تاريخ: AA AA AA 8/4/92
موضوع: صلوات اقراربه جايگاه ولايت ،طريق قرب الي الله
سوال: ما در جلسه گذشته راجع به لزوم معرفت امام زمان(عج) صحبت کرديم. در مورد راه کارهاي عملي معرفت پيدا کردن به امام زمان(عج) توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اللهم کن لوليک الحجته ابن الحسن صلواتک عليه و علي آبائک في هذه الساعه و في کل الساعه وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتي تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فيها طويلا. در جلسه گذشته به طور خلاصه گفتيم که معرفت امام فراتر از معرفت جنبه هاي جسماني امام است.گرچه جنبه هاي جسماني امام هم فوق العادگي هايي دارد که خود آنها هم نياز به معرفت دارد، اما حقيقت وجودي امام که در عوالم مختلف ظهور و تنزل پيدا کرده و از عالم الهي آمده است، آن بايد مورد معرفت قرار بگيرد، يعني مقامات و شئون ايشان. و اجمالا بعضي از اين شئون را تذکر داديم و در پايان هم اشاره کرديم که براساس بعضي از روايات، سه وادي بايد طي بشود تا انسان به وادي نور و معرفت امام برسد.
گفتيم که يکي اول وادي تسليم است. ما بايد تمام قواي مان را تسليم امام(ع) بکنيم،قواي ظاهري و باطني مان را. و تلاش کنيم سر ما، قلب ما به مقام تسليم برسد. اگر ما تسليم امام شديم، خداي متعال با ما برنامه اي را شروع مي کند، و ما را تطهير و پاک مي کند. با هر وسيله اي که خود او مي داند و تدبيري که متناسب با اقتضاي انسانهاست. وقتي آلودگي ها، رجس ها، غفلت ها، شرک ها، ذنوب و ظلمات از انسان پاک شد، انسان آماده مي شود که نور امام در قلبش تجلي کند و امام انوارش را در دل انسان مي تاباند و انسان وارد وادي نور، معرفت و محبت مي شود که اين سرآغاز است و پايان کار نيست. چون انسان اگر امام را هم درک کند و به نور امام برسد و از حجب ظلماني نجات پيدا کند، تازه اول راه است.
به تعبيري که در کافي از امام رضا ارواحنا فداه نقل شده است که «الإمام كالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم»(1) امام مثل خورشيدي است که طلوع کرده و با نور خودش عالم را روشن کرده است «وهو بالافق» ولي خود امام در افق عالم است، «بحيث لا تناله الايدي و الابصار» نه چشم ها آن را شکار مي کنند و نه دست ها. بلکه پرتوي امام به انسان مي رسد. اين آغاز سير ما است. تسليم و سرسپردگي به امام، خودش يک راه کار عملي و نقطه ي شروع سير انسان با امام است. و اين قدم اول در وادي معرفت و توحيد است. حتي ما بايد در تسليم مان هم معجب به نفس نباشيم. يعني اگر به ما مقام تسليم داده شد فکر نکنيم که ما صاحب مقام تسليم هستيم و بدانيم که کار ما در اين وادي افتقار و گدايي است. يعني حتي ما در تسليم هم فقير به اين هستيم که مقام تسليم را به ما بدهند. اگر اين حالت پيدا شد، يعني اضطرارهاي انسان درک شد، آن وقت راه انسان به روي امام باز مي شود.
در اين جلسه، چون متناسب با ماه شعبان هم هست ويکي از ابزارها و نردبان هاي سلوک ما در ماه شعبان، ذکر صلوات است، مختصري اين راه را باز مي کنيم. يکي از راه هاي تقرب به معرفت امام، صلوات بر نبي اکرم(ص) و ائمه(ع) است که ازهمين صلوات ظاهري شروع مي شود و به مقامات باطني مي رسد. همين صلوات که «اللهم صل علي محمد وآل محمد» يک ذکر معجره آميز است. من يکي از معجزات نبي اکرم را همين ذکر صلوات مي دانم. اگر پيامبر هيچ معجزه اي نداشت جز اينکه فرموده بود«هر وقت نام من را مي بريد صلوات بفرستيد» من باز هم مي گفتم ايشان پيغمبر است. يعني کسي که در اين افق باشد که اين را درک کند که چطور مي شود امت را به خودت متصل کني و به وادي شفاعت خودت وارد کني، آن هم به اين راحتي، با ذکر صلوات، اين کار انبياء است. غير از پيامبران نمي توانند اين را بفهمند. البته اين توضيحي مي خواهد که من اکنون در صدد بيان آن نيستم.
صلوات هاي ديگري هم داريم که بسيار فوق العاده هستند مثل صلواتي که از امام حسن عسگري(ع) نقل شده و براي چهارده معصوم است و مرحوم محدث قمي هم در کتاب مفاتيح الجنان شان در پايان مفاتيح، بعد از زيارت جامعه اين صلوات را نقل کرده اند. مداومت بر اين صلوات آثار زيادي دارد. يکي ديگر صلوات بعد از ظهر روز جمعه مرحوم ضراب اصفهاني است که محدث قمي در اعمال روز جمعه آن را نقل کرده اند. دعايي است براي امام زمان(عج) که به منزله صلوات است. اين صلوات از امام رضا (ع) نقل شده است و يونس ابن عبدالرحمن نقل مي کند. شيخ طوسي در مصباح شان آن را نقل کرده اند. محدث قمي هم اين صلوات راAA قبل از زيارت جامعه و بعد از دعاي ندبه و عهد در مفاتيح آورده است که مداومت بر اين صلوات به خصوص با خشوع و تواضع خيلي کارگشا است. البته عن حبٍ يعني از روي محبت. وقتي ما صلوات مي فرستيم بايد ريشه اش در محبت ما به اهل بيت باشد. يکي از صلوات ها که خيلي نوراني است صلوات شعبانيه است که از وجود نوراني امام سجاد(ع) نقل شده است و ظهرهاي ماه شعبان و شب نيمه شعبان تلاوت مي شود. خواندن صلوات شعبانيه بعد از نمازها و سحرها خيلي خوب است. صلوات کوتاه ديگري از امام سجاد(ع) نقل شده است که براي چهارده معصوم است ،در مفاتيح قبل از اعمال ماه رجب 14 دعا و زيارت نقل شده است که يکي از آنها اين صلوات است. بسيار صلوات لطيفي است. صلوات ماه شعبانيه که ظهر ماه شعبان خوانده مي شود که البته تلقي من اين است که ورودش در ظهر ماه شعبان است و در ماه شعبان مداومت بر آن خيلي خوب است و مي توان بعد از هر نماز و سحرها آن را خواند. خواندن قسمت اول اين صلوات ها در هر روز سال بعد از نافله ي ظهر وارد شده است که مرحوم سيد بن طاوس اين را در جمال الاسبوع آورده است.
يکي از طرق تقرب به معصوم، معرفت به او و ورود به وادي ولايت شان، فرستادن صلوات و سلام ها و زيارات است. چند نکته کلي در مورد صلوات ها عرض کنم و بعد اگر مجالي بود مي پردازيم به صلوات شعبانيه که يک سلوک کامل است. از يک نقطه اي آغاز مي شود و يک فرودگاه و پاياني دارد که ما را سير مي دهد تا آن پايان. اگر کسي با آن صلوات سير کند و مقامات آن را درک کند.
نکته اولي که در باب صلوات بايد عرض کنم اين است که صلوات حقيقت خشوع درمقابل خليفة الله وعبادت خداوند متعال است. همين صلوات ظاهري. منتها اذکار يک ظاهري دارند و يک باطني. يک وقت انسان با همه وجودش ذکر مي گويد، هم فکرش وهم قلبش ذاکر است، سِرَّش ذاکر است، يک وقت ظاهر وجود انسان و جوارح اش نوراني به وجود صلوات مي شود. نکته اول اينکه آيه اي در قرآن است که در آن خداوند به بني اسرائيل فرموده است که اين براي ما هم مورد استفاده قرار مي گيرد. چون در روايات داريم که هر چه براي بني اسرائيل هست براي امت رسول الله هم هست.وقتي بني اسرائيل از موسي کليم تخلف کردند چهل سال در بيايان تيه سرگردان بودند، دور خودشان مي گشتند، مي رفتند آخر شب سر جاي اولشان بودند. بنا شد که خداوند آنهاAA را نجات بدهد. خداوند به قريه بيت المقدس اشاره کرد که وارد اين قريه بشويد. حالا چرا تعبير به قريه شده؟ بزرگان گفته اند در قرآن به هر شهري، مدينه گفته نمي شود، به آنجايي که مردم اهل ايمان نيستند قريه گفته مي شود. خدا مي فرمايد «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً»(بقره/58) وقتي مي خواهيد وارد بشويد از در مخصوص وارد بشويد و در حال سجده هم وارد شويد. «وَ قُولُوا حِطَّة» از خدا بخواهيد که گناهان تان را بريزد، پاک وارد شويد. اگر اين طور شد خدا گناهان شما را پاک مي کند «نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنين» و آنهايي که محسن هستند به زودي از فضل خودمان به آنها عطا مي کنيم. در روايات معصومين عليهم السلام مکرر داريم که ما باب حطه شما هستيم اگر مي خواهيد از حيرت ها وسرگرداني ها نجات پيدا کنيد (در دنيا همه نفس، شيطان و...ما را به سمت خودشان مي خوانند و اين دعوت ها ما را به حيرت مي کشاند. اگر مي خواهيد دعوت حقيقي را از اين دروغ ها و کذب ها تشخيص دهيد بايد از اين باب وارد شويد. شيطان روز قيامت مي گويد من صدايتان زدم، خودتان آمديد، مي خواستيد نياييد. وقتي مي گويي تو ما را دعوت کردي مي گويد نه من کاره اي نبودم. يعني دعوت ها بسيار است مخصوصا بعد از انحرافاتي که در اسلام بوجود آمده است که همه را در وادي حيرت برده است) بايد از وادي ولايت ما وارد بشويد. و بعد مي گويد وادخلوا الباب سجدا و شرط ورود به اين وادي اين است که انسان با حالت سجده وارد بشود. يعني تا مقام تواضع در برابر معصوم در انسان پيدا نشود که تعبير به سجده مي شود، انسان نمي تواند وارد اين وادي بشود. مثل سجده اي که ملائک بر آدم کردند. ملائک بر آدم سجده کردند ولي او را که نمي پرستيدند، چون روح الهي در آدم تجلي و تنزل کرده بود (که خود آن روح هم مخلوق است ولي بخاطر شرافتش به خدا نسبت داده مي شود) ملائک در مقابل خليفه خدا مامور به سجده شدند.AA که اين سجده همان عبادت در برابر خدا و تواضع در برابر خليفةالله بود. از طريق اين تواضع از وادي خليفةالله وارد وادي توحيد مي شويم. وقتي خدا خليفه قرار مي دهد معنايش اين است کهAA هر کس که مي خواهد به طرف خدا بيايد بايد از وادي خلافت بيايد. اين را در روايات ديديد، در امت بني اسرائيل شخصي بود که خودش و اجدادش مستجاب الدعوة بودند. جوري عبادت کرده بودند که باب استجابت دعا به رويشان باز شده بود.خداوند براي آنها پيامبري فرستاد. بعد او هر چه دعا مي کرد دعايش مستجاب نمي شد. او از پيامبر خواست که از خدا علت مستجاب نشدن دعايش را بپرسد. خداوند فرمود که پيامبر فرستاده ام، ديگر بايد از طريق پيامبر بيايي. و باب هاي ديگر بسته شده است. وقتي خدا خليفه مي فرستد همه بايد از آن باب بيايند. باب توحيد بابي است که بايد با حالت سجده وارد آن بشويم. سجده ي در مدخل ورودي خلافت و ولايت، عبادت خداست. اين باب حطه اي است که ما سجدا بايد بر آن وارد شويم. و اين باب است که ما را از حيرت ها نجات مي دهد. وقتي حيرت ها زياد بشود راهش همين است. در زيارت امام حسين(ع) در نيمه شعبان که در مفاتيح هست داريم «السلام عليك يا باب حطة الذي من دخله كان آمنا»(2) بعد از حيرتي که در دوران بني اميه و يزيد پيدا شد، و واقعا حيرت در دين پيدا شده بود امام حسين(ع) باب حطه شد يعني اگر کسي از اين در وارد شد حيرت ها و ظلالت ها برداشته مي شود وگرنه ظلالت ها انسان را مي گيرد. بعد از وارد شدن در اين باب مغفرت و پاکي و طهارت هم دنبال آن مي آيد.
پس صلوات همان سجده است. شاهدش هم روايتي است که در کتاب احتجاج طبرسي از حضرت امير ارواحنا فداه نقل کرده است که يکي از علماي يهود در جمع اصحاب سرشناس پيامبر صلي الله عليه و آله به حضرت امير گفت که من سوالاتي دارم. هرچه خدا براي انبياء گذشته قائل بوده است شما براي پيامبرتان قائل هستيد، من در مورد اين مقامات سوال دارم که خدا کدام يک از اين مقامات را به پيامبر شما داده است؟ شروع کرد يکي يکي سوال کردن. حضرت امير در مورد مقامات پيامبران عيسي و سليمان و... توضيحاتي دادند. ايشان سوال کرد که خدا به جناب آدم مقام بالايي داد که «اسجد الله له ملائکته» و ملائکه را وادار کرد تا به آدم سجده کنند. خداوند دعوت به شرک نمي کند، حضرت آدم چه مقامي داشت و پيامبر شما چه مقامي دارد؟ ايشان هيچ کدام از مقامات پيامبران را تکذيب نکردند، فقط توضيح دادند که در برابر آن مقامات خداوند به پيامبر اسلام چه مقاماتي داده است. بعد حضرت فرمود که خدا مقامات بالاتر از مقامات پيامبران را به رسول اکرم داده است. ملائک در برابر حضرت آدم يک بار سجده کردند ولي خداوند مي فرمايد «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِي»(احزاب/56) پس خداوند در عالم جبروت صلوات فرستاده است که آن جا فوق عالم ملائکه است. ملائکه دائم بر محمد صلوات مي فرستند و مومنين هم موظف اند به پيامبر درود بفرستند که «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» از اين آيه استفاده مي شود که اين صلوات مستمر از سجده بر آدم بالاتر است. و تواضعي که در اين صلوات از خشوع در برابر آدم کامل تر است. زيرا معرفت شان بيشتر است.
در روايت داريم صلواتي که خدا بر نبي اکرم و اهل بيتش مي فرستد صلوات خدا تطهير از نقص است، آنها را از نقص بيرون مي برد و حتي امت شان را پاک مي کند. يکي از آثار صلوات اين است. در صلوات موسي بن جعفر(س) داريم که صلواتي را براي او بفرست که بواسطه ي آن شفاعت قرون و امت ها را انجام بدهد. صلواتAA خداوند او را از نقص پاک مي کند و در مقامات عالي و مقامات قدس قرار مي دهد. فرمود صلوات شما اقرار به اين مقامات است. باطن صلوات اين است که انسان اقرار کند و بپذيرد. وقتي انسان به مقامي اقرار مي کند يعني خودش را ذيل آن مقام تعريف مي کند. اقرار به زبان اقرار نيست. انبياء به مقامات چهارده معصوم اقرار کردند و اولوالعزم شدند. اين اقرار يعني انسان خود را ذيل آن مقام آنها قرار دهد. وقتي ما صلوات مي فرستيم ظاهرش اين است که از خدا مي خواهيم صلواتش را بر او بفرستد. يعني خدايا درجات او را بالا ببر. يعني من خودم را ذيل او تعريف مي کنم، درجات او را مي پذيرم و اقرار مي کنم که او شايسته است، ما ذيل او هستيم. اگر چيزي به ما برسد به برکت صلوات بر او استپس اگر انسان خودش را ذيل معصوم تعريف کرد درهاي ولايت معصوم به رويش باز مي شود. صلوات عبارت است از ورد به باب حطه و ورود متواضعانه به وادي ولايت با اقرار، خشوع و سجده در مقابل مقامات شان. اشکال نشود که اين کار شرک است زيرا اگر اين کار شرک است اولين کسي که به ملائکه دستور به شرک داده خداوند متعال است. اتفاقا بعضي ها که نمي خواهند به پيامبر و اهل بيتش تواضع کنند مي گويند که ابليس موحد بود که سجده نکرد. آنها ابليس را تطهير مي کنند و خداي متعال و ملائکه را تنقيص مي کنند. مي گويند که خداوند دستور به شرک داد، جناب جبرائيل و ميکائيل هم مشرک شدند و فقط ابليس مخلص ماند، موحد ماند و سجده نکرد. اين خيلي حرف زشتي است. اميرالمومنين(ع) در خطبه قاسعه صد و هشتاد درجه مقابل اين مي فرمايند «إمام المتعصبين و سلف المستكبرين»(3) ابليس را لعنت مي کند که بر آدم سجده نکرد. آن وقت بعضي ها مي گويند نه او موحد بود که سجده نکرد. وقتي خدا به ملائکه فرمود که آدم را سجده کنيد با آنکه آدم در حجاب جسم بود، ملائکه بر او سجده کردند و باب معرفت خليفة الله باز شد. معرفت خليفه الله باب الله است. ابواب الهي بر آنها باز شد. بنابراين حضرت آدم کجا و حضرت محمد(ص) کجا؟ صلوات بر حضرت، خشوع بر پيامبر و اهل بيتش، ابواب توحيد را بر روي انسان باز مي کند.
سوال: آثار و ثمرات ديگر صلوات با اين شرايطي که گفتيد چيست؟
پاسخ: آثار صلوات که بسيار زياد است. يکي اش اين است که صلوات همه ي عوالم وجودي انسان را تطهير مي کند. ما يک عوالم وجودي داريم فرض کنيد ما سرشت داريم و وقتي انسان آرام آرام گناهکار شد، سرشت او با گناه زده مي شود بعد براحتي نمي توان آنرا پاک کرد. يک وقت چرکي که روي بدن انسان است با شستشو پاک مي شود ولي اگر عفونت به داخل بدن انسان برود، پاک کردن آن براحتي نيست. ما لايه هاي وجودي مختلفي داريم. نفس ،روح ،سرشت و ... گاهي گناه و رجس، نجاست، شرک، آلودگي ها، گناه و ذنوب وارد لايه هاي وجودي ما مي شود. مي دانيد «عدونا أصل كل شر و من فروعهم كل قبيح و فاحشة»(4) دشمن نبي اکرم(ص) و اهل بيت اش ريشه ي همه ي بديها هستند. کما اينکه خود نبي اکرم و اهل بيتش ريشه همه خوبي ها هستند« نحن أصل كل خير و من فروعنا كل بر» آن وقت گاهي مي بينيد اين شر فراگير مي آيد در لايه هاي وجودي انسان نفوذ مي کند. صلوات همه ي لايه هاي وجودي انسان را تطهير مي کند. از امام رضا(ع) اين روايت نوراني نقل شده که اگر کسي توانايي ندارد که کاري بکند که باعث پاکي گناهانش بشود زياد برمحمدو آل او صلوات بفرستد. «من لم يقدر على ما يكفر به ذنوبه فليكثر من الصلاة على محمد و آله فإنها تهدم الذنوب هدما»(5) اهل کثرت در صلوات باشد. پس صلوات ريشه ي گناه را در مي آورد. گاهي گناه مثل ريشه ي يک شجره خبيثه، يک درخت ناپاک در اعماق وجود انسان رخنه کرده است. گناه مال ائمه جور است. رد پاي آنها آمده تا سرشت و با کارهاي ظاهري نمي توان آنرا اصلاح کرد. اين گناه بايد از ريشه کنده بشود. اگر ريشه ي آن کنده نشود امروز انسان استغفرالله مي گويد و دوباره فردا شاخه هاي آن گناه سبز مي شود.
اصل گناه، استکبار در برابر خداوند متعال است. تعزز در مقابل عزت خداست که حضرت در خطبه قاسعه توضيحش دادند. وقتي انسان در برابر کبرياي الهي استکبار مي کند، اين ريشه ي گناه مي شود. بعد به کبر،حسد، بخل و صفات رذيله تبديل مي شود، انديشه هاي فاسد و بعد به رفتارهاي بد تبديل مي شود. انديشه ها و اخلاق بد از فروع استکبار علي الله است. و تا انسان به مقام سجده ي تام نرسد ريشه ي گناه کنده نمي شود. اصل استکبار در مقابل خدا، براي اولياء طاغوت است. استکبار انسان بخاطر اين است که ظلمات آنها در وجود انسان مي آيد. همان طور که اصل عبادت از اهل بيت است. «بنا عُبِد الله» هر کس عبادت مي کند از شاخ و برگ عبادت نبي اکرم است. گناه و استکبار هم اين طور است. کنده شدن ريشه استکبار به سجده در مقابل خداي متعال است. سجده ي تام تمام مراتب وجودي انسان جز با تواضع تمام در مقابل خليفة الله واقع نمي شود. همان که خدا به ملائکه فرمود و به آن امر کرد.حضرت علي(ع) مي فرمايد خدا ريشه ي استکبار و نفسانيات را از دل ملائکه با سجده بر آدم کَند. بنده محض شدند. پس خاصيت صلوات اين است که انسان را به مقام تواضع مي رساند. وقتي انسان از باب حطه سجدا وارد شد مغفور مي شود. همه گناهانش آمرزيده مي شود. صلوات تطهير جميع مراتب وجودي انسان است. اين را در زيارت جامعه کبيره که ان شاء الله همه حفظ هستند خوانده ايد که «جعل صلاتنا عليکم» ببينيد ائمه در آن مقام بالايي که هستند دست ملائکه هم به ايشان نمي رسد مگر اينکه به حول ارض بيايند و معلم ملائکه بشوند، به عالم دنيا و در قالب بشر در بيايند، که مي شود «لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُون»(انعام/9) بعد امام ما بشوند. حالا که دست ما به آنها مي رسد ولايت شان را بپذيريم و بر آنها صلوات بفرستيم. عهد ولايت ما يعني همان صلوات است و بعد از صلوات آن مي شود که در جامعه کبيره داريم که «طيبا لخلقنا» صلوات ناپاکي خلقت ما را رفع مي کند. «طهارة لانفسنا» اگر در نفس ما شرکي يا استکباري، عنانيتي، و لو شرک خفي باشد پاک مي شود، «و تزکية لنا» وقتي انسان پاک شد شرايط رشد فراهم مي شود. و بعد هم «کفارة لذنوبنا» و تدارک همه ي گناهان ماست. زيرا صلوات خشوع در برابر اهل بيت و اقرار به مقامات آنهاست و انسان را ذيل ائمه تعريف مي کند. وقتي ذيل آنها تعريف کرد، انوار وجودي و شفاعت آنها مي آيد و به انسان مي رسد. به هر مقامي که صلوات مي فرستيد شفاعت و نور از همان مقام مي آيد. تا شما تواضع نکنيد و اضطرارتان را به امام درک نکنيد امام نمي تواند براي انسان مستغني کاري بکند.AA انسان وقتي خودش را ذيل امام تعريف مي کند، انوار امام به سوي انسان نازل مي شود.
همين نکته را باز کنم، مبدأ طهارت خداوند است. خداوند طهارت را يک جا به نبي اکرم(ص) و اهل بيتش داده است. شاهدش هم اين آيه قرآن است که «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»(احزاب/33) انما يعني طهارت مال شماست و لاغير. انبياء و مومنين کامل هم به اندازه اي که ذيل نبي اکرم حرکت مي کنند و ولايت آنها درشان جاري مي شود پاک مي شوند. يعني به اندازه اي که ولايت نبي اکرم را تحمل مي کنند حقيقت نوراني نبي اکرم در وجودشان مي آيد و شستشو مي شوند. حقيقت طهارت يعني اخلاص محض، توحيد محض، بندگي محض و معرفت محض مال چهارده معصوم است. وقتي انبياء ذيل نبي اکرم قرار مي گيرند و اقرار مي کنند و صلوات مي فرستند ولايت نبي اکرم بر آنها جاري مي شود و به اندازه ي عظمت صلوات شان پاک مي شوند. اين روايت را بخوانم. اين روايت از اسرار است. اگر براي بعضي ها سنگين است فرض کنيد نشنيديد. داريم اگر روايتي برايتان سنگين بود نشنيده بگيريد. براي اهل اش است. فرمود خداوند ابراهيم خليل را به مقام خُلت برگزيد و او خليل الله شد. گداخته در محبت خدا شد. محبت خدا بر وجودش غالب شد. به طوري که وقتي نام خدا را شنيد حاضر شد اموالش را بدهد، خودش هم بشود غلام آن کسي که اسم خدا را مي برد. داستانش را حتماً شنيديد. فرمود ابراهيم خليل شد چون زياد بر نبي اکرم(ص) و اهل بيت اش صلوات مي فرستاد. اين خاصيت صلوات است. يعني تطهير محض تا رسيدن به مقام محبت، که مي شود مقام خلت ذيل صلوات تعريف مي شود. انسان به اندازه اي که صلوات مي فرستد انوار وجودي حضرت محمد(ص) بر وجودش نازل مي شود و انسان پاک مي شود.
نکته اي که اينجا بايد عرض کنم اين است که اين صلوات شعبانيه هم مثل زيارت که نسبت به شئون مختلف معصوم واقع مي شود، معاني خاص خود را دارد. در صلوات شعبانيه و صلوات هاي ديگر ما به شئون مختلف اهل بيت صلوات مي فرستيم. در زيارت شعبانيه داريم «اللهم صل علي محمد و آل محمد شجره النبوة» خدايا بر اين پيامبر و آل او که درخت نبوت هستند درود فرست. حالا اين بايد توضيح داده شود. نبوت شجره اي است که ريشه اش نبي اکرم هستند. فروع و شاخ و برگ هايش هم معصومين اند. اينها شجره نبوت هستند. هر خبري که از غيب مي آيد، به هر قلبي که مي رسد از اين شجره است. همه انوار غيبي در نبي اکرم خلاصه مي شود. حتي پيامبران، اگر نبي بودند از شاخ و برگ اين درخت استفاده کردند. يعني خبر عالم الهي از پيغمبر منتشر مي شود. لذا خود پيامبر و خودAA اميرالمومنين نبأ عظيم هستند. «ما لله عز و جل آية هي أكبر مني و لا لله من نبإ أعظم مني»(6) اين دو حقيقت يکي هستند. اميرالمومنين جان نبي اکرم است. (اشاره به آيه مباهله) در ادامه ي زيارت داريم «و موضع الرساله» محلي که آن را لايق دانستي و رسالتت را در آنجا انجام دادي، همه رسالت هاي الهي اينجا فرود آمده و رسولان از اينجا مبعوث مي شوند. خداي متعال مبعوث شان مي کند، اما ذيل نبي اکرم. «مختلف الملائکه» همه ي انبياء ذيل نبي اکرم رفت و آمد مي کنند. و فرمودAA ملائکه خادم ما هستند و به تبع ما در خدمت شيعيان ما هستند. «معدن العلم» همه ي علم الهي در آنجا نازل شده است. به هر کسي رسيده شعبه اي از اين علم رسيده. پس اينها صلوات هايي است که شما به شئون مختلف آنها مي فرستيد.
در ادامه داريم «اللهم صل علي محمد و آل محمد، الفلک الجارية، في اللجج الغامرة» بر محمد و آل محمد صلوات بفرست. پيامبر و آل همان کشتي جاري در درياي مواج عميقي هستند که همه را به قعر خودش فرو مي برد. و هر کس سوار اين کشتي نجات شد رستگار مي شود و هر کس سوار اين کشتي نشد هلاک مي شود. و اين بحث لجج غامره ارتباط با آيه مبارکه سوره نور دارد که «أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّي»(نور/40) و اين آيه ناظر به اين ظلمات است. يک ظلمات در بحر لجي است که قرآن توضيح اش داده در مقابل نور. آيه نور تفسير نبي اکرم و اهل بيت اش است و آيه ظلمات تفسير دشمنان پيامبر و اهل بيت شان است. آنها مثل يک درياي عميق مواج طوفاني و ظلماني هستند که سونامي هايش کوه ها را هم فرو مي برد، چه برسد به ما و فقط يک کشتي در آن جاري است، و آن هم کشتي اهل بيت است. به اين عنوان صلوات مي فرستيم.
بعد داريم که «اللهم صل علي محمد و آل محمد. الکهف الحصين» آنها پناهگاهي هستند که مأمن خداست. هر کس به آنجا وارد شد هيچ خطري به آن نمي رسد. حصين است ديگر. هر چه شيطان موج مي فرستد، اين موج ها با مانع روبرو مي شود. نمي تواند به ايمان مومن ضربه بزند. البته ممکن است که به جسم او آسيب بزند. حتي به شهادت برسد. اينکه بد نيست. مگر شهدا خسارت مي بينند؟ همه مي ميرند و شهدا به بهترين وجه مي ميرند. ولي ايمانشان را نمي تواند بگيرد. فرمود مومن آل فرعون را قطعه قطعه کردند ولي چون در پناه خداوند بود، نتوانستند ايمان او را بگيرند. «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلىَ اللَّهِAA إِنَّ اللَّهَ بَصِيرُAA بِالْعِبَادِ(44) فَوَقَئهُ اللَّهُ سَيَِّاتِ مَا مَكَرُوا»(غافر/45) وقتي به خدا پناه برد خدا از بدي هاي مکر آنها حفظ اش کرد. قطعه قطعه اش کردند ولي نتوانستند ذره اي به ايمانش لطمه بزنند. امام کهف حصين است. البته جسم انسان هم در پناه امام محفوظ مي ماند که توضيح اش بماند. و غياث المضطر المستکين... تا آخر اين دعا. اين صلوات ها يعني چه؟
ببينيد ائمه مقاماتي دارند. هر شأن آنها بابي به سوي خداست. در زيارت جامعه کبيره به شئون مختلف ائمه سلام مي کنيم. هر يک از مقامات آنها، راهي به سوي خداست. امام هيچ چيزي از خودش ندارد. و فقط صراط الله است. معني عصمت همين است. اگر به امام برسيد به خدا رسيده ايد. ديده ايد فلش هيچ وقت خودش را نشان نمي دهد. فقط هدف را نشان مي دهد، امام فقط هدف را نشان مي دهد. اصلا خودش را نشان نمي دهد. اين است که «من عرفکم فقد عرف الله من احبکم...»AA هيچ چيز از خودش ندارد و اخلاص وAA تسليم و رضاي محض است بنابراين اگر انسان به امام برسد به خدا رسيده است. هر شأني از امام بابي به سوي معرفت الله و توحيد است. اين باب خودش باب حطة است. اگر به اين باب سلام کرديد، تسليم شديد و تواضع کرديد، صلوات فرستاديد، اين در به روي شما باز مي شود. از اين در وارد وادي ولايت، وادي توحيد مي شويد. آن شعاع امام در قلبتان مي افتد. به تعبير ديگر از آن شأنشان امام شما را شفاعت مي کند. سلام به هر شأني باب شفاعت از آن شان را به سوي شما باز مي کند. لذا اينجا اين روايت شايد معني شود که پيامبر فرمود بخيل ترين مردم کسي است که نام مرا بشنود و صلوات نفرستد. مي دانيد چرا؟ زيرا افراد بخيل چند دسته هستند. يک کسي بخيل است، حيف اش مي آيد مالش را خودش هم بخورد. عده اي مال شان را به ديگري نمي دهند، عده اي حيف شان مي آيد که چرا ديگري مالش را به فقير مي دهد. عده اي حيف شان مي آيد که چرا بعضي مال شان را مي خورند، يک کسي از اين هم بخيل تر است. مي گويد که چرا مال ات را به من مي دهي؟! اين فرد از بخيل ترين مردم است و کسي که از صلوات دريغ مي کند، اين بخيل ترين است. يعني پيامبر مي خواهد دستش را بگيرد ولي او قبول نمي کند. اينکه ماه شعبان ماه حضرت است و حضرت در اين ماه شفاعت مي کنند، اينکه اميرالمومنين مي فرمايد: منادي حضرت در ماه شعبان ندا داد اين ماه من است و من را با روزه اين ماه کمک کنيد که حضرت فرمود بعد از اين من در ماه شعبان هيچ روزي روزه ام ترک نشد. اين که مرا کمک کنيد يعني من مي خواهم دست شما را بگيرم، پس دست تان را به دست من بدهيد. صلوات يعني همين. انسان بخيل مي گويد که چرا دست مرا مي خواهي بگيري؟ حيف ات نمي آيد؟ دست مرا نگير و الطاف خود را براي خودت نگه دار. چرا به من ميدهي؟ حضرت ميخواهد بريزد بر ما و اين آدم بخل مي ورزد از اينکه پيامبر شفاعتش کند.
سوال: خب خيلي جالب بود و نگاه تازه اي به صلوات پيدا کرديم و از امروز به نحو ديگري صلوات مي فرستيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد. خب آيات 137 تا 159 سوره مبارکه شعراء قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ: چند آيه در اين صفحه هست که از قول حضرت صالح به قوم خودش بيان شده است. مي دانيد آنها تمدن ظاهرا پيشرفته اي بودند و به اين تمدن شان مغرور بودند. قرآن يک سوالي کرده چند هزار سال قبل که اين سوال هنوز هم زنده است. شما اين سوال را از کليت تمدن غرب بکنيد هيچ جوابي ندارند. و آن سوال اين است که تمدن مادي و در کل اولياء طاغوت انسان را در حددهان و دامن و غريزه و خوردن تعريف مي کنند و آخرين افقي که به او مي دهند، همان چيزي است که به توسعه تعبير مي کنند. يعني همان توسعه ي کامجويي و بهره وري مادي از دنيا. ما منکر بهره وري از عالم نيستيم. ولي معتقد هستيم که کفار بهره ور از عالم نيستند. کفاره همه ي نعمت هاي عالم را حرام مي کنند و دور مي ريزند. اصلا استفاده نمي کنند و آن را کفران مي کنند. لذا کافرند. اگر انسان خودش را در حد دهان و روده تعريف کرد و غرائزش را ديد و همين عمر کوتاه، هر بهره اي از دنيا ببرد کفران کرده است. اگر کسي خودش را بيش از دنيا ديد و سيرش را تا قرب الي الله، هر کاري بکند از نعمت هاي خدا استفاده کرده است. لذا فقط دو دسته در دنيا بهره مندند، موحدين و مومنين. حالا سوالي مطرح است براي کساني که به دنبال کلبه الکترونيکي تافلر هستند، اتوپياي قرن بيست و يک، جامعه موعود، ليبرال دموکراسي، پايان تاريخ غربي ها، و تلاش مي کنند کشورهاي اسلامي از جمله ايران را هم به همان سمت ببرند، دلخوش هم هستند، اين سوال قرآني را ببينيد چطور پاسخ مي دهند؟ حضرت صالح سوال مي کند«أَ تُتْرَكُونَ في ما هاهُنا آمِنينَ»(شعراء/146) آيا شما در اينجا رها مي شويد؟ همين فضاي امن باقي مي ماند؟ يا «جرس فرياد مي دارد که بربنديد محمل ها»؟ آيا امن رها شده ايد يا به تعبير اميرالمومنين« تجهزوا رحمكم الله فقد نودي فيكم بالرحيل»(7) آماده شويد بانگ کوچ را زدند، فرصت کم است. پس اينجا فضاي امني نيست. « فىِ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ(147) وَ زُرُوعٍ وَ نخَْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ(148) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ(149)» در باغستانها و چشمه سارها و نخلستانها نشسته ايد، در کوهها براي خودتان کاخ مي سازيد و مشغول خوش گذراني هستيد. آيا جامعه موعود قرن بيست و يکم چيزي فراتر از اين دارد يا نه؟ آيا اينجا وادي ايمن است که آدم خيال کند پايان راه است؟ کاخ بسازد؟ اول و آخر همين جا است؟ بنابراين آنهايي که دنيا را انتخاب مي کنند و آن را مي پرستند، شايسته امنيت نيستند. کسي که رو به غير خدا مي آورد، بتها و آلهه شکننده، خودشان موجب اضطراب انسان هستند. و اما دعاي ما «اللهم صل علي محمد و آل محمد» خدايا ما را اهل ماه رجب ،شعبان و رمضان قرار بده.
پي نوشت ها:
(1) کافي جلد1 ص200
(2) زاد المعاد ص522
(3) نهج البلاغه ص286
(4) کافي جلد1 ص242
(5) عيون اخبار الرضا جلد1 ص294
(6) کافي جلد1 ص207
(7) نهج البلاغه ص321