اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-02-15-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي– ابعاد مختلف تربيت عبادي- (آيا پرسش از فلسلفه احکام ديني لازم و ارزشمند است؟)

حجت الاسلام والمسلمين بهشتي– ابعاد مختلف تربيت عبادي- (آيا پرسش از فلسلفه احکام ديني لازم و ارزشمند است؟)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي- (آيا پرسش از فلسلفه احکام ديني لازم و ارزشمند است؟)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 15-02- 98     
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنينمان. انشاءالله هرجا هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. ديگر کم کم ماه مهماني از راه مي‌رسد، ماهي که از هر ماهي ماه‌تر است، ماهي که آمده تا پنجره‌ها ياد بگيرند سحرخيز باشند. ماهي که آمده تا ما زيارت کنيم نور را، زيارت شور و زيارت باران، خدا کند ماه رمضاني که از راه مي‌رسد پر برکت باشد و انشاءالله همه ما دست در دست امام زمانمان، صاحب اين سفره تا عيد فطر به سلامت از لحظه‌لحظه‌اش استفاده کنيم. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد. پيشاپيش حلول ماه مبارک رمضان را به شما تبريک مي‌گويم. مبارک باشد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان سلام مي‌کنم. من هم حلول ماه رمضان، اين ماه شريف‌ و عزيز را تبريک مي‌گويم که امام رضا فرمود: جدم در مجلس پيامبر نشسته بود، حضرت در خطبه‌هاي پايان ماه شعبان اين خطبه را خواندند که ماهي همراه با رحمت و مغفرت و برکت از راه رسيده است. بهترين‌ ماه‌ها، ساعاتش بهترين ساعت‌ها، روزهايش بهترين روزها، شب‌ها بهترين شب‌هاست. بايد يک فضاي متفاوتي در جامعه پيش بيايد که رابطه ما و خدا گرمتر از قبل و رابطه ما و خلق خدا گرمتر از قبل باشد. رفت و آمدها زياد شود، به فاميل و دوستان و يتيمان توجه کنيم، همديگر را ببخشيم، انشاءالله دلهاي ما براي نزول رحمت خدا در شب‌هاي قدر آماده شود.
شريعتي: انشاءالله بهترين‌ها براي دوستان ما رقم بخورد و توفيق درک شب‌هاي قدر را داشته باشيم. ماهي که تمام درهاي جهنم از شب اول تا شب آخر بسته مي‌شود. خدا کند در اين ايام بتوانيم بهشت را با تمام وسعت و زيبايي‌هايش براي خودمان کنيم. داريم در مورد تربيت عبادي صحبت مي‌کنيم. نکات خيلي خوبي را در مورد عبادات و فلسفه عبادات شنيديم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، از عزيزاني که بعد از برنامه پيامک مي‌دهند، پرسش‌هاي بسيار زيادي در برنامه مي‌شود که شرايط عبادت را گفتيم، صحت، تکليف، قبولي و کمالي، سعي مي‌کنم به مرور در برنامه‌هاي آينده به پرسش‌ها پاسخ بدهم. امروز در مورد فلسفه عبادت صحبت خواهم کرد. موضوع فراگيري که در خانواده‌ها و دانشگاه‌ها و بين دانش آموزان هست که چرا بايد نماز بخوانيم؟ چرا بايد روزه بگيريم؟ چرا بايد به حج برويم؟ عباداتي که در دين تعريف شده است. ريزتر از اين هم هست که چرا وضو بگيريم؟ چرا تيمم کنيم؟ چرا بر خاک تيمم کنيم؟ موضوع بسيار فراگيري است و در مدارس هم زياد پرسيده مي‌شود. دين چه برخوردي با اين پرسش‌ها دارد؟ ما با نکاتي که امروز از خدا طلب مي‌کنيم که زبان ما را به آنچه درست و ثواب است، بچرخاند، نکاتي را عرض مي‌کنيم. اول اينکه عبادات، احکام شريعت، فلسفه دارد يا ندارد؟ دل ما بايد آرامش پيدا کند که همه عبادات فلسفه دارد چون سرچشمه‌اش الله است. خدا حکيم است، خبير و عليم است. ما گاهي دکتري يک چيزي مي‌گويد بلافاصله مي‌پذيريم و پرس و جو نمي‌کنيم. چرا اين دارو؟ چرا اين اندازه بايد خورده شود؟ دکتر مي‌خواهد جراحي کند، اصلاً نمي‌پرسم جراحي، مي‌خواهد پا را قطع کند. از اول يک باوري در من هست که اين دکتر حکيم است. قديم به اطباء، حکيم مي‌گفتند. يعني نسخه‌هايي که دکتر مي‌دهد پشتوانه علمي دارد و از روي حکمت است. اينها را باور کرديم. به محض اينکه مي‌گويد: مريض در شرايطي هست که بايد عمل شود. ما دنبال پول مي‌رويم و مي‌گوييم: بايد اين کار را بکنيم. دانش آن پزشک چقدر است؟ ده سال درس خوانده، دوازده سال درس خوانده است. نادانستني‌هاي آن طبيب بي نهايت است و با خدا قابل مقايسه نيست ولي ما با اعتمادي که به حکمت طبيب داريم، به علم و رحمت او و سوز او نسبت به مردم، حتي شده گاهي دکتر مي‌رويم و مريض ما زير عمل جراحي از دنيا مي‌رود. يک مريض دومي همان بيماري را پيدا مي‌کند به همان دکتر مراجعه مي‌کنيم. اينقدر اعتماد مهم است که به ديگران سفارش مي‌کنيم به فلان دکتر مراجعه کن. در سر تا سر دنيا عقلا اين کار را مي‌کنند. وقتي مشکلي دارند به کسي مي‌سپارند که صاحب دانش و تجربه هست، براساس آن اعتماد پرس و جو نمي‌کنيم. احکام دين، عبادات و فلسفه دارد؟ بله، چون سرچشمه‌اش خداي حکيم و عليم است. من نوشتم اين کلمات يعني صفات خدا پنجاه بار حدوداً خداوند با صفت حکيم در قرآن آمده است. بيش از صد بار با صفت عليم، بارها با صفت خبير، يعني خبر دارد، خداوند در آفرينش حکيمانه مي‌آفريند و در تشريع يعني دستوراتي که مي‌دهد حکيمانه دستور مي‌دهد. مطمئن هستيم که عبادات حکمت دارد، فلسفه دارد، علت دارد، سرچشمه خداست و خدا براساس صلاح بشر، احکام فلسفه دارد، شک نمي‌کنيم.
سؤال دوم؛ آيا آن فلسفه بيان شده است؟ چون ممکن است چيزي راز باشد و بنا بر اين باشد که بيان نشود. آيت الله جوادي آملي در کتاب اسرار صلاة مي‌فرمايد: خود کلمه سرّ يعني بايد پنهان باشد. درست است ما بعضي از اسرار را از دل آيات و احاديث و تفکري که مي‌کنيم، اما خود کلمه راز، سرّ است، يعني پنهان است. بيان شده اسرار عبادات؟ بله. اول از قرآن شروع کنيم. مي‌فرمايد: نماز بخوانيد، دليلش را مي‌گويد، فلسفه‌اش را مي‌گويد. روزه بگيريد، حج برويد. زکات بدهيد، انفاق کنيد. شراب ننوشيد. فلسفه‌هايش در قرآن آمده است. منتهي گاهي وقت‌ها يک حکيم دستوري که مي‌دهد جنبه‌هاي مختلف دارد. قرآن مي‌فرمايد: روزه براي کنترل خويش است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ‏ عَلَيْكُمُ‏ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏» (بقره/189) روزه بگيريد تا بتوانيد خودتان را کنترل کنيد. امروزي‌ها مي‌گويند: مديريت بر خود. در اديان قبلي هم بوده است. يعني وقتي به گناه مي‌رسيم به خودمان مسلط باشيم. درست تصميم بگيريم. اين تقواست، خويشتن داري، يعني مي‌خواهم به دارايي مردم چنگ نياندازيم، تمرين مي‌کنيم يک ماه از دارايي خودمان استفاده نمي‌کنيم، صبح تا شب نوشيدن و غذا خوردن ممنوع است. براي خودم است و حلال است، تمرين کن. يک چيزي که در دسترس هست را استفاده نکن تا چيزي که حقت نيست را طمع نکني. يا مثلاً زن و شوهر به همديگر حلال هستند، در اين ساعت‌ها از اذان صبح تا مغرب، مناسباتشان را محدوديت خدا قرار داده تا تمرين کند به نواميس ديگران فکر نکند و طمع نکند. اين مديريت بر خويش در سايه روزه هست.
امامان ما بارها فرمودند: روزه فقط روزه شکم نيست. روزه چشم، روزه گوش، روزه دامن، روزه زبان، روزه فکر که بتوانيم کجا چه حرفي را بزنيم و چه حرفي را نزنيم. پس قرآن مي‌فرمايد: روزه براي تقوا. به حديث مراجعه مي‌کنيم مي‌فرمايد: روزه براي سلامت تن، «صُومُوا تَصِحُّوا» (الدعوات، ص 76) اين يک چيز ديگر شد. معلوم مي‌شود يک شخص حکيم يک دستور مي‌دهد، جنبه‌هاي جسمي دارد، روحي دارد، جنبه دنيايي ممکن است داشته باشد، جنبه آخرتي و جنبه فردي و اجتماعي، ممکن است يک عبادت چند فلسفه داشته باشد و چند بعدي باشد. چه نامه‌هايي حضرت امام در دوران حج مي‌نوشتند، الآن جا دارد برويم بخوانيم. ابعاد عرفاني حج، ابعاد اقتصادي حج، ابعاد سياسي حج، ابعاد آخرتي حج، يک عبادت است، ممکن است يک امام درباره‌ي اينکه حج ما را ياد قيامت مي‌اندازد، همه لباس سفيد شبيه همه کساني که در قيامت زنده مي‌شوند با يک کفن ظاهر مي‌شوند، لباس احرام ما را به سفر قيامت مي‌برد. ممکن است يک امام با کسي اين فلسفه را در ميان گذاشته باشد. امام(ع) در مورد روزه به سلامت بدن، يک ماه نمي‌خوريم و نمي‌آشاميم تا سوخت و ساز بدن تعديل شود و اضافات خارج شود. حديث ديگري در مورد همين روزه مي‌فرمايد: روزه بگيريد تا ياد فقرا بيافتيد. يک مقدار گرسنگي بکشيد، در طول سال در يازده ماه ديگر نمي‌فهميم گرسنگي چيست، اما ماه رمضان مي‌شود مخصوصاً در تابستان و هواي گرم، فقرا چه مي‌کشند؟ چرا روزه بگيريم؟ يگ فلسفه همين است.
حاج آقا اينها در کنار هم کدام درست است؟ همه مي‌تواند درست باشد. يک طبيب ممکن است دارويي بدهد، آقاي دکتر من گوارشم ايراد دارد، يک دارويي مي‌دهد. چند وقت بعد مراجعه مي‌کنيم که کليه‌مان درد مي‌کند، همان دارو را براي کليه تجويز مي‌کند. چند وقت بعد براي کم خوني همان را تجويز مي‌کند. کم ديده نشده که اطباء يک دارو را براي چند درد تجويز مي‌کنند. او از ترکيبات آن دارو با خبر است. ما نگاه مي‌کنيم فکر مي‌کنيم اين دارو فقط براي گوارش است. ممکن است يک عبادت مثل روزه براي سلامت بدن باشد، براي رسيدگي به فقرا و بينوايان باشد، براي ياد قيامت باشد، پيامبر در خطبه آخر ماه شعبان فرمود: «وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ‏ يَوْمِ‏ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ» اين تشنگي که غلبه مي‌کند، يک سفر به قيامت کنيد و از نيازهاي آن روز ياد کنيد. ياد معاد هم فلسفه‌هاي خود را دارد. نماز براي چيست؟ قرآن مي‌فرمايد: نماز بگذاريد براي تشکر از خدا، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ‏ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/1-3) ما به تو کوثر داديم، به شکرانه اين نعمت نماز بگذار. «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ‏ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏» (بقره/21) اي مردم عبادت کنيد، چرا؟ چون تو را آفريده است. به شکرانه لطف خدا، پس نماز براي تشکر از خداست. نماز براي ياد خدا، «وَ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ لِذِكْرِي‏» (طه/14) تو بنده من هستي و بايد با من اتصال داشته باشي.
«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ‏ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» (عنکبوت/45) نماز براي اين است که از گناه و جرم و جنايت فاصله بگيري. عبادات فلسفه دارد، فلسفه‌اش بيان شده است. در قرآن کمتر عبادتي يا حکمي از احکام هست که در پايانش فلسفه‌اش بيان نشده باشد. خداوند بيان کرده است. در حديث الي ماشاءالله، شيخ صدوق آن عالم رباني کتابي دارد به نام «علل الشرايع» کتاب پر صفحه‌اي است. يعني فلسفه مسائل شريعت، احکام شريعت، فلسفه عبادات، به ريز از ائمه مي‌‌پرسيدند، مثل همين که چرا نماز صبح و مغرب و عشاء را با صداي بلند مي‌خوانيم؟ چرا نماز ظهر و عصر را با صداي پايين مي‌خوانيم؟ هيچ امامي نفرمود: چرا مي‌پرسي، تسليم باش! درست است تعبد و تسليم مهمترين فلسفه عبادات است. يادم نمي‌رود در مدرسه فيضيه، شهيد بزرگوار بهشتي(ره) آمده بود براي طلبه‌ها صحبت مي‌کرد. مي‌فرمود: طلبه‌ها به مردم نگوييد بعضي از احکام فلسفه ندارد، بلکه بگوييد: بزرگترين فلسفه عبادات و احکام تعبّد است. يعني بندگي خدا، خداي حکيم آفريدگار من است. آغاز و پايان من است. رازق و هادي من است. فرمود: اين کار را انجام بدهيد، چشم! اين در باقي فلسفه‌ها يک فلسفه برتر است.
شريعتي: آيا اينکه ما انجام عبادات را منوط کنيم به دانستن فلسفه آنها درست است يا نه؟
حاج آقاي بهشتي: از نظر عقلا هم درست نيست، مثل اينکه مريضي بگويد: تا من نفهمم چرا مي‌خواهند مرا عمل کنند، من تن نمي‌دهم. خوب اين بايد بميرد. بايد تن بدهد و تسليم باشد. پزشک گفته: اين دارو را بايد به اين اندازه بخوري. من تا نفهمم ترکيبات اين دارو چيست، نمي‌خورم. اين بايد ديگر از دنيا برود. بنا را بر اين مي‌گذاريم که تسليم باشيم، البته تسليم پزشک با تسليم خدا از زمين تا آسمان فرق دارد ولي عقلاي عالم تسليم پزشک هستند. يعني همين اندازه که اين پزشک مي‌گويد: اين قلب بايد به صورت باز جراحي شود. ممکن است ما از يکي دو نفر ديگر از پزشکان بپرسيم ولي تن مي‌دهيم و تسليم هستيم. اين قرص را استفاده کن، اين کپسول را بخور. چشم! خيلي کم مي‌شود در بين هزار مريض يک مريض سؤال کند: آقاي دکتر دليلش چيست که شما اين قرص را داديد؟ دکتر مي‌خواهد پاسخ بدهد. دکتر زمينه بيست، سي ساله دارد در دانشگاه‌هاي مختلف درس‌هايي خوانده است و حالا مي‌خواهد در قالب سؤال جواب بدهد، چه مي‌گويد؟ ممکن است اين سؤال را يک پسر هفت هشت ساله بپرسد، يک دانشجوي رشته جامعه شناسي بپرسد. يک طلبه بپرسد يا يک دانشجوي شيمي بپرد. يا يک دانشجوي رشته پزشکي بپرسد. يک مقداري مقدمات علم طب را، آناتومي بدن را خوانده و چند واحد داروشناسي خوانده است. پاسخ دکتر متفاوت است. ممکن است به طور کلي به من جواب بدهد: حاج آقا اگر اين عمل نشود، از دنيا مي‌روي! بيماري قند هست، مي‌گويند: يکي از انگشتان يا پا را تا مچ بايد قطع کنيم. آقاي دکتر فلسفه اين کار چيست؟ براي من طلبه در حد دانستني من توضيح مي‌دهد و يک کلياتي مي‌گويد. علوم پيچيده‌اي که او خوانده را من متوجه نمي‌شوم. او در حد فهم من مي‌گويد. براي همين است که وقتي مردم مراجعه مي‌کردند، امامان ما متفاوت پاسخ مي‌دادند.
ممکن است براي ما سؤال باشد چرا موسي بن جعفر(ع) به همين سؤال يک جور جواب داده و پسرش امام رضا(ع) طور ديگر، پرسشگران متفاوت هستند. بي سواد پرسيده  به دنبالش فقيه آمده است يا ستاره‌شناس آمده است يا عالم آمده است. اين حديث را همه مردم ما شنيدند، «إِنَّا مَعَاشِرَ الانْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَي قَدْرِ عُقُولِهِمْ‏» (الكافي، ج 1، ص 23) ما پيامبران، امامان مأموريت يافتيم از آسمان با انسان‌ها به تناسب عقل و ظرفيتشان پاسخ بدهيم. احکام فلسفه دارد؟ بله. بيان شده؟ در قرآن و حديث مکرر بيان شده است. کتاب عيون الاخبار الرضا، عيون جمع عين يعني چشمه‌ها است. چشمه‌هاي احاديث امام رضا(ع)، من چند بار فهرست اين کتاب را نگاه کردم، بيشتر همين فلسفه احکام شريعت است. از امام رضا مي‌پرسيدند: چرا بايد مسجد برويم؟ ما اين نماز را در خانه مي‌خوانيم. چرا به جماعت بايد بخوانيم. به فرادي بخوانيم. چرا چرا؟ امام پاسخ مي‌داد و استقبال مي‌کرد. حتي از مخالفيني که با غرض سؤال مي‌کردند. مي‌خواسته جو سازي کند، ولي امام با آغوش باز مي‌پذيرفت و پاسخ مي‌داد. ما بايد صبر کنيم تا فلسفه عبادتي را بدانيم و بعد انجام بدهيم يا اينکه نه، از اول بندگي خودمان را نشان بدهيم به دنبال دانستن فلسفه‌اش هم برويم. تعبد يعني من بنده خدا و تسليم خدا هستم. خداوند به مسلمان‌ها فرمود: مسلمان‌ها به سمت بيت المقدس نماز بخوانيد، چشم! تا مکه بودند به سمت بيت المقدس نماز خواندند. آمدند مدينه هم چند سالي به سمت بيت المقدس نماز خواندند. ماجراهايي پيش آمد که در بحث قبله خواهيم گفت.
در يک نماز ظهر چهار رکعتي جبرئيل نازل شد و پيامبر دو رکعت نماز خوانده بودند. کتف پيغمبر را چرخاند از بيت المقدس به سمت کعبه، مسلمان‌ها هم جماعت بود، درهم شدند ولي خودشان را منظم کردند. اين مسأله روز شد که چرا؟ قصه چيست؟ آيا قبله قبلي درست بود يا قبله جديد؟ اگر قبله قبلي درست بود چرا عوض شد؟ اگر قبله جديد درست است پس نمازهايي که تا حالا خوانديم چه مي‌شود؟ اسم آدم‌هايي که اينجا تسليم نبودند را خدا گذاشته سفها، يعني بي خرد، «سَيَقُولُ‏ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيم‏» (بقره/142) چرا قبله عوض شد؟ خدا فرمود. در يک وضعيت خداوند فرمود: دستور اين است. در يک وضعيت جنگ کنيد و در يک وضعيت دست از جنگ بکشيد و نماز بخوانيد. اين روحيه تسليم بودن، آقا من تحصيلات دارم و فوق ليسانس هستم و دکتراي فلان رشته هستم، من تا نفهمم عمل نمي‌کنم. اين يعني طغيان گري، اين يعني سرکشي، نقطه مقابل بندگي است، بندگي يعني تسليم خدا بودن. از فلسفه احکام بپرسيم؟ بله. اين همه قرآن فرمود: تعقل کنيد. تفکر کنيد، پرسش کنيد، ما مي‌پرسيم. پيامبر عزيز ما بارها سخنراني‌اش با يک سؤال شروع مي‌شد. پرسيدن عيب نيست.
اميرالمؤمنين فرمود: در کودکي بچه‌هاي خود را به پرسش‌گري تشويق کنيد، در بزرگسالي پاسخگو خواهد بود. پرسش خيلي خوب است و کليد گنجينه علم است. فلسفه نماز از اول بندگي خدا بود. خدايي که مرا آفريده و از تمام زواياي وجود من باخبر است، دنياي من، آخرت من، جسم من، جان من، فکر من، عواطف مرا اشراف دارد، آن خدا فرمود: اين کار را انجام بده. من هم بايد بگويم: چشم، يعني چشم من برمي‌گردد به کسي که علم بي نهايت دارد نه به اندازه‌ي يک پروفسور، الآن پروفسور سميعي که خدا حفظشان کند، يک مريض به ايشان مراجعه کند، مي‌فرمايد: اين حرکت را تا يک ماه انجام نده. تخصص در اعصاب دارد، ما بپرسيم: آقاي پروفسور، من تا نفهمم چرا، ايشان هم بايد چند ساعت براي ما، چند روز درس‌هاي متوالي شروع کنند از يک مبدأ که سلسله اعصاب چطوراست، استخوان بندي چطور است، ماهيچه‌ها چطور است. ما آرام آرام بگوييم هان! الآن فهميدم که چرا نبايد اين حرکت را انجام بدهم! از همان اول عقلاي عالم در شرق و غرب اين کار را مي‌کنند. از اول باور کرده ايشان پروفسور است، آن اعتماد هست. تا ايشان اشاره مي‌کند اين کار را بايد بکني، چشم! من هم خدا را شکر مي‌کنم که قسمتم شد اين دانشمند بزرگ را، آنوقت يک پروفسور در مقايسه با خدا، ديگر آن رياضي‌دان بزرگ در آخر عمرش گفته تازه فهميدم دانايي‌هاي ما نسبت به ندانستن‌ها به نسبت قطره به اقيانوس است. دانش ما خيلي کم است.
نکته ديگر اينکه 129 بار واژه پرسش و پرسش‌گري در قرآن آمده است و 888 جمله پرسشي در قرآن آمده است. اين يعني اهميت دارد، موارد زيادي در قرآن آمده، «يَسْئَلُونَكَ» اي پيامبر از تو سؤال مي‌کنند. بلافاصله «قل» جواب بده. يعني کسي که الآن مأموريتش دنباله مأموريت پيامبر است مثل معلم، مبلغ، عالم، استاد، پيامبر، بايد عمل کند تا از او سؤال مي‌کنند بايد جواب بدهد. پرسش‌هاي از پيامبر متنوع است. مي‌پرسند: چرا کره ماه از شب اول تا شب پانزدهم شکلش تغيير مي‌کند، جواب بدهد. مي‌پرسند: چه چيزي را انفاق کنيم؟ جواب بدهد. پس قرآن پرسيدن را تشويق مي‌کند. فکر مي‌کنم دوازده سوره با پرسش شروع مي‌شود. خود پيامبر هم از مردم سؤال مي‌کردند تا مردم جواب‌هاي متنوع بدهند و هم خودشان گاهي وقت‌ها اعلام آمادگي مي‌کردند که اي مردم شما از من سؤال کنيد. اميرالمؤمنين فرمود: «سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي»‏ (نهج‏البلاغه، خطبه 189) قبل از اينکه مرا از دست بدهيد، بپرسيد. اينها نشان مي‌دهد اسلام يک مکتب غني است و براي پرسش‌ها، پاسخ دارد. اگر فقير بود توصيه به نپرسيدن مي‌کرد. توصيه به سکوت کردن مي‌کرد. نه، مي‌فرمايد: هم بپرسيد و هم فکر کنيد منتهي حرف اصلي را فراموش نکنيد. عبادات فلسفه دارد؟ بله، فلسفه‌هايش بيان شده؟ بله. در قرآن و در حديث، تعبد چيست؟ تعبد يکي از فلسفه‌هاي بزرگ عبادات است.
اين حديثي که يکبار ديگر نقل کرديم، «عبدي اطعني‏ حتي‏ اجعلك مثلي‏» اطاعت کن از من تا تو را همچون خودم قرار بدهم. يعني اين تسليم ما را مي‌رساند به اينکه کار خدايي بکنيم. دنباله حديث اين است، من مي‌گويم: باش، خلق مي‌شود. تو هم مي‌تواني مثل من شوي فقط در سايه اطاعت، خداوند فرمود: حج را اينطور به جا بياور. به اينجا مي‌رسي لباس احرام بپوش. چشم! لبيک بگو، چشم! وارد مسجد الحرام مي‌شوي هفت دور، دور اين خانه از سمت در کعبه به سمت حجر اسماعيل طواف کن. بعد دو رکعت نماز بخوان. همين سير را داشته باش. چرا اين کار را بايد انجام بدهم؟ خدا گفته است. خالق گفته است، هادي و رازق گفته است. آن کسي که مرا از همه بيشتر دوست دارد گفته است. ايرادي دارد من بپرسم چرا؟ نه، ايرادي ندارد. بپرس ولي اگر به جوابي نرسيدي همچنان عاشقانه ادامه بده. چون کنجکاوي را خود خدا در وجود ما قرار داده و خود خدا ما را پرسشگر قرار داده است. اين ايرادي ندارد ولي منوط کنيم انجام يک عبادت را به اينکه تا بدانم، نه! ما تسليم خدا هستيم و مطمئن هستيم اين عباداتي که به ما فرمودند خير دنيا و آخرت ما، جسم و جان ما در سايه عمل به اينهاست، انجام مي‌دهيم.
نکته ديگر اينکه در فلسفه احکام تنها به آثار و حکمت‌هاي مادي توجه نداشته باشيم، آيه 8 سوره مائده درباره‌ي وضو و غسل و تيمم است. انشاءالله به اين بحث‌ها خواهيم رسيد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ‏ إِلَى‏ الصَّلاةِ» وقتي مي‌خواهيد نماز بخوانيد «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» صورت و دست‌هايتان را تا آرنج بشوييد «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ» سر و پاهايتان را تا روي بلندي پا مسح بکشيد، براي چه؟ آخر آيه مي‌فرمايد: براي پاکي. پاکي يعني چه؟ ممکن است بگوييد: وضو آب است، دست ما کثيف است، تميز مي‌شود. يک حکم ديگر هم در اين آيه هست و آن حکم تيمم است. دست‌هايت را بزن وقت‌هايي که آب نيست يا آب ضرر دارد يا دور از دسترس است، دست‌هايت را به خاک بزن، به پيشاني و روي دست‌ها بکش. مي‌فرمايد: اين هم براي پاکي است. اين چه نوع پاکي است؟ اينجا که ديگر آبي در کار نيست. ما چيزي که از آب مي‌فهميم در ابتدا همان شست و شو و تميزي مادي است. به جز اين هم يک پاکي داريم، پاکي دل است که در سايه تيمم هم حاصل مي‌شود. امام رضا(ع) فرمود: به سه جهت وضو مي‌گيريم. 1- پاکيزگي، 2- شادابي، 3- نورانيت دل. در قرآن داريم قلب مريض؛ ما قلب مريض را همان قلب فيزيکي را در نظر مي‌گيريم. آقاي دکتر اين قلب مريض است؟ مي‌گويد: بايد تست ورزش بگيريم يا اکو بروي يا نوار قلب بگيريد. آزمايشات انجام مي‌شود و قلب سالم است ولي قرآن به همان قلب مريض مي‌گويد. يعني در تعريف‌ها اشتباه نکنيم. وقتي مي‌گوييم: پاکي، ممکن است هم پاکي ظاهر منظور باشد و هم پاکي باطن و پاکي فکر و چشم.
دو نفر نزد پيغمبر آمدند يکي زودتر آمده بود. پيامبر به نوبت خيلي حساس بود. يک شبي در خانه دخترش نصف شب يکي از نوه‌هايش بلند شد و بهانه آب گرفت، امام حسن بلند شد. بعد از امام حسن، امام حسين بيدار شد و گفت: من هم آب مي‌خواهم، اما پيغمبر آب را به نفر اول داد که درخواست آب کرد. مادرش فرمود: پدرجان، حسن را بيشتر دوست داري؟ فرمود: نه، نوبت را بيشتر دوست دارم. از کودکي بايد نوبت را آموخت. دو نفر آمدند نزد پيغمبر سؤال دارند. پيغمبر به آن کسي که زودتر آمده بود، فرمود: شما اجازه مي‌دهيد اول پاسخ دومي را بدهم؟ مثل اينکه پيغمبر احساس کرد او يا عجله دارد يا استرس دارد. او هم گفت: خواهش مي‌کنم يا رسول الله! شروع به سؤال کردن کرد، بعد پيغمبر فرمود: سؤال اولي اين است و سؤال دومي اين است. سوالش در مورد وضو بود که براي چه اين وضو، پيامبر فرمودند: وضو که مي‌گيريم، آب را مي‌ريزيم روي صورت، به چشم که مي‌رسد مي‌خواهيم بگوييم: خدايا گناهان چشم را پاک کن. اين غير از فلسفه تميزي است. اين را پيغمبر جزء فلسفه وضو آورده است. ما تا مي‌گوييم: وضو، مي‌گويد: وضو برايش درست‌تر است و غير وضو اصلاً در استخر مي‌رويم و تمام بدن را مي‌شوييم. نه! فلسفه و کاري که در دين تعريف کرده ممکن است لايه‌هاي مختلف دارد. جنس اين وضو فرق مي‌کند. قصد قربتي که در وضو آمده است، وقتي به اسرار نگاه مي‌کنيم مي‌بينيم لايه‌هاي غير مادي درونش هست.
نبايد فراموش کنيم که در فلسفه احکام فقط به آثار و حکمت‌هاي مادي توجه نمي‌کنيم و به ابعاد ديگرش توجه داريم. چه بسا حکمي را خداوند فرمود براي قيامت ما هست. ما فقط دنيا نيستيم، دو بخشي هستيم. يک بخش کوچکتر اسمش دنياست و يک بخش بزرگتر و شيرين‌تر و معنادار‌تر، آخرت است. وقتي فرمودند: اين کار را کن، اعتکاف انجام بده، فلسفه اعتکاف چيست، خلوت کني با خودت و مقداري فکر کني براي قيامت چه اندوخته‌اي؟ خيلي از اين عبادت‌ها ما را به سفر دور دست مي‌برد. فکر مي‌کنيم نماز بخوانيم فلسفه‌اش چيست؟ اينکه رزق ما زياد شود. اين قابل لمس است. اما در عالم برزخ اگر نماز بخوانيم، همان شب اول روزنه‌اي گشوده مي‌شود، زيبارويي وارد مي‌شود و ما را از تنهايي نجات مي‌دهد، از او مي‌پرسيم: تو که هستي؟ مي‌گويد: من نماز تو هستم. اينها بخشي از هويت ما هست. يعني وقتي مي‌گوييم: فلسفه عبادت، فقط نگاه مادي نبايد داشته باشيم، چقدر پول از اين درمي‌آيد. فراز بزرگي از خطبه فدک در مورد فلسفه احکام است. باز يک بخشي از فلسفه‌ها آنجا بيان شده است.
نکته ديگر که در فلسفه احکام بعضي خيلي اهل مطالعه هستند و دانش آنها زياد است و نبايد مغرور شوند. آنهايي که از فلسفه احکام اطلاعات زيادي دارند فکر نکنند همه چيز را مي‌دانند. اگر گوشه‌اي از اسرار يک حکم را دانستيم نبايد خيال کنيم بر همه اسرار واقف هستيم. چه بسا اسرار بسيار ديگري هست از ما پنهان است. هميشه خودمان را ضعيف و قرآن بارها مي‌فرمايد: «وَ ما أُوتِيتُمْ‏ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (اسراء/85) دانش شما خيلي کم است. چيزهايي که شما مي‌دانيد، به قول حاج آقاي قرائتي، يک ليسانسه چقدر کتاب خوانده است؟ فکر نمي‌کنم دويست تا کتاب خوانده باشد. فوق ليسانس سيصد کتاب، دکترا پانصد کتاب، مگر اينها علم حساب مي‌شود؟ خودمان را در پيشگاه خدايي که نامتناهي است کوچک حساب کنيم. همچنان خودمان را محتاج بدانيم.
اگر عقل و فکر محدود انسان مي‌توانست به اعماق اين عبادات و فلسفه برسد، خداوند اينقدر اين دنيا را کش نمي‌داد. رواياتي داريم بعضي از عبادات را آخرالزماني‌ها کشف مي‌کنند. اين عبادت براي چه بود؟ با پيشرفت علوم و تجربيات جديد روشن مي‌شود که اسلام چرا هزار و چند صد سال يا دو هزار و چند صد سال، ما نمي‌دانيم تا پايان دنيا چند صد سال مانده است. نکته ديگر هم اينکه اگر فلسفه حکمي را نمي‌دانيم از دانايان بپرسيم، «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) ممکن هم هست بپرسيم و قانع نشويم. از يک عالم ديگر بپرسيم. نماز مي‌خوانيم ولي دوست داريم اسرار و رازهاي اين عبادت‌ها را هم بدانيم که اين عبادت براي ما شيرين‌تر شود.
شريعتي: بهار قرآن کم کم از راه مي‌رسد و خوشحال هستيم که در ماه رمضان همراه شما صفحه‌اي از قرآن را تلاوت خواهيم کرد. خانه‌هاي نوراني که برپا شده و مزين به نام حضرت خديجه کبري(س) است به رسم سالهاي قبل، و امسال هم در وقت سحر با برنامه ماه من در خدمت شما خواهم بود. صفحه 32 قرآن کريم، آيات 203 تا 210 سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهيم کرد و در بخش دوم در مورد شخصيت حضرت ابوطالب(ع) صحبت خواهيم کرد.
«وَ اذْكُرُوا اللَّهَ‏ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏«204» وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ‏ «205» وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ «206» وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهاد «207» وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ «208» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين‏ «209» فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْكُمُ الْبَيِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيم‏ «210» هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»
ترجمه آيات: و خدا را در روزهاى معيّنى ياد كنيد، (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى‏الحجّه كه به ايام تشريق معروف است.) پس هر كس تعجيل كند (و اعمال مِنى‏ را) در دو روز (انجام دهد،) گناهى بر او نيست و هر پرهيزكارى كه تأخير كند (و اعمال را در سه روز انجام دهد نيز) گناهى بر او نيست. و از خدا پروا كنيد و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد. و از مردم كسى است كه گفتارش درباره زندگى دنيا، مايه‏ى اعجاب تو مى‏شود و خداوند را بر آنچه در دل (پنهان) دارد گواه مى‏گيرد (در حالى كه) او سرسخت‏ترين دشمنان است. و هرگاه به قدرت و حكومت رسد براى فساد در زمين و نابودى زراعت‏ها و نسل كوشش مى‏كند و خداوند فساد را دوست ندارد. و هنگامى كه به او گفته شود از خداى پروا كن، عزت وغرورى كه در سايه‏ى گناه بدست‏آورده او را بگيرد. پس آتش دوزخ براى او كافى است و چه بد جايگاهى است. و از مردم كسى است كه براى كسب خشنودى خدا، جان خود را مى‏فروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! همگى در صلح و آشتى درآئيد (وتسليم مطلق خداوند شويد) و گامهاى شيطان را پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شماست. و اگر بعد از آنكه نشانه‏هاى روشن براى شما آمد، دچار لغزش (وگمراهى) شديد، بدانيد كه خداوند عزيز و حكيم است. (طبق حكمت خود عمل مى‏كند و هيچ قدرتى مانع اراده‏ى او نيست.) آيا جز اين انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان در سايه‏هاى ابر به سوى آنها بيايند تا كار آنان يكسره شود؟ (در حالى كه بعد از نزول آيات روشن، نيازى به چيز ديگرى نيست.) و به سوى خدا تمام امور برمى‏گردد.
شريعتي: ماه شعبان مده از دست قدح کاين خورشيد *** از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
انشاءالله قدر باقيمانده ماه شعبان را بدانيم، هفته گذشته در مورد تسويه حساب ما و پاک شدن توضيحاتي داديد. خيلي‌ها پرسيده بودند براي پرداخت کفارات و مظالم چه کنيم؟ يک سايتي را دوستان ما معرفي مي‌کنند و مي‌توانيد آنجا کفارات خود را پرداخت کنيد. امروز آخرين فرصت پرداخت روزه سال قبل است. از حضرت ابوطالب بشنويم.    
حاج آقاي بهشتي: سلام بر اين شخصيت بزرگ، دو سه نکته در اين فاصله عرض کنم. در دوران جواني اين شخصيت بسيار به مردم رسيدگي مي‌کرد. آب‌رسان و غذرسان به حاجيان بود، مأوا و پناهگاه در اختيارشان قرار مي‌داد، سي سال قبل از پيامبر به دنيا آمد. پيامبر که به پيغمبري مبعوث شد، بي‌نام پيش مرگ پيامبر شد. الآن ما در دنيا مسلماناني داريم که مصلحت نيست مسلماني‌شان را نشان بدهند ولي فعاليت مي‌کنند براي اسلام و گمنام هستند. يعني حضرت ابوطالب شخصيتي است که متأسفانه در تاريخ بعضي اتهام بي ايماني به او زدند. مصلحت در اين حالت بود که ايمانش را اظهار نکند و از پيامبر پشتيباني کند. بسيار مي‌شد به جاي پيامبر مي‌خوابيد که اگر بناست تروريست‌هايي بيايند، او کشته شود. همان کاري که فرزندش کرد. نکته دوم اينکه شانزده سال پيامبر عزيز ما در خانه ابوطالب زندگي کرد. از هشت سالگي که پدرش عبدالمطلب پيامبر را به ابوطالب سپرد به خانه ابوطالب آمد تا 24 سالگي که ازدواج کرد. ابوطالب خيلي بر گردن پيامبر ما حق دارد. عاشق پيامبر ما بود، حتي غذا که مي‌آورد اول مي‌فرمود: محمد(ص) بايد ميل کند و بعد بچه‌هاي من بايد بخورند. به شدت احترام مي‌گذاشت.
من حساب کردم بيشتر شهداي کربلا از نسل ابوطالب هستند. نوه‌ها و نتيجه‌هاي او هستند. حتي مورخ وقتي مي‌خواهد کتاب شهداي کربلا را بنويسد، مي‌نويسد «مقاتل الطالبيين» يعني اين کشته‌گاه‌هاي فرزندان ابوطالب، شايد حدود سي نفر از 72 تن از فرزندان جعفر طيار هستند يا فرزندان و نوه‌هاي عقيل و يا فرزندان و نوه‌هاي علي(ع) هستند، طالب هم فرزند نداشته است. اين شجره طيبه که در کربلا به ثمر نشسته است افتخارات ابوطالب است. امامام ما مي‌فرمودند که بيش از هزار بيت از او به جا مانده است. مي‌فرمودند: شيعه‌ها بچه‌هاي خود را تشويق کنيد که شعرهاي ابوطالب را درباره خدا و درباره‌ي اسلام و پيامبر حفظ کنند. حضرت ابوطالب خيلي افتخار آميز است.
شريعتي: در عظمت حضرت ابوطالب همين بس که هروقت اسمش مي‌آيد تمام قد در مقابلش تعظيم مي‌کنم بخاطر اينکه به دنياي ما علي بن ابي طالب را داد و اگر نداشتيم هيچي نداشتيم. انشاءالله قدردان اين شخصيت بزرگ باشيم که انشاءالله مشمول عنايات حضرت علي(ع) باشيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي بهشتي: «اللهم وفقنا لما تحبّ و ترضي» خدايا در تمام فضيلت‌هايي که بندگان خوبت چون خوب هستند مرحمت مي‌فرمايي، به ما هم مرحمت بفرما. دو دعايي که پيامبر فرمود حتماً داشته باشيد. خدايا توفيق روزه‌داري و تلاوت قرآن در اين ماه را به همه ما مرحمت بفرما.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»