اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

92-08-11-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري-ماه محرم

-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري

-ماه محرم

92-08-11

سوال – در مورد ماه محرم و فضيلت آن توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – فرصت ماه محرم يک فرصت استثنايي است که هر سال تکرار مي شود. وقتي اين فضاها تکرار مي شوند يک قرارداد نيست بلکه اين واقعه حقيقي، يک تجلي در دنيا ما مي کند. حقيقت محرم در اين ايام تجلي مي کند. بعضي ها دوست دارند که ايام محرم از شب يازدهم شروع بشود ولي نمي شود زيرا اين ايام مخصوص است. امام رضا(ع) در حديثي فرمودند: وقتي مُحَرَم مي شد کسي لبخند بر لب پدرم نمي ديد و روز عاشورا، روز عزاي پدر من بود. اين حقيقت از آن عالم نازل مي شود يعني يک شعاعي از محرم سال 61 و اتفاقي که در عاشورا افتاده، تکرار مي شود. و اين بستري براي سير به سمت خداي متعال گشوده مي شود. فرصت محرم فرصت زهير شدن و حُّر شدن براي اهلش است. البته مقدماتي هم دارد ولي فرصت، فرصت استثنايي است. در دستگاه امام حسين(ع) فردي مثل حبيب را داريم که از زمان اميرالمومنين عاشورا را رصد مي کرده. اصحاب سِّر در اين مورد صحبت مي کردند که من مي بينم سر کسي را به نيزه ها مي زنند و در کوفه مي چرخانند. حبيب از آن زمان خودش را آماده کرده بود. اين آمادگي ساده اي نبود زيرا فردديگر نبايد نگران نماز قضا و زن و فرزندش باشد. يعني فرد بايد از هستي خودش عبور کرده باشد تا به کربلا برود. پس دسته اي بودند که از قبل خودشان را آماده کرده بودند.

حبيب به سمت حمام مي رفت که خضاب کند. مسلم بن عوسجه با او برخورد کرد. گفت: کجا مي روي ؟حبيب گفت: مي خواهم خضاب کنم. او گفت: وقت اين کار نيست، نامه ي سيدالشهدا آمده فرصت کوتاه است. ايشان بدون اينکه به خانه برود و خداحافظي کند، از ميان راه به سمت امام رفت. در مورد 313 نفر اصحاب امام زمان(عج) اين تعبير است که آنقدر آماده هستند که وقتي نداي حضرت شنيده مي شوند کنار کعبه هستند. بعضي ها در ابر سير مي کنند و خودشان را در دم به امام مي رسانند.

در هشتم ذيحجه وقتي حاجيان دارند مُحرم مي شوند امام حسين(ع) از مکه بيرون مي آيد. امام مي فرمايد:هر کس حاضراست که خونش را در راه ما بدهد و براي ملاقات خدا و مرگ حاضر است،کوچ کند. استادي مي گفت: مسافر با کسي که کوچ مي کند و راحل است، متفاوت است. مسافر بعد از چند روزبرمي گردد ولي راحل اصلا وطني ندارد. راحل هيچ جيزي در پشت سر ندارد و بايد همه چيز را بگذارد و برود. کوچ کردن با امام کار سختي بود زيرا حاجيان مي خواستند اعمال شان را انجام بدهند و نزد زن و فرزندشان برگردند. پس انسان بايد در اين راه تمام هستي اش را بدهد. اينکار سبقت و سرعت مي خواهد. کسي که دراين عالم انتظاري دارد و مي خواهد به امامش برسد و راه را با امام خودش طي کند منتظر آن لحظه است و همه ي عمرش مواظب است که ثانيه ها از کف او نرود. سرعت يعني اينکه حادثه ها بر تو سبقت نگيرند. اين مي شود اهل سرعت بودن. يک موقع انسان صبر مي کند و حادثه ها از انسان جلو مي زنند. اگر من بخواهم شب جمعه را درک کنم بايد از قبل آماده باشم زيرا شب جمعه منتظر من نمي ماند. هيچ وقت سحر منتظر من نميماند که از خواب سير بشوم و بعد بيدار بشوم. اگر من بخواهم سحر را درک کنم بايد خواب خودم را تنظيم کنم تا فرصت ازمن سبقت نگيرد. اگر من بخواهم سيرخواب بشوم سحر گذشته است. هيچ وقت فرصت ها منتظر شما نمي مانند. نماز اول وقت هم همين طور است. جواني مثل باد مي رود و منتظر شما نمي ماند که از آن استفاده کنيد لذا اکثر انسان ها اين طوري هستند که وقتي جواني از کف مي رود تازه مي فهمند که چه استفاده هايي مي توانستند بکنند و نکرده اند. اينها اهل سرعت نيستند. اهل سرعت کساني هستند که قبل از اينکه جواني تمام بشود بارجواني شان را بسته اند و بعد که به پشت سرش نگاه مي کند مي بيند که تمام بهره اش را برده است. فرصت يعني اينکه خودش را براي شب امتحان آمده کرده است.

ما بايد به امام خودمان برسيم وهمه سلوک به اينجا ختم مي شود. اگر سلوک انسان به امام نرسد همه ي سلوک او بر باد است. کسي که مي خواهد به امام برسد بايدهمه ي لحظات بيدار باشد و مواظب باشد که خوبش نبرد. و يک لحظه هم غفلت نکند. کسي احساس دلداگي نسبت به کسي مي کرده بعد از مدتي درظهر با او قراري گذاشت. او مترصد شد و ديد که سر وعده آمده است، او کنار ايستاد و نزديک غروب خوابش برد و او يک مشت گردو در دامنش ريخت و رفت. يعني برو گردو بازي بکن زيرا انسان عاشق خوابش نمي برد. حضرت موسي چهل روز در کوه طور بود. موسي در اين چهل روز، نه خورد، نه خوابيد، نه گرسنه شد و نه خسته شد زيرا منتظر وعده بود. چون مي دانست که اگر يک لحظه بخوابد ممکن است همان لحظه ي وعده باشد. خداوند مي فرمايد که همه ي عمرتان اهل سرعت باشيد. در قرآن داريم: به سمت بهشتي که خداوند براي متقين آماده کرده است سرعت بگيريد. اگر شما کنيد کنيد فرصت مي گذرد و بهشت جا مي ماند. اين سرعت است. سبقت يعني اينکه انسان نبايد منتظر باشد که همه بارها را بردارند و وقتي کسي بار را برنداشت، بار را بردارد. مثلا فردي پدر پيري دارد. صبر مي کند که اگر برادر يا خواهر يا نوه اي نيامد،اجباري نزد پدرش مي ماند و از او پذيرايي مي کند. اين فرد اهل سبقت نيست. درکار خير نبايد اجازه بدهيم که احدي از ما سبقت بگيرد. در ظهر عاشورا، کسي که سپر امام مي شود تا امام نماز جماعت بخواند، اهل سبقت است. تکاليفي وجود دارد که سبقت گرفتن در آن موضوعيت دارد. انسان در تمام عمر براي رسيدن به مقصد نياز به سرعت دارد. اگر شما از جواني، عمر، ثروت، صحت و آبروي تان با برنامه ريزي استفاده کنيد، باز هم وقتي مي خواهيد پيش خدا برويد دست تان خالي است. روي قبر سلمان نوشته شده (از اميرالمومنين نقل شده است): مهمان کريم شدم و دستم خالي است. واي به روزي که انسان از فرصت ها استفاده نکند. انسان در کودکي مدتي مشغول بازي است ودرجواني مشغول زينت دنيا است و در پيري دنبال تفاخر به مال و اولاد است. پس چه زمان فرصتي براي پرستش خدا وجود دارد؟ سيد رضي در نهج البلاغه از حضرت امير نقل کرده اند: کساني که سعي و سرعت را به يکديگر گره زده اند اهل نجات هستند. يعني هم با تمام توان کار مي کند و هم از فرصت ها استفاده مي کند. چون مقصد خيلي بلند است، اگر شما با تمام توان هم که برويد هيچي نداريد. پس ما بايد اهل توجه به هدف و مسير هدف باشيم. اگر انسان در مسير هدف قرار گرفت، همه ي کارهايش عبادت مي شود. و اگر از مسير هدف بيرون بود کارهايش بازي است. ممکن است که انسان پير بشود ولي اهل بازيگري باشد و ممکن است که يک نوجوان هم اهل رسيدن باشد. اگر ما اهل استفاده از فرصت ها باشيم فرصت کم براي رسيدن به مقاصد بزرگ کفايت مي کند. در قرآن تعبير داريم که مي فرمايد: عده اي مي گويند که ما فرصت نداشتيم. ندا مي آيد: به اندازه اي که اهل ذکر، پند گرفتند به شما مهلت نداديم ؟ سن 18 سالگي براي تذکردادن و اهل حضور شدن کافي است. ما فکر مي کنيم که انسان بايد تا 90 سالگي زنده بماند تا به خدا برسد و در 90 سالگي هم مي گويد که عمر ما کم بود. پس ما هميشه بايد اهل سعي و سرعت باشيم. يک زماني فرصت تصميم گيري است و نمي شود تاخير کرد. در کافي داريم که در باب پيامبران اولوالعزم سوال شد که چرا آنها پيامبران اولوالعزم شدند؟ وقتي مقامات نبي اکرم به اهل بيت عرضه شد بي درنگ اقرار کردند. يعني مقام در آنها قرار پيدا کرد. اين همان سجده ملائک در برابرحضرت آدم است. بايد درمقابل نبي اکرم تواضع کنيد. لذا اين پيامبران اولوالعزم شدند. مقام انبياء خيلي بزرگ است و اگر ما مي گوييم که مقام انبياء درمقابل پيامبر کمتراست بخاطر کوچک کردن مقام انبياء نيست.انبياء همه بزرگ هستند و اخبار غيب به آنها مي رسيده و خانه هايشان خانه هاي هدايت بوده است ولي بحث اين است که نبي اکرم استثنا بوده است. وقتي اين مقامات به حضرت آدم عرضه شد، درنگي کرد و بخاطرهمين اولوالعزم نشد. پس کساني که درنگ مي کنند تا تصميم بگيرند،ممکن است که کار تمام شده باشد. درعالم ميثاق خداوند آتشي برافروخت و فرمان داد که همه در آتش برويد. اصحاب يمين بي درنگ به داخل آن رفتند ولي اصحاب شمال تا دم آتش آمدند و اين پا و آن پا کردند و فرصت گذشت بعد ديدند که آتش بر اهل طاعت گلستان شد و گفتند که خدايا ما اشتباه کرديم و معامله را تکرار کن. خدا معامله را تکرار کرد و آنها باز در دم آتش اين پا وآن پا کردند و مهلت امتحان تمام شد. يک لحظاتي، لحظات خاص تصميم گيري است و نمي شود تاخير بيندازي. خدا به فرشتگان فرمان داد که بر آدم سجده کنيد و آنها سجده کردند. دراينجا فرشتگان فکر نکردند که اين کار را بکنند يا خير. زيرا زمان تصميم گيري بود.AA  در دستگاه امام حسين(ع) افرادي هستند که در لحظه به امام حسين(ع) رسيدند. گرچه سابقه اي هم با حضرت داشتند ولي موانع زيادي داشتند. ولي موانع شان را در لحظه کنار زدند. زهيرعثماني بود. و کارواني داشت و به حج مي رفت. درکنار آب ايستاد و فرستاده ي حضرت گفت که حضرت شما را کار دارد. او نزد حضرت رفت و وقتي خواست تعلل کند همسرش گفت که پسر پيامبر خدا به تو روي آورده است. او قبول کرد و نزد امام آمد و به همه ي کاروانش گفت که من ديگر رياست کاروان را ندارم و نوکر امام حسين(ع) هستم. زهير به همسرش گفت که من شما را طلاق مي دهم که بني اميه شما را آزار ندهد و با يک فرد امين شما را نزد اهل تان مي فرستم. او همه ي پل هاي پشت سرش را خراب کرد. او در لحظه تصميم را گرفت. حضرت مي فرمايد: در دوران زندگي يک نسيم هايي است، مترصد آن باشيد و خودتان را در معرض آن نسيم قرار بدهيد. نسيم منتظر شما نمي ماند. نمونه ي عجيب تر حُر است. حر تا نزديک ظهر عاشورا در لشکر دشمن بود. البته اينها سابقه هايي از قبل داشتند ولي موانع بزرگي هم داشتند. امام فرمود: مادرت خوب نامي براي تو گذاشته است، تو آزاده هستي و از قيد تعلقات آزاد هستي. غلام همت آنم که زير اين چرخ کبود هر چه تعلق پذيراست آزاد است. اين يعني حُر. اگر او حُر نبود نمي توانست در يک لحظه همه ي بندها را باز کند. اين آدم بزرگ، فرمانده لشکر ابن زياد بود. خيلي ها خوب هستند ولي موانع دارند. درعالم ميثاق با حضرت بوده اند و دل شان هم مي خواهد ولي اين کافي نيست. اگر اهل سرعت درلحظه ها نباشند، آنرا از دست مي دهند. غافله منتظر شما نمي ماند، زنگ را مي زند و اگر شما آماده نبوديد مي رود. کاروان سيد الشهدا يک کاروان تاريخي است. وقتي صدا مي زند: هل من ناصر ينصرني همه را صدا مي زند. و مي خواست دست همه را بگيرد.امام ما را هم صدا مي زد. وقتي ما طلبه مي شويم باري روي امام زمان(عج) مي گذاريم. در واقع امام ما را ياري مي کند. بعضي ها امام را دير اجابت کردند و بعضي ها در روز عاشورا اجابت کردند. در زيارت اول رجب حضرت داريم: گويا ما دعوت را اجابت مي کنيم. آن موقعي که شما صدا زديد جسم ما کندي کرده ولي قلب مان اجابت کرده و گوش مان صداي شمارا شنيده است و اِلا در اول رجب در کربلا نبوديم. اکثر دوستان امام حسين(ع) سابقه هايي با حضرت دارند. فرصت محرم فرصت طلايي اين سبقت هاست که مثل حر از تعلقات مان بِبُريم. حضرت امير مي فرمايد: يک انسان آزاده اي پيدا نمي شود که ته مانده ي سفره ي دنيا را رها کند. در زيارت امين الله داريم: کساني که در وادي ولايت، مائده هاي معنوي مي خواهند سفره ها پهن شده است. و چشمه ها براي آنها مي جوشد. انسان بايد اول محرم خودش را محاسبه کند. و ببيند که جزو کدام دسته است. دسته اي که امام به آنها نامه نوشته و هنور جواب نداده اند يا کساني که در راه با امام برخورد کرده اند و هنوز تصميم نگرفته اند. امام در راه کوفه به تِرما برخورد کرد. او از کوفه گندم به يمن مي برد. حضرت اوضاع را از او مي پرسيدند، او گفت: اصلا به کوفه نرويد، اوضاع کوفه خوب نيست و شمشيرها برعليه شماست. با من به يمن بياييد و من ده هزار لشکردر اختيار شما قرار مي دهم. امام فرمود: ما بر سرعهدي هستيم اگر مي خواهي با ما بيا. او گفت: من آذوقه ي زن و فرزندانم را در يمن مي گذارم و برمي گردم. حضرت فرمودند: زود بيا. وقتي او برگشت خير شهادت امام را شنيد. اين فرد اهل تاخير بود و اهل سرعت نبود. فرق او با زهير چيست؟ زهير حتي همسرش را هم طلاق مي دهد که پشت سرش تعلقي نباشد. ترما امام را در محاصره مي بيند ولي مي خواهد به خانواده اش آذوقه برساند. آيا ما زهير هستيم يا حر يا حبيب ؟ در زيارت ناحيه ي مقدسه تعبيري دارد.اگر ما با امام حسين(ع) شهيد نشديم بخاطر اين است که ما گيري داشته ايم و بيخود نيست که عده اي در آن زمان بدنيا مي آيند. اگر ما در آن دنيا اجابت مي کرديم در عاشورا حاضر مي شديم. درجايي کوتاه کرده ايم و بدن و زبان مان اجابت نکرده است.فقط گوش مان شنيده، چشم مان ديده و با قلب آنرا اجابت کرده است. زهير و حر، هر دو به کربلا مي آيند ولي حر در لشکر يزد است.عده اي هم دارند طواف مي کنند. و حاجي شده اند و برمي گردند. و عده اي هم در خانه نشسته اند و مي خواهند زندگي شان را بکنند ولي دست شان به خون سيد الشهدا آلوده نشود و بني اميه هم متعرض آنها نشوند. مي خواهند خودشان آزاد باشند حتي اگر ولي شان گرفتار باشد. امام از يکي از اصحاب شان پرسيد که آيا به زيارت جدم مي روي؟ او گفت: من سرشناس هستم و بني اميه مرا تحت نظر دارند، اگر من به زيارت بروم مرا تنبيه مي کنند که ديگران عبرت بگيرند. حضرت فرمود: آيا ياد جدم مي کني ؟ او گفت: بله، به حدي که گاهي حالم بد مي شود و مدتي از غذا خوردن و آشاميدن مي افتم و همه ي اهل منزل متوجه مي شوند که من حالم بد است. امام فرمود: تو از آن دسته افرادي هستي که با خوشي ما خوش و با ناراحتي ما ناراحت هستي. حضرت فرمود: آنجايي که ما در خطر هستيم آنها در خطر هستند و آنجايي که ما در امنيت هستيم آنها در امنيت هستند. عده اي امنيت خودشان را از حضرت جدا کردند و گفتند که چرا ما خودمان را به خطر بيندازيم.

سوال – صفحه 499 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – براي رسيدن به خدا نياز به راه هاي پيچيده نداريم. آيات خدا که ما را به اسماء خدا مي رساند و به ما مي فهمانند که بايد از کدام راه برويم اطراف ما را گرفته اند و شب و روز با ما هستند. ما نبايد از اين آيات غافل باشيم. در اين صفحه داريم: خلقت آسمان، زمين، خلقت انسان و جنبدگاني که در زمين پراکنده هستند و شب و روز از آيات خدا هستند. رزقي که ازآسمان نازل مي شود که رزق ما در آن است(باران) و حيات مجدد زمين و وزش بادها آياتي هستند براي مومنين، يقين آورندگان و تعقل کنندگان. يعني با ايمان، يقين و تعقل مي توان از آيات بهره مند شد. ايمان يک آياتي از جهان را براي ما تفسير مي کند و يقين آيات ديگر و تعقل آيات ديگري را تفسير مي کند.

سوال – فرازي از زيارت ناحيه مقدسه را توضيح بفرماييد.

پاسخ – اگر ما به هر دليلي درعاشورا نبوديم و سپر امام حسين(ع) نشديم، الان بايد جز اين دسته باشيم. در اين فراز به پيکر قطعه قطعه ي حضرت سلام مي شود.مي فرمايد: سلام من سلام کسي است که حُرمات تو را مي شناسد، در ولايت تو به اخلاص رسيده است،در تقرب به خدا از محبت تو بهره جسته و به خدا نزديک شده، بري از دشمن توست، سلام آن کسي که قلب او در مصيبت تو جريحه دار شده است و اشک او در موقع ياد تو سرازير است، سلام آن کسي که فاجعه اي او را فراگرفته است، او را حيران و بيچاره کرده است. سلام من سلام آن کسي است که اگر با تو در سرزمين کربلا بود چگونه بود. ما بايد اين طوري باشيم يعني با اينکه در کربلا نبوديم ولي بايد در نيت و عزم اين طوري باشيم. عزم غير از هوس است. هوس خوب شدن را همه دارند ولي به درد نمي خورد. بايد عزم خوب شدن را داشته باشيم. اگر اخلاق و عرفان و آن حزن ها نباشد اتفاق بعدي نمي افتد. در ادامه مي فرمايد: اگر با تو بودم جانم خودم را سپر تيزي شمشير قرار مي دادم که به تو اصابت نکند. تا اصحاب عاشورا بودند نگذاشتند که کسي از بني هاشم مجروح بشوند. در ادامه مي فرمايد: باقي مانده ي جانش را فداي تو مي کرد، پيش روي تو جهاد مي کرد و يار تو بود، خودش، جسم، جان، مال و فرزندانش را فداي تو مي کرد، روحش قرباني روح تو و اهلش سپر اهل تو مي شدند. چطور مي شود که انسان اين طوري بشود؟ ما بايد به اينجا برسيم. راهش را در فراز بعدي اين زيارت گفته است. فرصت عاشورا براي همه دوستان اهل بيت است. بعضي ها تعلقات شان را قطع کرده اند و الان آماده ي عاشورا هستند. عده اي هنوز آماده نيستند. دراين فرصت کوتاه ده روزه اگر نرسيديم خودمان را طوري بسازيم که روز عاشورا کنار امام حسين(ع) باشيم و خودمان و اهل مان سپر سيدالشهدا باشند. حرف و حديث هم نباشد. بايد ببينيم که الان جان ما با امام است يا خير. در زيارت عاشورا با تضرع مي خوانيم که من با شما باشم. اين کار آساني نيست. حضرت دارد به طرف خدا مي رود و همه ي ما دعوت هستيم. اگر شما از دنيا کوچ کنيد، امام بار شما را مي برد. امام داعي الله است. ما آماده ي کوچ هستيم و بايد خون مان را در کف دست مان بگذاريم. فضاي دستگاه امام حسين(ع) خيلي آماده است و مي شود حُر شد. ما هر چقدر اهل سرعت باشيم باز در روز قيامت غبطه مي خوريم. امام سجاد(ع)مي فرمايد: خداي متعال مقامي به حضرت ابوالفضل مي دهد که همه ي شهدا غبطه مي خورد يعني وقتي حبيب نگاه مي کند مي بيند که بيشتر مي توانست از امام حسين(ع) بهره مند شود. اين يک راه ميانه است. زهير بايد چقدر نماز مي خواند تا به اينجا برسد ؟ آيا حُر با نماز به اين مقام مي رسيد؟ همه ي عمر فرصتي است براي امام رسيدن و بقيه راه، امام ما را مي برد. ما در منظومه ي شمسي هستيم و او ما را با خودش مي برد. ما بايد به امام برسيم. مواظب باشيد که فرصت ها از کف نرود و به امام برسيد. امام علي(ع) مي فرمايد: متقين که شيعيان حضرت هستند مدت کوتاهي صبر کردند و راه طولاني براي آنها مهيا شد.