برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: خدمت به جامعه (نامه امام صادق عليه السلام به استاندار اهواز)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 31-06-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و نازنينمان، انشاءالله هرجا هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد و بهترينها را براي تک تک شما آرزو دارم. اين هفته بخاطر کسالتي که براي حاج آقاي فرحزاد پيش آمده نتوانستيم خدمت ايشان باشيم، از حاج آقاي بهشتي دعوت کرديم و خدمت ايشان هستيم. سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان عزيز سلام ميکنم، آرزوي سلامت براي همه ملت ايران از خداي مهربان دارم.
شريعتي: براي سلامتي و عافيت همه بيماران دعا ميکنيم، بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» در خدمت حاج آقاي قرائتي امروز نشسته بوديم، بحث خدمت را تهيه ميکرديم. خدمت موضوع بسيار مهمي است. خدمت به مردم، خدمت به بيماران، فقرا و يتيمان، خدمت به در راه ماندگان، خدمت فرهنگي و خدمت مشاورهاي، ابعاد زيادي دارد. مدتي است روي اين موضوع بحث ميکنيم. به اين رسيديم که نامهاي از استاندار اهواز به امام صادق(ع) و جواب امام صادق (ع) که سرشار از رهنمودهاي خدمتي است. مشغول گفتگو بوديم تهيه کننده محترم برنامه سمت خدا تماس گرفتند که امروز در برنامه حاضر شويد. براي شفاي همه بيماران و به ويژه حاج آقاي فرحزاد دعا ميکنيم. امروز با همين نامه در خدمت شما هستيم. نامه فوق العاده مهمي است. نکات بسيار خوبي براي مردم به ويژه مسئولان دارد. مدير هر حوزهاي که با مردم سر و کار دارد، مخاطب اين نامه هست.
در کتاب وسايل الشيعه جلد 17 صفحه 212 و کتابهاي ديگر حديثي مثل بحارالانوار هست. نامش عبدالله نجاشي است. آقايي به اسم سليمان نوفلي ميگويد: خدمت امام صادق نشسته بودم که پيک عبدالله نجاشي با سلام وارد شد و اين نامه را خدمت امام صادق داد. حضرت نامه را باز کردند و نامه با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز ميشد، مقدماتي داشت تا به اينجا رسيد. استاندار اهواز نوشته: «أَنِّي بُلِيتُ بِوِلَايَةِ الْأَهْوَازِ» من والي اهواز شدم. در زمان عباسيان که مقارن با امامت امام صادق و امام کاظم و امامان بعد هست، کم نبودند شيعياني که شيعه بودن خود را مخفي ميکردند و مسئوليت اجرايي ميپذيرفتند که بتوانند خدمت کنند. بيشتر در زمان امام هفتم شنيدهايم که کساني مثل علي بن يقطين از آن نمونه هست. يعني شخصيتي است شيعي که مذهب خود را پنهان ميکرد تا به منصب استانداري رسيد. من استاندار شدم و از سيد و مولاي خود ميخواهم چهارچوبهايي را براي من مشخص کنند. «فَإِنْ رَأَى سَيِّدِي أَنْ يَحُدَّ لِيَ حَدّاً» حدود و مرزهايي را مشخص کنيد، «أَوْ يُمَثِّلَ لِي مِثَالًا» نمونههايي براي من بفرمايند. طوري عمل کنم که به خدا و رسول او نزديک شوم. «لِأَسْتَدِلَّ بِهِ عَلَى مَا يُقَرِّبُنِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى رَسُولِهِ» عملکرد من مرا به خدا و رسول نزديک کند. بيت المال را چطور نگهداري کنم و در چه مسيري صرف کنم؟ با چه کساني معاشرت داشته باشم؟ به چه کساني اعتماد کنم؟ در مسائل سرّي و پنهاني با چه کساني مشورت کنم و از چه کساني نظر بخواهم؟ در پايان گفته: اميدوارم خداوند با هدايت شما که حجت او بر خلق هستيد و امين او در زمين هستيد مرا نجات دهد. معلوم است بدون راهنمايي حجت خدا چه بسا راه را گم کنيم و به بيراهه برويم.
حضرت با بسم الله الرحمن الرحيم و دعاي به او نامهاش را جواب دادند. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ جَامَلَكَ اللَّه بِصُنْعِهِ» خداوند به موسي بن عمران در قرآن ميفرمايد: «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي» (طه/41) من تو را مثل يک صنعتگر که يک مصنوعي را ميسازد، تو را براي خودم آفريدم. اينجا امام ميفرمايد: خداوند تو را به صنع خود احاطه کند. «وَ لَطَفَ بِمَنِّهِ» لطف کند به تو با لطفش و به تو توجه کند. «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَاءَنِي رَسُولُكَ بِكِتَابِكَ» پيک تو نامهات را براي من آورد. «فَقَرَأْتُهُ» خواندم. «وَ فَهِمْتُ مَا فِيهِ وَ جَمِيعَ مَا ذَكَرْتَهُ وَ سَأَلْتَ عَنْهُ» تمام مطالب و سؤالات را متوجه شدم. مطلع شدم والي اهواز شدي. من خوشحال شدم يا ناراحت؟ هم خوشحال شدم هم ناراحت. اين را شهردارها و وزرا، وکلا و استاندارها گوش کنند. وقتي ما مسئوليتي را ميپذيريم امام زمان(ع) هم خوشحال ميشوند و هم ناراحت. «وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ بُلِيتَ بِوِلَايَةِ الْأَهْوَازِ فَسَرَّنِي ذَلِكَ» اين مسأله که استاندار شدي مرا خوشحال کرد. «وَ سَاءَنِي» هم ناراحت شدم. ميگويم که براي چه خوشحال شدم و براي چه ناراحت شدم؟ «وَ سَأُخْبِرُكَ بِمَا سَاءَنِي مِنْ ذَلِكَ وَ مَا سَرَّنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى فَأَمَّا سُرُورِي بِوِلَايَتِكَ» خوشحالي من براي اينکه شما اين مسئوليت را پذيرفتي براي چيست؟ براي اين است که «فَقُلْتُ عَسَى اللَّهُ أَنْ يُغِيثَ اللَّهُ بِكَ مَلْهُوفاً» خداوند به دست تو بيچارهاي را دستگيري کند. به داد بينوايي برسي. اين استاندار و شهردار و مدير خوب است. «مِنْ أَوْلِيَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ يُعِزَّ بِكَ ذَلِيلَهُمْ» ذليلي را که بي جهت ذليل شده خدا به وسيله تو او را عزيز کند. اين آدم را خوشحال ميکند. «وَ يَكْسُوَ بِكَ عَارِيَهُمْ» يک بي پناه و بي لباسي را پوشش بپوشاند. «وَ يُقَوِّي بِكَ ضَعِيفَهُمْ» يک ضعيفي که نبايد ضعيف باشد، طاغوتها تضعيف ميکنند و استضعاف به وجود ميآورند. «وَ يُطْفِئَ بِكَ نَارَ الْمُخَالِفِينَ عَنْهُمْ» اين مرا خوشحال ميکند که خدا به دست تو آتشي که مخالفين روشن کردند را خاموش کند. اينها جاي خوشحالي دارد.
«وَ أَمَّا [الَّذِي] سَاءَنِي» دليلي که اين پذيرش مسئوليت مرا ناراحت کرده اين است که به لغزش بيافتي. مسئوليت اختيار دارد، امکانات دارد و امضاء دارد، پست و رياست يک لغزشگاه بزرگي است. اين مرا ناراحت کرده که تو بلغزي. از اين موقعيت و امکانات سوء استفاده کني. دلواپس هستم! اي عبدالله! از اينجا به بعد حضرت رهنمودهايي دارد. رهنمودهاي امام صادق همه از جدش اميرالمؤمنين و پيغمبر است. ائمه ما از جانب خدا علومي در نهادشان بوده است. چرا از پيغمبر نقل ميکنند؟ چرا از اميرالمؤمنين نقل ميکنند. خود اين يک پيامي دارد و شايد يک پيامش اين باشد که اين حرفها جرياني است و جرقهاي نيست. حرف پيغمبر است، حرف اميرالمؤمنين است. حق پرستان و خدا پرستان همه روي اين مسأله تکيه دارند. ما اهلبيت اينگونه هستيم. فرمود: جدم اميرالمؤمنين(ع) از رسول خدا(ص) اين را براي ما آورده که «مَنِ اسْتَشَارَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ» هرکس برادر مؤمنش از او مشورت بخواهد، «فَلَمْ يَمْحَضْهُ النَّصِيحَةَ» او از روي خيرخواهي مشورت ندهد. «سَلَبَهُ اللَّهُ لُبَّهُ» خداوند خرد او را از او ميگيرد. خليفه دوم از اميرالمؤمنين(ع) مشورت خواسته است. در نهجالبلاغه هست، اميرالمؤمنين دريغ نميکند با اينکه به حضرت جفا شده و ظلم شده ولي الآن مشورت نياز دارد، حضرت جواب ميدهد و با دقت و دلسوزي پاسخ ميدهد.
امام صادق اول نامه به خود گرفته که تو استاندار اهواز شدي، از من راهنمايي خواستي. جدم پيغمبر اين را فرمود: اگر کسي از برادر مؤمن خود راهنمايي خواست و او دريغ بکند، خداوند آن خرد را، آن لُب و مغز را از او ميگيرد. «وَ اعْلَمْ أَنِّي سَأُشِيرُ عَلَيْكَ» بدان من به تو مشورت ميدهم. «بِرَأْيٍ» به نظرهايي که اگر عمل بکني، نجات پيدا خواهي کرد. نجات تو در چيست؟ «إِنْ أَنْتَ عَمِلْتَ بِهِ تَخَلَّصْتَ مِمَّا أَنْتَ مُتَخَوِّفُهُ وَ اعْلَمْ أَنَّ خَلَاصَكَ وَ نَجَاتَكَ مِنْ حَقْنِ الدِّمَاءِ» نجات تو در اين است که مواظب جان مردم باشي، خون کسي بيهوده ريخته نشود و امنيت در منطقه حاکم کني. «وَ كَفِّ الْأَذَى عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ» از خلق خدا آزار را ببُري. هر چيزي مايه آزار مردم هست، چه چيزهايي مردم را آزار ميدهد؟ چه مقرراتي، چه دستگاههايي و کارهايي آرامش مردم را به هم ميزند؟ الآن وضع معيشتي مردم خوب نيست. بايد جلوي اين را بگيري. «وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ» نرمي کردن و مدارا کردن با مردم، خلاصي تو در اين چيزهاست. «وَ التَّأَنِّي» يعني فکر کن و تصميم بگير و شتابزده عمل نکن. «وَ حُسْنِ الْمُعَاشَرَةِ مَعَ لِينٍ فِي غَيْرِ ضَعْفٍ» با مردم خوش برخورد و نرم باشي نه از روي ضعف. يک مدير هست، يک فرمانده هست، چون ضعيف است و مديريت ندارد نرمي به خرج ميدهد. نه، يک کسي مثل اميرالمؤمنين قاطع ولي نرم، نرمي بدون اظهار ضعف. چون استاندار امنيت، عمران، آبادي، قدرت دارد ولي متواضع باشد.
امروز مقام معظم رهبري در فرمايشات خود از جمله ويژگيهايي که از سرداران جبهه و جنگ تعريف ميکردند، تواضع بود. نمونههايي مثال زدند، فرض کنيد شهيد بابايي، فرمانده هست. عملياتي را انجام ميدهد. در پايگاه خودش پياده ميشود و لباس بسيجي ميپوشد، ميرود در پادگان بغلي که بسيجيها هستند چاي ميدهد. اينها چيزهايي است که در دنيا خيلي کم است. تواضع در عين قدرت! «وَ شِدَّةٍ مِنْ غَيْرِ أنف [عُنْفٍ]» قاطعيت داشته باشي ولي زورگو نباشي. بالاخره کسي که ادارهي قسمتي را بر عهده دارد، قاطعيت لازم دارد. اشرار ممکن است آشوب بکنند ولي زورگويي نباشد. به رتق و فتق رعيت بپردازي، برنامههايي که قول دادي به تأخير نيافتد. برنامههايت با حق و عدل همراه باشد. يک کارهايي هم نبايد بکني. «وَ إِيَّاكَ وَ السُّعَاةَ» مواظب باش سعايت کنندگان «وَ أَهْلَ النَّمَائِمِ» دو به هم زنها، رابطه تو را با مردم خراب نکنند. يک کسي از استان فارس به استان مازندران رفته است. تا استان جديد را بشناسد، با حسن ظن نگاه ميکند، چه کساني را به کار بگمارد، يک کساني دو به هم زني ميکنند.
نبايد يک روز يا شبي پيدا شود که تو از فکر عدل بيرون بروي و اگر اينطور شود سخط و خشم خدا متوجه تو خواهد شد. خدا تو را گذاشته تا به حق و عدل عمل کني. نقطه مقابل عدل، ظلم است. ظلم از طمع شروع ميشود. فرمود: اي عبدالله نجاشي از فکر اينکه چيزي را براي خودت جمع کني بيرون برو. به فکر گردآوري مال براي خودت نباش. «وَ إِيَّاكَ أَنْ تُعْطِيَ دِرْهَماً» مواظب باش درهمي بر نداري. يا ناروا ندهي يا لباسي، يا مرکبي «أَوْ تَخْلَعَ ثَوْباً أَوْ تَحْمِلَ عَلَى دَابَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ اللَّهِ» بدون جلب رضايت خدا، تصرف نکني. يک ماشين يا مرکب و لباسي را تصرف کني يا ناروا به کسي بدهي. «لِشَاعِرٍ» شاعر چاپلوسي آمده تعريف مرا ميکند، «أَوْ مُضْحِكٍ» يا دلقکي، آيت الله العظمي نوري همداني کتابي دارند به نام «بيت المال در نهجالبلاغه» اين بيتالمال چطور هزينه ميشده است. در دوره عباسيان، بني اميه هم بودند ولي بني عباس خيلي بدتر بودند. بيتالمال را مصرف شخصي براي خودشان ميدانستند. چه لباسها و مرکبهايي و چه خانههايي و کاخهايي! «أَوْ مُمْتَزِحٍ» اينهايي که شوخي ميکنند، نه اينکه خنده در جامعه نباشد، نه! استاندار بايد مواظب باشد سوء استفاده نشود. «وَ لْيَكُنْ جَوَائِزُكَ وَ عَطَايَاكَ وَ خِلَعُكَ» بايد جايزههايي که ميدهي و بخششهايي که ميکني، مواظب باشي به نظاميها و فرهنگيها، به جاي خود صرف شود. «أَنْ تَصْرِفَهُ فِي وُجُوهِ الْبِرِّ» در راه خوب، «وَ النَّجَاحِ وَ الْعِتْقِ» در مسيرهايي که به رشد و تعالي مردم منجر ميشود.
يک حديثي هست که معناي فردي ميکنيم ولي معناي جمعي هم دارد، حديث اين است که روز قيامت حتماً از پنج چيز سؤال ميشويد! حتماً همه از پنج چيز سؤال ميشوند. دو مورد مالي است، اين مال را از کجا بدست آوردي و در کجا خرج کردي؟ بودجهاي که به اين وزير داده ميشود، از چه جاهايي بودجه ميگيرد و در چه مسيرهايي خرج ميکند؟ به وقت و به جا خرج ميکند يا نه کوتاهي ميکند و دوباره به خزانه برميگردد؟ روز قيامت يک کسي در دادگاهي حاضر ميشود که شاکيان يک صف چند صد هزار نفري هستند. دادگاه ميآيد، يک صفي به او نشان ميدهند و ميگويند: اين پانصد هزار نفر، اين هفت ميليون نفر، اين هشتاد ميليون نفر شاکيان شما هستند!!! يکي يکي بايد اينها را راضي کني تا از اين دادگاه خلاص شوي. «يَا عَبْدَ اللَّهِ اجْهَدْ أَنْ لَا تَكْنِزَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً» تلاش کن که طلا و نقره جمع نکني! «فَتَكُونَ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْآيَةِ» اگر جمع کني مصداق اين آيه خواهي بود. «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ» آيهاي است که ابوذر غفاري زياد ميخواند، سوره توبه آيه 34 است.
«وَ لَا تَسْتَصْغِرَنَّ مِنْ حُلْوٍ أَوْ فَضْلِ طَعَامٍ تَصْرِفُهُ فِي بُطُونٍ خَالِيَةٍ» اين را کوچک نشمار، شکم گرسنهاي را سير کني خيلي مهم است. غذايي دست گرسنه بدهي. برنامه سمت خدا قدمي براي قرباني برداشته است. بعضي خانوادهها چند ماه است گوشت نخوردند. «يُسَكِّنُ بِهَا غَضَبَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» خشم خدا را فرو مينشاند. رسيدگي به غذاي مردم و اطعام مردم، رزق و نان مردم، اين چيزي است که اگر به نتيجه برسي و برايش وقت بگذاري، شعله غضب خدا را خاموش ميکند. «وَ اعْلَمْ أَنِّي سَمِعْتُ أَبِي» از پدرم امام باقر(ع) شنيدم، امروز به روايتي روز ميلاد امام باقر(ع) است. از پدرم شنيدم که از پدرانش حديث کرد «يُحَدِّثُ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ يَوْماً» روزي پيغمبر به اصحاب خود فرمود: «مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ» ايمان ندارد به خدا و روز قيامت کسي که سير بخوابد و همسايهاش گرسنه باشد. روي فرد فرد ما و مسئولين بار بزرگي ميگذارد. اگر اينطور باشد مسئولين نبايد شبها بخوابند. از دور ريز غذاها و اضافهها، درآمدهاي اضافه، براي بينواها و سير شدن شکم آنها برنامهريزي کنيد که غضب خدا را خاموش ميکند.
«يَا عَبْدَ اللَّهِ إِيَّاكَ أَنْ تُخِيفَ مُؤْمِناً» مواظب باش مؤمني را نترساني، پدرم از جدم اميرالمؤمنين نقل فرمود: «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِيُخِيفَهُ بِهَا» اگر کسي نگاهي ترسناک بکند تا کسي را بترساند، «أَخَافَهُ اللَّهُ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ» روزي که هيچ سايباني جز سايبان خدا نيست، خدا او را خواهد ترساند. خود امنيت، که مردم نترسند، استاندار بايد مديريت کند. «وَ حَشَرَهُ اللَّهُ فِي صُورَةِ الذَّرِّ» اگر کسي مردم را بترساند، مثل مورچه روز قيامت محشور خواهد شد. جمله ديگر، جدم از پيامبر نقل فرمود: «مَنْ أَغَاثَ لَهْفَاناً» هرکس بينوايي را که دنبال فريادرس ميگردد، کمک کند، «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَغَاثَهُ اللَّهُ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ» روزي که هيچ سايباني جز سايبان خدا نيست، خدا او را دستگيري ميکند، «وَ آمَنَهُ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ» روزي که همه جيغ ميکشند و داد ميزنند، خدا او را به سلامت و ايمني نگه ميدارد.
به قول شهيد مطهري ما براي اينکه خدمت کنيم، يک انگيزهاي لازم داريم و آن توجه به پاداش است. همه انبياء گفتند: قيامتي در کار است. همين اندازه که فکر ميکنيم آن طرف خط در امنيت و سعادت هستيم، پس اينجا به خدمت و ايثار و سخاوتي تن ميدهيم. من دست اين بينوا را بگيرم براي من ذخيره ميشود. روايت دارد خود اين بينوا پاداش را حمل ميکند و روز قيامت تحويل ميدهد. مسأله خدمت در مديريت تا روز آخري که مدير سر کار خود هست نبايد از نظرش کنار برود. «وَ مَنْ قَضَى لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً» اگر مؤمن نياز و حاجتي دارد، نميداند به کجا مراجعه کند و وارد چه سايتي شود؟ تو که مسئول هستي به او کمک کن. «قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ كَثِيرَةً» خداوند حاجات زيادي را از او برآورده ميکند. بالاخره استاندار هم گرفتاري دارد، او به چه کسي مراجعه کند؟ به الله، اگر ميخواهد پشتوانهاي از آسمان پيدا کند به مردم توجه کند.
«وَ مَنْ كَسَا أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ مِنْ عُرْيٍ» بي لباسي را بپوشاند. جوان ميخواهد مدرسه برود، دانشگاه برود. لباس مناسب ندارد و خجالت ميکشد. دختر يا پسر کيف و کفش ندارد. کفش پاره دارد، هرکس لباسي بپوشاند به کسي، «كَسَاهُ اللَّهُ مِنْ سُنْدُسِ الْجَنَّةِ وَ إِسْتَبْرَقِهَا وَ حَرِيرِهَا» خداوند از لباسهاي ابريشمي و استبرق و سندس بهشت بر او ميپوشاند. اينها حقايقي است که امام معصوم به استاندار وعده ميدهد. «وَ مَنْ أَطْعَمَ أَخَاهُ مِنْ جُوعٍ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ طَيِّبَاتِ الْجَنَّةِ» هرکس غذايي بدهد، الآن ماه محرم و صفر است، بخاطر دستورالعملها خيلي اجتماعات و اطعامها تعطيل شده، اطعام امکان پذير است به صورت خشک بدهيد. کساني که نذر داشتند اطعام بدهند. همان را به صورت بستههاي مواد غذايي خشک بدهيد. يا أباعبدالله هرسال اربعين به دويست نفر اطعام ميدادم، امسال به اين شکل شده است!
شريعتي: در روز شنبه و يکشنبه قرباني ماه صفر با همت دوستان ما انجام شد و بيش از 1300 رأس گوسفند، تقريباً دو ميليارد و ششصد ميليون دوستان مشارکت کردند و مثل ماههاي قبل اتفاق مبارکي افتاد.
حاج آقاي بهشتي: قرآن ميفرمايد: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ» (بقره/271) صدقات را علني بدهيد خوب است. «وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» مخفيانه اگر باشد خوب است. اين قربانيهايي که ميشود کسي نميداند دهنده کيست. دهنده قصد قربت ميکند بدون اينکه گيرنده را ببيند. خدا در دنيا و آخرت به او و فرزندان و نسل او، در قصه موسي و خضر(ع) هست که وقتي رفتند خانهاي را بازسازي کنند، روايت دارد پدر اين خانواده براي هفتصد سال پيش بوده و هفتصد سال بعد يکي از نوهها و نتيجههاي او، دو پيغمبر را خدا آورده در خدمت تعمير خانه او، از آسمانيها خدمات ما پوشيده نيست. ممکن است ندانيم اين مبلغي که واريز کرديم چه شد ولي در صفحات آسمانيها ثبت ميشود و در روز مقرر به ما برميگردد.
«وَ مَنْ سَقَاهُ مِنْ ظَمَإٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ» نوشيدني، کسي آب ندارد. مناطقي هست که آب آشاميدني ندارند. همين تلاشهايي که براي خدمت به خلق خدا هست. وقتي اسم غذا و نوشيدني و آب را ميآورد، خانوادهاي که دارويي ميخريده ششصد هزارتومان و الآن شش ميليون تومان شده است، کساني بيايند کمک کنند تا درد تهيه دارو هم بر درد بيماري اضافه نشود. «وَ مَنْ أَخْدَمَ أَخَاهُ» هرکس خدمت کند به برادر مؤمن خود، خدمت مرکبي، يعني چه؟ يعني از اينجا برود يک جاي ديگر و سوارش کند. خداوند از مرکبهاي بهشتي، روايت دارد بعضي در روز قيامت که از قبر بيرون ميآيند، بدون حساب کشي سخت خيلي آسان، مرکبهايي از بهشت اينها را سوار ميکنند، پرواز هم ميکنند که سريع به بهشت بروند. «وَ بَاهَى بِهِ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» خداوند به چنين کساني که اينگونه خدمت ميکنند مباهات ميکند در حضور فرشتگان. «وَ مَنْ زَوَّجَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ» هرکس وسيله ازدواج جواني را فراهم کند. يعني اين بندهاي نامه مشکلات جامعه ما را نشان ميدهد. پارسال اعلام کردند دوازده ميليون دختر و پسر در آستانه ازدواج توان ازدواج ندارند! ما ميتوانيم سهمي داشته باشيم به صورت قرض الحسنه، به صورت پول پيش خانه، به صورت در اختيار گذاشتن موقت يک خانه، تهيه جهيزيه، اينها کارهايي است که در کشور ما انجام ميشود و اين نامه به ما ميگويد: چه پاداشهايي دارد. کساني که بعد از اين قصه کرونا در ماه رمضان و عيد غدير و ماه محرم و صفر فعال بودند، دولتي و غير دولتي، از خيرين، يا حتي بين پزشکان گروههايي هستند که به صورت جهاني فعاليت ميکنند و به استانها سفر ميکنند. اينها از مصاديق اين نامه است. هرکس همسري براي جواني آماده ميکند تا با او انس پيدا کند و يار و ياور او باشد، خداوند از همسران بهشتي نصيب او ميکند، «امْرَأَةً يَأْنَسُ بِهَا وَ تَشُدُّ عَضُدَهُ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَيْهَا زَوَّجَهُ اللَّهُ مِنْ حُورِ الْعِينِ وَ آنَسَه بِمَنْ أَحَبَّ مِنَ الصِّدِّيقِينَ» دوستاني از صديقين را مونس او قرار ميدهد.
«وَ مَنْ زَارَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ إِلَى مَنْزِلِهِ لَا لِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَيْهِ كُتِبَ مِنْ زُوَّارِ اللَّهِ» يکي از کارهاي استاندار اين است که ديدن بعضي مردم برود. حتي نيازي نبوده، خدمتي کرده، استاندار اسبق اين استان بوده، يا جانباز است، خانواده شهيد است يا يک فرد با آبرويي است. بگويند استاندار ديدن شما آمده است. او را جزء زوار الله، يعني زائران خدا به ثبت ميرسانند. مناسبات انساني مسئولين در مردم باشند، از مردم و با مردم باشند. بين مردم رفت و آمد کنند. سلمان فارسي وقتي وارد مدائن شد رفت به محلي که استانداران قبلي زندگي ميکردند و گفت: اينجا زندگي نميکنم. وسطهاي شهر يک خانهاي اجاره کرد و اعلام کرد: هرکس وقت و بي وقت با من کار دارد مراجعه کند، من در دسترس هستم. يکوقتي من در يکي از وزارتخانهها مدتي رفت و آمد ميکردم، ديدم وزير نميآيد. يک وقتي از آقاي وزير گرفتيم و گفتيم: چرا شما در نماز جماعت شرکت نميکنيد؟ گفت: بخدا بيايم از همه استانها بر سر من ميريزند! گفتم: لطفش به همين است. عجب ديني داريم، ميگويد: وزير را هرجا نتواني پيدا کني، سر نماز ميتواني پيدا کني! يک وقت طلايي است. مفهوم و پيام خوشي دارد. ولو يک ربع وقت ما را بگيرد، خدا از آن طرف گرههاي ديگر ما را باز ميکند. حضرت فرمود: اگر خلاصي ميخواهي بايد به اين حرفها عمل کني.
شريعتي: نکات خوبي را شنيديم و انشاءالله در زندگي به کار بگيريم، زياد شنيديم که اگر کسي يک تکه سنگي را از سر راه مردم بردارد، يک شاخه خشکي را بردارد، اهل بهشت خواهد شد و اين اهميت خدمت به مردم عزيز ماست و انشاءالله هميشه در سلامت و عافيت باشند. از امروز با شروع شدن فصل پاييز حوالي ساعت 13:10 دقيقه در خدمت شما خواهيم بود. امروز صفحه 537 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه واقعه و آيات ابتدايي سوره مبارکه حديد را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است در اولين روز از هفته دفاع مقدس ثواب تلاوت آيات امروز را به روح همهي شهداي دفاع مقدس و انقلاب اسلامي هديه کنيم.
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ «77» فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ «78» لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ «79» تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «80» أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ «81» وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ «82» فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ «83» وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ «84» وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ «85» فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ «86» تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «87» فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ «88» فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ «89» وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ «90» فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ «91» وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ «92» فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ «93» وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ «94» إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ «95» فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ «96»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «1» لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «2» هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «3»
ترجمه آيات: همانا آن قرآن كريم است. كه در كتاب محفوظى جاى دارد. جز پاكيزگان به آن دست نزنند. فرو آمده از سوى پروردگار جهانيان است. آيا شما با اين سخن (الهى)، با سبكى و سستى برخورد مىكنيد؟ و (سهم و) رزق خود را تكذيب آن قرار مىدهيد؟ پس چرا آنگاه كه جان به گلوگاه رسد. و شما در آن هنگام نظاره مىكنيد. و ما از شما به آن (محتضر) نزديكتريم، ولى نمىبينيد. پس اگر شما (در برابر اعمالتان) مجازات شدنى نيستيد، چرا آن جان را (در حال احتضار به بدن خود) بر نمىگردانيد اگر راست مىگوييد؟ پس اگر او (محتضر) از مقرّبان باشد. راحت و رحمت و بهشت پر نعمت، روزى او خواهد بود. و امّا اگر از اصحاب يمين باشد، (به او گفته مىشود:) از طرف اصحاب يمين (كه هم فكران تو هستند) به تو سلام باد. و امّا اگر از تكذيب كنندگان گمراه باشد، با آبى جوشان پذيرايى مىشود. و ورود به دوزخ (جزاى اوست). همانا اين مطلب، حق و يقينى است. پس به نام پروردگار بزرگوارت تسبيح كن.
به نام خداوند بخشنده مهربان. آنچه در آسمانها و زمين است براى خداوند تسبيح گويند و اوست عزيز حكيم. حكومت آسمانها و زمين براى اوست، زنده مىكند و مىميراند و او بر هر چيزى تواناست. اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى آگاه است.
شريعتي: نکات پاياني را بشنويم.
حاج آقاي بهشتي: حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه، به نظرم شيرينترين نقطه اين دو نفر دوستي اينهاست. چقدر خوب است دوستيهاي بلند مدت، از نوجواني با هم بودند و با هم مسلمان شدند. با هم به مدينه آمدند و به حفظ قرآن مشغول شدند. با هم از افسران جنگهاي زمان پيغمبر بودند. بعد از پيغمبر با هم در زير پرچم اميرالمؤمنين آمدند. از افسران و فرماندهان جنگهاي اميرالمؤمنين بودند. اميرالمؤمنين دوازده يار ويژه دارد، جزء آنها هستند. از فقها هستند، از محدثين هستند. از آغاز تا پايان اين رفاقت بود. رفيقها و دوستان خوب را نگه داريم، مواظب باشيم آنها را از دست ندهيم. اميرالمؤمنين فرمود: بي عرضه کسي است که نميتواند دوست بگيرد و از او بي عرضهتر کسي است که نتواند نگه دارد. اين دو نفر با هم از کوفه با همه مشکلات و حکومت نظامي به کربلا آمدند. اول حبيب بن مظاهر به زمين افتاد. مسلم بن عوسجه و امام حسين به بالينش آمدند. چند ثانيه از عمر حبيب بيشتر نمانده بود، گفت: از اين آقا دست برندار. مسلم بن عوسجه که روي زمين افتاد، امام حسين اين آيه را براي او خواند. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» (احزاب/23) همينطور که آيه را ميخواند ديد پسر مسلم پسر چهارده سالهاي است، سوار بر اسب به سمت ميدان ميآيد. امام فرمود: اين پسر را برگردانيد. مادرش الآن داغ همسر ديده است. پسر آمد و سلام کرد و گفت: اي پسر پيغمبر مادرم مرا فرستاده است. اينهايي زيباييهاست که زينب کبري فرمود: جز زيبايي چيزي نديدم! بخواهند اينها را نقاشي کنند بسيار زيباست. عبدالله بن عفيف جانبازي است که در يک عمليات يک چشمش را در جمل داد. در عمليات ديگر يک چشمش را در صفين داد و در مجلس ابن زياد که ميخواست آن طاغوت با سنگدلي حقانيت خود را ثابت کند ايستاد و کلمه حقي را گفت که اولين سيلي محکم را ابن زياد آنجا خورد و حرکتي که در کوفه به پا شد بخشي بخاطر عبدالله بن عفيف است و يارانش او را به خانه بردند و دخترش چه قهرمانيهايي کرد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»