن ثُلثَهُ فِينَا وَ فِي مَن اَحَبُّنَا وَ ثُلثَهُ فِي عَدُوِّنَا قرآن يک قسمتش از سه قسمت در مورد ما و محبين ما است يک قسمت هم در مورد دشمنان ما و دشمنان انبيا است يک سوالي مطرح مي‌شود مي‌گويند واقعا خداي متعال اين روزها هم زياد گفته مي‌شود اسلام رحماني مطرح مي‌شود واقعا خداي متعال به خاطر اين که آدم يک عدد خداي نکرده دروغ گفت مي‌برد جهنم هزار سال و به خاطر اين که روسري ام عقب بوده و چهار تا موي من معلوم بوده هزار سال خدا من را عقوبت مي‌کند؟ من ديده ام بعضي‌ها گفته اند اين که از داعش هم بدتر مي‌شود در کليپ‌ها آمده ممکن است آدم يک عمر هم العياذ بالله حجابش را رعايت نکند ولي خدا ببرد بهشت ممکن است به خاطر يک تار مو هم آدم را ببرد جهنم ممکن است خداي نکرده آدم ده سالش هم نمازش قضا شده باشد آدم را ببرد بهشت ولي به خاطر يک عدد غفلت از نماز آدم را ببرد جهنم نکته اش يک کلمه است در روايت آمده که نعيم ولايت امام است آن‌هايي که با امام و دين درگير هستند اين‌ها نماز هم بخوانند مي‌روند جهنم خداي متعال از اين‌ها نماز نمي‌خواهد که کسي که با دين خدا درگير هست نماز بخواند دو رکعتش را ابليس خوانده چهار هزار سال طول کشيده اين آدم همه‌ي صفات خوب هم داشته باشد دروغ نگويد فايده ندارد چون اصل دين را تکذيب مي‌کند از آن طرف هم اگر کسي واقعا دنبال امام و دين است البته اين را مکرر عرض کرديم که پذيرش ولايت امام و پذيرش دين با بي مبالاتي سازگار نيست آدم دين دار بي مبالات نيست نسبت به فروع دين نمي‌تواند بي مبالات باشد نسبت به نماز نسبت به محرمات نسبت به واجبات بي مبالات نيست ولي ممکن است يک جايي زمين گير شوند نمازش هم قضا شود ممکن است يک جايي اين آدم نمازش را هم يک روز اول وقت نخواند يک بار دروغ هم بگويد بله اين در روايت است مي‌شود ممکن است مرتکب گناهي شود فحشايي از او سر بزند ممکن است ولي بي مبالات نيست اگر کسي در صف نبي اکرم و اهل بيتشان و طرف دار دين و اولياء دين است يک جايي هم شيطان همين‌ها را مقصد قرار داده تلاش مي‌کند يک نقطه ضعفي از آدم مي‌گيرد علامتش اين است که قرآن مي‌فرمايد «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّـهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ» (آل عمران/ 135) يک گناهي سر بزند بلافاصله به ذکر الله روي مي‌آورند بعد استغفار مي‌کنند جز خدا کسي اين‌ها را نمي‌آمرزد اين تهديد شيطان است يعني همه‌ي تلاش‌هاي شيطان بر باد است اين آدم بله بخشيده مي‌شود ممکن است ده سال هم بدون اين که قصد عناد و درگيري داشته باشد توجه نداشته دين خدا را قبول داشته انبيا را قبول داشته ائمه و معاد را قبول داشته ولي شيطان ده سال غافلش کرده ممکن است کارش در يک لحظه درست شود ولي اگر کسي اهل عناد شد اين که مثلا مي‌گويم يک فرع را رعايت نمي‌کند حجابش را رعايت نمي‌کند چرا؟ چون مي‌گويد دين چيست اين‌ها خرافات است دستورات اسطوره‌اي مال دوران فلان است مال دوران روابط قبيله‌اي جزيرة العرب است از اين حرف‌هايي که روشن فکر‌ها مي‌زنند يک تار موي اين را هم خدا نمي‌بخشد اين در صف مکذبين است خداي متعال نسبت به نعمت ولايت رها نمي‌کند عرض کرديم همه‌ي امکانات را سوره‌ي هل اتي خداي متعال به انسان داده « هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا» (انسان/ 1) « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» سبيل وقتي به امام رسيدي مردم دو دسته مي‌شوند يا شاکر يا کفور اگر شاکر نعمت امام بودي اما اگر کفران کردي « إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا» اين همه عذاب‌هاي سخت در قرآن مال آن‌هايي هستند که در صف دشمنان نبي اکرم هستند و الا اگر خداي نکرده کسي غفلتي کرد اين عقوبت مال آن‌ها نيست مال معاندين است ولو يک فرع را از سر تکذيب انجام نمي‌دهد پس اين سوره داستان اين است داستان مکذب دين است مکذب امام است مکذب رسول است کسي که تکذيب مي‌ولي را که خدا قرار داده اين نه آب از دستش مي‌چکد و اگر دنبالش جريان مصلي هم شکل بگيرد جريان ريا و نفاق است و هيچ جريان خيري از او سر نمي‌زند اين مرائي و ساهي عن الصلوة است اما کسي دوست حضرت علي است البته دوست حضرت علي ساهي عن الصلوة نمي‌تواند باشد نمي‌شود ولي يک جا اگر نماز اول وقتش هم فوت شد اين را خداي متعال برايش جبران مي‌کند.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.