اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

92-04-22-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري- بهره گيري از ماه رمضان

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين مير باقري
موضوع: ماه مبارک رمضان

تاريخ: 22/4/92
سوال: چطور مي توانيم از لحظه لحظه ماه رمضان، از اين روزها و شب ها نهايت استفاده را ببريم؟
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اللهم کن لوليک الحجه ابن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعه و في کل الساعه وليا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دليلا و عينا حتي تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فيها طويلا و هب لنا رافته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزاً عندک.
دو نکته را من ابتدا اشاره مي کنم. يکي اينکه برخورداري از ماه رمضان بدون معرفت به اين ماه ممکن نيست. اين ماه مثل بقيه ي ايام ظاهري دارد و باطني. کساني که اهل ظاهر هستند هيچ فرقي بين اين ماه با ماه هاي ديگر نمي بينند. ولي اگر کسي راه به باطن و ملکوت اين ماه داشته باشد، مي فهمد که آنچه در باطن اين ماه مي گذرد کاملاً متفاوت است. نمونه اش آن چيزي است که وجود مقدس نبي اکرم صل الله علي محمد و آله و سلم در آن خطبه معروف آخر ماه شعبان شان در معرفي اين ماه فرمودند. حضرت در واقع باطن اين ماه را دارند توضيح مي دهند. نه تشبيه است، نه مجاز است، نه کنايه. آنچه مي بينند از باطن اين ماه، با آن چشم باطن بيني که دارند توضيح مي دهند. «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّه »(1) خداي متعال سفره اي پهن کرده در اين ماه، مهمان خوانه خداست و ضيافت تامي براي اوليا خودش و بعد به تبع براي همه مومنين و خوبان عالم دارد. شهري است که درهاي بهشت به روي شما باز شده است و درهاي جهنم به روي شما بسته شده است، باطن ماه است واقعا. شعبي از بهشت جاري است در اين ماه. در واقع باطن ماه رمضان يکي از منازل بهشت است و درهاي جهنم بسته شده، شياطين در غل و زنجير هستند. شياطني که ما را محاصره مي کنند، وسوسه مي کنند.پس بايد باطن ماه رمضان شناخته بشود و بايد تلاش کنيم که به اين ماه ورود کنيم.
نکته دوم اين است که ورد به اين مشاهد اذن دخول مي خواهد. خوش به حال کساني که از ماه رجب مشغول بوده اند و اذن ورود به اين ماه را گرفته اند. يعني جزو رجبيون بوده اند و ماه شعبان را خوب پشت سر گذاشته اند و شفاعت نبي اکرم را بدست آورده اند و مطهر و پاک، خالص، با توکل به خدا (بر اساس آن روايتي که از امام رضا عليه السلام نقل شده در جمعه آخر ماه شعبان مرحوم صدوق در عيون اخبار الرضا نقل کرده) با توکل ظاهري و باطني وارد ماه رضمان شده اند. ورود به اين ماه توکل مي خواهد. اذن دخول اين ماه، ماه شعبان و رجب است. اگر کسي سلوک اين دو ماه را کرده باشد با طهارت و توکل وارد ماه رمضان مي شود. توکل فقط براي عبور از سختي هاي دنيا نيست. چالش ها و سختي هاي راه سلوک خداي متعال جز با توکل به خدا سير شدني نيست. شيطان وسوسه مي کند و هجوم هاي سنگيني براي سالکين پيش مي آورد که اگر کسي اهل توکل نباشد حتما مبتلا به ترديد و وسوسه و شک خواهد شد و عقب نشيني مي کند. اين کليت اين ماه است.
کسي که اين مقدمات را طي نکرده است و مي خواهد وارد ماه رمضان بشود تنها چيزي که برايش مي ماند توجه به فضل خداست.در دعاي مکارم الاخلاق تعبير جالبي است که مبدا جوشش اميد در انسان است. «الهيعِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَ فِيمَا أَنْكَرْتَ تَغْيِير»(2) خدايا آنچه از من گذشته و فوت شده، تدارکش در نزد توست. اگر کسي به مقام عند الله راه پيدا کند و دستش به آنجا برسد، همه فوت شده ها تدارک مي شود. «عندک ما فات خلت» براي همه فوت شده ها يک جايگزيني اينجا هست. «و في ما انکرت تغيير» آنچه تو نمي پسندي تغييرش در دست توست. مي تواني تغيير دهي و بدي ها را تبديل به حسنات کني. تمام سرمايه کساني که اذن دخول ها را نگرفته اند و آن تحيرها را پيدا نکرده اند اين است که اعتمادشان به فضل خدا باشد، و خاضعانه از خداي متعال بخواهند که درهاي اين ماه را به روي شان باز کند و وارد حقيقت ماه رمضان بشوند. قفل هايي که به قلوب ما هست باز کنند. چشمم و قواي ما، دست و پاي ما ان شاءالله باز شود، درهاي ماه رمضان هم باز شود و با تمام وجود قواي ما ورود به ماه رمضان پيدا کند و بر سر اين سفره بنشينيم و از اين خوان الهي متنعم بشويم.
يک پيشنهادي مي دهم به بينندگان عزيز، حتما تلاش کنند انجام دهند.دو تا دعا در صحيف وجود دارد که مستحب است در شب اول ماه و روز اول ماه رمضان خوانده شود و دعاي ديگر در شب آخر ماه رمضان يا روز آخر ماه رمضان خوانده شود: دعاي ورود به ماه رمضان ودعاي وداع با ماه رمضان. اين دو دعا را خودتان به دقت ملاحظه بفرماييد. و ببينيد امام سجاد عليهم السلام چه تنبهاتي را به ما در آغاز اين ماه دادند. با اين تنبهات امکان ورود به ضيافت و بهره مندي از ماه رمضان در هنگام ورود و آغازش فراهم مي شود. توجهات و تنبهاتي که انسان بايد پيدا کند تا بتواند به اين ماه رورود پيدا کند و از سفره گسترده اين ماه متنعم شود، در اين دعا وجود دارد. در دعاي وداع هم توجهاتي است که انسان هنگام خداحافظي از اين ماه، اگر بخواهد دست پر از اين ماه جدا شود بايد داشته باشد حتي اگر در اين ماه استفاده نکرده باشد.حضرت راه هايي ياد داده اند که حتي اگر در ماه نتوانستيد از ماه رمضان متنعم بشويد، از اين خوان الهي، سفره زيارت خدا بهره مند باشيد، در موقع وداع چه توجهات و تنبهات و درخواست هايي داشته باشيد که بتوانيد دست پر از ماه رمضان جدا شويد. اين دعا را بخوانيد و تأمل کنيد تا اين حالات در ما بوجود بيايد تا بتوانيم هم از ورود به ماه رمضان بهره مند بشويم، هم با خداحافظي از ماه رمضان دست پر از اين ماه فاصله بگيريم. ان شاء الله.
نکته ديگر اينکه سعي کنيد که فرصت هاي اين ماه را فوت نکنيد. فرصت ها مترصد نمي ماند تا ما خودمان را آماده کنيم. ما بايد خودمان را آماده کرده باشيم و اهل سرعت باشيم تا فرصت ها از دست نروند. شب قدر نزديک است. ماه رجب و شعبان گذشته طوري فرصت ها را مغتنم بشماريم که ان شاء الله براي ورود به شب قدر و تنعم از آن آماده بشويم.
سوال: راهکارعملي براي استفاده از نعمت هاي ماه رمضان چيست؟
پاسخ: وجود مقدس نبي اکرم صل الله عليه و آله و سلم در آغاز خطبه ي شعبانيه بعد از اينکه فضيلت هاي ماه رمضان را گفتند، تنبه دادند که از خداي متعال درخواست کنيد با دلهاي پاک و نيات صادق اين دو توفيق را به شما بدهد: روزه ي ماه رمضان و تلاوت قرآن. روزه اين ماه، روزه عموم هست و روزه خواص و روزه اخص خواص. در روزه ي عموم، از چيزهايي که روزه باطل مي کند، براي خدا اجتناب مي کنند، دهان و دامن شان را کنترل مي کنند. روزه خواص اين است که همه قوايشان روزه است. روزه ي اخص خواص روزه اي است که قلبشان از غير خداي متعال پاک مي شود. و همه ي وجودشان متوجه حضرت حق مي شود. انشاءالله اين روزه را از خداي متعال بخواهيم که با همه ي مراتبش نصيب ما بشود.
يکي از ويژگي هاي ماه رمضان که ناظر به باطن ماه هم هست، که قرآن ماه رمضان را با اين وصف توصيف مي کند، «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن»(بقره/185) اولا در روايات ديديد در محضر حضرت کسي مي گويد رمضان. پيامبر فرمود که نگوييد رمضان، بگوييد شهر رمضان. زيرا رمضان از اسماء الله است. ظرف وجودي قرآن در اين ماه است. حقيقت قرآن در عالم بالاست. همانطوري که امام به تعبير امام رضا در آن حديث نوراني شان که « الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَم »(3) امام مثل خورشيد طلوع کرده اي است که با نور خودش عالم را روشن کرده است ولي «و هو بالافق بحيث لا تناله الايدي و الابصار» خود امام در افقي است که نورش به شما مي رسد ولي خودش را نه چشمها شکار ميکنند و نه دست ها. قرآن هم همين طور است. کسي نمي تواند طمع در منزلت قرآن بکند مگر نبي اکرم و اهل بيتش که آن منزلت قرآن را خداي متعال رزق آنها قرار داده. پس قرآن که در آن مقام عالي است بايد تنزل پيدا کند تا ما بتوانيم به ثمرات و برکات قرآن برسيم و ميوه هاي اين شجره طيبه را بچينيم و قلب ما و قواي ما از رزق قرآن بهره مند بشود. ماه رمضان ماهي است که خداوند قرآن را نازل کرد. بنابراين اين ميوه ها در دسترس ما هستند.و ما مي توانيم از ثمرات قرآن در اين ماه بهره مند بشويم.
وقتي قرآن شجرات و ثمرات بهشت را توصيف مي کند مي فرمايد «قطوفها دانيه» ميوه هاي بهشتي نزديک هستند به اهل بهشت يا «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً»(انسان/14) ميوه ها رام اهل بهشت هستند. در مورد قرآن اين تعبير البته دقيق نيست. ولي درماه رمضان ميوه هاي اين شجره طيبه در دسترس هستند. اينکه تاکيد شده است که خواندن يک آيه در اين ماه ثواب يک ختم قرآن را دارد و شما را به اندازه ي يک ختم قرآن راهبري مي کند، نکته اش اين است که قرآن به اين ماه نازل شده است و بنابراين يکي از بهترين نعم اين ماه که ما بايد از آن بهره مند شويم و از آن غافل نشويم قرآن است.
حقيقت قرآن چيزي وراي اين مرکب روي کاغذ و اين آوا و الفاظ و اينهاست، گرچه اين لباس را پوشيده. مثل پيامبر که اسم اعظم اعظم الهي است که «وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُون»(انعام/9) لباس بشر پوشيده وآن گوهراست که آن مقامات نبوت را دارد. قرآن هم همين طوراست با اينکه در قالب الفاظ تنزل پيدا کرده است يک حقيقت متعالي است. ما بايد کاري کنيم که به حقيقت متعالي راه پيدا کنيم و قدم به قدم وارد وادي نور قرآن بشويم و با قرآن سلوک کنيم تا در اين ماه درهاي باطن قرآن بسوي ما گشوده بشود. يعني درهاي سماوات قرآن. يعني قرآن حقيقتي است که بين ما و خداي متعال است. يعني همه عواملي که بين عبد و خداي متعال هست با نور خود قرآن پر شده. ما بايد همراه اين ريسمان و حبلي که بين ما و خدا است سلوک کنيم تا به حضرت حق برسيم. سير در درجات قرآن و گشوده شدن درهاي باطن قرآن و سوامات آن به روي انسان در اين ماه براي ما ميسر است و در شب قدر که قلب ماه رمضان است «انا انزلناه في ليله قدر» کساني که اهل ماه ر مضان و شب قدر باشند حقايق قرآن بدست ولي الله به آنها مي رسد که اين رزق براي اهالي شب قدر است که درهاي باطني قرآن به سوي اولياء خدا گشوده مي شود. بنابراين در اين ماه ما بايد تلاش کنيم که به قرآن راه پيدا کنيم. و درهاي قرآن به سوي ما گشوده بشود.
براي اينکه درهاي قرآن بسوي ما گشوده بشود ما بايد از کثرت تلاوت قرآن همراه تواضع در حضور قرآن شروع کنيم. همانطوري که وادي ولايت، وادي توحيد است و باب نجات ماست که اگر کسي از آن در وارد شد، عنانيت نفس، استکبار و شرکش و گناهانش زدوده مي شود، ولي انسان بايد در حال سجده وارد بشود که اگر کسي در اين وادي تواضع در مقابل خليفه الله نکند اصلا ورود به وادي خلافت واقع نمي شود. قرآن هم همينطور است. پس در مقابل اين کتاب عظيم الهي، اين کتاب با جلالت بايد تواضع و خشوع بشود. اگر با تواضع و خشوع رو به قرآن آورديم، درهاي قرآن به سوي ما باز مي شود. وگرنه با درهاي بسته مواجه مي شويم. يعني تلاوت مي کنيم ولي چيزي از قرآن نصيب ما نمي شود.
اينکه اين تواضع چطور محقق مي شود يک قدمش اين است که ببينيد قرآن مثل حرم ائمه که وادي نور است و اگر کسي وارد آن بشود، مي شود «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاة»(نور/37) اگر کسي وارد ولايت امام شد، مي شود اهل الذکر. و دائما مشغول خداست، بازار، اداره، کتابخانه، آشپزخانه اش هم مسجد است. و به عکس اگر کسي وارد آن بيوت نور نشد، مسجد او هم محل لهو و لعب است. قرآن هم همين طور است. قرآن بيت النور الهي است، انوار هدايت الهي در آنجا نازل شده. «هدي للناس» است، «هدي للمتقين» است. پس اگر کسي وارد به بيت القرآن شد، به وادي هدايت دست يافته است. منتها همان طور که حرم امام اذن دخول مي خواهد قرآن هم به نظر من اذن دخول مي خواهد. بدون اذن دخول نمي شود وارد قرآن شد. به در بسته مي خوريم. اذن ورود به حرم امامان توجه به مقامات اين حرم و اجازه ي گرفتن ورود به اين مقامات است. قرآن هم همينطوري است. قرآن هم مقاماتي دارد. اگر انسان به مقامات قرآن توجه نکند، مي خواهد وارد کجا بشود؟ اگر کسي خيال کرد قرآن يک مرکب روي کاغذ است، قرآن آدرس است يعني خداوند مقصد است و با اين آدرس به خدا مي رسيم، اگر کسي از قرآن اينگونه تلقي کند طبيعي است که نمي تواند از قرآن برخوردار شود. قرآن خود راه و خود هدايت است. خود سبيل ما به سوي خداست سير ما در همه درجات قرب، سير در نورانيت و باطن قرآن است. به هراندازه که درجات باطني قرآن به روي ما گشوده بشود و تجلياتي از حقايق قرآن در قلب ما وارد بشود، ما درجه داريم.
در روايات هست که درجات بهشت به اندازه ي آيات قرآن است يعني همه ي مقامات بهشت مقامات تنزل قرآن است. کما اينکه مقامات تنزل نبي اکرم و اهل بيت اش هم هست. در روايات داريم «اقْرَأْ وَ ارْق »(4) روز قيامت انسان به اندازه اي که حقيقت قرآن در او محقق شده است، قرآن را تلاوت مي کند و بالا مي رود. البته مي دانيد در آنجا حفظيات ظاهري خيلي کارگشا نيست زيرا حفظيات از دست مي رود. اگر حقيقت قرآن در او محقق شده است به همان اندازه مي تواند تلاوت قرآن بکند. و به همان اندازه اذن ورود به درجات بهشت را پيدا کند. درجات بهشت، درجات قرآن است. نه اينکه نعمت هاي ظاهري بهشت را انکار کنيم، نه، آنها تجسد حقايق قرآنند. تجسد پيدا مي کند و در هر مرتبه اي متناسب با خودش. و مي شود بهشت. بهشت مومنين، بهشت متقين و بهشت اهل قرآن.
اگر کسي اهل قرآن شد و قرآن را با ادب حضور و خشوع خواند، روايت در کافي شريف داريم که کسي که قرآن را از اول تا آخر ختم مي کند «فَكَأَنَّمَا أُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ بَيْنَ جَنْبَيْه »(5) نبوت بين دو پهلوي او درج مي شود اِلا اينکه پيامبر نيست. يعني معارف نبوتي که در قرآن است به او عطا مي شود، اگر کسي اهل القرآن شد. و اگر کسي اهل قرآن نشد، از اول تا آخر قرآن را تلاوت مي کند ولي هيچ بهره اي از قرآن ندارد. بلکه در روايت هست قرآن از کسي که اينطور تلاوت مي کند تبري مي جويد و او را لعن مي کند. پس اگر ما در اين ماه اهل قرآن شديم و به خصوص کثرت تلاوت همراه با انس داشتيم، ادب حضور داشتيم، اگر اذن دخولي داشتيم و ورود به ساحت قرآن پيدا کرديم و درهاي قرآن و سماوات قرآن به روي ما گشوده شد، آن وقت رزق هاي سماواتي هم خواهيم داشت زيرا رزق هاي قرآن رزقهاي سماواتي است. رزق هاي ولايت رزق هاي سماواتيان است. «مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء»(ابراهيم/24) کلمه ي طيبه مثل درخت پاکي است که ريشه اش در اعماق هستي است و شاخ و برگ آن در سماوات است. «توتي اکلها باذن ربهم کل حين» دائما ميوه مي دهد. منتها سماواتيان از رزق قرآن، رزق توحيد، رزق کلمه طيبه که اهل بيت اند به تفسير روايات، برخوردار مي شوند. ثمرات ولايت نبي اکرم و اهل بيت، ثمرات قرآن دائمي است منتها براي کساني که در سماء ولايت و قرآن زيست مي کنند و درها به روي آنها باز شده است. تا ما زميني هستيم، درها بسته است. روايت عجيبي داريم که «إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا»(6) مومن وقتي از دنيا تخليه مي کند، رفعت پيدا مي کند. سماواتي مي شود و رزق سماواتي ها به او مي رسد. «فوجد حلاوه حب الله» و شيريني محبت خدا را مي چشد. تا انسان به دنيا تعلق دارد، و «قعدت بي اغلالي»(7) باشد درهاي آسمان گشوده نمي شود. وقتي درهاي آسمان گشوده شد انسان رزق هاي آسماني ها را مي خورد. ملائکه هم رزق مي خوردند. در روايت داريم که رزق بعضي از ملائکه تسبيح و بعضي تحليل است.
در کامل الزيارات داريم که در روز قيامت براي زائران امام حسين(ع) سفره هايي از نور پهن مي کنند. «علي موائد النور»(8) اين چه رزقي است که باطنش نور است و ظاهرش را هم انسان ميخورد؟ قرآن اين طور است. اگر کسي بخواهد درهاي قرآن به روي او گشوده بشود، بايد اذن دخول قرآن را بخواند. دو تا دعا هست که حتما آن را بخوانيد. يکيدعاي ورود به قرآن که مرحوم محدث قمي اين دعا را در اعمال شب اول ماه رمضان نقل کرده. چون تلاوت قرآن از شب اول ماه رمضان شروع ميشود، دعاي تلاوت قرآن را در همان شب آورده اند.. اين دعا از امام صادق عليه السلام است.اين اذن دخول قرآن است.
دعاي ديگر از امام سجاد(ع) در صحيفه ي سجاديه است که دعاي ختم قرآن است يعني وقتي قرآن را تمام کرديد اين دعا را بخوانيد. خوب است که وقتي اين دو دعا خوانده مي شود مقايسه اي بين توجهاتي که انسان در وروديه به قرآن پيدا مي کند براي اينکه بتواند به رزق قرآن برسد و درهاي قرآن به رويش گششوده شود، با تنبهاتي که انسان در ختام قرآن پيدا مي کند براي اينکه آن حقايق در او متحقق و ماندگار شود، انجام شود. خلاصه مقايسه اي بشود بين آغاز قرآن و ختام قرآن. سلام قرآن و خداحافظي قرآن. اين دو دعا را بايد حتما بخوانيم.
دعاهاي افتتاحيه متعددي داريم. اين دعاي افتتاحيه اي که از امام سجاد است اين است «اللهم اني اشهدک»کسي که قرآن را باز مي کند ممکن است که بگويد مرکب روي کاغذ است يا تجربيات باطني نبي اکرم است. از اين حرف هاي جديدي که زده مي شود و واقعا بي معناست که عدل پيدا مي کند و بعد تجربيات باطني درست مي شود. نه اينطور نيست. کسي که قرآن مي خواند بايد بگويد «اللهم اني اشهد» من گواهي مي دهم، من به اين شهود از قرآن رسيدم که «ان هذا کتابک» اين کتاب توست و منسوب به توست، حالا اين انتساب به اندازه يک کتاب خودش حرف دارد. «اشهد ان هذا کتابک المنزل من عندک»(9) از محضر تو تنزل پيدا کرده، «المنزل من عندک علي رسولک» آن کسي که کتاب بر او نازل شده است رسول توست، يعني اگر انسان اين را نفهميد که اين کتاب، کتاب نازل شده خداست بر رسولش، آن کسي که همه رسالت ها براي هدايت همه عوالم بر دوش اوست. «المنزل من عندک علي رسولک محمد ابن عبدالله صل الله عليه و آله و کلامک الناطق علي لسان نبيک» کلام توست که بر زبان نبي ات جاري شده. اگر کسي اين را نفهميد که قرآن کلام الله است، که خداي متعال دارد با پيامبرش تکلم مي کند. اينکه قرآن کلام الله است به چه معناست را يک توضيحي بدهم.
ببينيد قرآن تعبيري دارد در آيات آخر سوره مبارکه شوري؛ مي فرمايد که خدا با هيچ بشري صحبت نمي کند مگر به يکي از اين سه قسم. «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً»(شوري/51) يا به او وحي مي کند. وحي نوعي تکلم خدا با بشر است. «او من وراء حجاب» يا با او تکلم مي کند از پشت و واسطه و وراي يک حجابي. يعني يک حجابي در بين است به حسب ظاهر که از وراي آن حجاب با آن بنده ارتباط برقرار مي شود. مثل اينکه موسي کليم وقتي رفت طور خداي متعال از وراي شجره با او صحبت کرد. حالا اينکه اين شجره چي بود، وادي طور کجا بود که کلام الهي در آن تجلي کرد، بعضي از روايات ما تفسير کرده اين شجره را به سيد الشهداء عليه السلام که توضيح آن روايات بماند. چون باطني است. پس گاهي هم کلام خدا از وراي حجاب است. موسي کليم رفته تا آتش بياورد، خداي متعال با او صحبت کرده که «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوي»(طه/12) يک قسم تکلم الهي هم داريم که در آن خداي متعال رسولي دارد، جبرئيل مي آيد کلام الهي را مي آورد. واسطه کلام الهي مي شود جبرئيل عليه السلام. بعد خطاب به نبي اکرم مي کند «کذلک اوحينا اليک» ما به تو وحي کرديم. پس خداي متعال با پيامبرش صحبت کرده «ما کان لبشر ان يکلمه الله الا وحيا» در اين وحي واسطه اي نيست، از وراي حجاب هم نيست. «کذلک اوحينا اليک روحا من امرنا» چي را به تو وحي کرديم؟ روحي را از عالم امر. حالا اين توضيح مي خواهد.
پس بنابراين خداي متعال تکلم کرده با نبي اکرم، بدون حجاب، بدون واسطه جبرئيل. «اوحينا اليک» يعني تکلم. کلام الهي چيست؟ آن کلامي که به حضرت القا شده «روحا من امرنا» است. حالا اين روح چيست؟ «ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمان» اگر اين روح به تو عنايت نمي شد، درجات ايمان و کتاب در اختيار تو نبود. « وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيم»(شوري/52) هر بنده اي که هدايت مي شود با اين چراغي است که در قلب نبي اکرم روشن شده است. اين روح را مفسرين بزرگ فرموده اند همان قرآن است. «کذلک اوحينا اليک روحا من امرنا» هر جا که قرآن هست حيات طيبه، نور و نشاط هم هست. قرآن يک چنين کتابي است که به اين وجود مقدس نازل شده، بدون واسطه. کلام خداست. خداي متعال با پيغمبرش تکلم کرده. و در آن مقام نه جبرئيلي بوده و نه واسطه اي. البته ممکن است که يک بار هم قرآن به واسطه جبرئيل به پيامبر نازل شده باشد. آن مسئله ديگري است و ما منکرش نيستيم. منافاتي هم ندارد. ظاهر قرآن است اصلا. صريح آيات است. ولي کلام الهي است. «ما کان لبشر، ان يکلمه الله» خداست که صحبت کرده است. حالا کلام الهي چيست؟ روح. همه درجات ايمان، همه کتاب هاي آسماني در روح خلاصه مي شود.
کسي به امام صادق عرض کرد: آقا علم شما از کجاست؟ آيا کتاب داريد؟ معلم داريد؟ فرمودند خيلي از اينها مهم تر است. «کذلک اوحينا...» اين روحي که بر پيامبر نازل شد بالا نرفته، پيش ماست. نبي اکرم موقعي که خداحافظي مي کرد فرمود که من مي روم ولي دو چيز در ميان شما باقي مي گذارم. خب جاي قرآن به جاست. قرآن را به جا گذاشته. قرآن که اين مرکب روي کاغذ نيست. آنهايي که مي گفتند «حسبنا کتاب الله» همين را اشتباه مي کردند. آن حقيقت قرآن، روحي که به پيغمبر نازل شد کجاست؟ قرآن مي فرمايد که «بل هو آيات بينات في صدور الذين اوتوا العلم» قرآن همه اش آيات روشن خداست و جاي آن در سينه ي افرادي است که خداوند به آنها علم الهي عطا کرده است. امام باقر(ع) فرمودند که در کافي هست؛ خداي متعال نفرمود قرآن بين دو جلد کتاب است، فرمود «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/49) آن روح «في صدور الذين اوتوا العلم» است. آنهايي که علم الهي به آنها داده شده آن علم الهي همان روح است که در اختيار اهل بيت است. لذا هر کسي مي خواهد به قرآن برسد، راهش اين است.
پس اگر کسي مي خواهد وارد قرآن شود بايد توجه کند. «کلامک الناطق علي لسان نبيک جعلته هاديا منک...». قرآن هادي است. قرآن يک موجود مرده بدون حيات نيست، قرآن يک کتاب صامتي نيست که ما به زبان درش بياوريم. يک متن نيست که تعبير و تفسيرش مي کني. قرآن هادي است. تجليات و تطوراتي دارد. در روايت در کتاب کافي هست که در قيامت، قرآن به شکل زيباترين اهل محشر در مي آيد و از صف مومنين عبور مي کند، مي گويند او از ماست ولي از ما بالاتر است. بر شهدا عبور مي کند مي گويند از ماست ولي بالاتر است، از شهداي درياست. بر شهداي دريا عبور مي کند، مي گويند از ماست، همه کمالات ما را دارد ولي بالاتر است، لابد از انبياست. به صف انبياء وقتي عبور مي کند، حيران مي شوند که اين کيست. وقتي جلال و جمالش را مي بينند. مي آيند به محضر رسول خاتم صل الله عليه و آله وسلم مي فرمايند که اين کيست؟ پيامبر مي فرمايد اين کتاب خداست، قرآن است. تجليات مختلفي دارد قرآن. قرآن هادي است.مرکب روي کاغذ که نمي تواند هادي باشد. و براي همين شفاعت مي کند يا شکايت مي کند. البته اين مرکب محترم است و بدون وضو نمي توان آنرا دست زد. ولي اين نازله قرآن است. قرآن هادي است، هدي است، هدي للمتقين است. سير ما در درجات قرب با خود قرآن است. قرآن آدرس و همراه نيست بلکه قرآن راه است. هر چقدر که درجات قرآن در ما محقق بشود مي شويم مقرب و مومن. از دنيا و درجات دنيا نجات پيدا مي کنيم در وادي نور سير مي کنيم و حجب نور هم از ما رفع مي شود تا به سرچشمه ي قرآن برسيم و آن وقت مي شود «معدن العظمة» وادي قرآن وادي نور است از اول تا آخر. منتها حجب نور هست تا برسيد به معدن عظمت و سرچشمه حقيقي قرآن.
پس اگر قرآن را اينطوري شناختيم و «حبلا متصلا فيما بينک و بين عبادک» اين قرآن رشته بين ما و خداست. متصل است. هيچ جايش منقطع نيست. از همين مرکب روي کاغذ شروع مي شود. اگر کسي با اين مانوس شد، درهاي نورانيت قرآن با همين گشوده ميشود تا مقامات قرب الهي. اگر قرآن اين لباس را نمي پوشيد که اصلا به دست ما نمي رسيد. اين لباس هم عين وحي است. يک حرف اش کم و زياد نشده. ولي لباس وحي است. لباس آن حقيقت است. اينها هم از طرف خداي متعال است. ساخته احدي نيست. بيان خود خداي متعال است. ولي سير در اين درجات بايد واقع شود تا انسان برسد به سرچشمه. عهد خدا با ماست. ما بايد جهان را اين گونه بشناسيم. عوالم را اينگونه بشناسيم. راه و چاه را اين گونه بشناسيم. دوست و دشمن را طبق قرآن بشناسيم. عهدنامه ي ما با خداست. «اللهم اني نشرت عهدک و کتابک» کسي که قرآن را باز مي کند بايد بگويد اين عهدنامه من با خداست. از همان قدم اول. حالا اين قرآني که اينطور است و معدن علم است، علم الهي است که به قلب نبي اکرم سرازير شده، اين کتاب مکنون است. «انه لقرآن کريم في کتاب مکنون»(واقعه/78) درهايش بسته است. «لا يمسه الا المطهرون» انسان تا مطهر نشود قرآن را مس نمي کند. حقيقت حالت مطهر شدن هم مال اهل بيت است. لذا آنها همه مراتب قرآن را مس مي کنند. «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا»(احزاب/33) تطهير کامل، اخلاص و توحيد کامل، معرفت کامل براي آنهاست. بقيه به اندازه ي که به اين دريا و ولايت نبي اکرم راه مي يابند، معرفت پيدا مي کنند، پاک مي شوند. درهاي قرآن به روي شان گشوده مي شود. پس قرآن کتاب مکنون است و در اختيار مطهرون است که اهل بيت اند. بقيه هم به اندازه اي که وارد وادي طهارت مي شوند، وارد وادي قرآن مي شوند. علم قرآن در قلب امام و نبي اکرم است. «کذلک اوحينا اليک روحا من امرنا» انسان به اندازه اي که به وادي ولايت آنها راه پيدا مي کند حقايق قرآن از طريق امام به انسان اعطاء مي شود.
اين را هم عرض کنم، ببينيد ماهايي که داريم ذيل قرآن راه مي رويم، خوب هايمان، بزرگانمان، مثل ماهي در دريا هستيم. پرنده اي هستيم که در فضاي نوراني قرآن داريم پرواز مي کنيم. خيال نکنيم ما محيط به قرآنيم و داريم قرآن را تفسير مي کنيم. اگر وارد قرآن شديم مثل ماهي در اقيانوسيم. داريم به اندازه خودمان مي چشيم و ميخوريم. ماهي در اقيانوس چه مي داند که اقيانوس چيست؟ آنهايي که وارد وادي قرآنند، سرزنده به قرآنند، مي نوشند، ماهي در درياي قرآنند، آنهايي که پرنده هاي بلند پرواز در فضاي قرآنند، آنها دارند در فضاي قرآن حرکت مي کنند، فقط دست نبي اکرم و اهل بيت به آن مي رسد. «بحيث لا تناله الايدي و الابصار» بقيه در حاشيه دارند راه مي روند. يک استادي مي گفت همه گندم هاي روي زمين رزق همه مردم است. يک نفر مي تواند بخورد؟ همه قرآن رزق همه مومنين است. مرتبه عاليه اش هم براي نبي اکرم و اهل بيت است. مال آن روحي است که به آن حقيقت وحي شده و تکلم خدا با ايشان است. ما بايد ذيل اهل بيت و ذيل قرآن حرکت کنيم و به همان اندازه هم از نعمت قرآن بهره مند بشويم.
سوال: صفحه 387 قرآن کريم را خوانديم که آيات 14 تا 21 سوره مبارکه قصص بود لطفاً توضيح بفرماييد.
پاسخ: نکات زيادي در اين آيات هست. يکي از اين نکات اين است که موسي کليم به سني رسيده که «آتيناه حکما و علما» خداي متعال به او حکم و علم داده ولي هنوز پيامبر نشده. بتدريج قوم بني اسرائيل فهميد که موسي ناجي است و فرعونيان هم فهميدند که خطري که آنها را تهديد ميکند همين موسي کليم است. او در کاخ مصر بزرگ شد ولي در خارج از مصر بطور مخفيانه زندگي مي کرد. «دخل المدينه علي حين غفلة اهله» يک لحظه اي که مردم شهر در غفلت بودند را انتخاب کرد، بين مغرب و عشائين بود که «حين الغفله» است و فرموده اند که خيلي در اين وقت خودتان و اهل بيتتان را به خدا بسپارييد. چون شياطين مسلط اند. حالا توضيحش بماند. در اين وقت مردم مدينه غافل بودند. کسي متوجه موسي نبود. موسي وارد شهر شد و ديد که دو نفر دارند با هم سر او دعوا مي کنند.يکي از آنها بني اسرائيلي و شيعه ي موسي است و يکي هم فرعوني و دشمن. آن که شيعه بود کمک خواست. موسي کليم بر اساس وظيفه رفت کمک کند. يک مشت حواله کرد و آن فرد مرد. «فوکضه موسي و قضا عليه» همين که اين اتفاق افتاد موسي فرمود «هذه من عمل الشيطان انه عدو مضل مبين» اين کار شيطان بود که دشمن گمراه کننده آشکار ماست.
از امام رضا(ع) در مجلس مامون سوال کردند که مگر شما نمي گوييد انبياء معصوم اند، اين چه عصمتي است که مي گويد «هذا من عمل الشيطان» موسي کسي را کشته و بعد هم مي گويد اين کار شيطان بود. امام فرمود موسي نگفت کار من شيطاني بود. آن فرد مستحق مردن بود. اين کار هم رحماني بود. اينکه سر راه موسي دعوا درست شد، نقشه اش کار شيطان بود. زيرا موسي مي خواست که فرعون و بني اسرائيلي ها، حتي دوستانش و دشمنانش متوجه نشوند که وارد شهر شده است. حساب همه چيز را هم کرده بود. ولي شيطان مترصد موسي بود. همين که موسي آمد يک دعوا سر راه او درست کرد و اين دعوا نزديک بود که منجر به قتل موسي بشود. که موسي را تلف کند. موسي اي که بايد پيغمبر شود، شاگردي شعيب را بکند، الواح تورات را دريافت کند، معجزه دريافت کند و بيايد بني اسرائيل را نجات دهد را شيطان مي خواست خرج يک سرباز بکند. حواسمان باشد. شيطان اينطور است. هواي مومن را دارد، نقشه مي کشد. گاهي اوقات شما همه چيز را محاسبه مي کنيد جز شيطان و او برايتان نقشه مي کشد. او دعوا سر راه موسي درست مي کند. مي بيند موسي دارد مي آيد، دو نفر را به جان يکديگر مي اندازد که موسي را قرباني اين صحنه بکند.
بايد خيلي حواسمان به شيطان و مکائد شيطان باشد. گاهي نقشه هاي پيچيده ي با ده واسطه مي کشد. مثل دستگاه هاي جاسوسي دنياي امروز که يک گوشه از کار شيطانند. که گاهي با وسائطي يک انسان را گرفتار مي کند. «المومن مستوحش من اوثق اخوانه»(10) يعني چه که مومن از موثق ترين دوستانش هم به نوعي وحشت داشته باشد؟ براي اينکه مبادا شيطان از طريق او به من راه پيدا کند. ان شاء الله خداوند اين ماه را ماه درک حقايق قرآن و ورود به حقيقت ولايت نبي اکرم قرار بدهد و شب قدر را براي ما شب درک باطني قرآن قرار بدهد.
پي نوشت ها:
(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 93
(2) الصحيفة السجادية، ص: 98
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 200
(4) تفسير القمي، ج 2، ص: 260
(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 604
(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 130
(7) فرازي از دعاي شريف کميل و مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 845
(8) كامل الزيارات، النص، ص: 135
(9) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 1، ص: 110
(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 49