اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-07-22-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي- تربيت از راه محبت الهي


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تربيت از راه محبت الهي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 22- 07-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام مي‌کنم به همه بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي گرانقدرمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت بينندگان و شنوندگان اين برنامه سلام مي‌کنم. خدا را شاکر هستم که يکبار ديگر در محضر دوستان هستم. انشاءالله آنچه بر زبان ما جاري مي‌شود باعث خير و رشد و نور و به دور از هر آفت و آسيبي باشد.
شريعتي: کم کم داريم براي اربعين حسيني آماده مي‌شويم. خيلي‌ها آرزوي زيارت کربلاي معلي را دارند. انشاءالله به آرزوي دلشان برسند و زائر کربلاي معلي شوند. هفته گذشته در مورد سند تحول در نظام آموزش کشور صحبت کرديم. نکات خيلي خوبي در اين سند ذکر شده که حاج آقاي بهشتي با ظرافت تمام آنها را براي ما تبيين مي‌کنند. هفته گذشته نگاه توحيدي و خداباوري را مرور کرديم. اين بحث براي پدر و مادرها در امر تربيت فرزندان و براي زندگي کردن با اين باورها بسيار مؤثر و راهگشا است. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.   
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، ما از تربيت اعتقادي شروع کرديم. باورها و اعتقادات ما را بايد در رفتار تماشا کرد. صرف اينکه در ذهن ما اعتقادي هست، ناکافي است. بايد مردم، دوستان ما، خانواده ما، اعتقادات ما را در رفتار ما تماشا کنند. مثلاً امروز مي‌خواهيم بگوييم: ما به رحمت خدا اعتقاد داريم. ديگران انعکاس اين را بايد در رفتار ببينند. همين اندازه که بگوييم: من به خداي رحيم اعتقاد دارم، اين ناکافي است. پيامبر فرمود: «تخلقوا بأخلاق‏ الله‏» (بحارالانوار، ج 58، ص 129) خود را بياراييد به اخلاق‌هاي خدا، يکي از اخلاق‌هاي خدا مهرباني است. امروز تمام وقت در مورد مهرباني خدا صحبت مي‌کنيم. مي‌خواهيم تکرار کنيم که از مهرباني خدا بايد در وجود ما بيايد و از ما به ديگران منتقل شود. اين بار زندگي شيرين مي‌شود. حسادت‌ها، کينه‌ها، قهرها و قطع رابطه‌ها، ما واسطه رحمت شويم. کلمه رحمان و رحيم، حديث داريم که اول همه کتاب‌هاي آسماني است. بسم الله الرحمن الرحيم، اين جمله‌اي است که همه کتاب‌هاي آسماني با اين جمله شروع مي‌شود.
در دعاي جوشن کبير مي‌خوانيم که خداوند هزار و يک اسم دارد. يا هزار و يک اسم خداوند در آن دعا آمده است اما از ميان هزار و يک اسم رحمان و رحيم را در اول کارها تکرار مي‌کنيم. همه سوره‌هاي قرآن به جز سوره برائت با بسم الله الرحمن الرحيم شروع مي‌شود. بيش از صد حديث درباره‌ي فصيلت اين آيه داريم. پيغمبر فرمود: همه کارهايتان را، مادي و معنوي، کوچک و بزرگ، با اين جمله شروع کنيد. وقت خواب بسم الله الرحمن الرحيم، ورزش کني بسم الله الرحمن الرحيم، سر کلاس درس بروي، سوار ماشين شوي، سفره غذا پهن بشود، هرکاري را به نام الله که رحمان است يعني همه را دوست دارد و رحيم است مؤمنان را براي هميشه، اين معنا را شهيد مطهري از حديثي از امام صادق(ع) استفاده کرده است. رحمان همه، رحيم هميشه! به نام الله که همه مخلوقات را دوست دارد و مؤمنان را براي هميشه! مثلاً براي آنهايي که خدا را قبول ندارند، باران مي‌باراند، خورشيد مي‌تابد، گياهان مي‌رويند، رزق مي‌فرستد، سلامتي مي‌دهد، اين رحمانيت خداست که همه را دوست دارد. مسلمان و غير مسلمان، کافر و مؤمن بندگان او هستند. به همين دليل براي همه آنها پيغمبر فرستاد و کتاب فرستاد. دوست دارد همه خوشبخت شوند. به نام الله که رحمان و رحيم است. به ما گفتند: حتي پيغمبر فرمود وقتي مي‌خواهي يک بيت شعر بخواني با بسم الله شروع کن. سخنراني يک ساعته نه، هر کاري را با رحمت خدا شروع کنيد. اينطور اگر باشد رحمت خدا در وجود ما هم مي‌آيد. به قصد ضربه زدن، به قصد خيانت، به قصد سرقت نمي‌توانيم بسم الله الرحمن الرحيم بگوييم. يک دزدي بخواهد قفلي را باز کند و بسم الله بگويد!
آيه‌اي در قرآن است خيلي اميد بخش است. خداوند به پيامبر مي‌فرمايد: اعلام کن، به بندگانم خبر بده «نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي‏ أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (حجر/49) همه بايد بدانند خداي ما، خداي مهربان است. اعلام کنيد که همه بدانند! قرآن مي‌فرمايد: از رحمت خدا مأيوس نشويد. «لا تَقْنَطُوا مِنْ‏ رَحْمَةِ اللَّه‏» (زمر/53) هرکس از رحمت خدا مأيوس شود اين يک انحراف است. حتي آنهايي که گناه کردند، اين دو کلمه را در پايان خيلي از آيات قرآن مي‌بينيم. «توّاب رحيم» يعني ما اشتباه کرديم، گناه کرديم، الآن مي‌خواهيم در پيشگاه خدا بياييم. آغوش رحمت خدا باز است. اين رحمت خداست. براي ما چه پيامي دارد؟ ما هم اگر بچه‌ي ما اشتباه کرد، بپذيريم. اگر دوست ما اشتباه کرد عذرخواهي کرده است. نه من تا پل صراط از سر شما نمي‌گذرم! يعني انعکاس رحمت خدا بايد در رفتارهاي ما باشد. خداوند بندگانش را دوست دارد، از آن خلق ما هم در خودمان ايجاد کنيم. اين مهرباني را از خانه شروع کنيم. زن و شوهر با هم! قرآن در سوره روم مي‌فرمايد: از آيات و نشانه‌هاي خدا اين است که از جنس شما براي شما همسري آفريد تا در کنار او آرامش پيدا کنيد. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ‏ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» (روم/21) بين دلهاي اين دختر و پسر که تا نيم ساعت قبل حسي نداشتند، الآن با خواندن صيغه عقد خدا مهرباني قرار داده است. منتهي يک هنرمندي لازم است که اين هديه خدا را تا آخر عمر حفظ کند. الآن عروس و دامادها بعضي کادوها را حفظ مي‌کنند. اين را خواهرم خريده است. اين را عمويم خريده است! مواظب باشيد نشکند. اين يادگار است! کادويي که خدا به عروس و داماد مي‌دهد محبت و رحمت است. بايد از روانشناسان، کارشناسان علوم تربيت، علماء، عرفا، راهش را بايد پيدا کنيم، هديه خدا را حفظ کنيم. حديث مي‌گويد: زن و شوهر وقتي نگاه عاشقانه به هم مي‌کنند، خدا نگاه رحمت به هردوي آنها مي‌کند. بين مهرباني ما با هم و رحمت خدا نسبت به ما پيوند خورده است. زن و شوهر وقتي نگاه با رحمت به هم مي‌کنند خدا به هردوي آنها، اما اگر نگاه قهر آميز باشد، نگاه تحقير آميز باشد، نگاه تمسخر آميز باشد، نه خدا رو مي‌گرداند و رحمتش را قطع مي‌کند. رهنمودهاي پيامبر و امامان اين را مي‌فرمايد. فرمود: به خلق خدا مهر بِورز تا مورد رحمت خدا قرار بگيري.
اين ناکافي است که ما فقط بگوييم: خدا رحيم است و خدا رحمان است و خودمان را از صحنه کنار بياوريم. نه، ما هم در همين خلقت هستيم. خداوند مي‌فرمايد: خلقت را براساس رحمت قرار دادم. «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ‏ خَلَقَهُمْ» (هود/119) بخاطر رحمت بود که من انسان‌ها را آفريدم. حالا که بخاطر رحمت آفريدم خودشان هم بايد با هم مهربان باشند. موانع رحمت و محبت را از سر راه بردارند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ رَحْمَتِي‏ وَسِعَتْ‏ كُلَّ شَيْ‏ء» (اعراف/156) رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. همين که آسمان را آفريده نشانه رحمت خداست. خورشيد و ماه، روز و شب نشانه رحمت خداست. رحمت خدا همه جهان هستي را فرا گرفته است. خداوند همانطور که براي ما تکاليفي تعيين کرده براي خودش هم تکليف تعيين کرده است. يکي از تکاليف اين است که «كَتَبَ‏ عَلى‏ نَفْسِهِ‏ الرَّحْمَة» (انعام/12) براي خودش لازم کرده به بندگانش مهر بورزد. يا هدايت بندگان را بر خودش واجب کرده است. «إِنَ‏ عَلَيْنا لَلْهُدى» (ليل/12) هدايت بندگان بر ما لازم است. رزق بندگانش را بر خود واجب کرده است. اينکه قطعاً بدانيم خداي اسلام که ما اطلاع داريم از اين 6236 آيه قرآن که مي‌خوانيم کلمه رحمان، رحيم، ودود، رئوف، در قرآن موج مي‌زند.‏ حالا که خداي ما مسلمان‌ها چنين خدايي است خودمان هم نسبت به هم مهربان باشيم. يک نمازگزار که نمازهاي مستحبي را نخواند، فقط هفده رکعت نماز واجب را بخواند، در يک شبانه روز هفتاد بار کلمه رحمت خداوند را بر زبان جاري مي‌کند. اگر چنين آدمي بي رحم باشد، چطور مي‌تواني اين را بگويي؟ دو بار در بسم الله الرحمن الرحيم اول سوره حمد است. دو بار ديگر «الرحمن، الرحيم» دو بار ديگر در بسم الله يک سوره ديگر است. ده تا چنين رکعتي داريم شصت بار، در پايان نماز هم مي‌گوييم: «السلام عليک ايها النبي و رحمة الله... السلام عليکم و رحمة الله و برکاته» يک مسلمان هفتاد بار به زبان مهرباني را جاري مي‌کند. مهرباني، بخشندگي، رأفت و رحمت، ما بايد از اين حافظه در رفتار بياوريم، بچه‌ها به والدينشان مهرباني کنند. خداوند به پيامبر اسلام مي‌فرمايد: «وَ قُلْ‏ رَبِ‏ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً» (اسراء/24) خدايا پدر و مادرم را رحمت کن. به آنها توجه کن، همانگونه که پدر و مادر در کودکي به من رحمت آوردند و محبت کردند.
حديث داريم زن و شوهر وقتي به هم نگاه مي‌کنند و با هم حرف مي‌زنند، از اعتکاف در مسجد النبي ثوابش بيشتر است. الآن بهترين جايي که براي عبادت مي‌شود رفت، مسجد است. حديث مي‌گويد: به مسجد بروي، يا به خانه در ثواب مساوي است. يعني مسجد نرويم؟ نه، يعني خانه رفتن و ديد و بازديد زن و شوهر و بچه‌ها، مثل خواندن نماز جماعت در مسجد است. نگاه ما، جهان‌بيني ما يک چنين نگاهي است. همانطور که در مسجد نماز جماعت هست، در خانه هم به هم نگاه مي‌کنيم، همديگر را مي‌خندانيم، دل همديگر را شاد مي‌کنيم. پريشاني را از هم دور مي‌کنيم. اين مثل همان عبادت است. رفتن تو به مسجد «مَشْيُكَ إِلَي الْمَسْجِدِ وَ انْصِرَافُكَ‏ إِلَي أَهْلِكَ» يا رفتن به سمت خانواده‌ات، «فِي الاجْرِ سَوَاءٌ» (بحارالانوار، ج 86، ص 213) اينها مساوي است. ممکن است بعضي سوء استفاده کنند و بگويند: مسجد تعطيل و فقط خانه! نه، دين يک مجموعه‌اي است به هم پيوسته و در هم تنيده، همه اجزاي دين را وقتي انجام مي‌دهيم سعادت واقعي در دنيا و آخرت رخ مي‌دهد. مي‌خواهد بگويد: در خانه بودن اتلاف وقت نيست. غصه نخوريم سه ساعت وقت ما در خانه تلف شد و کاري نکرديم! همين کار بود که نشستيم و صحبت کرديم. با هم غذا خورديم، خوابيديم، بيدار شديم، خريد رفتيم، پاک رفتيم. همين که نفس‌هاي ما به هم خورد جزئي از عبادت است. اينها مظاهر رحمت خداست. وقتي ما به هم مهرباني مي‌کنيم طرف مقابل مي‌گويد: دين به او مي‌گويد: مهرباني کن. اين جلوه‌اي از رحمت خداست.
جنگ احد پيش آمد، پنجاه نفر از رزمندگان تخلف کردند و براي همان تخلف هم هفتاد نفر کشته شدند. الآن جنگ تمام شده است. خداوند براي پيامبر پيغام فرستاد، «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ» از رحمتي که خدا به تو داده بيا تو هم متخلفين را ببخش. «لِنْتَ لَهُمْ» (آل‌عمران/159) يعني با نرمي، درست است گناه و خطا و اشتباه کردند، تو بيا بخاطر رحمتي که خدا به تو دارد، تو هم به رزمندگان متخلف رحم کن. «فَاعْفُ عَنْهُمْ» از آنها گذشت کن «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» در پيشگاه خدا استغفار کن. «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» با همين آدم‌ها دوباره مشورت کن. اينطور نيست که ذاتشان خراب باشد. دنياست و اينها ديدند غنائم وسط ميدان است، دلشان پر کشيد و وسوسه شدند. هرچه فرمانده گفت: بايد اينجا بمانيم، هفت نفر از پنجاه نفر ماندند و 43 نفر منطقه را ترک کردند. خداوند به پيامبر مي‌فرمايد: از رحمتي که من به تو دارم تو بيا «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» يعني مهرباني‌هاي ما نسبت به هم شاخه‌هايي از رحمت خدا به ماست. حديث داريم بيش از سه روز با هم قهر نکنيد. قهر کنيد خدا قهر مي‌کند و گذشت کنيد خدا گذشت مي‌کند.
قرآن در چند جا مي‌فرمايد: «أرحمُ الراحمين» خدا مهربانترين مهربان‌هاست. دو جا حضرت يعقوب و حضرت يوسف گفتند. منظورم اين است که همه ما رحمت خدا را قبول داريم، مي‌خواهيم رحمت خدا را بياوريم در زندگي پياده کنيم. بچه‌هاي حضرت يعقوب خطا و اشتباه کردند و مرتکب جرم شدند. حالا مي‌خواهند به مصر سفر کنند. پدر  دلواپس سرنوشت بچه‌هاست که چه مي‌شود. وقتي بچه‌ها را مي‌خواهد بفرستد، اين دعا را مي‌خواند «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (يوسف/64) يعني پدر بچه را به مهر خدا مي‌سپارد. اين بچه در گوشش هست و مستحب است در گوش مسافر اين آيه را بخوانيم. تا آخر سفر مي‌گويد: «أرحم الراحمين» آن خدايي که از همه مهربانتر است ما را در اين سفر حفظ مي‌کند. يکجاي ديگر آنجاست که برادران يوسف فهميدند اشتباه کردند و عزيز مصر همان برادرشان است. اصلاً حضرت يوسف اجازه نداد آنها به گناه اعتراف کنند که خجالت بکشند. گفت: «لا تَثْرِيبَ‏ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (يوسف/92) عيبي ندارد. يک کار مهمي کردند ولي اينقدر يوسف بزرگ است از رحمت خدا در وجود او سرشار است. فرمود: «لا تَثْرِيبَ‏ عَلَيْكُمُ» گناهي بر شما نيست! عيبي ندارد. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» دوباره به رحمانيت خدا اشاره مي‌کند. يوسف مهرباني مي‌کند و مهرباني خودش را به مهرباني خدا گره مي‌زند. ما بايد يک چنين کاري بکنيم و اعتقادات ما در رفتارهاي ما بيايد. بچه ما مي‌گويد: پدر من خيلي معتقد است. از کجا فهميدي؟ از رفتارش. يک جايي عصبي شد نزديک بود مرا بزند. يکباره رحمت خدا مانع غضب او شد. بچه‌هاي ما چنين برداشت‌هايي بکنند، اصول عقايد ديگر اصول عقايدي نيست که با نمره گرفتن تمام شود. در تمام زندگي خارج و داخل کشور باشد، دانشگاه باشد، سربازخانه باشد، هميشه به رحمت خدا فکر مي‌کند.
شريعتي: اين همان سبک زندگي ديني ماست. کار سختي است که نياز به مهارت دارد. يعني بايد ياد بگيريم چطور اين خداباوري و توحيد را داشته باشيم.
حاج آقاي بهشتي: الآن ما نقص داريم. در دنيا، در آمريکا و اروپا خيلي سال است اين کار را کردند. ما هم در ايران شايد در ده، پانزده سال گذشته اين کار را کرديم. دينداري مردم را اندازه‌گيري مي‌کنند. يک قسمت است اسمش را بعد اعتقادي مي‌گذارند. يک قسمت بعد عاطفي، عاطفي يعني با خدا حرف دلش را مي‌زند و اشک مي‌ريزد. يکي مناسکي است يعني نماز و روزه و حج، يک بعد دينداري هم پيامدي است. يعني دين در رفتار آمده است. مثلاً بعضي از تحقيقات نشان مي‌دهد که در همين کشور ما ايران، سال 80 اين تحقيق به صورت کشوري انجام شد. نشان مي‌دهد در بعد اعتقادي 97، 98، مثلاً از مردم پرسيدند: خدا را قبول داري؟ بله. قيامت را قبول داري؟ بله. قرآن را قبول داري؟ بله، پيامبر اسلام را باور داري؟ بله. 98 درصد مردم بدون اينکه اسمي در کار باشد عقيده داشتند اما همين آدم به بعد احساسي که مي‌رسد ده درصد افت دارد. به مناسک که مي‌رسد يعني نماز و روزه چهل درصد افت دارد. شصت درصد نماز مي‌خوانند. به پيامدي يعني دينداري در رفتار هشتاد درصد افت دارد. ما نياز به چنين کاري داريم يک مهارتي که از اعتقاداتمان در رفتارمان بريزيم و با اين کار شيريني دين پيدا مي‌شود.
خداوند فرمود: اگر کسي در مورد شما خطايي کرد، گذشت کن. «فَاعْفُوا» عفو کنيد. «وَ اصْفَحُوا» نديده بگيريد. «أَلا تُحِبُّونَ‏ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» (نور/22) آيا دوست نداريد خدا شما را عفو کند؟ من اعتقاد دارم خدا گذشت مي‌کند. شما که اعتقاد داري خودت هم گذشت کن. مي‌گويد: نه نمي‌توانم. شما نمي‌دانيد چه بلايي به سر من آورده است. خداوند که مجرمين را مي‌بخشد، تواب يعني کسي که گناه مي‌کند و توبه مي‌کند. گناه مي‌کند و توبه مي‌کند. خدا همان را مي‌گويد: دوستت دارم. «يُحِبُّ التَّوَّابِينَ» (بقره/222) خدا گنهکاران را دوست دارد. پيغمبر به ما فرمود: گنهکاران را دوست بداريد. اگر اين شيوه و سبک را پياده کنيم در جامعه ما معتاد پيدا نمي‌شود. کسي انحرافي پيدا کرد او را طرد مي‌کنيم. سرچشمه‌اش کجاست؟ رحمت بي کران الهي. ما خودمان را وصل کنيم. آنوقت بنده خدا مي‌شويم. بنده خدا کيست؟ پيامبر، پيامبر کيست؟‏ «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ‏» (انبياء/107) پيامبر رحمت نسبت به مسلمان‌ها نيست، مشرک و کافر هم دوست دارد. پيامبر در فتح مکه وارد مکه شدند، يک عده شعار دادند «اليوم يوم الملحمه» امروز روز انتقام است. پيامبر فرمود: نه، من همان سخن برادرم يوسف را مي‌گويم. «اليوم يوم المرحمة» روز رحمت است. اين پيامبر ماست! سنگ مي‌زدند، خون از پيشاني پيامبر جاري شد. دندان پيامبر شکسته شده است. دو سه نفر گفتند: يا رسول خدا، نفرين کن! فرمود: نه، نفرين نمي‌کنم. اينها نمي‌دانند. خدايا به قوم من رحمت کن. «انهم لا يعلمون» نگاه پيامبر يک نگاه رحمتي است. متأسفانه مخالفين از پيامبر اسلام چهره‌اي خشن درست کردند. حتي پيامبر چند نفر را با تأکيد فرمود: بايد اعدام شوند. همان چند نفر را هم بخشيدند. يکي وحشي قاتل حضرت حمزه(س) است. فرمود: وحشي را بايد حتماً بکشيم. همان هم عذرخواهي کرد و پيامبر او را بخشيد. امام حسين(ع) رحمت براي امت است.
از حاج آقاي قرائتي شنيدم که کسي در مدينه به ايشان گفت: حاج آقا يک خاطره‌اي براي شما بگويم. من ديشب از ايران آمدم. شغل من نجاري است. شريکي داشتم با هم سي سال شريک بوديم. چند ماه قبل اختلاف حساب پيش آمد از هم جدا شديم. اينقدر با هم صميمي بوديم مردم فکر مي‌کردند برادر هستيم. بچه‌هاي ما پسرعمو هستند. ولي يک مسأله مالي باعث شد ما از هم جدا شديم و اين شريک من از دنيا رفت. من در خاکسپاري او شرکت نکردم. در ختم و هفت و چهلم او شرکت نکردم. ديشب به مدينه آمدم. ساک را گذاشتيم و به زيارت پيغمبر رفتيم. اين زيارتنامه را دست گرفتم و داشتم مي‌خواندم. يکباره ديدم شريک من مقابل چشمم آمد. فهميدم در عالم برزخ به دعاي من احتياج دارد، دعايش نکردم. الآن پاي تلويزيون چنين افرادي هستند که حتي به همين اندازه هم حاضر نيستند کوتاه بيايند. مي‌گويد: زيارتنامه را ورق زدم. دوباره مقابل چشمم آمد. هرچه التماس کرد دعايش نکردم. هتل آمدم و شب خوابش را ديدم. گفت: فلاني تو شيعه هستي؟ تو نماز خوان هستي؟ خدا مي‌داند من چقدر التماس کردم از بهشت زهرا اجازه دادند مدينه بيايم. چقدر التماس کردم اجازه دادند وارد حرم پيغمبر شوم و روبروي چشم تو بال بال زدم که مرا دعا کني. اين آدم به حج و عمره هم رفته و خدا را هم قبول دارد. قيامت را قبول دارد، به لحاظ رفتاري سي سال با هم زندگي کردند، بر فرض آن آدم نا روا پول شما را برداشت، اينقدر بايد سنگدل باشيم و بي گذشت باشيم. بعضي مي‌گويند: ما اختلافات را مي‌خواهيم براي پل صراط بگذاريم. نمي‌داند پل صراط يعني چه و چه عالم سختي است آن دنيا. «ارحَم تُرحَم» اين کلمه بايد در زندگي ما بيايد. اسم اين برنامه تربيت اعتقادي شده است يعني با اعتقادات آدم‌ها را تربيت کنيم. ما اعتقاد داريم خدا رحمان است.
جلسه قبل گفتيم: اعتقاد داريم خدا عليم است. اين اعتقاد بايد در رفتارهاي ما بيايد. هم اميد به ما بدهد، هم کار کيفي، الآن مي‌خواهيم بگوييم: خدا مهربان است و بازتابش در زندگي ما اين است که بايد مهرباني کنيم به کسي که نسبت به ما کوتاهي کرده باشد. خطا کرده باشد. پشت سر ما غيبت کرده باشد. الآن عذرخواه است، يا به زبان عذرخواهي‌اش را جاري مي‌کند يا نه ما فهميديم عذرخواه است، سکوت مي‌کند. دو کلمه است عفو و صفح، عفو يعني کسي در حق ما بدي کرده مي‌آيد مي‌گويد: حاج آقاي بهشتي ما غيبت شما را کرديم خوشمزه بود، در يک جلسه هرچه توانستيم عليه شما گفتيم. شما حلال کن، ما هم حلال مي‌کنيم. اين را عفو مي‌گويند. صفح يعني من خبر دارم فلاني پشت سرم بد گفته و اصلاً به روي خودم نمي‌آورم. به قول باباطاهر شتر ديدي، نديدي! معلوم مي‌شود صفح از عفو سخت‌تر است.
حديث داريم اگر در اين دنيا عفو کنيد، خدا هم در آخرت عفو مي‌کند. عفو مي‌کند يعني چه؟ يعني يک طوماري را براي شما مي‌آورد و مي‌گويد: اينها گناهان شماست. اينها جرايم و خيانت‌هاي شماست. ولي من شما را بخشيدم، برو بهشت. اگر صفح کني، خدا هم روز قيامت به روي شما نمي‌آورد. مي‌فرمايد: يک پارچه‌اي روي پرونده‌اش بکشيد کسي نبيند. يعني قيامت انعکاس اينجاست. هرطور ما اينجا رفتار مي‌کنيم، آنجا تجسم پيدا خواهد کرد. از ديگران بگذريم و به ديگران رحم کنيم. الآن در جامعه ما چند ماه است پريشاني پيش آمده است. دشمن دارد شادي مي‌کند، رئيس جمهور آمريکا شادماني‌اش را اظهار مي‌کند. در همه خبرگزاري‌ها اعلام مي‌کند که آخ جون، ايراني‌ها پريشان هستند. ما خودمان به خودمان رحم کنيم. به همديگر به خاطر خدا مهر بورزيم. خدا رحمت کند شيخ صدوق کتابي به نام «مصادقة الاخوان» دارد. آنجا احاديثي را آورده که ما دوستانمان را بخاطر خدا دوست بداريم چه حسناتي دارد. چون دوستي انگيزه‌هاي مختلف دارد. ممکن است بخاطر پول و زيبايي باشد. بخاطر هنر و فناوري باشد. دلايلي دارد که کسي به کسي علاقه‌مند شود. اگر بخاطر خدا دوست بداريم، از اين دوستي‌هايي است که تا پهنه قيامت ادامه پيدا مي‌کند. مبدأ آن بايد در خانه باشد بين بچه‌ها و والدين مهرباني باشد. بين زن و شوهر با هم، يک حديث فوق العاده ناب هست که پيغمبر فرمود: يکي از حق‌هايي که بچه‌ها به گردن پدر دارند اين است که اين پدر، مادر بچه‌ها را دوست بدارد و يکي از حق‌هايي که بچه‌ها به گردن مادر دارند اين است که مادر، پدر اين بچه‌ها را دوست بدارد. يعني مهرورزي زن و شوهر يکي از حقوق بچه‌هاست. يعني فرزندان حق دارند در يک فضايي تنفس کنند که مهرباني باشد. اين بار بچه به صورت اتوماتيک عاطفي بار مي‌آيد. دبستان هم که مي‌رود معلم‌ها تعريف مي‌کنند چقدر اين بچه عاطفي است. در همان دبستان معلم و مربي مي‌فهمد در خانه‌اي بزرگ شده که سرشار از آرامش و مهر و محبت است. سرچشمه‌ي حق‌ها حق خداست.
مردم ما زياد شنيده‌اند که امام زين العابدين رساله‌اي دارد به نام «رساله حقوق».    پنجاه حق در آن کتاب آمده است. اول امام روي حق خدا توقف کردند. الآن حقوق بشر که سازمان ملل دارد حق خدا ذکر نشده است اما از امام زين العابدين بپرسيم، مي‌گويد: همه حق‌ها در ذيل حق خداست. حتي حق محيط زيست، درختان حق دارند. هوا حق دارد، زمين حق دارد، پيغمبر و معلم و شاگرد و والدين حق دارند و همه حق‌ها زير چتر حق خدا تعريف مي‌شود. همان خدا فرمود: اين بچه حق دارد و حق او اين است که مهرورزي پدر و مادرش را تماشا کند نه کتک‌کاري آنها را! ميوه آن مهرباني که خدا در زن و شوهرها قرار داد بايد در بچه‌ها ظاهر شود.
شريعتي: اگر امروز پيامبر خدا که مصداق بارز رحمت خداوند است، حجت را بر همه تمام مي‌کند، اين همه محب و پيرو دارد، به واسطه اعمال و رفتار و منش او و اصحاب بزرگي مثل سلمان‌ها و ابوذرها و مقدادها و در رأس آنها اميرالمؤمنين و اهل‌بيت گرانقدرشان است که باعث شد ما امروز شيعه آنها باشيم.
حاج آقاي بهشتي: مورخان و محققان با سند اعلام کردند کساني که با رفتار پيامبر مسلمان شدند آمارشان خيلي بيشتر از کساني است که با آيات قرآن مسلمان شدند. مثلاً پيامبر از کوچه‌اي گذر کرد. اين قصه را مردم مي‌دانند، ديد بچه‌ها مشغول بازي کردن هستند. يکي دو تا بچه يک کنار ايستادند و محزون هستند. پيغمبر سراغ آن بچه‌هايي رفت که غصه دارند. پرسيد: تو چرا غصه‌داري؟ گفت: پدرم در جنگي شهيد شد. معلوم شد يتيم است و فرزند شهيد است. ياد پدرش افتاده و در فکر رفته است. اين بار پيغمبر او را روي دوش خود سوار کرد و راه برد. دوباره يک بچه ديگر را سوار کرد و او را برد. تا صداي اذان بلند شد و فرمود: بچه‌ها من بايد مسجد بروم. گفتند: نه، تو مرکب ما هستي! فرمود: اين مرکب را مي‌فروشيد؟ گفتند: بله. دست در جيب‌هايشان کردند و ديدند پول نيست، چند دانه خرماي خشک بود. هفت خرما بود. خرماها را دادند و خودشان را باز خريد کردند و در حالي که لبخند بر لب داشتند به مسجد نزديک مي‌شدند، فرمودند: برادرم يوسف را به چند درهم و مرا به چند خرما! همين گزارش به قفقاز، اروپاي جنوبي رفته است. جمعي شنيدند و گفتند: عجب، پيامبر اسلام چنين کسي است! چون آنها با پادشاهان مقايسه مي‌کردند. پيامبر عزيز ما در خيابان مي‌آمد و يک کسي او را نمي‌شناخت. گفتند: کسي که دنبالش هستي همين آقاست که مي‌آيد. اين رنگش زرد شد و ترسيد. حضرت جلو آمد و او را در آغوش کشيد و فشارش داد. فرمود: من که شاه نيستم از من مي‌ترسي و رنگت پريده است. پدر ما آدم و مادر ما حوّا است. منتهي مسئوليت من سنگين است. پيامبر ما پول نداشت و به قدرت‌هاي بزرگ جهاني متکي نبود. با همين مهرورزي، مهرش در دلها قرار مي‌گرفت. در سيره پيامبر آمده که همه مردم مي‌گفتند: پيغمبر مرا بيشتر دوست دارد. يعني حضرت چطور مديريت مي‌کرد که کسي احساس بي مهري نمي‌کند.
شريعتي: انشاءالله اين آموزه‌هاي ناب در زندگي و رفتار ما بيايد و بروز آن را ببينيم و به سمت خدا حرکت کنيم. خيلي نکات خوبي را شنيديم. امروز صفحه 472 قرآن کريم، آيات 41 تا 49  سوره مبارکه غافر را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي‏ إِلَى النَّارِ «41» تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ «42» لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ «43» فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ «44» فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ «45» النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ «46» وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ «47» قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبادِ «48» وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ «49»
ترجمه: (مؤمن آل فرعون گفت:) اى قوم! مرا چه مى‏شود كه شما را به رهايى (از آتش) مى‏خوانم و شما مرا به دوزخ فرا مى‏خوانيد؟! مرا دعوت مى‏كنيد تا به خدا كفر ورزم و چيزى را كه به (حقّانيّت) آن علم ندارم شريك او گردانم (در حالى كه) من شما را به سوى (خداوند) عزيز غفّار دعوت مى‏كنم. قطعاً آن چه مرا به آن دعوت مى‏كنيد، در دنيا و آخرت در خور دعوت نيست، در حالى كه بازگشت ما به سوى خداست و مسرفان همدم آتشند. پس به زودى آن چه را براى شما مى‏گويم متذكّر خواهيد شد و من كارم را به خدا واگذار مى‏كنم زيرا كه او به (احوال) بندگان بيناست. پس خداوند او را از بدى‏هاى آن چه نيرنگ نمودند حفظ كرد و عذاب سختى آل فرعون را فراگرفت. آتش هر صبح و شام بر آن عرضه مى‏شود و روزى كه رستاخيز برپا شود، (گويند:) «آل فرعون را در سخت‏ترين عذاب وارد كنيد». و (ياد كن) آن گاه كه در آتش به محاجّه (و آوردن دليل) مى‏پردازند، پس زيردستان به كسانى كه تكبّر ورزيدند، گويند: «همانا ما پيرو شما بوديم، آيا (امروز) شما مى‏توانيد حتّى بخشى از آتش را از ما دور كنيد؟» كسانى كه تكبّر مى‏ورزيدند (در پاسخ) گويند: «ما همگى در آتش هستيم، زيرا خداوند ميان بندگانش (به عدالت) داورى كرده است». و كسانى كه در دوزخند، به نگهبانان دوزخ گويند: «از پروردگارتان بخواهيد كه يك روز از عذاب ما بكاهد».
شريعتي: اين هفته قرار است از شهيد محراب، عالم وارسته شهيد اشرفي اصفهاني صحبت کنيم که نکات حاج آقاي بهشتي حسن ختام برنامه امروز ما باشد.
حاج آقاي بهشتي: رحمت خدا به روح بلند اين شهيد محراب باشد. دو سه نکته عرض کنم يکي از نظر علمي آيت الله اشرفي اصفهاني فوق العاده بودند ولي آنچه مي‌خواهم بگويم مسائل اخلاقي است. در خاطرات ايشان ديدم که هروقت اصفهان مي‌رفتند، ايشان شاگرد آيت الله العظمي بروجردي بودند، براي ديدن خويشان به اصفهان مي‌رفتند و برمي‌گشتند، آيت الله العظمي بروجردي ديدن ايشان مي‌رفت. استاد به ديدن شاگرد مي‌رفت. يک استاد ديگرش حضرت امام خميني(ره) بود. ايشان وقتي خبر شهادت آيت الله اشرفي اصفهاني را مي‌شنوند، در پيامشان دارند: او مردي بود که هروقت او را مي‌ديدم به ياد خدا مي‌افتادم. حديث داريم «جَالِسُوا مَنْ‏ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُويَتُهُ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ‏» (كافي، ج 1، ص 39) با کسي دوست شويد که وقتي او را مي‌بيني ياد خدا بيافتي، نه اينکه شما را غافل کند. نکته دوم سادگي زندگي ايشان است. عمر طولاني همراه با سادگي، يعني همان خانه‌اي که قبل از انقلاب داشتند و بعد به امامت جمعه کرمانشاه و نمايندگي حضرت امام رسيدند، همان وضع ساده را ادامه دادند. چندين بار به ايشان اصرار کردند اين خانه را تعمير کنيد، مي‌فرمودند: پول گچ را به جنگ زده‌ها بدهيد. اينها چيزهايي است که فراموش نمي‌شود. خداوند مهرشان را در دلها قرار مي‌دهد و آنها را به عنوان الگو قرار مي‌دهد. نکته سوم حضور ايشان در جبهه جنگ است با اينکه ايشان پير بودند ولي شوق حضور در جبهه جنگ داشتند. در چند عمليات، دو تا در خوزستان، عمليات مسلم بن عقيل، در کرمانشاه، قصر شيرين، حاج آقاي قرائتي مي‌فرمودند: که من هم همراه ايشان بودم در جبهه مي‌فرمودند: آقاي قرائتي من بوي بهشت را استشمام مي‌کنم. لباس رزم هم مي‌پوشيدند. اعتقاد عميق به اين داشتند که اين حرکت دفاع مقدس يک حرکت الهي است. ما بايد حراست و حفاظت کنيم. پير و جوان هم ندارد. نمونه‌اش همان سرزمين کربلاست. کسي مثل اَنَس نود و چند ساله يا حبيب بن مظاهر، يا بُرير، اينها سنين بالا داشتند ولي احساس کردند حضورشان در جبهه نياز است.
نکته ديگر احترام ايشان به همسرشان است. زندگي ساده‌اي داشتند ولي خيلي به همسرشان که از سادات هم بودند احترام مي‌گذاشتند، يعني يک رابطه محبت آميز رابطه احترام آميز، شايد در بعضي از جلسات آينده در مورد مناسبات همسران هم صحبت کنيم. از خداوند مهربان مي‌خواهيم که سفر زائران اربعين حسيني را پر شکوه و پر ثمر و پر برکت و بي خطر تقدير بفرمايد و همه ما جاماندگان را از دعاي خودشان فراموش نکنند.
شريعتي:
کيستم من که به تکرار غمت بنشينم *** عشق هر روز به تکرار تو برمي‌خيزد
تا اربعين حسيني شانزده روز باقي است. «السلام عليک يا أبا عبدالله»