اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-03-18-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي– ابعاد مختلف تربيت عبادي و توجه به دعاهاي قرآني در قنوت


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي و توجه به دعاهاي قرآني در قنوت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 18-03- 99  

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
از بلبلان هماره پيام تو را شنيد *** گل جامه چاک کرد چو نام تو را شنيد
رونق نداشت گلشن ايران بدون تو *** سر سبز شد همين که سلام تو را شنيد
اين خاک زير پاي تو بستان شيعه شد *** وقتي دليل محکم گام تو را شنيد
هرکس که برد توشه‌اي از بوستان علم *** فقه تو را شنيد، کلام تو را شنيد
هرجا دلي پريد به شوق نگاه دوست *** آوازه‌ي کبوتر بام تو را شنيد
از شرم روي گندم ري سرخ شد دمي *** کز تو حديث قتل امام تو را شنيد
مستي پريد از سر ميخانه‌ي فريب *** تا قصه‌ي شکستن جام تو را شنيد
سلام بر حضرت عبدالعظيم حسني که امروز سالروز وفات آن حضرت است، امامزاده واجب التعظيم و اين فقيه عاليقدر و همينطور سالروز شهادت حضرت حمزه سيدالشهداء را تسليت مي‌گويم. سلام به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام مي‌کنم، از خدا مي‌خواهم همه ما را از زائران عبدالعظيم حسني که ثواب زيارتش معادل زيارت سالار شهيدان است و همچنين قسمت شود مدينه منوره دست جمع به زيارت شهيدان احد برويم.
شريعتي: انشاءالله، بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
به قنوت رسيديم، در قنوت هم حيف دانستيم که دعاهاي قرآني را بيان نکنيم. چهل دعاي قرآني را انتخاب کرديم، امروز جلسه پاياني اين دعاست. اولين دعا در مورد پدر و مادر هست که چندين دعا را گفتيم، مي‌بينيم دعاهاي به والدين فراوان هست. از دعاهايي که خدا به پيامبر اسلام تعليم داده است. سوره مبارکه اسراء آيه 24، «رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً» يک دعاي کوتاه، من نگاه مي‌کردم امامان ما که سلام خدا بر آنها باد از امام اول تا امام عسگري زياد از اين دعا در لا به لاي دعاهايشان داشتند. در دعاي ابوحمزه، عرفه، دعاي امام صادق، دعاي اميرالمؤمنين با يک مقداري اضافه، حتي در دعايي که بعد از زيارت امام حسين(ع) اين جمله هست. «اللهم اغفر لي و لوالدي و ارحمهما كما ربياني صغيرا» (مصباح‏المتهجد، ص 587) خدايا بر پدر و مادرم مهر بورز، همانگونه که آنها مرا در کودکي محبت کردند. خيلي اين دعا تکرار شده است.
يک دعاي کوتاه پر مغز و لازم است، آيات قبلش در همين سوره اسراء درباره احسان به والدين هست، درباره تواضع والدين است، محبت به والدين هست، احترام به والدين هست، «وَ قَضى‏ رَبُّكَ‏ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (اسراء/23) مخصوصاً در سني که به پيري مي‌رسند نياز بيشتري به احسان و احترام ما دارند، يکي از وظايف ما در قبال والدين دعاي به آنهاست.
در هفته گذشته يکي از حرف‌هايي که زديم، دعايي بود در سوره مبارکه حشر آيه 10، گفتيم به برادراني که قبلاً با آنها دوست بوديم، همکار بوديم، همسفر بوديم، همرزم بوديم، دعا کنيم. بعضي از دوستان و خانم‌ها و آقايان پيامک زدند که تو منظورت اين است که ما مثلاً به آدم‌هاي بد، بعضي از دوستان ما گنهکار شدند، بيراهه رفتند، ما بايد به آنها دعا کنيم، دزدي کردند و اختلاس کردند، حاج آقاي قرائتي مي‌فرمودند: به اتفاق برادرم سفر عمره رفتيم. ايشان گفت: من بلد نيستم چه کنم؟ گفتم: هرکاري کردم تو تکرار کن. وارد مکه شديم و طواف خانه خدا واجب است. بعد از آن نوبت به طواف‌هاي مستحبي رسيد، به برادرم گفتم: يک طواف براي شيخ مفيد، يک طواف براي مرحوم کليني، مرحوم مجلسي، يکوقت ديدم برادرم به من نگاه مي‌کند و گفت: اينها احتياج ندارند، اينها جايشان در بهشت است. براي کفتربازها و قاچاقچي‌ها و زنداني‌ها طواف کنيم. ديدم حرف درستي است! اسماء بنت عميس مي‌گويد: صديقه طاهره(س) در آخرين نمازش دست به دعا برداشت براي گنهکاران از شيعيان، چرا ما بايد تنگ نظر باشيم؟ ما دوستي داريم به بيراهه رفته، براي هدايتش، زندان رفته براي نجاتش، آلوده شده براي پاک شدنش دعا کنيم. بعضي مي‌گويند: پدر و مادرهاي ما در حق ما کوتاهي کردند، چرا ما بايد به آنها دعا کنيم؟ خدا به ما تعليم داده، فقط دعا به پيامبران و اولياء و سلمان و ابوذر نيست. ما تنگ نظر نباشيم، دعا کنيم به همه، اين نکته را فراموش نکنيم.
دعاي دوم آيه 7 از سوره‌ي آل عمران است، اين دعا هم گرچه خوب است همه بخوانند ولي از سياق آيه معلوم مي‌شود در مورد علما است، علما، دانشمندان، البته خيلي از مردم اين دعا را حفظ هستند. «رَبَّنا لا تُزِغْ‏ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب‏» (آل‌عمران/8) پروردگارا پس از آنکه ما را از روي لطف خود هدايت فرمودي ما را منحرف مساز. ما مي‌دانيم خدا که گمراه نمي‌کند، خود ما هستيم گاهي زمينه گمراهي را فراهم مي‌کنيم. از کجا مي‌گوييم اين آيه مربوط به علماست؟ چون در آيه قبل دارد «وَ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ يَقُولُونَ» (آل‌عمران/7) آنهايي که در علم غوطه‌ور هستند اين را مي‌گويند. زبان حال عالماني است که غرور علمي آنها را نمي‌گيرد. چون علما هم تهديد به خطر مي‌شوند. شيطان‌ها هم حتي سراغ پيغمبرها مي‌روند. سراغ علما مي‌روند. چه بسا ممکن است وسوسه‌هاي شيطاني يا غرور علمي باعث شود عالم، ما کم نداشتيم علمايي که از ميان راه به بيراهه رفتند. پس عالمي که در اين سوره توصيف شده، کساني هستند که به سرمايه‌هاي علمي خود تکيه مي‌کنند و همچنان دست نيازشان به سمت آسمان هست.    
در آيه قبل دارد که آيه‌هاي خدا دو جور است، محکم و متشابه، محکم آياتي است که شفاف و روشن است و معنايش معلوم است. متشابه آيات چند پهلويي است که آنهايي که مرض دارند سراغ آن آيات مي‌روند اما راسخون در علم دنبال اين هستند که با توجه به بقيه آيات و با راهنمايي‌هايي که از اهل‌بيت مي‌گيرند، سراغ معناي درست مي‌روند ولي همچنان به خدا اين را مي‌گويند که خدايا نکند در اين تحقيق علمي من اشتباه بکنم و هوس و غرور سراغ من بيايد، وسوسه شيطان سراغ من بيايد، سوره آل عمران آيه 7، «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا» افرادي پيام دادند براي عاقبت بخيري چه کنيم؟ يکي از دعاهاي عاقبت بخيري همين است. در دعاي حضرت يوسف هم گفتيم، «تَوَفَّنِي‏ مُسْلِما» (يوسف/101) آن هم براي عاقبت بخيري است. «وَ تَوَفَّنا مَعَ‏ الْأَبْرار» (آل‌عمران/193) اين هم براي عاقبت بخيري است. اين دعا هم براي اين است که خدا لطف‌هايي که در حق ما کرده همچنان تا پايان باشيم. «وَ هَبْ‏ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب‏» (آل‌عمران/8) پروردگارا از جانب خودت لطفي به من کن، «إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب‏» حقيقت اين است که تو بسيار بخشنده هستي.
مجموعه آياتي که هفته گذشته قول داديم، آيات مهمي که در پايان سوره آل عمران آمده است. همه آيات قرآن نور است اما خود پيامبر يا ائمه ما گاهي يک آيه يا مجموعه‌اي از آيات را به صورت ويژه به ما معرفي کردند. آنها را بيش از بقيه آيات مي‌خواندند. اين مجموعه آيات، آياتي است که اميرالمؤمنين(ع) فرمود، هر شب پيغمبر مي‌خواند. يعني گل سر سبد عالم خلقت، چند آيه را هر شب بخواند اين براي ما پيام دارد. در طلايي ‌ترين وقت شب، وقتي پيغمبر براي شب‌زنده‌داري بلند مي‌شد و به آسمان‌ها نگاه مي‌کرد و اين آيات را مي‌خواند و اشک مي‌ريخت. از همسر پيغمبر پرسيدند: در تفاسير آمده عجيب‌ترين خاطره‌اي که از پيغمبر سراغ داري کدام است؟ گفت: همه زندگاني پيغمبر شگفت آور بود، اگر بخواهم سوا کنم شگفت‌آور ترين صحنه‌ي زندگي پيامبر اين بود که در دل شب برمي‌خواست و به آسمان نگاه مي‌کرد و اين پنج آيه را مي‌خواند و آنقدر اشک مي‌ريخت که لباسش از اشک چشمانش خيس مي‌شد. توصيه من اين است که اين آيات را حفظ کنيم. در نوجواني بچه‌ها را عادت بدهيم حفظ کنند.
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ‏ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب‏» (آل‌عمران/190) حقيقت اين است که در آفرينش آسمان‌ها و زمين و آمد و شد شب و روز نشانه‌هايي براي خردمندان است. خردمندان چه کساني هستند؟ «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» (آل‌عمران/191) آنهايي که پيوسته ياد مي‌کنند خدا را در حال ايستاده، نشسته، خوابيده که بعضي از تفاسير فرمودند: اشاره به نماز افرادي دارد که سالم هستند و ايستاده نماز مي‌خوانند و افرادي که مريض هستند و نشسته نماز مي‌خوانند و افرادي که نمي‌توانند بنشينند و خوابيده نماز مي‌خوانند ولي پيوسته به ياد خدا هستند. ذکر تنها نه، «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در عظمت آسمان‌ها مي‌انديشند. چند کهکشان و ستاره و سياره داريم؟ اين کائنات چقدر وسعت دارد و براي چه آفريده شده است؟ نتيجه‌ي اين ذکر و فکر اين است «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» اين آيات حالت مناجات با خدا را دارد. ولي بيشتر نجواي با پروردگار است. پروردگارا تو اين جهان را بي هدف نيافريدي. تو اين جهان را هدفدار آفريدي. آن هدف چيست؟ خداوند مي‌فرمايد: جهان را براي انسان آفريدم. هدف خلقت همه سياره‌ها و ستاره‌ها و زمين و صحرا و جنگل و دريا، انسان است. «خَلَقَ‏ لَكُمْ‏»، «سَخَّرَ لَكُمُ» شما منظور من هستي در آفرينش، پس ما هم هدف مهمي برايمان در نظر گرفته شده است. «فَقِنا عَذابَ‏ النَّار» (آل‌عمران/191) پروردگارا کمک کن، مرا نگه دار از عذاب آتش! يعني اگر راه را گم کنم و هدف را گم کنم و غرق در ماديت اين جهان خاکي شوم، آخر و عاقبت من آتش خواهد بود. ادامه همان دعاهاست. اين دعا را حفظ کنيم، در شب، در نماز، در خلوتمان بخوانيم.
«رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ‏ تُدْخِلِ‏ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصار» (آل‌عمران/192) پروردگارا تو هرکس را به آتش بيافکني او را خوار کردي. ستمگران در آخرت و قيامت و جهنم يار و ياوري ندارند. «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا» (آل‌عمران/193) پروردگارا ما با همين وجدان و فطرتمان، با همين انديشه شنيديم در اين فضا کسي ما را به ايمان دعوت کرد. اما بعد از ايمان آوردن، انسان هستيم، به سمت قدرت، به سمت ثروت، به سمت شهوت کشيده شديم و آلوده شديم ولي همچنان از تو کمک مي‌خواهيم. «رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا» روي گناهان ما پرده‌اي بيانداز «وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار» بدي‌هاي ما را بپوشان، ما را با خوبان بميران. شبيه خوبان، خوبان با پاکي اين جهان را ترک مي‌کنند.
نوف بکالي، يکي از ياران اميرالمؤمنين است، مي‌گويد: يک شبي در استانداري کار زياد بود، مانديم. آن شب خانه نرفتيم. ديروقت بود و بنا شد همه در استانداري استراحت کنيم و فردا ادامه کار بدهيم. ما هم دراز کشيديم، يکوقت ديدم اميرالمؤمنين در حياط استانداري قدم مي‌زند و با حزن و اشک اين آيات را تلاوت مي‌کند. به من رسيد و گفت: اي نوف خواب هستي يا بيدار؟ گفتم: بيدار هستم. حضرت فرمود: خوشا به حال کسي که تکليفش را از اين آيات در دنيا بفهمد. من براي چه به اين دنيا آمدم؟ چه مسيري را بايد انتخاب کنم. خوشا به حال کساني که از اين پنج آيه برنامه زندگي‌شان را بفهمند. خالق کائنات را ياد کنند درباره اين جهان بزرگ انديشه کنند و با خدا راز و نياز کنند، از خدا راه بطلبند و نجات بطلبند و در همه حال ذاکر باشند. فرمودند: خوشا به حال کساني که آلودگي‌‌هاي زمين را پذيرا نشوند و در آسمان‌ها سير کنند. هستي شناسي مقدمه خداشناسي است. اين آيات به ما ياد مي‌دهد وقتي حادثه‌اي مثل زلزله، خورشيد گرفتگي و ماه گرفتگي پيش آمد سراغ منشأ حوادث برو که خداست. نماز آيات که نشانه‌اي از الله است. قبل از اسلام زمان جاهليت ذهن‌ها به سمت بت‌ها مي‌رفت. يک بت براي خورشيد و يک بت براي باران، نه سراغ الله برو که همه فعل و انفعالات دست اوست. هستي شناسي مقدمه خداشناسي است. اين آيات به ما مي‌گويد: هرکس خردمندتر باشد، نشانه‌هاي بيشتري را درمي‌يابد. اين آيات مي‌گويد: نشانه خردمندي ياد خداست. هرکس مي‌خواهد بگويد: من عاقل هستم نه اينکه با نماز خداحافظي کند، بگويد: من تخصص دارم. عاقل‌ها سراغ ياد خدا مي‌روند. نشانه ديگر خردمندي انديشه‌ورزي است. اين آيات به ما مي‌گويد: هم هستي بيهوده نيست و هم آفرينش انسان هدف دارد. انسان بخشي از هستي است.
اين آيات به ما مي‌گويد: قبل از دعا، خدا را ستايش کنيد. «إِنَّ فِي‏ خَلْقِ‏ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» امام صادق(ع) بارها در آداب دعا به ما فرمودند: قبل از درخواست، ستايش خدا، سخت‌تر از آتش جهنم رسوايي انسان است. از امام باقر(ع) حديثي به ما رسيده کساني در روز قيامت گريه مي‌کنند که خدايا هرچه زودتر ما را جهنم ببر، ما طاقت رسوايي قيامت را نداريم. مردم آنجا همه ما را تماشا مي‌کنند، فکر مي‌کنند در دنيا آبرومند بوديم، اما وقتي پرونده ما اعلام مي‌شود خجالت مي‌کشيم. اگر کسي را به جهنم ببري او را رسوا کرده‌اي. اين آيا مي‌گويد: استغفار نشانه خردمندي است. اينها به دنبال خردمندان است. اين آيه مي‌گويد: عاقبت بخيري را خواستن نشانه خردمندي است.
آيه 194 سوره آل عمران، «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعاد» پروردگارا آنچه به پيامبرانت وعده دادي به ما هم بده. اين نشانه نظر بلندي دعا کننده است. آنچه به ابراهيم و موسي و هارون وعده دادي، به ما هم بده. ما را در روز قيامت رسوا و خوار نکن. حقيقت اين است که تو خلاف وعده نمي‌کني. اين هم آيات 285 و 286 سوره بقره، که پيغمبر وقتي اين آيات را مي‌خواند تبسم مي‌کرد و مي‌فرمود: اين گنجي است که از زير عرش خدا دريافت کردم. احاديث بسياري به ما رسيده که پيامبر در سفري که به آسمان‌ها داشتند، اين دو آيه‌ي آخر سوره بقره نازل شد. علامه طباطبايي مي‌فرمايد: اين دو آيه خلاصه سوره بقره است. 286 آيه بخواهد در دو سه سطر خلاصه شود همين دو آيه است. سفارشات زيادي از طريق پيامبر و امامان به ما شده که اين آيات را وقت خواب بخوانيد، وقتي به بستر خواب مي‌رويد اين دو آيه را بخوانيد و حفظ کنيد. پيغمبر فرمود: اين دو آيه را به پسران و دختران خود تعليم بدهيد تا حفظ کنند.
در تعقيبات نماز عشاء هم سفارش شده اين دو آيه را بخوانيد. «آمَنَ‏ الرَّسُولُ‏ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» پيامبر عزيز ما ايمان آورد به آنچه خدا بر او نازل کرد. به قول حاج آقاي قرائتي اول کسي که بايد ايمان داشته باشد، خود مبلغ است، فرمانده و مدير است، رهبر است، به حرف‌هايي که مي‌زند خودش بايد ايمان داشته باشد. «وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ» مؤمنان هم تمامشان ايمان به الله دارند، ايمان به فرشتگان دارند. ايمان دارند به کتاب‌هاي آسماني و پيامبران، «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» مؤمنان عقيده دارند ما بين پيامبران فرقي قائل نيستيم. البته پيامبران درجات دارند، سلسله مراتب دارند، اما خط پيامبران يک خط است و شعارشان توحيد است. جهتشان يکي است. ما به همه پيامبران بدون استثناء ايمان آورديم «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِير» (بقره/285) شنيديم پيام پروردگار را و اطاعت کرديم. خدايا از تو مي‌خواهيم که نصيب ما کن مغفرتت را، بازگشت همه به سوي توست. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» خيلي‌ها غصه مي‌خورند که ما توانايي نداشتيم ماه رمضان روزه بگيريم. توانايي نداريم نماز ايستاده بخوانيم. جبهه برويم. اين آيه جواب تمام کساني است که آه مي‌کشند که از کار خير عقب افتادند. خداوند تکليف نمي‌کند بر کسي مگر به اندازه طاقت و توان او. يک کسي مثل بوعلي سينا است، استعداد را خدا به همان اندازه از او مي‌خواهد. يک کسي مثل سيد جواد بهشتي است. در گودي‌هاست! خدا به اندازه توان هرکسي، توان ذهني و علمي و مالي، پس غصه نخورند آنهايي که توان ندارند. غصه بخورند که مي‌توانستند و انجام ندادند.
«لَها ما كَسَبَتْ» هرکس کار خوبي کرده به نفع خودش است. «وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ» هرکس گناه کرده عليه خودش کار کرده است. خوبي و بدي ما به خدا نمي‌رسد و خدا نيازي به ما ندارد. دعاي ما اين است «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا» پروردگارا ما انسان هستيم اگر فراموش کرديم، اگر خطا کرديم، فراموشي و بي توجهي با هم فرق دارد. خدايا بي توجهي کرديم، اشتباه کرديم، فراموش کرديم تو ما را مؤاخذه نکن. گاهي مقدمه‌اي باعث مي‌شود ما چيزي را فراموش کنيم وگرنه خداوند فراموش کاران را مؤاخذه نمي‌کند. چون ممکن است کسي بپرسد براي چه ما اصلاً اين دعا را مي‌کنيم؟ خداوند فراموش کاران را مؤاخذه نمي‌کند. خطاکارها را مؤاخذه نمي‌کند. جوابش اين است که گاهي ما هستيم که مقدمه يک بي‌توجهي را فراهم مي‌کنيم. «رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا» اِصر يعني تکليف سخت، پروردگارا تکليف سخت به ما تحميل نکن. همانگونه که بر امت‌هاي قبل تکليف کردي. اسلام و اديان آسماني دين‌هاي آسان بودند، گاهي انسان‌ها شرايطي را فراهم مي کنند که خدا از روي تنبيه و مجازات سخت مي‌گيرد.
«رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» پروردگارا امتحانات سخت از ما نگير. امتحان ما را در دين ما قرار نده. بعضي از امتحانات خيلي سخت است. «وَ اعْفُ عَنَّا» پروردگارا تا حالا هرچه بدي کرديم عفو کن. «وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا» لطف کن به ما، «أَنْتَ مَوْلانا» تو مولا و سرپرست ما هستي. «    فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين» (بقره/286)‏ ما را بر قوم ستمگر پيروز گردان. هفت دعا در اين مجموعه هست که مي‌توانيم در هر وقتي اين دعا را بخوانيم. انتشارات دفتر تبليغات قم کتابي دارد به نام آيه‌هاي نامدار، آيه‌هايي است که زمان پيامبر شهرت پيدا کردند. مثل آيه‌ي دِين براي بدهي، يا آيه‌ي «آمن الرسول» حفظ کنيم و زياد بخوانيم.
يک سؤالي ممکن است پيش بيايد که تقريباً چهل آيه گفتيم، اينها يا طلب بخشش بود، طلب رحمت بود، نفرين هم در قرآن داريم يا نه؟ نفرين يعني دعاي منفي، سرجمع شايد دو سه مورد در قرآن نفرين داريم. در مقابل هفتاد هشتاد مورد دعاي مثبت، نفرين هم داريم. موسي بن عمران از خدا مي‌خواهد که دارايي فرعون و فرعونيان را نابود کند. مثل اينکه ما بگوييم: خدايا اقتصاد دولت آمريکا را که چندصد سال است مظلومان جهان را اذيت کرده، نه تنها سياهپوستان، چند صد سال است اين کار را مي‌کنند. به قول رهبر عزيز انقلاب برويد کتاب «ريشه‌ها» را بخوانيد که با سياه پوستان و سرخ پوستان چه کردند. اين يک نفرين است. موسي بن عمران از خدا مي‌خواهد ثروت و دارايي فرعون و فرعونيان نابود شود. در دعاهاي حضرت نوح(ع) هست «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى‏ الْأَرْضِ‏ مِنَ‏ الْكافِرِينَ‏ دَيَّاراً» (نوح/26) بعد از نهصد سال تبليغ حضرت نوح(ع) خسته شد و خدا هم پاسخ داد. پيام آمد نفرين تو را مستجاب مي‌کنيم.
شريعتي: امروز صفحه 431 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه سبأ را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را هديه به حضرت عبدالعظيم و حضرت حمزه سيدالشهداء بکنيم.
«وَ لا تَنْفَعُ‏ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «23» قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ «25» قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ «26» قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «27» وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «28» وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «29» قُلْ لَكُمْ مِيعادُ يَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ «30» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ»
ترجمه آيات: و شفاعت نزد خداوند سودى ندارد، مگر براى آن كس كه او اجازه دهد. (انتظار اذن شفاعت، ادامه دارد) تا زمانى كه هراس و اضطراب از دل‏هاى آنان بر طرف شود، (مجرمان) از آنان پرسند: پروردگار شما چه گفت؟ پاسخ مى‏دهند: حقّ گفت؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است. (اى پيامبر! به مشركان) بگو: كيست كه از آسمان‏ها و زمين به شما روزى مى‏دهد؟ بگو: خدا؛ و البتّه (يكى از) ما يا شما بر (طريق) هدايت يا در گمراهى آشكار هستيم. بگو: (شما) از آن چه ما مرتكب شده‏ايم باز خواست نخواهيد شد، و ما (نيز) از آن چه شما انجام مى‏دهيد باز خواست نخواهيم شد. بگو: پروردگار ما، ما و شما را (در قيامت) گرد مى‏آورد، سپس بين ما و شما به حقّ داورى خواهد كرد و اوست داور دانا. بگو: كسانى را كه به عنوان شريك به خداوند ملحق كرده‏ايد به من نشان دهيد. هرگز چنين نيست، بلكه اوست خداى نفوذناپذير حكيم. و ما تو را به عنوان پيامبرى مژده‏دهنده و بيم دهنده نفرستاديم جز براى همه‏ى مردم، ولى بيش‏تر مردم نمى‏دانند. و آنان (با تمسخر) مى‏گويند: اگر راست مى‏گوييد، اين وعده (قيامت) چه وقت خواهد بود؟ بگو: براى شماست وعده روزى كه نه (مى‏توانيد) ساعتى از آن تأخير كنيد و نه پيشى بگيريد. و كسانى كه كافر شدند گفتند: ما نه به اين قرآن و نه به آن (كتابى) كه پيش از آن بوده است، هرگز ايمان نخواهيم آورد. (و تعجب مى‏كنى) اگر ببينى وقتى كه ستمگران (مشرك) در پيشگاه پروردگارشان بازداشت شده‏اند در حالى كه بعضى با بعض ديگر جدل و گفتگو مى‏كنند (و گناه خود را به گردن يكديگر مى‏اندازند.) كسانى كه ضعيف نگاه داشته شده‏اند (زير دستان) به مستكبران مى‏گويند: اگر شما نبوديد، حتماً ما مؤمن بوديم.
شريعتي: در مورد شخصيت جناب حمزه سيدالشهدا براي ما بگوييد.
حاج آقاي بهشتي: پيامبر عزيز ما مکه کار خود را شروع کردند و اولين کسي که ايمان آورد علي بن ابي طالب(ع) بود و پس از آن برادرش جعفرطيار و پدرش حضرت ابوطالب بود که اينها «وَ السَّابِقُونَ‏ السَّابِقُونَ‏. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» هستند. حضرت حمزه جواني غيور و خوشنام در مکه بود، پهلوان، ورزشکار، شکارچي و مورد احترام مردم بود. يکبار که از شکار آمده بود ابوجهل در مسجدالحرام به پيامبر ما توهين کرده بود. يک خانمي آمد براي حمزه تعريف کرد اين توهين را، حضرت حمزه با کماني که دستش بود آمد زد بر سر ابوجهل که او هم آدم مهمي بود. ابوجهل هم حيا کرد و پاسخ نداد. گفت: درست است من توهين کردم و چوب خوردم. همانجا حضرت حمزه اعلام کرد من به دين برادرزاده ام درآمدم. اين آغاز مسلماني حضرت حمزه هست و پيامبر عزيز ما پشتيبان جديدي پيدا کرد. در شهر مکه اذيت‌هاي به پيامبر کم شد تا اينکه به مدينه آمدند. اولين جنگ، جنگ بدر که جنگ سختي بود، مشرکين هزار نفر و مسلمانان سيصد نفر حتي آن سيصد نفر اسلحه نداشتند و شايد هفتاد نفرشان اسلحه داشتند. من يکوقتي در جبهه در گردان تانک بودم فکر مي‌کنم از لشگر قزوين بود. يک فرمانده‌اي آمد به من گفت: تعداد اندکي به ما تانک دادند و با ده برابر اين بايد بجنگيم. گفتم آن زمان اسب کار تانک را مي‌کرد. مشرکين صد تا اسب داشتند و مسلمان‌ها دو تا، فرمانده گفت: حرف‌هايي که مي‌زني در تاريخ است اگر در اين عمليات ما پيروز شويم من قبول مي‌کنم. اتفاقاً آن عزيز هم مجروح شد و آن گردان هم کار خودش را انجام داد. من براي عيادت ايشان رفتم به ضع سختي مجروح شده بود. تا مرا ديد نشست و گفت: قبول دارم که دو تا اسب بر صد تا پيروز است.
سرنوشت جنگ بدر را سه نفر رقم زدند. عبيده، علي بن ابي طالب و حمزه، اين نقش حمزه است. به جنگ احد مي‌رسيم. آن زمان جنگ‌ها پنج قسمت داشت، قلب، سمت راست، سمت چپ، جلو و عقب، فرمانده قلب لشگر پيغمبر حمزه بود. پيغمبر خيلي به او عشق مي‌ورزيد و تمام هستي و جواني‌اش را براي اسلام گذاشته است. دشمن هم روي همان زوم کرد و همان قصه‌اي که در فيلم محمد رسول الله به تصوير کشيده شده، همسر ابوسفيان مبلغي پول داد که حمزه را براي من بياوريد و او هم به طرز ناجوانمردانه‌اي حمزه را روي زمين انداخت و هند آمد و سينه حمزه را شکافت، جگرش را زير دندان گرفت. درباره‌ي حضرت حمزه(س) خيلي حرف‌هاي مهمي زده شده يکي اين هست که در پايان جنگ احد خواستند بر شهدا نماز بخوانند و به خاک بسپارند. اولين شهيدي که پيغمبر بر او نماز خواند، حضرت حمزه بود. بقيه شهدا را پيغمبر دستور مي‌داد، مي‌گذاشتند کنار نعش حضرت حمزه و نماز مي‌خواندند. يعني در حقيقت 72 نماز بر پيکر مطهر حضرت حمزه خوانده است. يکبار بر پيکر حضرت حمزه مستقلاً و يکبار هم با همه شهداء، در ماجراي برادري که پيغمبر عقد اخوت بين مسلمان‌ها خواند، حمزه را با زيد بن حارثه که او هم فرمانده بزرگي بود و در جنگ موته به شهادت رسيد و زيارتگاهش الآن در اردن هست.
وصي حضرت حمزه هم زيد بن حارثه بود. زيد بن حارثه هم سرگذشت مهمي دارد. از خاطراتي که از حضرت حمزه در جنگ احد آمده اين بود که خواهرش خواست بدن چاک چاک برادر را ببيند، پيغمبر فرمود: نه اجازه نمي‌دهم. خيلي سخت است چون مثله کرده بودند. گوش‌هايش را بريده بودند. پيغمبر فرمود: اجازه نمي‌دهم، خواهرش التماس کرد اجازه بدهيد نعش برادرم را ببينم، پيغمبر فرمود: حالا که اينطور است بانوان بيايند دور اين خواهر را بگيرند، چون حدود هجده نفر، بيست نفر از بانوان آمده بودند وقتي شنيدند مسلمان‌ها شکست خوردند و شهيد دادند خودشان را رساندند و يکي از آنها حضرت فاطمه زهرا بود که تازه زايمان کرده بود. ولي خودش را رساند به باقي بانوان دور اين خواهر را گرفتند، آدم اينجا ياد کربلا مي‌افتد، چگونه زينب کبري تنها در گودال قتلگاه افتاد. يک سخني اميرالمؤمنين در دوران غربت دارد که اگر حمزه و جعفر بودند کسي جرأت نمي‌کرد حق مرا غصب کند. تعبيري که امام در مورد شهيد بهشتي(ره) دارد، بهشتي يک ملت بود. يعني يک نفر ممکن است کار يک امتي را انجام بدهد.
فاطمه زهرا(س) پس از شهادت حضرت حمزه هر دوشنبه و هر پنجشنبه سر قبر اين شهيد مي‌آمد با اينکه آنوقت‌ها وسيله رفت و آمد سخت بود، بيش از پنج کيلومتر است ولي حضرت زهرا اين مسافت را طي مي‌کرد و قرآن تلاوت مي‌کرد و نوحه سرايي مي‌کرد، در آينده که در مورد تعقيبات نماز صحبت مي‌کنيم، اين تسبيحاتي که پيغمبر به دخترش ياد داد 34 بار الله اکبر و 33 بار سبحان الله و الحمدلله، حضرت زهرا ابتدا يک تسبيح با نخ پشمي درست کرد، تا شهادت حضرت حمزه از تربت حضرت حمزه تسبيح درست کرد که پس از هر نمازي ياد اين شهيد در حافظه‌ها ماندگار شود.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»