اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

94-05-17- حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري - تفسير سور جزء سي

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسير سور جزء سي
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري
تاريخ پخش
: 94/05/17

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


مجري: سلام عليکم و رحمة الله سلام مي‌گويم به همه‌ي هم وطنان عزيزم خانم‌ها و آقايان در هر کجا هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقا ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و بينندگان و همکاران عرض سلام و ادب دارم.
مجري: سلامت باشيد خوشحاليم خدمت شما و دوستان هستيم هفته‌ي گذشته حاج آقاي ميرباقري از تفسير سوره‌ي مبارکه اعلي براي ما گفتند اين هفته هم مي‌شنويم.
حاج آقا ميرباقري: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک عرض کرديم که بعضي از مفسرين بزرگوار فرمودند اين سوره را مي‌توان سه فراز در نظر گرفت فراز اول فراز آغازين سوره بود که «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـنِ الرَّ‌حِيمِ سَبِّحِ اسْمَ رَ‌بِّكَ الْأَعْلَى» (اعلي/ 1) تسبيح اسم رب بود که حضرت حق را از جهت ربوبيتش بايد تسبيح کرد و هماني که نقل شده حضرت دستور دادند اين را در ذکر سجده‌ي خودتان قرار بدهيد يا دستور دادند وقتي اين سوره را مي‌خوانيد ولو بدون اظهار خدا را تسبيح کنيد به همين کيفيت سبحان ربي الاعلي و بحمده بعد خصوصياتي تا آيه‌ي پنجم در مورد ربوبيت حضرت حق بود اين فراز اول و فراز دوم که باز ادامه‌ي همان ربوبيت خداي متعال نسبت به نبي اکرم در مسئله‌ي هدايت و سرپرستي جامعه است در مسئله‌ي رسالتشان است چند آيه است. «سَنُقْرِ‌ئُكَ فَلَا تَنسَى، إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ‌ وَمَا يَخْفَى وَنُيَسِّرُ‌كَ لِلْيُسْرَ‌ى» (اعلي/ 7-6) که به پيامبر دو وعده مي‌دهد که در اين مسير سخت که پيش روي شما است و بايد مردم را هدايت کنيد اولا ما مقري شما هستيم قرآن را به شما تعليم مي‌کنيم به طوري که وقتي خداي متعال مقري است ديگر نسياني در آن نيست «سَنُقْرِ‌ئُكَ فَلَا تَنسَى» همه‌ي حقايق قرآن به حضرت منتقل مي‌شود بدون هيچ گونه تغيير معني وحي هم همين است اگر بنا باشد دچار نسيان و تحول و تغيير شود عصمت وحي از بين مي‌رود يکي از آياتي که در قرآن ضمانت عصمت وحي را مي‌کند همين است که هيچ نسيان و غفلت و خطايي در انتقال اين وحي اتفاق نمي‌افتد چون مقري خود خداي متعال است آن کسي که تعليم مي‌کند اين حقيقت وحي را دوم اين که «وَنُيَسِّرُ‌كَ لِلْيُسْرَ‌ى» در اين بار سختي که روي دوش شما گذاشتيم ما شما را متمکن مي‌کنيم متيسر مي‌کنيم براي شما ممکن مي‌کنيم که آسان ترين اسباب در اختيار شما قرار بگيرد آسان ترين راه نزديک راه را براي شما هموار مي‌کنيم جون بسيار کار سختي است صرفا يک کار ساده‌اي که يک کسي يک مطلبي را برود متذکر شود و يا مثلا فرض کنيد سخنراني بکند اين نيست بحث مسئله‌ي رسالت و رساندن پيام الهي و ابلاغ و ارسال و اقامه و اين مسائل است با توجه به دامنه‌ي ماموريت حضرت که «وَمَا أَرْ‌سَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرً‌ا وَنَذِيرً‌ا وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ‌ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (سبأ/ 28) است براي همه‌ي تاريخ و جوامع است با توجه به دشمني‌ها و موانع سرسختي که سر راه حضرت است با توجه به کندي‌هايي که در جبهه‌ي دوستان است يعني ضعف در دوستان تقابل سنگين جبهه‌ي دشمن و خود موضوع هدايت يک جمعي هم باشند که اين‌ها کاملا تسليم باشند باز هم اين کار کار دشواري است که بايد قدم به قدم دست جامعه و تاريخ و آحاد انسان‌ها را بگيرد و به سوي آن هدفي که خداي متعال مقرب فرموده پيش ببرد اين است که مي‌فرمايد ما شما را متمکن مي‌کنيم از اين که آسان ترين اسباب در اختيار شما قرار بگيرد آسان ترين راه در اختيار شما باشد و از آسان ترين راه و بهترين راه مردم را به آن مقصد ببريد پس اين دو وعده‌اي است که خداي متعال به حضرت مي‌دهند يکي اين که من مقري شما هستم دوم اين که ميسر هستم اين راه سخت را بر شما هموار مي‌کنم لذا به حضرت مي‌فرمايند حالا شما وارد ميدان شويد  فذکر آن ذکري که به شما داده شده مذکر باشيد تا مردم دو دسته شوند يک دسته متذکر اند يک دسته معرض اند بنابر اين «فَذَكِّرْ‌ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَ‌ى» (اعلي/ 9) اين آيه را عرض کرديم «سَيَذَّكَّرُ‌ مَن يَخْشَى» (اعلي/ 10) مردم دو دسته مي‌شوند بعد از اين که پيامبر وحي را تلقي مي‌کند و ربوبيت خداي متعال بر اين پيامبر جاري مي‌شود ايشان تذکر مي‌دهند مذکر حضرت اند مردم دو دسته مي‌شوند يکي عده‌اي که داراي خشيتي هستند متذکر مي‌شوند که حضرت مذکرند ما متذکر هستيم ما قبول مي‌کنيم نفس ما بيش از اين نيست ايشان هادي اند ما مهتدي مذکر اند ما متذکر ايشان معلم اند و ما متعلم کار اصلي مال معلم است بار اصلي روي دوش اوست ما بايد متذکر شويم او مذکر است بايد بپذيريم اين ذکر را اين ذکر کل کتاب ذکر است و خود حضرت در تعبير قرآن ذکر هستند متذکر شدن هم يعني متذکر شدن به کل قرآن و بالاترين تذکر متذکر شدن به خود حضرت است که آدم خود حضرت را بشناسد اين مذکر را بشناسد و با او همراه شود اين بالاترين تذکر است هيچ تذکري بالاتر از متذکر شدن به خود امام نيست متذکر شدن به خود رسول نيست بقيه‌ي تذکرها تذکرهاي فرعي هستند اصل ذکر خود حضرت اند و ما بايد متذکر به خود حضرت به کل کتاب و حقايقي که در اين کتاب است شويم آن وقت مردم دو دسته مي‌شوند آن‌هايي که اهل خشيت اند متذکر مي‌شوند اين اهل خشيت هم از آن افرادي که خشيتي که خداي متعال در فطرت انسان گذاشته زير پا نگذاشتند خود را به غفلت نمي‌زنند تا کساني که قدم به قدم خشيتشان کامل تر و جامع تر مي‌شود «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ‌« (فاطر/ 28) آن‌ها دائما در حال تذکر هستند و اين ذکر مذکر بودن نبي اکرم براي آن‌ها مفيد واقع مي‌شود البته کساني هم که اهل خشيت نيستند تذکر براي آن‌ها اتمام حجت مي‌کند.  يک قسمت از پذيرفتن ذکر عمل است اگر عمل را گسترده ببينيم يعني قوايي که خداي متعال به ما داده اعم از قواي قلبي فکري عملي قواي ظاهري و باطني ما بايد فعلي داشته باشند بنابراين اگر فعل به معناي وسيعش مي‌گيريد يعني انجام ولي نه اگر فعل را به معني خاص مي‌گيريد اين بخشي از متذکر شدن است که انسان دستورات را عمل بکند قلب ذکري دارد فکر ذکري دارد قواي ما ذکري دارند همه‌ي قوا بايد ذاکر باشند يعني ذکر در همه‌ي قواي ما جاري شود و همه‌ي قواي ما متذکر شوند نور نبي اکرم شعاع وجودي ايشان انوار قرآن را که ايشان جاري مي‌کنند مذکر بودن يعني اين ايشان جاري بکنند و همه‌ي قواي ما قبول بکند آن ذکر خودش را که در روايات داريم هر قوه‌اي ايمان خودش را دارد ايمان منتشر بر جوارح انسان است از قلب شروع مي‌شود ولي منتشر بر جوارح مي‌شود هر قوه‌اي از قواي ما ايمان خودش را دارد ذکر متناسب خودش را دارد همه‌ي قوا بايد متذکر به خدا باشند چشم گوش زبان قلب و بقيه‌ي قواي ما همه بايد متذکر شوند و ذکري که حضرت آوردند ذکر جامع است براي سراسر وجود ما ظاهر و باطن ما همه‌ي قواي ما است و هر قوه‌اي متذکر شدنش متناسب با خودش است بنابراين مردم دو دسته مي‌شوند اين پيامبر گرامي که مذکر اند مردم دو دسته مي‌شوند يک عده‌اي اهل خشيت اند آن‌ها متذکر اند آن‌هايي که اهل خشيت نيستند قرآن اين جا تعبير مي‌کند «وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» (اعلي/ 11) شقي ترين‌ها از ذکر تو اجتناب مي‌کنند که يک نکته اش اين است که وقتي مذکر پيامبر هستند ذکر جامع ترين ذکر معلم کامل ترين معلم مذکر کسي که خودش عين ذکر الهي است و بيش از همه خودش متذکر به ذکر الهي است وقتي معلم و مذکر اوست آن کساني اعراض مي‌کنند که اشقي هستند شقاوت هم يعني دشواري و سختي عسرت و شدت اين‌ها در لغت اصل شقاوت به اين معنا شده گاهي هم به اسباب شقاوت اطلاق شقاوت مي‌شود مثل مايوس بودن محروم شدن از رحمت خدا به اين‌ها هم تعبير شقاوت شده در قرآن هم تعبير شده ولي اصل شقاوت همان شدت و سختي است به اهل عذاب هم اگر شقي مي‌گويند به خاطر همان شدت و عسرت و سختي است که به آن مبتلا هستند بنابراين آن‌هايي که شقي ترين مردم آن‌هايي که در سخت ترين و شديد ترين عذاب‌ها و رنج‌ها هستند آن‌ها هستند که اجتناب از اين ذکر مي‌کنند و معرض هستند البته احتمال هم دارد که اين جا ناظر به يک دسته‌ي خاصي باشد که آن‌ها نه فقط شقي اند اشقي هستند که نمي‌خواهد همه‌ي کساني که با اين ذکر مواجهه دارند نام ببرد مي‌گويد مردم دو دسته مي‌شوند يک عده اهل خشيت اند يک عده هم اشقي هستند ممکن است گروه‌هاي ديگر هم باشند که قرآن در اين موطن نامي از آن‌ها نمي‌برد و کاري با آن‌ها ندارد بنابراين مردم دو دسته مي‌شوند شما متذکر شويد دو دسته اش را ذکر کرده يک عده آن‌هايي که اهل خشيت اند متذکر مي‌شوند مقامات ذکر را طي مي‌کنند با شما و يکي هم آن دسته‌اي که اشقي هستند آن‌ها تجنب و اجتناب از اين ذکر مي‌کنند و حاشيه مي‌گيرند فاصله مي‌گيرند از اين ذکر جامع حالا اين اشقي را خداي متعال پايان اين اعراضش از ذکر را توضيح داده يک موقعي عرض کرديم که اين عذاب‌هاي سنگيني که در قرآن ذکر مي‌شود اصلش مال ائمه‌ي نار است مال دشمنان معاندين است آن‌هايي که با حضرت درگير هستند حضرت صفي دارند مقابل آن‌ها صف ديگري دارند حضرت دشمنان را هم دعوت مي‌کنند مثل اين که موساي کليم فرعون را هم دعوت مي‌کند «اذْهَبْ إِلَى فِرْ‌عَوْنَ إِنَّهُ طَغَى» (نازعات، 17) اين طور نيست که حضرت فقط براي بدنه‌ي مردم مذکر اند براي فراعنه هم مذکر اند آن وقت اصل مخالفت‌ها هم مال آن هاست و اصل عذاب‌هاي سنگين مال آن‌ها است ديگران هم به اندازه‌اي که با اين دشمنان همراهي مي‌کنند مبتلا به رنج عذاب مي‌شوند به اندازه‌اي که ولايت دشمن را مي‌پذيرند دچار عذاب مي‌شوند لذا اين آيات توجيه خيلي روشني دارد اين کسي که درگير با حضرت مي‌شود و حاشيه مي‌گيرد  «الَّذِي يَصْلَى النَّارَ‌ الْكُبْرَ‌ى» (اعلي/ 12) اين اشقي ملازم است يصلي يعني ورود مي‌کند ملازم است ملازم با نار کبري است نار کبري چيست يک احتمالي که دادند اين است که ما يک آتشي در دنيا داريم يک آتشي در عالم آخرت داريم اين آتش آتش مهمي نيست آن نار کبراست ملازم با ناز کبري هستند که هم در آخرت ممکن است در دنيا هم آثارش آن‌ها را بگيرد «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى» (اعلي/ 13) البته يک احتمال ديگر هم دارند که نار کبري خود آتش جهنم هم درکاتي دارد مراتبي دارد درکات جهنم بعضي از موقف‌هاي جهنم است که خيلي عذاب در آن جا سخت است که در روايات و آيات هم توضيح داده شده جاي اشقي آن جاست شايد ناظر به خواصي است که اين‌ها ورود به آن نار کبري مي‌کنند کبري افضل التفضيل است اکبر مذکر است کبري مونث است نار کبري شايد سخت ترين مرتبه‌ي عذاب الهي در آن جا محقق مي‌شود اين‌ها قاعدتا يک عده‌ي مخصوصي اند حضرت مي‌فرمايند شما وقتي اين کار را مي‌کنيد يک عده‌اي حاشيه مي‌روند درگير مي‌شوند با شما اين‌ها شقي ترين و اهل نار کبري هستند «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى» آن جا نه مي‌ميرند. اين را اين طور معنا کردند که نه مي‌ميرد که نابود شود و از عذاب نجات پيدا بکند و نه اين که به حيات طيبه مي‌رسد که يک جور ديگر از اين رنج رهايي پيدا بکند که اين در چندين جاي قرآن از آن گفتگو شده در سوره‌ي ابراهيم فاطر در سوره‌ي زخرف است يک موردش را در سوره‌ي مبارکه‌ي زخرف است تقديم مي‌کنم «إِنَّ الْمُجْرِ‌مِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ» (زخرف/ 74) مخلد در عذاب جهنم هستند مجرمين تا مي‌رسد به اين جا «وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَ‌بُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ» (زخرف/ 77) به مالک جهنم به ملکي که موکل به جهنم است مي‌گويند از پروردگارت بخواه کار ما را تمام بکند يک سره بکند نابود شويم از رنج نجات پيدا بکنيم خلاصه نجات رقم بخورد کار را يک سره بکند تمام شود «وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَ‌بُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ» اين شدني نيست شما بايد مدت‌ها بمانيد. «لَقَدْ جِئْنَاكُم بِالْحَقِّ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ‌كُمْ لِلْحَقِّ كَارِ‌هُونَ» (زخرف/ 78) ما حق را براي شما آورديم ولي شما کراهت از پذيرش حق داشتيد که اين حق در روايت به ولايت معصوم تفسير شده لذا اين عذاب‌هاي سخت مال افرادي است که وقتي نعمت ولايت به آن‌ها عرضه مي‌شود نمي‌پذيرند اين هم ظاهرا همان دسته هستند باز در سوره‌ي مبارکه‌ي فاطر است ابتدا مقامات اهل بهشت را ذکر مي‌کند. «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ‌ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِ‌يرٌ‌» (فاطر/ 33) تا مي‌رسد به عذاب اهل جهنم. «وَالَّذِينَ كَفَرُ‌وا لَهُمْ نَارُ‌ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ‌» (فاطر/ 36) آن‌هايي که نسبت به نعمت توحيد و ولايت کفر مي‌ورزند که اين طوري هم تفسير شده اين آيات. «لَهُمْ نَارُ‌ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ» اين لهم مفسرين فرمودند يعني يک نار اختصاصي به آن هاست که هميشه ملازم با آن هاست  فَيَمُوتُوا  حکم براي آن‌ها صادر نمي‌شود که بميرند و کار تمام شود . «وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا»  عذابشان هم تخفيف پيدا نمي‌کند در سوره‌ي مبارکه‌ي ابراهيم هم شبيه همين مطلب است آيه‌ي هفده سوره‌ي مبارکه‌ي ابراهيم سلام الله عليه است مي‌فرمايد  «مِّن وَرَ‌ائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاءٍ صَدِيدٍ» (ابراهيم، 16) جهنم عذاب کساني است که  «وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ‌ عَنِيدٍ» (ابراهيم/ 15) انسان‌هايي که جبار عنود هستند اين عذاب آن هاست مي‌فرمايد. «يَتَجَرَّ‌عُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ» (ابراهيم/ 17) از آن ماء سديد جهنم که آميخته با چرک و آلودگي است جرعه جرعه مي‌نوشند ولي براي آن‌ها گوارا نيست نمي‌توانند خودشان فرو ببرند گويا به زور اين جرعه‌ها را به آن‌ها  «الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ» از هر طرف موت به سراغ آن‌ها مي‌آيد معناي ظاهري که مفسرين کردند اين است عذاب‌هايي که از جوانب مختلف در روايات و آيات هم است رو به آن‌ها مي‌آورد هر کدام براي مردن کافي است از همه طرف در هجوم اين عذاب‌ها هستند که اگر در عالم دنيا بودند هر کدام از اين زجر‌ها براي موت کافي بود مقاومت ما در اين عالم دنيا که قرار داده اند حدي دارد از حدي که گذشت تحمل نمي‌کنيم ولي آن جا اين طوري نيست به گونه‌اي آن‌ها را در آن عالم خلق کردند که از هر طرف موت به سراغ آن‌ها مي‌آيد عذاب‌هاي فراواني که هر کدام کافي هستند براي موت «وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ» ولي نمي‌ميرند مرگ به سراغ آن‌ها نمي‌آيد «وَمِن وَرَ‌ائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ» يک عذاب هم افزايي هم در وراء آن است پس اين افراد را قرآن مي‌فرمايد آن‌هايي که اعراض از اين ذکري مي‌کنند که خداي متعال خودش به پيامبر تعليم کرده و او را کمک کرده که به آسان ترين وجه اين ذکر را منتقل بکند دشواري هايش را برداشته شود چون يک معلمي ممکن است يک مطلبي را مي‌خواهد تعليم کند به شاگرد دشوار تعليم بکند امکان تعليم آسان برايش نباشد معلم ديگر خداي متعال به او ابزار فني هنري يا ظرفيتي دارد که اين مطلب را به آساني القا مي‌کند در سلوک باطني هم همين طور است نبي اکرم معلمي است که به آسان ترين وجه انسان را سير مي‌دهد انسان را به مقام ذکر مي‌رساند مذکر اين طوري است مي‌فرمايد حالا آن کسي که اعراض از اين پيغمبر مي‌کند و رويگردان است دشمني با اين پيامبر مي‌کند وارد نار کبري «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى» اين هم فراز دوم فراز بعدي سوره اين است «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى» در مقابل اين تعليم حضرت و تزکيه‌ي حضرت آن کساني که اهل تزکيه هستند اهل تزَّکي هستند مزکي نبي اکرم هستند زکات به معني طهارت است اگر هم به مالي که ما بيرون مي‌کنيم از حد نصاب به آن مي‌گويند زکات به خاطر اين است که انسان را از تعلقات پاک مي‌کند لذا زکات يعني طهارت تزکيه به معني طهارت تطهير پاک کردن است تزکي يعني پذيرش طهارت حضرت مي‌خواهند ما را از آلودگي‌ها و تعلقات شرک‌ها و غفلت‌ها آلهه‌اي که براي خودمان انتخاب مي‌کنيم از محيط باطل بيرون ببرند تطهيرمان بکنند ما را به مقام اخلاص برسانند مي‌فرمايند در مقابل اين تذکر شما آن عده‌اي «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى» تزکيه مي‌شوند و مي‌پذيرند اين زکات و طهارتي را که شما بر آن‌ها جاري مي‌کنيد. اينها به طلاق و رويش مي‌رسند. اين‌ها به طلاق و رستگاري مي‌رسند. «وَذَكَرَ‌ اسْمَ رَ‌بِهِ فَصَلَّى» يک تزکيه مي‌کند و به تعبير ديگر تزکيه تعبير دقيقي نيست مزکي مي‌پذيرد تزکيه را. چون عرض کرديم کار ما تزکيه نيست. تزکيه کار خداوند متعال و بعد کار رسول هست باذن الله.  «وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» (جمعه/ 2) ما کارمان تعلم، تزکي، تذکر است. اگر کسي در مقابل تزکيه نبي اکرم که او مطهر است. مي‌تواند. همه تصرفاتش تطهير است «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُ‌هُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا» (توبه/ 103) مالشان را بگير خودشان را پاک کن. تطهير بشوند. اگر کسي با پيامبر همراه شد؛ پيامبر مزکي اوست. آلودگي‌ها را پاک مي‌کند و ما را به اخلاص و توحيد و محبت خداي متعال و آن مقامات مي‌رساند. حالا اگر کسي در تزکيه نبي اکرم متزکي شد و پذيرفت اين تزکيه را طهارت در ش جاري شد و طبيعتا  «وَذَكَرَ‌ اسْمَ رَ‌بِّهِ فَصَلَّى» ذکر اسم اسم پروردگار خودش را ياد کرد و صلي يعني نماز خواند معناي اين آيه ابتدائا اين است که ياد خدا کرد و در کنار ياد نماز خواند که ذکر خاص است آن کسي که تزکيه مي‌کند و اهل ذکر اسم رب است و اهل صلوة و نماز است اين آدم به فلاح مي‌رسد و يک معنايي که در روايات آمده تطبيق کرده به خصوص اين آيه را که تزکيه را تزکي را به معني زکات فطره گرفته و صلوه را صلوه عيد فطر گرفته اين تطبيق مفسرين تطبيق به مصداق است البته تطبيقات متعددي داريم هم در روايات اماميه هم در روايات عامه که تطبيق دادند اين تزکي را به زکات فطره که فصلي زکات اول زکات فطره بعد صلاه است در روايتي از امام رضا در وسائل مرحوم شيخ حر نقل کردند يک بابي باز کردند مي‌گويند غير از اين که هر گاه شما ياد نبي اکرم مي‌کنيد صلوات بر ايشان بايد بفرستيد که بعضي‌ها فتواي به وجوب دادند عنوان باب مرحوم شيخ حر اين بود يک باب ديگر باز کردند که ما بايد ياد خدا مي‌کنيم بايد صلوات بر نبي اکرم بفرستيد اين جا روايتي ذيل اين آيه از امام رضا نقل کردند که حضرت فرمودند فصلي يعني چه گفت يعني هر وقت ياد خدا کرديد بلند شويد نماز بخوانيد امام رضا فرمودند اين که کار دشواري مي‌شود مقصود يعني صلوات بر نبي اکرم و اهلشان بفرستيد کسي که اهل تزکيه و اهل ذکر خدا و صلوات بر نبي اکرم است اين فلاح دارد چون يکي از مهم ترني تزکيه‌ها در خود صلوات است که جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَيْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلايَتِکُمْ طِيبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِيَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا (زيارت جامعه کبيره) صلوات تزکيه است کسي که اهل صلوات است مي‌شود مزکي که اين صلوات فرع بر ياد خداست کما اين که زيارت اصلش سير الي الله است از وادي ولايت عبور مي‌کند صلوات هم خشوع در مقابل خداي متعال است که در تعظيم نبي اکرم اتفاق مي‌افتد يک موقعي شايد عرض کرديم که از روايات استفاده مي‌شود صلوات ما باطنش تجديد عهد است ما عهدي با نبي اکرم و اهل بيت داشتيم که آن‌ها ولي ما باشند و ما متولي ما مطيع باشيم ما خاشع باشيم ما خاضع در مقابل فرمان آن‌ها باشيم صلوات تجديد آن عهد است تبعيت و خشوع و خضوع و تواضع است به تعبير ديگر در روايت دارد صلوات خداي متعال تطهير نبي اکرم از نقايص است و صلوات ما اقرار است اين اقرار و خشوع و خضوع خشوع در مقابل نبي اکرم و اهل بيت است ولي باطنش سجده در مقابل خداي متعال است سجده‌اي که ملائکه براي آدم کردند تعظيم آدم بود ولي خشوع در مقابل خداي متعال بود که تفسير شده تعظيم حضرت آدم بود و عبادت خداي متعال اين جا هم همين طور است باطن صلوات ذکر الله است لذا «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى، وَذَكَرَ‌ اسْمَ رَ‌بِّهِ فَصَلَّى» که تزکيه شايد طريقش همين است طريق تزکيه ياد خدا و خشوع در مقابل خداي متعال و تواضع در مقابل نبي اکرم و اهل بيت است يعني تزکيه راهي غير از اين ندارد ما بقي فرع اصلاح قلب و قوا و جوارح ذيل اين است لذا اصل تذکري هم که نبي اکرم مي‌دهند تذکر به توحيد است ذکر به ولايت خودشان است متذکر اصلي هم آن کسي است که به ولايت نبي اکرم مي‌رسد اگر اين طور آيه را ببينيد اصل تذکر همان تذکر است و لذا فلاح براي کسي است که اهل تزکيه است و اين تزکيه چگونه واقع مي‌شود به ذکر خداي متعال خشوع در مقابل خداي متعال دل دادگي و توجه به حضرت حق و اين ذکر صلوات بر نبي اکرم و اهل بيتش ختم مي‌شود حتما کسي که اهل بندگي خداي متعال است اهل صلوات هم بايد باشد اهل خشوع و خضوع در مقابل نبي اکرم اقرار به مقامات نبي اکرم عهد با نبي اکرم و اهل بيتشان بايد باشد و الا به فلاح نمي‌رسد فلاح مال کسي است که اهل صلوات است اين صلوات طريق ذکر الله است حالا اين بعد از اين فراز يک فراز ديگري که شايد ادامه‌ي همين فراز هم شود در اين سوره است که بنابراين ربوبيت خداي متعال شما را مهيا کرده شما مذکر هستيد مردم دو دسته مي‌شوند يک دسته‌اي متذکر مي‌شوند به تزکيه مي‌رسند به فلاح مي‌رسند و يک عده‌اي هم به فلاح نمي‌رسند بعد خداي متعال ما را مخاطب قرار مي‌دهد ما يا يک دسته‌اي که با حضرت درگير هستند ممکن است ما نباشيم آن‌هايي که پذيرفته اند ولايت حضرت و اهل بيت را خارج از اين خطاب باشند ولي «بَلْ تُؤْثِرُ‌ونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (اعلي/ 16) اين که شما به جايي نمي‌رسيد اين که با حضرت همراه نمي‌شويد معلم کامل است خداي متعال مربي است با ربوبيت خودش اين پيغمبر را آماده کرده اين پيغمبر مذکر معلم است تضمينش هم کرده بعد اين پيامبر آمده چه اتفاقي افتاده که عده‌اي با اين پيامبر به تزکيه به رشد نمي‌رسند به ذکر و صلوه نمي‌رسند به ذکر و صلوات نمي‌رسند چه طوري است؟ مي‌فرمايد ريشه اش اين است که شما حيات دنيا را انتخاب مي‌کنيد يعني حيات پست تر اين جا صفت و موصوف است يعني پست ترين نوع زندگي را حيات مقاماتي دارد پست ترينش همين است در آن روايات يک موقعي تقديم کردم که فرمود ارواح پنج تا است انبيا پنج تا روح دارند مومنين چهار روح و اصحاب شمال فقط يک روح دارند روح المدرج است نفس است فقط مي‌خورند مي‌خوابند لذات دنيايي مي‌برند اين پايين ترين مرتبه حيات و پست ترين مرتبه‌ي حيات است به همين مرتبه‌ي حيات قانع هستيد حيات دنيا را انتخاب کرديد از آخرت و حيات برتر و آن عالم بالا غافل هستيد و روي گردان هستيد در حالي که «وَالْآخِرَ‌ةُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَى» (اعلي/ 17) دو خصوصيت ذکر کرده يکي خير بودن آخرت يکي باقي و پايدار بودن آخرت است البته اين جا مقايسه شده آخرت با دنيا در ابقي و خير بودن در حالي که اصلا در بقا قابل مقايسه نيست آن باقيست اين فاني است نکته اش اين است که چون شايد در نگاه ما ما دنيا را باقي مي‌بينيم و الا اگر توجه به فنا دنيا داشتيم که يک جور ديگر زندگي مي‌کرديم چون غالبا ما دنيا را باقي مي‌بينيم يا لا اقل آن کساني که دنيا را انتخاب مي‌کنند يک نوعي بقا براي آن قائل اند آن‌هايي که ايثار مي‌کنند با آن‌ها چون دارد صحبت مي‌شود و الا براي اولياي خدا که اصلا دنيا فاني است جمله‌ي امام حسين علي السلام داريد يک جمله‌اي نوشتند وقتي حرکت کردند ظاهرا براي برادرشان محمد حنفيه اين طوري به ذهنم مي‌آيد که  کَانَ الدُّنيا لَم يَکُن گويا اصلا دنيا نبوده و آخرت هم هميشگي است براي اوليا خدا اين طوري است اين نکته‌ي مهمي است که ما بايد به آن توجه داشته باشيم که ما آخرت را ايثار بر دنيا نکنيم مومنين از اين آيه معمولا خارج اند ولي خودمان هم مروري به زندگي مان داشته باشيم بيشتر غصه‌هاي ما همّ و غمّ ما الآن براي دنياي ما است پرچمداران مادي که همه‌ي همّ و غمشان براي دنياست و تلاش مي‌کنند ديگران را هم گرفتار دنيا بکنند الآن شما ببينيد برنامه‌اي که در دنيا است و پرچمداران مادي در دنيا رواج مي‌دهند توسعه‌ي مادي است اين همه‌ي همّ و غم انسان را خلاصه در دنيا مي‌کند اصلا بوي آخرت ندارد بلکه تلاش مي‌کند انسان‌ها را از آخرت غافل بکند از مرگ و آخرت. اين آيه ريشه‌ي آن اعراض است اصلش پرچمداران هستند که حيات دنيا را برمي‌گزينند و مي‌خواهند ديگران را هم سر سفره‌ي دنيا دعوت بکنند سعي مي‌کنند غفلت ايجاد بکنند روح توسعه الان همين است و اين که ما بياييم الگوي توسعه‌ي غربي را خيال کنيم مي‌توانيم ذکر را به آن اضافه کنيم اين شدني نيست لذا عنايت بکنيد در بعضي روايات در کافي حيات دنيا به محيط ولايت دشمنان نبي اکرم و اهل بيت و ائمه‌ي جور تفسير شده آخرت حيات نبي اکرم تفسير شده شايد يک نکته اش همين است که اولياي طاغوت مردم را به دنيا دعوت مي‌کنند خودشان اهل دنيا هستند محيط ولايتشان محيط دعوت به دنيا است به اندازه‌اي که انسان با آن‌ها گره مي‌خورد اهل دنيا مي‌شود و طبيعتا از آخرت که محيط ولايت نبي اکرم است از ذکر از فلاح از صلوات چيزهايي که گفته شد باز نمي‌ماند به تعبير ديگر شما محيط ولايت ائمه‌ي جور را وقتي انتخاب مي‌کنيد پيداست خود ائمه‌ي جور حيات دنيا را برمي‌گزينند لذا ولايتشان مي‌شود حيات دنيا هر کسي وارد آن ولايت شود سر و تهش دنياست بيش از دنيا در آن جا خبري نيست در حالي که «وَالْآخِرَ‌ةُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَى» نگاه ما هم و غم ما بيشتر بايد متوجه به آخرت باشد حتي حکومت‌ها وقتي يک تمدن مي‌سازند بايد معطوف به آخرت بسازند «الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْ‌ضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ» (حج/ 10) زکات اوليا خدا اين طوري اند که اگر متمکن شوند اقامه‌ي صلوة مي‌کنند يعني کل تمدن شان اقامه‌ي صلوه است بر محور صلوه است بر محور ياد خدا و ذکر است بنابراين دو دسته دو جريان است يکي جريان نبي اکرم است که مذکر بالله است مذکر به توحيد است يکي هم جرياني که ايثار حيات دنيا است بر آخرت در راس اين‌ها ائمه‌ي جور اند که مقابله مي‌کنند با حضرت و نتيجه اش اين است که آخرت خير و ابقي است دعوتي است که ما را کردند به اين که تذکر به ما مي‌دهد که ما اگر مي‌خواهيم توجه کنيم هم و غم ما بايد متوجه آخرت شود اگر متوجه عالم آخرت شديم متوجه و متزکي مي‌شويم و الا با ايثار عالم دنيا کسي که دنيا را انتخاب مي‌کند نمي‌تواند متذکر به ذکر نبي اکرم شود کم کم با آن عده‌اي که اشقي هستند گره مي‌خورد و هم پيمان مي‌شود البته شايد اين جا خطاب اصلي ناظر به پرچمداران به تبع ما بقي هستند که مي‌شوند اشقي مي‌شوند اهل نار کبري و در سخت ترين درجات آتش گرفتار هستند و اين‌ها هستند که اهل ايثار حيات دنيا هستند و آرام آرام محيط ولايت خودشان مي‌شود محيط حيات دنيا و پست ترين حيات از حيات‌هاي رفيع تر فاصله گرفتند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّـهِ وَلِلرَّ‌سُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ» (انفال/ 24) خدا و رسول ما را دعوت مي‌کنند به آن حيات برتر که حيات طيبه است روايتش را هم دارد که يعني محيط ولايت نبي اکرم و اهل بيتشان است خود اين ولايت سرچشمه‌ي حيات است قرآن مي‌فرمايد «إِنَّ هَـذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى، صُحُفِ إِبْرَ‌اهِيمَ وَمُوسَى» (اعلي/ 19-18) ا اين مطلب فقط مطلبي نيست که در قرآن باشد در صحف اولي در کتب و صحيفه‌هايي که به انبيا قبل هم داده شده متذکر اين بوديم اين هذا را گفتند همين سه چهار آيه‌ي آخر است «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى، وَذَكَرَ‌ اسْمَ رَ‌بِّهِ فَصَلَّي، بَلْ تُؤْثِرُ‌ونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، وَالْآخِرَ‌ةُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَى» اين امري است که در صحف ولي هم ما گفتيم اين قدر امر مهمي است و همه‌ي انبيا متذکر بودند اين مطلب را که اگر کسي اهل تزکيه و ذکر حضرت حق و اهل صلوة و صلوات و اين‌ها شد گويا از اين استفاده مي‌شود از روايت امام رضا که همه‌ي انبيا مردم را به صلوات بر نبي اکرم دعوت مي‌کردند در طهارت امم سابقه هم در همين بوده طهارت امم سابقه هم به صلوات بر نبي اکرم بوده لذا انبيا امم را دعوت مي‌کردند به ولايت نبي اکرم آن‌ها واسطه‌ي رساندن مردم به ولايت نبي اکرم بودند اين صحف اولي صحف ابراهيم و حضرت موسي عمده اش است که اين جا رويش تاکيد شده و البته مي‌دانيد در روايات است که صحيفه‌هايي که خدا به انبيا داده 104 صحيفه است که بعضي صحف حضرت ابراهيم و موسي هستند که نام برده شده و اين چهار آيه‌ي آخر در همه‌ي اين صحف است لذا در روايت دارد از حضرت سوال کرد اباذر که آيا از معارف قرآن شما چيزي در کتب قبلي هم است حضرت فرمودند بله بخوانيد«قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى، وَذَكَرَ‌ اسْمَ رَ‌بِّهِ فَصَلَّي، بَلْ تُؤْثِرُ‌ونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، وَالْآخِرَ‌ةُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَى» اين چهار آيه را که استفاده مي‌شود که اين چهار آيه در صحف حضرت ابراهيم و موسي کتب و الواحي که به آن بزرگواران داده شده بوده اين مطلب مطلب مهمي است که خداي متعال از آغاز همه را به او دعوت کرده که اصل اين تزکي هم در رسيدن به ولايت نبي اکرم و اهل بيتشان است.
مجري: بسيار خوب مشرف مي‌شويم به محضر قرآن کريم گفت نه سواد عربي نه سمعات و فنون ادبي آيه هايش باري نه مفسر که مسافر مي‌خواست درک اين نامه‌ي ديرينه فقط اندکي درد معاصر مي‌خواست. آيات صفحه‌ي 532 مصحف شريف قرار امروز ماست آيات 19 ام تا 41 ام سوره‌ي مبارکه‌ي الرحمن در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود لحظه لحظه‌ي زندگي مان منور به نور قرآن کريم باشد و مزين به ذکر صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
رَ‌بُّ الْمَشْرِ‌قَيْنِ وَرَ‌بُّ الْمَغْرِ‌بَيْنِ ?17? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?18? مَرَ‌جَ الْبَحْرَ‌يْنِ يَلْتَقِيَانِ ?19? بَيْنَهُمَا بَرْ‌زَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ?20? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?21? يَخْرُ‌جُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْ‌جَانُ ?22? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?23? وَلَهُ الْجَوَارِ‌ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ‌ كَالْأَعْلَامِ ?24? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?25? كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ?26? وَيَبْقَى وَجْهُ رَ‌بِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَ‌امِ ?27? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?28? يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ?29? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?30? سَنَفْرُ‌غُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ ?31? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?32? يَا مَعْشَرَ‌ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ‌ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ?33? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?34? يُرْ‌سَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ‌ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَ‌انِ ?35? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?36? فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْ‌دَةً كَالدِّهَانِ ?37? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?38? فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ ?39? فَبِأَيِّ آلَاءِ رَ‌بِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ?40?
ترجمه:
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) دو درياي [شيرين و شور] را روان ساخت در حالي که همواره باهم تلاقي و برخورد دارند؛ (??) [ولي] ميان آن دو حايلي است که به هم تجاوز نمي کنند [درنتيجه باهم مخلوط نمي شوند!] (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مي آيد. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) و او را در دريا کشتي هاي بادبان برافراشته چون کوه هاست. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) همه آنان که روي اين زمين هستند، فاني مي شوند. (??) و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقي مي ماند. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) هر که در آسمان ها و زمين است از او درخواست [حاجت] مي کند، او هر روز در کاري است. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) اي انس و جن! به زودي به [حساب] شما مي پردازيم. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) اي گروه جن و انس! اگر مي توانيد از کرانه ها و نواحي آسمان ها و زمين بيرون رويد، پس بيرون رويد؛ نمي توانيد بيرون رويد مگر با نوعي توانايي و قدرت. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) بر شما شعله هايي از آتش بي دود و دود آتش آلود فرستاده خواهد شد، در نتيجه نمي توانيد يکديگر را [براي دفع عذاب] ياري دهيد! (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) و ناگهان آسمان بشکافد و چون چرمي سرخ رنگ و گلگون شود. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??) پس در آن روز [به علت سرعت فوق العاده حسابرسي و روشن بودن همه امور] هيچ انس و جنّي را از گناهش نپرسند. (??) پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟ (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مجري: وقت در اختيار شماست حاج آقاي ميرباقري
حاج آقاي ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم من سوره را يک جمع بندي بکنم که ديگر بعدا رجوع نکنيم به سوره البته مطالب فراواني را بزرگان ذيل اين آيات فرمودند مي‌توانند مراجعه بکنند بينندگان عزيز. اجمالش اين بود که بحث از ربوبيت خداي متعال نسبت به نبي اکرم است که اين ربوبيت ربوبيت اعلي است و خداي متعال رب ذرات عالم هم است رب کيهان هم است رب عوالم غيب هم است مهم ترين ربوبيت ربوبيت نسبت به نبي اکرم است که ربوبيت‌هاي قبلي هم که توضيح داده شده قاعدتا بايد به همان برگردد اين ربوبيت در مسئله‌ي رسالت حضرت تجلي مي‌کند و امداد حضرت در رساندن اين رسالت و هدايت عالم يعني حضرت اگر ما را مي‌رسانند ذيل ربوبيت خداي متعال است يعني خداي متعال با ربوبيت خودش نبي اکرم را آماده مي‌کند براي اين که اين رسالت عظيم به انجام برسد اين رب که ربوبيتش هيچ نقصي ندارد در بالاترين ربوبيت خودش که ربوبيت نسبت به نبي اکرم است حضرت را مهيا کردند براي هدايت و مقري ايشان هستند معلم ايشان هستند ايشان هم آمدند و اين ذکر را براي مردم آوردند و اين جاست که مردم دو دسته مي‌شوند يک دسته‌اي اهل شقاوت مي‌شوند يک دسته‌اي اهل فلاح مي‌شوند آن‌هايي اهل فلاح اند که متذکر مي‌شوند متزکي مي‌شوند و به ذکر اسم رب و به صلوات مي‌رسند اين روايت امام رضا عليه السلام را عرض کردم. بنابراين اگر کسي ربوبيت خداي متعال را نسبت به نبي اکرم ديد آن کساني که ذيل اين ربوبيت حرکت مي‌کنند به صلوات به نبي اکرم مي‌رسند ربوبيت نبي اکرم تطهير ايشان است صلوات خداي متعال تطهير ايشان است آن وقت آن‌ها هم اهل صلوات مي‌شوند «إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» (احزاب/ 56) يعني آن رب ربوبيتش ربوبيتي است که حضرت را مي‌رساند به آن مقام ما اگر به ذکر اسم رب و به صلوات رسيديم آن وقت به فلاح مي‌رسيم به تزکيه مي‌رسيم نقطه‌ي مقابل اهل ايثار دنيا هستند آن‌هايي که ولايت دشمنان خدا را انتخاب مي‌کنند از اين مسير محروم مي‌مانند
مجري: خيلي ممنون ان شاء الله همه مان اهل فلاح و رستگاري باشيم حاج آقاي ميرباقري دعا بکنند
حاج آقاي ميرباقري: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدايا به محمد و آل محمد ما را اهل انس با قرآن و فهم قرآن قرار بده خدايا همه‌ي اهل قرآن را با نبي اکرم و اهل بيتشان محشور بفرما اهل قرآن را مومنين را در دنيا به پيروزي قطعي نائل بفرما گرفتاري‌هاي همه‌ي اهل قرآن را دوستان اهل بيت و مومنين را مرتفع بفرما
مجري: خيلي ممنون بهترين‌ها را مثل هميشه براي فرد فرد شما دوستان خوبم آرزو مي‌کنم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. تا سلامي دوباره.