برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در زندگي ام المؤمنين حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 27- 08-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دلش را بردهاي هروقت صحبت کردهاي بانو *** محمد را چنين غرق محبت کردهاي بانو
به محراب دو ابرويش تماشا کردهاي حق را *** ميان معبد چشمش عبادت کردهاي بانو
تو پيش از وحي ايمان داشتي اعجاز عشق اين است *** نماز مهر بر مُهر نبوت کردهاي بانو
چه خوش فهميدهاي با باختن در عشق بايد برد *** چه سودي در صفاي اين تجارت کردهاي بانو
تو ام المؤمنيني، چون که جاي کينه مالت را *** ميان مؤمنين با عشق قسمت کردهاي بانو
تمام هستي حق، کوثرش سهم تو شد زيرا *** تمام هستيات را نذر امت کردهاي بانو
علي بود و نبي بود و تو بودي اول اين راه *** تو با زهرات، با مولات بيعت کردهاي بانو
رخ مرضيه را بوسيدي و روح الأمين شد مست *** چنين شيرين که کوثر را تلاوت کردهاي بانو
سلام ميکنيم به أم المؤمنين خديجه کبري و سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب که دلشان اين روزها سرشار از محبت به حضرت خديجه و نبي مکرم اسلام است. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. سالروز ازدواج آسماني نبي مکرم اسلام و حضرت خديجه کبري را به همه شما تبريک ميگويم. خيليها امروز را براي جشن ازدواج خودشان انتخاب کردند، انشاءالله مبارک باشد و عاقبت بخير باشند. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت بينندگان و شنوندگان اين برنامه سلام ميکنم. اين روز آسماني را تبريک ميگويم و از خداوند ميخواهم زمينه ازدواج جوانها را فراهم کند و خانوادهها در شادي باشند و بتوانيم بحث شيرين و مفيدي دربارهي اين شخصيت گمنام در تاريخ اسلام که از مفاخر جامعه بشري است داشته باشيم.
شريعتي: اگر خاطرتان باشد هفته گذشته بحث ملائکه را داشتيم و خيلي مورد استقبال دوستان قرار گرفت، دوستاني که ميخواهند مباحث را دنبال کنند ميتوانند به کانال برنامه و سايت ما مراجعه کنند و فايلهاي تصويري و صوتي را آنجا ببينند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
شخصيتهاي بزرگ سرمايهي جامعه بشري هستند لذا خداوند در قرآن پيامبر را موظف کند که قهرمانان تاريخ فراموش نشوند. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ» (مريم/41) «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيل» (مريم/54) «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَم» (مريم/16) چون الگوها کساني هستند که روي قله رسيدند، به بقيه اميد و انرژي ميدهند و راههاي نرفته را شدني تجسم ميکنند. بانوي بزرگ اسلام حضرت خديجه به دليل خصومتهايي که در زمان بني اميه، بني مروان و بني عباس در حقش شده، متأسفانه لا به لاي اوراق تاريخ شخصيتش گم شده است. الآن علاقهمندان زيادي در جهان دارد و وقت آن رسيده که نويسندگان، محققان، فيلمسازان به ميدان بيايند در مورد شخصيتي که ميتواند امروز الگوي جامعه بشري باشد. چون الگوها فرازماني هستند، فرا زميني هستند، فرا نژادي هستند. کسي که بتواند با عزم و اراده کار بزرگي را انجام بدهد، از سه هزار سال قبل باشد يا هزار سال، فرقي نميکند. او در مسأله انساني ميخواهد به ما کمک کند. سرگذشت اين بانوي بزرگ را بيان کنم. پدرش خُويلد، از کساني بود که به کتابهاي آسماني آشنايي داشت. مادرش فاطمه دختر زائده، فاطمههايي بودند در قريش سرشناس، مورد توجه ديگران، يکي از آن فاطمهها مادر حضرت خديجه، هم دخترش فاطمه نام دارد و هم مادرش، عمويش ورقة بن نوفل، بسيار آشنا به کتابهاي آسماني قديم، صحف ابراهيم، تورات موسي، انجيل عيسي و زبور داود، در جهان امروز اگر ميخواستيم دو سه نفر را پيدا کنيم که به اين کتابها آشنايي داشتند يکي عموي حضرت خديجه است.
حضرت خديجه خانداني داشت که ميگفتند: يکتاپرست بودند، در جامعه بتپرست و جاهلي آن روز، اينها نماز ميخواندند. از فحشاء دوري ميکردند، مسائل اخلاقي را رعايت ميکردند، راهزني و دزدي در آن خاندانها معنا نداشت. لذا از اولين کساني که اسلام آوردند خويشان حضرت خديجه است. بت پرستي در آن خانواده نبود. اين دختر به دنيا آمد. از دختري او چيزي که در تاريخ به ثبت رسيده چند کلمه است. 1- طاهره؛ غير از خديجه شهرت به طاهره داشته است. يعني دختر پاکيزه، در آن زمان متأسفانه ارتباطات آلوده زياد بوده است. رفيق بازي و رابطههاي نادرست زن و مرد مرسوم و حتي علني بود. در آن جامعه اين دختر به طاهره شهرت داشت. دخترش حضرت زهرا(س) يکي از لقبهايش طاهره است و طهارت چيز مهمي است و خيلي مهم است. طهارت فکر، طهارت روح، طهارت چشم، طهارت دامن، اين بانو شهرت داشته به پاکي. حتي در روزگاري که هنوز اسلام نيامده و چيزي به نام حجاب نيامده او پوشيدهتر از بقيه بانوان در جامعه ظاهر ميشد.
کلمه ديگر که در انجيل او را به اين کلمه معرفي کردند، مبارکه است. در حديثي که شيخ صدوق نقل کرده است، پيامبر اسلام با بانويي به نام مبارکه، يعني وجود با برکت ازدواج خواهد کرد. اين دختر روزگاري گذراند، از پدرش به او دارايي رسيده بود، شم اقتصادي داشت. با دارايي تجارت ميکرد. درآمد در زمان جاهليت بيشتر از طريق ربا بود، آيات ربا که در سوره بقره يا چند سوره ديگر قرآن آمده شأن نزولش به زمان جاهليت برميگردد که جاهليت چندين و چند برابر ربا ميگرفتند. به طوري که گاهي بدهکار، تمام دارايي خودش را بايد ميداد و الآن متأسفانه چنين است. بيرحمي و سنگدلي در بعضي از ثروتمندان وجود دارد. علامه طباطبايي(ره) ميفرمود: «جاهلية الاولي» که در قرآن آمده معنايش اين است که جاهليت دوم و سومي وجود خواهد داشت. اما حضرت خديجه هرگز از ربا استفاده نميکرد. از يک قاعده ديگري به نام قراض يا مضاربه، يعني دو نفر يکي مالش را ميگذارد و يکي تجارت ميکند و سود را با تفاهمي که ميکنند تقسيم ميکنند. اين در اسلام هست که مضاربه داريم، مساقات داريم، مضارعه داريم. سه نوع است و خيلي به هم شبيه است. يکي در باغداري، يکي در آبياري و يکي در تجارت است. يک کسي مالش را ميگذارد، يک کسي هم تلاش ميکند و زحمت ميکشد و سود و زيان هم تقسيم ميکنند. حضرت خديجه يک چنين کاري ميکردند. دارايي خودش را با خوش فکري اقتصادي که داشت به تاجراني ميداد که پول نداشتند ولي مهارت تجارت را بلد بودند. از جمله پيامبر ما که يکي دو بار براي حضرت خديجه مضاربه کرده است. مال از حضرت خديجه و تجارت و سود هم طبق تفاهم.
در يکي از اين دو بار حضرت خديجه غلام خود را مَيسره، مأموريت داد که همراه آقا باش و گزارش اين سفر را براي من بياور. به من بگو او چنين آدمي است. حضرت خديجه ميدانست که از طريق پدرش و عمويش اين جوان با باقي جوانها متفاوت است. او را زير نظر گرفته بود و پيامبر هم خديجه را ميشناخت. چون اين دختر با بقيه دخترها متفاوت بود. ميسره هم در آن سفر ديد که راهبي در يک کليسا پيامبري را زير نظر گرفته و از او مطالبي را آموخت. امانتداري و صداقت پيامبر را در اين سفر گزارش کرد و ديگر فصل ازدواج حضرت خديجه و پيامبر اسلام رسيده بود. منتهي يک مشکلي وجود داشت و آن تفاوت سطح زندگي مالي بود. پيامبر ما از خانوادهاي فقير است، ضمناً يتيم هم هست. هم پدر ندارد و هم مادر ندارد. خديجه از يک خانواده ثروتمند است که خودش هم يکي از ده ثروتمند آن روزگار بود. حالا اين دو نفر ميخواهند با هم ازدواج کنند. پيامبر عزيز ما با عموهايش به خواستگاري آمدند. گزارش آن خواستگاري در کتابهاي اهل سنت و شيعه وجود دارد. ورقة بن نوفل تعريف از دختر برادرش کرده، برادر زاده من باسواد است و خواندن و نوشتن ميداند. طبع شاعري دارد، خرد ورز و بانويي انديشمند است. در سن او در تاريخها اختلاف هست ولي به دليل کينه و خصومتي که بوده چه بسا سن حضرت خديجه را تا چهل سالگي بردند! ولي بسياري از منابع سن 21، 24، 26 و 28 سال را نقل کردند. علامه بزرگوار جعفر مرتضي آن عالم بزرگ لبناني، اسنادي را آورده که بيشتر سنگيني وزن ميخورد به اينکه حضرت خديجه بيست و چند سال داشته و باکره بوده است و با پيامبر ما ازدواج کرده است.
حضرت ابوطالب هم شروع به تعريف کردن از برادر زاده خود کرد، برادر زاده من نظير ندارد. در جامعه مورد توجه مردم است. امين و محبوب است. دو خانواده بچههايشان را معرفي کردند. ورقة بن نوفل گفت: خود دختر بايد تصميم بگيرد. حضرت خديجه به عمويش گفت: اين پسر خيلي قيمت دارد، جواب رد ندهيد. حيف است يک چنين همسري را از دست بدهم! مورد قبول واقع شد. يک بلهاي که در اثر شناخت است و چه بسا چند سال حضرت خديجه رصد ميکرده تا اين جوان را خوب بشناسد. بعدها در يکي از گفتگوهاي حضرت خديجه با همسرش آمده که ميداني چرا من شما را انتخاب کردم؟ «اني رغبتُ اليک» من عاشق شما شدم. بخاطر اين چيزها، خوش اخلاقي، امانتداري، راستگويي، همين چيزهايي که بعدها به پيامبري رسيد و فرمود: من براي همينها آمدم. يعني يک دختر عليرغم اينکه دارايي زيادي دارد و خواستگاري برايش آمده که از دارايي بهرهاي ندارد، برايش خيلي مهمتر از آن دارايي و مال و منال انسانيت طرف است. اين حسن خلق تو باعث شد عاشق تو شوم. اين دلايلي بود که من بله گفتم.
روايتي شيخ صدوق نقل کرده که مهريهي همسران پيامبر و امامان پانصد درهم بوده است. يعني با اينکه حضرت خديجه ثروتمند بود، مهريهي هنگفتي را قرار ندادند. همان مهريهاي که متعارف بود، اميرالمؤمنين، امام رضا، امام جواد و ديگر امامان هم همين رقم را براي مهر قرار دادند. پانصد مثقال نقرهي امروز را ميتوانيم پرس و جو کنيم. عقد صورت گرفت و خطبه عقد را هم حضرت ابوطالب خواند. اينطور جاها که دختر از خانواده ثروتمند است و پسر از خانواده فقير، احتمال ميدهيم در آيندهها مشکلي پيش بيايد، چه بسا خانواده دختر منت بگذارند، اينجا حضرت ابوطالب پيشگيري کرده است. فرمود: خديجه خاطرخواه پسر ماست و عاشق اوست و پسر ما هم عاشق خديجه است و مال دنيا آنچنان ارزشي ندارد که بعدها موجب اختلاف شود. يعني اين را حضرت ابوطالب پيشبيني و مطرح کرد. زندگي آغاز شد و خبر اين ازدواج که منتشر شد خيليها حسادت ورزيدند. حضرت خديجه آنطور که در تاريخ آمده خواستگاران زيادي داشته از ثروتمندان، حالا خودش آمده به استقبال پيامبر. اين سر زبانها افتاد که چرا حضرت خديجه با حضرت محمد ازدواج کرد؟ حتي زماني که پيامبر ما به پيامبري رسيد، يکبار خانه خديجه را سنگباران کردند. هم خود پيامبر و هم خديجه را سنگسار کردند و به خديجه ميگفتند: چرا با اين جوان ازدواج کردي؟
من فکر ميکردم در جامعه خودمان هم چنين ازدواجهايي داريم. به خصوص در دهه اول انقلاب، يعني شاخصهاي انتخاب همسر که متأسفانه امروز روز به روز به سمت شاخصهاي مادي ميرود. خانه و مزرعه و ماشين و درآمد و حقوق، ولي ما از اين نوع ازدواجها در آغاز انقلاب داشتيم. دختري از خانواده ثروتمند با پسري که ارزشهاي انساني و اسلامي را داشت، با رغبت ازدواج ميکردند و ثمره ازدواجشان هم خوب بود و فرزندان صالح داشتند. يعني دنيا ما را به سمت ماديت ميبرد و ما متأسفانه گاهي قفل ميکنيم و برگشت ميکنيم. يعني ازدواج حضرت خديجه امروز بايد براي ما چند پيام داشته باشد. يکي اينکه به آن شاخصها برگرديم. دوم اينکه بنگاههايي، شرکتهايي، مؤسساتي که براي ازدواج جوانها کار ميکنند، شخصيت حضرت خديجه را منتشر کنند. خوشبختانه در اين زمينه چند کتاب نوشته شده است. خلاصه آن کتابها را به صورت بروشور درآورند. اينها شخصيتهاي اول عالم هستند. حضرت خديجه کسي است که بارها خداوند سلام او را رسانده است. ما چنين کسي را نداريم! پيامبر ما که به معراج رفت و سفر معراج به پايان رسيد، به جبرئيل فرمود: کاري نداري؟ گفت: چرا. درخواستي دارم! سلام پروردگار و سلام مرا به خديجه برسان و اين سيب بهشتي را به خديجه بده. اين شخصيت نظير ندارد. امروز روز ازدواج اوست. يک ازدواج عاشقانه بدون اينکه پشيمان شود. با شخصيتي که از نظر معنوي و الهي فوقالعاده است. پيامبر هم او را ميشناخت، ازدواج شکل گرفت و داماد خانه ندارد. حضرت خديجه خانهي بزرگي داشت، تجارتخانه داشت، قبل از اينکه ازدواج کند هر روز ساعتي از صبح، فقرا، بينوايان، يتيمان، ضعفا به صف ميايستادند و از حضرت خديجه کمک ميگرفتند. بانويي که غمخوار مردم بود. فقط به دارايي فکر نميکرد. به سوز دل مردم و درد مردم فکر ميکرد. داماد به خانه عروس آمد، شب اول زندگي است. يک صندوقچهاي را حضرت خديجه آورد و جلوي داماد گذاشت و گفت: اين همه دارايي من است. طلا و جواهر، اسناد و املاک يا پول نقد، اينها در اختيار شما باشد. پول يک چيزي است که انسان را مست ميکند. حديث داريم چند جور مستي داريم و يکي مستي شراب است. يکي مستي قدرت است. يکي مستي ثروت است. اين شخصيتي که خدا سلامش را رسانده است، مجذوب پول نشد. پول داشت اما دلبسته نشد. به همسرش گفت: از فردا شما به فقرا کمک کن. آدم که پول دارد، آنهايي که اهل خير هستند کيف ميکنند وقتي به فقرا کمک ميکنند. من دوست دارم که مستمندان بيايند از دست من بگيرند ولي اين بانوي بزرگ، اين کار بزرگ را از همان روزهاي اول به عهده شوهرش گذاشت. يعني خودش را در سايه قرار داد و شوهرش را در پيشاني کار آورد که محبوبيت و مقبوليت به نام شوهرش به ثبت برسد. هنوز پانزده سال به پيامبري مانده است.
اينها زيباييها و مکارم اخلاق است. گاهي وقتها ما کار خير ميکنيم و در انتظار هستيم يک جوري اسم ما هم جايي بيايد. در راديو و تلويزيون، روزنامهها و کاشيکاريها، انسان کيف ميکند. اما اين بانوي بزرگ براساس آياتي که در آينده خداوند نازل کرده است دنبال اين بود که بينام باشد و با پول او، در طي اين پانزده سال همچنان حضرت خديجه تجارت ميکرد. پولش صرف فقرا ميشد. يعني يک زندگي تجملاتي نداشتند. کسي هم زير آسمان نداريم که به اندازه حضرت خديجه از نزديک خلق و خوي پيامبر را ديده باشد. نداريم کسي را که 25 سال، در سالهاي طولاني، با خلق و خوي پيامبر از نزديک آشنايي داشته باشد. در نتيجه گفتار و رفتار پيامبر در او تأثير گذاشت و از او شخصيت بزرگي ساخت و دشمنان عنود نگذاشتند اين تصوير به ما برسد. يکي از لقبهايش ام المؤمنين است يعني مادر همه مؤمنان. حتي ما در خلوتهايمان ميتوانيم صدايش بزنيم و از او کمک بگيريم. از روح نوراني او کمک بگيريم که در مشکلات ما گره گشايي بکند. حتي کساني که بنياد خيريه به نام حضرت خديجه دارند، خيلي وقتها توسل پيدا بکنند و مجلس توسل به حضرت خديجه، خداوند به اين بانوي بزرگ خيلي نظر دارد و ميتواند گرههاي سياسي و اقتصادي ما را باز کند.
تا به بعثت پيامبر رسيد. پيامبر عزيز ما قبل از بعثت به شدت علاقه به اعتکاف داشت، اعتکاف يعني خلوت با خدا، سه روز يا بيش از سه روز، روزها را روزه ميگرفت و شبها را شب زندهداري ميکرد. از جمله اعتکاف در غار حرا را خيلي دوست داشت. حضرت خديجه غذا درست ميکرد. اميرالمؤمنين علي(ع) غذا را به غار حرا ميبرد، اين دو نفر از کساني هستند که با پيامبر خيلي محشور هستند. حضرت ابوطالب يک قحطسالي پيش آمد با مشکل معيشتي روبرو شد. فاميلها جمع شدند و گفتند: بچههاي ابوطالب را ما بزرگ ميکنيم. مثلاً عباس بن عبدالمطلب يا حمزه، جعفر را برداشتند، پيغمبر هم فرمود: ما وضعمان خوب است، علي را به ما بده. اميرالمؤمنين از سنين کودکي در خانه پيغمبر و خديجه آمد و اين حتماً براساس طراحي خداست که علي بايد در دامن پيامبر رشد کند. اميرالمؤمنين در چند خطبه از نهجالبلاغه وقتي خودش را معرفي ميکند، خدا رحمت کند سيد جعفر شهيدي کتاب دارد به نام «علي از زبان علي» جاهايي که اميرالمؤمنين خودش را معرفي کرده، از جمله اين را فرموده که من از کودکي دنبال پيغمبر بودم، رفتارهايش را با دقت نگاه ميکردم و همانها را تکرار ميکردم. حالا دوشنبهاي صبح روز بعثت است. جبرئيل نازل شد و آيات اول سوره علق را آورد. پيامبر از کوه سرازير شد. اولين کسي که او را ديد علي بن ابي طالب است. خود حضرت علي فرمود: من اولين مؤمن هستم. اولين مسلمان هستم، اولين نمازگزار هستم و نفر دوم حضرت خديجه(س) که سلام خدا بر آنها باد.
اينها کساني هستند که اميرالمؤمنين فرمود: روزهايي گذشت زير آسمان سه نفر خدا پرست بيشتر نبودند و سه نفر نمازگزار بيشتر نبودند. پيامبر، من و خديجه، اينها انسانهاي با ارادهاي بودند که فونداسيون يک تحول بزرگ در آخرالزمان را ريختند و خيلي بايد اعتقاد باشد که تنها ميخواهند يک تحولي در جامعه ايجاد کنند. سه نفري ميخواهند نماز بخوانند. مردم ميپرسند: اين چه کاري است؟ سنگ ميزدند، توهين و مسخره ميکردند، ولي اينها به خصوص حضرت خديجه با حجابي که خودش را پوشانده بود، هنوز آيات حجاب نازل نشده، حضور پيدا ميکرد و نماز را سه نفري ميخواندند. از بزرگترين دشمنان نماز يکي ابوجهل است. ابوجهل ميگفت: من از هيچ کاري بيش از نماز اينها بدم نميآيد! ديگران را هم دستور ميداد که توهين کنند و خاک بريزند. ولي اينها مستقيم ايستادند، خديجه کبري و اميرالمؤمنين تا سه سال با چراغ خاموش، آرام آرام سوا ميکردند. اسامي افرادي که در اين سه سال مسلمان شدند در تاريخ هست و خيلي از آنها فاميلهاي حضرت خديجه هستند. بعد از سه سال آيه نازل شد، اي پيامبر اسلام را علني کن! «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (شعرا/214) اسلام را به فاميلهايت معرفي کن. يک جلسه مهماني در خانه خديجه که چهل نفر از بني هاشميها آمدند، پذيرايي شدند و پيامبر اسلام را آنجا بيان کرد. از جمله ابولهب در خانه خديجه يا خارج از خانه، چند بار پيغمبر اعلام عمومي کرد، به پيغمبر توهين ميکرد و «تباً لک» ميگفت که سوره «تبت يدأ ابي لهب» در جواب جملاتي است که ابولهب ميگفت. اين دورهاي است که حضرت خديجه کتک خورده است. سنگ خورده است، خاک ميريختند ولي مقاومت ميکردند. پيامبر فرمود: حضرت خديجه کبري کسي است که خيلي از وقتها من با صورت مجروح وارد خانه ميشدم و او به من دلداري ميداد و دلداريهاي او مرا شاد ميکرد. رهبر يک انقلاب بار سنگين انقلاب را به خانه ميآورد. اين همسر اوست که به او انرژي ميدهد.
يکبار جبرئيل امين وحي را آورد، پيامبر داشت وحي را دريافت ميکرد، بعضي از مشرکين پيغمبر را مشاهده کردند و سر او ريختند و او را زدند تا از هوش رفت. بيهوش پيامبر را نزد خديجه آوردند و انداختند. حضرت خديجه پيغمبر را به سينه چسباند، پيشانياش را بوسيد و شروع به نوازش کردن او کرد. او را به هوش آورد. يعني وقتي موفقيت پيامبر اسلام را بيان ميکنيم فراموش نکنيم چه کساني در غربت از پيامبر پشتيباني کردند. حضرت خديجه يک بانويي است که ميتوانست با ثروتي که دارد کاخ و باغ و زندگي راحت داشته باشد، لباسها و سفرهاي آنچناني، الآن عاشقانه و با انگيزه و با ايمان، مال حضرت خديجه بعد از بعثت صرف چه چيزي ميشد؟ کساني که مسلمان ميشدند از کار بيکار ميشدند. حضرت خديجه به آنها کمک ميکرد. گروهي مصمم شدند حالا که اينقدر آزار مشرکين زياد است به کشور ديگري مهاجرت کنند، پيامبر هم موافقت کرد. اين نياز به پول داشت. با پول حضرت خديجه رفتند کشتي اجاره کردند. اينها ناگفتههاي خدمات حضرت خديجه است. امروز جهان محتاج چنين الگويي است. ما خوشبختانه در جامعه مردان و زنان خيّر داريم. ولي آنچه کمتر گفته ميشود زنان هستند. ما در قصه کربلا هم در يک جلسه زنان عاشورا را بيان کرديم و چقدر با استقبال روبرو شد. يعني الگوهاي زن متأسفانه خيلي کمتر از مردان گفته ميشود. خداوند در قرآن ميفرمايد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا» (تحريم/11) خداوند الگويي براي مردان و زنان با ايمان آورده آسيه و مريم! آفريدگار ما روي اين زنان دست گذاشته است که ميتوانند به مردان و زنان الگو بدهند.
تا به يک سه ساله فوق العاده دشوار رسيد، شعب ابي طالب، نقش حضرت خديجه در اين سه سال چه بود؟ يک مقطعي در اين روزها وجود دارد و آن معراج پيامبر است. در بازگشت از سفر معراج از بهشت ميوهاي براي حضرت خديجه ميآورد که آن بانوي پاکيزه اين ميوه را ميل کند و با پيامبر باشند و خداوند دختري به نام فاطمه به آنها بدهد. به قول حاج آقاي قرائتي ميفرمايند: حضرت خديجه با خدا چه معاملهاي کرد. او کثير داد و کوثر گرفت. حضرت خديجه زماني که باردار بود، با دخترش صحبت ميکرد. پيغمبر وارد خانه شد و ديد صداي گفتگويي ميآيد. پرسيد: خديجه جان با چه کسي صحبت ميکني؟ عرضه داشت با دخترم! يعني يک ولادت ويژه. وقتي ميخواست زايمان بکند، زنان مکه او را بايکوت کرده بودند. چهار بانوي بهشتي از راه رسيدند، سلام دادند و به خديجه گفتند: خداوند ما را فرستاده است. من ساره هستم همسر ابراهيم، من کلثوم هستم خواهر موسي، من آسيه هستم همسر فرعون، من مريم هستم دختر عمران، کمک کردند و حضرت خديجه اين دختر را به دنيا آورد. خدا چه سرمايهاي به او داد، فاطمه، کوثر و مادر يازده امام.
شعب ابي طالب پيمان نامهاي است که امروز مردم ما ميفهمند چيست. درود و رحمت خدا بر امام خميني، حضرت امام سال آخر جنگ، يک تقديري از ملت ايران کردند که ملت ايران خيلي ملت بزرگي است و در هشت سال دفاع مقدس خيلي صبوري به خرج داد و مشکلات زيادي را تحمل کرد. اما فاصله مشکلات ما با مشکلاتي که مسلمين در شعب ابي طالب داشتند خيلي زياد است. ما هم در دهه شصت تحريمهاي زيادي داشتيم و همچنان ادامه دارد. در مورد مسلمانها اين تحريمها را اعمال کردند. خريد ممنوع! اين يک کلمه است ولي يعني هيچ چيزي نميتواني بخري مگر ماههايي که موسم حج يا عمره بود. مثلاً در طول سال شايد سه ماه ميتوانستند خريد کنند، آن هم به گرانترين قيمت، مشرکين به فروشندهها گفته بودند به بالاترين قيمت به مسلمانها بفروشيد! خريد ممنوع، فروش ممنوع! اين هم تحريم مهمي است. گاهي وقتها ما کالاهايي داريم و ميخواهيم داد و ستد کنيم تا زندگي ما بچرخد اما از ما نميخرند. ازدواج ممنوع! به مسلمانها دختر ندهيد و از مسلمانها دختر نگيريد. مورد پنجم اينکه رفت و آمد ممنوع! يک زندگي فوقالعاده سخت به طوري که بچههاي مسلمانها در شعب ابي طالب صداي گريهشان از گرسنگي به شهر ميرسيد. گاهي بزرگسالان از گرسنگي در آستانه مردن قرار ميگرفتند. اين خوردني که در اين سه سال ميآمد از مال خديجه بود. يعني همان بار خرمايي که در تاريخ هست به قيمت ده برابر بازار، بيست برابر بازار، چهل برابر بازار ميآمد و مسلمانها هر چند نفري يک مقدار کمي غذا ميخوردند، اين از مال خديجه بود.
پيامبر عزيز ما ده سال بعد از حضرت خديجه بين مردم بود. روزي نبود که پيامبر در اين ده سال از خديجه ياد نکند. هروقت ديگران حسادت ميبردند که چقدر اسم خديجه را ميآوري؟ پيغمبر اين جملات را ميفرمود: او وقتي به من ايمان آورد که بقيه مرا تکذيب ميکردند. وقتي به من کمک کرد که دستم خالي بود. «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» (ضحي/8) خداوند تو را ندار يافت و تو را بينياز کرد، در تفسير دارد منظور مال خديجه است. ولي از من اگر بپرسند ميگويم: زيبايي کار حضرت خديجه در اين پولها نيست، زيبايي در خلق اوست که يکبار به زبان نياورد که من پول دادم. هيچ جا ثبت نشده که گفته باشد، من اين پول را دادم. اين ساختمان را ساختم، من اين کمک را کردم. اينقدر بزرگ بود که به روي خود نياورد. حتي پيامبر در مهاجرت خودش از مکه به مدينه نياز بود دو شتر باشد که پيغمبر را با همراهانشان به مدينه ببرند، از پول خديجه اين دو شتر فراهم شد. حتي در مدينه مواردي بود که پيامبر هزينه کرد و اصرار داشت پيغمبر اشاره کند که اين کار را با پول خديجه کردم. بانويي بزرگ با خدماتي بزرگ و بي منت، از روي صفاي باطن، از روي ايمان، اولين بانويي که ايمان آورده، اولين بانويي که نماز گذارده است با پيامبر، بانويي که بخاطر پيامبر سخنان ناروا شنيد و سنگ خورد و سنگسار شد و به قول بعضي به شهادت رسيده است.
شريعتي: چون خيلي از دوستان از بحث هفته ما خيلي استقبال کردند، اگر دوست دارند در مورد ملائکهي الهي بيشتر بدانند، کتاب «فرشتگان» يک تحقيق قرآني و روايي و عقلي است که جناب آقاي رجالي تهراني اين کتاب را به رشته تحرير درآوردند. نکات خيلي خوبي در شناخت فرشتگان الهي در اين کتاب هست که ميتوانيد مطالعه کنيد. ما به مناسبت سالروز ازدواج حضرت خديجه کبري(س) و پيامبر بزرگمان حضرت محمد(ص) به چهارده نفر از دخترخانمهايي که نام خديجه را دارند و در سال 97 متولد شدند، هدايايي را به رسم يادبود و به قيد قرعه اهدا خواهيم کرد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي بهشتي: خدايا به آبروي حضرت خديجه زمينه و وسيله اشتغال و ازدواج و مسکن جوانها را فراهم بفرما. به همه عزيزاني که براي ازدواج جوانها خدمت ميکنند، حسنات فراوان مرحمت بفرما. آينده جامعه اسلامي و امت اسلامي را خوشتر از حال و گذشته آن تقدير بفرما.
شريعتي: مشخصات نوزدان خود را به 20000303 پيامک کنيد و تا فردا بعد از ظهر فرصت داريد که اسامي را ارسال کنيد. امروز صفحه 507 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه محمد(ص) را تلاوت خواهيم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2» ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3» فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4» سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ «5» وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ «6» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ «7» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «8» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «9» أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لِلْكافِرِينَ أَمْثالُها «10» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ «11»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، کسانىكه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمالشان را تباه گردانيد. و كسانى كه (به خدا) ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادهاند و به آنچه بر محمّد نازل شده كه حق است و از جانب پروردگارشان است، ايمان آوردهاند، خداوند بدىهاى آنان را پوشاند و كارشان را به سامان رساند. اين (دو گونه سرانجام) به خاطر آن است كه كسانى كه كفر ورزيدند، از باطل پيروى كردند و كسانى كه ايمان آوردند، از همان حقى كه از طرف پروردگارشان (نازل شده) است پيروى نمودند. اين گونه خداوند براى (بيدارى) مردم، مثال حالشان را بيان مىكند. پس هرگاه با كسانى كه كافر شدند (در ميدان جنگ) روبرو شديد، گردنهايشان را بزنيد تا آن كه آنان را از پا درآوريد (و چون در دست شما اسير شوند) پس آنان را سخت ببنديد (تا فرار نكنند) سپس، يا بر آنان منّت نهيد (و آزادشان كنيد) و يا با گرفتن فديه و عوض، رهايشان كنيد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد. اين است (دستور خداوند) و اگر خداوند اراده مىكرد، (از طريق صاعقه و زلزله و ديگر بلايا) از آن كفّار انتقام مىكشيد، ولى خدا (فرمان جنگ داد) تا برخى از شما را به وسيله برخى ديگر بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را از بين نمىبرد. خداوند، به زودى آنان را (به سوى مقامات والا) هدايت مىكند و حال و كارشان را نيكو مىگرداند. و در بهشتى كه براى آنان توصيف كرده، وارد مىسازد. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مىكند و گامهايتان را استوار مىسازد. و كسانى كه كفر ورزيدند، بر آنان نگونسارى باد و (خداوند) اعمالشان را نابود گردانيد. اين (هلاكت) به خاطر آن است كه آنچه را خداوند نازل كرده، ناخوش داشتند، پس (خداوند) كارهايشان را تباه (و بى ارزش) نمود. پس آيا در زمين سير نكردند، تا بنگرند سرانجام كسانى كه قبل از آنان بودند چگونه بود؟ خداوند آنان را هلاك كرد و براى اين كافران نيز همانند آن كيفرها خواهد بود. اين (كيفرِ كافران) به خاطر آن است كه خداوند، ياور كسانى است كه ايمان آوردهاند و همانا كافران ياورى ندارند.