برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسير سور جزء سي قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري
تاريخ پخش: 94/07/18
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
عمري به جز بيهوده بودن سر نکرديم ***تقويم ها گفتند و ما باور نکرديم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن *** ما نيز جز خاکستري بر سر نکرديم
دل در تب لبيک، تاول زد ولي ما *** لبيک گفتن را لبي هم تر نکرديم
حتي خيال ناي اسماعيل خود را *** همسايه با تصويري از خنجر نکرديم
بي دست و پاتر از دل خود کس نديديم *** زانرو که رقصي با تن بي سر نکرديم
شريعتي: سلام عرض ميکنم خدمت بينندگان عزيز و حاج آقاي ميرباقري
حاج آقا ميرباقري: سلام عليکم و رحمة الله در خدمت شما هستيم.
شريعتي: حاج آقاي ميرباقري از سورهي نصر براي ما خواهند گفت.
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک سورهاي که تقديم ميکنيم از صور کوچک قرآن است سورهي 110 ام در ترتيب فعلي قرآن است ترتيب نزولي اين طوري نيست در روايت است آخرين سورهاي که نازل شده هم در عيون اخبار الرضا است هم در کافي از امام رضا و امام صادق آخرين سورهاي که بر وجود نازنين نبي اکرم نازل شده نصر است که در بعضي روايات است که در منا نازل شده در حجة الوداع در منا نازل شده البته جور ديگري هم گفتند ولي چندين روايت دارد و بعضي قرائن مويد همين است ممکن است بعدش آياتي نازل شده باشد مثل آيات سورهي مبارکهي مائده که در غدير نازل شده اما اين سوره آخرين سورهاي است که به صورت کامل نازل شده اولين سوره علق است و آخرين سوره نصر است که بعد از آن حضرت نبي فرمودند به من سوره خبر رحلتم و از دنيا رفتن حضرت داده شده اين سوره سه آيه بيشتر ندارد اگر بسم الله را آيهي مستقل بگيريم ميشود چهار آيه از سور کوچک قرآن است فضائل زيادي براي تلاوتش نقل شده من يک حديثي از امام صادق از کتاب ثواب الاعمال نقل ميکنم که اگر کسي سورهي نصر را در نافله يا نماز واجب بخواند خدا او را بر همهي دشمنان پيروز ميکند و وقتي وارد صحنهي قيامت ميشود کتابي با اوست که خداي متعال آن را از جوف قبرش بيرون ميآورد يعني تبديل ميشود به يک کتاب زندهاي در برزخش است در حشر هم با او است فِيهِ أَمَان مِن جَسر جَهنَّم وَ مِنَ النَّار وَ مَن زَفِير جَهنم فَلَا يَمر عَلَي شَي ء يَومَ القِيَامَة (ثواب الاعمال، ص 127) آن مقاماتي که در قيامت بايد طي شود در همهي سختيهاي قيامت نگهبان اوست بر هيچ چيزي مرور نميکند الا اين که به او بشارت خير ميدهد تا وقتي وارد بهشت شود در دنيا هم خداي متعال اسباب خير را براي او باز ميکند علياي حال آثار زيادي براي اين سوره در تلاوتش است که اين تلاوت مقدمهي مقامات بعدي است در اين سوره خداي متعال «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» به پيغمبر گرامي شايد بشارت از يک فتح ميدهند که وقتي نصرت و ياري الهي نصر الهي فرا رسيد و به دنبال آن فتح آمد و در نتيجه بعد از اين پيروزي ديدي که مردم دسته دسته فوج فوج وارد دين خدا ميشوند بعد سه يا دو ماموريت خدا به حضرت ميدهد يکي تسبيح است آن هم تسبيح به حمد و ديگري استغفار نسبت به حضرت حق خداي متعال «وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» (نصر/ 3) است سيره اش اين است اين ترجمهي خيلي ظاهري سوره است گويا در اين سوره بشارت نصرتي که براي پيغمبر فرا ميرسد و بعد از آن نصرت يک پيروزي است و بعد از آن يک پيروزي هم ورود افواج جمعيتها به دين اسلام است به دنبالش فوج فوج وارد دين اسلام ميشوند مردم اين بشارت به حضرت داده شده و بعد گفته شده بايد سه کار يا دو کار انجام بدهيد تسبيح به حمد و استغفار نکته اين است که اين نصر کي ميآيد چه چيز موجب شده نصر خدا فرا برسد و مقصود از نصر و فتح نيست و ورود مردم فوج فوج داخل دين يعني چه و بعد چرا پيغمبر تسبيح به حمد بکنند تمرکز روي تسبيح است اما تسبيح به حمد و استغفار چرا. نصر و پيروزي که ميآيد نصرت خدا وقتي است که ما خدا را ياري کنيم «إِن تَنصُرُوا اللَّـهَ يَنصُرْكُمْ» (محمد/ 7) بنابراين پيغمبر گرامي اسلام يک اقداماتي کردند که نصرت دين خدا بوده در اثر اين اقدامات يک نصر و فتحي براي حضرت شده آن اقدامات البته در فعل نبي اکرم يک ظاهري دارد يک باطني ما ظاهرش را ميفهميم ولي باطنش حتي رفتار سياسيشان هم حقيقت باطني شان قابل تحليل نيست مکرر عرض کرده ام کسي که مثل سيدالشهدا اقدام ميکنند در کربلا کسي است که صاحب زيارت جامعهي کبيره است ديگر نميشود فعلش را ساده تحليل بکنيد ظاهري دارد و باطني وجود مقدس نبي اکرم همهي افعالشان ظاهر و باطن و ملک و ملکوت دارد ظاهر اقدامات حضرت اين است دعوت را سه سال پنهاني شروع کردند ميآمدند کعبه نماز ميخواندند فقط حضرت بودند با حضرت علي و خديجه هيچ کس ديگري نبودند سه نفره بودند اين دو نفر اقتدا ميکردند بعد از سه سال که مامور شدند دعوت را علني بکنند عشيره را دعوت بکنند «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (شعرا/ 214) دعوت علني شد دعوت به توحيد و يکتاپرستي ديني نبود که نسبت به اديان ديگر نسبت به بت پرستي و روابط اجتماعي بي تفاوت باشد طبيعتا دعوت به توحيد فراگيري ميکرد که هم انسان را به توحيد ميرساند هم روابط اجتماعي را اصلاح ميکند هم تاريخ را اصلاح ميکند يک دين بي تفاوت نسبت به حيات انسان نبود طبيعتا درگيريها شروع شده وقتي حضرت علني کردند درگيريهايي که همه شنيدند تا حضرت مجبور شدند عدهاي را تربيت کردند کوچ دادند به حبشه و بعد هم داستان شعب ابي طالب و سختگيريهايي که شد و اين جمعيتي که تربيت کردند و مهيا کرده بودند آرام آرام فرستادند به مدينه خودشان هم کوچ کردند به مدينه آن جا بيعتها شکل گرفت اين تربيت شدهها همراه با انصاري که در مدينه بودند قدرتي به حسب ظاهر پيدا شد حضرت سامان دهي کردند جنگها شروع شد و معمولا هم جنگهاي نبي اکرم تدافعي بوده بيشتر يعني دفاع ميکردند در مقابل هجوم نميخواهم بگويم حضرت جنگ ابتدايي نداشتند يکي از شئون معصوم اين است که جنگ ابتدايي هم ميتوانند انجام بدهند براي پيروزي و پيش برد اهداف اسلام ولي نوعا براي دفاع از جبههي حق بوده تا اين که در قرآن از دو فتح به طور جدي ياد شده يکي صلح حديبيه است که قرآن از آن به عنوان فتح مبين ياد کرده که حضرت سال ششم هجرت ميرفتند براي عمره به طرف مکه نزديکي مکه که رسيدند با خبر شدند قريش ميخواهند مانع شوند با جمعيتي 1400 نفر آن موقع و آمادگي نظامي هم نداشتند سلاح نظامي با خودشان برنداشته بودند حضرت فرستادند و در نهايت به داستان صلح حديبيه ختم شد روستايي است بيست کيلومتري مکه صلح واقع شد و معاهدهاي بود تا ده سال جنگ درگيري نباشد و اقوام هر کدام بخواهند با پيغمبر عهد ببندند يا با قريش به هم ديگر تعرض نکنند سال بعد با عمره سه روز تشريف بياورند مکه با يارانشان بعد هم آنها اين عهد را نقش کردند حضرت هم سال هشتم هجرت آمدند و با عدهي نظامي و بدون درگيري مکه فتح شد يکي صلح حديبيه است فتح مبين يکي هم فتح مکه است که بعد از فتح مکه قريش که تسليم شدند مانع بزرگ برداشته شد اسلام به سرعت گسترش در جزيرة العرب پيدا کرد و از آن جا بيرون رفت به سمت کشورهاي ديگر يک فتحي بوده در صلح حديبيه که خدا به حضرت کردند آثارش در سورهي فتح گفته شده «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا، لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا» (فتح/ 2-1) هفت هشت ده نکته است در اين سوره بزرگان پرداخته اند يک فتحي است در اين سورمه که با الفتح از آن ياد شده که خيلي از مفسرين فرمودند مقصود همين فتح مکه است که علامه طباطبائي هم همين نظر را تاييد ميکنند ميگويند با توجه به قرائن بعدي که «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» (نصر/ 2) در فتح مکه بود مانع برطرف شد اقوام ميآمدند و اعلام ايمان و اسلام ميکردند و اسلام را قبول ميکردند اين يک معنايي است که براي سوره کرده اند البته احتمالات ديگري است ولي اين احتمالي که خيلي از مفسرين قبول کرده اند اين است که الفتح مقصود فتح مکه است پس حضرت اقداماتي کرده اند دعوتي کردند مقاومتي شد و به دنبال اقدامات حضرت نصر آمده تحملي صبري زحماتي داشته و دين خدا را ياري کردند پيغمبر ماموريتي از طرف خدا پيدا کرده حق مطلقي است در دست دين خدا اقداماتي کرده بسيار هم دشوار بوده کسي باورش نميآمده اين آدمي که يک تنه دعوت را شروع کرده به اين سرعت دعوتش انتشار پيدا بکند علياي حال همهي پيروزيهايي که آمده خداي متعال به نصرت و فتح الهي نسبت ميدهد فتحي براي نبي اکرم شده «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» اين الفتح هم همين طور است «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ» (نصر/ 1) نصرت الهي مقدمهي فتح است اين پيغمبر با اين هدف بزرگي که دارند که «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ» (سبا/ 28) «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (صف/ 9) تاريخ را بناست فتح بکنند هنوز هم واقع نشده روايت ميگويد بعد از ظهور امام زمان واقع ميشود گرچه بعضي مفسرين خواستند بگويند واقع شده ولي قطعا «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ» واقع نشده اين پيغمبر به اين عظمت و وسعت آمدند در دار دنيا و بناست اين کرهي زمين را که شده مرکز عالم با آمدن خليفه رويش بناست اين هم تسليم شود با عبادت نبي اکرم رشد کند به مقامي برسد يک موقعي حديث نوراني را خدمت شما تقديم کردم که در باب خلقت نبي اکرم از حضرت علي نقل شده که نور ايشان را خداي متعال آفريد فرمود اَنتَ المُرَاد وَ اَنتَ المُرِيد لَولَاک لَمَا خَلَقتُ الأفلاک (بحار الانوار، ج 15، ص 28) کانه خداي متعال همهي عالم را براي شما خلق کردم و به اذن الله شما حق تصرف داريد بعد از نور ايشان عوالم حجب دوازده عالم آفريده شده حجب نور است در هر عالمي حضرت ورود کردند دوازده هزار سال وقوف داشتند عبادتي گفتند با عبادت خودشان کار عالم را ساختند آن عالم را رساندند بعد وارد عالم بعدي شدند بحار علوم از نور ايشان آفريده شده وارد آن عالم هم شدند بعد که از آن عوالم بيرون آمدند خداي متعال ايشان را ستودند بعد ايشان به سجدهي در مقابل خداي متعال افتاد عرق همهي وجود ايشان را گرفت از رشحات عرق ايشان نور انبيا آفريده شد گرد حضرت طواف ميکردند چنين شخصيت بزرگي در مسير خودشان به سوي خداي متعال وارد عالم ما هم شدند براي اصلاح و تذهيب اين عالم و هدايت اين عالم و عالم انساني طبيعتا بايد در اين مقياس فعل را ما ميبينيم البته ظاهري دارد صلح حديبيهاي است فتح مکهاي است اما چه عبادتي حضرت کردند و آن فتحي که براي ايشان خدا کرده حجاب رفع شده يک انسان سالک الي الله وقتي ميخواهد به سمت خدا حرکت بکند نياز به فتوحاتي دارد پشت هر دري بايد بايستد در بزند اول از عالم حجب ظلماني بعد برود بيرون فتحي ميشود وارد عالم نور که شد آن جا هر مقامي فتوحاتي بايد براي انسان داشته باشد حالا وجود مقدس نبي اکرم که ميخواهند عالم را از حجب ظلماني عبور بدهند که دشمنان حضرت هستند ولايت اوليا طاغوت هستند «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» (بقره/ 257) بناست عالم را از ظلمات به سمت نور ببرند و به تبع عوالم ديگر را در عالم نور هم سير بدهند که سيرش در آيهي نور توضيح داده شده اول از حجب ظلماني نجات بدهند ببرند در بيت النور خودشان بعد از بيت النور سيرشان بدهند به سرچشمهي نور به سمت مثل نور اين پيغمبر که ميخواهد اين طوري عوالم را سير بدهد اقداماتي را بايد بکند خداي متعال نصرت هاييي را متناسب با اين اقدامات و تقاضاي حضرت متناسب با عبادت ذکر حضرت تسبيح حضرت ميفرستد و عالم را تطهير ميکند و سير ميدهد ظاهرش در دوران حيات نبي اکرم است اقداماتي دارند که آن اقداماتي هم اقدامات خيلي دقيقي است محققين در تاريخ در تحليل تاريخ زندگي نبي اکرم خيلي بحثهاي لطيف و دقيقي گفته اند انصافا هم دقتهاي خوبي شده ولي کمي بايد اينها را همراه با باطن و ملکوت حضرت ببينيم و فتوحاتي که براي حضرت ميشود يک مرحلهاي فتح ميشود حجابها کنار ميرود مرحلهي ديگر ميشود در اين مرحلهاي از نصرت و فتح نصرتي که حضرت را در اين کار بزرگ خداي متعال ياري ميکند نصرت فوق العادهاي است «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» (انفال/ 62) خداي متعال تو را تاييد کرده با نصر خودش و با مومنين نصر تفسير شده به اميرالمومنين همين هم است خداي متعال وقتي ميخواهد پيغمبر را تاييد بکند با چنين نيرويي تاييد ميکند در ضمن «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ، وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ، الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ» (انشراح/ 3-1) اين شرح صدر با اميرالمومنين است رواياتش را خوانده ايم نصري که ميآيد متناسب با نبي اکرم است فتوحاتي که ميشود متناسب با نبي اکرم است در اين مرحله فتحي که براي حضرت شده حجابي که کنار رفته باب براي مردم باز شده «وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» مردم ميتوانند فوج فوج وارد شوند در دين اللهي که حضرت رسول آورده اند يک معناي ظاهري ميشود کرد که بعضي فرموده اند که پيغمبر گرامي اسلام تا قبل از اين ورود فوج فوج نبوده آدمهايي ميآمدند سختيهاي راه را ميدانستند قبل از پيروزي بوده آرام آرام آمده ميشدند دين در آنها رسوخ ميشده مثل ابوذرها سلمانها اينها ساخته ميشدند بعد با ساخته شدن اينها آرام آرام حضرت ميفرستادند ماموريت ميدادند بسط پيدا ميشد نفوذ ميدادند اينها را ولي وقتي پيروزي آمد طبيعتا بعدش فوج فوج ميآيند خيليها هستند درست نفهميدند اين پيغمبر چه کار ميخواهند بکنند عمق دعوت را نفهميدند آماده نشدند و به نقطهي ايمان نرسيدند ولي وقتي فتح آمد به دنبالش فوج فوج جمعيتها ميآيند طبيعي است اين افواج که به سمت دين اسلام ميآيند اين حرکت فوجي مشکلات زيادي هم ايجاد ميکند يعني وقتي بيايند هنوز حقيقت دين را که نفهميده اند با انتظارات و توقعات خودشان و همراه با جمعيتهايي همراه با اوليا طاغوتي که اينها از اين جمعيتها ميخواهند استفاده بکنند نفوذ بدهند شکل بدهند ناخالصيها موضوع استفادهي شيطان و نفس و دشمن قرار ميگيرد سامان دهي ميشود تبديل به مشکلات ميشود هم خودشان نرسيده اند هم بسترهايي است براي نفوذ و تصرف به خصوص وقتي «وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا » باشد بعضي مفسرين هم توضيح داده اند اين خيلي يَدخُلُونَ کَثِيرًا است فوج فوج دسته دسته است شايد نکته در اين باشد که فوجها اعتقادات مناسک آداب خودشان را دارند يعني دين در آنها هنوز نفوذ نکرده ولي وارد اسلام ميشوند اين مرحله از فتح که واقع ميشود همراه با يک دشواريهايي است و اين دشواريهاي راه از اين به بعد يک اقدامات جديدي ميخواهد لذا «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» بازهم با اقدام حضرت است که بايد دشواريهاي راه برداشته شود اين را با تعبير ديگري ميگوييم ديني که حضرت آوردند مقاماتي دارد ميخواهند همهي مردم را سير بدهند يک امت تاريخي را به مقام رضا رضوان و اخلاص برسانند به مقام حمد و تسبيح مطلق برسانند اين دفعتا واقع نميشود اين در يک سير تاريخي واقع ميشود با فتنهها و امتحانات سنگين اين راه حتما مشکلاتي دارد يک وعدههايي خدا به پيغمبر داده قطعي است «« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» حتما پيروزي و ظهور دين حضرت غلبهي دين حضرت آشکار شدن توحيد قطعي است اما اين دين با لطايفش که سلماني پيدا ميشود ميفهمد اين بنا است عمومي شود و امت به آن نقطه برسند اما حتما با امتحانات سنگين است در سورهي مبارکهي عنکبوت شب قدر هم خوانده ميشود لطيفهاي در آن است «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ، وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ» (عنکبوت/ 3-2) خيال ميکنند ادعاي ايمان بکنند رها ميشود؟ در فتنه و امتحان قرار نميگيرند چرا اين فتنهها قطعي است تا آشکار شوند صادقين را آنهايي که صادق اند در ادعاي توحيد و بندگي و پذيرش دين و آنهايي که کاذب اند در روايت حضرت فرمودند در معراج من خيلي التماس کردم که داستان مسائلي که براي حضرت علي پيش آمده نيايد خداي متعال فرمودند نه نميشود وعده قطعي است اما اينها بايد بشود هر پيغمبري آمدند به همان اندازهاي که براي حضرت فتح شود مردم سر سفره مينشينند به بهره مندي ميرسند يک برکاتي براي حضرت دارد يک برکاتي براي امت دارد در سورهي فتح هم براي حضرت آثاري است هم براي امت آن آثاري که براي امت است فتح براي نبي اکرم است ولي به دنبال فتح براي نبي اکرم يک آثاري براي مردم محقق ميشود اين طور نيست فتح براي حضرت باشد و نتايج به مردم نرسد از آيهي چهارم «وَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّـهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» (فتح/ 4) وقتي براي پيغمبر فتحي ميشود يک حقيقتي از عالم بالا آرامشي سکينهاي بر قلب مومنين نازل ميشود و بر ايمانشان افزوده ميشود اين لشکر آسمان و زمين که در اختيار خدا است مومنين را تاييد ميکند اين فتح درهاي بهشت را به سوي مومنين باز ميکند فتح است و الا ورود به بهشت ورود به جهنم با فتح بر پيغمبر اتفاق ميافتد همان طور که عرض کردم يک مومن وقتي ميخواهد فتوحاتي شود همهي فتوحاتي که براي مومنين ميشود اصلش فتح براي نبي اکرم است حتي در اين دنيا به مرحلهي ازدياد ايمان برسند سکينه بر دلشان نازل شود با جنود الهي تاييد شوند لشکر الهي اينها را تاييد بکند قلبشان آرام شود در سختيها ايمانشان افزوده شود سختيها از ايمان آنها کم نکند متزلزل نشوند اين که «لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِندَ اللَّـهِ فَوْزًا عَظِيمًا، وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ» (فتح/ 6-5) درهاي بهشت به روي آنها باز شود از همين دنيا و در آخرت هم ملاقاتي با بهشت داشته باشند و بدي هايشان پاک شود گرفتار شدن مشرکان تا اين که لشکر خدا همهي اين مراحل فتوحات را انجام ميدهد اما همه اش آثار فتح بر نبي اکرم است خداي متعال بر ايشان يک فتحي ميکند بعد جنود آسمان زمين که در لشکر خدا هستند جبههي حضرت را نصرت ميکنند از دنيا تا عالم آخرت و بعد به عکس موجب شکست جبههي دشمن حضرت ميشود اين براي فتح حضرت است اين که جهنميها در جهنم گرفتار ميشوند و آن شکست نهايي فتح بر حضرت است يعني وعدهاي که خدا بر پيغمبر داده فقط پيروزي در دنيا نيست پيروزي در برزخ است در قيامت است الي الابد است و اين آثار فتح براي حضرت است اين فتحي که براي پيغمبر گرامي اسلام در اين سوره شده خداي متعال به حضرت دستور ميدهد فتح براي شما واقع شد «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» اين ميتواند فتح مکه باشد اشکال ندارد مرحلهاي از پيروزي حضرت واقع شد مردم وارد اسلام شدند اما اين اسلام تا ايمان و مقامات بعدي مقام اسلام خيلي فاصله دارد و اين که همهي امت طي بکنند همراه با امتحانات سختي است يک مسير پر فراز و نشيبي است از آن طرف جبههي باطل و نفاق و کفر و وادي ظلمات است خيلي هم پيچيده است لذا به پيغمبر دستور ميدهد «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» يعني باز با تسبيح و حمد و استغفار شما است که اين امت تطهير ميشود و به مقام رضوان و مقام حمد ميرسد حضرت با تسبيحش ما را سير ميدهد بنا عُرِفَ اللهُ و بنا عُبِدَ اللهُ و نحن السبيلُ إلى الله (بحارالأنوار، ج46، ص201) تسبيح به حمد اين طور نيست که فقط ذکر زباني باشد کما اين که استغفار هم اين طور نيست تسبيح به خصوص تسبيح به حمد صرفا لفظ نيست کما اين که تهليل پيغمبر هم همين طور است وقتي پيغمبر توحيد را محقق ميکنند فقط با ذکر نيست پيغمبر کلمه و شجرهي توحيد است همهي وجودشان عبادت و توحيد است و هر کجا وجود ايشان بسط پيدا ميکند شعاع نور ايشان بيت النور ايشان است بيت نور است توحيدي که ايشان آوردند صرفا ذکر نيست همهي دعوت حضرت توحيد است جز توحيد حضرت به هيچ چيز دعوت نکردند جز از شرک حضرت از چيزي باز نداشتند ما را اين توحيد در مرحلهي تحقق ميشود کلمهي طيبه که سراسر توحيد است بيت النور شجرهي طيبهي نبي اکرم است که همهي شئون توحيد قائل به خود نبي اکرم است تسبيح هم همين طور است تسبيح نبي اکرم صرفا يک سبحان الله گفتن نيست بله از تنزيه شروع ميشود مقداري وسعت تسبيح نبي اکرم را بايد بحث بکنيم تسبيح به حمد يعني به وسيلهي حمد تسبيح ميشود که جنس خاصي از تسبيح است يک نکته در تسبيح اين است که تسبيح را همهي مخلوقات دارند «سَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ» (نور/ 41) اين تسبيح شناوري و حرکتي نيست اين واقعا مخلوقات در ظرف خودشان خدا را تسبيح ميکنند همه شان داراي حيات و شعور هستند و خداي متعال را به اندازهي خودشان تسبيح ميکنند تنزيه ميکنند «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (اسراء/ 44) بعضيها تسبيحها را لغوي معنا کردند سبحه يعني شناوري حرکتي معنا کرده اند اين نيست پس «لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» يعني چه اين که همهي مخلوقات عالم به صلات و تسبيح خودشان هستند اين که ما نميفهميم تسبيح خاصي است حرکت و شناور نيست اين تسبيح در يک مقام معنايش اين است که انسان هيچ عيبي در کار خدا نبيند باطل نداند عالم را لغو نداند ما يک مروري در دنيا بکنيم ميبينيم ممکن است آنهايي که به مقام تسبيح نرسيدند به هر طرف نگاه ميکنند ميگويند براي چه آفريده شدند تا جنگل ميرود درختان را ميبيند ميگويد براي چه اين همه موجودات حتي براي موجودات ذره بيني هزار سوال وجود دارد اگر نه که پوچ هستند و خداي حکيمي است براي چه آفريده شده اند در ذهن آدم پر اين سوالات است آياتي که در سحر خوانده ميشود حرف اولو الالباب اين است «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران/ 191) در آسمان و زمين تفکر ميکنند اين دستگاه عظيم خلقت باطل نيست از اين تسبيح بگيريد که همهي نظام خلقت را انسان بايد با هدف بداند انسان موحد به اين جا بايد برسد به هر کجاي عالم نگاه ميکند حکمت قدرت عزت الهي و اسماء حسناي الهي را ميبيند خدا را تسبيح ميکند تا بياييد در عالمي که آدم وارد عرصهي اجتماعي تاريخي خودش ميشود ظلمها جهلها بديها هر کدام را آدم ميبيند ابتدائا نعوذ بالله پاي خدا مينويسند مسبح کسي است که هيچ کدام از اين عيبها را پاي خدا نمينويسد شرور هستند نه اين که نيستند عدمي اند نه اين طوري نيست هستند شرور و بدي هستند به اين معني که اينها هم در عالم جعل شدند اما شرور و بديها از آن جايي شروع ميشوند که ارادهاي از مدار بندگي خدا خارج شود مبدا شر ميشود ميشود «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» (روم/ 41) فساد و شر پيدا ميشود شرور خروج از توحيد اند اين که ما خدا را تنزيه بکنيم هيچ عيبي نگيريم اين تنزيه يک موقعي فقط در مقام ذکر است يک موقعي در مقام عمل هم خدا را تنزيه ميکنيم اين است که اين شرور را از بين ببريم يک اقداماتي بايد بکنيم که در عمل تنزيه واقع شود شروري که دامن جامعهي اسلامي را گرفته بي عدالتيها ظلمها و خيلي امور ديگر از بين برود پس يک قدم تسبيح اين است که انسان شري را به خدا نسبت ندهد و هرچه ميبيند در دستگاه خداي متعال خير ببيند تسبيح به حمد معنايش اين است که با حمد خدا خدا را تسبيح بکند آيات متعددي در قرآن داريم به حضرت نبي اين دستور را ميدهد که خدا را با حمد تسبيح بکن يک آيه اين است مکرر است اين آيه «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ» (غافر/ 55) به پيغمبر ميفرمايد وعدهاي که به شما داديم براي پيروزي و تحقق توحيد حق است ولي بايد استقامت بکني بعد در مقابل ذنب استغفار بکن که بحث کرديم ذنب پيغمبر «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا،لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا» نسبت اين ذنوب به نبي اکرم را چند جا مفسرين گفته اند در بعضي روايات فرموده که ذنوب شيعيانش است قبول کرده شده مثل ديني که شما ضمانت ميکنيد ظاهرا اين طوري بايد معنا شود بعد «وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» تسبيح به حمد بکن وعدهي خدا قطعي است براي تحقق نياز به استغفار است نياز به تسبيح به حمد است و بايد صبر بکني تا آن مرحله محقق شود اين تسبيح به حمد در اين جا دارد «بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ» يا در سورهي مبارکهي طه آيات آخر اين سوره است تعبير لطيفي است «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» (طه/ 130) در مقابل گفتگوهاي خدا صبر و استقامت بکن تسبيح به حمد بکن قبل از طلوع و غروب خورشيد و اطراف شب تسبيح بگو و اطراف روز تسبيح بگو که مقام رضا حاصل شود تسبيح به حمد مال اين جا است «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى» (طه/ 131) صبر بکن نگاهت را ندوز البته اينها خطاب به يک معنا به ماست نگاهت را ندوز به مطاعي که ما به کفار داديم همسران خوب امکانات مادي اينها شکوفههاي دنيا است به اين شکوفههايي دنيايي که در اختيار آنها قرار داديم چشم ندوز ما ميخواهيم آنها را امتحان بکنيم اينها فتنهي آنها است رزق پروردگارت هم بهتر است هم ماندگار تر کسي که تسبيح به حمد ميرسد نگاهش از اين شکوفههاي دنيا برداشته ميشود فتنهها را پشت شکوفهها ميبيند رزقهاي واسع خدا را ميبيند و عبور ميکند از اين وضعيت آدمي که در مقام تسبيح نيست سوال ميکند ميگويد ما اين همه عبادت کرديم مومنين وضعشان اين است کفار وضعشان اين است در حالي که اينها معبر ما و آنها است ما و آنها را عبور ميدهند تسبيح موجب ميشود انسان چشمش را از شکوفههاي دنيايي که در اختيار دشمن است بردارد علياي حال اين تسبيح وسيع است خطاب به پيغمبر که از تسبيح خودمان شروع کنيم تا به تسبيح حضرت برسيم.
شريعتي: ان شاء الله پس آن فتح هم فتح مکه ظاهرش است و باطنش سيري است که نبي مکرم اسلام ما را به مقاماتي برسانند.
حاج آقا ميرباقري: فتوحاتي به نبي مکرم اسلام ميشود علي الدوام و اين فتوحات است که درهاي توحيد را آرام آرام به سوي مردم باز ميکند و هر مقامي که پيدا ميشود سير در مقام بعدي مشکلاتش باز روي دوش حضرت است در قيامت هم همين طور است حضرت هستند که ما را از سختيهاي قيامت عبور ميدهند.
شريعتي: خيلي ممنون صفحهي 595 قرار امروز ماست آيات نوراني سورهي مبارکهي شمس و آياتي از سورهي مبارکهي ليل
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سورة الشمس
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ?1? وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ?2? وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ?3? وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ?4? وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ?5? وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ?6? وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ?7? فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ?8? قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ?9? وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ?10? كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ?11? إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ?12? فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّـهِ نَاقَةَ اللَّـهِ وَسُقْيَاهَا ?13? فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ?14? وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ?15?
سورة الليل
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى ?1? وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ?2? وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ?3? إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى ?4? فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ?5? وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ?6? فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى ?7? وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ?8? وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى ?9? فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ?10? وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى ?11? إِنَّ عَلَيْنَا لَلْـهُدَى ?12? وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى ?13? فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى ?14?
ترجمه:
سورة شمس
بسم الله الرحمن الرحيم
سوگند به خورشيد و گسترش روشني اش (?) و به ماه هنگامي که از پي آن برآيد (?) و به روزچون خورشيد را به خوبي آشکار کند (?) و به شب هنگامي که خورشيد را فرو پوشد (?) و به آسمان و آنکه آن را بنا کرد (?) و به زمين و آنکه آن را گستراند (?) و به نفس و آنکه آن را درست و نيکو نمود، (?) پس بزه کاري و پرهيزکاري اش را به او الهام کرد. (?) بي ترديد کسي که نفس را [از آلودگي پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. (?) و کسي که آن را [به آلودگي ها و امور بازدارنده از رشد] بيالود [از رحمت حق] نوميد شد. (??) قوم ثمود به سبب سرکشي و طغيانش [پيامبرشان را] تکذيب کرد، (??) زماني که بدبخت ترينشان به پا خاست. (??) پس فرستاده خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را [واگذاريد] (??) ولي به تکذيب او برخاستند و ناقه را پي کردند، و در نتيجه پروردگارشان به خاطر گناهشان عذاب سختي بر آنان فرو ريخت و همه قوم را با خاک يکسان و برابر ساخت؛ (??) و خدا از سرانجام آن کار [که نابودي ستمکاران است] پروايي ندارد. (??)
سورة ليل
بسم الله الرحمن الرحيم
سوگند به شب هنگامي که فرو پوشد (?) و به روز هنگامي که آشکار شود (?) و به آنکه نر و ماده آفريد؛ (?) همانا تلاشتان گوناگون و پراکنده است؛ (?) اما کسي که [ثروتش را در راه خدا] انفاق کرد و پرهيزکاري پيشه ساخت (?) و وعده نيکوتر را [که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهيزکاري است] باور کرد؛ (?) پس به زودي او را براي راه آساني [که انجام همه اعمال نيک به توفيق خداست] آماده مي کنيم (?) و اما کسي که [از انفاق ثروت] بخل ورزيد و خود را بي نياز نشان داد (?) و وعده نيکوتر را تکذيب کرد، (?) پس او را براي راه سخت و دشواري [که سلب هرگونه توفيق از اوست] آماده مي کنيم، (??) و هنگامي که [به چاه هلاکت و گودال گور] سقوط کند ثروتش [چيزي از عذاب خدا] را از او دفع نمي کند. (??) بي ترديد هدايت کردن بر عهده ماست. (??) و به يقين دنيا و آخرت در سيطره مالکيّت ماست. (??) پس شما را از آتشي که زبانه مي کشد بيم مي دهم. (??)
4اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: ميخواهم يادي بکنم از همهي شهداي مدافع حرم اهل بيت مخصوصا شهيد سردار حسين همداني که ديروز به فيض شهادت نائل شدند اين شهادت گواراي وجودشان باشد وقت در اختيار حاج آقاي ميرباقري است
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم من مرور ميکنم اقدامات وجود مقدس نبي اکرم در هدايت تاريخي عالم به يک نصرت و فتحي رسيده که اين نصرت و فتح به دنبالش ورود افواج است ولي اين ورود افواج آغاز يک مشکلات است اين باز براي عبور دادن است از آن مشکلات و رساندن به مراحل بعدي است تا جايي که فتح الفتوح براي وجود مقدس نبي اکرم شود در قيامت و صفها جدا شوند و بهشتيها وارد مقامات توحيد شوند و آنهايي که صفشان را از نبي اکرم جدا کردند وارد درکات جهنم شوند و اين پايان يک قسمت از فتح است که لواي حمد در دست نبي اکرم است بعد از آن فتح اين مسير فتحي که در عالم ميشود براي نبي اکرم با تسبيح و حمد و استغفار خود حضرت است لذا وعدههاي الهي مکرر آيه هايش را خوانديم خدا ميفرمايد وعده قطعي است بايد صبر بکنيد و تسبيح به حمد بکنيد اين تسبيح زباني نيست اگر ذکر هم معنايش بکنيد اين فقط سبحان الله نيست اين روايت در خصال است ذيل آيهي قبل طلوع الشمس و غروبها آن جا از امام صادق نقل کرده که حضرت فرمودند بر هر مسلمي فرض است که ده مرتبه قبل از طلوغ و غروب آفتاب اين ذکر را بگويند همان تسبيح به حمد است لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (مفاتيح الجنان تعقيبات نماز صبح) سبحان الله نيست ولي تسبيح است اين تسبيح به حمد است البته فرضي که است فقها فتوايي به وجوب ندادند ولي بعضيها خيلي به شدت گفته اند بوي وجوب فهميده ميشود لذا ترک نشود در روايت داريم بعد از نماز صبح تعقيبي که لازم است تسبيح حضرت زهرا است و اين تسبيح پس تسبيح عرض وسيعي است فقط الحمدلله گفتن نيست که خدا را از طريق مشاهدهي جمالش تسبيح بکنيم لا اله الا الله هم تسبيح است او را از هر شريکي منزه ميکند از عجز و شريک تنزيه ميکند حيات و موت دست اوست اينها همه اش تسبيح به حمد است پس عرض عريضي در مقام ذکر دارد و اين بايد تحققي هم پيدا بکند اين طور نيست فقط در مرحلهي زبان است تحققش با اقدامات نبي اکرم موجب ميشود آرام آرام همهي عالم به مقام تسبيح و حمد ميرسند جاري ميکنند حضرت اين تسبيح و حمد را و موانع اش را رفع ميکند موانعش شرک غفلت است به کجا برميگردد که حضرت عالم را ميخواهند تطهير ميکند برميگردد به اولياء طاغوتي و ولايت تاريخي آن ها عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ (بحارالانوار، ج 24، ص 304) بنابراين حضرت تنزيه ميکنند عالم را از شرک و کفر مجسم اين استغفار استغفاري است که بايد همهي امت تطهير شوند با استغفار نبي اکرم مگر در قرآن نيست که اگر گناه کردند بيايند محضر نبي اکرم لوجد الله توابا رحيما بنابراين استغفار نبي اکرم است که تاريخ را تطهير ميکند.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خداي نگهدار.