اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-06-03-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي-ابعاد مختلف تربيت عبادي(توجه به اذان و اقامه)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي (توجه به اذان و اقامه)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 03-06- 98     
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
ساقي افلاک سلام عليک *** اي پدر خاک سلام عليک
گوشه‌ي ابرويي اگر خم کني *** کار هزار آيت اعظم کني
کشتي خلقت به هدف مي‌رسد *** تا که به ايوان نجف مي‌رسد
سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌هاي نازنينمان، شنونده‌هاي بسيار گرانقدرمان، انشاءالله زيارت حضرت رزق و روزي هميشگي شما شود. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام مي‌کنم. از همه دوستاني که انتقاد مي‌کنند و پيشنهاد مي‌دهند، تشکر مي‌کنم. امام صادق فرمود: بهترين دوستان من کساني هستند که عيوب مرا هديه مي‌آورند. روز مباهله روزي که پيامبر اسلام همه هستي خود را براي حقانيت آئين خود به نمايش گذاشت و هستي پيامبر، اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا، امام حسين و امام حسين بود، اين روز را به همه آزاده‌هاي جهان، مسلمان‌ها به ويژه شيعيان تبريک مي‌گويم. از خداوند مي‌خواهم اين گفتگوها را با خير و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و آفتي تقدير بفرمايد.
شريعتي: امشب شب عيد مباهله است، انشاءالله قدر بدانيم و بر همه شما مبارک باشد.
دلداده‌ي عشق از صفاتش پيداست *** صدق سخن از صبر و ثباتش پيداست
هرکس که محبت علي در دل اوست *** از گرمي ذکر صلواتش پيداست
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، ما تربيت عبادي را مي‌گفتيم، به اذان رسيديم و اجزاي نماز، يک برنامه در مورد اذان صحبت کرديم. امروز هم نکته‌هايي مانده و پس از آن در مورد توضيح اذکار اذان خواهم گفت. اولين نکته اينکه پيامبر عزيز ما سنت‌هايي را بنيان‌گذاري کرد و به مسلمان‌ها مي‌فرمود: اينها را تکرار کنيد تا از اين به بعد رسم بشود. يکي از سنت‌ها خواندن اذان در گوش راست و خواندن اقامه در گوش چپ، براي نوه‌هاي خودش هم امام حسن، امام حسين، زينب کبري، خود پيامبر اين کار را انجام مي‌دادند. بعدها ائمه و بعد علما، پدران و مادران، يا ماما چقدر خوب است اين کار را انجام بدهد. خانم دکتر لباف که خودش صاحب شش فرزند است و فرزندانش مايه‌ي مباهات هستند، مستندي در تلويزيون نشان دادند که هروقت ايشان بچه‌اي را به دنيا مي‌آورد، همان‌جا اذان و اقامه مي‌گويد. يکي از نخبه‌هاي ايران هستند که آرزو دارد فرزنداني براي ظهور امام زمان تحويل جامعه بدهد.
حديث داريم اذان و اقامه در گوش نوزاد او را مصون مي‌کند از آسيب‌ها و گزندهاي شيطان، يک حديث ديروز ديدم که اميرالمؤمنين مي‌فرمود: گاهي براي حسن و حسين احساس خطر مي‌کنم. چون اهل بيت دشمن زياد داشتند. دشمن‌هاي پيدا و ناپيدا و در کمين بودند ضرر بزنند. اميرالمؤمنين فرمود: هميشه در ذهنم اين بود که براي مصونيت اين بچه‌ها دوباره بچه‌ها را ببرم تا پيغمبر در گوششان اذان و اقامه بگويد. غير از اذان و اقامه اول، اين نکته‌ي اول که ما بحث تربيت عبادي را مي‌گوييم. تربيت از کي شروع مي‌شود؟ رحمت خدا به روح بلند امام خميني در فرانسه يک خبرنگاري از امام پرسيد: اينجا اختلاف بين کارشناسان امر تربيت که تربيت را از کي بايد شروع کرد. شما مسلمان‌ها نظرتان چيست؟ امام عزيز فرمود: با رهنمودهايي که از رهبرانمان گرفتيم زمان تربيت از خواستگاري شروع مي‌شود. از انتخاب همسر، يعني يک پسري که به دنبال دختري است فقط براي خودش همسر انتخاب نمي‌کند بلکه براي بچه‌هاي آينده‌اش مادر انتخاب مي‌کند و آن خانم که مي‌خواهد با پسري ازدواج کند فقط براي خودش شوهر نه، حتي براي بچه‌هاي آينده‌اش پدر انتخاب مي‌کند. از جمله يکي از مراحل تربيت از تولد به بعد است. ما چون بچه حرف نمي‌زند فکر مي‌کنيم دريافت او هم مشکل دارد. نه! دوست عزيزم جناب آقاي دکتر عبدالعظيم کريمي مي‌فرمودند: يک دانشمند آلماني آخرين کشفش اين بود که پايدارترين مطالبي که تا پايان عمر انسان در ذهن مي‌ماند مطالبي است که از لحظه‌ي تولد تا يکسالگي يا دوسالگي دارد. فکر نکنيم بچه‌ها نمي‌توانند حرف بزنند، گيرنده‌هايشان اختلال دارد. حتماً حکمتي دارد وقتي اذان در گوش بچه مي‌گوييم. در فهم و شکل‌گيري شخصيت او تأثير دارد.
نکته‌ي دوم شخصيت‌هايي هستند وقتي به داستان‌ها و حکايت‌هاي اذان مراجعه مي‌کنيم اسم آنها در چشم مي‌زند، يکي نواب صفوي است. نواب صفوي خيلي عاشق داشت. بسياري نقل مي‌کنند که وقتي براي اولين بار کسي نواب را مي‌ديد، شيفته‌ي او مي‌شد. لذا مي‌پرسيدند: شما يک نسخه بدهيد ما چه کار کنيم و وظيفه‌ي ما چيست؟ ايشان نسخه‌اش اين بود وقت اذان هرجا هستيد اذان بگوييد. در کوچه و خيابان، دانشگاه و بازار، خود نواب صفوي هم در خاطراتش هست که سال 1332 هنوز اوايلي بود که يهودي‌ها بيت المقدس را اشغال کرده بودند، مسلمان‌ها کنگره‌اي تشکيل دادند و از ايران هم نواب صفوي دعوت شد. ايشان در همان جلسه اول يک سخنراني حماسي اجرا مي‌کند و بعد به حضار مي‌گويد: هرکس طالب شهادت است، دنبال من بيايد. افسران اسرائيلي با تفنگ و دست روي ماشه از جلوي آنها رد مي‌شوند و به مسجدي مي‌رسند، نواب اذان مي‌گويد و جلو به نماز خواندن مي‌ايستد. رحمت خدا به روح بلند اين شخصيت باشد.
نفر دوم مرحوم ابوترابي است که ايشان در اجلاس‌هاي نماز حاج آقاي قرائتي دعوتشان مي‌کردند که خاطرات نماز اسرا را بگويند. شش هفت جلد خاطرات نماز آزادگان چاپ شده است. هم ستاد اقامه نماز و هم ستاد آزادگان خودشان خاطراتشان را جمع آوري کردند از جمله خاطرات اذان که به شدت بعثي‌ها از اذان گفتن ايراني‌ها جلوگيري مي‌کردند. يک خاطره که مرحوم ابوترابي نقل مي‌کند، مي‌گويد: يکبار ما را با خود عراقي‌هاي مجرم در يکجا جمع کردند. من به عراقي‌ها گفتم: شما چرا نماز نمي‌خوانيد؟ عراقي گفت: «الصلاة قلبي» ما نماز را قلبي مي‌خوانيم. يک مقداري رفيق شديم و گفت: مرا به خاطر يک اذان در زندان انداختند. جرم من که اين بعثي‌ها مرا زندان آوردند بخاطر اذان است، اگر نماز بخوانم چه بلايي بر سر من مي‌آورند؟ در جبهه‌هاي ما هم نماز و اذان، خاطرات رزمندگان براي نماز و اذان است از جمله شهيد ابراهيم هادي که خاطره‌اش در فضاي مجازي هست، وقتي ترکش به گردنش خورد دوست همرزمش آمد سرش را به دامن بگيرد، ديد خود عراقي‌ها آمدند خودشان را تسليم مي‌کنند. پرسيديم چه شده؟ گفتند: اين چه کسي بود اذان مي‌گفت؟ ما فکر کرديم شما مجوسي و کافر هستيد. ابراهيم هادي که با اذانش مرعوب شده بودند و بعد خودشان را تسليم کردند و بعد آن قسمت به پيشروي ادامه داد. صدها خاطره از رزمندگان هست.
نکته بعدي ويژگي‌هايي است که در حديث براي مؤذن آمده است. مؤذن بايد مقبول و محبوب مردم باشد. از جمله روي وقت شناسي، نکند اذان را زودتر يا ديرتر بگويد. بيش از ديگران بايد هميشه نگاهش به ساعت باشد. آيت الله شهيد قدوسي در درس اخلاقش مي‌فرمود: طلبه‌ها 59 دقيقه را يک ساعت نگوييد. خيلي به وقت‌شناسي و نظم اهميت مي‌داد. شهيد بهشتي که باز از اعضاي هيأت امناي مدرسه بود. وقت شناسي مؤذن خيلي مهم است. مؤذن صداي خودش داشته باشد. اگر کسي صداي خودش ندارد اين کار را واگذار کند. سعدي يک قصه‌اي نقل مي‌کند که يک يهودي براي مؤذن بد صدايي هديه آورد و گفت: دخترم مدتي است هوس کرده مسلمان شود، تو کاري کردي از اسلام فراري شده است. عزيزاني که اذان مي‌گويند، اگر صداي خوش ندارند بايد مواظب باشند و اين کار را به يک جوان خوش صدا واگذار کنند. آدابي هم دارد کسي که مؤذن هست، رو به قبله بايستد، بدنش آرام باشد، احکامي هم دارد يکي براي خود کسي که اذان مي‌گويد، ممکن است خانم‌ها بگويند: اذان گفتن به ما ربطي ندارد، چرا؟ مسأله‌ي 935 رساله‌ها اين است که بر مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاي يوميه اذان و اقامه بگويند. منتهي جايي که خانم و آقا هستند، يک آقا اما جايي که دبيرستان دخترانه هست، يکي از خانم‌ها اذان بگويد. ما دو جور اذان داريم، يک اذان اعلام که براي اعلام وقت است. يک اذان نماز داريم که با اقامه با هم هستند. براي خانم‌ها هم اذان و اقامه مستحب است.
روايت داريم که هرکس براي نمازش اذان و اقامه بگويد، دو صف از فرشتگان پشت سر او نماز مي‌خوانند. راوي پرسيد: طول صف‌ها چقدر است؟ حضرت فرمود: تا چشم کار مي‌کند صف ملائکه است. حديثي که در مورد زُراره هست حضرت فرمود: بين مشرق و مغرب. يعني صف‌هاي چند هزار کيلومتري! حيف است ما که ايمان به غيب و فرشتگان داريم، يک نماز چهاررکعتي چهار دقيقه مي‌شود. اذان و اقامه بگوييم شش دقيقه طول مي‌کشد. پرسيد: اگر فقط اقامه بگويد، چطور؟ فرمود: يک صف. اذان هجده جمله دارد و اقامه هفده جمله که تفاوتش را خواهيم گفت. هر نمازي که با نماز قبل همراه خوانده شود، اذان آن ساقط است. ما شيعيان با اجازه‌ي پيامبر نمازهاي ظهر و عصر را با هم و مغرب و عشا را با هم مي‌خوانيم. اگر اينطور خوانديم اذان نماز عصر برداشته مي‌شود و فقط اقامه. مسأله‌ي 942 رساله‌ها، اگر براي نماز جماعت اذان و اقامه گفته باشند، ما وارد مسجد مي‌شويم. ديگر بر ما واجب نيست. امام جماعت يا مؤذن گفته است. حتي اگر دير رسيديم و اذان را نشنيديم، باز هم برداشته مي‌شود. حتي اگر نماز خوانده شده ولي صف‌ها همچنان برقرار است، اذان بر گردن ما نيست.
اينقدر اذان و اقامه اهميت دارد، اگر مشغول نماز شديم و يادمان آمد اذان و اقامه نگفتيم، اجازه داريم نماز را رها کنيم و اذان و اقامه بگوييم. اينها احکامي است که نشان مي‌دهد چقدر اذان و اقامه مهم است. شنوندگان، مردمي که مؤذن نيستند، چه کار کنند؟ احاديثي داريم که جملات اذان را تکرار کنند. همينطور که مؤذن جمله به جمله مي‌گويد. امام صادق فرمود: تو هم اذان بگو وقتي اذان مي‌شنوي همانگونه که مؤذن مي‌گويد. کار دوم اينکه به نماز بلند شويم. اقدام دوم يک کسي است که در تاريخ اسمش آمده، سعيد بن مصيّب مي‌گويد: در طول بيست سال هيچوقت نشد مؤذني اذان بگويد و من به مسجد نروم. واکنش نشان بدهيم و اگر در خانه هستيم به مؤذن واکنش نشان بدهيم و نماز بخوانيم و بي تفاوت نباشيم. جملاتي از غير مسلمان‌ها درباره‌ي اذان هست. يکي ويلدورانت است مورخ مشهور فرانسوي، اين جمله از اوست. گفته: چه خوش آهنگ است صداي مؤذن در گوش مسلمان و غير مسلمان که اين جان‌هاي محبوس در پيکر خاکي را از فراز هزاران مسجد دعوت مي‌کند که به سوي بخشنده‌ي زندگي و عقل توجه کنند و به جان با او پيوند گيرند.
يکي هم مربوط به نخست وزير اسبق انگلستان است. در تفسير نمونه حضرت آيت الله العظمي مکارم آوردند که در پارلمان اين را گفته است که تا زماني که صداي اذان از مأذنه‌ها پخش مي‌شود. خيلي از کشورهاي اروپايي اجازه نمي‌دهند مسلمان‌ها صداي آنها را از مأذنه پخش کنند و مي‌گويند: در همان ساختمان صدا باشد. تا زماني که صداي اذان از مأذنه‌ها پخش مي‌شود و کعبه قبله‌ي مسلمانان است و قرآن کتاب راهنماي آنهاست، سياست‌هاي ما در کشورهاي اسلامي پاگير نخواهد شد. يعني از بين همه مجموعه اسلام روي سه موضوع دست گذاشته است. معلوم مي‌شود اذان يک مسأله‌ي حاشيه‌اي نيست و يک موضوع مهم است. امام خميني خيلي اين را به ما يادآوري کرد که نگاه کنيد دشمن شما روي چه موضوعي حساس است. اذان، کعبه، قرآن! به پا خيزيم، بچه‌هاي ما اذان بگويند و اذان‌گوها به خودشان مباهات کنند و ما هم عکس‌العمل نشان بدهيم.
بعد از اين مقدمات سراغ فرازهاي اذان برويم. شخصي از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پرسيد: اين اذان چند جمله است. هفته گذشته قول داديم بگوييم اذان‌هايي که بين فرق اسلامي الآن در دنيا پخش مي‌شود، تفاوت‌هايي دارد. تفاوت‌هايش زياد نيست. اذان شيعه هجده جمله دارد، چهار با الله اکبر، دو بار «اشهد ان لا اله الا الله» دو بار «اشهد ان محمد رسول الله»، «اشهد ان علياً ولي الله» را توضيح مي‌دهيم که جزء اذان نيست. دو بار «حيّ علي الصلاة» دو بار «حيّ علي الفلاح» دو بار «حيّ علي خير العمل» دو بار الله اکبر و دو بار «لا اله الا الله» اين هجده جمله مي‌شود. اقامه هم يک تفاوت کوچکي دارد، به جاي چهار بار الله اکبر، دو بار مي‌گوييم. دو بار «اشهد ان لا اله الا الله» دو بار «اشهد ان محمدا رسول الله» دو بار «حي علي الصلاة» دوبار «حي علي الفلاح» دو بار «حي علي خير العمل» دو بار قد قامت الصلاة. دو بار الله اکبر و يکبار «لا اله الا الله». اين اتفاق فقهاي شيعه است که اين اتفاق نظر را از رهبرانشان و ائمه معصوم گرفتند.
فرق ديگر اختلافاتي با هم دارند، بعضي فرقه‌ها چهار بار الله اکبر اول را دو بار مي‌گويند، بعضي سه بار مي‌گويند. «حي علي خير العمل» که در زمان پيامبر گفته مي‌شد و زمان خليفه اول هم به اتفاق بزرگان اهل سنت گفته مي‌شد. در زمان خليفه دوم هم تا مدتي گفته مي‌شد، خليفه‌ي دوم تشخيص داد براساس مصلحتي که گفته «حي علي خير العمل» را يا در همه نمازها يا در نماز صبح بردارند و به جايش در نماز صبح بگويند: «الصلاة خير من النوم» نماز بهتر است از خواب، اين يک اختلاف است و اختلاف ديگري ما نداريم. روي تعدادش که گاهي مثلاً دو تا يا سه تا يا يکي است. به سمت شرح اين جملات برويم. چرا ما اين کار را مي‌کنيم؟ چون نمازي که قرآن از ما مي‌خواهد، ويژگي‌هايي دارد و يکي نماز آگاهانه است. ما اين اذکار مبارکي که به زبان جاري مي‌کنيم تا پايان نماز، بعدها به سوره‌ي حمد يک سوره‌ي انتخابي مي‌کنيم، ذکر رکوع، يک مقداري ما بايد درباره‌ي اين اذکار بايد اطلاعات داشته باشيم که چه مي‌گوييم. توضيحي که مي‌گويم به اندازه‌ي سواد خودم و زمان برنامه است ولي بينندگان و شنوندگان مطالعه کنند. دو دقيقه در مورد الله اکبر حرف زدن، معناي الله اکبر نيست. نياز هست که بچه‌هاي ما در دوره کودکي و ابتدايي براي هريک از اين جملات يک پاراگراف بلد باشند. ترجمه کافي نيست. دبيرستان يک صفحه بلد باشند. در مورد الله اکبر بتواند يک صفحه حرف بزند. دانشگاه مي‌آيد سه صفحه حرف بزند. مهندس و دکتر ما در مورد اين مضامين بايد معارفي را بدانند.
از الله اکبر شروع مي‌شود، چهار بار، اولاً چرا تکرار دارد؟ امام رضا(ع) فرمود: تکرار فرازهاي نماز براي يادآوري مردمي است که سرگرم کارها هستند. يکبار بگوييم متوجه نمي‌شود. فراز اول هم چهار بار مي‌گوييم. الله اکبر، خدا بزرگتر است. از همه مخلوقات و قدرت‌ها، از هر آنچه فکر کنيم. امام حسين(ع) در حديثي فرمود: يک روزي در مسجد با جمعي نشسته بودم، مؤذن شروع به اذان گفتن کرد. يکوقت ديدم پدرم گريه مي‌کند. طوري گريه کرد که همه ما را به گريه انداخت و فرمود: شما نمي‌دانيد مؤذن چه مي‌گويد. تفسير اذان را پدرم اميرالمؤمنين براي ما فرمود که يک حديث طولاني است. الله اکبر، هر يکي را که مي‌گوييم اميرالمؤمنين يک تفسيري برايش کردند. يکجا فرمودند: بايد فکر کنيم ما خدايي داريم که علمش بالاترين علم است. قدرتش بالاترين قدرت است. حلمش بالاترين حلم است. اکبري که مي‌گوييم يعني در تمام صفات خداوند از همه مخلوقات بالاتر و بيشتر دارد. الله اکبر!
قرآن مي‌فرمايد: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ‏ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج/32) يعني هرکس شعارهاي خدا را بزرگ بدارد. تعظيم شعائر يکي از مأموريت‌هاي ما هست. الله اکبر يک شعاري است که در صدر اسلام، در خوشي و ناخوشي، در جنگ‌ها و شادي‌ها، پيغمبر توصيه مي‌کرد که اين ذکر را زياد بگوييد. الله اکبر! در عروسي فاطمه زهرا وقتي عروس خانم را روي مرکب نشاندند و سلمان فارسي افسار شتر را گرفت به سمت خانه‌ي داماد ببرند، اشعاري مي‌خواندند. پيغمبر فرمود: همين الآن جبرئيل نازل شد و فرمود: الله اکبر بگوييد. در عروسي‌هاي ما چنين چيزي مرسوم نيست. در جنگ‌ها براي پيروز شدن، پيغمبر مي‌فرمود: الله اکبر بگوييد. يا اگر پيروزي حاصل مي‌شد مثل اميرالمؤمنين در جنگ بدر، دشمنش کمرش را به زمين زد، فرياد الله اکبر بلند شد يا در جنگ تکبير مي‌گفتند. در جنگ خندق که پهلوان عرب را به زمين زد، يعني همه در حافظه حفظ بودند، تا يک حادثه‌ي خوشي پيش مي‌آيد، يک پيروزي الله اکبر مي‌گفتند. يا در جنگ احد فاصله‌ي منطقه‌ي عمليات با شهر مدينه کم است. شايد شش کيلومتر هم نباشد. خانم‌ها بنا شد حفاظت شهر را به عهده بگيرند، مردان به ميدان آمدند، اول جنگ با پيروزي سپري شد و بعد دشمن از نقطه ضعفي از مسلمان‌ها استفاده کرد و از دو طرف حمله کرد و خبر شکست مسلمان‌ها به شهر رسيد. اين بار زنان آمدند بالاي پشت بام‌ها، الله اکبر گفتند. در جنگ خندق هم همين است. يهوديان کينه‌توز داخل شهر يک تهديد بودند و منافقين هم تهديد بودند. رزمندگان مراقب دشمن بودند، در خندق زنان بالاي بام‌ها الله اکبر مي‌گفتند. يعني کسي تاريخ صدر اسلام را بخواند، الله اکبر يک ماجراهايي دارد. در انقلاب ما، شب 22 بهمن که مي‌شود اين ميراث ماجرايي است قبل از انقلاب، قبل از انقلاب شب‌ها مردم بالاي پشت بام‌ها مي‌آمدند، در کوچه‌ها و خيابان‌ها، قمي‌ها چه محشري مي‌کردند. چند ساعت کوچه و محله‌هاي قم را مي‌گشتند و الله اکبر مي‌گفتند. صحيفه امام را نگاه کنيد، کلمه‌ي الله اکبر را جستجو کنيد. چقدر در بيانيه‌ها و سخنانشان فرمودند: اين الله اکبر بود ما را به پيروزي رساند. الله اکبر، خدا بزرگ است نه آمريکا. خدا بزرگ است نه اتحاديه‌ي اروپا، خدا از همه جذاب‌تر است. شيداي خدا شويد.
«اشهد ان لا اله الا الله» در مورد الله اکبر، اميرالمؤمنين فرمود: «فَهِيَ كَلِمَةٌ لَيْسَ‏ أَعْلَاهَا كَلَامٌ وَ أَحَبُّهَا إِلَى اللَّهِ» محبوب‌تر و بزرگتر از الله اکبر سخني نيست. «اشهد ان لا اله الا الله» گواهي مي‌دهم که جز الله خدايي نيست. هفته قبل قول داديم در مورد «اشهد» صحبت کنيم. ما در رکعت دوم همه نمازها و رکعت آخر نمازها بخشي به نام تشهد داريم. اين گواهي دادن چيست؟ يک بخش خودسازي دارد و يک بخش جامعه سازي، نمازگزار مي‌گويد: «اشهد» يعني به خودش مي‌گويد، باور من اين است. در مورد خدا و پيامبر اينطور فکر مي‌کنم. چرا اين را مي‌گويد؟ چون وسوسه کننده‌هايي در اين دنيا وجود دارند و يکي شيطان است و مي‌خواهند اعتقادات را از ما بگيرند. باورهاي درست ما را بگيرند. ما خودمان هستيم که بايد اين باور را تکرار کنيم. شيطاني که «الَّذِي يُوَسْوِسُ‏ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» (ناس/5و6) پيغمبر فرمود: مسلمان‌ها چقدر خوب است هر صبح که از خانه بيرون مي‌آيند و هر شب که به بستر مي‌روند اين چهار سوره را بخوانند، دو سوره هم «مُعوذتين» هست که اعوذ اولش هست، اعوذ يعني پناه بردن خدا، آنجايي که انسان گرفتار مي‌شود به خدا پناه مي‌برد، يکي به شيطاني است که وسوسه و تحريک مي‌کند. باورهاي نادرست و آلوده را مي‌خواهد به ما تحريک کند.
«اشهدُ» حتي تنها هم هستم مي‌گويم: من عقيده‌ام اين است. ايمان خودم را تثبيت کنم. يکي مي‌خواهم به ديگران اعلام کنم. دشمناني وجود دارند، خدا را قبول ندارند، منکر خدا هستند، کمر بستند، با رسانه و خبر و سلاح، جنگ سرد و گرم، مي‌خواهند چراغ توحيد و يکتاپرستي را خاموش کنند. «يُرِيدُونَ‏ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» (توبه/32) اين ما هستيم که به دشمن با صداي بلند، همه جهانيان بدانند اعتقادات ما اين است. مسلمان‌ها در حال افزايش هستند. احمد امين مصري از يکي از اساتيد دانشگاه انگلستان يک خاطره‌اي را نقل مي‌کند که در يکي از خيابان‌هاي لندن مي‌رفتم، پيرمردي را ديدم از خانه بيرون آمده و لب در خانه اذان مي‌گويد. رهگذران هم ببينند، من رفتم سلامي کردم به رسم مسلماني و او هم جواب داد و مرا به غذا دعوت کرد و سفره‌اي انداخت و قبر از غذا ديدم با خانمش ايستادند به نماز خواندن. بعد مرا به غذا دعوت کردند و همين باعث شد اين استاد دانشگاه مسلمان شود. از سبک زندگي مسلمان‌ها لذت بردم که مسلمان‌ها اعتقاداتشان را به جهانيان اعلام مي‌کنند و ابراز مي‌کنند. اي اهالي دنيا هر مرامي داريد من اعتقاداتم اينهاست. پس يکي به خودش مي‌گويد و يکي به ديگران. ديگران چه کساني هستند؟ يا هم کيشانش مسلمان‌ها هستند، به همه مي‌گويد: برويم نماز بخوانيم. ما اعتقاداتمان اين است. هرکس هر کاري دارد، آهنگر آهنگري مي‌کند، پزشک، راننده، معلم، وقت نماز است. اگر 20 هزار راننده تاکسي لحظه اذان، اذان بگويند و به اولين مسجد که مي‌رسند نماز بخوانند. ما در اين قصه نقص داريم. «اشهدُ» من عقيده‌ام اين است. هم به خودم براي تقويت ايمانم مي‌گويم، هم به ديگران مي‌گويم. ديگران يا هم کيشان من هستند تا جمع شويم نماز جماعت بخوانيم يا دشمنان هستند که بدانند ما قدرتي هستيم، پتانسيلي داريم.
«اشهد انّ محمد رسول الله» گواهي مي‌دهم محمد فرستاده‌ي خداست. خداوند وقتي ما را آفريد، از روي مهرش بهترين‌هاي ما را سوا کرد. قرآن مي‌گويد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏» (بقره/132) يعني خدا سوا کرد بهترين‌ها را و آنها پيامبران هستند. گلچين‌هاي خدا هستند. از طرف خدا آمدند و کتاب آوردند. وقتي مي‌گويم: «اشهد ان محمد رسول الله» مي‌خواهم بگويم: داشتن عقل و علم براي سعادت بشر ناکافي است. چيز سومي به نام وحي بايد بيايد تا آن عقل و علم را سامان بدهد. هر روز در اذان اين را مي‌گويم. آهاي انسان‌ها! عقل و علمي که شما داريد ناکافي است و کم است. پيامبري بايد بيايد، پيامبراني آمدند که بزرگترينشان پيامبر اسلام است. دشمن از همان روز اول مي‌خواست اين اسم را پاک کند.
معاويه جايي گفته: صداي اذان که پخش مي‌شود مي‌رسد به نام محمد، من عصباني مي‌شوم. تا کي قرار است اين صدا پخش شود؟ من تمام نيروي خود را مي‌گذارم تا اين اسم را دفن کنم. پسرش يزيد وحي را انکار کرد. يک کسي در مدينه از امام زين العابدين بعد از واقعه‌ي کربلا پرسيد: بالاخره در کربلا جنگي رخ داد، پيروز اين جنگ که بود؟ امام زين العابدين فرمود: برو يک ساعت ديگر بيا. او رفت يک ساعت ديگر آمد. اين بار مؤذن داشت اذان مي‌گفت. گفت: خوب گوش بده، مي‌فهمي چه کسي پيروز است. مؤذن به اين جمله رسيد «اشهد انّ محمد رسول الله» چند سال قبل فرانسوي‌ها، به يک خطري رسيدند، فراواني نام محمد(ص) در پاريس بود. احساس کردند به هرکس مي‌رسند از هر چهار نفر يک نفر نامش محمد است. جلويش را گرفتند. سال بعد از يکي از دو شهر بزرگ آمريکا، نام محمد يکي از چهار نام اول، سال بعد در دانمارک، الآن در فضاي مجازي مي‌شود پرس و جو کرد که نام محمد(ص) چطور است؟
سعدي اگر عاشقي کني و جواني *** عشق محمد بس است و آل محمد
مؤذن براي هر نمازي اين باور را دارد. اميرالمؤمنين(ع) در تفسير اذان که امام حسين(ع) نقل فرموده، مي‌فرمايد: به اين جمله که مي‌رسيم منظور ما اين هست که خداوند کسي را به نام محمد فرستاده که دين او بر همه‌ي اديان غلبه خواهد کرد، «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ‏ رَسُولَهُ‏ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (توبه/33) اميرالمؤمنين در تفسير اين جمله از اذان به اين آيه قرآن استشهاد کرد. دين محمد(ص) جهاني خواهد شد. الآن نشانه‌هايش هست. وقتي بي بي سي اعلام مي‌کند سال 2050 آمار مسلمانان از مسيحيان پيشي خواهد گرفت، نشانه‌هاي گرايش به اسلام به وضوح هست.
«اشهد انّ علياً ولي الله» علماي شيعه در طي هزار و چند صد سال، هيچ کدام اين جمله را جزء اذان نمي‌دانند ولي فتوايشان اين است که خواندن اين جمله بعد از جمله‌ي دوم مستحب است. يا خوب است يا اميد ثواب هست. از کجا پيدا شده؟ قرائني هست که غير از اذان جاهايي پيامبر و معصومين مي‌فرمودند: هرجا «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» آمد، علي ولي الله هم کنارش هست. پيامبر در سفر معراج دوست داشت يک بازديدي از بهشت کند. فرمود: ديدم بر هر هشت درب بهشت، با خط درشت و به رنگ سبز، بالاي درها سه جمله نوشته شده است «لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله» يا «علي وصي المصطفي» يعني از همان صدر اسلام اين جمله‌ي ولايت اميرالمؤمنين به رسالت پيغمبر گره خورده است. امام خميني که رحمت خدا بر او باد، مي‌فرمود: استاد ما مي‌فرمود: «اشهد ان علياً ولي الله» ضميمه هست در «اشهد انّ محمد رسول الله» اين فتواي امام است ولي ما جزء اذان نمي‌دانيم.
شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. امروز صفحه‌ي 144 قرآن کريم آيات 125 تا 130 سوره‌ي مبارکه انعام را تلاوت خواهيم کرد.
«فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ‏ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ «125» وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ «126» لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «127» وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خالِدِينَ فِيها إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ «128» وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «129» يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى‏ أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ»
ترجمه آيات: خداوند هركه را بخواهد هدايت كند، سينه‏اش را براى (پذيرش) اسلام مى‏گشايد و هر كه را (به خاطر اعمال وخصلت‏هاى خلافش) بخواهد گمراه كند، سينه‏اش را (از پذيرفتن ايمان) سخت قرار مى‏دهد، گويا به زحمت در آسمان بالا مى‏رود. خداوند اين چنين پليدى (كفر) را بر كسانى كه ايمان نمى‏آورند قرار مى‏دهد. و اين راه پروردگار تو است كه مستقيم است، قطعاً ما آيات خود را براى قوم و گروهى كه پند مى‏پذيرند به تفصيل بيان كرده‏ايم. سراى سلامت نزد پرردگارشان، تنها براى آنان است و او به پاداش اعمالى كه انجام مى‏دادند، سرپرست و پشتيبان و دوست آنان است. و (به ياد آوريد) روزى كه خداوند، همه‏ى آنان را گرد مى‏آورد (سپس به جِنّيان خطاب مى‏فرمايد:) اى گروه جنّ! از انسان‏ها (پيروان) بسيارى يافتيد. و دوستان ايشان از نسل بشر گفتند: پروردگارا! ما انسان‏ها و شياطين از يكديگر بهره گرفتيم و اينك به سرانجامى كه برايمان قرار داده بودى رسيديم. خداوند مى‏فرمايد: آتش جايگاهتان است كه هميشه در آن خواهيد بود، مگر آنكه خداوند بخواهد (كه گروهى از شمارا ببخشايد). همانا پروردگار تو حكيمى داناست. و بدين گونه بعضى ستمگران را بر بعضى مسلّط مى‏كنيم، (تا كيفرى باشد) براى آنچه عمل مى‏كردند. (در قيامت به آنان گفته مى‏شود:) اى گروه جنّ و انس! آيا پيامبرانى از خودتان به سويتان نيامدند تا آيات مرا بر شما بخوانند و شما را از ديدار اين روز بيمتان دهند؟ گويند: ما عليه خودمان گواهى مى‏دهيم و زندگى دنيا آنان را فريب داد و بر عليه خود شهادت دادند كه كافر بوده‏اند.
شريعتي: امشب شب مباهله است، آدابي دارد مثل غسل، روزه، نماز، زيارت اميرالمؤمنين که انشاءالله در کانال برنامه قرار خواهيم داد. مي‌خواهيم از يکي از ياران باوفاي حضرت جناب ميثم تمار صحبت کنيم.
حاج آقاي بهشتي: در بحث اذان تقاضا دارم يک تعدادي مؤذن جديد، جوان‌ها، مسئولين، دانشگاهيان در وادي اذان گويي وارد شوند. اذان و اقامه مقدمه‌ي نماز است. منظور اين است که يک نماز جانانه و عاشقانه بخوانيم. مقدمه‌ي حضور قلب در نماز. از افتخار ايرانيان است که ميثم تمار ايراني است. تبار ايراني دارد و بسياري از مورخين به اين موضوع اشاره کردند. او پيشه‌ور و بازاري بود. بازاريان زيادي طي اين هزار سال داشتيم و اينها از ارکان توجه به شيعه بودند. در انقلاب ما، بازاريان چه خدماتي به امام خميني کردند. رئيس اتحاديه‌ي ميدان‌هاي تره‌بار بود و يکبار هم با ابن زياد بخاطر حمايت از پيشه‌وران تره بار در افتاد. خودش هم خرمافروش بود. اينکه بازاريان ما، هميشه در بينشان افرادي زيادي بودند متعبد، مقيد به اسلام و مبارز، فرزندان صالح تربيت کنند و شغلشان را درست انجام بدهند. اين را از ميثم الهام مي‌گيريم. اميرالمؤمنين(ع) خيلي از وقت‌ها در مغازه‌ي ميثم مي‌آمد و مي‌نشست و با هم حرف مي‌زنند.
در کودکي در بازار کاشان، يادم هست گاهي علما بين راه در مغازه‌ها مي‌نشستند و با صاحب مغازه صحبت مي‌کردند و حتي گاهي يکوقتي اميرالمؤمنين به ميثم مأموريتي دادند که برود انجام بدهد، حضرت در مغازه ايستادند و خريداري آمده خرما بخرد. خيلي صميمي بودند. خاطره‌اي را از ميثم نقل کنم که اميرالمؤمنين يکبار مرا شبي با خود به صحرا برد. به مسجد مخروبه‌اي رسيديم و امام شروع به خواندن نماز کردند و چهار رکعت نماز خواندند. بعد از نماز شروع به نيايش کردند از جمله عرضه داشتند: خدايا چگونه بخوانمت که نافرماني کرده‌ام، چگونه نخوانمت که تو را شناخته‌ام و دلم خانه‌ي محبت توست. دستي پر گناه و چشمي پر اميد به درگاهت آورده‌ام. سپس به سجده رفت و صورت بر خاک نهاد و صد بار گفت: «العفو» پيشاني از خاک برداشت و خطي روي زمين کشيد و فرمود: ميثم از اينجا جلوتر نيا. دنبالم نيا! من به فکر رفتم که آقا دشمناني دارد، نکند دشمن به او صدمه بزند و من روز قيامت در پيشگاه خدا و رسول جواب نداشته باشم. با اين حال رفتم و ديدم حضرت سر به چاهي گذاشته و حضرت صدايي را شنيد. پرسيد: کسي آنجاست؟ گفتم: بله، من ميثم هستم. فرمودند: مگر نگفتم دنبالم نيا. گفتم: احساس خطر کردم. فرمودند: حرف‌هاي مرا با چاه نشنيدي؟ گفتم: نه! فرمودند: اسراري در سينه دارم که گاهي سينه‌ام تنگ مي‌شود و با چاه در ميان مي‌گذارم. از خدا مي‌خواهيم که مهرش را در دلهاي ما افزون بفرمايد و معرفتش را در دل و جان ما تقويت کند و جهان را براي ظهور فرزندش حضرت مهدي موعود آماده و همه ما را از منتظران قدومش تقدير بفرمايد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»