اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-10-22-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي-آشنايي با برخي نکات سوره حمد( آيه پنجم)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آشنايي با برخي نکات سوره حمد (آيه پنجم)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 22-10- 98
    
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
بي تاب تر از جان پريشان در تب *** بي خواب‌تر از گردش هذيان بر لب
بي رؤيت روي او بلاتکليفم *** همچون گل آفتاب‌گردان در شب
«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام مي‌کنم به همه بيننده‌هاي خوب و نازنين‌مان، ايام را تسليت مي‌گويم. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام مي‌کنم. عرض تسليت دارم به خانواده‌هاي داغدار شهيدان، «وَ بَشِّرِ الصّابِرِينَ‏ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏» (بقره/156- 155) آنهايي که وقتي با مصيبت روبرو شدند، ما از خداييم و به سوي خدا پر مي‌کشيم. «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ‏ رَبِّهِمْ‏ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون‏» (بقره/157) خانواده‌هاي صابر مورد صلوات خدا قرار مي‌گيرند و رحمت خدا و اينان راه يافتگان هستند. اظهار و ابراز همدردي مي‌کنيم، حادثه تلخ و سختي است و از خداي مهربان براي همه آنها آرامش دل و صبر و اجر تمنا مي‌کنيم.
شريعتي: انشاءالله اين آرامش از جانب خداي متعال بر قلب همه ما نازل شود. بحث ما در ذيل بحث تربيت عبادي، به بحث نماز رسيديم و نکات خوبي که فرازهاي نماز شنيديم. به بحث قرائت رسيديم و قدم به قدم با سوره حمد پيش مي‌رويم، امروز به آيه‌ي «ايام نعبد و اياک نستعين» خواهيم رسيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
«اياک نعبد» نمازگزار با نام خدا آغاز کرد، خداي رحمان و رحيم، اوصاف خدا را به زبان جاري کرد، «الحمدلله رب العالمين، الرحمن الرحيم» خدايي که رحمت گسترده دارد و به مؤمنان رحمت خاص دارد. «مالک يوم الدين» با چنين خدايي که شناختيم مي‌خواهيم راز و نياز کنيم و از او درخواست کمک کنيم. «اياک نعبد» تنها تو را مي‌پرستيم «و اياک نستعين» تنها از تو کمک مي‌خواهيم. عبادت چيست؟ پايدارترين و قديمي‌ترين جلوه روح انسان عبادت است. ما به تاريخ گذشته نگاه مي‌کنيم هرجا و هروقت نشاني از آدميزاد پيدا کنيد، نشاني از نيايش و پرستش پيدا مي‌کنيد. باستان شناسان وقتي به چند هزار سال قبل مي‌روند، در چين يا هند يا مصر يا ايران باشد، حتماً نشانه‌هايي از پرستش و نيايش پيدا مي‌کنند. اين قديمي‌ترين جلوه از جلوه‌هاي روح آدمي است. يعني انسان به قول شهيد مطهري از همان آغاز يکتاپرست بود و بت پرستي و طاغوت پرستي بعدها آمد. آلياژ انسان براساس يکتا پرستي سرشته شده است. «كلّ‏ مُولُود يُولَد على الفِطرَة» فطرت انسان براساس خداگرايي و خداپرستي و يکتاپرستي آفريده شده است. حتي کساني که خدا را قبول ندارند مثل کارل مارکس مي‌گويد: من خواستم اين کار را بکنم که انسان‌ها به جاي پرستش غير انسان، انسان را بپرستند. يعني مارکس هم مي‌داند اين پرستش در وجود انسان هست.
انبياء نيامدند به انسان‌ها بگويند: پرستش کنيد، آمدند دو موضوع ديگر را بگويند، آداب پرستش چيست و چه کسي را بايد بپرستيد. معبود کيست؟ وگرنه به قول حاج آقاي قرائتي مي‌فرمايند: بچه براي آرامش به چيزي نياز دارد يا پستان مادر يا پستانک که يکي صادق و يکي کاذب است. بشر هميشه به دنبال چيزي بود که تقديس کند يا راز و نياز کند. بايد بالاترين قدرت و علم را داشته باشد و بايد مهربانترين‌ها باشد. انبياء آمدند به بشر گفتند: آنچه دوست داري در نهاد خودت با او راز و نياز کني و عشق بورزي، الله است. غير از الله اشتباه است، داريم که به خورشيد سجده نکنيد. اي دوست شکر بهتر يا آنکه شکر سازد؟ «اسْجُدُوا لِلَّهِ» (فصلت/37) به آفريدگار خورشيد، آن کسي که شکر را ساخته و خورشيد را آفريده است. اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: انبياء آمدند مسير پرستش را تصحيح کنند. نيامدند به انسان بگويند: پرستش بکن، او به طور خودجوش پرستش مي‌کند. يا به بت يا به چوب و سنگ، يا به فيل و شير، اين گرايش هست.
قديم هندوستان رفته بودم، يک استان همه نشادهاي شير، يک استان همه نمادهاي فيل و يکي گاو است. به قرآن که نگاه مي‌کنيم روي يکتاپرستي تأکيد دارد، «وَ قَضى‏ رَبُّكَ‏ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ» اسراء/23) فرمانرواي عالم فرمان داد که جز او را نپرستيد. جز او همه محتاج و مخلوق هستند، او که از همه مهربانتر است، او که از همه داناتر و تواناتر است. به سمت او برويم.
نکته مهم ديگر در اين آيه نمي‌گوييم: من مي‌پرستم، مي‌گوييم: ما. «ايام نعبد» اعبد نمي‌گوييم. از اين به بعد «اهدنا» همينطور است. اسلام ديني اجتماعي است که عبادتش هم اجتماعي است و بيشتر به نماز جماعت سفارش کرده است. حتي وقتي در خانه نماز مي‌خوانيم مي‌گوييم: «ايام نعبد» يعني من و همه بندگانت تنها تو را مي‌پرستيم. اين بعد اجتماعي است و بعضي گفتند: معنايش اين است که پروردگارا اين عبادت من قابل نيست. خودم را قاطي باقي بندگان مي‌کنم و در هم بپذير. اسم خدا را اول مي‌گوييم و بعد خودمان را، اين راز و رمز عشق بازي است. تنها تو را مي‌پرستيم. چقدر آيات در قرآن آمده و بيش از صد آيه مضمونش همين است که انبياء آمدند و پيام اصلي‌شان به بشر اين بود که «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا» (نحل/36) براي تمام ملت‌ها پيامبري را مبعوث کرديم با اين مأموريت، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» تنها خدا را بپرستيد «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» از طاغوت پرستي دوري کنيد. طاوغت امروز آمريکا و انگليس است. استکبار است! اين پرستش خدا با اجتناب از طاغوت کنار هم است وگرنه کسي به طاغوت دل ببندد و خدا را هم بپرستد، اين نيمه مسلمان است. اين نگاه خوش بينانه است. بدبينانه هم اين است که غير مسلمان است.
«اياک نعبد و اياک نستعين» کتابي است به نام طهارت روح، مجموعه فرمايشات شهيد مطهري در مورد پرستش و عبادت و نماز است. از کتاب‌هايي که به اين موضوع زياد پرداخته از اين کتاب است. شهيد مطهري مي‌گويد: قهرمان‌هاي افسانه‌اي که از پهلوان‌ها ساخته مي‌شوند يا از دانشمندان ساخته مي‌شوند معلول همين حس پرستش است. يک کسي را ما بيش از اندازه بزرگ مي‌کنيم، اول آنقدر او را بزرگ درست مي‌کنيم و بعد در مقابل او کرنش مي‌کنيم. اين براي همين حسي است که بشر دارد و دوست دارد موجودي که خيلي بزرگ است را پيدا کند و در مقابلش کرنش کند و از او کمک بخواهد. عبادت و پرستش نشانه‌ي ميل در انسان است که مي‌خواهد از اين امور مادي بيرون بيايد و وارد فضاي معنوي شود. دوست دارد موجودي که غير مادي است، اين عظمت روح انسان است. انسان بي نهايت طلب است و بي نهايي را مي‌خواهد که با او حرف بزند و از او کمک بگيرد.
پيام قرآن اين است که اي انسان رب خود را، صاحب و پروردگار خود را بپرست و به او وابسته شو نه موجودي که او هم مثل خودت محتاج است. مطهري مي‌گويد: شناخت خداي يگانه به عنوان کامل‌ترين ذات با کامل‌ترين صفات که منزه از هر گونه عيب و کاستي و فناست و شناخت رابطه او با جهان که اين رابطه‌هاست، آفرينندگي، کسي است که جهان را آفريده، 2- نگهداري، اين خورشيد را آفريده و رها نکرده کنار برود. همچنان مراقب خورشيد و ماه و ستاره است. 3- فيض رساني، فيض خدا قطع شود اين خورشيد سقوط مي‌کند. اين گردش‌ها و نظام و انضباط‌ها همه به هم مي‌خورد. مه موجودات ادامه حرکتشان و حياتشان بخاطر فيض خداست و عطوفت و رحمت خدا که دائماً هست. اين چهار ويژگي باعث مي‌شود ما يک حسي به آن موجود پيدا کنيم و اسمش پرستش است. آفريدگاري جهان را آفريده و اين نظم را نگه مي‌دارد. موشکي که شليک مي‌شود تا جايي مي‌رود که انرژي داشته باشد. اين سوخت موجودات را خداوند همچنان به آنها مي‌رساند و مخلوقات را دوست دارد. اين چهار ويژگي باعث مي‌شود انسان عاشق او شود.
کلمه‌ي عشق و پرستش هم خانواده هستند. عشق با محبت فرق دارد. محبت همين دوست داشتن است. عشق يک محبت فوق العاده شديد است که ريشه عربي‌اش به يک گياهي برمي‌گردد که به هرجا برسد دور آن مي‌پيچد و بالا مي‌رود. يعني عشاق وقتي معشوق را پيدا کرد مي‌خواهد تمام وجودش وقف او شود و جان و سلامتي‌اش را نثار او کند. لذا خيلي‌ها عاشق را سرزنش مي‌کنند که چخبر است؟ کجا داري مي‌روي؟ مسخره‌اش مي‌کنند و او دنبال عشقش است. اين عشق‌هاي زميني که گاهي توصيف مي‌کنند مثل ليلي و مجنون براي تشريح کردن عشق والا هم هست که گاهي مجنون وارد شهري مي‌شد که ليلي اهل آن شهر بود و از همان اول ديوارها را مي‌بوسيد. مي‌گفتند: اين ديوار سيمان است، کاهگل است، کجا را مي‌بوسي؟ مي‌گفت: اين شهر با همه شهرها فرق دارد، اين ديار ليلي است. من جاي جاي اين ديار را مي‌بوسم. شهيد مطهري مي‌گويد: من به شيراز مي‌روم، چرا؟ چون ملاصدرا در شيرا تنفس کرده است. براي کسي مثل شهيد مطهري، ملاصدرا يک اسطوره است. مي‌گويد: من وارد شيراز مي‌شوم، شيراز با بقيه شهرها براي من فرق مي‌کند. عبادت کننده عاشق است. يعني عشق و پرستش خيلي به هم مفاهيمشان نزديک است. عابد جان و هستي و خود را براي معبود مي‌دهد.
شريعتي: «طوبى لِمَن‏ عَشِقَ‏ العِبادَه وَ عَانقها» خوش به حال کسي که با عبادت عشق بازي مي‌کنند و آن را در آغوش مي‌گيرند.
حاج آقاي بهشتي: امام حسين روز عاشورا، روز امتحان سخت به خدا مي‌گويد: خدايا اين سرم و اين پيکرم! اين علمدار رشيد، اين اکبرم، اين رقيه، اين سکينه، اين رباب، عشق اينطور هست، هرچه دارد خودش را و همه کساني که با او هستند، تشنه وصال مي‌کند. اينکه خداوند روز عاشورا به فرشتگان فرمود: بياييد آن چيزي که روز اول مي‌گفتيد براي چه مي‌آفريني، امروز نمايشگاهي در کربلا برپا شد، براي تماشا بياييد. عشق و پرستش به هم گره خورده است. براي همين وقتي پيغمبر مي‌ديد کسي نماز بي روح مي‌خواند، اعتراض به او مي‌کرد. در عبادات ما بايد عشق موج بزند. يکي از بيننده‌ها پرسيده بود: آيا مي‌شود در نماز گريه کرد؟ امام صادق فرمود: اگر در نماز به گريه افتادي خيلي قدر خودت را بدان! به من دعا کن. امام معصوم فرمود: در نماز به گريه افتادي مخصوصاً در قنوت نماز، معلوم مي‌شود خيلي بالا رفتي.
پرستش يا قولي است يا عملي، پرستشي که انبياء و اسلام به ما ياد دادند، بخشي‌اش قولي است. ما در نماز سوره حمد را مي‌خوانيم، يا در رکوع و سجده و تشهد و قنوت، اذکاري را به ما تعليم دادند. بخشي از پرستش قولي است و با اذکار همراه است. بخشي عملي است. ايستادن در پيشگاه خدا پرستش است. رکوع و سجده پرستش است. هرکدام رازي دارد. دوزانو نشستن و اعتقادات را به زبان جاري کردن، پرستش‌هاي عملي است. «اياک نعبد» اشاره به اين دارد که مسلمانان همه در يک خط هستند. همه خداي واحد را مي‌پرستيم. همبستگي در ما حاکم است. «و اياک نستعين» همه ما نه به شرق و غرب، چشم طمع نداريم و از خدا کمک مي‌خواهيم.
نمازي به نام نماز امام زمان داريم که از سراسر کشور گاهي به مسجد جمکران مي‌آيند که در بيرون مسجد جمکران هم مي‌شود خواند. صد بار در هر رکعت اين آيه «اياک نعبد و اياک نستعين» را تکرار مي‌کنيم. تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو کمک مي‌خواهيم. بين اين نماز و وجود امام زمان حتماً رابطه هست. هفته گذشته گفتيم که بعضي از امامان ما «مالک يوم الدين» را صد بار تکرار مي‌کردند. اينها اذکاري هستند به ظاهر کوتاه اما محتواهاي فوق العاده مهم گنجانده شده است. «امن يجيب المضطر» مضطر يکي از مصاديقش امام زمان است. از اين آيه مي‌فهميم که در همه کارها بايد از خدا کمک بخواهيم «اياک نستعين» حتي عبادت کردن، همين عبادت هم که امام زين العابدين به خدا عرضه مي‌دارد: پروردگارا همين که بلند مي‌شوم و نماز مي‌خوانم و با زبانم ذکري را تکرار مي‌کنم تو به من قوه دادي و کمک کردي، همين عبادت را هم در همه کارهايم از تو مي‌خواهم. ما انسان‌ها قوي‌ترين مخلوق خدا هستيم و خدا اينطور قرار داده است. همه جهان را براي انسان و در خدمت انسان قرار داده است. اما همين انسان آسيب پذير هم هست. يک حادثه گاهي او را مي‌شکند. خدا آغوش گرمش را باز مي‌کند که بيا کمکت مي‌کنم! ما به سمت خدا مي‌رويم، خدايا مصيبت ديدم، گرفتارم، نمي‌توانم تصميم بگيرم. حاجت دارم، مريض دارم، تو به من کمک کن! کمک گرفتن از غير خدا ايرادي ندارد و خدا فرمود: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏» (مائده/2) همديگر را کمک کنيد. کمک گرفتن از ديگران عيب ندارد. زندگي اجتماعي اقتضاء مي‌کند که از ديگران کمک بگيريم. وقتي مريض مي‌شويم به پزشک مراجعه مي‌کنيم. پزشک براي ساخت خانه محتاج مهندس است. مهندس محتاج آرايشگر است. آرايشگر براي غذا به رستوران مي‌رود ولي نگاه ما بايد اين باشد که همه کمک‌ها از يک سرچشمه است و او خداست.
کسي در حضور اميرالمؤمنين اينطور دعا مي‌کرد که خدايا مرا محتاج خلقت نکن! اميرالمؤمنين فرمود: اينطور نگو. بگو: خدايا مرا محتاج بندگان بدت نکن. سبک زندگي طوري است که همه به هم نياز داريم. در يک مسابقه فوتبال سرنوشت مسابقه دست همه است. يک کسي در دروازه است، يک کسي در جلو تلاش مي‌کند گل بزند، نياز نسبت به هم وجود دارد. اما در جهان بيني همه کمک‌ها از يک سرچشمه است و او الله است. من به خورشيد محتاج هستم، خورشيد آيه‌ي خداست. قرآن مي‌فرمايد: از آيه‌هاي خدا ماه و خورشيد است. «لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ‏» (فصلت/37) اما معنايش اين نيست که به خورشيد سجده کنيم. خورشيد يک وسيله است، او به من نور مي‌رساند. باران يک وسيله است ولي اين باران را الله مي‌فرستد. باد يک وسيله است. يعني انسان‌ها و غير انسان‌ها وسايلي هستند که به ما کمک مي‌کنند ولي در جهان بيني اينطور فکر مي‌کنيم که همه کمک‌ها از يک سرچشمه مي‌آيد. اين کساني که به ما کمک مي‌کنند، عمر و توانايي و علم محدود دارند. مهر محدود دارند، ماشين ما پنچر است، مي‌گويد: يک مغازه ديگر برويد! ولي خداوند سرچشمه و آغاز همه اين توانايي‌ها و دانايي‌هاست. اگر اين را بدانيم رنجيده خاطر نمي‌شويم. اين نشد يک جاي ديگر، پروردگارا تنها از تو کمک مي‌خواهم. از طريق باد، باران، خورشيد، همسايه و فرزند، ولي من چشم اميدم به توست و اين توحيد است.
توحيد چند نوع است، يکي توحيد در صفات است که در آيات قبل خوانديم. الآن توحيد عبادي و عملي را مي‌گوييم. خدايا تنها تو را مي‌پرستم و تنها از تو کمک مي‌خواهم. اين توحيد در عبادت و عمل است. نکته ديگر «اياک نعبد» دو بعد دارد، يک بعد اثبات بندگي خدا و يک بعد نفي بندگي غير خداست، تنها تو را مي‌پرستم يعني ديگران را نمي‌پرستم. بت‌ها و سنگها و حيوانات و کرات و پديده‌هاي طبيعي را نمي‌پرستم. يک بعد اثباتي و يک بعد منفي دارد. فقط به کمک تو دل بستم نه ديگران. «اياک نعبد» يعني با مردم هستم ولي به خدا دل بستم. من با مردم قهر نيستم، رفت و آمد و ديد و بازديد دارم ولي از لا به لاي اين خلق به سوي خالق سفر مي‌کنم. با مردم هستم ولي مقصد من معراج به سمت پروردگار است. «اياک نستعين» يعني اسباب و وسايلي که در آفرينش قرار دادي از آن استفاده مي‌کنم.
«اياک نعبد» يعني من اختيار دارم. در اين آيه جبر هم نفي مي‌شود و هم تفويض، الآن انسان اختيار دارد يا نه؟ «اياک نعبد» معني‌اش اين است که من مي‌توانم عبادت نکنم، مي‌توانم عبادت بکنم و اختيار دارم. «اياک نستعين» يعني اينطور نيست که دايره اختيار من اينقدر فراخ باشد. خدايا از تو کمک مي‌خواهم. مطالعه کردم، برنامه ريزي و مشورت کردم اما گير افتادم، اسلام مي‌گويد: در هرکاري فکر و مشورت کن، مطالعه کن ولي توکل به خدا کن. اينها مفاهيمي است که پشت «اياک نعبد» هست. «اياک نعبد» يک نکته دارد يعني خدايا تو حاضري، اين بار روبروي خدا ايستاديم، خدا را حاضر و ناظر مي‌بينيم و با خدا حرف مي‌زنيم. «اياک نعبد» يعني من تکبر ندارم. ادعا ندارم، در برابر تو چيزي نيستم، هرچه هست تويي و من تو را مي‌پرستم. همه کاره تو هستي.
اميرالمؤمنين مي‌فرمود: بالاترين افتخار من بندگي توست. من سراغ آياتي رفتم که کلمه عبادت درونش هست، گاهي به جاي خدا پرستي، گاهي شيطان پرستي آمده است. حضرت ابراهيم به ناپدري‌اش فرمود: «يا أَبَتِ‏ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ» (مريم/44) عموجان، شيطان را نپرست! «إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا» شيطان نسبت به خداي مهربان نافرمان است. يک آيه ديگر درباره استقرار توحيد در زمان امام (ع) است. «وَعَدَ اللَّهُ‏ الَّذِينَ‏ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (نور/55) خداوند به مؤمنان صالح وعده فرمود: «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» زمان کره زمين به دست شما خواهد افتاد، «يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» در حکومت امام زمان(ع) فقط يکتاپرستي است. شرک معنا ندارد.
شريعتي: اين هفته قرار هست در مورد بلال حبشي در برنامه صحبت کنيم.
حاج آقاي بهشتي: خداوند به پيغمبر مي‌فرمايد: «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ إِبْراهِيم‏» (مريم/41) «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ مُوسى‏» (مريم/51) قهرمانان را ياد کن، روحيه بخش و اميد بخش و راهگشا هستند. نکته اول اينکه بعد از فتح مکه پيامبر همسر ابوسفيان، مادر معاويه کسي که جگر حضرت حمزه را دريد، او را ديد. پيغمبر از همسر ابوسفيان پرسيد: اسلا را چگونه مي‌بيني؟ گفت: اسلام خوب است ولي سه چيزش را نمي‌پسندم. يکي حجاب، يکي اذان بلال، چون وقتي مسلمان‌ها وارد مسجدالحرام شدند، پيامبر بلال را فرستاد که هم تکريم کرد مستضعفان، هم تکريم کرد سياه پوستان و هم شکنجه شده‌ها را تکريم کرد. بلال بالاي کعبه رفت و اذان گفت. يکي هم رکوع و سجده را دوست ندارم! پيغمبر در پاسخ او فرمود: حجاب بهترين پوشش است و نماز بدون رکوع و سجود نماز نيست و بلال بهترين بندگان است. آنقدر صداي اذان بلال را که با اخلاصش پخش مي‌شد پيامبر دوست داشت، بارها فرمود: «ارحنا يا بلال» ما را روح ببخش و معطر کن. امام صادق فرمود: پيامبر وقتي مسجد مدينه را ساخت به بلال مي‌فرمود: برو بالاي ديوار صدايت را بلند کن و اذان بگو، که خداوند نسيمي را ايجاد مي‌کند و مأموريت مي‌دهد به آسمان برود و صداي اذان تا آسمان‌ها برافراشته مي‌شود و فرشته‌ها مي‌گويند: اين صداي امت محمد است. گفتند: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‏» در مکه وقتي بلال بالاي کعبه رفت نازل شد که گرامي‌ترين شما با تقوا ترين شماست. به قيافه‌ها نگاه نکنيد. مدتي محافظ شخص پيغمبر بود و جان پيغمبر را حراست مي‌کرد. مدتي خازن بيت المال بود و امام صادق فرمود: او عبد صالح خدا بود.
شريعتي: براي حضرت زهرا ضريح مي‌سازيم و دست فرشچيان طرح مي‌زند آن را.