برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي (اهميت حضور جوانان در مسجد)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 12-08 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
آنچه من ميخواستم در ورد و جادوها نبود *** در رياضتهاي مرتاضان و هندوها نبود
آسمان ميخواستم، هامان فرعوني شدم *** دير فهميدم خدا در برج و باروها نبود
مجلس صوفي کجا و بادهي صافي کجا *** گوش کردم حرفي از او بين هوهوها نبود
هرچه گشتم در دکان کاسبان عافيت *** عدل در بالا و پايين ترازوها نبود
در شب تاريک هر سويي که رفتم گم شدم *** جز علي راهي به سوي آن فراسوها نبود
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و نازنين، انشاءالله همه ما در صراط و راه اميرالمؤمنين ثابت قدم باشيم. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام ميکنم. از خداوند طلب ميکنم اين گفتگوها را موجب خير و رشد و نور و به دور از هر آفت و اشتباهي قرار بدهد.
شريعتي: بحث ما در ذيل بحث تربيت عبادي به بحث مکان نمازگزار و مسجد رسيديم و نکات خوبي را شنيديم. راههاي تشويق بچهها به مسجد را گفتيم و امروز قرار است در مورد جوانها صحبت کنيم. جوانهايي که روحشان آميخته شده با جان مسجد و بعضي که احياناً به دلايلي مسجد نميروند.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
بحث مسجد بحث دامنهداري است و بايد اهلش بيايند و بحث کنند. همه مسلمانها بايد مسجد بيايند، مردان، زنان، پيران و جوانان، اما در سيرهي پيامبر ميبينيم سفارشات و تأکيداتي نسبت به بعضي سنين هست از جمله جوانها، وقتي به مساجد نگاه ميکنيم و رضايت پيغمبر را ببينيم، موجب اميد ماست. پيغمبر ميفرمايد: مسجدها پر جوان باشد. اين موضوع را بايد ما مسجديها و ائمه جماعات بگوييم. اساساً بخواهيم به بحث جوان بپردازيم اولين مسلمانها و اولين نمازگزارها جوانان بودند. اميرالمؤمنين(ع)، جعفر بن ابي طالب، زيد بن حارثه، اينها اولينها هستند که آمدند نماز جماعتهاي چهار نفره، هفت هشت نفره را در تيررس تيرهاي زهرآگين دشمن خواندند و ايستادند. تا اينکه در آيندهها اينقدر فشار زياد شد که بنا شد جمعي از مسلمانها به يک کشور خارجي پناه ببرند و سخنگوي گروه مهاجران يک جوان بود که اسلام را توانست به بهترين شکل معرفي کند و پادشاه حبشه را به مسلماني دعوت کند و در اين کار موفق باشد.
مسلمانها مهاجرت کردند و به مدينه آمدند. کارهاي دشوار دست جوانها بود. اولينها از جوانها بودند. در کتابهاي تاريخي دارد که در همه جنگها پرچم به دست جوانها بود. پرچم مهاجرين و انصار، پرچم خزرجيان، در جنگ احد پيامبر فرمود: پرچم بايد دست علي بن ابي طالب باشد. دست امام آسيب ديد، اين پرچم افتاد. پيغمبر ميتوانست بفرمايد اين را کسي ديگر بردارد. فرمود: پرچم را به دست چپ علي بدهيد ولي دست علي باشد. اسلام مکه را فتح کرد و آوازهي اسلام به خارج از کشور رسيد. سفرايي که پيامبر اعزام ميکند جوانها هستند، براي قيصر روم يک جوان خوش سيما و خوش قلب را ميفرستد. مکه فتح ميشود پيامبر به سمت مدينه حرکت ميکند يک جوان 21 ساله را به استانداري ميفرستد که گاهي بعضي گلايه ميکنند که ما هستيم، آن جوان پيشينهي طولاني ندارد ولي قابليتهايي داشته که پيامبر فرمود: مطمئن هستم ميتواند مکه را اداره کند. وقتي تشريف به مدينه آوردند در روزهاي آخر عمرشان سپاهي را به سمت روم آماده ميکنند. يک جوان نوزده ساله به نام اسامه را ميفرستند. بسياري اعتراض کردند. پيامبر فرمود: در مورد پدرش هم وقتي خواستم او را نصب کنم، اعتراض داشتيد. پدرش زيد بن حارثه است که در هشت جنگي که پيامبر حضور ندارند، به فرماندهي آنها پيامبر زيد بن حارثه را اعزام ميکرد و در جنگ موته دو فرمانده را يکي جعفر بن ابي طالب و يکي زيد بن حارثه که هردو به شهادت رسيدند و الآن مرقدشان در کشور اردن هست. فرمود: پدر اسامه، زيد بن حارثه را هم وقتي منصوب کردم بعضي اعتراض داشتند.
ميدانيم که جوانهاي هر کشور آبروي آن کشور هستند و آينده آن کشور هستند. جوانها وقتي در صحنه هستند، معنايش اين است که بزرگترها مأموريت خود را خوب انجام دادند. پدر و مادرها درست عمل کردند که جوانها در صحنه هستند. يعني ميتوانند افتخار و مباهات کنند.
اول سراغ احاديثي برويم که در مورد عبادت جوان هست و بعد حضور جوان در مسجد را بگوييم. بيشتر احاديث از منابع اهل سنت و منابع شيعه از وجود مقدس پيامبر است. پيامبر فرمود: «فضل الشّابّ العابد الّذي يعبد في صباه على الشّيخ الّذي يعبد بعد ما كبرت سنّه كفضل المرسلين على ساير النّاس» (نهجالفصاحه/ص588) جواني که جوانياش را به عبادت گذرانده در مقايسه با پيري که ميخواهد عبادت را از پيري شروع کند، تفاوت اين دو مثل تفاوت پيامبر با عموم مردم است. بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام ميفرمود: تا جوان هستيد شيريني عبادت مزه دارد. قبل از 20 سالي و 30 سالگي، سن به 35 و 40 برسد ديگر شيريني که انسان ميتواند با تمام وجود حس کند، کم ميشود.
پيغمبر فرمود: «إنّ اللَّه يحبّ الشّاب الّذي يفني شبابه في طاعة اللَّه» (نهجالفصاحه/ص316) خداوند دوست دارد جواني را که در اوج جواني به طاعت خدا ميپردازد. خداوند مباهات ميکند، افتخار ميکند، پيغمبر فرمود: «إنّ اللَّه تعالى يباهي بالشّاب العابد الملائكة» (نهجالفصاحه/ص303) خداي بزرگ مباهات ميکند به جوان عبادت کننده و فرشتهها، ما هم به جوانها مباهات کنيم. يک کار خدايي است. خدا که خالق ماست، آفريدگار ماست، فرمانرواي جهان است، فرشتهها که معصوم و پاک هستند صدا ميزند که بياييد تماشا کنيد. اين يک منظرهاي است که همه ميتوانيم در خلق اين منظره سهم داشته باشيم. هرکسي با زبان و آبرويش بتواند جوان را به مسجد بياورد يعني يک صحنهاي را خلق کرده که موجب رضايت پروردگار است. ما مسجدي داريم که جوان زياد دارد. معلوم است جوانها مسجد بيايند، ويژگيهايي دارند، ممکن است با بزرگسالان تفاوت داشته باشد ولي وقتي صبوري ميکنند، ميدان ميدهند خدا از همه آنها اعلام رضايت ميکند. مباهات کنيم به مسجدي که پر جوان است. شهرستانها متفاوت است. يکوقتي براي نماز زياد سفر ميرفتم. بعضي شهرستانها مساجد خلوت است. بعضي شلوغ است و بعضي مساجد شلوغ داريم که جوان کم است. ملت هستند ولي جوانها غايب هستند. احاديثي که ميفرمايد: مسجد يکي از شکايت کنندگان روز قيامت است، شايد يکي از شکايتها اين باشد که چرا جوان در اين مسجد نبود. همه بايد دست به دست هم بدهيم که حضور جوانها در مسجد زياد شود.
خداوند به فرشتهها ميفرمايد: «أنظروا إلى عبدي ترك شهوته من أجلي» بخاطر من هوس خودش را کنار گذاشته است و به مسجد آمده است. امام صادق فرمود: «إِنَّ أَحَبَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى» محبوبترين مردم نزد پروردگار، جواني است که «شَابٌّ حَدَثُ السِّنِّ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ» آغاز جواني اوست و کم سن و سال است. زيبارو است، «جَعَلَ شَبَابَهُ وَ جَمَالَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى» قرار ميدهد زيبايي و جوانياش را در بستر بندگي خدا. «ذَاكَ الَّذِي يُبَاهِي اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَلَائِكَتَهُ فَيَقُولُ هَذَا عَبْدِي حَقّاً» اين کسي است که خدا به فرشتهها مباهات ميکند، خداوند به فرشتهها ميگويد: اين بنده حقيقي من است. هرکس عبادت کند مطلوب است. عبادت شيرين است و باعث ارتقاء و پرواز ما ميشود. توبه جوان، قرآن خواندن جوان، مسجد رفتن جوان، اذان گفتن جوان، اين را بايد کمک کنيم به وجود بياوريم.
پيغمبر فرمود: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لَا ظِلَ إِلَّا ظِلُّهُ» هفت گروه هستند روز قيامت که هيچ سايهاي نيست و همه حرارت و گرما و سوزش است اما اين هفت گروه سايبانهايي دارند. يکي رهبر عادل است. پيشواي عادل است. «إِمَامٌ عَادِلٌ وَ شَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ» 2- جواني که جوانياش را در راه خدا سپري کرده است. 3- «وَ رَجُلٌ قَلْبُهُ مُتَعَلِّقٌ بِالْمَسْجِدِ» انساني که دلش وابسته به مسجد است. مسافرت ميرود و دلش براي مسجد تنگ ميشود يا مريض ميشود و هواي مسجد ميکند. اين از کساني است که روز قيامت حال خوبي دارد. «إِذَا خَرَجَ مِنْهُ حَتَّى يَعُودَ إِلَيْهِ» از مسجد بيرون ميآيد دوباره هوس دارد به مسجد برگردد. «وَ رَجُلَانِ» دو نفر ديگر «كَانَا فِي طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» آنهايي هستند که در پرتو اطاعت خداي بزرگ هستند. «فَاجْتَمَعَا عَلَى ذَلِكَ» رفاقتشان به خاطر خداست. «وَ تَفَرَّقَا وَ رَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِياً» نفر بعد که روز قيامت رد خنکي به سر ميبرد، کسي است که در خلوت خدا را ياد ميکند. «فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» از چشمانش در راه نيايش خدا اشک ميبارد. نفر بعد کسي است که از خدا ميترسد گناه کند. «وَ رَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ حَسَبٍ وَ جَمَالٍ فَقَالَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا» نفر آخر کسي است که صدقه مخفيانه ميدهد که کسي نبيند. «حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا يَتَصَدَّقُ بِيَمِينِهِ» اينها در سايه خنکي هستند. قيامت خيلي روز سختي است. امامان ما ميگرستند براي اهوال، در خطرها و گردنههاي روز قيامت.
امام صادق(ع) فرمود: «ثَلَاثَةٌ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ» سه گروه هستند که بي حساب به بهشت ميروند. آنهايي که حسنات زيادي دارند، کارنامهشان درخشان است، مثل دانش آموزي است که تمام نمراتش بيست است. «إِمَامٌ عَادِلٌ» پيشواي عادل، «وَ تَاجِرٌ صَدُوقٌ» کاسبي که خيلي راستگو است، «وَ شَيْخٌ أَفْنَى عُمُرَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ» کسي که عمرش را در راه طاعت خدا گذرانده است. بياييم حساب و کتاب کنيم، از يک طرف ميبينيم جوان سرشار از حق خواهي، انسان دوستي، صفا، پاکي، انگيزه، نشاط، از طرف ديگر دشمن به همان طمع ميکند. يعني دشمن وقتي ميخواهد جامعه را تخريب کند، سراغ جوان ميرود. ميگويد: اگر اين جامعه جوانهاي فعال و مؤمن و با انگيزه نداشته باشد، آينده ندارد. دشمن هم نگاهش به اين قشر است. از طرف سوم پايگاهي براي پاکي و تربيت جز مسجد داريم؟ کارکردهاي مسجد را گفتيم، کارکرد عبادي، فرهنگي، آموزشي و اجتماعي، رهبر عزيز انقلاب ميفرمايد: عجب تدبيري پيامبر کرد که اجتماع مسلمانها را بر محور ذکر خدا قرار داد. ايشان ميفرمايد: در ملتهاي ديگر هم بهانهاي براي جمع شدن دارند. مثلاً سر بازارها يا در زورخانهها، ورزشگاهها، حمامهاي عمومي که جمع ميشدند. اسلام آمد بر محور ذکر خدا مسجد را قرار داد.
جوان داريم سرمايهي بزرگي است، دشمن هم بر او کمين کرده و دنبال اعتياد و انحراف اوست. پايگاهي جز مسجد نداريم. پايگاه پاکي، رهبر عزيز انقلاب سالهاست براي جوانها يک شعار سه کلمهاي قرار داده است، تحصيل، تهذيب و ورزش! تحصيل در مدرسه است. ورزش هم مشخص است، اين تهذيب کجا صورت بگيرد؟ جوانها نياز به تربيت دارند آنطور که قرآن گفته و امام زمان دوست دارد، جايش کجاست؟ مسجد، مسجد جاي رشد و تربيت است. اين ما هستيم که بايد نگاه کنيم ببينيم جوانها در مسجد حاضر هستند يا غايب. مسئوليت بر عهده چند کس است. 1- خانواده؛ خانوادهها مسجدي باشند به طور طبيعي بچهها به مسجد رفت و آمد ميکنند. يکي اينکه خودشان به بچههايشان شخصيت بدهند. او را با احترام صدا بزنم، او را کنار خودم بياورم و معرفي و تکريم کنم. از کارهايي که پيامبر در مور جوانها ميکرد يکي همين است که معرفي ميکرد و شخصيت ميداد. جوانم را تشويق کنم و به تشويق رنگ الهي بدهم. 2- امام جماعت؛ مهمترين کار امام جماعت در مورد جوانها برخورد اخلاقي است. برخورد صميمانه و با احترام است. واگذاري و سپردن مسئوليت؛ جوان را محبت کنند. تشويق کنند، جوان آمادگي پذيرش کار دارد. کار در مسجد هست و امام جماعت بخشي از کارهاي مسجد را به جوانان واگذار کند. مراسمها و اجراي مراسمها را به سليقهي جوانها برپا کنند. به جوانها اعتماد کنند. پيامبر ما 63 ساله بود و جوان نوزده ساله را گذاشت.
در تواريخ هست که اولين بار بود که پيامبر به صورت رسمي ميخواست قاضي اعزام کند، دو نفر را اعزام کرد، يکي اميرالمؤمنين و يکي معاذ بن جبل، اميرالمؤمنين با کمال تواضع عرض کرد، يا رسول الله، من جوان هستم، هنوز تجربه قضاوت و داوري رسمي ندارم. پيغمبر دست مبارکش را به سينه جوان گذاشتند و از خدا براي او کمک خواستند. خدايا قلبش را هدايت کن و به زبانش قضاوت درست جاري کن و او را راهي يمن کردند. معاذ بن جبل جوان بود. قضاوت کار سختي است. از او پرسيد: به يمن بروي چطور قضاوت ميکني؟ گفت: براساس قرآن، فرمود: اگر ماجرايي پيش بيايد که در قرآن برايش آياتي پيدا نکني چه ميکني؟ گفت: يا رسول الله براساس سبک قضاوت شما. من در همه قضاوتهاي شما حضور داشتم و به خاطر سپردم. پيغمبر فرمود: اگر قصهاي پيش بيايد که نه در قرآن برايش سندي پيدا کني و نه در قضاوتها من، چه ميکني؟ گفت: اجتهاد ميکنم. با مباني که از قرآن بلد هستم و از شما گرفتم، پيغمبر او را دعا کرد و سفارشاتي کرد، سپردن کارها، کار تبليغي به مصعب بن عمير اولين مبلغ رسمي يک جوان است. او را مدينه فرستاد، هنوز هيچ مسلماني نيستند. يک تعداد کمي هستند که با پيامبر بيعت کردند. آنها را اعزام کرد، اولين امام جمعه هم قبل از اينکه خود پيامبر امامت جمعه داشته باشد مصعب بن عمير امام جمعه بود و بعدها که پيامبر به مدينه مهاجرت کرد، مصعب را ديدند و پرسيدند: از چه سبکي براي دعوت استفاده کردي؟ مصعب گفت: سراغ جوانها رفتم. اساميشان هست که اولين کسي که به دست مصعب مسلمان شد، چه کسي بود. ميزبان که بود؟ سراغ چه کساني رفتم.
امام جماعت آراستگياش اثر دارد. جوان زيبايي و مرتب بودن را دوست دارد. وقتي وارد مسجدي ميشود که نظيف است، امام جماعت هم آراسته است و منظم، يک مسجدي در خيابان وحدت اسلامي تهران بود. گفتند: امام جماعت در سي سال يکبار غايب بود. رهبر معظم انقلاب وقتي ائمه جماعت تهران با ايشان ديدار داشتند، به اتفاق آقاي حاجي علي اکبري، فرمودند: امامت جماعت کار مهمي است. کار حاشيهاي نيست و جنبي نيست که بپرسند: شغل ما چيست؟ مثلاً بگويد: مدير کل هستم و شبها مسجد ميروم. نه! امامت جماعت کار است، کار تربيت و همان کاري است که پيامبران براي آن آمدند. انضباط امام جماعت و آراستگي او به اضافه مطالبي که بيان ميکند. در همين سخنراني يک سخنراني نسبتاً طولاني مقام معظم رهبري با ائمه جماعات تهران دارند که بسيار خواندني است. ايشان فرمود: زماني که امام جماعت در مشهد بوديم، ايده پردازيها و امکانات الآن نبود. چقدر ابتکارات در مساجد انجام ميشود و آنوقتها چنين چيزهايي نبود. امروز ديدم خيلي از ائمه جماعات تجربيات خود را در سايتها گذاشتند، در کانالها گذاشتند، بيست تجربه براي جذب جوانان! حتي در روستاها، روستاها هم متفاوت هستند.
در يک روستايي رفتم، کمتر از ده هزار جمعيت داشت ولي چند مسجد داشت، مسجدهاي شلوغي که تا کوچهها نشسته بودند. معلوم است امام جماعت کاري کرده با برخورد، با محتواهايي که ارائه داده است. اين جوان ميگويد: نشد مسجد بروم و حرف تازه ياد نگيرم. با طرح مسائلي که با جوانها و مردم مطرح ميکند.3- متوليان مسجد؛ به متوليان ميرسيم که غالباً بودجهها دست آنهاست، بايد حضور جوانها در دستگاه فکريشان بيايد. به وجود جوانها بنازند. گاهي جوانهايي برخوردهايي ميکنند و به هيأت امنا بر ميخورد. بايد صبوري کنند. پيامبر ما حتي گناهکار را به مسجد راه ميداد. پيغمبر او را تشويق کرد و بعد از مدتي ديدند پاکيزه شد. جذب جوان به مسجد کار پر رمز و رازي است که نياز به صبوري دارد. مسجد ما در سه سال آينده، پنج سال آينده بايد اينقدر جوان داشته باشد. جوانها کجا هستند؟ در خانههاي اطراف مسجد هستند. جوان هميشه هست، چه کنيم پاي آنها به مسجد باز شود؟
امام جماعت يک مسجد رفته بود آمار جوانها را پيدا کرد و روز تولد آن جوان هديهاي ميفرستاد، شايد يکي دو بار هم هديه دريافت ميکردند و به مسجد نميرفتند ولي آخر نمکگير ميشدند. حتي ساليان دراز هم در عالم برزخ در قبرها خوابيديم پاداش آمدن نسلهاي بعد به حساب ما نوشته ميشود. در حديث ديدم خيلي کم است امواتي که آرزو داشته باشند به دنيا برگردند مگر مسجديها، مسجديها در آن عالم وقتي سر ميزنند به مسجدي که رفت و آمد ميکردند، حسرت ميخورند که خدايا چه ميشد يکبار ديگر به مسجد ميرفتم و دو رکعت نماز ميخواندم.
4- جوانها؛ يکي از کساني که مسئوليت دارند جوانها هستند. من خوشبختي و موفقيت وپيشرفت ميخواهم. کجا بروم؟ مطمئن باشد، خدايي باشد، به رنگ آسمان باشد، جوان به مسجد ميآيد چه بسا ممکن است با او برخورد خوبي نشود. جوانها نبايد زودرنج باشند، بهاء و ارزشي که مسجد دارد، به مسجد برويم و خودمان را مطرح کنيم. ديگران شايستگيهاي ما را ببينند. مجموعه اين عوامل، خانواده، امام جماعت، متوليان و جوانا و محيط و فضاي مسجد بايد دست به دست هم بدهد، ما هر مسجدي در ايران عزيز، يا خارج از ايران شايد چند بار رفتم، ولي در لبنان مساجد زيادي هست که جوان زياد دارد. وقتي در کنار بزرگسالان، جوانان در مسجد هستند آدم احساس ميکند تمام بدنه اين جامعه رو به رستگاري در حال حرکت است. رهبر عزيز انقلاب چون من اصرار داشتم ببينم ايشان کجا افتخار ميکنند. يکي در مسألهي اعتکاف جوانهاست، شايد ده بار فرمودند. ما قبل از انقلاب اعتکاف نداشتيم. اعتکافي که از دو ماه قبل ثبت نام ميکنند و نود درصد جوان هستند. دعاي عرفه در شهر ما شايد يکي دو مورد بود با يک جمعيت کم، الآن دعاي عرفه دهها هزار نفري برگزار ميشود. اين را بايد توسعه بدهيم. شهرهايي که نگاه ميکنند جوانها در مساجد کم هستند، از هم کمک فکري بگيرند و اين موضوع را مهم بدانند. حضور جوانان جاي افتخار دارد. کتابي را معرفي کنم به نام «جوان در چشم و دل پيامبر» ماه ربيع الاول هم ماه پيامبر است.
شريعتي: امسال قرار گذاشتيم که کارشناسان عزيز ما در ماه ربيع الاول حتماً به مساجد و مدارس و دانشگاهها بروند و حضور داشته باشند و در کنار آنها جشن ميلاد پيامبر را برگزار کنند. کتاب «جوان در چشم و دل پيامبر» نوشته جناب آقاي محمد باقر پور اميني است. اگر تمايل به مطالعه اين کتاب داريد به 20000303 پيامک بدهيد.
حاج آقاي بهشتي: يعني پيامبر در ابعاد مختلف، در مسائل عبادي و سياسي، در مسائل اجرايي، قضاوت، ميدانهاي جنگ، هم در مورد جواني پيامبر در اين کتاب ميتوانيد مطالعه کنيد و هم در مورد ياران جوان پيغمبر و خصوصيات و ويژگيهاي يک جوان که محبوب دل پيامبر ما باشد. از جواني پيامبر آنچه تاريخ براي ما بيان کرده چند چيز است و يکي همين عبادت است. هنوز به پيغمبري نرسيده، هم اعتکاف دارد در غار حرا، هم عصرها در حجر اسماعيل ميآمد و يک فرشي پهن ميکرد و به راز و نياز با خدا ميپرداخت. اگر از مردم مکه ميپرسيديم از اين جوان چند نشانه بيان کنيد يکي عبادت بود. خلوت با خدا، تفکر در هستي، ويژگي دوم پيامبر در ايام جواني حضور در جنگهايي بود که سلسله جنگهاي فجار ميگفتند، راهزنان و غارتگران حمله ميکردند و جوانها جمع ميشدند و حضور در تشکيلاتي که به عنوان حلف الفضول براي دستگيري از ضعفا پيغمبر حضور داشت. رسيدگي به ضعفا، فعاليتهاي اجتماعي و حمايتي مخصوصاً بعد از ازدواج با حضرت خديجه که اين حمايتها را حضرت خديجه به پيامبر واگذار کرد.
در غار حرا در حال عبادت بود که جبرئيل نازل شد و پنج آيه اول سوره علق را آورده است. اسلام که شروع شد با همت خيليها و پرچمداري جوانها، پيامبر عزيز ما به جوانها خيلي اهميت ميداد و اهتمام داشت حتي جواني که از بيرون مسجد خبر داد: من با پيغمبر کار دارم. پيغمبر فرمود: بگوييد در مسجد بيايد. گفتند: نميآيد. حضرت بيرون آمدند و ديدند رنگش پريده و ملتهب است. پرسيدند: چه شده است؟ گفت: من خيلي گناه کردم. حضرت به او اميد داد که توبه کن. حتي به تعداد ستارهها گناه کرده باشي، خدا ميپذيرد. توبهاش قبول شد. يعني پيامبر ميخواست جوان با اين پايگاه متصل شود. گاهي به جوانها ميفرمود: بلند شويد سخنراني کنيد. از نماز جوانها در مسجد ستايش ميکرد. فلان جوان چقدر خالصانه با خدا راز و نياز ميکند. اين پايگاه تا زماني که رونق داشته باشد، رونقش به اين است که همه مسلمانها از تمام ردههاي سني حضور داشته باشند و جوانها به عنوان پرچمداران و ميدانداران که بتوانند جريان ساز باشند. اميرالمؤمنين فرمود: ميخواهيد مشورت کنيد با دو کس مشورت کنيد. اول با يک جوان و بعد با يک پير. جوان بخاطر خلاقيتش ايده دارد و پير بخاطر پختگي و تجربهاش و بعد اقدام کن.
شريعتي: وقتي اسم جوان و جوانمردي ميآيد حيف است که از حضرت باب الحوائج، ابالفضل العباس و حضرت علي اکبر ياد نکنيم. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را به اين دو بزرگوار هديه کنيم. امروز صفحه 214 قرآن کريم، آيات 43 تا 53 سوره مبارکه يونس را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ «43» إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «44» وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنَ النَّهارِ يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ «45» وَ إِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلى ما يَفْعَلُونَ «46» وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «47» وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «48» قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «49» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ «50» أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ «51» ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ «52» وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ»
ترجمه آيات: وگروهى از مردم كسانىاند كه به تو نگاه مىكنند، (امّا گويى هيچ نمىبينند.) پس آيا تو مىتوانى نابينايان را هدايت كنى، هر چند (با چشمِ دل) نمىبينند؟ قطعاً خداوند هيچ ظلمى به مردم نمىكند، امّااين خود مردمند كه به خويشتن ستم مىكنند. و روزى كه خداوند آنان را محشور و جمع مىكند، گويا جز ساعتى از روز را (در دنيا يا برزخ) نماندهاند. آن روز يكديگر را مىشناسند. قطعاً آنان كه ديدار خدا (معاد يا قيامت) را تكذيب كردند، زيان كار شدند و هرگز هدايت يافته نبودهاند. (اى پيامبر!) برخى از قهر و كيفرى را كه به كافران وعده مىدهيم؛ يا (در حال حيات تو) نشانت مىدهيم، يا تو را از دنيا مىبريم (و پس از تو به كيفر مىرسند، به هر حال) بازگشت آنان به سوى ماست، سپس خداوند بر آنچه انجام مىدهند، گواه است. براى هر امّتى پيامبرى است. پس هرگاه پيامبرشان بيايد، ميان آنان به عدالت داورى مىشود و ستمى به آنان روا نمىگردد. كفّار (از روى استهزا) مىگويند: اگر راست مىگوييد، اين وعده (عذاب) چه وقت است؟ بگو: من (حتّى) براى خودم جز آنچه خدا بخواهد، مالك زيان و سودى نيستم (تا چه رسد براى شما)، براى هر امّتى اجل و سرآمدى معيّن است كه هرگاه مدّتشان فرا رسد، نه لحظهاى تأخير دارند و نه پيشى مىگيرند. بگو: آيا انديشيدهايد، اگر عذاب خداوند شب يا روز به سراغ شما آيد (چه مىكنيد؟) گناهكاران چه چيزى را از او به شتاب مىخواهند (كه مىگويند: آيا پس از آنكه (عذاب) نازل شد، به آن ايمان مىآوريد؟ حالا؟ در حالى كه پيشتر خواستار زود آمدن عذاب بوديد؟ سپس به ستمگران گفته شود: عذاب هميشگى را بچشيد. آيا جز به آنچه به دست آوردهايد، كيفر داده مىشويد؟ و از تو خبر مىگيرند كه آيا آن (وعدهى مجازات الهى) حقّ است؟ بگو: آرى، سوگند به پروردگارم كه آن حتمى است و شما نمىتوانيد (خدا را از انجام آن) عاجز كنيد.
شريعتي: چهارشنبه اين هفته شهادت امام حسن عسکري است، به همين مناسبت از يکي از ياران حضرت جناب ابوهاشم جعفري صحبت خواهيم کرد.
حاج آقاي بهشتي: بزرگان و قهرمانان، خوبان و پاکان يک دِيني دارند به آيندگان که از آنها ياد کنند. اسمش داود است. داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر، امروز از جعفر طيار ياد کرديم. جواني که سخنگوي مهاجران بود به حبسه رفت و در آنجا خدا سه پسر به او داد، پسر بزرگ او عبدالله که جد ابوهاشم است. شوهر حضرت زينب (س) شد. شخصيتي که اين هفته از او ياد ميکنيم يکي از نوادگان حضرت زينب (س) است و صريح اللهجه بود و در برابر خلفا حرف خود را ميزد. از اصحاب چهار امام است، از امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام عسکري(ع) حديث نقل کرده است. حديثهاي پر تعداد و با مضمونهاي بالا، از وکلاي ائمه است. چون در زمان امام رضا به بعد خفقان زياد بود. ارتباط شيعيان با ائمه سخت بود و توسط وکلا شيعيان ارتباط برقرار ميکردند. از وکلا هست حتي در زمان غيبت صغري، از افراد مورد اعتماد امام زمان(ع) هست. داود بن قاسم، دو سه خاطره خيلي کوتاه نقل کنم. از ويژگيهايش اين است که زندگي سادهاي داشت ولي زياد به فکر محرومان و ضعفا و بينوايان بود. بعضي هستند زندگي متوسطي دارند ولي دغدغهي رسيدگي به ضعفا را زياد دارند. از ائمه کمک ميگرفت، يک جايي امام عسکري فرمودند: بهشت دربي دارد به نام درب معروف و اين براي کساني است که اهل خير هستند. ابوهاشم در دلش خوشحالي کرد من يکي از آنها هستم. امام نيت مرا خواند و بر من دعا کرد و فرمود: راه خير را ادامه بده. خيررساني به خلق خدا حتماً اجر دارد. از کساني است که وقتي سر يحيي بن زيد را مقابل خليفه آوردند، مردم از روي ترس تهنيت ميگفتند. او گفت: اين تهنيت ندارد. بايد تسليت گفت، اين خيانت بود و جنايت بود. کسي يک نامهاي به او داد که به امام برساند، من مشکلات متعدد دارم از امام دعايي بخواهيد، امام عسکري(ع) اين دعا را به ابوهاشم ياد داد که براي همه آنهايي که گرفتاري مالي دارند و به کارشان گره افتاده بخوانند. فرمودند: «يا اسمع السامعين يا ابصر المبصرين يا انظر الناظرين يا اسرع الحاسبين يا ارحم الراحمين يا احکم الحاکمين صل علي محمد و آل محمد و اوسع بي في رزقي وَ امْدُدْ لِي فِي عُمُرِي وَ اغْفِرْ لِي ذَنْبِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي» جوانها به مسجدها رو کنيد و اين افتخار را به نام خود به ثبت برسانيد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»