تاريخ: 4/8/92
موضوع: بررسي نعمت ولايت واکمال دين درروز غدير /اداي حق نعمت ولايت
سوال: تبريک عيد سعيد غدير را خدمت شما داريم. بحث از امامت و ولايت بوده و مي خواهيم امروز از غدير کمي بحث کنيم. منظور خدا از اينکه مي فرمايد: در عيد غدير نعمت خودم را بر شما تمام کردم چيست؟
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صل الله علي محمد و اله الطاهرين. اللّهمّ، كن لوليّك الحجة بن الحسن صلواتک علي و علي آبائه، في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک.
در آيه غدير داريم که «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»(مائده/3) خب منظور چيست؟ خب در اين آيه چند نکته است. اول اينکه خدا مي فرمايد «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن» امروز کفار از دين شما مأيوس شدند. منظور سران کفر است و در روايت هم داريم: فرماندهان شيطان در روز غدير از ابليس تبري جستند، زيرا همه وعده هاي او نقش برآب شده بود. در ادامه آيه مي فرمايد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» که خود اين سه نکته است؛ اکمال دين، اتمام نعمت و دين مورد رضايت خدا قرار گرفت که هر سه بايد بحث شود ولي ما فقط همين اتمام نعمت را بحث مي کنيم. (در ضمن اين روز هم ساعت خاصي نيست بلکه يک روز است و ممکن هم هست مثل شب قدر تکرار شود)
براي اينکه نعمت ولايت امام شناخته بشود از داستان حضرت ابراهيم شروع مي کنيم. خدا مي فرمايد «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين»(انعام/75) ما اين گونه ملکوت آسمان ها و زمين را بر ابراهيم ارائه کرديم. همه موجودات عامل داراي باطن و ملکوتي هستند که داريم «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْء»(يس/83) يعني ملکوت عالم در دست خداست. و تدبير عالم ملک از آنجاست لذا در شب قدر تقدير عالم در ملکوت واقع مي شود و همه آنها را به امضاي حضرت مي رسانند که او هم اما ملکوت است و هم امام عالم ملک. البته ارائه ملکوت عالم به يک پيامبر خواصي دارد که آيه مي گويد: او وارد وادي يقين مي شود و يقين تام وقتي حاصل مي شود که گويا ملکوت به انسان ارائه بشود. تا انسان به روئيت ملکوت عالم نرسد، وارد وادي يقين نمي شود.
در ادامه خدا مي فرمايد «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَبًا قَالَ هَاذَا رَبىِّAA فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الاَْفِلِين» که اين ظاهرا سير خود حضرت ابراهيم است گرچه مي خواهد تعليم سير و سلوک به ديگران هم بکند. مي گويد: تاريک شب شد و در ظلمت شب ستاره اي را از دور ديد و گفت که اين پروردگار من است و وقتي ستاره غروب کرد، گفت که من خداي غروب کننده را دوست ندارم. چيزي که غروب دارد نمي شود به آن دل بست.
استادي مي گفت که با غروب کنندگان سه جور مي شود برخورد کرد: دل ببنديم و وقتي غروب کرد، لوطي گري کني و دل بکني. ديگر اينکه دل ببنديم و وقتي غروب کرد غصه بخوريم. و يا اينکه مردانه از اول دل نبنديم. کسي که عاقل است مي گويد چرا دل ببندم که بعد اگر رفت گرفتار و اسير شوم.
بعد ماه طلوع کرد و گفت که او خداي من است و وقتي غروب کرد گفت: اين نمي تواند خداي من باشد و اگر رب من مرا هدايت نکند، گمراه مي شوم. خورشيد آمد که اين از همه بزرگتر هم بود و باز همين داستان تکرار شد. و بعد هم بيان مي کند که من فقط رو به فاطر آسمانها و زمين کردم.
خب يک تعبير مي تواند اين باشد که حضرت ابراهيم به ستاره پرست ها يا خورشيد پرست ها درس مي داد، که من هم قبول دارم که ما در ظلمات هستيم و نياز به نور رَب داريم. حتي اگر در اين عالم ملک، نور خورشيد و ستاره نباشد ما در تاريکي محض هستيم. ولي خورشيد و ستاره نمي توانند رَّب ما باشند و ما را هدايت کنند و بايد متوجه رب واقعي شد.
اما تعبير ديگري هم مي شود داشت آن هم اين است که ابراهيم(ع) مي خواست تعليم کند که سير ما فقط در اين عالم مُلک نيست که با ستاره و خورشيد بشود همراه شد و در ضمن آنها غروب دارند. خدا بايد خورشيد و ماه و ستاره اي خلق کرده باشد که همه عوالم را نوراني کند و با آن نور در همه عوالم بايد سلوک داشت و غروب نداشته باشد. و بايد به سمت ماه و ستاره اي برويم که غروب ندارند. آن نور هم در قرآن معرفي شده است: «و الشمس و ضحيها و القمر اذا تلاها» که خورشيد نبي اکرم است و پرتوي اين خورشيد، دين نبي اکرم است که عالم را روشن مي کند. قمري که تلو و دنباله او مي آيد و نور آنرا به عالم مي تاباند و دين او را منعکس مي کند وجود مقدس اميرالمومنين(ع) است. در آيات ديگر هم همين معنا هست که «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُون»(نجم/16) که علامات ما ائمه هستيم و نجم وجود مقدس نبي اکرم است.
پس گويي حضرت ابراهيم دارد تعليم مي دهد که ما در هر عالمي که باشيم نياز به نور رب داريم که هدايت ما با اين نور است. و اين نور البته در قالب خورشيد و ستاره و ... تمثل پيدا مي کند و در عوالم ديگر هم تمثل ديگري دارند. پس اگر ايشان رويت در ملکوت داشته از اين نور بهره برده است زيرا همان طور که ديدن در اين عالم علاوه بر چشم، نور هم مي خواهد. در باطن عالم هم همين طور است که هم چشمي مي خواهد که ملکوت عالم را ببيند و هم نوري مي خواهد ملکوت را روشن کند. يعني خورشيدي که نورش از سنخ عالم ملکوت است و ملکوت عالم را روشن مي کند و آن نور نبي اکرم و ائمه معصومين است. حضرت ابراهيم هم گويي خودش مي خواست از طريق اين نور به عرش برود. و با همين نور هم رسيد. مشاهده عالم ملکوت با اين نور ممکن است.لذا جابربن يزيد جوفي که از اصحاب سر است به امام صادق(ع) گفت: چطور خداوند ملکوت را به حضرت ابراهيم ارائه کرد و ما اهل ملک، ملکوت را ببينيم؟ امام اشاره به آسمان کردند و سقف کنار رفت و فرمود: «کذلک» يعني همينطور. اين شأن امام است.
در قرآن داريم که خدا به حضرت آدم گفت که به زمين هبوط کنيد من هدايتي را براي شما مي فرستم، اگر به اين هدايت رو بياوريد، شقي نمي شويد و اگر از آن روي برگردانديد دچار سختي در زندگي مي شويد. تا آيات مي رسد به اينکه کساني که از آيات ما اعراض کردند، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمي»(طه/124) يعني در محشر هم کور مي آيند. بعد سوال دارد که «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنىِ أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا» چرا مرا کور محشور کردي؟ که روايت مي فرمايد که هم قلبش کور است و نمي تواند باطن عالم را ببيند و هم چشمش کور است و نمي تواند ظواهر را ببيند. پس در قيامت فرد مي گويد: خدايا من در دنيا چشم داشتم چرا چشم را از من گرفتي؟ ندا مي آيد که «قَالَ كَذَالِكَ أَتَتْكَ ءَايَاتُنَا فَنَسِيتهََا وَ كَذَالِكَ الْيَوْمَ تُنسى» يعني آيات ما رو به تو آوردند ولي تو از اين آيات غفلت کردي و امروز هم تو مورد توجه نيستي. گويي همين چشمي که به انسان داده شده براي توجه به همين آيات است و آيات در روايات به ائمه تفسير شده است. و اگر اين توجه برود چشم و نور و ... همه برداشته مي شود. پس امام نوري است که ما با آن مي توانيم در همه عوالم سير کنيم.
سوال: اگر در زمان حضرت ابراهيم انوار نبي اکرم بود، پس خود انبياء چه نقشي داشتند؟
پاسخ: چون انبياء حامل ولايت و نور ائمه بودند، خودشان چراغ دان و مشکاة امت هايشان مي شدند. چراغ داني بودند که انوار الهي در آن ظهور پيدا مي کرد و همين را در مورد مومنين هم داريم. آيه نور در سوره نور به نبي اکرم و اهل بيت تفسير شده اند. که نبي اکرم مثل نور خدا و چراغ داني است که انوار الهي در وجودش نازل شده است و همه از اين نور استفاده مي کنند. و ائمه انواري هستند که در بيت نبي اکرم روشن شده اند. پس هر کس بخواهد به روشنايي برسد بايد وارد اين بيت بشود و از اين چراغ استفاده کند. پس ما که در «ظلمات الارض» هستيم و اين ظلمات در آيه ظلمات همين سوره توضيح داده شد که «أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّي»(نور/40) است و ما مثل انسانهايي هستيم که در يک درياي عميق مواج ظلماني گرفتار است و بر فراز اين دريا هم ابرهايي تيره اي هستند. به نحوي تاريک است که اگر دست خودمان را هم بيرون بياوريم نمي توانيم ببينيم که داريم «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور» اگر از آن نوري که گفته شد، به کسي ندهند نور ديگري نيست که او را از اين ظلمات نه در دنيا و نه در آخرت نجات بدهد. لذا در کافي در مورد اين نور داريم «اي اماماً من ولد فاطمه(س)» يعني اگر کسي در دنيا به امام نرسد، تا قيامت در ظلمات است.
پس ما در وادي ظلمات زندگي مي کنيم. براي اينکه بتوانيم از اين وادي خارج بشويم نياز به اين نور داريم که خدا در آيه نور «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة»(نور/35) توضيح داد. بايد سير کنيم تا به سرچشمه نور که خداوند است برسيم. پس سير در وادي نور است و با همان نور خدا هم سير واقع مي شود. ما بايد در وادي نور با امام مان سير کنيم تا بتوانيم به مقام معرفت و لقاء خدا برسيم. بعد قرآن مي فرمايد اين نوري که نازل کرده است «فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه» يعني در خانه هايي آمده که به آنها اجازه رفعت و ذکر داده شده است. از اين خانه ها مي توان بالا رفت و قرب پيدا کرد. و به تعبير روايات اين بيوت سقف ندارد و سقف آن عرش خداست يعني در اين بيت تا عرش مي توان رفت.
سوال: اين بيوت چه هستند؟
در روايات اين بيوت را هم به ائمه تفسير کرده و هم به وجود مقدس انبياء تفسير کرده است. از پيامبر(ص) پرسيدند که بيوت کجاست؟ پيامبر فرمودند: بيوت انبياء است. يعني آن چراغدان و مثل نور که قلب پيامبر است به خانه انبياء مي آيد. لذا هر امتي از طريق پيامبر خودشان به نبي اکرم هدايت مي شوند. يعني انبياء انعکاس دهنده نور رسول اکرم(ص) و اميرالمومنين(ع) در امت شان هستند. لذا داريم که هر مومني که در گذشته دعوت انبياء را قبول کرده، مومن به نبي اکرم و اميرالمومنين هم هست. زيرا ايمان به انبياء در زمان خودش، ايمان به رسول اکرم(ص) هم هست. در روايات هست که انبياء حامل ولايت رسول اکرم(ص) هستند لذا در روايت هست که: امر ولايت ما امر دشواري است و چند دسته آنرا تحمل مي کنند: ملائکه مقربين، انبياء مرسل و بندگان امتحان پس داده خاص خدا. پس بيت انبياء بيت النور است. چون ولايت را پذيرفته اند و حامل نور و ولايت نبي اکرم هستند. مومن هم همين طور است. لذا اين چراغدان و مشکوة در روايات گاهي به مومن تشبيه شده است. چون مومن حامل ولايت ائمه است. لذا در روايت هست که « الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُAA فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّور»(2) مومن همه چيزش نور است. علمش، حرف زدن و راه مومن در قيامت هم نور است.
پس نوري که از بالا آمده و زمين را روشن کرده، امام است و ما با اين نور بايد سير کنيم. ولايت امام هم نور، هم بصر و هم بصيرت ماست يعني همه چيز به امام برمي گردد. سير ما هم با امام است. پس ما به اندازه اي که در وادي نور سير مي کنيم هرچه جلوتر مي رويم اين نور لطيف تر و شديدتر مي شود. پس انوار محبت و معرفت يک جا در نبي اکرم محقق شده است. و از آستان نبي اکرم در بيوت انبياء و اهل بيت آمده است. راه رسيدن به اين معرفت اين است که وارد اين خانه ها بشويم. هر کس هم وارد اين خانه شد «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجَِرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ الله» هيچ تجارتي او را از اين راه و ذکر خدا باز نمي دارد و هر کس که وارد اين خانه ها نشد راه مسدود است. سبيل و نوري نيست که انسان با آن سير بکند.
در همين رابطه در روايات مفصل آمده که ائمه نورالله هستند. ابن حديد در شرح نهج البلاغه نقل مي کند که نبي اکرم فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيَ عَهْداً فَقُلْتُ: يَا رَبِّ بَيِّنْهُ لِي قَالَ: اسْمَع، قُلْتُ: سَمِعْتُ. قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ عَلِيّاً رَايَةُ الْهُدَى بَعْدَكَ، وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي، وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِي»(3) خداوند يک عهدي به سوي من فرستاد. بيانش را خواستم. خدا بيان کرد: علي امام است و ... تا آنجا که علي نور کسي است که من را اطاعت کند. پس سير در وادي طاعت جز با نور اميرالمومنين ممکن نيست. لذا به اندازه اي که انسان در وادي نور سير مي کند به محبت و معرفت مي رسد. لذا در روايات داريم که معرفت امام به کنه نورانيت او، طريق معرفت الله است. اگر مي خواهيد به سمت خدا و نور برويد، بايد با نوري که او فرستاده حرکت کنيد.
در حديث از امام رضا(ع) داريم که اينکه «نعيم» که در قرآن است و به ولايت تفسير شده است حضرت توضيح مي دهند که چرا نعمت، جريان ولايت است. مي فرمايند: «بنا انقذ الله عباد من الضلالة» خدا با ما مردم را از ضلالت بيرون آورده است. «بنا بصرهم من العمي» همه در وادي کوري هستند. نور امام بصيرت مي دهد و همه را از کوري بيرون مي آورد. «بنا علمهم من الجهالة»(4) همه در وادي جهالت هستند. اگر نور و علم امام نتابد همه در جهالت، ضلالت و کوري و سردرگمي و ابهام هستند. لذا نور امام است که وادي توحيد را براي انسان روشن مي کند لذا اين جريان ولايت نعمت است. وقتي در روايت فرمود که چرا ولايت شما نعمت است فرمود: چون هر کس حق اين نعمت را ادا کند، به بهشت مي رسد.
خدا مي فرمايد «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَار»(ابراهيم/28) پيامبر ما، نديدي آنهايي که نعمت خدا را به کفر تبديل کردند و قوم خودشان را حلول به دار و وادي هلاکت و جهنم دادند. آنجا بد قرارگاهي است. پس وقتي اين نعمت تبديل به کفر شد، قومي که دنبال آنها حرکت مي کنند وارد جهنم مي شوند. و اين «يصلونها» عذاب ديگري است. در کافي داريم از اميرالمومنين داريم ذيل همين آيات که «مَا بَالُ أَقْوَامٍ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَدَلُوا عَنْ وَصِيِّهِ لَا يَتَخَوَّفُونَ أَنْ يَنْزِلَ بِهِمُ الْعَذَاب»(5) چه شد که آنها سنت رسول خدا را تغيير دادند و از وصي او عدول کردند؟ کفران نعمت يعني عدول از مسير حضرت که نعمت الهي بود که همان «اليوم اکملت لکم دينکم» است. بعد حضرت اين آيه را خواندند. بله اينها با اينکار قوم خود را وادي هلاکت بردند. بعد حضرت مي فرمايند: اين نعمت ما هستيم. «نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَة» همه فائزين روز قيامت با ما فائز مي شوند. و اين فوز هم در قرآن آمده است. در سوره آل عمران مي فرمايد: همه به قيامت مي روند و «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ»(آل عمران/185) هر کس از آتش جهنم دور بشود و وارد بهشت مي شود او فائز است. آنهايي که از جهنم دور مي شوند و به بهشت مي روند با نور امام وارد بهشت مي شوند. اين همان است که «نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم»(تحريم/8) وقتي فائزين در محشر حرکت مي کنند نورشان با آنها حرکت مي کند و آنها را به بهشت مي برد و سير در بهشت مي دهد. و اينکه داريم همه بايد وارد جهنم بشوند، آن کسي که آنجا سير و نجات مي دهد، نور امام است.
سوال: پس اگر اين نعمت اينقدر بزرگ است اداي حق نعمت بزرگ امام به چيست؟
جواب: ساده ترين سطح آن، حرف گوش کردن است. اين شروع وادي است که اگر آن امام است، او را به امامت قبول کند و او را واجب الطاعة بداند و دنبال آن حرکت کند. استقامت در مسير ولايت کردن هم مهم است. پس هم اقرار و هم استقامت کنند که «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون»(فصلت/30) پس نعمتي که خدا به ما داده حقيقتا اين نعمت است. اينکه در سوره رحمان مرتب مي گويد «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان» حضرت مي گويند بزرگترين آلاء و نعمت ها ما هستيم.
پس نورالهي در بيوتي آمده است که بيت نبي اکرم اصل آن است و فروع آن بيت انبياء و ائمه هستند. حتي بيوت انبياء به ولايت تفسير شده است. در قرآن حضرت نوح به خدا فرمود «رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنا»(نوح/28) خدايا مرا بيامرز، پدر و مادرم را بيامرز و هرکس با ايمان وارد بيت من شد او را هم بيامرز. خب اين کدام بيت است؟ در کافي دارد حضرت فرمودند «هي الولاية» کسي که وارد ولايت بشود، وارد بيت انبياء شده است. در ادامه روايت، آيه تطهير را معنا کرده اند که «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْت»(احزاب/33) که اهل البيت ما و ولايت ماست. هر کس وارد محيط ولايت بشود وارد بيت نبي اکرم شده است. وقتي مي خواهيد وارد حرم امام رضا(ع) بشويد مي خوانيد که «اللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلَى بَابِ بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلَام» يعني يکي از دربهاي بيت نبي اکرم است و از اينجا وارد وادي ولايت مي شويد. لذا نعمتي که خدا در اين عالم نازل کرد، آن نور توحيدي است که نازل شده که وجود مقدس امام است و مي شود با اين نور تا اقصي درجات سير کرد.
سوال: خب اينکه جريان سير با اين نور است. اما در روز غدير چه اتفاقي افتاد؟
جواب: اولا اينکه اگر نبي اکرم به دنيا نيامده بودند، قرآن و اهل بيت هم به دنيا نمي آمدند و اينکه فرمود «اني تارک فيکم الثقلين» که دو يادگاري از خود مي گذارم؛ که البته هيچ کس نمي تواند در اين حديث مناقشه کند با هر مبناي حديثي. چندين متر فقط نوشته اسناد اين روايت است. پس حضرت با خودشان اين دو خير را آورده اند و باقي گذاشته اند. لذا اگر ايشان نبود نه قرآني بود که مهيمن بر همه کتب است و نه اهل بيت ايشان که مهيمن بر همه اوصياء هستند. پس اگر اتفاقي در غدير رخ داده، بدست نبي اکرم افتاده است. حضرت 23 سال کار کردند و قرآن را آوردند. ولي هنوز همه درهاي معرفت و توحيد گشوده نشده است. روز عيد غدير روزي است که بدست نبي اکرم، درهايي از وادي ولايت گشوده شد که تا قبل از آن مسدود بود. لذا «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُم» يعني همين؛ نه اينکه محرماتي در باب خوردن گفته شد.
همينطور که اميرالمومنين(ع) فرمود که من در غار حرا بودم و وقتي پيامبر مبعوث شد ناله شيطان را شنيدم که «سمعت رنة الشيطان» و با بعثت پيامبر ابليس مأيوس شد که پرستش بشود. در غدير هم وقتي درهاي ولايت اميرالمومنين گشوده شد و مراتبي از اين نعمت که قابل دسترسي نبود، قابل دسترسي شد. يعني انبياء هم درها را به وادي ولايت باز مي کردند، ولي درهاي آنها محدود بود. اين در از حجاب انبياء گشوده مي شد. اين در، در روز غدير بي حجاب گشوده شد. باب مراتبي از حقيقت اميرالمومنين به سوي عالم گشوده شد. لذا در غديريه درهايي گشوده شد که قبلا گشوده نشده بود.
خب ما گفته بوديم که شب قدر شب نزول قرآن است. ماه رمضان ماه نزول قرآن است. يعني بجاي اينکه ما بالا برويم قرآن پايين آمده است. لذا خواندن يک آيه قرآن، ثواب يک ختم قرآن را دارد. اين کار هر سال در ماه رمضان تکرار مي شود و اين نسيم مي وزد و اين نسيمي است که از آن شب قدر بر ما نازل مي شود. لذا اين شب از هزار ماه بهتر است. در غدير هم درهايي از ولايت گشوده شده و اين درها باز است و هر سال که غدير مي شود، تجلي از آن حقيقت غدير در عالم ما مي آيد. لذا با اين تصوير حالا اعمال روز غدير را نگاه کنيد. دو رکعت نماز روز غدير و سجده شکر و دعاي غديريه. خدا درهايي را در اين روز باز کرده است. اين نکته را گفته ام که راههاي سلوکي که در يک موقف خاص است را بايد در دعاهاي آن موقف پيدا کنيم.
پس امام نور الهي است که خدا نازل کرده و ما بايد خودمان چراغ دان بشويم و ديگران از ما نور بگيرند. فرمود: مومن مشکاة نوراست. لذا «اتقوا فراسة المومن فانه ينظر بنورالله» مومن با نورالله سير مي کند چون از نور ما خلق شده است و مثل ماه، که نور خورشيد را مي تاباند نور ما منعکس مي کند. اگر امام کلمه حيات است ما هم بايد کلمه حيات بشويم. و اگر امام کلمه طهارت است، ما هم بايد با اتصال به امام طهور شويم تا نفس ما به هر کس مي خورد طاهر شود. ما بايد نور شويم تاAA جلوي هر کس که راه مي رويم چراغ باشيم. نفس و کلام ما راه خدا را براي مردم روشن کند. ما بايد سرچشمه حيات باشيم. مومن بايد اين طوري باشد و اينها در غدير تمام شده است. در غدير باب نور و طهارت و ... ولايت باز شده است و ما در غدير مي توانيم از باب هايي که بسته بود وارد شويم. لذا در غدير همه درهاي بهشت باز مي شود. اين روايت از رسول خدا(ص) است که مرحوم صدوق در صفات الشيعه نقل کرده اند: که هر کس اميرالمومنين را دوست بدارد در دنيا از حوض کوثر و شجره طوبي مي خورد. و هشت در بهشت بر او باز مي شود. اميرالمومنين باب الله است که ابواب آن در غدير باز شد و بسته هم نشده است. و دست شيطان نمي رسد که اين باب را ببندد لذا ياس ايجاد شده است. حريم آن درها رفيع تر از آن است که شيطان بتواند آنرا ببندد.
سوال: در خدمت آيات 34 تا 47 سوره مبارکه زخرف هستيم که در صفحه 492 قرآن کريم است. توضيحي بفرماييد.
پاسخ: اينجا داريم که اگر نبود که مردم امت واحده بشوند(يعني يک امام و يک دين دارند) ما براي کساني که کافر به خداي رحمان هستند (که کفار غرق در رحمانيت خدا هستند. ولي اينها به همين خدا کافر هستند) آنقدر نعمت مي داديم که غرق در آن شوند. سقف هايي از نقره در خانه ها و نردبان هايي که با آن بالا روند و بر سقفها و عرش هايشان بنشينند، خانه هايشان را با درهاي بسيار و تخت هاي مجلل براي تکيه دادن و استراحت کردن وانواع زيوزآلات هايي همAA به آنها مي داديم. ولي همه اينها متاع دنيا است و آخرت نزد پروردگار است و مقام «عند الرب» است. پس کسي که در دنيا کافر به رب هستند، دست شان به دنيا مي رسد. ولي آخرت براي متقين است. يعني اگر شما مومنين کافر نمي شديد بيش از اين به کافران متاع دنيا مي داديم. لذا در روايت هم داريم که خدا متاع دنيا را به همه داده است ولي ولايت ما را به کساني داده که آنها را دوست دارد. يعني آنقدر دنيا به اينها مي داديم که حد نداشت. ولي مقام عندالرب و آخرت را به هر کسي نمي دهند. لذا داريم که آخرت، ولايت ماست. ولايت ما مقام عند الرب است که اين نعمت از آن متقين است. ولي دنيا ولايت دشمنان است و بدست آنها هم مي رسد.
پس خداوند نعمت حقيقي که ارزش دارد و به شاکرين و عابدين مي دهد، نعمت ولايت است که دارالاخره است و همين است که دارالحيوان است و همه ما بايد وارد اين دار بشويم. اين دنيا که «لعب و لهو» است. انسان در دارالدنيا با اينکه پير شده است مشغول بازيگري است لکن بازي گاهي با اسباب بازي است و گاهي با موشک فضاپيما ولي آدم ها همان قدر کوچک هستند فقط بازيگري آنها وسيعتر شده و دعواشان شديدتر. پس بايد وارد دارالاخره شد که اين ولايت آنهاست. و اين همين الان هم هست و عده اي در دارالاخره هستند و همين الان از حوض کوثر و شجره طوبي مي خورند.
اين را هم بدانيد که شجره طوبي اميرالمومنين است. در زيارت ششم حضرت داريم «السلام علي الشجرة طوبي». اينکه داريم در اول ماه رجب شجره طوبي شاخه هاي خود را فرود مي آورد و مي گويد به من متمسک شويد و آنها را بالا مي برد حقيقت حضرت امير(ع) است. اينکه در قرآن دارد که کلمه طيبه مثل درختي است که ريشه دارد و اصل آن در زمين ثابت است. در روايت داريم ريشه خود ائمه هستند و آنها در مقام ثبات هستند و فرعشان در آسمان است که ولايت آنهاست. و دائما هم ميوه مي دهد که ميوه آن علم آنهاست. اگر کسي وارد ولايت آنها شد و سماواتي شد، از ميوه آن که معارفو علوم شان است، استفاده مي کند و به همان اندازه هم درجه دارد.
پس با حضرات معصومين درها گشوده شده است و يکي از درها ابواب معارفي است که گشوده شده است. که همه معارف در کلمات آنهاست. امام صادق(ع) از امام باقر(ع) مي فرمايند: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِم»(6) مي خواهي بداني که شيعه چقدر درجه دارد ببين که چقدر روايات ما را مي داند. همه درجات با معارف است. من يک نمونه فقط بيان مي کنم. شما تفاسير مختلف ادبي و علمي و فلسفي و عرفاني را ببينيد. بعد نگاهي بر تقاسير روايي ما بياندازيد که چه ابوابي را بروي معرفت قرآن باز مي کنند. اگر امام محرم اسرار خداست و آيات قرآن در قلب اوست، باب قرآن با امام گشوده مي شود. نمي شود به علم قرآن رسيد مگر با امام. يکي از ابوابي که در غدير گشوده شد همين است.
اينکه مي فرمايد: «اتممت» همان ولايت نبي اکرم است. اين ولايت نازل شده بود ولي تمام نشده بود. همه درهاي ولايت نبي اکرم در غدير بدست خود حضرت، از آستان اميرالمومنين گشوده شد. مگر خود حضرت نفرمود «انا دار الحکمة و علي بابها» که من شهر علم و حکمت هستم و علي در آن است. پس درهاي علم حضرت گشوده نمي شود مگر با گشوده شدن ولايت اميرالمومنين. پيامبر در غدير درهايي از علم خودشان بدست خودشان از خانه اميرالمومنين گشودند که حتي انبياء هم اين درها را باز نکرده بودند. دعاي ما هم اين باشد که : خدايا به حق محمد و آل محمد ما را قدردان نعمت ولايت نبي اکرم و اهل بيت شان قرار بده و انوار ولايت و معرفت آنها را که معرفت و بندگي خودت است در قلوب همه ما منور بفرما.
پي نوشت ها:
(1) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 361
(2) الخصال، ج1، ص: 277
(3) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 245
(4) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817
(5) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 250
(6) معاني الأخبار، النص، ص: 1