اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-04-31-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي- اهداف سفر از ديدگاه تعاليم دين مبين اسلام


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اهداف سفر از ديدگاه تعاليم دين مبين اسلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 31- 04-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شريعتي: سلام عليکم و رحمة الله. سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. ايام نوراني دهه کرامت را به همه شما تبريک مي‌گويم. پيشاپيش فرا رسيدن ميلاد با سعادت مولايمان امام رضا(ع) به همه شما تبريک مي‌گويم. انشاءالله بهترين‌ها در اين روزها براي همه شما رقم بخورد و انشاءالله زيارت مشهد الرضا نصيب همه شما شود. در محضر حاج آقاي بهشتي نازنين هستيم، سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان خوب برنامه سمت خدا و شنوندگان راديو قرآن و کساني که در آينده اين برنامه را مي‌بينند و مي‌خوانند، سلام مي‌کنم و براي همه آرزوي صحت و سلامت و خوشبختي دارم. مخصوصاً براي جوان‌هايي که در اين روزها ازدواج مي‌کنند و براي بيماران طلب شفاء مي‌کنيم و از خدا مي‌خواهم اين گفتگوها را همراه با نور و خير و رشد قرار بدهد.
شريعتي: امروز حاج آقاي بهشتي قرار هست از سفر و مسافرت براي ما بگويند. مشتاق هستيم بحث امروز شما را بشنويم.    
حاج آقاي بهشتي: سعي مي‌کنم در برنامه‌ها در حد توانم ابتدا سراغ قرآن بروم. اين چيزي است که استاد عزيزم حاج آقاي قرائتي به من آموخته که تبليغ قرآن محور را پيگيري کن. در قرآن تقريباً سي و چند نوع سفر گزارش‌اش آمده است. سفر خوشايند انسان‌هاست. از کتاب‌هايي که معمولاً تا قرن‌ها مي‌ماند يکي سفرنامه‌هاست. چون در آن تنوع و تازگي است. همه دوست دارند چه آنهايي که سفر مي‌روند و چه آنهايي که نمي‌روند. امروز مي‌خواهيم به اهاف سفر بپردازيم. خداوند حکيم است يعني اين جهان را براساس حکمت و انسان را براساس حکمتي آفريده است. برنامه‌هايي که در کتاب‌هاي آسماني آورده است براساس حکمت قوانين را آورده است. به ما فرموده: کارهاي شما حکيمانه باشد. غذا مي‌خوريد، ورزش مي‌کنيد، سفر مي‌رويد، هدف شما چيست؟ در قرآن سي و چند نوع هدف آمده که من پنج نوع هدف را انتخاب کردم.
مهم‌ترين آن سفر براي عبادت است که در فصل حج، در برنامه مستقل خواهم گفت. زيارت، عبادت را جدا خواهم گفت. امروز پنج هدف ديگر را که در دين و آيات قرآن و در سيره پيامبر و ائمه وجود دارد. اولين هدف تفريح است. سفر به قصد تفريح، ما انسان‌ها آميزه‌اي از جسم و روح هستيم. جسم ما نيازمند تفريح و نشاط هست. ممکن است کساني باشند که امکان سفر رفتن نداشته باشند ولي نهادهايي که با سفر مرتبط هستند مي‌گويند: در فصل تابستان چند ده ميليون سفر صورت مي‌گيرد. قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» (قصص/77) دنبال آخرت برو، در بسترهايي که خدا به تو امکاناتي داده است. «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» درست است گفتيم آخرت اما نصيبت را از دنيا فراموش نکن. اميرالمؤمنين(ع) در تفسير اين آيه اينطور توضيح دادند که نصيبت را فراموش نکن يعني از سلامتي، از فراغت، از قوت، از جواني و شادابي‌ات استفاده کن در مسير آخرت. با گناه آلوده نباشد، در مسير کمال انسان باشد. امامان ما گاهي تفريح مي‌رفتند، «نُزهَه» يعني رفتن به جاهاي سر سبز و خرم. ائمه ما گاهي به باغ مي‌رفتند. بيرون از شهر مي‌رفتند. به دوستانشان توصيه مي‌کردند.
از امام رضا(ع) و پدر بزرگوارشان موسي بن جعفر(ع) حديثي است که فرمودند: تلاش کنيد و وقت خودتان را به چهار قسمت تقسيم کنيد. «اجْتَهِدُوا فِي أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ» برنامه‌ريزي داشته باشيد و وقت خود را به چهار قسمت تقسيم کنيد. «سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ» يکي براي خدا، نماز و دعا و قرآن، «وَ سَاعَةً لامْرِ الْمَعَاشِ» قسمتيبراي تأمين زندگي و کسب و کار، «وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الاخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ» بخشي براي ارتباطات، تا ما کامل باشيم و ديگران عيوب ما را بگويند و ما آن را رفع کنيم. اسلام روي صله رحم خيلي اصرار دارد. «وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ» (تحف العقول، ص 409) يک قسمت را ما تفريحات سالم نام نهاديم. يا برندي در دنيا به نام «حلال» رسم شده است. مسيحي و يهودي الآن حلال را مي‌فهمند و مي‌دانند مربوط به مسلمان‌هاست. اول در مورد خوردني‌ها بوده و الآن توصيه پيدا کرده، تا در رسانه مطرح مي‌شود همه مي‌دانند در مورد مسلمان‌هاست. لذت باشد و حرام نباشد. حرام نباشد يعني اختلاط دختر و پسر و زن و مرد نباشد. در چهارچوبي باشد که خدا براي ما تعيين کرده و گناه و غيبت در آن نباشد.
در خاطرات حضرت امام خميني هست که فرمود: ايشان جمعه‌ها را در ايام طلبگي براي تفريح مي‌گذاشت. اين بسيار طلبه درس‌خواني بود اما جمعه‌ها، دوستان هم خيلي خوششان مي‌آمد با ايشان باشند. ايشان مي‌فرمود: هرکس مي‌خواهد در اين گروه بيايد چند شرط دارد، يکي نمازمان را اول وقت بخوانيم، يکي غيبت نکنيم. چهارچوب را رعايت کنيم، تفريح و لذت باشد ولي گناه نباشد. تفريحات ديگر، در حديثي امام صادق(ع) فرمود: تفريح مي‌تواند يکي از اين چيزها باشد که خود اينها هم جاي گفتگو دارد و يکي سفر است. فرمود: تفريح يکي از اين چيزهاست. يکي «المشي» يعني پياده روي، بيشترين ورزش پيامبر پياده روي بود. انسان نشاط پيدا مي‌کند. 2- سوارکاري، سوارکاري در قديم با اسب و شتر بوده است. الآن ديگر موتورسواري و کشتي سواري و هواپيما سواري است. 3- شنا کردن، 4- نگاه به سبزي؛ از جاده‌هايي که خيلي شلوغ است جاده‌هايي است که سر سبز است. استان گلستان، مازندران، مسيرهايي که بين شهرکرد و خوزستان هست. سلسله کوه‌هاي زاگرس که جنگل‌هاي بسيار زيبايي دارد. چشم ما قوتش در سايه ديدن است. ديدن دريا توصيه شده، ديدن آسمان توصيه شده است. ديدن درختان و سبزه‌ها توصيه شده است. گاهي شب در جاده هستيم ولي چيزي را نمي‌بينيم. اينها را بايد در برنامه‌ريزي سفر رعايت کنيم. فصلي را براي ديدن جنگل بگذاريم. خوردن و آشاميدن هم دو تا از تفريحات است، حتي سفر نيم روزه، هرکسي هر غذايي به وسع خودش بردارد و خوش بگذراند. استحمام را فرمودند که تفريح خوبي است. معاشرت با خانواده، زن و شوهر وقتي را با هم باشند. اينها از تفريحاتي است که امام صادق(ع) فرموده است. بعضي از کشورهاي اروپايي کارکنان دولت را الزام مي‌کنند که سالي چند روز براي تفريح به سفر بروند تا انرژي و نشاط بگيرند و کار بهتري را عرضه کنند. اين هدف اول که تفريح بود.
هدف دوم که هدف مهمي است طبيعت‌گردي است. سوره عنکبوت آيه 20 مي‌فرمايد: «قُلْ سِيرُوا فِي‏ الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ» سفر کنيد ببينيد آفرينش از کجا آغاز شد. همين جنگل‌ها، اين درختان را چه کسي کاشته است؟ از چه زماني و طراح چه کسي بوده است؟ معمار کيست؟ ناظر کيست؟ درختان متفاوت از کجا پيدا شده است؟ چند هزار پرنده متفاوت در آسمان است، رهبري اينها با چه کسي است؟ اين چند هزار پرنده با فرم خاصي پرواز مي‌کنند. اين خلقت از کجا آغاز شده است؟ ما الآن در کشورمان طبيعت گردي داريم، اما طبيعت گردي قرآني با طبيعت‌گردي مرسوم جهان متفاوت است. اينها را فلش‌هايي ببيني به سمت خدا، به گنجشک نگاه مي‌کني خدا را ببيني.
شريعتي: به قول سلمان هراتي جهان قرآن مصور است که آيه‌هايش به جاي اينکه نشسته باشند، ايستاده‌اند.
حاج آقاي بهشتي: اين نگاه توحيدي است. در کشور ما زيبايي‌هاي طبيعت زياد داريم. اما طوري تربيت نشديم که اين طبيعت را نگاه مي‌کنيم، وقتي برگشتيم انس ما با خدا، رابطه ما با خدا گرمتر شده باشد. ما در اين زمينه فقر داريم. ما موزه‌هاي حيات وحش داريم. در استان‌هاي مختلف مثل اصفهان پاغ پرندگان هست، در تهران باغ پرندگان هست، در همدان موزه حيات وحش هست. مربياني بايد باشند که بيايند توضيح بدهند. چند گونه حيوان دارد، زاد و ولدشان چگونه است؟ در کجا زيست مي‌کند؟ خلقت او چه شگفتي‌هايي دارد؟ قرآن مي‌فرمايد: به شتر نگاه کنيد، «كَيْفَ‏ خُلِقَتْ» (غاشيه/17) چگونه خلق شده است؟ اين را بايد يک استاد محيط زيست بيايد توضيح بدهيد. مراکزي داريم که براي نجوم است. اساتيدي باشند اين بعد قصه را توضيح بدهند. وقتي به نشانه‌ها مي‌نگريم صاحب نشان را هم ببينيم. يکوقتي در تهران يک گروهي بودند سفرهاي شبانه را طراحي کرده بودند. جمعي را به اندازه يک اتوبوس ثبت نام مي‌کردند و نزديک تهران مي‌رفتند، مثل ورامين و پاکدشت، تلسکوپ هم مي‌بردند، اول اينها را با دنياي ستاره‌ها آشنا مي‌کردند. بعد هم با سليقه چند موضوع ديني مثل پيدا کردن قبله از راه ستاره، يا وقت نماز را بيان مي‌کردند. سيصد هزار منظومه فقط در کهکشان راه شيري هست. قرآن مي‌فرمايد: همه را براي تو درست کردم. معلوم مي‌شود من خيلي مهم هستم ولي غافل هستم و از جهان بالا خبر نداشتم. آنوقت خدا آنها را براي من درست کرده چه فايده‌اي براي من دارد؟ من چه نقشي را بايد ايفا کنم؟ در طبيعت گردي حشره شناسي هست، گياه شناسي هست، خاک شناسي هست، آب شناسي هست. چند سال است در کشور ما در خليج فارس کشتي‌هايي راه اندازي شده و سفرهاي دريايي هست که اينها بايد خيلي زياد شود.
در قم طلبه بوديم، يکي از دانشگاهي‌ها آمد و ما گفتيم: رشته شما چيست؟ گفت: بيابان شناسي، گفتيم: بيابان چيزي ندارد. گفت: من حاضر هستم شما را 24 ساعت به بيابان‌هاي قم ببرم، شگفتي‌هاي اين بيابان‌ها را به شما نشان بدهم. فکر نمي‌کرديم بيابان اينقدر ديدني باشد. ما رفتيم و مشغول توضيح دادن در مورد مارها بود، يکباره من لاي بوته‌اي ماري ديدم. اول فکر کردم مار است بعد ديديم ماري پوست انداخته و اين پوست مار است. يکي از اهداف سفر همين طبيعت‌گردي است. ما به اتفاق خانواده به مشهد مي‌رفتيم به جنگل گلستان رسيديم. ديديم گروهي از دانش ‌آموزان يک فعاليتي را انجام مي‌دهند. من ديدم مربي به آنها گفته با برگ درختان کلکسيوني از برگ درست کنيد. اينها هم نبال برگ‌هاي متنوع بودند، چقدر تنوع برگ داريم. در کنار درياي مازندران گروهي از دانش آموزان را ديديم که مطلب مي‌نوشتند. مربي گفته بود غروب خورشيد را توصيف کنيد. ما براي دانش‌آموزان، دانشجويان و عموم مردم نيازمند اين هستيم. چه نهادي متکفل اين کار است؟ سازمان محيط زيست يا ميراث فرهنگي؟ اينها با بروشور، کليپ‌، بايد ذهن‌هاي بنده‌هاي خدا را عمق ببخشند. البته قيمت سفر هم مؤثر است. اگر قيمت سفر کم شود مريضي و افسردگي هم کم خواهد شد. نشاط زياد مي‌شود. نشاط زياد شود خوب درس مي‌خواند و کار مي‌کند. طبيعت‌گردي يکي از اهداف سفر است که فوق العاده در ابعاد ديگر زندگي تأثير گذار است. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِه‏» (عبس/24) فرض کنيد الآن ما در حال سفر هستيم، در راه يک نان مي‌خريم. همين نان از کجا پديد آمده است؟ «أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا» (عبس/25) ما از آسمان آب فراوان ريختيم. «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا» کاري کرديم زمين اين آب را بمکد. «فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا» (عبس/27) دانه را رشد داديم و رويانديم. «وَ عِنَباً وَ قَضْباً» انگور و سبزي، «وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا» الآن يک نان سر سفره است ولي همين نان را قرآن مي‌گويد: سر نخ را نگاه کن، از باران شروع شد. باران هم چه فعل و انفعالاتي دارد. اين طبيعت‌گردي را با الهام از قرآن بايد شيرين و آسماني کنيم. طبيعت‌گردي در ايران بايد با جهان متفاوت باشد. ما به دنيا بايد اين درس را بدهيم. قرآن اين نوع طبيعت‌گردي را، تا به نان نگاه مي‌کنيم ما را به سمت سرچشمه مي‌برد. ما باران را فرستاديم. ما زمين را شکافتيم. ما گياه را رويانديم. اين کاري است که ما بايد انجام بدهيم.
هدف سوم تجارت است. مسافرت به قصد تجارت؛ سوره‌اي است که همه مردم ما حفظ هستند. «بسم الله الرحمن الرحيم، لِإِيلافِ‏ قُرَيْشٍ، إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ» (قريش/1و2) حاج آقاي قرائتي مي‌فرمايد: هزار و چند صد سال پيش يک قومي، يک قبيله‌اي سفر مي‌کردند. براي چه خدا اين را براي ما آورده است؟ تا به ما بفهماند اين جا به جايي برکت دارد. ما در يک جلسه مي‌خواهيم در مورد آثار و فوايد سفر صحبت کنيم. اين جا به جا شدن‌ها چه برکات مادي و معنوي دارد. قريش الفت پيدا کردند. قريشي که يک سفر زمستاني داشتند، يک سفر به يمن داشتند، يک سفر هم به شمال منطقه شامات و فلسطين داشتند. کالاهايي را براي فروش مي‌بردند و کالاهايي را هم مي‌خريدند. سفر به قصد تجارت سخت‌تر است. چون تجارت دو نوع است يکي در شهرمان تجارت کنيم، کسب و کار و خريد و فروش، اين آسان است. اما وقتي تجارت در سفر شد دلواپسي دارد. مثلاً با کشتي بار را تا کره شمالي يا جنوبي ببرد، اينکه به سلامت برسد و حادثه‌اي پيش نيايد. قرآن سفر به قصد تجارت را توصيه مي‌کند. پيامبر قبل از پيامبري دو سفر تجاري داشته است. در سوره مبارکه مزمل سفر تجاري را با سفر جهاد کنار هم گذاشته است. ما زياد شنيده‌ايم کسي که براي تأمين زندگي تلاش مي‌کند، مثل کسي است که در راه خدا جهاد مي‌کند. «الکاد لعياله کالمجاهد في سبيل الله» در سوره مزمل آيه 20، سفر براي جهاد در راه خدا را و سفر براي تجارت را کنار هم آورده است تا بفهماند ارزش دارد يک مسلمان که بازرگاني مي‌کند و واردات و صادرات دارد، دلواپسي دارد ارزش دارد. مي‌فرمايد: «وَ آخَرُونَ‏ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ» ديگراني هستند که در زمين سفر مي‌کنند، «يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» به دنبال لطف خدا هستند تا سودي گيرشان بيايد. دنبال کسب حلال بودن هم ارزش مادي دارد که زندگي‌اش را مي‌گذراند و هم ارزش معنوي دارد.
من دنبال اين بودم که ببينم تأثيراتي که تجار مسلمان در تاريخ داشتند را پيدا کنم. کتابي به نام «اطلس جهان اسلام» قرن به قرن گفته در جغرافياي جهان، کجاي جهان مسلمان‌ها هستند، کجاهاي کره زمين به اسلام يا تشيع گرويدند و چه کساني باعث و باني آن بودند؟ بسياري از مناطق جهان که مسلمان شدند، بازرگانان مؤسس آن بودند. شيرازي‌ها به تانزانيا و زنگبار رفتند، اسلامي که در آن مناطق هست از اينهاست. اسلامي که در زنگبار هست مرهون شيرازي‌هاست. آرام آرام اين بازرگانان علما را هم همراه خودشان بردند. گفتند: جمعي آنجا مسلمان يا شيعه هستند، ولي عالم و پيشنماز نداريم. فتوا دهنده نداريم. يا در چين، شهيد مطهري در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» مي‌فرمايد: بزرگترين سهم را در مسلماني چيني‌ها که بيش از هشتاد ميليون مسلمان در چين است، اين را تجار و ايراني‌ها داشتند. بخش بزرگي مرهون بازرگانان قزوين است. از دو راه ايراني‌ها به چين مي‌رفتند، يکي از راه خشکي، يکي از راه دريا که سواحل خليج فارس از راه دريا مي‌رفتند. من از حاج آقاي قرائتي شنيدم که مسلمانان چين نيت نمازشان را به زبان فارسي مي‌گويند. چهار رکعت نماز ظهر به جا مي‌آورم قربة الي الله! در بعضي مساجد همين نيت را به زبان فارسي نوشته و آنها هم به بچه‌هايشان مي‌آموزند. هشت قرن گذشته و الآن جمعيت ميليوني مسلمان‌ها که در چين هستند يک جمع بازرگاني اين بنيان را گذاشتند.
يکوقتي من گفتم: آقاي قرائتي اتاق بازرگاني برويم. ببينيم الآن اتاق بازرگاني ايران در زمينه فرهنگي چه کار مي‌کند؟ ايشان هم استخاره کردند و خوب آمد. آنوقت آقاي دکتر نهاونديان رئيس اتاق بازرگاني بودند. آقاي دکتر نهاونديان از آمدن آقاي قرائتي متحير بودند. ايشان گفتند: من نه اهل صادرات و واردات هستم. من براي اين آمدم که ببينم شما براي مسائل فرهنگي برنامه داريد؟ بازرگانان ايراني که به اقصي نقاط جهان مي‌روند يا بازرگانان خارجي که وارد ايران مي‌شوند. ما براي اينها فکري کرديم. نظام و کشور و گذشته و دين‌مان را معرفي کنيم؟ يا بازرگاني که از اينجا کالا مي‌برد، به اروپا و آسيا رفت و آمد مي‌کند. مسأله سفر که بخواهيم و نخواهيم صورت مي‌گيرد. اين رنگ خدايي دادن به سفرها مهم است.
مستندي تلويزيون نشان مي‌داد که يک عالمي از قم به تايلند رفته است. سيصد سال قبل رفته بود. قبل از اين عالم بازرگاناني رفته بودند و بعد اين عالم را بردند. الآن گنبد و بارگاهي آنجا دارد و دستيار پادشاه تايلند است. صاحب تفکر و ايده بوده است. يعني اين نوع سفرها يا سفرهاي داخلي، علاوه بر اينکه کالا را منتقل مي‌کنيم، افکار و عقايد و فرهنگ را منتقل کنيم. سفر به قصد تجارت! سوره نحل آيه 14 مي‌فرمايد: «وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ» او خدايي است که دريا را در اختيار شما قرار داد، «لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا» تا گوشت تازه ميل کنيد. بخش زيادي از گوشت تازه از درياست. «وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً» غير از ماهي که از دريا مي‌گيرند، زير آلات مثل مرواريد، سنگ‌هاي قيمتي هم از دريا استخراج مي‌کنيد. «تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ» از شگفتي‌هاي دريا اين است که دماغه کشتي آب‌ها را مي‌شکافد «وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» يکي هم براي اينکه درآمد کسب کنيد، «وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» شايد شکرگزار خدا باشيد. الحمدلله بگوييد. اين رنگ خدايي دادن به سفر است. سفر به قصد تجارت خيلي قصه دارد. من سفر کردم، دلواپسي و دلهره داشتم، سود هم کسب کردم، يک کار فرهنگي هم کردم. ماه محرم به آلمان رسيدم، رفتيم ببينيم شيعيان آلمان چه آداب و رسومي دارند؟ آنجا همفکري کرديم و چند ايده مطرح کرديم، آنها پسنديدند و بنا شد يک تبادلي داشته باشيم. کارهايي که بازرگانان در طي قرن‌ها انجام دادند فوق العاده است. جاهايي که کارهاي فرهنگي شده يک پس زمينه‌اي دارد. بايد ديد سرنخ چيست؟ خيلي از اينها بازرگانان هستند، تجار مسلمان هستند، عشق به اهل‌بيت را در تايلند برده آن عالم قمي و سيصد سال است هرسال مثل قم عزاداري مي‌کنند.
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم. صحبت از سفر شد، انشاءالله رويکرد مسافرت‌هايمان را عوض کنيم، انشاءالله دولت هم از سفرهاي هموطنان عزيز ما حمايت کنند و مسافرت‌ها تسهيل شود، مخصوصاً سفر به اماکن ديدني کشورمان و از جمله سفرهاي زيارتي، خيلي‌ها هنوز هستند گنبد و بارگاه حضرت رضا(ع) و حضرت معصومه(س) را نديدند. قرار گذاشتيم اگر در اطرافمان کساني را مي‌شناسيم که هنوز مشهد نرفتند، آستين همت را بالا بزنيم و آنها را راهي کنيم و قطعاً دعاي خير آنها در حق ما مستجاب خواهد شد. اما اگر به هر دليلي اين شرايط مهيا نيست، قرار است در  برنامه سمت خدا همانند سالهاي گذشته اين اتفاق بيافتد که باني شوند و دوستانمان را راهي مشهد کنند. ما درخواست مي‌کنيم از روحانيون عزيز و گرانقدر، ائمه جماعات و مبلغين عزيز که آنها اگر از مسجد محل، دوستان و همسايه‌ها کساني را مي‌شناسند که تا به حال مشرف نشدند، به سايت ما مراجعه کنند و ثبت نام را انجام بدهند که کارهاي بعدي را ما انجام خواهيم داد. براي اطلاعات بيشتر به سايت ما مراجعه کنيد. امروز صفحه 388 قرآن کريم، آيات 22 تا 28 سوره مبارکه قصص را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ‏ «22» وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ «23» فَسَقى‏ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24» فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «25» قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ «26» قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «27» قالَ ذلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَلى‏ ما نَقُولُ وَكِيلٌ «28»
ترجمه: و چون (موسى) به سوى مدين روى نهاد، گفت: اميد است كه پروردگارم مرا به راه راست هدايت فرمايد.و چون موسى به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در اطراف آن ديد كه به سيراب كردن (چهار پايان خويش) مشغولند و در كنار آنان به دو زن برخورد كه مراقب بودند (تا گوسفندانشان با گوسفندان ديگر مخلوط نشوند. پس موسى جلو رفته و به آنان) گفت: منظور شما (از اين كناره‏گيرى) چيست؟ گفتند: ما (براى پرهيز از اختلاط با مردان، گوسفندان خود را) آب نمى‏دهيم تا اين‏كه همه‏ى چوپانان خارج شوند و (حضور ما در اين‏جا براى آن است كه) پدر ما پيرمردى كهنسال است. پس (موسى گوسفندانشان را) براى آنان آب داد، سپس رو به سوى سايه آورد و گفت: پروردگارا! همانا من به هر خيرى كه تو برايم بفرستى نيازمندم. پس (چيزى نگذشت كه) يكى از آن دو (زن) در حالى كه با حيا وعفّت راه مى‏رفت به نزد او آمد و گفت: همانا پدرم از شما دعوت مى‏كند تا مزد اين‏كه براى ما آب دادى به تو بپردازد. پس همين‏كه‏موسى به نزد آن پدر پير (حضرت شعيب) آمد و سرگذشت خود را براى او بازگو كرد، او گفت: نترس، تو از (دست) گروه ستمگران نجات يافتى. يكى از آن دو (دختر، خطاب به پدر) گفت: اى پدر! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى كه (مى‏توانى) استخدام كنى، شخصِ توانا و امين است. (حضرت شعيب به موسى) گفت: من قصد دارم تا يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم بر اين (شرط) كه هشت سال براى من كار كنى و اگر (اين مدّت را) به ده سال تمام كردى، پس (بسته به خواست و محبّت) از ناحيه توست و من نمى‏خواهم كه بر تو سخت گيرم، بزودى به خواست خداوند، مرا از صالحان خواهى يافت. (موسى پيشنهاد شعيب را پذيرفت و) گفت: اين (قرارداد) بين من و تو (برقرار شد، البتّه) هر كدام از دو مدّت را كه به انجام رساندم، پس ستمى بر من نخواهد بود، و خداوند بر آنچه ما مى‏گوييم (گواه و) وكيل است.
شريعتي: نماز يکشنبه‌هاي ماه ذي القعده فراموش نشود. دستور آن را دوستان ما در کانال برنامه قرار خواهند داد. خبري را امروز شنيدم که شايد يازده نفر از پاسداران و بسيجيان ما که در مرز خدمت مي‌کردند به شهادت رسيدند. به خانواده‌هايشان تسليت مي‌گوييم. همينطور مطلع شديم حضرت آيت الله مرتضي تهراني برادر مرحوم آقا مجتبي تهراني به رحمت ايزدي پيوستند. انشاءالله روحشان شاد باشد و مهمان سفره اهل‌بيت باشند. از مرحوم شيخ احمد کافي بشنويم که اين هفته قرار است از ايشان     صحبت کنيم.
حاج آقاي بهشتي: دو نکته کوتاه را بايد عرض کنم که يکي سفرهاي تبليغي ايشان است. مرحوم کافي از سي روز، بيست روز در سفر تبليغي بودند. از اين شهر به آن شهر مي‌رفتند. صوت صحبت‌هاي ايشان هست که مي‌فرمودند: خسته شدم اي امام زمان در اين جاده‌ها از بس به عشق تو از اين شهر به آن شهر رفتم. نکته ديگر مسأله دعاي ندبه است که حقيقتاً يک نوع عشق بازي با امام زمان(ع) هست. ايشان از کساني بود که در ترويج اين دعا خيلي مؤثر بود.
يکي ديگر از هدف‌هاي سفر، خدمت است. ما خوشبختانه اول انقلاب نهادي را به نام جهاد سازندگي داشتيم. من طلبه جواني بودم و يادم هست به روستاها رفتيم و براي مدرسه سازي با عشق و شور و انگيزه کار مي‌کرديم. چند سالي هست الآن گروه‌هاي جهادي راه افتاده است، دانشجو و دانش‌آموز بدون اينکه نياز داشته باشند براي کسب درآمد راه مي‌افتند به مناطق محروم يا زلزله زده و نيازمند با عشق حتي در تعطيلات نوروز هم مي‌روند. در سوره مبارکه کهف ماجرايي نقل شده از شخصيتي به نام ذوالقرنين، قرآن مي‌فرمايد: خدا اسباب و وسايل زيادي در اختيار او قرار داد. براي سفر جهادي، براي خدمت و سازندگي در قرآن يک نمونه ذوالقرنين است. سه سفر داشته يکي به غرب، يکي به شرق، يکي به شمال. سفر سوم منطقه‌اي است کوهستاني که وقتي به آنجا رسيد اهالي محروم آنجا آمدند و گفتند: دشمناني داريم که اينها فساد مي‌کنند، شما بيا بر ما منت بگذار، امکانات از ما و مديريت از شما. تخصص از شما! همين کاري که دانشجويان عزيز ما مي‌کنند و به اردوهاي جهادي مي‌روند. ذوالقرنين مردم را فراخوان داد و فرمود: تکه‌هاي بزرگ آهن بياوريد. نيروي انساني و وسايل از آنها بود و بنا شد سدي بسازند تا از نفوذ دشمنان و مفسدين جلوگيري کنند. تکه‌هاي آهن را بين دو کوه قرار دادند و بعد ايشان فرمودند: حرارت زيادي لازم است تا اين آهن‌ها به هم جوش بخورد. مس‌هايي را فراهم کردند براي اينکه اين آهن زنگ نزند. مس ذوب شده را روي آن آهن‌ها کشيدند. سد نيرومندي درست شد، ساخت سد که به پايان رسيد، گفت: اين از لطف خدا بود. به جاي اينکه بگويد: من بودم چنين کردم، گفت: اين رحمت خدا بود که من توانستم چنين خدمتي را بکنم. آيات 83 تا 99 از سوره کهف که ما به همين اندازه بسنده مي‌کنيم. خانواده‌هايي هستند که نياز ندارند وقتي بچه‌هايشان را در چنين اردوهايي مي‌بينند، گاهي غصه هم ممکن است بخورند اما اخلاص و نيتي که ريشه‌اش همين انقلاب است که اين روحيه را ايجاد کرده است.
هدف پنجم، مطالعه تاريخ است. قرآن کريم پس از اينکه قصه يوسف را نقل مي‌کند، مي‌فرمايد: برويد سفر کنيد. هم سفر کنيد دستاوردهاي نيکان را بررسي و مطالعه کنيد و هم سفر کنيد نتايج کار مکذبين و مفسدين را الهام بگيريد. سوره يوسف آيه 109 اينطور شروع مي‌شود «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ‏ قَبْلِكَ‏» مخاطب پيامبر اسلام است، ما نفرستاديم قبل از تو «إِلَّا رِجالًا» شخصيت‌هايي را «نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى» به آنها الهام کرديم و وحي فرستاديم از سرزمين‌هاي حاصلخيز مثل مصر، مصر سرزميني است که داراي تمدن است. «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» چرا مردم سفر نمي‌کنند؟ «فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» تا بنگرند قبلي‌ها، تمدن‌هاي قبل و انسان‌هاي قبل، کساني که آمدند. «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ» اين مثبت بود. منفي‌اش را در سوره آل عمران آيه 137 مي‌فرمايد: «قَدْ خَلَتْ مِنْ‏ قَبْلِكُمْ‏ سُنَنٌ» قبل از شما فرهنگ‌هايي بود. «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» سفر کنيد «فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين‏» ببينيم آنهايي که حرف انبياء را دروغ مي‌شمردند چه سرانجامي داشتند؟ يا در سوره حج آيه 46 فرمودند: «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها» اين از آثار سفر است. آيا سفر نمي‌کنند تا دلهايي که حقايق را درک کند پيدا کند؟ يا گوش‌هايي که صداها را، مثلاً شيراز مي‌رويم، صدايي نيست ولي صداهايي به گوش ما مي‌رسد از قرن‌ها دورتر که حرف‌هايي براي ما دارند و پيام‌هايي دارند.
امروز درباره‌ي سفر و مسافرت گفتيم. يک کساني هستند حوصله سفر ندارند. خانواده‌هايشان گلايه مي‌کنند، فقط دليل بي پولي نيست. درست است وضع معيشت ما مشکل پيدا کرده است. اما گاهي بي حوصله هستند. خانواده احساس کنند در تابستان به اتفاق مرد خانه دو سه سفري رفتند ولو نيمي از روز، کمر ببنديم، قرآن امر مي‌کند که اي پيامبر به مسلمان‌ها بگو سفر کنيد. معلوم است سفر برکاتي دارد.
شريعتي: به امام مهرباني‌ها، امام رضا(ع) سلام کنيم.