برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد گوناگون تربيت در سند تحول آموزش و پرورش (عدل الهي)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 29- 07-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
پاييز من بگذار تا آبان بماند *** اين برگهاي آخر گلدان بماند
از يار من پاي درختان رد پايي است *** بگذار زير برگها پنهان بماند
اين نامههاي رنگ رنگ عاشقانه *** حيف است دست باد سرگردان بماند
از کوچه باغ آرزوهامان گذر کن *** نقشي بزن تا آسمان حيران بماند
چون برگ ميريزد گناهان مسافر *** پاي پياده اربعين باران بماند
سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب و شنوندههاي گرانقدرمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد و دل و جانتان بهاري و سبز باشد. خيليها عازم و راهي سفر کربلا شدند و خيليها هم مشغول فراهم کردن مقدمات سفر هستند. انشاءالله اين زيارت نوش جانشان باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت بينندگان و شنوندگان اين برنامه سلام ميکنم. سلام بر همه راهيان زيارت اربعين حسيني که انشاءالله به همه ما دعا کنند تا مسئوليتي که بر دوشمان است را به درستي انجام دهيم.
شريعتي: در مورد طرح اعزام زائرين عزيز به کربلاي معلي هم نکاتي را عرض خواهم کرد. بحث ما با حاج آقاي بهشتي در مورد تربيت ديني است که به درد ما و فرزندانمان ميخورد، از علم و رحمت خداوند متعال براي ما گفتند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» امروز دربارهي ايمان به عدل خدا صحبت ميکنيم. ما مباحث اعتقادي را از زاويه تربيت نگاه ميکنيم. اين مباحث درسهاي متنوع و متعددي در پي دارد. ما از دريچه تربيت که باور ما در مورد عدل خدا در تربيت خودمان و تربيت فرزندانمان و تربيت ديگران چه تأثيراتي دارد. بيشترين پرسشهاي اعتقادي در زمينه عدل خداست و ما در اين برنامه به اين شبهات پاسخ خواهيم گفت. به باور ما براساس آيات قرآن و رهنمودهاي پيامبر و سيره عملي پيامبر و اميرالمؤمنين خدا عادل است. در آيات بسياري خداوند ظلم را از خودش نفي کرده است. چون در برابر عدل ظلم قرار دارد. «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً» (يونس/44) خداوند چيزي به مردم ظلم نميکند. «وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (كهف/ 49) خداوند به احدي ظلم نميکند. «وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا» (نساء/49) کمترين حدي اندازه رشتهاي که در هسته خرما هست، خداوند ظلم نميکند. «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِين» (آلعمران/108) خداوند حتي اراده ظلم به کسي را نميکند. «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» (آلعمران/18) خداوند عادل است. ما شيعيان هم عدل را جزء اصول دين آورديم. با رهنمودي که امامان ما بيان کردند. چون يک ريشه سياسي و اجتماعي دارد. چطور شد عدل و امامت جزء اصول دين آمد؟ فعلاً در اين برنامه ميخواهيم ببينيم تأثير تربيتياش چيست؟ من به خداي عادل ايمان دارم، الآن چه کار بايد بکنم. اين باور چه باوري در زندگي ما بايد داشته باشد؟ اولين تأثير اين است که خود ما بايد عادل باشيم. اين حديث از پيغمبر را بارها خواهيم گفت. پيامبر فرمود: «تخلقوا بأخلاق الله» (بحارالانوار/ج58/ص129) خدا عالم است يعني شما هم دنبال علم برويد. خدا رحيم است، شما هم دنبال رحمت برويد. با همديگر مهربان باشيد. خدا عادل است و ظلم نميکند، شما هم ظلم نکنيد. فروشنده هستي، خريدار هستي، صاحب مال و منال و اختيارات هستي، مدير هستي، شهردار هستي، اختيارات داري، امکانات داري، ظلم نکنيد. چرا ظلم نکنم؟ چون خدايي که مرا آفريده در وجودش ظلم نيست. به خدا شبيه شويم. اخلاقهاي خدا را در خودمان ايجاد کنيم. نزديکترين کسان به ما اعضاي خانواده هستند. به همسرمان ظلم نکنيم. به فرزندان ظلم نکنيم. به والدين ظلم نکنيم، اينها در قرآن آمده است و در حديث است. مثلاً زن به وظايفش عمل نکند به شوهرش ظلم کرده است. شوهر به وظايفش عمل نکند به خانمش ظلم کرده است. بچهها نسبت به حقوقي که به والدين دارند کوتاهي کنند، کلمه ظلم يا تعدي به کار رفته است. اولين تأثير اين باور اين است که ظلم نکنيم.
از ظلمهاي کوچک تا ظلمهاي بزرگ، پيغمبر فرمود: همه شما نگهبان و مسئول هستيد. «كُلّكم راع و كُلّكم مسؤل عن رَعيّته» همه مسئوليت داريم نسبت به نفرات زير دستمان بعد پيامبر مثال زد، «فالأمير راع» حاکم نگهبان است. حاکم يعني چه کسي؟ بخشدار، فرماندار، استاندار، وزير، رئيس جمهور، رهبر، منتهي دايرهاي که زير نظر آنها هستند جمعيتهايش کم و زياد هستند. يک بخشدار جمعيت کمي زير نظرش است. فرماندار جمعيتي دارد. يک کسي مدير کل بخشي است که پنجاه نفر زير نظرش هستند. يک جايي پانصد نفر هست. فرمود: امير مسئول همان نفرات زير مجموعه خودش است. اين مثال اولي است که پيغمبر زده است. بعد فرمود: مرد مسئول اعضاي خانواده خويش است. راع يعني نگهبان است و نسبت به افراد مسئوليت دارد. مثال سومي که پيغمبر زد زن است. زن هم مسئول بچههايي است و خانهاي است که در اختيار اوست و بايد مديريت کند. هرکسي مسئول است. روز قيامت بايد پاسخ بده آن امير به عدل رفتار کرده يا آن مرد يا آن زن يا ظلم کرده است؟ عدل يعني هر چيزي سر جاي خودش باشد. چون عدل در تکوين هم هست. خداوند جهان را به عدل آفريده است. يعني هر چيزي سر جاي خودش هست و در مسير خودش به سوي کمال حرکت ميکند. در زندگي ما حق هرکسي به خود او داده شود، عدل است. حق کشي شود، کوتاهي در دادن آن حق شود، ظلم است. مثلاً کافرما حق کارگر را ندهد ظلم است. يا کارگر به اندازهاي که تعهد داده کار نکند. اين ظلم است.
داراييهايي که داريم خداوند به ما داده است، سلامت ما از خداست، حافظه و استعداد ما از خداست. همانها را فرموده زکات بدهيد. خمس بدهيد. بخشي را انفاق کنيد. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون» (بقره/3) بعد هم اين کلمه حق را به کار برده است «وَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (ذاريات/19) يعني حقهاي بيچارگان و فقرا داخل دارايي ثروتمندان است. منت هم نميتوانند بگذارند. اگر آن حق را ثروتمندان نپردازند، اين ظلم است. بچههاي ما به گردن پدر و مادر حق دارند، در اداي آن حق کوتاهي کنيم ظلم کرديم. حق هم ممکن است اقتصادي و اجتماعي باشد، ممکن است فرهنگي باشد. مثلاً زن و شوهر به هم توهين کنند. حق زن و شوهر اين است که احترام همديگر را داشته باشند. توهين کنند يعني ظلم کردند. اينجا مسأله مالي هم در کار نيست. يک بيچارهاي را بخاطر فقر تحقير کنيم ظلم کرديم. يا يک کسي از مسئولين ادارهي کشور، مسئولين اقتصاد کشور اگر در مطالعه کوتاهي کنند، ظلم کردند. در اجرا کوتاهي کنند، ظلم کردند. اميرالمؤمنين(ع) به مالک اشتر فرمود: بين مناطق نزديک به پايتخت و دور فرق نگذار. استانهايي هستند دور دست هستند مثلاً ممکن است وزرا به مناطق نزديک بيشتر نظر دارند. به تهران و پايتخت بيشتر نظر دارد. يک بودجهاي که هست بيشتر جذب همين مناطق ميشود. استانهاي دوردست و مناطق فقير کمتر توجه ميشود. اينها ظلم است. به لحاظ فرهنگي مثلاً ميگويند: عدالت آموزشي، وزارت آموزش و پرورش يک امکاناتي را در تهران در اختيار ميگذارد، يک امکاناتي را بين کرمان و بندرعباس، اينها را وقتي بررسي کنيم ميبينيم آنجا يک دهم اينجا شايد نباشد. اين ظلم است. ظلم اگر بخواهد نباشد بايد به سمت عدل برويم.
اين عدل را از کجا الهام ميگيريم؟ از عدل خدا، عدل خدا به ما ميگويد: تو عادل باش. مادري نزد پيامبر عزيز ما آمد که دو تا بچه داشت. سه تا خرما به اين مادر داد. اين مادر يکي از خرما را به يک فرزند، يکي را به فرزند ديگر داد، خرماي سوم را نصف کرد به اين دو بچه داد. لبخند پيامبر شکفته شد از اين عدالت که اين مادر مواظب است. اگر به يک بچه دو خرما و به يک بچه يک خرما ميداد اين در خاطر بچه به عنوان يک خاطره ظالمانه ميماند. چقدر حديث داريم پيامبر فرمود: بين بچههايتان به عدل رفتار کنيد. فرق نگذاريد. فرق نگذاريد نه اينکه پدر بخواهد براي بچهها يک چيزي بخرد. معلوم است يک بچه 28 سال دارد و يک بچه هشت سال دارد. ولي در ذهن خودش اين پدر و مادر بين بچهها فرق نميگذارد. امکاناتي را به طور مساوي بين آنها تقسيم ميکند، نيازهاي آنها را در نظر بگيرد. طوري نبايد باشد که بچهها احساس ظلم کنند و بگويند: بين ما فرق گذاشتيد. ميگويند: پدر ما وصيت کرده به آن برادر بيشتر ارث برسد. روايت دارد وصيت ميکنيد آنطور که قرآن فرموده عادلانه وصيت کنيد. جفا درونش نباشد. عدالت خدا اولين پيامش اين است که ما هم عادل باشيم.
هفته گذشته روز بزرگداشت سلمان فارسي بود. سلمان فارسي استاندار مدائن شد. مردم مدائن آمده بودند استقبال، فکري بودند که استاندار با چه مرکبي خواهد آمد؟ ديدند با الاغي ميآيد. پرسيدند: استاندار ما را بين راه نديديد؟ گفت: من استاندار هستم. مردم گفتند: چه استانداري است؟ چقدر ساده است. گفت: من بايد يک جايي زندگي کنم که همه مردم دسترسي به من داشته باشند. در بازار يک مغازه اجاره کرد، پرس و جو کرد حقوق استاندار چقدر است؟ گفتند: پنج هزار درهم، استاندار ثروتمندان و فقرا را جمع کرد. گفت: اسلام راستين به ما ميگويد: انباشتن پول زياد درست نيست. پيدا کردن پول زياد درست است. ما تلاش کنيم هرچه بيشتر درآمد کسب کنيم. اما دو قطعه مقابل ماست، يک قطعه کوتاه اسمش دنياست، يک فراز بلند به نام آخرت است. براي آخرتمان سرمايهگذاري کنيم. وسيله ازدواج جوانها را فراهم کنيم و براي بي خانهها، خانه بسازيم. اينها از دست دادن مال نيست، اينها سرمايه گذاري است. ما اگر بين آن مردم بوديم ميگفتيم: آقاي استاندار، از خودت شروع کن! استاندار اعلام کرد و گفت: حقوق من پنج هزار درهم است. تمامش را ماهيانه به فقرا ميدهم و خودم شبها ميروم سبد بافي ميکنم و از اين راه درآمد کسب ميکنم. مردم گفتند: خيلي شگفت آور است چنين استانداري، يک کار ديگر هم کرد. يکي دو سه روز بعد از آن معتمدين اصناف را دعوت کرد. صنف خوار و بار فروشها، آهن فروشها، طلا فروشها را دعوت کرد و کارهاي شهر را به آنها سپرد. هرکس مشکلي دارد، شکايتي دارد نزد سلمان ميآمد به قول امروزيها نزد اتحاديه صنف ميفرستاد. به مردم اعتماد کرد. از اين طرف هم زندگي خودش يک زندگي خيلي زاهدانه بود. کساني که زندگي سلمان را نوشتند حتماً زهد او را نوشتند. غذايش ساده بود. لباسش ساده بود و شبانه روز در دسترس بود. هرکس با استاندار کار داشت در دسترس بود. ما نميگوييم استانداران ما اينطور باشند ولي متأسفانه گاهي خبرهايي ميرسد که بعضي مسئولين جفا ميکنند. به همان حقوق خودشان قانع نيستند.
حتي در حکومت امام علي(ع)، الآن کتابي است به نام «کارگزاران امام علي(ع)» يک جلد قاضيان، يک جلد مسدولان امور مالي، يک جلد فرمانداران، استانداران، در بين کارگزاران اميرالمؤمنين درجه يک داريم، متوسط داريم، کسي که اموال مردم را برداشت هم داريم و امام او را برکنار کرد. همين انسانها هستند که همه جور در بينشان هست. حتي اگر در رأسشان اميرالمؤمنين باشد. حضرت استانداري را برکنار کرد و او نزد معاويه رفت. ميخواست او را مؤاخذه کند و داراييهايي را که برداشته از او پس بگيرد. او آن طرف رفت. ظلم که ميگوييم همه اينها را شامل ميشود. خدا عادل است. عادل است را اينطور تعريف کرده است، ظلم نميکند. يعني با کلمهي مقابل عدل. خدا ظلم به احدي نميکند، خدا ذرهاي ظلم نميکند. اولين تأثير اين باور ما اين است که ظلم نکنيم. بنده معلم هستم اگر مطالعه نکنم، اين ظلم است. روشهاي آموزشي را بررسي نکنم، از پيشرفتهترين تکنولوژيها استفاده نکنم، به روز نباشم، الآن سر کلاس آمدم بايد شصت دقيقه صحبت کنم، چهل دقيقه صحبت کنم. چهل دقيقه بدون کيفيت صحبت کنم. اين هم کم فروشي است. يا منبر ميرويم، روي پلههاي منبر تصميم بگيريم چه بگويم، اينها ظلم است. هرکسي در هر شغلي حقش را ادا نکند، ظلم کرده است. کلمه ظلم در قرآن خيلي آمده است. از جاهايي که قرآن لعنت کرده يکي به ظالمين است. «أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» (اعراف/44) در زيارت عاشورا دو فراز هست که صد بار به ما گفتند: تکرار کنيد. يکي لعنت به ظالم است «اللهم العن اول ظالم» معلوم است پديده ظلم يک پديده فوق العاده شوم است.
امروز جهان مبتلا به ظلم است. کار مهم امام زمان که تشريف ميآورند، ما بيش از سه هزار حديث در مورد امام مهدي(ع) داريم. بسياري از آن احاديث دو مأموريت بزرگ امام زمان را، يکي ريشه کن کردن ظلم و جور و يکي استقرار عدل و داد است. معلوم است اينها از کليديترين مفاهيمي هستند که در آخرالزمان، آن حکومتي که استقرار خواهد يافت، مأموريتش همين است. الآن در جهان، در آمريکا، در اروپا، در شرق و غرب، ظلم غوغا ميکند. يعني اگر اين کلمه را پي بگيريم، چقدر مظلوم در تاريخ است و چقدر ظالم در تاريخ است و ما به عنوان زمينه سازان حکومت امام زمان بايد کمک کنيم. چون حديث داريم امام هر زماني از پيروانش نصرت ميخواهد. فقط امام حسين نبود که فرمود: «هل من ناصر ينصُرني» امام زمان هم اين را ميگويد. کيست مرا ياري کند؟ از ما چه کمکي ساخته است به امام زمان بکنيم؟ يکي اين است که در اهداف امام زمان کمک کنيم و خودمان ظلم نکنيم. اين مهم است.
خدا آيت الله مهدوي کني را رحمت کند، جمهوري اسلامي ايران تشکيل شد، ايشان به فکر رفت. اين نظام نيروي انساني ميخواهد. حالا حکومت امام زمان(ع) که نميدانيم کي رخ خواهد داد، در جلسهاي که امام صادق(ع) داشتند مطالبي را ميفرمودند، امام به يکي از حضار نگاه کردند و فرمودند: تو احساس نداري، ما در مورد مطلب مهمي حرف ميزنيم. چرا بي تفاوت هستي؟ اين جواب را داد و گفت: کسي که شما ميگوييد نميدانيم کي قرار است بيايد! اين هفته يا هزار هفته ديگر! امام صادق فرمود: آنچه مهم است اين است که ما براي آن وضعيت نيرو تربيت کنيم. کاسب عادل، روحاني عادل، قاضي عادل، راننده عادل، ظلم نکنيم. اين چشم انداز جامعه مهدوي است. اينکه فقط بنشينيم گريه کنيم يابن الحسن کي ميآيي؟ چه کار کردي که حضرت بيايد؟ امام عسکري(ع) فرمود: پسرم وقتي ميآيد که جهان براي پذيرش او آماده باشد. درست است امام زمان وقتي تشريف ميآورند که دنيا را ظلم فرا گرفته است. از اين طرف هم هست، امام زمان وقتي ميآيند که نيروهاي مورد نظرش تربيت شده باشند. بالاخره امام زمان(ع) تنهايي که نميخواهند کار بکنند. با کمک افرادي ميخواهند کار کنند. آن هسته مرکزي 313 نفر، اولين گروهي که از ايران به کمک امام زمان(ع) ميروند ده هزار نفر هستند. آن ده هزار نفر بايد ساخته شده باشند. اسلام را بايد بشناسند، خدا را بايد بشناسند، قرآن را بايد بشناسند. در زندگيشان سبک زندگي عدالت خواهانه بايد رفتار کرده باشند. تا وارد مکه ميشوند، امام زمان چشمشان به او ميافتد لبخند بزند. بگويد: او همان کسي است که من ميخواستم. اين همان نيرويي است که ميخواهم. همان دکتري است که من ميخواهم. همان مهندسي است که من دوست دارم. يک چنين مهندسي ميخواستم. يک چنين مدير و شهرداري ميخواهم، يک چنين کاسبي، يک چنين خانمي و آقايي ميخواهم.
شريعتي: به نظر شما چنين افرادي را تربيت کرديم و به اين سمت و سو سوق داديم؟
حاج آقاي بهشتي: من استناد به فرموده مقام معظم رهبري ميکنم. کمتر از يکسال است مقام معظم رهبري در يک سخنرانيهاي مهمشان فرمودند: ما در اين چهل سال دستاوردهاي زيادي داشتيم و در موضوع عدالت هم پيشرفت داشتيم ولي کم! يعني دلسوزان انقلاب در اين زمينه بايد شب از روز نشناسند. ما در زمينه عدالت اجتماعي که بخشي از عدالت آسماني است. بخواهيم نگاه کنيم در حکومت اميرالمؤمنين نگاه کنيم. يک مبلغي را خلفاي قبل از اميرالمؤمنين(ع) به مردم ميدادند. به همه شهروندان ميدادند، آن مبلغها را بين عرب و غير عرب فرق ميگذاشتند. بين عربها هم طوائف مختلف و قبايل مختلف فرق ميگذاشتند. رقمش هم از دويست بود تا شش هزار، يعني فاصله خيلي زياد است. يعني کمترين مبلغي که ميدادند دويست درهم، بيشترين شش هزار بود. وقتي نوبت اميرالمؤمنين(ع) رسيد، فرمود: من عادلانه تقسيم ميکنم. اين در قبال کاري نيست که ما به مردم ميدهيم. اين در قبال شهروندي است و سفيد و سياه فرقي ندارد. عرب و عجم فرق نميکند. اين نارضايتي ايجاد کرد. فرض کنيد ما اگر در آن روزگار بوديم ناراحت ميشديم يا خوشحال؟ اگر از دهکهاي پايين بوديم خوشحال ميشديم. اگر از دهکهاي شش هزار و پنج هزار بوديم، خودمان و خانوادههايمان چه بسا دلخور ميشدند. تا حالا روي شش هزار برنامهريزي کرده بوديم، الآن آمده روي هزار و دويست، لذا خيليها ناراضي شدند. خواهر حضرت علي(ع) أمّ هاني رفته بود در صف دريافت همين پول، چهار پنج نفر قبل از ايشان کنيزش بود. آن کنيز نوبتش شد و آن پول را گرفت. ام هاني رفت و گفت: چقدر به تو دادم؟ مثلاً گفت: ششصد، هشتصد! نوبت خود ام هاني شد به او هم همين مبلغ را دادند. نزد برادرش آمد و گفت: يا أبالحسن! به من همان مبلغي را دادند که به کنيزم دادند. فرمود: حکومت علي اين است. لذا حتي آن نويسنده و محقق مسيحي هم اعلام ميکند که در مورد زندگاني اميرالمؤمنين پژوهش کرده که عدل علي او را کشت! به خصوص اينکه چند سال مسير را اشتباه رفته باشيم و الآن بخواهيم جبران کنيم. يک کسي بيايد عدالت اصلي را اجرا کند.
آقاي مهدوي کني جامعة الصادق را ساخت به عنوان يک پايگاهي براي تربيت نيروي انساني، بتوانند با جهان تعامل کنند و دنيا را بشناسند. اسلام را بشناسند. امام صادق به ما فرمود: براي آن نظام کادر سازي کنيد. اگر اين کار را کرديد، حتي اگر زودتر از ظهور امام زمان(ع) از دنيا رفتيد، آقا که تشريف ميآورند به اذن پروردگار دوباره شما زنده ميشويد و در آن سيستم به کار گماشته ميشويد. اين کادرسازي کار مهمي است. از روي عنايتي که خداوند کرد، امام خميني ميفرمود: تمام پيروزي انقلاب لطف خدا بود. ما يا گوشه زندانها بوديم يا حجرهها، خداوند يک تحولي ايجاد کرد و يک انقلابي در دلها ايجاد کرد که همه يک حرف را گفتند. کودک دبستاني با پيرمرد بيمارستاني همه گفتند: ما اسلام را ميخواهيم. با تفضل الهي جمهوري اسلامي تشکيل شد و بايد برويم به سمتي که همان نقطه آغازين است. خدايي که لطف کرد و اين انقلاب به پيروزي رسيد، يک کسي مثل شهيد رجايي زندگي ساده، خانه ساده، غذاي ساده، چه خوب است آن مستند را چند وقت يکبار پخش کنند. رجايي وقت و بي وقت، گاه و بي گاه فقط به مردم فکر ميکند. مسأله عدالت مهم است. مقام معظم رهبري ميفرمايد: ما در اين چهل سال پيشرفتهاي فوقالعاده کرديم و ميتوانيم به دنيا اعلام کنيم و افتخار کنيم. در اين زمينه آنچه ميخواستيم نشده است.
شريعتي: يکي از دوستان ميگفت: از عدل هزار قصه گفتند، ولي جز قسط نشد آخر سر قسمت ما!
حاج آقاي بهشتي: اين سخني از اميرالمؤمنين هم هست که در مورد عدل سخنراني زياد ميشود کرد اما اجرايش سخت است. توصيف بخواهيم بکنيم آسان است اما اجرا سخت است. بنده چند بچه دارم، اگر بخواهم عدالت را رعايت کنم کار سختي است ولي بايد اين کار را به مدد الهي و الهام از عدل الهي بکنيم.
شريعتي: اين گرچه کار سختي است ولي بايد از خانواده شروع شود و پدر و مادرها در تربيت بچهها به کار بگيرند.
حاج آقاي بهشتي: بچههاي ما بايد ببينند اين پدر من تحت هيچ شرايطي ظلم نميکند. بعضي بچهها ميگويند: من در خانهاي بزرگ شدم از پدرم و مادرم هرگز دروغ نشنيدم، ما در آيندهها اگر زنده باشيم، تربيت اخلاقي را بخواهيم بگوييم، در تربيت اخلاقي به موضوع راستگويي و دروغگويي ميرسيم. بعضي از بچهها ميگويند: من تا عمر داشتم از پدرم دروغ نشنيدم. از مادرم دروغ نشنيدم!
شريعتي: خانم آقاي مرحوم مهندسي نقل ميکردند که من در طول اين سالهايي که با ايشان زندگي ميکردم حتي يک گناه از ايشان نديدم.
حاج آقاي بهشتي: بچههاي ما اينگونه بايد تربيت شوند. بگويد: من از پدر و مادرم ظلم نديدم. اين را با تمام وجود بگويد. به طور اتوماتيک خودش در آينده هر پستي را به دست بگيرد، ظلم نخواهد کرد. بيشترين چيزي که فرا ميگيريم در خانه هست. الآن در مورد نمازخواني که خيلي مسأله مهمي است تحقيقات ميداني که شده از کساني که نماز ميخوانند، دانش آموز، دانشجويي که نماز ميخواند پرسيدند: کجا نمازخوان شدي؟ گزينهها اينها بوده که خانه، مسجد، مدرسه يا جاي ديگر. هفتاد و چند درصد گفتند: خانه، اين تأثيرات والدين است. در خانه پرسيدند: از چه کسي؟ پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، خواهر، برادر، نود و چند درصد گفتند: مادر! اين افتخار مادرها هست که روز قيامت اعلام خواهند کرد پروردگارا اين مادرم بود که مهر تو را در دل من قرار داد. شيريني مناجات با تو را اين مادر به من آموخت. اينها تأثيرات خانواده را نشان ميدهد، عليرغم اينکه ما در جامعهاي زندگي ميکنيم که همين شرايط جهاني وجود دارد. اينترنت هست، ماهواره هست، فيلم کذايي هست، کليپ و موبايل هست، پدر و مادر ميتواند حراست و حفاظت از بچه بکند. شخصيت بچه را با رفتار شکل بدهد، بدون کلام، همين اندازه فرزندان ما ميبينند.
خدا رحمت کند قبل از انقلاب عالمي بود به نام مرحوم راشد، شهيد مطهري هم خيلي به ايشان اعتقاد داشت. بچههايش تعريف ميکنند که پولهايي لب طاقچه بود و ما ميدانستيم اين صدقه است. اين خمس است، اين وجوهات است، طوري ما را تربيت کرده بود که ميدانستيم دست زدن به اين پولها مثل دست زدن به آتش است. دست نميزديم! اين عدل الهي است.
در نامههاي اميرالمؤمنين در نهج البلاغه عدالتخواهي موج ميزند. خانمي از معاويه شکايت داشت، به فرماندارش شکايت کرد اعتنا نکرد. نزد معاويه در پايتخت رفت. معاويه چشمش به اين خانم افتاد، گفت: من شما را ميشناسم و جايي شما را ديدم. شما همان شاعري نيستيد که در جنگ صفين در لشگر علي بن ابي طالب بوديد؟ براي تشويق رزمندگان آنها شعر ميگفتيد؟ گفت: چرا من همان هستم. معاويه دستور داد اعدامش کنند و همه اموالش را بگيرند. او را بزنند. سوده شروع به گريه کرد. معاويه گفت: از تهديد من ترسيدي؟ گفت: نه، ياد خاطرهاي از علي(ع) افتادم. کسي شکايت داشت آمد مسجد، اميرالمؤمنين ميخواست مشغول نماز شود. تا حضرت ديد اين شخص مشکلي دارد و ورقهاي دستش است، اقامه نماز را ميگفتند، حضرت نماز نخواندند و فرمودند: مشکل شما چيست؟ ورقه را داد و فرمود: از فرماندار شما شکايت دارم. شکايت را خواند و توضيح داد که فرماندار شما ظلم کرده است. حضرت شروع به گريستن کردند و به آسمان روي کردند و گفتند: اي خدا! تو شاهدي من اين نفر را نفرستادم براي ظلم کردن به مردم. ما مأمور به عدل هستيم! اينها عدالت الهي است. عدل الهي در ذهن نيست که ما بنشينيم دربارهاش بحث کنيم. وگرنه کسي ظلم کند و بعد بگويد: خدا ميخواهد.
ابن زياد در کوفه به زينب کبري گفت: ديدي خدا با برادرت چه کرد؟ ميخواست همه کارها را به خدا نسبت بدهد. زينب کبري فرمود: من جز زيبايي چيزي نديدم. يعني اگر رابطه ما و خداست که تمام زيبايي است و ظلمها براي مردم است. ظلمها براي جباران است. ظلمها براي يزيد است. خدا ظلم نميکند. ما از خدا جز زيبايي چيزي نديديم. جانفشاني در راه دين خدا، صميميت با خلق خدا، فدا شدن براي بيداري خلق خدا همه زيباست.
شريعتي: اگر پايههاي فکري ما درست باشد و درست تربيت شويم، خيليها نگران تأثير شبهات در زندگي فرزندانشان هستند. من احساس ميکنم اگر همين مباحث را درست دنبال کنيم و فرزندان ما همينطور تربيت شوند، شبهات هيچوقت کارساز نخواهد بود. امروز صفحه 479 قرآن کريم، آيات 21 تا 29 سوره مبارکه فصلت را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «21» وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ «22» وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ «23» فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ وَ إِنْ يَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ «24» وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ «25» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ «26» فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذاباً شَدِيداً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ «27» ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ «28» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ «29»
ترجمه: و دوزخيان به پوستشان گويند: «چرا عليه ما گواهى داديد؟» گويند: «خدايى كه همه چيز را به نطق آورده ما را نيز به سخن آورد، او كه نخستين بار شما را آفريد و فقط به سوى او برگردانده مىشويد». (بر فرض) شما گمان مىكرديد كه خداوند بسيارى از عمكردتان را نمىداند، ولى (نسبت به اعضاى بدنتان كه وسيلهى گناه شما بودند) نمىتوانستيد چيزى را پنهان كنيد كه گوش و چشمها و پوستتان بر ضد شما گواهى دهد. و اين گمان (فاسد) شما نسبت به پروردگارتان بود كه شما را به هلاكت انداخت و از زيانكاران شديد. پس اگر صبر كنند (چه سود كه) دوزخ جايگاهشان است، و اگر تقاضاى عفو كنند، از بخشودگان نيستند. و ما براى آنان همنشينانى گماشتيم، كه از پيش رو و پشت سرشان (كارهاى خلافشان را) برايشان زيبا جلوه دادند و فرمان عذابى كه قبل از آنان گروههايى از جن و انس را فراگرفته بود بر آنان نيز ثابت شد، همانا كه آنان زيانكارانند. و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند: «به اين قرآن گوش ندهيد و در (هنگام تلاوت) آن، (سخن) لغو و باطل بيافكنيد تا شايد پيروز شويد.» پس قطعاً به آنان كه كفر ورزيدند عذاب سختى مىچشانيم و حتماً آنان را به بدترين كارى كه انجام مىدادند كيفر خواهيم داد. سزاى دشمنان خدا همين است كه برايشان به خاطر انكار دائمى آيات ما، آتشى باشد كه هميشه در آن جا بمانند. و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند: «پروردگارا! آن جن و انسى كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا آنها را زير قدمهايمان بگذاريم (و لگد مالشان كنيم) تا از پستترين افراد باشند.»
شريعتي: قرار هست برنامه سمت خدا با همت و مشارکت کارشناسان عزيز و شما دوستان و همراهان هميشگي، هزينهي ويزاي تعدادي از زائرين کربلاي معلي را پرداخت کنيم. حاج آقاي عابديني هزينه ويزاي سه نفر را تقبل کردند. از حاج آقاي بهشتي هم اين سؤال را خواهيم پرسيد.
حاج آقاي بهشتي: سنت ائمه ما هم بوده که خيلي از وقتها خودشان نميتوانستند بروند، کساني را اعزام ميکردند. من هم بنده ناچيزي هستم، هزينه ويزاي دو نفر را تقبل خواهم کرد.
شريعتي: در مورد شخصيت حضرت آيت الله مهدوي کني صحبت کنيم.
حاج آقاي بهشتي: هرکدام از عالمان ما امتيازاتي دارند. حضرت امام خميني دربارهي آيت الله مهدوي کني ميفرمود: من ايشان را دوست داشتم و دارم و خواهم داشت. يعني از ايشان يک تصويري در ذهن امام خميني بوده که آينده ايشان را هم معتقد بوده است. پس از حضرت امام، ارتباط آيت الله مهدوي کني با مقام معظم رهبري و اتفاق نظري که علماي مختلف روي ايشان داشتند از امتيازات ايشان است.
شريعتي: حلم و تقواي سياسي در زندگي ايشان مشهود است و انشاءالله خداوند رحمتشان کند و سر سفره اهلبيت مهمان باشند. نکات پاياني شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: دو نکته بگويم، يکي اينکه قرآن کريم در سوره نساء و در سوره مائده، ميفرمايد: دو عامل هست ما را از عدالت منحرف ميکند. يکي دوستيهاي نا به جا، يکي دشمنيهاي نا به جا است. دو آيه شبيه به هم هست. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ» (نساء/135) اي مردان و زنان با ايمان، قسط و عدل را به بهترين شکل برپا کنيد. خدا را گواه بگيريد، «وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ» حتي اگر به ضررتان باشد، «أَوِ الْوالِدَيْنِ» ولو به ضرر پدر و مادرهايتان باشد. ولو به ضرر خانواده شما باشد. اينجا از آن دوستيهايي است که برادرم، فرزندم، گاهي در مشکلاتي که ايجاد ميشود من طرف آنها را ميگيرم و ظلم ميکنم. بخاطر ارتباطات خانوادگي ظلم ميکنيم. اين آيه ميگويد: به عدل عمل کنيد، حتي اگر به ضرر خودتان يا به ضرر پدر و مادرتان، يا به ضرر اقربين، آشنايان شما باشد. اميرالمؤمنين و عقيل را همه مردم ميشناسند. عقيل ميخواست زياده خواهي کند. بچههايش زياد بودند و خودش هم مريض بود. خواست مبلغي بيشتر بگيرد، امام به برادرش فرمود: مادرت به عزايت بنشيند. ميخواهي قيامت مرا خراب کني؟ آهني را در آتش داغ کردند و نزديک دست عقيل برد.
آيه ديگر «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ» (مائده/8) يعني بخاطر خدا قيام کنيد و ناظر بر عدل باشيد. «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا» نکند خصومتي که از قبل با کسي داشتيد الآن اعمال کنيد. پرونده گذشتهها را ببنديد. الآن يک ماجراي جديدي پيش آمده، دوباره بررسي کنيد. ممکن است حق با طرف مقابل باشد. گاهي در مسائل سياسي اختلافي پيش ميآيد. هفت سال قبل، پنج سال قبل بين دو نفر، بين دو جناح خصومتي بوده است. الآن نبايد تسويه حساب کنند. الآن دوباره بايد بررسي کنند. نکند دشمنيهاي قبل در اعمال نظر الآن شما باعث شود دشمني و عداوت صورت گيرد. اين دو عاملي هستند که چه بسا ما را به اشتباه مياندازند و به بيراهه ميرويم.
شريعتي: انشاءالله همه دست به سينه روبروي گنبد و صحن و سراي حضرت سيدالشهداء بايستيم و اين سلام را زمزمه کنيم. «السلام عليک يا أبا عبدالله»