اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-07-05-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري- تفسير سوره مباركه همزه

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: تفسير سوره مباركه همزه

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري

تاريخ پخش: 93/07/05

 

بسم الله الرحمن الرحيم و صل الله علي محمد و آل الطاهرين


بي تاب‌تر از جان پريشان در تب * * * بي خواب‌تر از گردش هذيان بر لب

بي رويت روي او بلا تکليف‌ام * * * همچون گل آفتاب گردان در شب


شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي هم وطنان خوب‌مان خانم‌ها و آقايان خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز آرزو مي‌کنم که هر کجا که هستيد تن‌تان سالم باشد و قلب‌تان سليم ايام خيلي مبارک‌تان باشد حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله.

حاج آقا ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله عرض سلام خدمت بينندگان عزيز و همکاران محترم دارم و آرزوي توفيق براي همه در اين ايام دارم.

شريعتي: سلامت باشيد خيلي خوشحاليم خدمت شما و دوستان خوب‌مان هستيم دوستان منتظر و مترصد‌ند که نکات لطيف سوره‌ي همزه را حاج آقا براي ما بازگو کنند.

حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رعفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به و سعه من عندک جمعا براي سلامتي وجود مقدس امام زمان عليه السلام يک صلواتي در آغاز بفرستيد؛ اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم عرض کرديم که اين سوره‌ي مبارکه به حسب ظاهر دو فراز دارد در يک فراز به دو صفت همز و لمز اشاره مي‌کند و کساني که مبتلاي به اين همز و لمز هستند و مبالغه در همز و لمز دارند که اين مبالغه مي‌تواند هم اشاره به کثرت کمي باشند يعني هم فراوان همز و لمز مي‌کنند و هم کثرت کيفي همز و لمز‌هاي بزرگ دارند هماز و لماز‌اند ريشه‌اش را هم فرمودند که اين است که انسان وقتي تکيه به امکانات مي‌کند و خيال مي‌کند مي‌تواند آن امکانات جاي خدا را براي انسان پر بکند و به انسان خلود بدهد کم کم نسبت به دستگاه خداي متعال بدبين مي‌شود و آن وقت همز و لمز نسبت به دستگاه خداي متعال عيب جويي و بدگويي و مومنين را همز و لمز کردن اولياي خدا را همز و لمز کردن شروع مي‌شود پايان‌اش هم چيست؟ خداي متعال مي‌فرمايد که اين دستگاه با همه‌ي وسعت‌اش در يک حطمه اي در يک آتش شکننده اي پرتاب مي‌شود با بي اعتنايي کامل آتشي که از جان آن‌ها سر مي‌زند و طلوع مي‌کند و بعد هم يک آتش و جهنم سر بسته در ميان ستون‌هاي عظيمي از آتش « إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ، فِى عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ» (همزه/9-10) تصويري که از جهنم در اين حطمه در اين سوره شده يک تصوير فوق العاده اي است که تصويرگري‌اش محتاج به يک بحث‌هاي جدي هنري است از وسع من هم خارج است چند معنا را براي اين همز و لمز اشاره کرديم معناي آخري که عرض کرديم اين بود که در مرحله‌ي اقامه‌ي باطل و آن چيزي که اتفاق مي‌افتد همز و لمز نسبت به دستگاه حق و ارزش‌هاي الهي است حال از يک زاويه‌ي ديگري همين سوره را شايد باز ترجمه بکنم شايد از روايات استفاده شود و بيان بعضي از بزرگان هم شايد به همين جا برگردد و آن اين است که ما سر چشمه‌ي همه‌ي خيرات را خداي متعال و بعد به اذن الله نبي اکرم و اهل بيت‌شان مي‌دانيم همه‌ي خوبي‌ها به حضرت حق برمي‌گردد مدار همه‌ي حسن و زيبايي‌ها خداست مدار همه‌ي زشتي‌ها هم دشمني با خداست و دشمنان خدا در منزلت بعد اگر بخواهيم در عالم مخلوقات ببينيم مدار همه‌ي خوبي‌ها نبي اکرم و اهل بيت‌اند اِنْ ذُکِرَ الْخَيْرُ کُنْتُمْ اَوَّلَهُ وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْويهُ وَ مُنْتَهاهُ همه‌ي خيرات اصل و فرع‌اش نبي اکرم و اهل بيت‌اند مخاطبان ما زيارت جامعه را حفظ‌اند همه نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ همه‌ي خيرات عالم فرع بر نبي اکرم است وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّوَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ ريشه‌ي همه‌ي بدي‌ها دشمنان نبي اکرم و اهل بيت‌اند و همه‌ي بدي‌ها فروع آن هاست در حديث عقل و جهل هم عرض کرده‌ام و شايد استفاده شود از آن حديث نوراني که اصل بندگي مال نبي اکرم است که حضرت است که خداي متعال فرمان اقبال و ادبار داد و در همه‌ي مقامات خداي متعال را بندگي کرد و همه‌ي لشکر و جنود الهي و صفات حميده ايمان و توکل و يقين و .. که 75 تا هستند رضا و صبر همه جنود نوراني نبي اکرم‌اند احدي نمي‌تواند مستقل از نبي اکرم به اين صفات دست پيدا کند کما اين که اصل همه‌ي اين خوبي‌ها هم باز حضرت حق‌اند اخلاق نبي اکرم محور اخلاق حميده در کائنات است هر کسي توکل دارد يک شعاعي از توکل حضرت به او مي‌افتد يقين انبيا شعاعي از يقين انبيا اند. يعني در نوراني شدن به پرتو نبي اکرم است حضرت آن شمسي است که ¸الشمس و الضحيکه پرتو‌اش بر قلوب مومنين مي‌تابد مي‌شود مومن مي‌شوند داراي صفات کريمه حالا اصل نور نبي اکرم از کجاست؟ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/35) اصل خلق نبي اکرم از کجاست؟ «اِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ» (قلم/4) ‌تاديب خداي متعال است سرچشمه‌ي اخلاق کريمه‌ي نبي اکرم خود حضرت حق است همه‌ي صفات نبي اکرم از ناحيه‌ي حضرت حق است حال اين را ما اشاره کرديم که اگر بخواهيم ما برسيم به اين صفات راه‌اش اقرار است حسن ظن است اين که اين قدر دستور داده خداي متعال که حسن ظن داشته باشيد خوبي‌ها را از خدا بدانيد بدي‌ها را از خودتان بدانيد، اين است که اگر کسي سوء ظن بالله پيدا کرد باب همه‌ي خيرات به روي او باز مي‌شود اين که جزء اعظم گناهان مايوس شدن از رحمت خداست. گناه کار اگر مايوس شود از رحمت خدا يعني به خداي متعال بدبين شود که خداي متعال ديگر نمي‌بخشد صفت رحمت خدا را نبيند اين از گناهان‌اش بزرگ‌تر است در روايات داريم اصلا باب نجات ما حسن ظن به خداست و از آن طرف باب نجات ما صلوات بر نبي اکرم است يک بار بحث صلوات را عرض کردم صلوات يعني چه؟ يعني اقرار. اقرار به همه‌ي خوبي‌ها عرض کرديم در روايات است صلوات خداي متعال بر نبي اکرم «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» (احزاب/56) صلوات خداي متعال بر نبي اکرم تنزيه ايشان از نقائص است ايشان مبري از عيوب است معصوم مطلق است و صلوات ما اقرار و تعظيم است پس ما يک سلوک با صلوات داريم که سالک با اقرار به مقامات ائمه همه‌ي درجات را مي‌تواند طي کند در باب انبيا اولوالعزم دارد اولوالعزم شدند چون وقتي خداي متعال مقامات نبي اکرم و ائمه را تا امام زمان به آن‌ها عرضه کرد آن‌ها بي درنگ اقرار کردند وقتي اقرار کردند آن حقايق در آن‌ها محقق مي‌شود مي‌شوند پرچمدار از بقيه در اقرار سبقت گرفتند مي‌شوند پرچمدار کما اين که وجود مقدس رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در روايات متعدد آمده فرمود در عالم ميثاق اول کسي که ربوبيت حضرت حق و اولوهيت او را قبول کرد نبي اکرم بود آن حقايق به وجود او عطا شد شد ولي کل عالم نسبت به نبي اکرم هم اين طور است سلوک ما اصل‌اش سلوک با صلوات است وقتي اقرار کرديم اين اقرار همه‌ي خيرات را دنبال‌اش مي‌آورد جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَيْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلايَتِکُمْ اگر صلوات آمد اقرار آمد خداي متعال انوار ولايت آن‌ها را در وجود انسان جاري مي‌کند وقتي جاري شد، اصل سرشت انسان پاک مي‌شود يا خلقيات انسان پاک مي‌شود طهارت نفس پيدا مي‌شود يعني توحيد نورانيت توحيد مي‌آيد،‌ موجب رشد و نمو ما و موجب پاک شدن ما و کفاره‌ي گناهان ما مي‌شود خطاهاي ما که هميشه ما با خطاها همراه‌ايم کُر مي‌شود جبران مي‌شود نور نبي اکرم را يعني صفات رذيله‌ي ما و گناهان ما را هم مي‌شورد يک معنايش همين است حضرت با عبادت خودش بدي‌هاي ما را جبران مي‌کند اين معنايش اين نيست که ما برويم گناه کنيم نه ما بايد خجالت بکشيم ولي حقيقت اين است که حضرت با عبادت خودش ما را تطهير مي‌کند ذيل آيه‌ي «إِنَّا فَتَحْنَالَكَ فَتْحًا مُبِينًا، لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ» (فتح/1-2) خداي متعال براي تو فتح مبيني کرد بخواهد گناه گذشته و آينده‌ات را بيامرزد پيغمبري که نقطه‌ي عصمت عالم است کمترين لغزش‌اش مدار کائنات را به هم مي‌ريزد اين آيه يعني چه؟ حضرت نه گناه کرده نه نيت گناه، ‌حُمِّل ذُنُوب شيعَه عَلي بنَ اَبي طالِب‌ حضرت بار گناهان دوستان‌اش را برداشته مي‌خواهد با عبادت خودش اين گناهان را پاک کند عبادتي حضرت مي‌کند که فتح الفتوح مي‌شود برايش همه‌ي گناهان گذشته و آينده‌ي امت‌اش پاک مي‌شود و مقام محمود را به حضرت مي‌دهند همان طور که ما مي‌توانيم با صلوات سالک باشيم و اگر اهل صلوات شديم چه مي‌شود؟ صفات نبي اکرم در ما تجلي مي‌شود همه‌ي صفات ما مي‌شود قائمه‌هاي نور. قائمه‌هاي وجود ما صفات انسان قوائم وجود‌اش هستند بخل حسد يا بالعکس جود توکل اگر کسي بتواند باطنه‌ي انسان را ببيند اگر خيمه‌ي وجودي انسان را ببيند قائمه‌هاي وجودي‌اش صفات کريمه‌اش هستند و روح همه‌ي صفات صلوات است خضوع است خشوع است بندگي است اَلصَّلوة عَمودُ الدّين به عکس آن طرف هم اگر برويد انسان کافر رکن اصلي وجودش استکبارش است تفرعن‌اش است قائمه‌هاي وجودي‌اش صفات رذيله‌اش هستند آدمي که ولايت نبي اکرم و ولايت اميرالمومنين و اهل بيت را قبول مي‌کند حقيقت بهشت آن‌ها هستند باطن بهشت ولايت آن‌ها است ولايت آن‌ها تجسد پيدا مي‌کند در مقامات و مي‌شود مقامات بهشت نعم بهشتي تجسد ولايت نبي اکرم و اهل بيت‌اند اگر کسي متولي به حضرت شد صفات حضرت در او پيدا شد چند تا خصوصيت در او پيدا مي‌شود اول اين که وجودش منفتح مي‌شود شرح صدر پيدا مي‌کند پنجره‌هاي غيب به روي او باز مي‌ شود وجودش وجود مسدود نيست ذيق نيست حرج نيست به تعبير قرآن «فَمَن يُرِدِ اللهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ» (انعام/125) خداي متعال دريچه‌هاي وجودش را باز مي‌کند حقايق به قلب‌اش وارد مي‌شود حقايق از ساحت نبي اکرم نازل مي‌شوند ‌»وَمَنْ يُرِدْ اَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً» (انعام/125) کسي هم که خداي متعال مي‌خواهند ذليل‌اش کند درهاي قلب‌اش را مي‌بندد مسدد مي‌شود در حرج و تنگنا مي‌افتد پس نتيجه‌ي اين صلوات وسعت وجود است نتيجه‌ي اين صلوات اين است که درون انسان يک بهشتي به پا مي‌شود از همين جا در بهشت است بهشت در وجودش محقق مي‌شود در بيرون هم در فضاي ولايت نبي اکرم است که بهشت بيروني ماست. پس هم درونش مي‌شود بهشت هم بيرون‌اش مي‌شود بهشت هم پنجره‌هاي وجودش باز مي‌شود اين مي‌شود حسن ظن مي‌شود صلوات باب همه‌ي خيرات هم است اصل رسيدن به خيرات اقرار به حسن حضرت حق حسن ظن به خداي متعال و حسن ظن به اولياء است نقطه‌ي مقابل‌اش سوء ظن به الله و بدبيني به اولياء خداست اگر کسي سوء ظن بالله پيدا کرد و کارش به عداوت رسيد درهاي رحمت خدا به رويش بسته مي‌شود او مخلد در نار است در دعاي کميل خوانديد وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ خيلي‌ها مي‌روند به جهنم با پاي خودشان هم مي‌روند ولي خداي متعال نجات‌شان مي‌دهد اما يک عده اي مخلد‌اند آن‌هايي که اهل عناد‌اند آن کسي که دشمني با خدا دارد و سوء ظن‌اش به خداي متعال بد بيني‌اش به جايي مي‌رسد که عداوت پيدا مي‌کند مي‌گويد نمي‌خواهم هر چه از طرف تو برسد بد است نفرت به دستگاه خداي متعال پيدا مي‌کند اين مي‌شود مسدد اين مي‌شود موصده اين در‌ها مي‌شود در يک جهنم مسدود باب به رويش باز نمي‌شود حالا آدمي که سوء ظن به الله پيدا مي‌کند اين سوء ظن است که ديگر مبدأ همه‌ي صفات رذيله مي‌شود حسد مي‌آيد بخل مي‌آيد ريا مي‌آيد به جاي صفات نوراني نبي اکرم سوء ظن به نبي اکرم پيدا مي‌کند باب همه‌ي خوبي‌هايي که از طرف نبي اکرم در عالم نازل مي‌شود به روي خودش بسته مي‌شود يک روايت است در نقل است حضرت از جهنم عبور مي‌کنند نسيم رحمتي مي‌وزد بعضي از آن‌هايي که در اعماق جهنم‌اند مي‌گويند چه شده مي‌گويند اين وجود مقدس عبور کردند از جهنم نسيم رحمت الهي وزيده مي‌گويند در جهنم را ببنديد نخواستيم اين باب رحمت به رويش بسته مي‌شود بدترين صفت که شيطان در ما ايجاد مي‌شود سوء ظن بالله و بدبيني نسبت به اولياء خداست. منشأ همه‌ي رذايل مي‌شود وقتي شما نسبت به خيرات نبي اکرم بدبين شديد به بهشت بدبين شديد مي‌شود جهنم سوم ندارد اين که ولايت ابليس خودش بدترين محيط جهنم است محيط عذاب است چون که او دشمني با خدا کرده بناي عداوت گذاشته سوء ظن بالله پيدا کرده خداي متعال را متهم کرده به اين که «رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي» (حجر/39) يک خداي فريب کار که من را گول زده من 6 هزار سال عبادت کردم مزد من را به ديگري داده يک چنين عدوي مي‌دانيد آدم اگر پايش افتاد آدم يک روز با خدا کار کند مزد‌اش را نگيرد يک نماز شب بخواند صبح بخورد زمين پايش بشکند مي‌گويد من نماز شب خواندم پايم شکست شش هزار سال عبادت کرده از بهشت بيرون‌اش مي‌کنند مي‌گويد تو من را گول زدي به اين جا که رسيد باب همه‌ي خيرات بسته مي‌شود يک موقع من عرض کردم اين «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّي کُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» (انبياء/87) آدم اگر عيب را از خودش ديد هيچ مشکلي نيست که من گناه کنم تو که گناه کار نيستي در دعاي ابوحمزه خدايا تو من را ببخش من و کل بدي هايم را با اين که خيلي عظيم است ولي در دستگاه رحمت تو اصلا به حساب نمي‌آيد پس اگر من عيب پيدا کنم خيلي عالم خراب نمي‌شود ولي العياذ بالله اميرالمومنين عيب پيدا کرد کائنات به هم مي‌ريزد ديگر به هيچ کسي نمي‌شود اعتماد پيدا کرد خداي متعال انبياء را معصوم قرار داده کل دستگاه‌شان دستگاه عصمت است صفات‌شان معصوم است عمل‌شان معصوم است فکرشان معصوم است سرپرستي‌شان عصمت دارد امين الله في ارضه هستند کمترين خيانتي در امانات که مخلوقات امانات الهي‌اند عبادالله امانات الهي‌اند دست بني اکرم و ائمه که مي‌گوييم امين الله في ارضه يعني همين کمترين تخلفي نمي‌کنند حال شيطان کارش چيست؟ نقطه‌ي مقابل با صلوات همز و لمز است تلاش‌اش اين است که در ما سوء ظن به خدا و اولياء خدا ايجاد کند کار ما تمام است اگر توانست ما را در نقطه‌ي مقابل با صلوات قرار دهد ما هر گناهي بکنيم بدبين به خدا نباشيم بخشيده مي‌شويم بدبين به اوليا خدا نباشيم نگوييم کار تو بود بخشيده مي‌شويم ولي اگر العياذ بالله گفتيم پيغمبر اهل گناه است ديگر نمي‌شود کاري کرد ديگر پاک کردني نيست وقتي شما معصوم‌ترين را متهم کرديد حال اين همز و لمز را ببينيد.

شريعتي: اگر در فضاي مقابل صلوات قرار بگيريم منجر به همز و لمز خواهد شد.

حاج آقا ميرباقري: بله يک موقعي يک آدم همز و لمز مي‌کند يک موقع اوليا يک جامعه همز و لمز مي‌کنند و جامعه قبول مي‌کند اين جامعه سراسر‌اش مي‌شود جهنم صفات اجتماعي که قائمه‌ي جامعه هستند صفات جهنمي‌اند حال خوب دقت کنيد اصل اين صفات به چه کسي برمي‌گردد؟ به ولي کل او خودش مي‌شود محور جهنم اين که جهنم ولايت عدو آل محمد است خودشان محور جهنم‌اند چون ما يک آتشي داريم يک جهنمي داريم که ‌»وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» (بقره/24) وقود آتشي که مبدا آتش است آن نباشد آتشي به پا نمي‌شود شعله از آن جا ناشي مي‌شود يک عده وقود جهنم‌اند آن‌هايي وقود جهنم‌اند، پس اگر شيطان يک موقعي در من مي‌دمد غضب ايجاد مي‌کند بدبيني ايجاد مي‌کند سوء ظن به خدا و اولياء خدا پيدا مي‌کند يک موقعي يک جامعه حول سوء ظن درست مي‌کند همه‌ي روابط اجتماعي روابط مبتني به سو ظن به خدا است مبتني به سوء ظن به اولياء خدا و انبيا خداست مبتني بر صف بندي مقابل انبيا و اولياست مبتني با دوستي بر دشمنان آن هاست صف دشمنان آن‌ها را شيطان شکل مي‌دهد آدم مي‌فرستد در صف دشمنان وقتي در اين صف رفتي وارد جبهه‌ي همز و لمز شدي مقابل جبهه‌ي صلوات دو جبهه در عالم وجود دارد يکي صلوات مصلي که يکي از معناهايش همين است، اهل صلوات جبهه‌ي معاندين جبهه‌ي اهل همز و لمز عيب از خودشان است و عيب را به خدا و رسول نسبت مي‌دهند خودشان را تطهير مي‌دهد شيطان خودش پر از عيب بود خدا را معيوب مي‌دانست خليفه‌ي خدا را معيوب مي‌دانست تکبر مي‌کرد به قول عزيزي از اساتيد مي‌فرمود خداي متعال وقتي گفت «أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ» (ص/76) آورد در عالم دنيا به او نشان داد از گل همه چيز سبز مي‌شود نه از آتش باز هم مي‌گويد انا خير منه همه‌ي رويش‌ها مال گل است نه مال آتش سرچشمه‌ي رويش است حتي گل‌اش روحش که هيچ. پس دستگاه همز و لمز وقتي شکل مي‌گيرد آدمي که مبتلا به همز و لمز شد خيمه‌ي وجودش مي‌شود آتش، نمي‌خواهم نسبت به قرآن بدهم اول ببينيم چه اتفاقي دارد مي‌افتد اين خيمه‌ي وجودي درون يک خيمه‌ي دربسته‌ي ديگري است و آن خيمه‌ي ولايت شيطان است اين خيمه موصده است هيچ خيري وارد‌اش نمي‌شود کما اين که قرآن بعضي از قلوب‌ها را نام مي‌برد مي‌فرمايد مثل سنگ يا سخت‌تر از سنگ «كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» (بقره/74) داد و ستدي دارد يعني کسي که به وادي همز و لمز قدم گذاشت اهل همز و لمز شد باب همه‌ي خيرات را به روي خودش مي‌بندد حال يک موقعي يک جامعه اي درست مي‌شود جامعه اي که بر محور ولات جور است کارشان همز و لمز است شما مي‌رويد عضو اين جامعه مي‌شويد مي‌پذيري اين جامعه را همه‌ي صفات رذيله‌ي آن جامعه در شما ظهور پيدا مي‌کند در انسان ظهور پيدا مي‌کند انسان مي‌شود جزء جامعه‌ي همازي لمازي اصل همز و لمز مال او نيست ولي او را هم مي‌گيرد کسي که مي‌رود در جامعه اي که نبي اکرم را همز مي‌کنند جزء آن‌ها مي‌شود جزء سران‌شان هم نيست وقتي انسان در آن جامعه قرار مي‌گيرد امکانات مادي آن‌ها اين انسان را هم فريب مي‌دهد خودش هم چيزي ندارد من آنم که رستم بود پهلوان جزء اين جامعه مي‌شود همز و لمز مي‌کند او هم مخلد در نار مي‌شود.

شريعتي: يعني ناگزيريم که موضع گيري بکنيم که اين طرفي هستيم يا اين طرفي.

حاج آقا ميرباقري: نمي‌شود انسان برود در جامعه‌ي همازين عضو آن‌ها شود همز و لمز نکند اين نشدني است اگر در جامعه اي همز و لمز مي‌کنند انسان نمي‌تواند مثل آن‌ها نباشد انساني که صلوات مي‌فرستد روح‌اش مي‌شود بهشت بيرون هم بهشت بيروني است درها باز مي‌شود به روي بهشت و عوالم غيب نبي اکرم هم درون‌اش مي‌شود هم در بيرون بهشت است اين بهشت مقاماتي هم دارد تجسدي هم دارد باطني دارد ظاهري دارد آن طرف هم جهنمي است و يک همازين و لمازيني که شيطان و دشمنان انسي نبي اکرم‌اند کار اصلي‌شان ايجاد بدبيني نسبت به نبي اکرم و اهل بيت است قوائم وجودي خودت مي‌شود آتش آن هم مي‌شود آتش يک جهنمي است که موصده است درش بسته است اما يک عده اي هستند اين‌ها ممکن است به گناه کشيده شوند اما اهل همز و لمز نيستند.

شريعتي: اين‌ها چه کسي اند؟

حاج آقا ميرباقري: مومني است گناه ريشه‌اش در همز و لمز است انسان اگر بدبيني به خيرات نداشته باشد هيچ وقت گناه نمي‌کند انسان وقتي بدبين مي‌شود گناه مي‌کند منتها اين واقعا اهل همز و لمز نيست همز و لمز ديگران پر او را هم گرفته گفتند اين کار بد است او هم کم کم حجابش را رعايت نمي‌کند چشم‌اش را حفظ نمي‌کند يک چيزي گفته‌اند دوره‌اش گذشته او هم نمي‌خواهد همز و لمز کند دين خدا را و آيات را اما مبتلا مي‌شود آن را خدا مي‌بخشد روايت را مي‌خوانم در جهنم هم برود مي‌آيد بيرون بعد که مي‌آيند بيرون درهاي جهنم گذاشته مي‌شود آن‌هايي که اصلا بدبين نيستند به خدا و رسول يک جايي پر بددلي ديگران هم او را گرفته او مي‌چشد اين کاري که کرده ولي نمي‌ماند ولي آن‌هايي که داخل در جمع شدند همز و لمز و صفات آن‌ها را بدبيني‌شان را نسبت به خدا و رسول قبول کردند ديگر درهاي جهنم بسته مي‌شود اين‌ها مي‌مانند.

شريعتي: خيلي ممنون ان شاء الله همه‌مان با صلوات باشيم بهشت را بچشيم و تجربه بکنيم. برمي‌گرديم و باز هم روايات را مي‌شنويم و در مورد نکات لطيف سوره‌ي همزه خواهيم شنيد. صفحه‌ي 217 قرار امروز سمت خدايي هاست آيات 71‌ام تا 78‌ام سوره‌ي مبارکه‌ي يونس در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّـهِ فَعَلَى اللَّـهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ  ?71? فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ  ?72? فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ  ?73? ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ  ?74? ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُّجْرِمِينَ  ?75? فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ  ?76? قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ  ?77? قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ  ?78?

ترجمه:

 

و سرگذشت [پر فايده و عبرت آموز] نوح را براي آنان بگو، آن گاه که به قوم خود گفت: اي قوم من! اگر اقامت طولاني من ميان شما و پند واندرزم به وسيله آيات خدا، بر شما گران و دشوار است [از هيچ کاري بر ضد من کوتاهي نکنيد] من بر خدا توکل کردم، پس شما عزم و تصميم خود و قدرت معبودانتان را [که گمان مي کنيد شما را ياري مي دهند] روي هم بگذاريد تا تلاشتان [بر ضد من] بر شما مبهم و پوشيده نباشد، آن گاه به زندگي من خاتمه دهيد و مرا [چشم به هم زدني] مهلت ندهيد.  (??) اگر [از پذيرش دعوتم] روي بگردانيد [خود زيان کرده ايد] من از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] پاداشي نمي خواهم؛ پاداش من فقط بر عهده خداست و مأمورم که از تسليم شدگان [در برابر فرمان هاي حق] باشم.  (??) پس او را تکذيب کردند؛ ما هم او و کساني را که در کشتي همراه او بودند [از آن توفانِ مُهلک] نجات داديم، و آنان را جانشينان [غرق شدگان] نموديم، و کساني که آيات ما را تکذيب کردند، غرق کرديم؛ پس [با تأمل] بنگر که سرانجام کساني که بيم داده شدند، چگونه بود؟!  (??) سپس بعد از نوح، پيامبراني را به سوي قومشان فرستاديم، پس براي آنان دلايل آشکار آوردند، ولي قومشان بر آن نبودند که به آنچه پيش از آن تکذيب کرده بودند ايمان آورند؛ اين گونه دل هاي متجاوزان را مُهر [بدبختي] مي زنيم.  (??) آن گاه پس از آنان موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم، پس آنان تکبّر ورزيدند و آنان گروهي گنهکار بودند.  (??) پس هنگامي که حق از نزد ما به سويشان آمد، گفتند: مسلماً اين جادويي است آشکار.  (??) موسي گفت: آيا درباره حق هنگامي که به سويتان آمد، مي گوييد: آيا اين جادوست؟ [نه، اين جادو نيست، اگر جادو بود پيروزي نداشت] زيرا جادوگران پيروز نمي شوند.  (??) گفتند: آيا به سوي ما آمده اي تا ما را از آييني که پدرانمان را بر آن يافته ايم، برگرداني و [با نابود کردن ما] قدرت و حکومت در اين سرزمين براي شما دو نفر باشد؟ و ما به شما دو نفر ايمان نمي آوريم!  (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: خيلي خوشحاليم که با سمت خدا همراه شما هستيم آرزو مي‌کنم در هر کجا که هستيد در اين ايام بهترين‌ها نصيب‌تان شود در جلسات گذشته چهار نگاه را حاج آقاي ميرباقري در مورد سوره‌ي همزه گفتند با جلسه‌ي امروز چهار نگاه براي آگاهي از جلسات گذشته مي‌توانيد به سايت ما مراجعه کنيد فايل‌هاي صوتي و متني است بهره مند شويد

حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم روايت از تفسير منسوب به امام حسن عسکري عليه السلام است که خود متن به نظر من مويد اين است که ما حضرت است قال عليه السلام قال رسول الله‌ حضرت از وجود مقدس نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي‌کنند تَعَوَّذ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم از خداي متعال به شيطاني پناه ببريد که رانده‌ي درگاه خداست شما را هم از درگاه خدا دور نکند بيماري‌اش را به شما هم تسري ندهد ‌فَاِنَّ مِن تَعَوَّذ بِاللهِ اَعاذَهُ الله ‌آن که به خدا پناه ببرد خدا به او پناه مي‌دهد محال است کسي به خدا پناه ببرد خدا او را رها بکند با دشمن عدو مبين حضرت مي‌فرمايد‌ شيطان همزاتي دارد همز‌اش را در شما مي‌دمد نفخاتي دارد در شما مي‌دمد نفساتي دارد اين سه چيز در دعاهاي ماه رمضان گاهي حدود بيست چيز آمده از قواي شيطان و وساوس که ما به خدا پناه مي‌بريم بعد فرمودند مي‌دانيد اين همزات چه کساني هستند؟ همزات شيطان اين است در قلب شما دشمني ما را القا مي‌کند آدم ممکن است بگويد مگر مي‌شود؟ بله مي‌شود در آيه‌ي قرآن است مي‌فرمايد «وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ» (زمر/45) ‌وقتي فقط بحث از خداست دنيا نه امکانات نه اهداف توسعه نه فقط توحيد اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ (زمر/45) آن‌هايي که ايمان به آخرت ندارند مشمئز مي‌شوند متنفر مي‌شود دلشان «وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (زمر/45) وقتي گفتي دنيا گفتند خوب شد اما اگر پيغمبر فرمود لا اله الا الله مي‌گويند يعني چه فقط خدا پس امکانات و لذت و بهجت چه مي‌شود پس مي‌شود کسي نسبت به نبي اکرم غضب پيدا کند مي‌شود کما اين که بوده‌اند آدم وقتي غضب پيدا کرد جدا مي‌شود از صف حضرت حالا ‌قالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ نُبْغِضُكُمْ بَعْدَ مَا عَرَفْنَا مَحَلَّكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَكُمْ بعد از اين مقاماتي که ما از شما مي‌شناسيم جايگاه‌تان نزد خداي متعال چطور غضب شما وارد دل ما مي‌شود؟ مگر شدني است؟ آن هم شدني است حالا حضرت مسامحه کردند واقعا غضب پيغمبر در دل گرفتند يک جاهايي که جاي باز کردن بحث نيست أَنْ تُبْغِضُوا أَوْلِيَاءَنَا وَ تُحِبُّوا أَعْدَاءَنَا اگر بغض دوستان ما را گرفتيد اين دشمني ماست دوستي دشمنان ما دشمني ماست شيطان در دل شما دوستي دشمنان ما و دشمني دوستان ما را مي‌دمد يعني همز صف آدم را جدا مي‌کند کار همز اين است آدم وقتي زيبا شناسي‌اش عوض شد از صف خوبان جدا مي‌شود مي‌رود در صف بدان ريشه‌ي اين که آدم از صف خوبان جدا مي‌شود چون کار آن‌ها را زشت مي‌داند کم کم از کارشان و خودشان نفرت پيدا مي‌کند.

شريعتي: يعني يک وقت‌هايي شايد خود ما متوجه نباشيم يک دفعه سر از جبهه‌ي مقابل در آوريم.

حاج آقا ميرباقري: بله وقتي آدم خوبي‌هاي اهل خير را بد مي‌بيند معروف برايش مي‌شود منکر مي‌گويد اين پوشش اين نوع اشتغال اين نوع ازدواج اين نوع حقوق اجتماعي بد‌اند کم کم اول از مناسک بعد نسبت به خودشان کم کم بغض پيدا مي‌کند صف‌ات از خوبان جدا مي‌شود از صف نبي اکرم جدا مي‌شود ولو در ظاهر هم نباشد اين بغض نبي اکرم است ديگر بعد کم کم با دشمنان رابطه برقرار مي‌کنيم دشمن‌اند و حضرت را تحقير مي‌کنند دستگاه مقابل نبي اکرم درست کردند مي‌روي با صف آن‌ها گره مي‌خوري خب اين مي‌شود از همزات شيطان پس شيطان خودش اول هماز است خودش هم گرفتار همز خودش است جهنم‌اش مال همز‌اش است ما را مي‌برد وادي همز خودش در همز خودش اول کاري که مي‌کند ما را بدبين به خدا و رسول و دوستان نبي اکرم مي‌کند ما را از صف دوستان آن‌ها جدا مي‌کند مي‌برد در صف دشمنان اين مي‌شود همز اثر همز اين است اين است که آدم را مي‌برد در جهنم در بسته وقتي آدم از پيغمبر جدا شد مي‌رود در جهنم وقتي آدم يک قدم از پيامبر جدا مي‌شود دل‌اش به طرف پيامبر است در قيامت به طرف مي‌گويند برو جهنم گناه‌اش را مي‌بيند سرش را مي‌اندازد پايين مي‌رود ولي مي‌گويد بسم الله الرحمن الرحيم همين که اسم خدا را مي‌برد مي‌گويند برش گردانيد درست است گناه کرده خودش هم مي‌رود ولي ته دلش با ماست ولي کسي که اهل عداوت شد در روايت دارد به کسي مي‌گويند برو جهنم سرش را مي‌اندازد زير برود برمي‌گردد يک نگاه بکند مي‌گويد چي کار داري مي‌گويد من به تو اميد داشتم مي‌گويند برش گردانيد اما اگر کسي اهل عداوت شد ديگر وا ويلا راهي براي آدم باز نمي‌ماند مي‌شود جهنم دربسته مي‌شود ‌»عَلَيهِم مُؤصَدَه»‌ پس اين همز‌اش مي‌شود.

شريعتي: همان‌هايي که رائحه‌ي خنک حضور نبي اکرم را نمي‌خواهند و مي‌گويند در را ببنديد.

حاج آقا ميرباقري: محبت دشمنان صف‌اش از صف دوستان جدا مي‌شود اول مناسک را بد مي‌بيند مي‌گويد اين چه قواعد حقوقي است که قرآن گفته ارث اين طور نماز اين طور حجاب اين طور. کم کم مي‌رود سراغ اصل دين کم کم مي‌رود سراغ اصل رسول جبهه‌اش جدا مي‌شود اين مي‌شود همز شيطان خودش مبتلا است در ما هم مي‌دمد بدبيني به خدا و رسول و بغض خدا و رسول اما نفحات‌اش چيست؟ ‌قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَما نَفَخاتِه‌ اين هم خيلي چيز عجيبي است حضرت فرمود هِيَ مَايَنْفُخُونَ بِهِ عِنْدَ الْغَضَبِ فِي الْإِنْسَانِ الَّذِي يَحْمِلُونَهُ عَلَى هَلَاكِهِ فِي دِينِهِ  وَالدُّنيا گاهي در حال غضب در انسان مي‌دمند غضب در انسان ايجاد مي‌کنند همه کار مي‌کنند به خصوص اگر غضب غضب خدا و رسول شد آدم را به غضب مي‌اندازد بعد هم در حال غضب آدم را تحريک مي‌کند هر کاري عليه خدا و رسول مي‌کند دهن‌ات باز مي‌شود کتاب مي‌نويسي قلم مي‌زني الآن در فلسفه‌ي دين غرب ببينيد همه‌ي عيوب عالم را گردن خدا مي‌اندازند به اسم دين شناسي شرور را به خدا نسبت مي‌دهند درجه‌ي بعد مي‌آيند سراغ انبيا قديم هم همين کار بوده از قديم چقدر شيطان براي انبيايي که محور عصمت‌اند چه گناهاني درست کرده داستان حضرت داوود در قرآن است که ترک اولايي کرد و سي روز گريه مي‌کرد خدا توبه‌اش را قبول کرد روايت‌اش از امام رضا عليه السلام است در محضر امام رضا در مجلس مامون گفت شما که مي‌گوييد انبيا معصوم‌اند شروع کرد گناهاني را به پيغمبر نسبت دادن در روايات جعل يهود هم است اصل‌اش هم از يهود است که حضرت داود در محراب بود شيطان در قالب يک پرنده‌ي زيبا آمد نمازش را شکست و دنبالش راه افتاد رفت بالاي پشت بام پريد در خانه حضرت رفت در خانه زن آن فرمانده جبهه‌اش عريان بود خودش را داشت مي‌شست ديد طالب‌اش شد العياذ بالله او هم طنازي کرد بعد آمد دستور داد فرمانده جبهه را پيش روي جبهه قرار بدهيد کشته شود زن‌اش را بگيرم ديگر گناه بدتر از اين مي‌شود به پيغمبر نسبت داد؟ وقتي مامون گفت حضرت گفتند اعوذبالله شما به پيغمبر خدا نسبت مي‌دهيد نمازش را شکست دنبال پرنده دويد بعد هم براي اين که به هواي دلش برسد فرمانده را به کشتن داد؟ حضرت داستان را شروع کردند که اين نيست ببينيد اين داستان چطور تحريف مي‌شود؟ همز و لمز است نسبت به نبي اکرم هم همين طور است حالا ببينيد مورخين مستشرقين در مورد نبي اکرم گفتند اين همز و لمز است ديگر. در مورد خدا مي‌گويند در مورد پيغمبر و اميرالمومنين مي‌گويند. حضرت فرمود خدا قريش را چنين و چنان کند در نهج البلاغه است پيمانه‌ي فضائل من را واژگونه کردند هر چه مال من بود خوبي به ديگران نسبت دادند بدي ديگران را نسبت به من. در حال غضب پس روشن شد در ما غضب نسبت به خدا و رسول ايجاد مي‌کند شيطان ما را وادار مي‌کند به نوشتن فلسفه بافي فيلسوف‌هاي مادي را ببينيد کتاب نوشته از اول تا آخرش دشمني با خداست بدگويي به خدا و دستگاه خداست آن ديد بد خودش سوء ظن خودش را که شيطاني است نفخ شيطان را مي‌دمد در جامعه در حال غضب فعل و قولي عليه دين از ما صادر مي‌شود. پيغمبر فرمود گاهي در حال غضب هم انسان نيست در او مي‌دمد و باز هم هلاک مي‌کند شيطان او را. مي‌دانيد بدترين چيزي که در دل انسان نفخ مي‌کنند چيست؟ غضب هم نيست ولي ببينيد چه مي‌کنند خيلي تعبير عجيبي است مي‌گويند اين گواه صدق کلام نشان مي‌دهد مال صاحب‌اش است ايهام ايجاد مي‌کنند که کسي از اين امت يک کسي هم سنگ ماست مي‌دانيد؟ چه اشکالي دارد؟ همه‌ي اشکال همين جاست اميرالمومنين در خطبه‌ي قاصعه وقتي آن شورا را تشکيل دادند بعد از دومي که در شورا طلحه است زبير است اين‌هايي که شش نفر‌اند طلحه و زبير قطعي است عبدالرحمن است حضرت فرمود که کي من با اولي قابل مقايسه بودم که من را با اين‌ها در يک شورا قرار دادند اين همان نفخ شيطان است براي حضرت امير بدل درست مي‌کنند معاويه مي‌شود عِدل اميرالمومنين که اول مسلم است با آن همه صفات که ببينيد روايات طلحه و زبير مي‌شود عِدل اميرالمومنين وقتي با حضرت مي‌جنگند هر دو صحابي بودند اجتهاد کردند با اميرالمومنين جنگيد اين نفخ شيطان است.

شريعتي: خود حضرت جايي گلايه مي‌کنند که اسم معاويه را کنار من مي‌آورند.

حاج آقا ميرباقري: بله اين نفخ شيطان است بدل سازي براي معصوم. اول بدبيني نسبت به معصوم که محور دين است.

شريعتي: که محوريت را از کارايي بندازند و مردم را سوق بدهند يک سمت ديگر.

حاج آقا ميرباقري: يعني آرام آرام جامعه‌ي ديگري درست مي‌کنند بدبيني نسبت به معصوم پراکنده کردن از معصوم و جبهه‌ي معصوم و بدل سازي براي معصوم. فرمودند نفسات شيطان اين است که کسي که اين طور فکر کند که بعد از قرآن چيزي بالاتر از صلوات ما است براي رفع اشکالات و عيوب و بيماري‌هاي فردي و جمعي صلوات که عرض کردم يعني روي به پيامبر آوردن تواضع کردن و از حضرت گرفتن اگر کسي بعد از قرآن خيال کند راهي غير از صلوات است اين مبتلا به نفسات شيطان است يعني همه‌ي مشکلات فردي و جمعي روحي و ظاهري و باطني ما با رفتن در خانه‌ي خدا و رسول و قرآن و اهل بيت حل مي‌شود آدم خيال کند عِدل دارد مي‌شود بروي سراغ فيلسوف مادي مشکلات‌ات حل مي‌شود اين نفسات شيطان است اين روايت را براي اين خواندم تا ببينيد سطح سوره چه سطحي است باز روايات باقي است والحمدلله رب العالمين.

شريعتي: خدا خيرتان بدهد بسيار ممنون ان شاء الله صلوات ما اقرار و تعظيم باشد در برابر شئون نبي اکرم و اهل بيت ايشان و ان شاء الله به برکت صلوات بر محمد و آل محمد همه‌تان و همه‌ي ما بهشتي باشيم به حق بهشت و آل بهشت حاج آقاي ميرباقري دعا بفرمايند ما آمين بگوييم.

حاج آقا ميرباقري: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدايا ما را از بدبيني و سوء ظن به خودت و از همز و لمز شيطان نجات بده.

شريعتي: الهي آمين خيلي ممنون فردا اگر توفيقي بود با حضور حاج آقاي عالي خواهيم رسيد خدمت شما. بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.