برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اهميت سفر حج در تعاليم ديني
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 28- 05-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خدا را حلقهي کعبه است اين يا حلقهي مويت *** چه دور افتادهام از حجر اسماعيل پهلويت
تمام عاشقان بر گرد گيسوي تو ميگردند *** بخوان امسال ما را هم به بيت الله گيسويت
شبي از خط نسخ روي ماهت پرده را بردار *** شکسته قلبها را خط نستعليق ابرويت
نه تنها چشمهايت سوره الشمس ميخوانند *** به الميزان قسم تفسير يوسف ميکند رويت
تعالي الله خود لبيک اللهم لبيکي *** چه لبيکي که در هفت آسمان پيچيده هو هويت
شريعتي: سلام ميکنم به همهي بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان، سالروز شهادت حضرت باقرالعلوم(ع) را تسليت ميگويم. انشاءالله خداوند يک سنگريزهاي از سلسله جبال علوم باقري به همه ما عنايت کند. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. خوش به حال حجاجي که هواي بيت الله الحرام را نفس ميکشند. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان اين برنامه سلام ميکنم و از خداوند ميخواهم اين گفتگوها را موجب خير و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و آفت قرار بدهد. من هم شهادت شخصيتي که پيامبر به جابربن عبدالله انصاري سلام او را رساند، تسليت ميگويم. همه امامان ما سرچشمه علم بودند اما رازي در اين شخصيت هست که به عنوان شکافنده علوم است. جابربن عبدالله انصاري ميگويد: من اولين بار که او را ديدم و راه رفتن او را تماشا کردم، ديدم شباهت با پيامبر دارد. به خصوص براي دانشجويان و دانش پژوهان و اساتيد حوزه، اين شخصيت يک شخصيت الگو و اسوهاي است و انقلاب فرهنگي به راه انداخت. جوهره اسلام فرهنگي است ولي متأسفانه با ماجراي کربلا که پيش آمد به بيراهه رفت و مجدداً امام چهارم، امام پنجم، امام ششم تحول فرهنگي که لازم بود را ايجاد کردند و رهنمودهاي آنها الآن در اختيار ماست. شهادت مسلم بن عقيل سفير أباعبدالله الحسين(ع) در همين روزهاست. تسليت ميگويم و از خداوند ميخواهم سفر زائران بيت الله الحرام را مقبول، پر شکوه و پر ثمر تقدير بفرمايد و ما هم در ثواب زيارت آنها شريک باشيم.
شريعتي: انشاءالله زيارت مدينه منوره و بقيع نوراني، قبر مطهر امام باقر و ائمه بقيع نصيب همه ما شود و اين آرزوي قلبي ماست. اگر خاطرتان باشد بحث سفر را در هفتههاي گذشته آغاز کرديم، نکات خيلي خوبي را شنيديم. به مناسبت اين ايام پيشنهاد کردند در مورد سفر حج، آداب و فلسفه آن صحبت کنيم. هفته گذشته در مورد امام جواد صحبت کرديم و اين هفته ادامه بحث را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: عرض کرديم سفر حج مخصوص حاجيان نيست. همه کساني که حتي تا پايان عمر هم قسمتشان نميشود ميتوانند از اين سفر بهره ببرند. نکتههايي درونش هست که انسان ساز است. در اين برنامه از قصدي که حاجي ميکند تا به اين سفر اقدام کند، تا پولي که تهيه ميکند، تا سفري که آغاز ميکند و به مدينه ميآيد. به ميقات ميآيد، تا به طواف رسيديم. قرآن کريم مسجد الحرام را که توصيف ميکند به چند شخصيت گره زده است. اساساً مراسم حج گره خورده به چند قهرمان يکتاپرست، ابراهيم، حاجر، اسماعيل. ما در طول عمرمان نمازهايمان را به سمت قبله ميخوانيم. يکي از نکتههايي که نمازگزاران از آن غافل هستند توجه به اين شخصيتهاست. يک غير مسلماني بپرسد قبله شما کجاست؟ کعبه، کعبه کجاست؟ جايي که نمادهايي از اين سه شخصيت هست. معلوم ميشود يک مسلمان در طول عمرش بايد زندگي اين سه نفر را مرور کند. قرآن ميفرمايد: «فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ» (آلعمران/97) در مسجدالحرام نشانههاي روشن و روشنگر خدا هست. اولين نشانه مقام ابراهيم است که بايد نماز بخوانيم. مقام ابراهيم چيست؟ سنگي است که حضرت ابراهيم(ع) روي آن ميايستاد و ديوار کعبه را بالا ميبرد. چقدر اين سنگ اهميت دارد که همه حاجيان بايد ياد کنند؟ خلاصه بخواهيم بگوييم کودکي حضرت ابراهيم با يتيمي آغاز شد. جوانياش يک جوان انقلابي و شجاع و منطقي بود. با ستاره پرستها و ماه پرستها و خورشيد پرستها و بت پرستها و نمرود بود. تنها ايستاد و آنها را به يکتاپرستي دعوت کرد. از کساني که در دوران غيبت به او ايمان آورد، يکي ساره همسرش بود. بعدها همسر ديگري به نام هاجر، محل زندگي حضرت ابراهيم(ع) عراق امروز بود. با همسرش به فلسطين مهاجرت کرد. مدتي در آنجا بود. فرنددار نميشد، خدا از او امتحانات متعددي کرد. قرآن ميفرمايد: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ» (بقره/124) کلمات يعني امتحانات متعدد، «فَأَتَمَّهُنَّ» ابراهيم هم در همه آن امتحانات قبول درآمد. فرزنددار نميشد ولي دامن کبريايي خدا را رها نميکرد، خدايا بچه ميخواهم! «رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» (صافات/100) خدايا فرزنداني صالح به من بده.
ما خيلي زود با خدا قهر ميکنيم. کمترين حادثهاي پيش ميآيد گلايه ميکنيم. بعضي نوشتند ابراهيم(ع) نود سال داشت و همچنان به بچهدار شدن اميد داشت. هم از همسر اولش بچهدار شد و خداوند اسحاق را به ساره داد. از همسر دومش فرزنددار شد، اسماعيل را به او داد. از خوش آب و هوا ترين جاهاي کره زمين فلسطين امروز است، لبنان و فلسطين در حاشيه درياي مديترانه هست و فوق العاده جذاب است. تازه بچهدار شد، خداوند به او مأموريت داد برو بد آب و هوا ترين جا، مکه! نه ساختماني، نه گياه و درختي، گفت: چشم! با هاجر و اسماعيل به مکه آمدند و خبري نبود. کمي ماند مأموريت تبليغي ديگري به او رسيد. هاجر و اسماعيل را بگذار و براي تبليغ به عراق برو. «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ» (ابراهيم/37) در وداع با همسر و بچهاش گريه کرد. ولي تمام وجودش اعتماد به خداست. هاجر با اسماعيل مانده است. حاجي ميخواهد در مسجدالحرام طواف کند، مسجدالحرام را همه مردم ما از تلويزيون ديدند، يک مکعب است و يک هلال، نگاه کردم همه فرق اسلامي فتوايشان اين است که حاجي بايد علاوه بر کعبه دور آن هلالي هم که حجر اسماعيل هست طواف کند. از آن وسط نميتواند برود و طواف کند، اشکال دارد بايد حتماً برود از پشت دور بزند. وهابيهايي که ايراد ميگيرند چرا دور حرم امام رضا طواف ميکنيد؟ ما جوابمان اين است که خود شما هر صبح و شام در طول سال گرد چند قبر طواف ميکنيد. اينجا قبر هاجر است يک مادر قهرمان، قبر اسماعيل است و چند پيامبر! معنايش اين است کساني که دور قبر هاجر طواف ميکنند، مشرک هستند؟ نه، خدا اين دستور را داده است. اين توحيد ناب است يعني الگوهاي يکتاپرستي را فراموش نکنيم.
طواف تمام ميشود پشت مقام ابراهيم ميآييم. نماز طواف تمام شد سعي صفا و مروه را انجام ميدهيم. باز مجدداً از مادر و پسر ياد ميکنيم. هاجر ديد بچه تشنه است. دو بلندي آنجا هست صفا و مروه که 420 متر فاصله آنهاست. بعضي از افراد خوش قريحه مقايسه کردند بين الحرمين هم تقريباً همين اندازه مسافت هست. مادر در صفا ايستاده بود براي بچه آب ميخواست، نگاه کرد در مروه آب به چشمش آمد. دويد تا مروه ديد سراب است. دوباره اين طرف آب ديد، تا صفا دويد. هفت بار اين مسافت را رفت و برگشت. عمق احساسات يک مادر را نميتوانيم درک کنيم، حديث داريم اگر بخواهند مهر خدا را مثال بزنند، به مهر مادر مثال ميزنند. معلوم ميشود مهر مادري يک اقيانوسي است که نمونه بزرگش همان مهر پروردگار است. بار آخر ديگر رمق نداشت، يکوقت ديد اين بچه در آب دست و پا ميزند. چشمهاي آنجا جوشيد، آن چشمه الآن در مسجد الحرام است، تقريباً نزديک حجر الاسود است و چاه زمزم ناميده شد. حالا هاجر و اسماعيل رفته، تا روز قيامت ميليونها حاجي ميآيند و همان کار را تکرار ميکنند و مرور ميکنند. اين خيلي مهم است. نه حاجيان، تمام نمازگزاراني که به سمت قبله نماز ميخوانند هر روز و شب بايد اين ماجرا را مرور کنند. به سمت کعبه ميايستند. کعبهاي که گره خورده با اين شخصيتها، حضرت ابراهيم(ع) عراق رفتند. دو تا همسر و دو تا فرزند دارند. گاهي سر ميزنند به ساره در فلسطين و فرزندش اسحاق، گاهي سر ميزند به هاجر در مکه. تا اينکه سالهايي گذشت، يکبار که مکه آمد، خداوند به او در خواب الهام کرد پسرت اسماعيل را قرباني کن! خيلي سخت است.
امام صادق(ع) فرمود: بالاترين نعمتي که در اين جهان قابل توصيف هست، اين است که خدا به پدر و مادري فرزندي بدهد، به سن نوجواني برسد. مقابل پدر و مادر راه برود. حضرت ابراهيم رسيده، نه اينکه مانند حضرت يعقوب فرزندان زياد داشته باشد، يک بچه دارد ولي خدا ميگويد: همين را بده. پسرش را صدا زد و گفت: «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» (صافات/102) خواب پيامبر با خواب ما فرق دارد. وحي از چند طريق به پيامبران ميرسد، يکي از طريق خواب است. پسرجان خدا به من فرمان داده تو را قرباني کنم. «فَانْظُرْ ما ذا تَرى» فکر کن ببينم نظر تو چيست؟ پسر گفت: پدر جان! «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» امر خدا را انجام بده، «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» حاجيان اين ماجرا را مرور ميکنند. سعي صفا و مروه که تمام شد، يک اقدام ديگر هم ميکنند و از لباس احرام بيرون ميآيند. اين اقدام پنجم چيست؟ يک مقداري از ناخن يا موي خودشان را بايد کوتاه کنند. اينها فلسفه دارد، يعني گذشتن از خود، اول حاجي از پولش گذشت، از شغلش گذشت، از کارش گذشت، از شهرش گذشت، به مدينه آمد از لباسها گذشت. از زينتها گذشت. الآن يک لباس سفيد ساده مثل همه شده است. حالا ميگويد: از موي خودت هم بگذر. اينها را از خودت دور کن تا اخلاص در عبادت پيدا شود. پنج کار ميشود که به اينها عمره ميگويند. لباس احرام، گفتن لبيک، طواف، نماز طواف، سعي صفا و مروه و کوتاه کردن ناخن يا مو، حاجي از احرام بيرون ميآيد تا روز هشتم ذي الحجه که روز ترويه ميشود. ترويه به تاريخ ما در ايران فردا هست، پس فردا عرفه، روز هشتم ذي الحجه روز ترويه، مجدداً لباس احرام ميپوشند و لبيک ميگويند. الآن ديگر تجمع فوق العاده زيادي است که به سمت عرفات بروند. اينجا ديگر از هتل و شهر و خيابان بايد دل بکند و برود با خداي خودش در بيابان. دو سه کلاس خداوند براي حاجيان ترتيب داده است. يک کلاس در روز و يک کلاس در شب، در دنيا يک چنين تجمعي نداريم، خودجوش، از همه اقشار، اصناف، زبانها و نژادها، خيلي مترقي است. اي کاش ميشد عالمان فرق مختلف دور هم جمع ميشدند براي کيفيت بخشي به اين اعمال.
حاجيات هشتم ماه ذي الحجه دوباره لباس احرام ميپوشند، لبيک ميگويند و به سمت سرزمين عرفات حرکات ميکنند. عرفات بايد با خدا راز و نياز کنند، دعا کنند، عرفات از عرفه، معرفت و شناخت است. انسان خودش را بشناسد، خدا را بشناسد، امکاناتي که دارد را بشناسد، هدف را بشناسد، دوست و دشمن را بشناسد، اين چند ساعتي که آنجا هست چقدر خوب است قرآن بخواند. دعاهايي که ائمه اطهار ياد دادند مخصوصاً دعاي عرفه که سالار شهيدان آنجا خواندند قبل از سالي که به کربلا آمدند. در کشور ما ايران، دعاي عرفه در اين دو سه دهه رونق پيدا کرده و جوانها با چه شوقي حضور پيدا ميکنند و چه اشکي ميريزند. خوشا به حال آنهايي که در صحراي عرفات هستند. امام زمان(ع) حضور دارد. کنار خيليها مينشيند و سلام عليک ميکند. روز عرفه فوق العاده است. تا خورشيد غروب کند، اين دو ميليون و اندي که هستند همه جمع هستند، مرزهايي وجود دارد که در زمان خاص است. يکي نميتواند هفتم، نهم، شنبه و يکشنبه بيايد. همه در روز عرفه بايد صحراي عرفات باشند. همه آنجا خيمه زدند و از تعلقات فاصله گرفتند. فقط در اين فکر هستند که شناخت پيدا کنند. خدا براي چه مرا آفريد؟ جواني و پيري براي چيست؟ اين عمري که از خدا گرفتم، اين توانايي، پولي که خدا به من داد را درست استفاده کردم يا نکردم؟ آنجا جاي فکر و اشک است. برنامه ريزي آينده، تجديد در گذشته، کسي اين هزينه را بکند، انقلابي در او ايجاد شود، ارزش دارد.
بسياري از متفکران و نويسندگان کتابها ميگويند: ما آنجا رفتيم عوض شديم، مثل جلال آل احمد که ميگويد: يک نقطه عطفي براي من بود که کتاب «خسي در ميقات» را نوشت. کسي است که دنيا را گشت، شوروي را ديد، کشورهاي ديگر را ديد، ايران گذشته را شناخت ولي در آنجا با يک مسائلي روبرو ميشود، ميگويد: عجب دنيايي وجود دارد، پنجرههايي به روي ما بسته بود، خدا آن پنجرهها را گشود. با غروب خورشيد حرکت ميکنند به سمت صحراي دومي به نام مشعر، محل شعور، يک درک جديد از حيات، اين کلاس شبانه خداست. بيتوته يعني شب را آنجا بايد بمانند. آنهايي که علاقهمند هستند دعاهايي، ذکرهايي و آيات قرآن را بخوانند. يک کار مهم ديگر که براي فردا بايد سنگريزه با اندازههايي که تعريف کردند، جمع کنند که فرداي آن روز ميخواهند با دشمن بجنگند. فشنگهاي مناسب و دست نخورده به تعداد مشخص، اينها بايد ذخيره کنند. البته الآن امکانات بيشتر است و روشنايي در مشعر هست. قديم خيلي تاريک بوده است.
يکي از بزرگان تعريف ميکرد، ميگفت: بعضي ايرانيها ميدانستند آنجا تاريک است همراه خودشان چراغ قوه ميآوردند و کتاب دعا، خيليها هم يادشان ميرفت. آنجا ميديد هيچ کاري ندارد ميآمد به اين حاجي ايراني که چراغ قوه دارد، ميگفت: يک ساعت هم چراغ قوه و کتاب دعايت را به من بده. او ميگفت: بايد از ايران ميآوردي. اين ماجرا را با آيه قرآن تطبيق ميکرد که روز قيامت همه جا تاريک است. مؤمن با خودش نور دارد. بعضيها دنبال مؤمن راه ميافتند که بايستيد، يک مقدار از نورتان را به ما بدهيد. ميگويند: «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا» (حديد/13) نور ميخواستيد از دنيا بايد ميآورديد. اينجا امکان پذير نيست. کلاس شبانه خدا تمام ميشود و خورشيد طلوع ميکند. اين دو ميليون و اندي نفر به سمت منا حرکت ميکنند. ما در حقيقت چند راهپيمايي آنجا داريم. متأسفانه از اين راهپيماييها برداشت و استفاده سياسي نميشود، يعني همان چيزي که اسلام ميخواسته متأسفانه انجام نميشود و به همان بعد عبادي اکتفا ميشود. حضرت امام(ره) با پيدايش جمهوري اسلامي سال به سال پيامهايي که ميدادند، ميخواستند روح حج، ايشان قائل به حج سياسي بود. يعني چرا بايد چند ميليون نفر در يک روز، يکجا جمع شوند؟ اگر عبادت فردي بود، ميگفتند: هرکس دوست دارد اول ذي الحجه، هرکس دوست دارد دوم، شلوغ نشود، به هم طعنه نزنند، آتش سوزي پيش نيايد. چرا اينقدر اسلام اصرار دارد اين جمعيت با هم در يک زمان و در يک مکان باشند؟ يک فلسفهاي دارد. اگر عبادت فردي ميبود به اين تجمع نيازي نبود. راهپيمايي ميکنند و ميآيند تا به ستونهايي ميرسند که نماد شيطان است. امام صادق(ع) فرمود: نمادهاي شيطان حاکي از ماجراي ابراهيم خليل است. ابراهيم(ع) وقتي خواست پسرش را قرباني کند، به سرزمين مشعر آمد و آنجا شيطان مجسم شد. به ابراهيم گفت: براي چه ميخواهي بچهات را بکشي؟ ابراهيم دويد دنبال شيطان تا منا، آنجا با سنگ شيطان را زد تا شيطان طرد شد. شيطان سراغ هاجر آمد، ميداني ابراهيم پسرت را کجا ميبرد؟ گفت: به مهماني برد و فرمود: پسرم را شستشو کن و لباس تميز بپوشان، ميخواهم او را مهماني ببرم! گفت: نه، مهماني نيست، ميخواهد او را قرباني کند! هاجر به شيطان گفت: ابراهيم اهل اين حرفها نيست. براي چه؟ گفت: ميگويد: خدا گفته است. هاجر گفت پس يک منطقي دارد. ما بايد مطيع فرمان خدا باشيم. از هاجر هم مأيوس شد.
سراغ اسماعيل آمد، لذا سه نماد آنجا هست. شيطان نزديک، شيطان مياني، شيطان دورتر، روز عيد قربان و روز يازدهم و روز دوازدهم، حاجيان ميآيند اين نمادها و ستونها را سنگ ميزنند، سنگهايي که از قبل آماده کردند. در حقيقت يک تمرين مبارزه با دشمن ميکنند که رمي جمرات ميشود. رمي يعني انداختن و جمرات هم يعني سنگها. انداختن سنگهايي که با اندازه خاص، خودش برداشته و تلاش کرده و با چشم باز، مثلاً يک مشت سنگ را همينطور بزند، خورد يا نخورد، باطل است. دانه دانه بايد بزند. هزاران نفر سنگ ميزنند و هرکس بايد نگاه کند سنگ من خورد به شيطان يا نه! مسأله توهم نيست. در صحنه حقيقي زندگي هم بايد شيطان را با دقت نگاه کرد و شيطان را زد. شناخت دقيق لازم است. حتي بيماراني که توان ندارند اين سنگ را بزنند. بيمار بايد بيايد آنجا بايستد، يک کسي از طرف او بايد اين صحنه را ببيند. امام عزيز در پيامهايشان ميفرمودند: شيطان زمان ابراهيم را سنگ ميزنيم و به ابراهيم اقتدا ميکنيم. شيطان زمان خودمان که آمريکا باشد، اسرائيل و انگليس باشد، نبايد بشناسيم؟ نبايد سنگ متناسب با او را تهيه کنيم و با دقت او را بزنيم؟ به صورت تجمع و با جمعيت ميليوني، اگر مسلمانها اين مفاهيم را با دقت متوجه بودند، همين اندازه هم که هست الآن دشمن ميترسد.
مرحله بعد قرباني است. يعني حاجيان گوسفند يا گاو يا شتر را قرباني ميکنند. سفر حج خيّرساز است. قرباني هم يک جايي هست، قرآن ميفرمايد: اين قرباني که کردي مقداري را خودت بخور، مقداري را به کسي که ندارد بده، «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ» (حج/28) به گرسنگان عالم بده. اين را مسلمانها بايد برنامهريزي کنند، چقدر را براي آينده ذخيره کنيم؟ به چه کشورهايي ارسال کنيم؟ يعني روحيهي اينکه گرسنگان را بشناسيم. اينهايي که مکه ميروند پول داشتند مکه رفتند. اينجا انفاق را تمرين کن. ايثار را تمرين کن. درد گرسنگان را تمرين کن. در دنيا چند گرسنه وجود دارد، در چه قارههايي هستند؟ هر روز چند گرسنه از گرسنگي ميميرند؟ در کشور و شهر خود ما، چند يتيم گرسنه و چند جواني که در هفته گوشت براي خوردن ندارند، اين وقتي از اين سفر برميگردد بايد اين را تکرار کند. قرباني يعني تقرب به خدا، قرآن ميفرمايد: «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها» (حج/37) گوشت حيوان که به خدا نميرسد، ولي شما تقوا پيدا ميکني، احساسي پيدا ميکني که نميتواني تحمل کني فقير ببيني. نميتواني هضم کني من چند نوع غذا بخورم و همسايه من هيچ غذايي نداشته باشد.
براي امام رضا(ع) سيني غذا ميآوردند قبل از اينکه امام رضا ميل کند، مقداري را براي خودشان برميداشتند، غذاي دست نخورده تميز، آن را ميفرمودند به کساني که نگهبان هستند بدهيد. يعني حاجي در آنجا تمرين ميکند، براي تقرب به خدا از دارايي خودش بايد بگذرد. پيامبر عزيز ما چندين شتر قرباني ميکردند. گوسفند و گاو و شتر قرباني را به چه کساني بدهيم؟ به گرسنگان، گرسنگان حجاز، گرسنگان مسلمان در کشورهاي ديگر، يعني يک حرکتي بايد ايجاد شود که برنامهريزي شده و با دقت باشد. حتي ممکن است روزگاري بيايد مسلمان فقير نباشد، غير مسلمانها! ما در دعاي ماه رمضان ميخوانيم «اللهم اشبع کل جائع» نگفته: گرسنه مسلمان. همه گرسنهها و بيچارهها! نگاه يک مسلمان يک نگاه جهاني است و فقط مسلمان نه، همه مريضها شفا پيدا کنند. اينها دستاوردهاي سفر حج است.
بعد از قرباني مرداني که سفر اولشان هست، سر بتراشند. من يک سفر بيشتر حج واجب نرفتم. در آن سفر يک نفر در کاروان ما بود، از مدينه پرس و جو ميکرد، حاج آقا نميشود سر را نتراشيد؟ خيلي برايش سخت بود. ميگويد: از اين مو هم دل بکن که بتواني در صحنههاي زندگي اگر جايي پيش آمد، از مال و جان و فرزندت بگذري. اينجا تمرين کن! آنهايي که بار چندمشان هست، خانمها سر نميتراشند. مقداري تقصير ميکنند، از موهايشان يا ناخنهايشان ميچينند، باز معنايش اين ميشود که من ميخواهم از تعلقات فقط براي خدا فاصله بگيرم. خدايي که همه هستي من از اوست، آغاز و پايانم، رزق و روزي من، هدايت من، هرچه دارم براي اوست، اگر فرمان داد نثار کن، ايثار کن، تمرين کنم. از موي خودم حاضر نيستم بگذرم! عجب سفر زيبايي است.
شريعتي: دعا کنيم «اللهم ارزقنا حج بيتک الحرام في عامي هذا و في کل عام» انشاءالله هر ساله روزي همه ما شود.
حاج آقاي بهشتي: نماز دهه اول ذي الحجه هم فراموش نکنيم. هرکس نخوانده در اين چند شب بخواند و يک بهرهاي ببرد.
شريعتي: دستور اين نماز را در کانال برنامه قرار خواهند داد. در آستانه عيد قربان به پيشنهاد کارشناسان عزيز برنامه سمت خدا، امسال قرار است يک همت دسته جمعي براي قرباني اتفاق بيافتد که به نيازمندان برسد. اگر توانستيم به صورت فردي و اگر نتوانستيم به صورت دسته جمعي مشارکت کنيم که اين اتفاق بيافتد. طرحهايي قرار هست در برنامه سمت خدا اتفاق بيافتد که جزئيات اين طرح را در کانال و سايت برنامه مشاهده کنيد و در اين سنت پسنديده و نيکو سهيم باشيد. امروز صفحه 416 قرآن کريم، آيات 12 تا 20 سوره مبارکه سجده را تلاوت خواهيم کرد. اين صفحه سجده واجب دارد که دوستان ما آن آيه را حذف کردند. ولي اگر شما خوانديد بعد از خواندن اين آيه بايد سجده واجب را به جا آوريد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هديه به روح امام باقر(ع) بکنيم.
«وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ «12» وَ لَوْ شِئْنا لَآتَيْنا كُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ «13» فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسِيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «14» إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «15» تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «16» فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «17» أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ «18» أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلًا بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «19» وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «20»
ترجمه: و (چه صحنهى دلخراشى است) اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه نزد پروردگارشان سرهاى خود را به زير افكنده (مىگويند:) پروردگارا! ديديم و شنيديم (آنچه را وعده كرده بودى)، پس مارا (به دنيا) بازگردان تا كار نيكو انجام دهيم، همانا ما به يقين رسيديم. و اگر مىخواستيم هر كس را (به اجبار) به هدايت مىرسانديم ولى (مىخواهيم كه هركس خود راه خود را انتخاب كند.) ولى (كافران بدانند كه) اراده قطعى من چنين است كه دوزخ را (از افراد بى ايمان و گنهكار) از جنّ و انس پر خواهم كرد. پس به خاطر آن كه ملاقات چنين روزى را فراموش كرديد (عذاب را) بچشيد، ما (نيز) شمارا به دست فراموشى سپرديم، و عذاب دائمى را بچشيد، به خاطر آنچه انجام مىداديد. تنها كسانى به آيات ما ايمان دارند كه هرگاه اين آيات به آنان يادآورى شود به شكل سجده رُخ بر خاك نهند و با ستايش پروردگارشان تسبيح گويند، و آنان تكبّر نمىورزند. (مؤمنان، به هنگام شب،) پهلوهايشان از بسترها دور مىماند (و) پروردگارشان را از روى بيم و اميد مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند. هيچ كس نمىداند چه پاداش مهمّى كه مايهى روشنى چشمهاست براى آنان نهفته است، اين پاداش كارهايى است كه انجام مىدادند. پس آيا كسى كه مؤمن است مثل كسى است كه فاسق است؟ (هرگز چنين نيست، اين دو گروه) مساوى نيستند. امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادهاند، پس براى پذيرايى از آنها جايگاهى از باغها (ى بهشت فراهم) است، به خاطر آنچه انجام مىدادند. و امّا كسانى كه (از مدار ايمان خارج و) فاسق شدند، پس جايگاهشان آتش است، هر گاه اراده كنند كه از آن بيرون آيند، در آن باز گردانده مىشوند و به آنان گفته مىشود: بچشيد عذاب آتشى را كه همواره تكذيبش مىكرديد.
شريعتي: صلوات و درود خدا بر حضرت محمد مصطفي و اهلبيت گرانقدرشان خاصه ائمه بقيع که انشاءالله زيارت همه آنها نصيب ما شود. در سالروز شهادت امام باقر(ع) در خدمت شما هستيم. اشاره قرآني را بشنويم و بعد قرار هست از آيت الله سيد محمد تقي خوانساري براي ما بفرمايند.
حاج آقاي بهشتي: در اين صفحه پاداش نماز شب آمده است. معمولاً کارهاي خير در قرآن پاداشش ذکر شده است. مثلاً بهشت، از جاهايي که پاداش ذکر نشده همينجا هست. کسي که پهلويش را از رختخواب ميکَند و از آن آسايش و آرامش فاصله ميگيرد و با پروردگار خودش راز و نياز ميکند، «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ» هيچکس نميداند خدا براي او چه جايزهاي کنار گذاشته است. چون گاهي براي اهميت چيزي مبهم بيان ميکنند. ميگويند: اين کار را بکن برايت دوچرخه ميخرم. يا مسافرت ميبرم، گاهي ميگويد: کسي نميداند چه برايت کنار گذاشتم؟ به خصوص در اين دنياي پر غوغاي امروز، خوشا به حال کساني که شب برميخيزند و با پروردگار خودشان راز و نياز ميکنند.
مرحوم آيت الله خوانساري که زائران حرم حضرت معصومه(س) هروقت ميروند، خوب است که سر قبر ايشان هم بروند. در اين ماجرايي که ميخواهم نقل کنم، خلاصهاش روي قبر ايشان نوشته شده است. عالم انقلابي، مجاهد، مبارز با استعمار انگليس، نماز باران ايشان، روزگاري متفقين در قم مستقر بودند. قحطسالي بود مردم قم نزد علما آمدند که شما بالاي منبرها گفتيد: اگر باران نيامد، نماز باران بخوانيد، خوب بياييد بخوانيد. علما هم بنا بر ملاحظاتي حاضر نميشدند. ايشان فرمودند: به ما وعده دادند، ما ميخوانيم و خدا هم به وعدهاش عمل ميکند. خدا حکيم است. باران بفرستد، باران نفرستد ما بايد بندگي خودمان را بکنيم. قميها آمدند و روز جمعهاي به سمت خاک فرج که آنوقت صحرايي بود، نظاميان خارجي هم آنجا مستقر بودند. آيت الله خوانساري نماز باران خواندند و قميها برگشتند و باران نيامد. اينجا فرصتي براي بهاييها و بي دينها پيش آمد که طعنه بزنند. ايشان فرمودند: حديث داريم اگر نماز باران خوانديد و نيامد، دوباره بخوانيد. بار دوم و سوم خواندند، بار سوم به قدري باران آمد که تا روي پلهاي رودخانه قم را باران گرفت. نقل شد جمعيتي آمدند التماس کردند که دعا کن باران نيايد. در تاريخ قم هست که آنها با سازمان هواشناسي تماس گرفتند که اين ابرهايي که در فضاي قم هست چه نوع ابري هست؟ آنها هم گزارش کردند که ابرها از نوع باراندار نيست. بعد اينطور باران باريد. چگونه از خدايي که سنتي براي ريزش باران دارد، خورشيد بايد به دريا بتابد و آب دريا بخار شود، در شرايط خاصي باران ببارد، همان خدا که آن فرمول را قرار داد به آه و دعاي بندگانش نظر ميکند. اين فعل و انفعالات را بر اين اساس جريان ميبخشد. اين ماجراي فوق العادهاي است که حاکي از نفس طيب و طاهر اين عالم بزرگوار است.
به عيد قربان رسيديم، ما در دينمان چند عيد داريم. بزرگترين آن عيد فطر، عيد قربان و عيد غدير است. عيد فطر بعد از انجام فريضه روزه است. معنايش اين است که اگر مسئوليتت را خوب انجام دادي، جاي جشن گرفتن است. کساني روز عيد فطر شادماني ميکردند، اميرالمؤمنين(ع) به آنها نهيب زد که شما روزه نگرفتيد، وظيفهتان را انجام نداديد. شادماني براي کسي است که مسئوليتش را انجام داده است. عيد قربان هم همين است. حاجيان اين ماجراهايي که تعريف کرديم، چقدر پول خرج کردند، از کار و زندگي فاصله گرفتند. مکه و مدينه آمدند، طواف کردند و سعي کردند، اين بايد جشن بگيرد. کسي که مسئوليتش را درست انجام ميدهد بايد عيد بگيرد. عيد به معنايي که لااباليگري و بزن و برقص باشد، نداريم. اگر کسي خوب درس خوانده، استاد دانشگاه خوب درس داده، کاسب خوب کسي کرده، او بايد جشن بگيرد. عيد غدير هم عيد مسئوليت پذيري است. شخصي از اميرالمؤمنين(ع) پرسيد: خوشترين روز عمر شما چه روزي بوده است؟ فرمود: عيد غدير، که پيامبر مسئوليت رهبري جامعه را به دوش من گذاشت و اين عيد دارد. عيد انجام تکاليف، عيد مسئوليت پذيري! هرکس مسئوليتش را خوب انجام ميدهد بايد شادماني کند. آنهايي که کوتاهي کردند بايد گريه کنند. براي آنها عيد نيست.
بعد از ظهر روز دوازدهم ذي الحجه حاجيان باز راهي مکه ميشوند. اينبار متفاوت با قبل است، قبل هنوز معرفت آنچناني نداشتند، شعور نداشتند و درک بالايي نداشتند، اين دفعه گناهانشان ريخته شده است. پاک و طاهر شدند. دوباره مسجدالحرام ميآيند و پروانه وار دور کعبه طواف ميکنند. همان کار قبلي را تکرار ميکنند. بعد هم نماز طواف ميخوانند پشت مقام ابراهيم و بعد سعي صفا و مروه انجام ميدهند و بعد تقصير ميکنند. حالا حاج آقا و حاجيه خانم شدند. با بار مسئوليت سنگين به شهر و کشورشان برميگردند. از کارهاي خوبي که رواست داشته باشند تعريف کردن سفر است. خاطره نقل کنند. در احاديث داريم به ديدن حاجي برويد. حاجي وليمه بدهد. سفره بياندازد به دور از تجملات. در کشور ما يکي از آفتهاي سفر حج، گاهي از روي چشم و هم چشمي غذاهاي متنوع و بريز و بپاش هست. اگر کدورتي و رنجيدگي خاطر از کسي هست همديگر را ببخشند و زيارت قبولي بگويند. حاجي مشاهدات خودش را تعريف کند و انگيزه ايجاد کند کساني تصميم بگيرند سال بعد براي اين سفر ثبت نام کنند. الآن با کوله باري از تجربه وارد شهرش شده، بگويد: زندگي من با قبل از حج بايد فرق کند. به ياد همشهريها، فقرا، يتيمان باشم و اينها سوغاتهايي است که از آنجا آوردم. وگرنه اگر فرق نکند مثل کسي است که نماز ميخواند و فرقي نميکند. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنکبوت/45) کسي که نماز ميخواند دنبال فحشاء و منکر هست. آن چه نمازي است. حج هم يک عبادتي است که بايد تأثيراتش را خود حاجي از خدا بخواهد.
شريعتي: وقتي صحبت از منا ميشود يک خاطره تلخ در اذهان تداعي ميشود، خاطره جان باختن همه آنهايي که در حادثه منا جان باختند و مسافر الي الله شدند. انشاءالله خداوند رحمتشان کند. در روز شهادت امام باقر دعا ميکنيم که انشاءالله همه آنها با انبياء و اولياء محشور شوند. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي بهشتي: اميرالمؤمنين(ع) فرمود کساني در ثواب جنگ جمل شريک هستند که اينجا نيستند. خدايا ما را در ثواب حج حاجيان بيت الله الحرام شريک بفرما. سفر آنها را بي خطر، پر ثمر، پر شکوه و مقبول تقدير بفرما. اين سفر را قسمت و روزي همه علاقهمندان بفرما. بچههاي ما را خوبتر از ما تربيت بفرما.
شريعتي:
ساحت مستجاب سجاده بندگي را تو يادمان دادي
دل ما شد اسير چشمانت، دلمان را به آسمان دادي
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»