برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي (توجه به اذان و اقامه)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 27-05- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
همچنان ما همه از رسم تو خط ميگيريم *** رفتهاي باز مدد از تو فقط ميگيريم
نه فقط دست زمين از تو، تو را ميخواهد *** سالياني است که معراج خدا ميخواهد
زير پاي تو به زانوي ادب بنشيند *** لحظهاي جاي يتيمان عرب بنشيند
بعد از آن روز که در کعبه پديدار شدي *** يازده مرتبه در آينه تکرار شدي
بار ديگر سپر و تيغ و علم را بردار *** پا در اين دايره بگذار عدم را بردار
باز هم تيغ دو دم را به کمر ميبندي *** باز هم پارچهي زرد به سر ميبندي
باز از خانه ميآيي به خداوند قسم *** رستخيزانه ميآيي به خداوند قسم
تا زمين باز هم آباد شود باز بيا *** اي بزنگاه ازل تا به ابد باز بيا
تازه اين اول قصه است حکايت باقي است *** ما همه زنده برآنيم که رجعت باقي است
رفته ساقي که قدح پر کند و برگردد *** عرش را غرق تحير کند و برگردد
دير يا زود ولي ميرسد از راه آخر *** يک نفر عين علي ميرسد از راه آخر
مينويسم که شب تار سحر ميگردد *** يک نفر مانده از اين قوم که برميگردد
سلام ميکنم به همهي بينندههاي نازنينمان، شنوندههاي بسيار گرانقدرمان، حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد. عيد شما مبارک باشد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام ميکنم. روز غدير خم و اين روزهاي آسماني را به حضرتعالي و شنوندگان خوب اين برنامه تبريک ميگويم. از خداوند ميخواهم زيارت اميرالمؤمنين را در دنيا و شفاعتش را در روز محشر قسمت همه ما و عدالتخواهان عالم بفرمايد.
شريعتي: انشاءالله خداوند ما را متوجه اين سرمايهي عظيمي که داريم بکند، سرمايهي محبت به اهلبيت که بتوانيم با تمام وجود بگوييم: «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمة المعصومين» انشاءالله جشن امسال باشکوه باشد و نگاه پدرانهي اميرمؤمنان نصيب همه ما شود. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، ميخواهم سه نکته در مورد عيد غدير عرض کنم. نکته اول که دوستان هم فرمودند، عيدي دادن روز غدير را بيشتر امام رضا(ع) داشتند چون تا قرن اول سخت بوده که شيعيان مراسم بگيرند. پنج نوع عيدي در حديث آمده که به عنوان پيشنهاد مطرح کنم. اول اطعام، که برنامه سمت خدا هم طرفدار آن هست. دوم پوشاک است. سوم انگشتري، زن و شوهرها براي همديگر، پدر و مادرها براي بچهها، چهار عطريات، و پنجم پول است. اين پيشنهادها بيشتر از امام رضا(ع) است. عيدي دادن را فراموش نکنيم.
نکته دوم اينکه يکي از حواشي غدير خم مسأله عقد اخوت است. گاهي ما به خود غدير زياد ميپردازيم از آن حواشي که آنها هم خيلي مهم هستند و برکت دارند. ما در زمان پيامبر نگاه ميکنيم پنج بار پيامبر عقد اخوت خواندند. مناسبتهايي پيش ميآمد حضرت ميفرمودند: آقايان با آقايان و خانمها با خانمها، يک پيمان مکتبي با هم ميبندند و در زندگي به فکر هم هستند. شرايط دعا پيش آمد به هم دعا ميکنند و از هم دستگيري ميکنند و به هم محبت ميکنند. به ويژه آنها که کدورت بينشان هست، عيد غدير آشتي کنند. مخصوصاً زن و شوهرهايي که کدورت دارند. به احترام اميرالمؤمنين بگذرند و اگر ديگران نفوذ کلام دارند، واسطه خير شوند. اين آشتي دادن و برادري و استحکام پيوند عاطفي مهم است.
سوم اينکه در مورد غدير مطالعه کنيم. يک کتاب هست گزارش لحظه به لحظهي حجة الوداع، از آقاي محمد باقر انصاري زنجاني که بسيار کتاب خوبي است. يکي در قالب سي و چند صفحه و يکي سيصد و چند صفحه است. اين کتابي که پژوهشي تازه دربارهي ولايت از شهيد محمدباقر صدر است. همين هفته گذشته تهيه کننده برنامه به من دادند و من خواندم، ترجمه خيلي خوبي دارد.
شريعتي: کتاب «پژوهشي دربارهي ولايت» از شهيد محمد باقر صدر است که براي تهيه کتاب ميتوانيد به 20000303 پيامک بدهيد. در هفته گذشته و هفتههاي قبل در مورد سيرهي عبادي و نماز صحبت ميکنيم و نکتههاي بسيار خوب و نابي را ميشنويم.
حاج آقاي بهشتي: ايستگاههايي را گذرانديم، ايستگاه وضو که ايستگاه مهمي بود و اين عبادت بخواهد در تربيت ما تأثير داشته باشد از طهارت، از پاکي شروع ميشود. پاکي دل و ظاهر، پاکي لباس و محيط، پاکي فکر، لباس نمازگزار، آرام آرام آمديم مقدمات، قبله را بيان کرديم. امروز و جلسه بعد دربارهي اذان صحبت ميکنيم. يکي از مقدمات نماز به تعبير حاج آقاي قرائتي، هواپيما وقتي ميخواهد پرواز کند مقداري روي باند موتورش روشن است تا گرم شود. بعد مقداري روي باند روي زمين حرکت ميکند و براي پرواز آمادگي پيدا ميکند. اذان و اقامه دو تدبيري هستند که خداوند براي نمازگزار طراحي کرده و ما در نمازمان حضور قلب داشته باشيم. در آينده خواهيم گفت که حضور قلب چقدر مهم است. آن هست که نماز را به کام ما شيرين ميکند. اذان و اقامه، اولين حرفي که ميزنيم اين است که اين اذان از کجا آمده است. آيا پيشنهاد مسلمانهاست يا پيامبر يا وحي الهي است؟ امامان اهلبيت و همه فقهاي شيعه به صورت اجماعي اعتقاد دارند اذان وحي خداست. به صراحت امام حسين(ع) و امام صادق فرمودند: اذان وحي الهي است که جبرئيل امين روزي پيامبر عزيز ما استراحت ميکردند، سرشان بر دامن اميرالمؤمنين بود، اميرالمؤمنين را خيلي دوست داشتند. جبرئيل نازل شد و اذان را از آسمان آورد. پيامبر چشمشان را باز کردند و فرمودند: يا علي، شنيدي اذان را؟ عرض کرد: بله. فرمودند: حفظ کردي؟ عرض کردند: بله، فرمودند: بلال را صدا کن و به او تعليم بده. اين مضاميني که صدها سال است در مأذنهها موج مياندازد از آسمان آمده است.
گاهي به ائمه ميگفتند: شنيديم که کسي خواب ديده، به پيغمبر پيشنهاد کرده يا در بيداري. ميفرمودند: نه، اذان وحي الهي است. حرف دوم اينکه تفاسير شيعه و سني در آيات قرآن سه آيه را بالاتفاق، همه مفسران فرمودند: به اذان مربوط است و اين سه آيه را ميخواهيم در اين برنامه بخوانيم. اول سورهي مائده، آيات 57 و 58 «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» اي زنان و مردان با ايمان، با کساني که دين شما را مسخره ميکنند، دوست نشويد. يا کافر است، يا مسيحي است، يا مجوسي است، مسلمان بايد خط قرمزي براي خود قائل باشد. من با غير مسلمان سفر ميکنم و خريد و فروش ميکنم به شرط اينکه به اعتقادات من احترام بگذارد. غيرت ديني خيلي مهم است. اگر کسي دين شما را مسخره ميکند رابطه را قطع و او را طرد کنيد.
آيه 58 سوره مائده «وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ» در قرآن کلمهي اذان نيامده، کلمهي ندا يک معادلي براي اذان است. وقتي فراخوانده شديد براي نماز، يک کساني مسخره ميکنند، اذان و نماز را مسخره ميکند. آيه 57 ميفرمايد: کساني که دين شما را مسخره ميکنند، آيه دوم کساني که نماز را مسخره ميکنند، ميفهميم که نماز چه جايگاهي در دين دارد؟ معادل هم در دو کفه مقابل هم، اين نشان ميدهد نماز در جغرافياي دين يک وزن فوق العاده دارد. کسي که نماز و اذان را مسخره ميکند نبايد با او دوست باشيد و بايد رابطه خود را با او قطع کنيد. بعد ميفرمايد: اگر کسي مخالف است با منطق جلو بيايد، چرا مسخره ميکند؟ کسي که يک مکتب و آئيني را مسخره ميکند، معلوم است عقل ندارد. اگر عقل دارد بيايد با دليل و برهان.
از اين معلوم ميشود مخالفين ما با نماز مخالف هستند، شيطان با نماز و اذان مخالف است. اينکه صداي اذان در مأذنهها و در شهرها و بازارها منتشر شود مخالف است. مسخره ميکنند و ما بايد مقاومت کنيم. اين يک جور اعلام موجوديت است. وقتي کسي اذان ميگويد، يعني مسلمانها اينجا موجود هستند. مسلمانها حضور فعال دارند. مورد دوم سورهي جمعه آيه 9 است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» وقتي فراخوان نماز جمعه داده شد، بشتابيد به سوي ذکر خدا، بدويد! در تفسير نماز خواهيم گفت که شش مرتبه در نماز و شش مرتبه در اقامه ميگوييم: «حيَّ» هرکس هرکاري در دستش هست رها کند و به بندگي خدا بپردازد. استاد دانشگاه درس و مغازهداران فروش را تعطيل کنند، ناظران بيرون ببينند در اين جامعه چه خبر است که همه کار را رها کردند. وقتي اذان پخش شد، هيچ کاري نبايد مهمتر از نماز باشد. واقعيت جامعه ما غير از اين است. بايد همه دست به دست هم بدهيم به برکت اين گفتگوها هرکس در هرجايي هست ببيند صداي اذان پخش ميشود. خودش اذان ميگويد؟ صداي خوش و به وقت، نه اينکه آزار دهنده باشد. «وَ ذَرُوا الْبَيْعَ» خريد و فروش را تعطيل کنيد. «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» اگر بدانيد رها کردن کارها و پرداختن به نماز براي شما خوبتر است.
آيهي 33 سورهي فصلت، «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ» (فصلت/33) چه سخني خوشتر از دعوت به خدا، خدا رحمت کند شهيد مطهري ميفرمود: من از اسلام اين را فهميدم. اسلام ميخواهد ما به بهشت برويم نه اينکه من به بهشت بروم. يعني من بايد مراقب شما باشم و شما مراقب من، همسايهها مواظب هم، دوستان مراقب هم، اذان يک نوع دعوت است که همه مسلمانها مکلف هستند غير از اينکه خودشان نماز ميخوانند ديگران را با هر زباني که تأثير دارد دعوت کنند به بندگي و خدا و نماز و چه سخني خوشتر از دعوت به الله. کسي که به الله دعوت ميکند و «وَ عَمِلَ صالِحاً» عملش درست است و خلق و خوي او دلپسند است. «وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» فرياد ميزند همه بدانند من از مسلمانها هستم.
حاج آقاي قرائتي ميفرمايد: چرا ما اينطور هستيم؟ ديگران بديهايشان را علني ميکنند، ما نمازخواندمان را پشت ميخوانيم. چرا؟ خوبي را بايد فرياد بزنيم و نماز را تظاهر کنيم و به نمايش بگذاريم. اين ريا نيست؟ اذان با بالاترين صدا موج بياندازد در جامعه، همين موج انداختن گناه را کم ميکند. جامعه را پاک ميکند.
حرف سوم دربارهي فلسفهي اذان است، در بهار يک بحث را اختصاص داديم به اينکه احکام حکمت و فلسفه دارد. چون سرچشمهي احکام الله است و خدا حکيم است. در بين امامان ما چند امام فرصت بيشتري داشتند تا علل الشرايع يعني چرايي مسائل شريعت را نقل کنند. يکي امام رضا(ع) که فرصت خوبي براي نشر فلسفهي احکام داشتند. خودي و غير خودي ميپرسيدند: اسلام چرا اين را گفته و حضرت پاسخ ميداد. در مورد اذان فرمودند: «عَنِ الْأَذَانِ لِمَ أُمِرُوا قِيلَ لِعِلَلٍ كَثِيرَةٍ مِنْهَا أَنْ يَكُونَ تَذْكِيراً لِلسَّاهِي» دليل اينکه به اذان فرمان داده شده، دلايل زيادي دارد يکي اين است که يادآوري براي مردم است. «وَ تَنْبِيهاً لِلْغَافِلِ» چون مردم غافل ميشوند. و بيدارباشي براي غافلها است. «وَ تَعْرِيفاً لِمَنْ جَهِلَ الْوَقْتَ وَ اشْتَغَلَ عَنِ الصَّلَاةِ» (عيونالاخبار الرضا/ج2/ص105) براي کساني که نميدانند وقت اذان ظهر چه وقت است. آن کسي که وقت را نميداند، ميگويد: وقت نماز شد. «وَ لِيَكُونَ ذَلِكَ دَاعِياً إِلَى عِبَادَةِ الْخَالِقِ» مؤذن دعوت کننده به عبادت خالق است، همان خدايي که ما و جهان را آفريد، او ما را دعوت ميکند. «مُرَغِّباً فِيهَا» مردم را تشويق به بندگي ميکند. «مُقِرّاً لَهُ بِالتَّوْحِيدِ» در فرازهاي اذان يک کلمه داريم «أشهدُ» شهادت ميدهم. در تشهد هم داريم. اين أشهدُ چيست؟ آيا تلقين به خود هست يا تبليغ به ديگران؟ بزرگان ما ميفرمايند: هم تلقين به خود است و هم تبليغ به ديگران است. از جاهايي که فرشتگان به ديدن کسي ميآيند، آنجايي است که در تنهايي اذان ميگويد. در بيابان و جاده ميرود، وقت نماز شده، ترمز ميکند و وضو ميگيرد و کسي نيست، اذان ميگويد. اين تلقين است. مؤذن غير از اينه ديگران را دعوت ميکند و پيغام ميدهد، «مُجَاهِراً بِالْإِيمَانِ» اذان فلسفهاش اين است که ايمان بايد علني و آشکار شود.
يکوقتي حاج آقاي قرائتي ميفرمودند: چه ميشد ديوارهاي مساجد را برميداشتند و شيشهاي ميکردند تا رهگذران علني شدن نماز را ببينند؟ در پارکها و ميدانهاي ورزشي نماز بخوانند. در اماکن ورزشي و فرودگاهها نماز بخوانند. بارها ايشان رفته بودند اتاق مديرکلها را ديده بودند و مقايسه با نمازخانه آنجا کرده بودند و پرسيده بودند: آقاي مدير کل اتاق شما بهتر است يا نمازخانه؟ اتاق شما محل ديدار مردم با شماست، نمازخانه محل ديدار مردم با خداست، آنجا بايد تميز و خوشبو باشد، فصل زمستان گرمايش و فصل تابستان سرمايش، مرتبترين جا و در دسترسترين جا باشد. اينها همه مسيرهايي براي بندگي خداست. «مجاهراً بالايمان» ايمان بايد به نمايش گذاشته شود. مرکزي که در آمريکا هست و فيلم ميسازد، يا مراکز خبرگزاريهاي جهان که سه خبرگزاري بزرگ در آنجا توليد عکس و کليپ و فيلم ميکنند. يعني آنها کفر و شرک و نفاق خودشان را به نمايش ميگذارند. در آيندهها به نماز جماعت خواهيم رسيد. چرا نماز را به جماعت ميخوانيم؟ يک دليل، علني کردن اسلام است. علني کردن توحيد است و به نمايش گذاشتن است. اينکه همه ببينند، ما افتخار ميکنيم به اينکه مسلمان هستيم و خدا را ميپرستيم. «مُعْلِناً بِالْإِسْلَامِ» اسلام را بايد علني کرد. لذا فقهاي ما ميفرمايند: صداهايي که در شهرها و روستاها پخش ميشود نبايد باشد الا اذان. اميرالمؤمنين(ع) تا روز آخري که به شهادت رسيد بر بام مسجد ميرفتند و با بالاترين صداي خود اذان ميگفتند و ميفرمودند: به اين کار افتخار ميکنم.
اولين مؤذن چه کسي بود؟ اولين مؤذن بلال حبشي است. بِلال کيست؟ مادر تحصيل کرده و پدر امانتداري دارد. خودش خوش چهره ولي مهمترين ويژگي بلال مقاومت است. در اسلام نداريم کسي را که به اندازهي بلال شکنجه شده باشد، و زير شکنجه دست از اعتقاداتش برندارد. آدم خيلي محکمي بود. يکي از شکنجههاي او اينطور بود، چون از قبل خبر ميکردند که مردم را در فلان ميدان شهر بياييد، بلال حبشي را برهنه ميکردند، از سر تا پاي بدنش را شيرهي خرما ميماليدند، رويش يک پارچه توري ميکشيدند، کندوهاي زنبور را ميآوردند و بعد از لحظهاي غش ميکرد. تمام بدن او را زنبورها گزيدند. حالا اين بدن مجروح را روي ريگهاي داغ بيابان ميکشاندند، فقط يک چيزي از او ميخواستند که بگو: صنم، يعني بت، او ميگفت: احد يا صمد! پيامبر فرمود: تا آخر عمرم بايد بلال اذان بگويد. مظهر مقاومت، کسي که غيرت ديني دارد. وقتي مکه فتح شد، پيغمبر فرمود: بلال تو بالاي کعبه اذان بگو. بسيار دلش رقيق بود. در جنگها جنگي نبود که بلال نباشد. مسئول تبليغات جبهه و جنگ بود. پيغمبر فرمود: شعارهاي بلال را جواب بدهيد. شعار هم چيز مهمي است. ممکن است يک شعار انحرافي باشد. پس از پيامبر هم تنها اذاني که گفته براي فاطمه زهراست که داستاني دارد.
در حديثي پيغمبر فرمود: روز قيامت من سواره وارد محشر ميشوم، بر شتري از شترهاي بهشت، دخترم فاطمه هم بر شتري وارد محشر ميشود و بلال، او هم بر شتري از شترهاي بهشتي در حالي که اذان ميگويد. اينقدر پيغمبر در مورد فضيلت اذان سخن گفت که اميرالمؤمنين عرضه داشت: يا رسول الله اينطور که شما ميفرماييد، در آيندهها جنگ خواهد شد و کشتار ميشود. پيامبر يک آهي کشيد و فرمود: يا علي! در آينده يک شرايطي ميشود که اذان را به ضعفا واگذار ميکنند. شما اذان بگوييد، من فوق ليسانس هستم. من دکتر هستم. من حجت الاسلام هستم! نبايد اينطور باشد، يک نوع گلايهاي است که پيامبر داشته است. امروز به خصوص جوانان ما، وقتي جواني اذان ميگويد، خداوند فرشتهها را صدا ميزند که به تماشا بياييد. جوانها و ورزشکاران جوان، تحصيلکردههاي جوان در دانشگاه و مدارس، اذان بگويند و تمرين کنند با صداي خوش اذان بگويند. همه بدانند ايشان يکي از افرادي است که در المپياد رتبه و مدال طلا آورده است. کم شنيديم يک وزير يا مدير کل اذان بگويد. اذان گويي را بايد باب کنيم. فصل تابستان است و شايد چند ميليون جوان به اردو ميروند. در بازارها قديم بازاري در مغازه ميايستاد و اذان ميگفت. اذان گويي را يک شرافت بدانيم. به يک کشور خارجي رفته بين مسلمانها رفته و همانجا اذان بگويد. بلال تا ابد به عنوان مؤذن پيامبر نامش در تاريخ ثبت شد.
اين خاطره را در تلويزيون از آقاي حداد عادل شنيدم و ديروز در سايتها گزارش کاملش را از آيت الله جوادي آملي خواندم. در سال 1380 آغاز هزارهي سوم، در ساختمان سازمان ملل متحد، رهبران اديان جمع شدند. بيش از هفتصد نفر بودند. يک همايش سه روزه بود. نوبت مسلمانها شد که خيلي خلاصه در چند دقيقه بايد آئين خودشان را به نمايش ميگذاشتند. مسلمانها مشورت کردند چه بگوييم؟ اديان ديگر با يک موسيقي يا با يک سرودي، مسلمانها تصميم گرفتند يک سياه پوستي به ياد بلال حبشي بيايد يک اذان با صداي خوش بگويد و بعد به زبان انگليسي ترجمه شد. مسألهي اذان که فرا فرقهاي هست، همه فرق اسلامي يک مقدار با هم اختلاف دارد که در جلسه بعد خواهيم گفت. همه متفق القول هستند و ارکان جهان بيني مسلمانها، رفتارهاي مسلمانها در سه دقيقه گنجانده شده است. اين هم دوستان وزارت خارجه اگر پخش کنند خيلي زيباست. خدا رحمت کند نواب صفوي مرد انقلابي، از ويژگيهايي که از او نقل شده، هرکس از او ميپرسيد: ما ميخواهيم هوادار شما باشيم، شما را دوست داريم. ميفرمودند: وقت نماز شد هرجا هستي اذان بگو.
يادم هست سال 61 به تهران آمدم، اولين روزهايي که آمدم مستقر شدم، در خيابان يک برادر طلبهاي مرا ديد، ديدم صدايش گرفته و سرما خورده، گفت: من اينجا با بچههاي راهنمايي يک برنامهي هفتگي دارم، الآن مريض شدم ميشود اين جلسه شما بروي. ما رفتيم با بيست سي پسر دانش آموز راهنمايي در مورد اذان صحبت کردم. گفتم: بچههايي که در خانه اذان ميگويند، دست بلند کنند. همه خنديدند و فهميدند تهراني نيستم. ما اينها را تشويق کرديم که در خانه اذان بگوييد. يا هرجا بوديد در کوچه و خيابان، دو سه روز بعد من ميدان امام حسين رفتم، يکي از آن بچهها مرا ديد. وقت مغرب بود، گفت: حاج آقا اگر مردي هستي اينجا اذان بگو. ما هم براي خدا اذان گفتيم. ملت گويي يک چيز غريبي ديدند. همه جمع شدند نگاه کردند!!! بايد فکر کنيم و از جوانها شروع کنيم. هرجا بوديم، در قطار وقت نماز است، اذان بگوييم. تنها هستيم، در پارک براي استراحت رفتيم، مراکز خريد امروزي اذان بگوييم. يکبار اميرالمؤمنين بچههايش امام حسن و امام حسين را نزد پيغمبر آورد، يا رسول الله! اجازه بدهيد بچههاي من اذان بگويند. يعني يک فضيلتي است که امام معصوم از پيامبر تمنا ميکند. از امام رضا(ع) يک نفر کمک خواست که من بچهدار نميشوم، فقير هستم. حضرت فرمود: در خانه اذان بگو. احاديثي داريم که مريضي از خانه من بيرون نميرود، فرمودند: اذان بگو. احاديثي داريم که يک نفر در خانه ما بداخلاق است، براي دفع بداخلاقي اذان بگوييد. يعني آثار فردي و اجتماعي، همدلي ميآورد. چه احاديثي در مورد فضيلت اذان هست، ده حديث يادداشت کردم که خواهم گفت.
شريعتي: وقتي اذان ميگويي دل و جانت با طراوت ميشود، روايت مشهوري که هروقت پيامبر دلشان ميگرفت ميگفتند: «أرحنا يا بلال» اذان بگو و ما را راحت کن. انشاءالله اين اتفاق براي وجود ما هم بيافتد و با اذان احساس آرامش کنيم و گرههاي زندگي ما يکي پس از ديگري باز شود. نياز به يک عزم فرهنگي دارد که با کار فرهنگي مناسب اين اتفاق مثبت بيافتد و در جاي جاي ميهن اسلامي شاهد اذان گفتن باشيم. در اين دنيايي که پر از غفلت شده چقدر اذان آدم را از غفلت در ميآورد. امروز صفحهي 137 قرآن کريم، آيات 74 تا 81 سورهي مبارکه انعام را خواهيم شنيد.
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «74» وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ «75» فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ «76» فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ «77» فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «78» إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ «79» وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «80» وَ كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
ترجمه آيات: (و ياد كن) آن هنگام كه ابراهيم به پدرش آزر گفت: آيا بتان را خدايان مىگيرى؟ بى شك تو و قومت را در گمراهى آشكار مىبينم. و اينگونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا (يقين پيدا كند و) از اهل يقين باشد. پس چون شب بر او پرده افكند ستارهاى ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: من زوال پذيران را دوست ندارم. پس (بار ديگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود، قطعاً از گروه گمراهان مىبودم. پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت: اينست پروردگار من، اين بزرگتر (از ماه و ستاره) است. امّا چون غروب كرد، گفت: اى قوم من! همانا من از آنچه براى خداوند شريك قرار مىدهيد بيزارم. من از سر اخلاص روى خودرا به سوى كسى گرداندم كه آسمانها و زمين را پديد آورد و من از مشركان نيستم. و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند، او گفت: آيا دربارهى خدا با من محاجّه و ستيزه مىكنيد؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مىپنداريد بيم ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد، (كه اگر هم آسيبى به من برسد، خواست خداست، نه بتها) علم پروردگارم همه چيز را فراگرفته، پس آيا پند نمىگيريد؟ و چگونه از چيزى كه شريك خدا ساختهايد بترسم و حال آنكه شما آنچه را كه خدا هيچ دليلى دربارهى آن بر شما نازل نكرده است شريك او گرفته و نمىترسيد؟ اگر مىدانيد (بگوييد كه) كدام يك از ما دو دسته به ايمنى (در قيامت) سزاوارتر است؟
شريعتي: انشاءالله زيارت نجف اشرف نصيب همه ما بشود و قرار ما ايوان باصفاي اميرالمؤمنين علي(ع). تا روز غدير دو روز باقي است. انشاءالله همه در حد بضاعت و توانمان آستين همت را بالا بزنيم و براي غدير سنگ تمام بگذاريم. از شخصيت جناب عمار براي ما بفرماييد.
حاج آقاي بهشتي: عمار ياسر صدها نکته دارد، اولين فرزند شهيد در اسلام است. فرزندان شهدا و خانوادههاي شهدا خيلي عزيز هستند و مسئوليتشان سنگين است. هم مادرش سميه شهيد شد و هم پدرش ياسر، ولي خط فکرياش را درست انتخاب کرد و تا پايان در خط ولايت بود.
احاديثي دربارهي فضيلت اذان گفتن است، امام صادق(ع) از پيامبر نقل ميفرمايند: «مَنْ أَذَّنَ فِي مِصْرٍ مِنْ أَمْصَارِ الْمُسْلِمِينَ سَنَةً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» (من لا يحضره الفقيه/ج1/ص285) هرکسي در يکي از شهرهايي که از مسلمانهاست يک سال اذان بگويد بهشت بر او واجب ميشود. امام صادق فرمود: مؤذنان روز قيامت با قامتهاي بلند، معلمان قرآن و مؤذنان با قامتهاي بلند، شايد معنايش اين باشد که سرفراز هستند، خيليها روز قيامت شرمنده هستند که از عمرشان خوب استفاده نکردند. امام صادق فرمود: مؤذن تا جايي که صدايش ميرود اجزاي هوا براي او دعا ميکنند. هرکسي صداي او را ميشنود به تعداد شنوندگان براي او حسنه ثبت ميشود. امام صادق فرمود: در بهشت جايگاهي است مخصوص و معطر براي چند گروه، 1- مؤذناني که براي رضاي خدا و با نيت خالص اذان ميگويند. 2- امام و پيشوايي که مردم از او راضي هستند. بعضي معنا کردند اين حديث را به امام جماعت، چون احاديثي داريم اذان گفتن و امام جماعت و صف اول پشت سر هم آمده است. با فضيلتتر اين است که امام جماعت شويد، نگذاريد نمازها فرادي برگزار شود. اذان بگوييد که آن هم ملت را جمع ميکند و 3- صف اول را پر کنيد.
امام باقر(ع) فرمود: هرکس ده سال بخاطر خدا اذان بگويد مغفرت الهي تا جايي که صدايش ميرود نصيب او ميشود. هر وجود تر و خشکي او را تصديق ميکنند. درختان، سنگها و شنها! «وَ يُصَدِّقُهُ كُلُ رَطْبٍ وَ يَابِسٍ سَمِعَهُ وَ لَهُ بِكُلِّ مَنْ يُصَلِّي مَعَهُ فِي مَسْجِدِهِ سَهْمٌ وَ لَهُ مِنْ كُلِّ مَنْ يُصَلِّي بِصَوْتِهِ حَسَنَةٌ» بخاطر اذان ايشان، سهمي به مؤذن ميدهند و هرکس آن صدا را ميشنود. اميرالمؤمنين از پيامبر نقل کردند که براي مؤذن مثل اجر شهيد است، شهيدي که در خون خويش غلتيده است. آنجايي که فرمودند: ثواب شهيد دارد، معلوم است آن کار خيلي فضيلت دارد. پيغمبر فرمود: «وَ أَمَّا الْأَذَانُ فَإِنَّهُ يُحْشَرُ الْمُؤَذِّنُونَ مِنْ أُمَّتِي مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» (أمالي/ص195) اين آيهاي است که در سوره نساء آمده که خوشا به حال کساني که رفقايشان اينها باشند. مؤذنان با پيامبران، با صديقان و شهيدان و صالحان محشور ميشوند. پيغمبر فرمود: اگر مردم بدانند صف اول و اذان گويي چقدر ثواب دارد، قرعه کشي ميکنند که من ميخواهم اذان بگويم. مخصوصاً آنهايي که در خانه پسر دارند، تشويق بکنند، آن خانه را از ورود شياطين ممنوع ميکند. وقتي اذان گفته ميشود يک گنبد آهني درست ميشود که ورود شياطين ممنوع است. يکبار ديگر عقد اخوت را بگويم، برادرها با برادرها و خواهرها با خواهرها است و خيلي برکت دارد.
شريعتي: انشاءالله روز عيد غدير اين سنت را هم احياء کنيم، مثل سنت اطعام که امسال توجه و تمرکز ما به همسايههاي عزيز باشد.
حاج آقاي بهشتي: از خداوند ميخواهيم که همه ما را از رهروان و زائران و شفاعت شوندگان اميرالمؤمنين قرار بدهد و جهان را براي تشريف فرمايي فرزند عزيزشان آماده کند که پيامبر دربارهي حضرت مهدي در روز غدير بيست ويژگي فرمودند. جهان را براي تشريف فرمايي حضرت مهدي آماده و همه ما را از منتظران قدومش تقدير بفرمايد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»