اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-09-15-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري- (تفسير سوره انشراح )

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: تفسير سوره انشراح

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري

تاريخ پخش 93/09/15


بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


هنوز شوق تو باراني از غزل دارد * * * نسيم يک سبد آيينه در بغل دارد

خوشا به حال خيالي که در حرم مانده * * * به هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

به ياد چايي شيرين کربلايي‌ها * * * لبم حلاوت احلي من العسل دارد

چه ساختار قشنگي شکسته است خدا * * * درون قالب شش گوشه يک غزل دارد

بگو چه شد که من اين قدر دوستت دارم * * * بگو محبت ما ريشه در ازل دارد

غلام‌تان به من آموخت در ميانه‌ي خون * * * که رو سياهي ما نيز راه حل دارد


شريعتي: السلام عليک يا اباعبدالله سلام مي‌گويم به بينندگان خوب برنامه‌ي سمت خدا آرزو مي‌کنم در هر کجا که هستيد تن‌تان سالم باشد و قلب‌تان سليم. حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله.

حاج آقا ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همه‌ي بينندگان عزيز و همکاران گرامي عرض سلام و ادب دارم.

شريعتي: هفته‌ي گذشته نکات لطيف سوره‌ي مبارکه‌ي الم نشرح را شنيديد و نکات خيلي خوب و کاربردي بود اين هفته هم ادامه‌ي همان بحث و نگاه دوم به اين سوره را خواهيم شنيد.

حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين. در جلسه‌ي گذشته ترجمه‌ي اجمالي سوره را عرض کرديم و يک رويکرد تربيتي که به اين سوره است و نگاه تربيتي که نحوه‌ي مواجهه ما را با مشکلات و ابتلائاتي که سر راه ما است و قهري است بخواهيم نخواهيم در مسير به سوي خداي متعال قهرا رنج‌ها است راه مواجهه ما با اين رنج‌ها و نتايج مثبت تحمل اين رنج‌ها را بيان مي‌کرد استنادش به آيه هم تمام بود قابل استناد به ظواهر آيات بود اين رويکرد. معناي ديگري که معمول مفسرين به آن پرداخته اند با کمي بسط شايد اين باشد که از خود سوره پيداست از سياق و مجموعه سوره که وجود مقدس نبي اکرم نسبت به يک ماموريت بزرگي که روي دوش شان است و نسبت به آينده نگراني دارند آينده‌اي که دنياي اسلام با آن مواجهه است و مسئوليتي عظيمي که در اين مسير روي دوش حضرت است و بايد حضرت انجام دهند يک نوعي احساس نگراني دارند لذا خداي متعال در مقدمه‌ي آن تکليف عظيمي که مي‌خواهد روي دوشش بگذارد «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ، وَإِلَى‌ رَبِّكَ فَارْغَب‌« به ايشان يک اطمينان خاطري مي‌دهند که اين بار سنگين شما همين طوري که تا اين جا به مقصد رسيده در آينده هم به مقصد خواهد رسيد گويا در نگاه نبي اکرم دشواري‌هاي آينده محسوس است حضرت محيط بر تاريخ هستند يعني آن سختي‌هايي که در مسير راه هدايت امت شان واقع مي‌شود در مسير راه اهل بيت واقع مي‌شود حضرت سختي‌ها را مشاهده مي‌کنند و نگران اين تکليف عظيم اند خداي متعال مي‌فرمايد همان طور که گذشته‌ي شما همراه با سختي‌هاي بزرگ بوده و اين سختي‌ها به نتيجه رسيده و اين بار بزرگ از دوش شما برداشته شده در آينده هم همين طور خواهد بود با اعتماد به اين گذشته بار آينده را هم با وسعت برداريد «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ، وَإِلَى‌ رَبِّكَ فَارْغَب‌« اين اجمال آن چيزي است که به نظر مي‌آيد از سياق سوره معلوم است پنج شش آيه‌ي اول مقدمه‌ي تکليفي است که روي دوش حضرت گذاشته مي‌شود و حضرت احساس سنگيني و نگراني دارند. قسمت اول سوره اين است «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» نسبت به گذشته‌ي حضرت است « وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ، الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَکَ، وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ» اين چهار آيه‌ي اول که پيامبر آيا به شما شرح صدر عطا نکرديم؟ اين استفهام تقريري است يعني قطعا شرح صدر داديم و آن بار سنگيني که بر دوش شما سنگيني مي‌کرد از دوش شما برداشتيم و رفعت ذکر به شما داديم اين سه چيزي که خداي متعال مي‌فرمايد عطا کرديم يکي شرح صدر يکي برداشتن بار سنگين از دوش شما و سبک کردن بار و سوم رفعت ذکر و بعد مي‌فرمايد «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» قطعا با سختي‌ها گشايشي است که اين به معني همراهي باشد يا شايد ناظر به اين نباشد. بعضي فرموده اند همراهي استفاده مي‌شود اما علامه طباطبائي مي‌فرمايد مع نمي‌خواهد بگويد هم زمان يعني کنار هر سختي يک آسايشي است ولو آن گشايش بعد از سختي‌ها باشد ان مع العسر يسري دوم هم ناظر به گشايش دوم باشد ممکن هم است تاکيد باشد خيلي به صراحت نمي‌تواند استفاده کرد احتمال سومي هم است که اولي ناظر به گشايش اول است دومي ناظر به تکليف بعدي است که اين احتمال احتمال خوبي است يعني همان طور که در گذشته‌ها سختي‌ها همراه با يسر بوده اين تکليفي که مي‌خواهيم روي دوش شما بگذاريم و نگرانيد درست است با سختي‌هايي همراه است اما فان مع العسر يسرا که يسري که در ادامه‌ي راه حضرت است ظهور و رجعت است پس قسمت اول سوره ناظر به اين است که باري روي دوش حضرت بوده بار سنگين و اين بار برداشته شده يا به تعبير علامه طباطبائي اين بار به مقصد رسيده بار وقتي به مقصد مي‌رسد از دوش انسان برداشته مي‌شود به نتيجه رسيده است سختي که خداي متعال با شرح صدر براي نبي اکرم آسان کرده آن سختي چيست؟ آن سختي را همان طور که بيان کردند دو چيز است يکي تحمل بار نبوت است که حقيقت نبوت يک بار سنگيني است که روي دوش وجود مقدس نبي اکرم مي‌آيد بار امامت نبوت ولايت خلافت آن بار سنگيني است واقعا روي دوش حضرت آن مقداري که به ما مي‌رسد و مي‌توانيم تحمل کنيم و بايد برداريم در روايت نوشته علم ما ولايت ما کلام ما اين قدر دشوار است که جز انبيا مرسل و ملائکه مقرب و بندگاني که خدا قلب شان را امتحان کرده و آماده شان کرده نمي‌توانند اين بار را بردارند اگر آن بهره‌اي که مي‌خواهيم از علم امام ببريم نياز به شرح صدر دارد و علم امام قابل تحمل نيست مگر کسي رياضت بکشد نبي مرسلي شود ملک مقربي بشود يا عبد ممتحني حالا اصل بار نبوت واقعا بسيار بار سنگيني است برداشتن اش کار آساني نيست لذا فقط اين بار روي دوش نبي اکرم مي‌تواند اين نبوت را بردارد بقيه انبيا برمي‌داشتند اما آن نبوت کليه‌اي که «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ» (سبأ/28) و نسبت به گذشته و آينده ايشان ماموريتي دارند أوَّلَ النَّبيين خَلْقًا، وآخِرَهُمْ بَعْثًا و اولين عهد را بستند و آخرين نبي مبعوث شدند يعني کل جريان نبوت تحت هدايت ايشان است برداشتن بار هدايت کل مردم است خود اين علم برداشتن اش و خود تحمل اين حقايق دشواري دارد لذا در روايات است گاهي وقتي وحي به حضرت بود به خصوص در موقعي که حضرت جبرئيل با سيماي حقيقي مي‌آمدند يا نه وقتي بدون حجاب جبرئيلي هم در کار نبود حال حضرت بسيار سنگين نبود که در روايات سنگيني حال حضرت تفسير شده وقتي وحي بدون حجاب بوده ظاهر حضرت اين قدر دگرگون مي‌شد که حتي اگر سوار مرکب بودند اين مرکب به زمين نزديک مي‌شد اين آثار ظاهري بود در ذيل سوره‌ي مدثر مي‌ديدم مرحوم شهيد مطهري تعبير مي‌کنند به انفجار عظيمي که در عالم بالا رخ مي‌دهد و مي‌خواهد در وجود پيامبر ظاهر شود در واقع حقيقت همين است درهايي از غيب الهي مي‌خواهد گشوده شود و همه‌ي اين در‌ها به روي نبي اکرم باز شود و همه‌ي عالم از اين جا هدايت شوند حالا اين‌هايي که مي‌گوييم تشبيهات است حقيقت نبوت و وحي و باري که روي دوش حضرت و سنگيني هايش خيلي براي ما قابل تصور نيست هدايت کل عالم مي‌خواهد روي دوش حضرت بيايد و اين بار سنگيني است.

شريعتي: خود اين بار نبوت که حضرت تحمل مي‌کنند چطور برداشته شد؟

حاج آقا ميرباقري: عرض خواهم کرد. يک معناي برداشته شدن که مرحوم علامه طباطبائي فرمودند که تا اين جا ما اين بار را به مقصد رسانديم ببينيد دعوت شما جهان گير شد نام شما رفعت پيدا کرد پس تا اين جا کار پيش رفت موقعي که وجود مقدس نبي اکرم يک تنه در کنار کعبه اين دعوت را شروع کردند و با همه‌ي بت‌هاي عالم مبارزه مي‌کردند و با همه‌ي شرک و بت پرستي که همه‌ي عالم را گرفته بود مبارزه مي‌کردند چه کسي باور مي‌کرد که اين يک دهان اين يک صدا جهان گير شود ما تا اين جا کار را به مقصد رسانديم مانع ديگري هم دارد يعني در روايات دارد که بعد مي‌خوانم و توضيح مي‌دهم حضرت وقتي وزير شدند بار حضرت روي دوش اميرالمومنين رفت سبک شد بار و روايت را فريقين نقل کردند پس اين چهره‌ي سنگيني بار نبوت است که روي دوش حضرت سنگيني مي‌کرده حقيقتا خيلي بار سنگيني است هر کسي نمي‌تواند پيغمبر اولوالعزم شود در بين انبيا اولوالعزم کسي که محور است دينش بر همه‌ي اديان مهيمن است شخص خودش نبي همه‌ي انبيا در عالم ارواح است برداشتن اين نبوت بار سنگيني است و دومين سنگيني که است اين است که اين بار فقط اين نيست که خود حضرت باري را بردارند بايد ديگران را به مقصد برسانند ايشان به تعبير ديگر عهده دار شفاعت هستند و مي‌خواهند هدايت الهي توحيد نبوت و انواري که به وجود ايشان عطا شده آن انوار را برسانند شفاعت هم يعني هدايت اين خيلي کار سختي است حضرت مي‌خواهند قلوب مرده را زنده کنند همان طور که مرده زنده کردني که حضرت عيسي زنده مي‌فرمودند يک پرنده را در قالب گل خلق مي‌کرد «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ» (مائده/110) مي‌دميد و طير پرواز مي‌کرد، به اذن خدا پرنده مي‌شد و پرواز مي‌کرد حالا بخواهيم در جان‌هاي بدمند زنده بکنند بروند در عالم ملکوت و بالاتر ماموريت حضرت اجمالش اين است که در اول قرآن در داستان خلقت حضرت آدم توضيح داده شده آن ماموريتي که بايد همه‌ي عالم ملکوت پشت سرش قرار بگيرند تواضع کنند سجده کنند فرمان بري کنند ماموريتي که همه‌ي ملک در ذيل او قرار مي‌گيرد دارد وقتي حضرت مبعوث شد در ادعيه و زيارات و دعاي ندبه است روايات فراواني دارد حضرت را خداي متعال با نام داران از جبرئيل ميکلائيل حمايت کرده اين کاري که نيازمند اين است که صفوف ملائکه مقربين پشت سر حضرت قرار بگيرند بار ساده نيست توسعه و رشد اقتصادي نيست ماموريتي رفيع تر است بحث پر کردن شکم‌ها و رساندن ارضاء شهوات و بسط ارضاء شهوات در عالم به وسيله‌ي توسعه نيست همان را هم مي‌دانيد رنج‌هاي فراوان دارد خيلي کمر‌ها زيرش خم شده ولي رسالت پيامبر اين نيست او که نياز ندارد عالم ملائکه دنبال سرهاي آدم قرار بگيرد يک ماموريت عظيم است رساندن همه‌ي انوار هدايت به قلوب مردم زنده و نوراني کردن اين قلوب و سير دادن اين قلوب در اين دنيا تا برزخ و قيامت و بعد قرآن به عهده حضرت است خيلي سنگين است ما مي‌خواهيم يک فرزند خودمان را نماز خوان کنيم انسان خسته مي‌شود نمي‌شود کار آساني نيست پيامبر گرامي اسلام مي‌خواهند همه‌ي عالم را موحد کنند همه‌ي موجوداتي که در فضاي ظلمت هستند نوراني بکنند سنگيني اين بار با توجه به دو چيز يکي دوستان خسته که همراه نيستند و حاضر نيستند اين راه را بروند با حضرت که بارش هم روي دوش حضرت است يکي هم دشمنان کمربسته در مقابل حضرت که يکي اش ابليس است شياطين انس و جن که ابليس هم دشمني اش دشمني ساده است در حد دنيا نيست نه ماموريت حضرت در اين حد است نه دشمني آن‌ها کسي که 6 هزار سال عبادت کرده دو رکعت نمازش چهار هزار سال دارد در عالم ملائکه بوده و معلم ملائکه بوده تا آسمان چهارم رفته دشمني هايش در حد دشمني‌هاي عالم طبيعت نيست يک دشمن سخت کمر بسته‌اي که نشسته راه هدايت را ببندد «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» (اعراف/16) و حضرتي که مي‌خواهند همه‌ي مردم را به راه راست هدايت بفرمايند.

شريعتي: اين که حضرت اميرالمومنين مي‌فرمايند من را با تقوا و اين‌ها کمک بکنيد احتمالا به خاطر اين است که يک بخشي از بار را ما از دوش حضرت برداريم ديگر.

حاج آقا ميرباقري: يعني ما لا اقل همراه شويم بار ما را که حضرت مي‌کشند ديده ايد يک موقع دست کودکي را آدم مي‌گيرد مي‌کشد اگر کودک رهوار است يک بار بارش را هم به آدم مي‌اندازد مي‌خواهد بگيرد استراحت بکند بخوابد يک موقعي هم اگر مي‌بري ناراحت نيست و يک موقع وقتي هم بارش را به دوشت مي‌اندازد و مي‌بري اش غر مي‌زند اذيت مي‌کند مي‌خواهد استراحت کند شما را هم نگاه بدارد مسافرت شما را هم نگاه بدارد مشکلات ما با حضرت به اين شکل است ما بارمان را حضرت حاضر شده اند بردارند مشکل ما اين است که ما حاضر نيستيم بارمان را بگذاريم روي دوش حضرت برويم اصلا حاضر نيستيم برويم. حضرت مي‌خواهند ما را ببرند در روايت ديده ايد اين دعا مال طول عمر است در کتب ادعيه ذکر کرده اند اگر مي‌خواهيد عمرتان تا عصر ظهور طولاني شود به دنبال نماز‌ها تعقيبات است دارد مضمونش اين است که وجود مقدس نبي اکرم رسول صادق مصدق است از ناحيه‌ي خدا خبر داده حديث قدسي است تو فرموده‌اي من در هيچ چيزي به اندازه‌ي قبض روح بنده‌ي مومن تردد نمي‌کنم ترديد نيست رفت و آمد است او سختش است من نمي‌خواهم او اذيت شود خداي متعال مي‌خواهد ما را عروج بدهد سخت‌مان است خداي متعال براي اين که به ما لطف بکند اين قدر رفت و برگشت مي‌کند تا ما را آماده اين کار بکند حالا حضرت مي‌خواهند ما را ببرند ما هم آماده‌ي رفتن نيستيم مي‌خواهيم برويم در اين دنيا چه اتفاقي مي‌کند براي حضرت؟ همراهي نکردن ما بار حضرت را سنگين مي‌کند يکي هم دشمني دشمنان کمربسته است نمي‌خواهند اين بار به مقصد برسد شيطان مي‌خواهد همه را جهنمي کند حضرت هم همه را بهشتي. بار سنگيني که روي دوش حضرت است اگر کسي معني نبوت و رسالت را خوب تامل کند معلوم مي‌شود خيلي بار سنگيني است دشمنان حضرت در حد اين دنيا مبارزه نمي‌کنند در حد ملک عظيم و کبير حضرت است. دو ملکي که به ائمه نسبت داده شده است يادم است يکي ملک کبير است که در سوره‌ي هل اتي آمده يک بار هم در قرآن آمده يکي هم ملک عظيم است ملک عظيم را روايت معنا کرده يعني در مقامي هستند که اطاعت شان واجب است فقط اطاعت خدا واجب است اين ملک مال خدا است که هر چه فرمان داد ما بايد اطاعت کنيم هيچ موجود ديگري فرمانش نافذ نيست اهل بيت ملکي دارند خدا ملکي به آن‌ها داده که فرمان شان نافذ است بزرگان بايد معنا کنند ما را با خودش يکي کرده ولايت ما را ولايت خودش قرار داده« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (مائده/55) يک ولايت بيشتر نيست اگر سه ولايت باشد دعوت به شرک است اين مي‌شود ملک عظيم کسي در مقامي باشد که امرش امر خدا باشد خيلي مقام بالايي است قابل تصور نيست يکي ملک کبير است که در روايت توضيح داده شده که اين ملک کبير اصلش مال نبي اکرم است که همه‌ي عالم ملائکه تحت فرمان ايشان هستند بدون اذن ايشان حرکت نمي‌کنند در روايت دارد هر ملکي مي‌آيد روي زمين اول سراغ معصوم مي‌شود ماموريتش را عرضه مي‌کند اجازه مي‌گيرد مي‌رود ملک کبير يعني اين مال دوستان نبي اکرم و اهل بيت در بهشت است دوستان نبي اکرم و اهل بيت سوره‌ي اهل بيت سوره‌ي شفاعت است که به شفاعت اهل بيت به جايي مي‌رسند که همه ملک کبير پيدا مي‌کنند ملائکه هم مي‌خواهند وقتي ورود پيدا بکنند به ملک آن‌ها اجازه مي‌گيرند در دنيا شياطين از ما اجازه نمي‌گيرند تا عمق روح ما مي‌روند و مي‌آيند هيچ اذني برمي‌گردند ولي اين قدر انسان در آن وادي ملک پيدا مي‌کند که ملائکه حق ندارند در ظاهر مملکت بدون اجازه وارد شوند اصل اين ملک کبير مال نبي اکرم است شيطان سر اين با حضرت دعوا مي‌کند به تعبير ديگر موضوع درگيري با حضرت «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ» (نساء/54) حضرت فرمود محسودون ما هستيم بقيه چيزي ندارند که به آن هدايت شود اين ملک عظيم و کبير و بقيه‌ي چيزهايي که خداي متعال به وجود مقدس او و اهل بيت داده موضوع حسادت شياطين و جنود انس و جن است حسادت است آن‌ها مي‌خواستند مقام مال آن‌ها باشد قابل نبودند علامت قابل نبودن هم همين حسادت است و خداي متعال اين ملک عظيم و کبير را داده حضرت مي‌خواهد بار رسالت را به مقصد برساند همه را وارد وادي ولايت الله بکند حاصل ملک عظيم حضرت است و مومنين را به مقامي برساند که عالم ملائکه هم تحت فرمان آن‌ها قرار بگيرد به اندازه‌ي ظرف خودشان اين اثر ملک کبير حضرت است. حضرت مي‌خواهند همه را در ملک عظيم و کبير بياورند همه را به ولايت الله برسانند و مومن در مقامي قرار بگيرد و عالم ملائکه به يک معنا تحت نفوذش باشد اين کار عظيم با دشمني عظيمي مواجه است که ساده نيست که فقط سر دنيا با حضرت بجنگند خيلي عظيم تر است مسئله جريان درگيري ابليس با نبي اکرم که محور درگيري است سر ملک دنيا نيست خيلي مسئله رفيع تر از اين حرف‌ها است حضرت يک چنين بار سنگيني را روي دوششان گذشته يک تنه فرموده کل عالم را هدايت کنيد بت کده را ويران کنيد خداي متعال مي‌فرمايد، ما به شما شرح صدر نداديم که تحمل اين بار سنگنين آسان شود که سنگيني‌ها با شرح صدر آسان مي‌شود و آن بار سنگين شما را از روي دوش‌تان برنداشتيم؟ يک معنايش اين است که بار مقصد رسيد با همه‌ي سنگيني‌ها فراگيري دعوت و کنار رفتن حجاب دشمنان و ظاهر شدن حقيقت دعوت و توحيد و هدايت قلوب آن چيزي که شيطان و اوليا طاغوت مانع بودند نمي‌خواستند شما نور بتابيد موانع کنار رفت دعوت شما واقع شد که وسعت از درگيري با حضرت هم ذيل آيه‌ي نور و ظلمت ذيل آيه‌ي بعد از آيت الکرسي توضيح داده شده که حضرت مشکات نور هستند آن طرف هم جريان ظلمات است اين درگيري عظيم است در حديث عقل و جهل دامنه اش را عرض کرديم در اين دامنه‌ي درگيري «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ، وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ» آن باري که «أَنقَضَ ظَهْرَكَ» پشت شما را خسته کرده بود گويا شکسته بود يعني کمرشکن بود سنگين بود اين بار برداشتيم از روي دوش شما «وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ» اين رفعت ذکر که ذکر شما را رفعت داديم يک معنايش اين است که در روايت هم آمده نام شما را بلند کرديم شما بلند آوازه شديد در عالم در بعضي روايات دارد هر کجا ياد من است ياد تو هم است نمونه اش در اذان است در تفسير علي بن ابراهيم آمده هر وقت شهادت به توحيد داده مي‌شود در کنارش شهادت به نبوت نبي اکرم داده مي‌شود دشمن هم با اين رفعت ذکر مخالف بوده اگر اين طور معنا کنيم که شما بلند آوازه شديد گويا حضرت نگران بودند از اين که آوازه‌ي حضرت جهان گير شود مي‌فرمايد ما به شما رفعت ذکر داديم بار را سبک کرديم بلند آوازه شديد وجود مقدس نبي اکرم نگران رفعت ذکر خودشان هستند؟ قطعا نه. ذيل اين آيه «لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (قصص/83) ما سراي آخرت را قرار داديم براي کساني که روي زمين دنبال برتري جويي و فساد نيستند و عاقبت مال متقيان است اين‌ها متقي هستند کساني که دنبال برتري جويي و فساد نيستند حضرت فرمودند اين قدم اول در وادي تقوا است که انسان برتري جويي در زمين نداشته باشد وجود مقدس نبي اکرم که همه‌ي مقامات را طي کرده اند به فکر رفعت ذکر خودشان نبودند پس دنبال چه بودند که خداي متعال مي‌فرمايد ما به شما رفعت ذکر داديم اگر نبوت نبي اکرم و نام نبي اکرم رفعت پيدا کند توحيد در عالم رفعت پيدا مي‌کند طريق رفعت توحيد رفعت ذکر حضرت است حضرت نگران اين هستند که دعوت خودشان که دعوت به توحيد است جهان گير شود براي هر جامعه‌اي نه فقط در آن دوران به اندازه‌اي که ذکر نبي اکرم رفعت پيدا مي‌کند توحيد اقامه مي‌شود مي‌خواهيد ببينيد چقدر توحيد اقامه شديد ببينيد پيامبر در چه حدي عظمت دارد حتي در باطن خود انسان اگر کسي مي‌خواهد ببيند چقدر توحيد در باطن اش اقامه شده چقدر موحد است بايد ببيند چقدر نام نبي اکرم در نظرش رفعت دارد به اين اندازه اين آدم موحد است تعظيم ايشان تعظيم خدا است خداي متعال اول قرآن فرموده که سجده بر ملائکه طريق قرب به خداي متعال است و خداي متعال مي‌خواسته رفعت ذکر بدهد در عالم ملائکه خليفه را در مقامي قرار بدهد که ملائکه سجده کنند ابليس هم مي‌خواست اين اتفاق نيفتد پس رفعت ذکر حضرت مختلص به اين عالم نيست در همه‌ي کائنات رفعت ذکر دارد هر کجا به اندازه‌اي که نام نبي اکرم رفعت پيدا مي‌کند به همان اندازه توحيد بر پا شده اصلا امکان ندارد توحيد بدون نبي اکرم نه اين که خداي متعال نمي‌توانست اين کار را بکند طريق احيا توحيد و اقامه‌ي توحيد و رفعت نام خودش را نام انبيا و اوليا قرار داده آن‌ها واسطه هستند مي‌توانست بدون نام آن‌ها توحيد به پا بکند لذا هر دلي به اندازه‌اي که نبي اکرم در نظرش اهميت دارد به همان اندازه موحد است اگر کسي نبي اکرم را يک آدمي مي‌داند که عارف بوده رياضت مي‌کشيده او به همين اندازه موحد است بيشتر از اين به دين نرسيده اگر کسي ائمه اهل بيت را در حد امام زاده‌اي مي‌شناسد که آدم‌هاي خوبي بودند گناه نمي‌کردند يک علوي داشتند اين به همان اندازه موحد است خيال نکند بيشتر از اين به توحيد برسد يک موقعي شايد عرض کردم که اين تکبيراتي که اول زيارت جامعه آمده براي اين نيست که ما در زيارت جامعه مبتلا به غلو نشويم براي اين است که اصلا انسان تا کبريايي اهلي را در عظمت اهل بيت نبيند درکي از کبريايي الهي پيدا نمي‌کند همه‌ي آن چه در زيارت جامعه‌ي کبيره ذکر شده مظاهر کبرياي الهي است . به اندازه‌اي که امام را مي‌شناسيد کبريا و عظمت الهي را درک مي‌کنيد اين طور نيست که امام در نزدش عظمت پيدا نکند خدا در نزدش عظمت پيدا کند اين دروغ است اين که بعضي‌ها خيال مي‌کنند آدم براي تعظيم خداي متعال اهل بيت را کوچک کند اهل بيت عبد خدا هستند ولي اگر کسي ائمه را در حد زيارت جامعه‌ي کبيره نشناخت و عظمت ائمه در دلش رفعت پيدا نکرد او موحد نيست خداي متعال در نظرش رفعت ندارد و عکس آن که مي‌گويند بايد امام کوچک شود خدا بزرگ شود خيال مي‌کنند رقابت است بين اين دو کبريايي توجه ندارند کبريايي امام شعاع کبرياي الهي است چيزي نيست جز کبرياي خدا اگر مي‌خواهي به کبرياي الهي برسي بايد از درک عظمت امام برسي به اندازه‌اي که ذکر نبي اکرم و امام رفعت پيدا بکند چه در باطن چه در جامعه چه در تاريخ ذکر خدا رفعت پيدا مي‌کند شيطان هم با همين مبارزه مي‌کرده نمي‌خواسته نام حضرت رفيع باشد خيلي‌ها مي‌گفتند شما پيغمبري کتاب را آوردي آدرس را بده خودمان مي‌رويم پيامبرشان را در حد يک نامه رسان مي‌دانستند نامه را مي‌گيريم خودمان راه خدا را مي‌رويم در حالي که اين نيست اين‌ها موحد نمي‌شوند همان حسبنا الله کتاب الله مي‌شوند.

شريعتي: خود حضرت طريق هستند يعني چه؟

حاج آقا ميرباقري: يعني اصلا درک توحيد از طريق درک انوار حضرت است امام صراط است مودت امام طريق سلوک است سلوک جز با درک عظمت امام و تعظيم او نمي‌شود مقام صلوات همين است از سرشت ما تا هدايت ما همه در صلوات خلاصه مي‌شود صلوات تعظيم است اقرار به مقامات است به اندازه‌اي که عظمت نبي اکرم در دلي تحقق پيدا مي‌کند به همان اندازه آدم اهل صلوات مي‌شود صلوات انسان به اندازه‌ي تعظيم نبي اکرم در وجودش است لذا هر چه انسان بيشتر و بهتر صلوات بفرستد عظمت نبي اکرم و اهل بيتش در وجود انسان بيشتر مي‌شود و اين طريق عظمت توحيد است پس حضرت دنبال نام خودشان نبودند که خداي متعال مي‌فرمايد ما شما را بلند آوازه کرديم دنبال رفعت نام الهي بودند و اين از طريق رفعت ذکر خود حضرت برقرار مي‌شود ما دعوت شما را به يک جايي رسانيدم که تا به حال اسمي از شما نبود کنار نام خدا نام پيامبر آمد. توحيد هم اين طور مي‌آيد بت پرستان را قرآن مي‌گويد بپرسي آسمان را چه کسي آفريده مي‌گويند خدا اين که توحيد نيست توحيد آن چيزي است که خدا به پيامبر عطا کرده و پيامبر بخواهد به جامعه عطا بکند «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ يوحي إلَي أَنَّما إلهُکُمْ إِله واحِد» (کهف/110) همه مهمان اين توحيد هستند به اندازه‌اي که شعاع توحيد نبي اکرم در دلي بيفتد خدا شناس مي‌شود روايت عجيبي است فرمود توحيد و معرفت و عبادت خدا به ما واقع مي‌شود و حضرت حجاب است بدون حجاب حضرت کسي موحد نمي‌شود عظمت حضرت عظمت الله است چيزي نيست حضرت که عظمتش در کنار عظمت خدا باشد لذا خداي متعال يک بت در عالم درست کرده؟ در مقابل رفعت خودش پيامبرش را رفعت داده خودش يک بت درست کرده مي‌گويد اين را نپرستيد يا اين که رفعت ذکر او اقامه‌ي توحيد است؟ به اندازه‌اي که ذکر نبي اکرم در دلي رفعت پيدا مي‌کند آن انسان موحد مي‌شود کسي که تا نام نبي اکرم مي‌آيد کما اين که در باب خداي متعال فرمود وقتي به ياد خدا مي‌افتند قلب شان دگرگون مي‌شود ياد نبي اکرم اگر دلي را دگرگون نکرد و در مقابل عظمت اش صلوات نفرستاديم مومن نيستيم صلوات يعني تا نام نبي اکرم مي‌آيد دل بايد دگرگون شود دگرگون شد خضوع کرد رفعت پيدا مي‌کند.

شريعتي: خيلي ممنون ثواب تلاوت آيات امروز را هديه مي‌کنيم به روح ملکوتي حضرت نبي اکرم صفحه‌ي 287 قرار امروز ما است آيات 50 تا 58 سوره‌ي مبارکه‌ي اسراء برمي‌گرديم در بخش بعدي به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا ?50? أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا ?51? يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا ?52? وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا ?53? رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا ?54? وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ?55? قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ?56? أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ?57? وَإِن مِّن قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ?58?

ترجمه:

بگو: [اينکه سهل و آسان است] شما سنگ شويد يا آهن، (??) يا آفريده اي از آنچه در ذهنتان [حيات يافتنش] سخت و دشوار مي آيد [بدون ترديد با آفرينشي جديد برانگيخته مي شويد] بي درنگ خواهند گفت: چه کسي ما را بر مي گرداند؟ بگو: همان کسي که اولين بار شما را آفريد. پس سرهاي خود را [به عنوان ريشخند و استهزا] به سوي تو مي جنبانند و مي گويند: [اين زنده شدن دوباره] چه زماني خواهد بود؟ بگو: چه بسا نزديک باشد. (??) روزي که شما را [از ميان گورها براي ورود به عرصه قيامت] فرا مي خواند، پس [فرا خواندنش را] در حالي که او را سپاس و ستايش مي گوييد، اجابت مي کنيد، وگمان مي بريد که [در دنيا يا در برزخ] جز اندکي درنگ نکرده ايد. (??) و به بندگانم بگو: سخني را که نيکوتر است، بگويند؛ زيرا شيطان ميان آنان [به سبب سخنان زشت و بي منطق] دشمني و نزاع مي افکند، زيرا شيطان همواره براي انسان دشمني آشکار است. (??) پروردگارتان به شما داناتر است، اگر بخواهد شما را مورد رحمت قرار مي دهد و اگر بخواهد عذابتان مي کند. و ما تو را بر آنان نگهبان و کارساز نفرستاده ايم. (??) و پروردگارت به هر که [و هر چه] در آسمان ها و زمين است، داناتر است. و به يقين برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم وبه داود زبور عطا کرديم. (??) بگو: کساني را که به جاي خدا [معبودان خود] پنداشتيد، [بخوانيد تا بفهميد که] آنها نمي توانند آسيب و گزندي را از شما دفع کنند، و نه [آن را از شما به ديگري] انتقال دهند. (??) کساني [از فرشتگان، پريان و ارواح را] که آنان [به عنوان معبود] مي پرستند [خود آنان براي رفع نيازمندي هايشان] به سوي پروردگارشان وسيله مي جويند، تا کدامشان نزديک تر باشد، و به رحمت او اميد دارند، و از عذابش مي ترسند؛ زيرا عذاب پروردگارت شايسته پرهيز است. (??) هيچ شهري [از شهرهاي ياغيان و مفسدان] نيست مگر آنکه آن را پيش از قيامت [به عذاب] نابود مي کنيم يا به عذابي سخت دچار مي سازيم. انجام اين کار در کتاب [لوح محفوظ] نگاشته شده است. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: ان شاء الله زندگي همه‌مان منور به نور نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم باشد خدمت شما هستيم پس رفعت ذکر نبي اکرم مسير و طريقي است براي رسيدن به توحيد.

حاج آقا ميرباقري: بله خداي متعال مي‌فرمايد ما اين بار سنگين را برداشتم و نبوت شما که مسير تحقق هدف شما و توحيد است اين کار را کرديم در روايت دارد خداي متعال مي‌فرمايد هر گاه من ذکر مي‌شوم تو هم ذکر مي‌شوي از جمله در اذان. دشمنان توحيد هم با همين مخالف اند با لا اله الا اللهي که نبي نباشد امام نباشد مخالف نيستند اتفاقا عرفان کم رنگ معنويت مبهمي که گوهر دين را با آن تعريف مي‌شوند با بت پرستي و دنيا پرستي هم جمع مي‌شود با الگوهاي مادي تمدن مادي هم جمع مي‌شود لذا مخالف نيستند لذا ديده ايد پرچمداران مادي هيچ مخالفتي با معنويت مبهم و حداقلي ندارند آن چيزي که مهم است توحيدي که کنارش رسول است و دين و شريعت و الا اگر نباشد که توحيد مبهي است يا يک کتابي آدرسي که ما خودمان مي‌رويم راه را هر طور خواستيم تفسير مي‌کنيم اين چيزي که مهم است اين است که هر چقدر پيامبر رفعت پيدا بکند توحيد اقامه مي‌شود که مي‌فرمايد ما اين کار را کرديم بعد البته رفعت ذکر معناي ديگري دارد که بعد عرض مي‌کنم. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» شما مي‌خواستيد بار هدايت به مقصد برسد دست مردم را بگيريد شفاعت بکنيد خيلي زحمت کشيديد ولي ببينيد با اين زحمات شما ما چه گشايشي بر شما کرديم گمانم اين است يسر در مقام شفاعت است رنج‌هايي که در اين دنيا حضرت مي‌کشند بعضي‌ها براي مقامات خودشان است نمي‌دانم عبادت‌هاي اين دنياي حضرت چطور است يک قسمت عمده اش براي شفاعت است «وَمِنَ ?لَّيلِ فَتَهَجَّد بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحمُودًا» (اسراء/79) مقام شفاعت کلي با تهجد و شب و شب زنده داري حضرت به دست مي‌آيد يک قسمت عمده اين است پس حضرت دنبال اين هستند که يک باري از روي دوش امت بردارند و اين خيلي سخت است بر حضرت چون حضرت مي‌خواهند برسانند حضرت مي‌خواهند گناه کار‌ها تائب و مشرکين موحد شوند کانه گناهان را حضرت مي‌خواهند پاک کنند يک سلسله گشايش‌هايي که بر نبي اکرم مي‌شود همين است من تلقي ام اين است آيه‌ي «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا، لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» (فتح/2-1) خداي متعال براي شما يک فتح آشکاري کرد که گناهان گذشته و آينده‌ي شما پاک شود پيامبر که عصمت کليه دارند ترک اولي هم ندارند پس اين گشايش و فتح در مقام شفاعت است روايت هم دارد اين حَمَلَ ذُنُوب شيعَتي گناهان شيعيان را روي دوش کشيد حضرت قبول کردند که مطهر بکنند پس فتح مبين در مقام شفاعت است که تطهير مي‌کند لذا در باب عاشورا عرض کردم در گودي قتل گاه فتح مبيني براي نبي اکرم شد که در اين فتح همه‌ي عوالم شفاعت مي‌شوند از گناه کار تا اولياي خدا و انبيا و اين فتح مبين باب توحيد را براي همه گشوده شرک و آلودگي را از همه پاک مي‌کند «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» فتح در مقام شفاعت است خداي متعال فتح الفتوح کرده در مقام شفاعت که شايد مصداق کاملش در کربلا باشد حضرت بالاترين بهاي شفاعت را دادند و خداي متعال بزرگ ترين فتح الفتوح در مقام شفاعت را که بار همه‌ي کائنات برداشته مي‌شود بنابراين قسمت اول نگراني حضرت کانه حضرت در آغاز بعثت نگران برداشتن اين بار و دستگيري و شفاعت و رساندن مردم به مقام توحيد بودند به خاطر سنگيني بار و ضعف مومنين که چطور مي‌شود آن‌ها را به آن نقطه رساند که اين حقايق توحيدي را بفهمند و از مراحل عبور کنند و دشمنان کمر بسته‌اي که مقياس درگيري شان ملک عظيم و ملک کبير پيامبر است مي‌خواهند اين ملک کبير و عظيم نباشد و در عالم و جامعه مومنين بسط پيدا نکند اين درگيري که حضرت دارند يک قسمت بار رسالت است که خداوند متعال مي‌فرمايد ببينيد ما اين رنج را به مقصد رسانديم و همراه با اين سختي‌ها گشايشي بر شما کرديم که شفاعت شما آسان شد فتح الفتوحي براي شما کرديم يسري براي شما قرار داديم که بارها سبک شد يک تکليف ديگر روي دوش حضرت مي‌گذارد «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ، وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ» فرودگاه سوره اين دو آيه است گويا به پيامبر مي‌فرمايد وقتي فارغ شدي از ماموريت اول ماموريت دوم هم است در اين کار هم رو به پروردگار خودت داشته باش و غايت اين کار هم تحقق توحيد است اين فانصب چيست که بار سنگيني است روي دوش پيامبر البته در روايت معني شده يعني نمازت را که خواندي رها نکن تعقيبات نماز نکن اين يک مصداقش است حتما ولي آن مصداقي که پيامبر احساس نگراني مي‌کردند و سختي‌هايي در مسير مي‌ديدند خداي متعال مي‌فرمايد «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ » آن بار چيست؟ اين است که در روايت دارد ماموريت تو نبوت را که انجام دادي فانصب عليا نمي‌خواهيم بگوييم فانصَب را فانصِب بگوييد که زمخشري بگويد اين چه تصرفي است نه تغيير در قرائت نمي‌دهيم اين بار سنگيني که به حضرت مي‌گويند دوباره بردار اين غير از اين ماموريت است که ‌»يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ » (مائده/67)‌ نهايتا اين است که بار نبوت شما را به مقصد رسانديم در ادامه‌ي راه هم مشکلات فراواني سر راهش است بار سنگيني است ولي «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ، وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ».

شريعتي: خيلي ممنون خيلي استفاده کرديم به اتفاق حاج آقاي ميرباقري از خدمت شما مرخص مي‌شويم. السلام عليک يا اباعبدالله.