اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

94-06-07- حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري - تفسير سور جزء سي

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسير سور جزء سي
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري
تاريخ پخش
: 94/06/07

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين سلام ميگويم به همه‌ي شما خانمها و آقايان خيل خوش آمديد به سمت خداي امروز خوشحاليم همراه شما هستيم و در محضر حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقا ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و بينندگان عرض سلام و ادب دارم در ذيل بحث تفسير آيات جزء سي قرآن کريم به تفسير سوره‌ي ناس پرداختيم خيلي مورد استقبال دوستان قرار گرفت ادامه‌ي بحث شما را ميشنويم.
حاج آقا ميرباقري: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک در اين سوره‌ي مبارکه ي ناس خطاب اصلي به پيغمبر گرامي اسلام است به تبع ما مخاطب هستيم لذا در روايات دستور داده شده وقتي سوره را ميخوانيد در دلتان بگوييد اعوذ برب الناس يا فلق اين استعاذه چيست که به خدا پناه ميبريم پيداست خطر جدي ما را تهديد ميکند و از توان ما براي مقابله بيرون است و به ما نشان دادند پناهگاه شما براي اين خطر «بِرَ‌بِّ النَّاسِ» (ناس/ 1) پناه بگيريد او آماده است شما را پناه بدهد خود خدا ما را دعوت کرده پناه ببريد به اين مقامات الهي من به شما پناه ميدهم آن خطري که در اين سوره ذکر شده خطر شيطان است شيطان وسوسه گري که وسوسه اش هم از غفلت ما استفاده ميکند و وسوسه ميکند و اگر متوجه شديم خودش را پنهان ميکند کاملا با برنامه ريزي است اين وسوسه‌ها چه هستند نسبت به ما گاهي وسوسه‌ها شخصي است اين وسوسه هاي شخصي هم تابع مقامات انسانها متفاوت است گاهي از وسوسه هاي کوچک شروع ميکند از هيچ چيز فروگذار نميکند خدا رحمت کند استادي داشتيم ميگفت بذري که ميخواهي بکاري نميگذارد بکاري کاشتي با وسوسه نميگذارد سبز شود سبز شد جوانه اش را ميشکند مراقبت کردي نهالش را ميشکند مراقبت کردي شکوفه اش را ميشکند مراقبت کردي يک کرمي در ميوه ميگذارد وسوسه اش يک جا نميايستد يکي از شئونش وسوسه است اين وسوسه هم با استفاده از غفلتهاي انسان است انساني که متوجه خدا است خيلي نميتواند وسوسه بکند گويا ميفهمد انسان حال مراقبه دارد يا ندارد اين وسوسههايي که ميکند مقاماتي دارد با انبيا هم گاهي درگير ميشده روايتي ميخوانم در تفسير علي بن ابراهيم است که حضرت ابراهيم خليل پيغمبر خداست وحي الهي را تشخيص ميدهد بعد از مدتها که پيغمبر است مقدمات مقام خلتش اين بود که حضرت اسماعيل را براي قرباني ببرد و حوادثي که بعدش اتفاق افتاد تصميم گرفتند حضرت اسماعيل را براي قرباني ببرند اول آمد سراغ حضرت ابراهيم که کجا ميروي ميخواهم بروم فرزند را ذبح کنم گفت ريختن خون مومن حرام است گناهي که به دستور خدا باشد حرام نيست گفت از کجا ميداني خدا گفته شايد اشتباه ميکني در وحي و تلقي ات گفت من ميفهمم آن کسي که من را تا اين جا آورده به من گفته و من ميفهمم همان کسي که تا اين جا من را آورده دستور داد ادامه‌ي راه من است هم سلوک خودشان است هم سلوک امت ديد حضرت جدي است دست به کار شد گفت اگر اين کار را بکني امام امت هستي يک سنت ميشود مردم فرزندانشان را قرباني ميکنند واقعا ميشد خداي متعال ذبحي که آورد جبران ميکرد حضرت رجمش کردند رجم شيطان سنت هم شده در حج قرباني هم که آمد سنت شده در نقل است رفت سراغ مادر طفل که من پيرمردي را ديدم فرزند جواني هم همراهش بود چه کسي است گفت همسر من است گفت ميداني چه کار بکند ميخواهد برود سر ببرد گفت حضرت ابراهيم از اين کارها نميکند خيلي مهربان تر است گفت ميگويد دستور خداست گفت اگر دستور خداست حرفي نيست ايشان هم رجمش کردند در بعضي نقلها آمده رفتند سراغ حضرت اسماعيل چون حضرت به پسرشان نگفته بودند بعد داستان را گفتند گفت نه پدر من اين کار را نميکند گفت نه ميگويد امر خداست گفت اگر امر خداست بايد اطاعت کرد باز رجمش کردند که سنت شده رجم در جمرات شايد گفتند يک نکته اش اين است پس طوري وسوسه ميکند انبيا ديگر هم همين طور پس وسوسه هاي شخصي دارد از تحريک به گناه از بازداشتن به عبادت کارش اين است که سد ما و خداي متعال و اولياء خدا شود دست ما را از خدا و اولياء خدا جدا کند از همه بدتر بدبين کردن ما به اولياء خداست و خود خداي متعال و راه بدلي نشان دادن است يک حديثي است در بحار است در باب ابليس و قصصه به نظرم حديث 29 ام اين باب بود حديث منسوب به امام حسن عسگري است وجود مقدس نبي اکرم فرمودند به خداي متعال پناه ببريد از شيطان و از همزات و نفخات و نفساتش اين سه چيز البته در بعضي ادعيه دعاي روز ماه رمضان است حدود بيست خصوصيت ذکر کرده حضرت فرمودند ميدانيد اينها چه هستند همزات شيطان اين است أَمَّا هَمَزَاتُهُ فَمَا يُلْقِيهِ فِي قُلُوبِكُمْ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بغض القا ميکند شما را ميرساند تا درگيري با رسول و اهل بيت حتي بعضي وقتها گفتند اين که چطور ميتواند بغض شما را در دل ما ايجاد کند فرمود بغض اولياء ما را ايجاد ميکند محبت دشمنان ما را ايجاد ميکند اين ميشود بغض ما تلاش ميکند ما را به نحوي درگير با اهل بيت بکند اين ميشود همزات تا اين جا پيش ميبرد کار را بعد فرمودند نفخاتش موقع غضب است تحريکتان ميکند به حدي که دين و دنياي انسان از دست ميرود يکي از مواضعي که شيطان خيلي به ما نزديک است غضب ما است لذا ديده ايد دستوراتي دارد ايستاده ايد بنشينيد ذکر صلوات بگوييد خودتان را نجات بدهد اما نفسات هم خيلي چيز عجيبي است أَمَّا نَفَثَاتُهُ فَإِنَّهُ يُرِي أَحَدَكُمْ اين طوري به شما القا ميکند اين خطورات را براي شما ايجاد ميکند که قرآن شفاست «مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَ‌حْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ» (اسراء/ 82) همه ي بيماريهاي انسان با قرآن درمان ميشود کتاب هدايت خداست به شما القا ميکند غير از قرآن راه‌هاي ديگر هم است قرآن که است احتياجي نيست به اهل بيت پناه ببريد فرمود أَشْفَى لَهُ مِنْ ذِكْرِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيْنَا بعد از قرآن هيچ چيز شفا نيست الا توجه به اهل بيت و صلوات و تواضع در مقابل آنها اين خشوع راه هدايت ماست همه‌ي بيماريها با قرآن و اهل بيت درمان ميشود با تجديد عهد با آنها و صلوات با آنها تجديد عهد و خشوع و خضوع در برابر اهل بيت ميآيد بدل سازي ميکند ميگويد راه‌هاي ديگري هم است استغنا از اهل بيت در هدايت در نجات پس اين طوري است ميآيد بدل سازي ميکند براي راه اهل بيت پس ما را درگير ميکند با اهل بيت با همزات خودش با نفساتش ميآيد اگر ديد نتوانست بغض ايجاد بکند بدل سازي ميکند ميگويد اين راه‌ها هم است عرفانهاي کاذب يکي از کارهايي که کردند همين است اميرالمومنين ميفرمايد فِيَّ مَعَ اَلْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ (نهج البلاغه، خطبه 3) نسبت به جرياني که پيش آمده ميفرمايد کي من قابل مقايسه با اينها بودم که من را کنار اينها نشاندند بنابراين يک چنين تصرفاتي را ميکند آخرش اين است که يا ما را درگير بکند با خدا و اولياء خدا يا راه بدلي به ما نشان بدهد اين اصل کارش است بقيه فروع است اين شيطان با اين وسعت کاري که ميکند بعضي وقتها نفخات و نفساتش فردي است يعني دام مياندازد براي يک فرد خيلي هم فراوان است از اين هم غافل نيست اين طور نيست که شيطان از اين که تور بيندازد بزرگي را بگيرد غافل باشد چون يکي را گرفت به تبعش ميبرد ولي يک موقع هايي دامهايي که درست ميکند وسوسه هايي که ميکند وسوسه هاي بزرگ اجتماعي است وسوسه هاي بزرگ تاريخي است گاهي تبديل به يک وسوسه‌ي تمدني ميشود که اشاره کردم. قبلش اين نکته را هم توضيح ميدهم وسوسههايي که شيطان در صدر انسان ميکند از نوع القاء تفکر است القاءحال است شدت رواني به دنياست تحريک غضب است اين وسوسه‌ها و القائاتي که ميکند گاهي اوقات مستقيم است شياطين جن قدرت نفوذ دارند در قلب انسان القا ميکند پنهان است نميبيند گاهي اوقات غير مستقيم است از مجاري حسي انسان چشم گوش زبان انسان آدم را وسوسه ميکند اين طور نيست وسوسه هاي قلبي فقط وسوسه هاي مستقيم باشد در اين سوره ميفرمايد «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» (ناس/ 6) اما ناس هم همين طورند گويا عده‌اي از ناس هستند که قدرت وسوسه‌ي مستقيم دارند همين طوري که در هدايت گاهي مستقيم است از سمع ظاهري ما استفاده نميکنند آنهايي که معلم الهي هستند خيلي وقتها مستقيم با قلب شاگرد سرو کار دارند القائاتشان قلبي است بدون سمع و بصر ظاهري از طريق گوش قلب است تصرف ميکنند نمونه هايش فراوان است عزيزي از علما ميفرمود جواني رفتم اصفهان ديدن بزرگي اجازه گرفتم رفتم ديدنش در را باز کرد سر صبح بود اجازه دادند نشستم گفتند جلسه تمام سکوت بود ولي تمام القائات قلبي ايشان بي درنگ منتقل ميکرد همان طور که اين طرف در جبهه‌ي حق داريم در جبهه‌ي باطل شياطين انسي هستند القاء قلبي ميکنند نشسته نميفهمي دارد با قلب آدم بازي ميکند همين شياطين انس بعضي وقتها وسوسه هايشان غير مستقيم است از طريق مجاري حسي است محيط حسي درست ميکنند از طريق محيط حسي وسوسه ميکنند تصرف گاهي اوقات تصرف بدون وسايط حسي است گاهي اوقات مجاري حسي ما را کنترل ميکنند آنها قدرت تصرف به معني اين که ما را ببرند ندارند وسوسه است حتي شياطين انس هم قدرت تصرف ابتدائا ندارند قبلا گفتيم «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِ‌كُونَ» (نحل/ 100) آنهايي که شرک به خدا ميورزند شيطان را دوست دارند سلطه پيدا ميکند و الا سلطه نيست شياطين انسان همين طور هستند گاهي محيط درست ميکنند گاهي اوقات وسوسه‌اي که ميکنند وسوسه‌ي ساده است گاهي اوقات خيلي پيچيده است دستگاه فلسفي شيطان وسواس درست ميکند يک دستگاه فلسفي سر تا سرش وسوسه است يک عرفان کاذب درست ميکند سر تا سر عرفان فلسفه است حال ايجاد ميکند القاء حال ميکند در روايت شب قدر است به اندازه‌اي که ملائکه به امام معصوم نزول پيدا ميکنند شياطين ميروند سراغ ولي باطل خبر ميدهند گفتگو ميکنند به طوري که احساس ميکند همه‌ي عالم در چنبره اوست خيال ميکند همه‌ي حقايق عالم همين است فرمود اگر با امام مواجه شود به او توجه بدهند اينها بدلي است حقيقتش دست ماست تا اين جا پيش ميروند يک موقع پيچيده ميشود وسوسه‌ها در حد يک دستگاه فلسفي بعضي از فلسفه هاي مدرن من بعضي از حرفهاشان را ميگوييم ميگويد ظاهرش خيلي حرف قشنگي است ميگويد ما به دوره‌ي بلوغ رسيديم نياز به کليسا نداريم بحث کليسا نيست بحث استغنا از نبي است در قدم اول بشر به بلوغ رسيده احتياج به انبيا ندارد وسوسه‌ي بزرگ فلسفي است ذيلش فلسفه‌ها شکل گرفته من ايده آل فلسفه‌ي مدرن را ميگويم ميگويد ما نبايد خدا را از زندگي حذف کنيم جايگاه خدا را هم بايد از زندگي حذف کنيم خود اين هم اشکال است پرستش و معبود را بايد رها کنيم توهم است توجه ندارند معبود که رها نميشود انسان يا خدا را معبود ميگيرد يا شيطان را تعطل بردار نيست جايگاه خدا بايد تعطيل شود يک دستگاه فلسفي پيدا ميشود بعدش انقلاب علمي انقلاب صنعتي اتفاق ميافتد بعد ميبينيم ميشود يک تمدن هر کجايش را نگاه ميکني بوي وسوسه ميدهد کسي با ترقي و تعقل و دانش و پيشرفت مخالف نيست خيلي واضح است بحث با آن چيزي که آن به عنوان ايده‌ي ترقي و توسعه‌ي پيشرفت مطرح ميکنند است که يک دستگاه عظيمي است سراسر وسوسه است من يک نمونه اش را ميگويم فراوان اند چون گويا است عرض ميکنم.
شريعتي: اين توسعه پيشرفت و رشد منهاي دين و خدا غفلت ايجاد ميکند.
حاج آقا ميرباقري: بله بلکه همه اش محيط تحريک به دنياست من يک مثال ميگويم مال چهار دهه قبل است برنامه ريزان توسعه‌ي غربي رفتند بنگلادش براي ايجاد توسعه وضعيت آنها آن طوري که در اسناد است شاخص هايشان خيلي منفي بوده به قول آقايان سواد و هر چه بوده گاهي نقل کردند زير آلاچيقهايي که سه در چهار ارتفاع يک متر ده دوازده نفر زندگي ميکردند رفتند توسعه‌ي اقتصادي ايجاد بکنند يکي از کارهاي جدي که کردند تلاشهاي فرهنگي شان است آن موقع ماهواره نبود ابزارهاي جديد هم نبودند ويدئوهاي ارزان قيمت در اختيار اينها قرار ميدادند در آلاچيقها با فيلمهاي با فرهنگ غربي به خصوص فيلمهاي پورنو ميگفتند شما مگر نيامديد توسعه ايجاد بکنيد اينها چيست ميگفتند اينها براي توسعه پيدا کردن انگيزه‌ي کار ندارند اول بايد تحريکشان بکنيم بعد اين انگيزه را مديريت کنيم يک انرژي فعال شود شما مديريت بکنيد از آن طرف توسعه به دست ميآيد پس اول تحول انساني است اول انگيزش است انگيزشهاي اخروي را اينها مانع توسعه ميدانند توجه به معاد و آخرت ممکن است يک کسي با انگيزه هاي امام مثل ساعت کار ميکردند نظمشان نظم اخروي بود اين انگيزه هاي اخروي از نگاه آنها مانع توسعه است پس انگيزه اي هم ايجاد ميکنند شدت رواني به دنيا است سوخت دستگاه توسعه‌ي غربي حرص به دنياست مثل سوخت فسيلي که تبديل به انرژي حرکتي در ماشين ميشود حرص به دنيا تبديل به حرکت اجتماعي ميشود اين حرکت را مديريت ميکنند از يک مجاري عبور ميدهند ميشود توسعه رکن اساسي توسعه تحول بافت انساني است انگيزه‌ها انديشه هايش عوض شود مهارتها و فنون انسان عوض شود از احساسات تا انديشه تا مهارتها تا عملکردش ميشود توسعه و الا انتقال تکنولوژي که توسعه نيست تکنولوژي مدرن را ببريد کشوري که عقب افتاده است به قول آقايان که نميخواهم نام ببرم آن جا توسعه واقع نميشود بايد بافت انساني تغيير بکند بافت انساني که ميخواهد تغيير بکند تحريص به دنيا يعني چرخش توسعه اصلش توسعه نياز و ارضا است شدت رواني به دنيا ايجاد ميکنند شدت رواني تبديل ميشود به تحريک و بهره وري و بعد ارضا ميشود هميشه فاصله بين شدت رواني و ارضا است هميشه خط فقر بالاتر از خط ارضا است چون عامل حرکت تحريص به دنيا است وقتي تحريص به دنيا شد هيچ وقت ارضا نميشود چون هر وقت به خط ارضا رسيد توقف ايجاد ميشود حتما بايد شدت جريان به دنيا شدت رواني به دنيا بيشتر باشد مجاري حسي درست ميکنند که به هر طرف نگاه ميکنيد تحريک به دنيا ميکند انواع لباس خوراک پوشاک و جاذبه هاي مختلفي که غرائز زميني انسان را هم تحريک ميکند پس گاهي اوقات وسوسه در اين حد است به هر طرف نگاه ميکني وسوسه است تحريک به دنيا دعوت به دنيا است عجيب اين است گاهي اوقات کارآمدي ايجاد ميکنند اين کارآمدي وسوسه را سنگين تر ميکند شيطان شبهه ميکند پس درست ميگويند ما بايد جايگاه خدا را حذف کنيم ما بالغ شديم مستغني از انبيا شديم انبيا مزاحم پيشرفت ما هستند تغيير ميدهند نگاه‌ها را اين شبهه است وسوسه است کارآمدي تمدني که مبتني بر اخلاق مادي ايدئولوژي مادي فلسفه‌ي مادي است نفس اين کارآمدي بزرگ ترين شبهه و وسوسه است خدا رحمت کند استاد ما آن موقع ايران نيامده بود ماشينهايي که از دور کنترل ميشوند اين تلويزيون وقتي نشان ميدهد اين آقا وقتي ماشينش را از طبقه ي پانزدهم برجش با کنترل گرم ميکند بعد ميآيد مينشيند پشت ماشين شبهه ي اين از شبهات نظري خيلي بالاتر است چون شبهه کارآمدي دين است يک موردي را نقل ميکنم در سوره ي مبارکه ي طه ميفرمايد «قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِ‌هِمْ أَنَّهَا تَسْعَى» (طه/ 66) قرار شد حضرت موسي هم آوردي بکند ريسمانها را در آوردند به جنبش در آمدند حضرت موسي خوف برش داشت «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى» (طه/ 67) به او گفتيم «قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى، وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا» (طه/ 69-68) نترس تو برتر هستي دست برتر داري عصايت را بينداز همه ي آنها را ميبلعد و تمام هم شد حضرت چرا خوف برداشت بحثهايي در روايات ما است يکي اش اين است اميرالمومنين داستان خودشان را دارند ميگويند ميفرمايند خوف موسي نسبت به خودش نبود لَمْ يُوجِسْ مُوسَى ع خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ اَلْجُهَّالِ وَ دُوَلِ اَلضَّلاَلِ (نهج البلاغه، خطبه 4) ضلال ميترسيد اينها غالب شوند موساي کلام يک حقيقت غيبي دارد فرعون هم دعوت به دنيا ميکند يک کارآمدي درست کرده «وَجَاءُوا بِسِحْرٍ‌ عَظِيمٍ» (اعراف/ 116) سحر عظيم بود ترسيد همه برگردند بگويند اين درست ميگويد عصا دارد دستگاه دارد اين شبهه کارآمدي سحر در مقابل معجزه است يک تمدني سحر عظيم است نميخواهم بگويم نقطه‌ي مثبت ندارد آدمهاي خوب در غرب نيست در کاخ فرعون مومن آل فرعون همسر فرعون است بحث اين است که دستگاه درست ميکند دستگاه بي خدايي با صداي بلند هم ميگويد اصلا عوامل غيبي را بايد حذف کرد پاسخش هم پاسخ تمدني است که آن جا کسي که اين جا پناه ميبرد موساي کليم است «فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى» شايد يکي از شئون پناه نبي اکرم همين است دستگاه و وسوسه‌ي عظيمي که شياطين انس و جن درست ميکنند شبهات فراوان اين دستگاهي که ميآيد انسان را اين طوري تعريف ميکند ميگويد بالغ شدي بلوغت معناي استغنا از انبيا است نميگويد انسان هر چه بالغ تر شود احتياجش به خدا و انبيا بيشتر ميشود مگر انبيا براي غير بالغين و سفها آمده اند که وقتي بالغ شد نياز نداشته باشد اين يک شبهه‌ي عظيم است ميگويد عدم پيشرفت بشر تا کنون علتش اين بوده که با دين راه ميرفته ما بالغ شديم احتياج به کليسا نداريم بحث کليسا نيست کسي که دفاع از کليسا و اشتباهات کليسا در قرون وسطي نميکند بحث استغنا از انبيا است استغنا از دستگاه ديانت و دين و راه بري غيبي است واقعا چه کسي ميتواند اين تمدن غربي روحش همين نيست اين تمدن غربي مدعي بي خدايي نيست يک وقت ممکن است وسوسه در اين حد باشد شبهه‌ي کارآمدي است البته حل اين شبهه هم همان طوري است که نبي اکرم ميفرمايند «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ النَّاسِ» (ناس/ 1) به خدا پناه ميبرم به ربي که حفظ بکند در مقابل اين اتفاقاتي که در مسير نبي اکرم بناست بيفتد اين يک نکته که وسوسههايي که نسبت به ما ميشود و ما بايد پناه به خدا ببريم از اين که در دام اين وسوسه‌ها نيفتيم از هر طرف نگاه ميکني وسوسه است در همه چيز وسوسه است ميگويند بهشتي که دنبالش ميگرديد در استکهلم برقرار است آدمهاي تراشيده و باغ بزرگ ديگر شما چه ميخواهيد بزرگواري ميگفت اين عروسکهاي باربري را از اندام آدمهاي آن جا برداشتند ميگويند بهشت زميني ديگر شما چه ميخواهيد دين براي شما چه ميخواهيد آن چيزي که دين وعده ميدهد ما آماده کرديم حالا اين را بياوريد جلوتر کار به جايي ميرسيد به موسي ميگويند قبل از اين که تو بيايي گرفتاريم تو هم که آمدي گرفتار هستيم چه فرقي کرد راه‌هاي مقابله اش استعاذه است انسان اگر پناه گاه نداشته باشد کل دين را زير سوال ميبرد جريان تجدد اصل دين را زير سوال ميبرد اصل خدا را نيچه ميگويد جايگاه خدا را بايد حذف کني چرا خدا را حذف کردي جايگاهش را حذف نکردي خدايان را هم بشکنيد بت علم درست کرديد بشکنيد من نميخواهم اين حرفها را بگويم تخصص من نيست ضرورتي هم ندارد فقط ميخواهم بگويم تعجب نکنيد يک فيلسوف کارش وسوسه گري تاريخي است يک دستگاه فلسفي ايجاد ميکند وسوسه در نفوس ميکند نسبت به دين و کارآمدي دين و خداپرستي وسوسه ايجاد ميکند همه حقايق ديني را هم تکذيب ميکنند تبديل ميکنند به حقايق تاريخي که انعکاس روابط تاريخي زمان خودشان است.
شريعتي: اگر ما غافل باشيم ممکن است دعوت را لبيک کنيم.
حاج آقا ميرباقري: اين جا جاي استعاذه‌ي نبي اکرم است حضرت بايد پناهگاهي درست بکنند و تکيه گاه براي امت درست هم کردند پس نگاه ما به وسوسه بايد يک کمي تغيير بکند يک موقع وسوسه توري است براي شخصي توري به وسعت يک حيات اجتماعي و تمدن مياندازند کل اين تمدن تور است آدمها را ميبرد در جهاز هاضمه‌ي خودش تبديل ميکند به آدمهايي با نگرشي در برابر انبيا سد راه خدا ميشود چه کسي ميتواند ادعا بکند کسي که غرب را بشناسد که غرب مدرن از حجابهاي اديان الهي حجابهاي توحيدي است چه کسي ميتواند اين ادعا را بکند مگر نشناسد غرب را يکي از بزرگ ترين حجابهاي توحيد تجدد است حرف ما نيست خودشان ميگويند بعضيها کاسه‌ي داغ تر از آش ميشوند ميگويند بعضي هايشان متدين اند مگر کسي گفت عناصر مثبت و آدمهاي متدين و خوب آن جا وجود ندارد؟ بحث جريان است ميشود وسوسه‌ي عظيم شيطاني.
شريعتي: خيلي ممنون صفحه‌ي 553 قرار امروز دوستان خوب ماست تلاوت آيات ابتدايي سوره‌ي مبارکه‌ي جمعه در سمت خداي امروز تلاوت ميشود ثواب تلاوت اين آيات را هديه ميکنيم به روح نبي مکرم اسلام
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
يُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ?1? هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ?2? وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ?3? ذَلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ?4? مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ?5? قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّـهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ?6? وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ?7? قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ?8?
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، خدا را [به پاک بودن از هر عيب و نقصي] مي ستايند، خدايي که فرمانرواي هستي و بي نهايت پاکيزه و تواناي شکست ناپذير و حکيم است. (?) اوست که در ميان مردم بي سواد، پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگي هاي فکري و روحي] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بياموزد، و آنان به يقين پيش از اين در گمراهي آشکاري بودند. (?) و [نيز پيامبر را] بر مردمي ديگر [از عرب و غير عرب] که هنوز به آنان نپيوسته اند [برانگيخت]. و او تواناي شکست ناپذير و حکيم است. (?) اين [برانگيختن به پيامبري و مسؤوليت عظيم تعليم و تربيت،] فضل خداست که آن را به هر کس بخواهد عطا مي کند، و خدا صاحب فضل بزرگ است. (?) وصف کساني که عمل کردن به تورات به آنان تکليف شده است، آن گاه به آن عمل نکردند، مانند درازگوشي است که کتاب هايي را [که هيچ آگاهي به محتويات آنها ندارد] حمل مي کند. چه بد است سرگذشت مردمي که آيات خدا را تکذيب کردند. و خدا مردم ستمکار را هدايت نمي کند. (?) بگو: اي يهوديان! اگر گمان مي کنيد که فقط شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس آرزوي مرگ کنيد اگر راستگوييد [چون دوستان خدا براي رسيدن به لقاء او مشتاق مرگ هستند.] (?) ولي آنان به سبب گناهاني که مرتکب شده اند هرگز آروزي مرگ نمي کنند، و خدا به ستمکاران داناست. (?) بگو: بي ترديد مرگي را که از آن مي گريزيد با شما ديدار خواهد کرد، سپس به سوي داناي نهان و آشکار بازگردانده مي شويد، پس شما را به اعمالي که همواره انجام مي داديد، آگاه خواهد کرد. (?)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: خيلي خوشحاليم همراه شما هستيم تک تک پيامهاي شما را خوانديم التماس دعا گفته بوديد گرفتاري مشکل داشتيد مخصوصا در سفر اخير که ما مشرف شديم مشهدالرضا حواس ما به فرد فرد شما بود و نائب الزياره‌ي شما بوديم اسامي برگزيدگان طرح تکريم حضرت خديجه‌ي کبري سلام الله عليها در سايت ما موجود است ميتوانيد مراجعه بکنيد اسامي را ببينيد
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم اين يک مرور جزئي بود بر بحث همز و وسوسه و پناهي که ما بايد ببريم يک بحث اين است که وجود مقدس نبي اکرم مخاطب اصلي اين سوره اند خودشان از چه پناه ميبرند اين نکته را اشاره ميکنم که پناه حضرت هميشه لازم نيست براي خودشان باشد ايشان هميشه در پناه خدا هستند و دشمن هم دشمني اصلي اش با ايشان است «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا» (انعام/ 112) البته به تبع امام با مامومش هم درگير است اصل درگيري با امام با وجود مقدس حضرت است که امام عالم اند بعد با ماموم و انسانها درگير ميشود بنابراين حضرت در پناه خدا هستند بيشترين کسي که در پناه خدا هستند حضرت اند اَلفَقر اَخِي فقير ترين در برابر خداي متعال حضرت است اما بحث اين است که اين موجود مهمين ممکن است بگوييم شيطان وسوسه در خودش ندارد که بيايد خود حضرت را وسوسه بکند از اين حرفها گذشته بلکه وسوسه در امت تاريخي حضرت است امت تاريخي حضرت در آن سلمان هم است آدمهايي که ايمان درجه‌ي دهم هم دارند ولي مسئله‌ي اصلي مسئله‌ي امت است کما اين که «وَاسْتَغْفِرْ‌ لِذَنبِكَ» (غافر/ 55) «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا، لِّيَغْفِرَ‌ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ‌ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَ‌اطًا مُّسْتَقِيمًا» (فتح/ 2-1) روايتش را خوانديم حضرت نه گناه کردند نه قصد گناه کردند  حُمِّلَ ذُنُوبِ شِيعَتِهِ (تفسير قمي، ج 2، ص 314) بار ديگران را برداشته بايد به مقصد برساند خودش برداشته شفاعت يعني اين حضرت پناهگاه هستند براي امت تاريخي خودشان از مخاطرات حضرت ميخواهند درهاي غيب را باز کنند مردم را از عالم دنيا عبور بدهند انگيزه هايشان را بزرگ بدهند دنيا با همه‌ي وسعت برايشان کوچک شود در همين دنيا بايد کار بکنند الدُّنْيا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ (عوالى اللآلى، ج 1، ص 267) نبايد بي کار باشند بايد بزرگشان بکنند َاَنا مِن قَومٍ قُلُوبِهِم فِي الجِنَانِ وَ اَبدَانِهِم فِي العَمَل (نهج البلاغه، خطبه قاصعه) قلبش در بهشت باشد پايش در زمين کار هم ميکند هيچ کس مثل اميرالمومنين در راه خدا کار نميکرد ولي ميفرمود َاَنا مِن قَومٍ قُلُوبِهِم فِي الجِنَانِ وَ اَبدَانِهِم فِي العَمَل ميخواهد پنجره هاي غيب را باز کند آرام آرام آدم را بزرگ بکند سر از اين پنجره بيرون کنند عوالم غيبي را يکي يکي پشت سر بگذارند برسند به آن عوالم اصلي و بعد قرب الهي اين دعوت عظيم اولا خيلي فهمش دشوار است اين که حضرت موسي ميگويد «قَالَ رَ‌بِّ اشْرَ‌حْ لِي صَدْرِ‌ي، وَيَسِّرْ‌ لِي أَمْرِ‌ي، وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي، يَفْقَهُوا قَوْلِي» (طه/ 28-25) خدايا گره زبان من را باز کن تا بفهمند چه ميگويم دعوت به دنيا نيست همه بفهمند لذات محسوس را راحت ميشود تفاهم کرد فيلسوفان با تفاهم به جامعه مشکل ندارند چون دعوت به لذات محسوس ميکنند اين که آدم را با عوالم غيبي آشنا بکني و عبور بکني از اين عوالم و از عوالم دور از فهم صحبت بکني و آرام آرام مفهوم کني مومنين حقايق قرآني را ميفهمند اگر حضرت نبود همه در حجاب بوديم تا برسد به آنهايي که واقعا غيوبي را ميفهمند از کلمات حضرت که ايشان چنين دعوت بزرگي دارند خود دعوت سختيهايي را دارد چطور ميشود تفاهم کرد به فهم انسانها رسيد التماس ميکنند به من شرح صدر بده گره زبانم را باز کن بفهمند من چه ميگويم دو دشمني جدي مقابل حضرت است يکي سختيهاي راه است اين که بخواهي يک امت را عبور بدهي واقعا دشواريهايي است بني اسرائيل فکر ميکردند حضرت موسي ميآيد پيروز ميشوند کار تمام ميشود مشکلي نميماند وقتي با مشکلات برخورد کردند موساي کليم آمد اصلاحات برسد به نقطه‌ي خودش زمان بر است مسير سخت و دشواري است کم کم اعتراض ميکنند يک جايي ميگفتند «قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَ‌كُونَ» (شعرا/ 61) تو ما را گرفتار کردي يک جا فرعون يک جا دريا يک جايي ميگفتند قبلا در رنج بوديم حالا که آمدي در رنج هستيم چه تفاوتي دارد اين درک غلط از دشواريهاي راه که فکر ميکنند تمام شد فرعون که رفت موساي کليم ميآيد کار تمام شد در ظهور حضرت هم است سختيهايي که در مقدمه راه است سختيهاي سنگيني است خيليها جدا ميشوند شما ميخواهيد توسعه ايجاد کنيد توسعه آباد کردن طبيعت و نظام طبيعي به مفهوم مادي اش آباد کردن آخور است يک جنگل بزرگ اگر خيلي مادي تر شد ميشود باغ وحش عظيم باغ وحش منظم اين دشواريهاي فراواني دارد دشواريهايي که بر سر راه دستگاه مديران توسعه‌ي غربي است که ميخواهند جهان را توسعه بدهند فيلسوفان توسعه دستگاه‌هاي انديشه شان مشکلات بزرگي دارد جنگ صبح مباني انديشه دارد لذا مسئله است اگر عبور بدهي از اين جهان وارد عوالم غيب بکني دشوار است وسوسه‌هاي شياطين يکي اش اين جاست در جنگ احد ميگويند اگر ما به حق بوديم «يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ‌ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا» (آل عمران/ 154) اگر ما پيروز بوديم نبايد کشته شويم اگر حق با ما بود خيال ميکنند معني حق اين است که در دنيا بدون هزينه کردن بايد راه بروي در حالي که معني اش اين نيست شما رنج برديد آنها هم رنج بردند شما زديد خورديد در دعوا زد و خورد است نتيجه اش خلوص قلوب پاک شدن قلوب جدا شدن صفوف و خيلي چيزهاست حضرت امير در پنج سال سه جنگ بزرگ دارد ممکن است کسي احساس بکند پس حضرت چه کار کرد اين سه جنگ گره‌هاي کور تاريخي را بازي کرد فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ (نهج البلاغه، خطبه 93) اين سه فتنهاي که ادامه‌ي راه بود تبديل شد به سه فتنه حضرت هر سه را کور کرد وگرنه جريان عالم اين نبود دشواريهاي راه يکي وسوسه‌ها است که اگر شما حق بوديد پس دشواريها چيست مگر قرار نبود آب و برق مجاني شود اينها وسوسه است همراه کردن امت سختي دارد سختيها قطعي است «وَمَا أَرْ‌سَلْنَا فِي قَرْ‌يَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّ‌اءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّ‌عُونَ» (اعراف/ 94) هيچ پيغمبري قريه‌اي نميرفت الا اين که گرفتار سختي ميکرديم تضرع بکنند وقتي برسند به آن نقطه «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَ‌ى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَ‌كَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْ‌ضِ» (اعراف/ 96) درها باز ميشود وقتي به آن نقطه رسيدند که اسير شرايط نيستند به ابراهيم خليل ميگويند فرزندت را قرباني کن وقتي ديدند امتحان را پس داد به مقام خلت رسيد دو تا هم رويش ميگذارند ميدهند خدا فرزند را نميخواهد که خدا ميخواهد از بسترها عبور کنيم عبور هم مثل تولد است زايمان سختي دارد آدم ميخواهد متولد شود از اين عالم به عالم ديگري رنج تولد در عوالم بالاتر است مگر موت که اين قدر سخت است مگر چيست غير از تولد به عالم بالاتري است حضرت ميخواهد تا در دنيا هستيم ما را در عوالم غيب متولد کند آدمي که سر از عوالم غيب در آمده و اهل عوالم غيب شده وارد عوالم بعدي شود نه بذر سبز نشده شکوفا نشده و فاسد نشده شيطان ميخواهد ما را فاسد کند در اين دنيا حضرت ميخواهد بذر را شکوفا کند بعد وارد عوالم غيب شويم خيلي دشواري دارد دشواري هايش قابل مقايسه با دشواريهاي توسعه و پيشرفت مادي نيست طبيعي است وسوسه هاي شيطان اين جا کارگر ميافتد شيطان بدل سازي ميکند براي عرفان براي اخلاق روايت در سفينة البحار است دو روايت مرحوم مقدس قمي نقل کرده ميگويند آنهايي که اهل بدعت اند شيطان در آنها بکاء و خشوع ايجاد ميکند همان کسي که مزاحم است نميگذارد شما بيدار شويد ديگري را بيدار ميکند پس دومين مسئله اين است بدل سازيهاي سنگين ميکند شيطان سعي ميکند تلاش ميکند بدل سازي بکند از طريق اين بدل سازيها از يک طرف هم داستان مار و مار است که همه بلد هستيد بنده خدا صورت مار کشيد گفت اين مار است يا مار قصه‌ي تمدن غرب و اسلام قصه‌ي مار و مار است ميگويد شما چه ميخواستيد توسعه رفاه امنيت آزادي امنيت شغلي سواد باطنش را نگاه ميکني واقعا يک جريان فرايند نياز و ارضاي پيچيده‌اي است که دائما شدت رواني به دنيا ايجاد ميکند معتاد ميکند آدمها را به دنيا اعتياد چيز بدي است آدمها را معتاد کنيم به مواد مخدر براي توليد مواد مخدر ته اش توسعه‌ي سرمايه ميشود الآن يکي از تجارتهاي بزرگ دنيا تجارت مواد مخدر است آنهايي که مديريت ميکنند تجارت مواد مخدر را و فعاليتهاي علمي هم دارد اول جامعه‌ي بشري را معتاد ميکنند بعد توليد ميشود بعد توزيع بعد مصرف چرخه‌ي نياز و ارضا اگر اعتياد نباشد که اين ثروت نيست آدمها را معتاد ميکند براي توليد ثروت جريان توسعه‌ي سرمايه داري همين است تحريص به دنيا است براي رشد سرمايه نگوييد مواد مخدر نيست واقعا مگر بشر چند نوع خوردني ميخواهد اين تنوع تحريص به دنياست.
شريعتي: راه مقابله با اين وسوسه چيست پناه بردن ما به چه صورتي بايد باشد بينش ما به چه صورتي بايد باشد.
حاج آقا ميرباقري: پس گاهي اوقات وسوسه وسوسه‌ي تاريخي است وسوسه‌ي دموکراسي در مقابل خلافت است وسوسه‌اي که در صدر اسلام اتفاق افتاد خيلي عظيم است تاريخي است اجتماعي نيست در تاريخ دميده شده شکلهاي مختلف پيدا ميکند وسوسه‌ي دموکراسي در مقابل خلافت ولايت الهيه است در برابر اين وسوسه چه بايد کرد اول مقام استعاذه است اين مقام است لفظ نيست اين لفظ کمک ميکند به آدمها کسي که در مقامي باشد اين خطر را ببيند تکيه گاه را ببيند به خدا پناه ببرد بعد اقدام بکند حضرت اين کار را کردند هم يک پناه گاهي براي امت درست کردند اگر استعاذه نبود ما در دست شيطان بوديم وسوسه‌ها ميبرد و بعد اقدامات است اقداماتش در مورد ما توجه است دوري از غفلت است اهل محاسبه بودن مراقبه بودن است اين محاسبه از محاسبه مراقبه هاي شخصي بايد تا اجتماعي اين ممکن است مال مجموعه باشد مال يک آدم نيست يعني دستگاه مومن بايد دستگاه کفار شياطين انس و جن را رصد بکند مقابل وسوسه‌ي آنها اقدام بکند پس بعد از پناه بردن است خيال نکنيم خودمان ميتوانيم اين کار ما نيست بعد در مقام استعاذه که بوديم اقداماتي بکنيم چطور کسي که ميخواهد در پناه باشد بايد از غفلت بيايد بيرون موضع غفلت موضع شيطان است محيط غفلت هم همين طور است اگر تمدني محيط غفلت درست کرد بايد محيط غفلت را تبديل کنيد به محيط ذکر اگر مجاري حسي را کنترل کرد براي وسوسه شما بايد تمدني بسازيد که همه‌ي مجاري حسي محيط ذکر است اگر او شهر بازي درست کرد که سه روز شما را ميبرد و غفلت در شما ايجاد ميکند وقتي آدم ميآيد بيرون به نظرش ميآيد ديگر اين دنيايي که در آن زندگي ميکند به درد نميخورد ما بايد شهر اعتکاف درست کنيم که وقتي انسان سه روز ميرود و ميآيد بيرون بايد احساس بکند عالم عالم ديگري است مثال زدم يعني تمدن ما شهرش شهر اعتکاف باشد کما اين که آن جا شهر غفلت است شهر غفلت باشد.
شريعتي: خيلي ممنون نکات خوبي را شنيديم نوع نگرش و نوع بينش ما با توجه به اين نکات اميدوارم تغيير بکند با بينش بيشتري به قضايا نگاه کنيم حاج آقا دعا بفرماييد.
حاج آقا ميرباقري: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدايا به محمد و آل محمد امت حضرت را در پناه حضرت و از همه‌ي خطرات و وساوس انس و جن محفوظ بدار.
شريعتي: خيلي ممنون، تو نوح نوحي اما به سر شور دگر دارد که در طوفان نامت کشتي پيغمبران گم شد السلام عليک يا رسول الله