اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-03-20-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي - تقواي الهي در قرآن کريم ( تقوا در بازار و محل کسب)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقواي الهي در قرآن کريم (تقوا در بازار و محل کسب)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 20- 03-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي بسيار نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. طاعات و عبادات شما قبول باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم، من هم از خداوند مي‌خواهم طاعات و عبادات و احياء و انفاقات و صدقات و راهپيمايي روز قدس را از همه قبول بفرمايد و همه ما را جزء کساني که دريافت کننده جوايز در روز عيد سعيد فطر هستند، قرار بدهد و اين گفتگوها را موجب خير و رشد و نور براي همه ما قرار بدهد.
شريعتي: انشاءالله، قدر اين روزهاي باقيمانده را بدانيم. ديگر کم کم اين سفره دارد جمع مي‌شود، اين سفره ضيافت به صرف رحمت و برکت و مغفرت، انشاءالله قدر لحظه لحظه‌اش را بدانيم تا به عيد فطر برسيم و انشاءالله يک سال جديد معنوي را آغاز کنيم. مسأله شرعهي و فقهي امروز را بفرماييد و بعد وارد بحث امروز شويم.
حاج آقاي بهشتي: مسأله مهمي که زياد پيش مي‌آيد، هم در خانه‌ها و هم در بيمارستان‌ها براي بيماران، نمازگزار به سمت قبله بايد نماز بخواند. تا مي‌تواند ايستاده، اگر نتوانست نشسته، اگر نتوانست خوابيده، سؤال اين است که چطور بايد به سمت قبله بخوابيم؟ چند مدل مي‌شود خوابيد. آنچه من امروز نگاه کردم و مراجع تقليد هم اتفاق دارند، اولويت اول اين است که صورت و سينه به سمت قبله باشد که بعضي هم اشتباه انجام مي‌دهند. صورت و سينه به سمت قبله به پهلوي راست، اولويت دوم صورت و سينه به سمت قبله به پهلوي چپ، ممکن است پهلوي راستش جراحي داشته باشد. مشکلي داشته باشد، درد دارد. اولويت سوم اگر اين دو حالت را نتوانست صورت و سينه به سمت آسمان و کف پا به سمت قبله باشد. من در چند بيمارستان ديدم که بيماران بيشتر حالت سوم را انجام مي‌دهند. کف پا به سمت قبله است. اين براي کسي است که نتواند. اما کساني که به هر جهت مي‌توانند بايد سعي کنند، اولويت اول به پهلوي راست، اگر نتوانست به پهلوي چپ، اگر نتوانست سينه و صورت به سمت آسمان و کف پا به سمت قبله. مستحب است خواب ما هم به سمت قبله باشد با حالت اولي که اشاره کردم. حديث داريم صورت را روي دست بگذاريم به پهلوي راست. در حديث داريم با وضو بخوابد، آيت الکرسي بخواند، تسبيحات حضرت زهرا را بخواند. خوابيدن ده ادب دارد. ولي فرم خوابيدني که ثواب دارد به پهلوي راست به سمت قبله است. ممکن است کساني بگويند: حضرت امام(ره) روي تخت بيمارستان کف پايش به سمت قبله بود. ما به آن نشسته مي‌گوييم. تخت را بالا مي‌آورند، آن همچنان نشسته نماز خواندن است. اگر خوابيده بخواهد بخواند به شکلي است که عرض کرديم.
شريعتي: به بهانه ماه مبارک رمضان در محضر قرآن کريم بوديم که فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ‏ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏» (بقره/183) تقوا مسأله روزهاي يکشنبه ما بود. نکاتي را در ذيل اين آيه شريفه اشاره کردند، تقوا در خانه، تقوا در بازار، تقوا در تعاملات و مراودات ما، بحث ما هفته گذشته ناتمام ماند. ادامه بحث را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: ابتدا مثال بزنم، چون تقوا براي جاهايي است که لغزشگاه و پرتگاه هست. فرض کنيد راننده‌اي مي‌خواهد جاده چالوس برود. يک جاده پر گردنه و پر فراز و نشيب و جذاب، جذابيت جاده باعث مي‌شود ما در دره سقوط کنيم. جاده‌هايي که دشوار هست از قبل نياز به تجربه دارد. دانش نياز دارد، مراقبت نياز دارد. بازار يک چنين جايي است. يک جاي جذاب و پر مخاطره است. چرا؟ چون صحبت پول است. خدا طوري قرار داده که پول براي ما جذاب باشد. به اين دليل سفارش زيادي دارد که در بازار تقوا زياد بايد رعايت شود. مخصوصاً کساني که مي‌خواهد شغلي را انتخاب کنند. فضاي بازار را از قبل ارزيابي کنند، اطلاعاتي که در مورد بازار هست از نظر شرعي بايد بدانند. بازار مخاطره دارد. کسي به امام صادق(ع) گفت: پسرم به سني رسيده که مي‌خواهم سر کاري باشد، شما راهنمايي بفرماييد. حضرت شغل‌هايي را که به نظر ما حلال است، ولي تذکر دادند مواظب اين شغل‌ها باشيد. مثلاً زرگري، شغل حلالي است ولي مراقبت زيادي لازم دارد. چون به ربا نزديک است يا با گرم سر و کار دارد. يا شغل سلاخي، يعني کسي که تمام وقت گردن گوسفندان را قطع مي‌کند. اين در روح او اثر مي‌گذارد. حلال است اما شغلي است که نياز به مراقبت و تقواي بيشتر دارد.
آيه‌اي است در مورد رزق که بيشتر مردم مي‌دانند. مخصوصاً مذهبي‌ها دنبال اين هستند و مي‌گويند: دعايي بگوييد رزق ما زياد شود. نيمي از آيه دوم و تمام آيه سوم سوره طلاق است. مي‌فرمايد: يک بازاري بايد تقوا و توکل داشته باشد. بقيه را به حساب خدا بگذار. «وَ مَنْ يَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» هرکس تقواي خدا را پيشه کند، يعني به خلاف و گناه مي‌رسد خويشتن داري کند. مي‌داند اين دروغ است و نبايد بگويد و خودش را نگه دارد. هرکس تقوا پيشه کند خداوند گشايش براي او مي‌آورد. «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» از يک جايي که حسابش را نمي‌کرد و پيش‌بيني نمي‌کرد، خدا به او رزق مي‌دهد. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» هرکس به خدا تکيه کند او برايش کافي است. «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً» (طلاق/3) خداوند بر کار او مسلط است. براي هر چيزي اندازه‌اي قرار داده است. رزق ما دست خداست. وظيفه ما بندگي کردن است. تقوا و توکل! اين آيات که نازل شد، کساني کار و زندگي را رها کردند و به مسجد رفتند و به عبادت و دعا پرداختند. پيغمبر پرسيد: چه مي‌کنيد؟ گفتند: شما گفتيد:  «وَ مَنْ يَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً». فکر کردند همين کافي است! نه، تقوا همان تلاش سالم است. تقوا پيشه کن، در ميدان فعاليت حضور پيدا کن ولي به سلامت. از لغزش‌ها و گناه‌ها و حرام‌ها فاصله بگير. رزق را به عهده خدا بگذار. چقدر براي من، چقدر براي شما؟ خداوند چه سهميه‌اي را در نظر گرفته است و براساس چه حکمتي، بياييم تسليم خدا باشيم. به خدا واگذار کنيم. اگر کسي تسليم خدا شد ديگر خدا بلد است خدايي کند.
نکته سوم اينکه تقواي در بازار را بزرگان ما اينطور فرمودند و مي‌توان در سه قسمت مطرح کرد. يکي در مورد شغل است. يکي در مورد محيط شغل است. سوم در مورد همکاران و مراجعان است.    در هر سه زمينه بايد تقوا را مراعات کنيم. اول شغل است، ما يک درسي داريم به نام مکاسب محرمه، يعني کسب‌هاي حرام. جوان، خانم يا آقايي که مي‌خواهد شغلي را شروع کند و وارد بازار شود، بايد اطلاعات لازم را داشته باشد. احکام بازار يا احکام تجارت يا احکام کسب و کار را بدانند. جناب آقاي فلاح زاده و ديگر دوستان زحمت کشيدند و به صورت تصويري و صوتي تهيه کردند. حتي اصناف همت کردند به صورت قانون درآوردند که اگر کسي خواست پروانه کسب بگيرد اين آموزش‌ها را الزاماً ببيند. حاج آقاي قرائتي سالهاست براي کساني که مي‌خواهند ازدواج کنند، قبل از اينکه در آن دفتر نامشان ثبت شود، اين توصيه را دارد. يک آموزش‌هايي در باب احکام و مسائل اخلاقي ببينند و بعد سراغ تالار بروند. يک بازاري مسلمان مي‌خواهد شروع به کار کند، اين آموزش‌ها را ببيند، خلاصه هست و متوسط هست و طولاني هم هست. قديم‌ها هر روز تا چند سال وارد بازار مي‌شدند، علمايي بودند صبحگاهان، گفتيم اميرالمؤمنين احکام بازار را بيان مي‌کردند. بازاريان با مسجد بازار اتصال داشتند. از جمله در مسجد بازار احکام خريد و فروش و مبادلات و داد و ستد و نسيه و نقد مطرح بود.
در احاديث هشدارهايي داريم که اگر کسي بدون اطلاع، بدون آگاهي تجارت کند به حرام خواهد افتاد. داريم «مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا» (الكافي، ج 5، ص 154) اگر کسي بدون آگاهي تجارت کند، اين در ورطه‌ي حرام خواري خواهد افتاد. نمي‌داند اين معامله حرام است، الآن در خيلي از بازارها سيستم صوتي وجود دارد. در بعضي بازارها سيستم تصويري هست. مثلاً در بازارهاي جديدي که ساخته مي‌شود همه جا تلويزيون هست. گاهي براي کالايي تبليغات مي‌کنند. مي‌توان از اين ابزار جديد استفاده کرد. مثلا گفته شود اين نوع خريد و فروش و داد و ستد حرام است يا مکروه است و بايد اين دقت‌ها صورت بگيرد. اينها مسائل مهمي است. بعد از حرام يک شغل‌هايي در اسلام هست گفتند: مکروه است، يعني نياز به مراقبت دارد. انجام ندهيم بهتر است يا بخواهيم انجام بدهيم بايد توجه     داشته باشيم. شغل‌هايي هم مستحب است. مثل زراعت، کشاورزي، شايد دليلش اين باشد به محيط کشاورزي برگردد. غير از شغل محيط شغل هم مهم است. جايي که ما روزي ده ساعت مي‌خواهيم آنجا بنشينيم و بايستيم و تنفس کنيم. شخصيت ما از چه راه‌هايي شکل پيدا مي‌کند. از طريق ديدار، شنيدار، گفتار! با يک کساني تعامل گفتاري داريم، تعامل ديداري داريم، تعامل شنيداري داريم. اين محيط در ما تأثيرگذار است.
يک کشاورز در چه محيطي کار مي‌کند؟ سر و کارش با آسمان، زمين، کوه، دريا، آب است. اينها مظاهر خدا هستند. حديث داريم همه انبياء برهه‌اي از عمرشان کشاورز بودند. روح بلندي پيدا مي‌کردند. به ستاره‌ها نگاه مي‌کردند. زرگري هم يک شغل است و کشاورزي هم يک شغل است. پيامبر عزيز ما در کوه بوده که وحي بر آنها نازل شده است. پيغمبر خيلي کوه را دوست داشتند. درون غار عبادت مي‌کرد و شب‌ها به ستاره‌ها خيره مي‌شد، محو آيات خدا مي‌شد. شغل‌هايي هستند که محيط شغل يک محيطي است وسيع، سالم، انسان را به تفکر وا مي‌دارد. علاوه بر اين يک ويژگي ديگري که کشاورزان دارند، توکلشان به خدا بيش از بقيه شغل‌هاست. دائم نگاهش به باران است. اين روحيه بندگي و عبوديت و اتصال به خدا را نشان مي‌دهد. ماهي‌گيران هم همينطور هستند. تور را مي‌اندازند و مي‌گويند: توکلتُ علي الله! گاهي يک ماهي‌گير سه تا ماهي مي‌گيرد و ديگري با همان طور ماهي بيشتري مي‌گيرد. مي‌گويد: هرکس يک رزقي دارد. خدا براي ما اين اندازه تقدير کرده است. دائم خدا خدا مي‌گويند. خانواده‌اش هم همينطور هستند. مي‌پرسيم: همسرت چه مي‌کند؟ مي‌گويد: توکل بر خدا مي‌کند.
همين نگاه به بيابان، يک حکمتي وجود دارد که همه انبياء ما بخشي از عمرشان را در بيابان بودند. يک محيط بزرگ و وسيع، مخصوصاً شب بيابان، خيره به ستارگان بودند. يا انبياء خيلي کوه را دوست داشتند. بيشتر انبياء چوپاني مي‌کردند. يک چوپان وقتي با گوسفندان سر و کار دارد، حوصله زياد پيدا مي‌کند. گاهي چوپان مي‌آيد و مي‌بيند دو تا گوسفند يا بز کم است. دوباره برمي‌گردد و مي‌بيند کنار صخره‌اي خواب است. اينها نشان مي‌دهد محيط شغل در روح ما اثر دارد. اول خود شغل حلال است يا حرام است. مکروه است يا مستحب است. بعد از شغل محيط شغل است. گاهي در يک محيطي هستيم، صداهايي که پخش مي‌شود، موسيقي‌هايي که پخش مي‌شود يا تصاويري که در آن محيط وجود دارد و من در آن محيط هستم و مجبور هستم هزار بار اين تصوير را نگاه کنم. همين شخصيت مرا مي‌سازد و ملکه مي‌شود. يا اينکه شغل من طوري است که بايد يک حرفي را تکرار کنم.
من يکسال از عمرم، قبل از انقلاب در شرکتي کار مي‌کردم که براي توزيع کپسول‌هاي گاز بود. مردم زنگ مي‌زدند که براي ما کپسول بفرست. ما هم تا گوشي تلفن را برمي‌داشتيم يک جمله را تکرار مي‌کرديم. يادم هست در خواب هم گاهي اين جمله را تکرار مي‌کردم. ما براي اين دنيا آفريده نشديم. ما براي يک جاي ديگر، يک کار ديگر، مأموريت ديگر آفريده شديم. گفتني‌هاي ما، ديدني‌هاي ما، شنيدني‌هاي ما، شخصيت ما را شکل مي‌دهد. گاهي ما را از هدف دور مي‌کند و گاهي به هدف نزديک مي‌کند. الآن مخاطبين برنامه ما به محيط کارشان دقت کنند. آن محيط فطرت خدايي و توحيدي ما را تحريک مي‌کند يا فطرت آلوده و طبع حيواني ما را تحريک مي‌کند؟ حديث داريم صبح‌ها شيطان در بازار يک صندلي مي‌گذارد، اين معنايش اين نيست که بازار جاي بدي است. معنايش اين است که بازار يک جاده مثل جاده چالوس است. حساس و پر پيچ است و لغزشگاه دارد. شيطان اعوان و انصار دارد. حزب و لشگر دارد. هوادار فرهنگي دارد. در حديث دارد که شيطان هر روز صبح در بازار مي‌آيد و يک پرچمي مي‌زند و يک صندلي مي‌گذارد و مي‌نشيند. نوچه‌هاي خودش را در بازار مي‌فرستد. اينها مي‌روند در مغازه‌ها مي‌بينند يکي را با کم فروشي، يکي با قسم، يکي با دروغ، يکي با غش، غش يعني نا خالصي، برنج خارجي را با ايراني قاطي مي‌کند. چاي خوب و بد را مخلوط مي‌کند و به فروش مي‌رساند. وقتي شيطان هر روز به بازار مي‌آيد، من چه بايد بکنم؟ مراقبت، بيداري، تقوا! تقوا اينجا معنا پيدا مي‌کند.
حديث دارد اگر کسي در بازار يک سبحان الله بگويد، ثوابش يک ميليون برابر است. يعني يک بازاري براي حراست از خودش، براي سلامت و آخرت خودش نياز به ياد خدا دارد. چون در بازار زمينه براي غفلت خيلي زياد است. دائم صحبت از پول است. صحبت سود و ضرر است، قرآن ستايش مي‌کند، «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ‏ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/37) آنها را غافل نمي‌کند. تجارت يعني معاملات بزرگ، بيع يعني معاملات کوچکتر، نه معاملات کوچک و نه معاملات بزرگ آنها را از ياد خدا و نماز غافل نمي‌کند. صداي اذان بلند مي‌شود به عشق خدا لبيک مي‌گويد. چقدر سود خواهيم کرد؟ اين در مغازه را مي‌بندد يا به شاگردش مي‌سپارد، حتي حديث داريم بازرگانان و تجار و کسبه، نماز خواندنشان با شاگردانشان را نوبتي کنند. شاگرد هم يک انسان است. روحش نياز به طراوت دارد. بگويد: من امروز فرادي مي‌خوانم و تو به مسجد برو. در آينده اين شاگرد وقتي صاحب شغلي شود، او هم به شاگردانش تعليم مي‌دهد.
براي ما در اين دنيا چيزهايي زينت داده شده است. همسر، فرزندان، دارايي‌ها، «وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَة» (آل‌عمران/14) دارايي‌هاي زياد، «وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَة» به زبان امروزي يعني ماشين، اينها جاذبه‌هاي اين دنياست. محل رد و بدل آن بازار است. در بازار برويم اما مراقب باشيم. حديث داريم اگر عبادت ده قسمت باشد، نه قسمت در کسب حلال است. حديث داريم اگر هفتاد قسمت باشد 69 قسمت در کسب حلال است. يک ميداني است که بايد وارد شويم. شهيد مطهري مي‌فرمايد: تقوا دو جور است. تقواي پرهيز، تقواي ستيز، تقواي پرهيز يعني بازار نرويم. مگر مي‌توانيم؟ ما انسان هستيم و خانواده داريم. نياز به تأمين معاش داريم. برويم در کوه زندگي کنيم و نگاه ما به کسي نيافتد، اين تقواي پرهيز است. تقواي ستيز يعني در گود زورخانه بيا! با اين پهلوان دست و پنجه نرم کن. ببين مي‌تواني به زمينش بزني؟ بازار يک چنين جايي است. شياطين هر روز صبح طبق حديث آنجا آماده هستند و تحريک مي‌کنند. به بدي دعوت مي‌کنند و طرف هم فرشته‌ها هستند. ما بايد سيستم ارتباطمان را با خدا تنظيم کنيم و با کساني که خدا از روي مهرش مي‌‌فرستد تا ما سلامت باشيم. غير از بازاريان چه کساني هستند؟ مشتريان، طوري باشد که وقتي فروشنده و خريدار شب به منزل مي‌رود احساس رضايت و خوشايندي بکند. بگويد: امروز فروش خوبي داشتيم. مشتريان خوبي داشتيم. مشتري‌ها هم همين را بگويند. عجب مشتري خوشرو و با انصاف و دل رحمي بود!    
بخش ديگر شغل مراجعان و همکاران هستند. در کارگاهي هشت نفر کار مي‌کنند. اين هفت نفر به جز من چه کساني هستند؟ اخلاقشان، افکارشان، چون وقتي ما با هم زندگي مي‌کنيم از هم تأثير مي‌‌پذيريم و در هم تأثير مي‌گذاريم. چقدر در مورد همکار حديث داريم. دوست مثل غذاست، غذا ممکن است سالم باشد، ممکن است مسموم باشد. همکاران من چه کساني هستند؟ با خدا و با نماز و با اخلاق هستند؟ اينها هست که آينده ما را مي‌سازد. فقط حلال بودن شغل کافي نيست. غير از حلال بودن شغل محيطي که آنجا کار مي‌کنيم و بعد همکاران يا ممکن است شريک باشيم.
حاج آقاي قرائتي مي‌فرمودند: مدينه بودم، يک کسي آمد گفت: من شغلم نجاري است. سي سال با کسي شريک بودم. ديگران فکر مي‌کردند ما برادر هستيم. اگر کساني هستند که در ماه رمضان و شب‌هاي قدر همديگر را نبخشيدند، بيايند شب عيد فطر همديگر را ببخشند. اين نجار تهراني به حاج آقاي قرائتي گفته بود: بعد از سي سال که خانواده‌هايمان با هم رفت و آمد داشتند، اختلاف حسابي پيش آمد و از هم جدا شديم. بعد از دو سه ماه، شريک من از دنيا رفت. من در مراسم تشييع او شرکت نکردم. در مراسم ختم و چهلم او شرکت نکردم. تا اينکه به مدينه آمدم. به حرم پيغمبر آمدم و مشغول خواندن زيارتنامه پيغمبر بودم. شريک مقابل چشم من آمد. فهميدم در آن دنيا، در عالم برزخ به دعاي من محتاج است. دعايش نکرم! يک صفحه خواندم، دوباره مقابل چشم من آمد. هرچند مرتبه آمد دعايش نکردم. شب خوابيدم به خواب من آمد. از من پرسيد: تو مسلمان هستي؟ يک مسلمان شبانه روز هفتاد بار کلمه رحم را مي‌گويد. ما هفده رکعت نماز مي‌خوانيم و در ده رکعت سوره حمد است. «بسم الله الرحمن الرحيم» دوباره مي‌خوانيم «الرحمن الرحيم». ده تا چنين رکعتي داريم، شصت مرتبه. در سلام‌هاي نماز هم دو بار کلمه رحمت است. «السلام عليک ايها النبي و رحمة الله، السلام عليکم و رحمة الله» يعني يک نمازگزار شبانه روز هفتاد بار «رحم» مي‌گويد. مي‌شود اهل رحم نباشد و سنگدل باشد؟ تو شيعه هستي؟ مسلمان هستي؟ در خواب اشک مرا درآورد. گاهي ما لج مي‌کنيم و يادمان مي‌رود چه ديني داريم و کتاب آسماني ما قرآن است. اول همه سوره‌ها رحمان و رحيم دارد. مسلمان بايد اهل عاطفه باشد. اهل گذشت باشد.    رحمان يعني خدا همه را دوست داريم. رحيم يعني مؤمنان را براي هميشه دوست دارد.    
شريک کيست؟ گاهي مي‌گويد: من با کسي شريک هستم و يقين دارم خمس نمي‌دهد. يا نماز نمي‌خواند، روزه نمي‌گيرد. توانايي و سلامت دارد، اينها تأثيرگذار است. در مورد دوست هم دين به ما همين را مي‌گويد. از کساني که با آنها رفت و آمد مي‌کنيد مراقبت کنيد. اگر مي‌توانيد در آنها تأثير بگذاريد ارتباط برقرار کنيد. اما اگر مي‌بينيد آنها روي شما تأثير مي‌گذارند، رابطه را کم کنيد. اگر از خويشان هستند ما موظف هستيم با خويشان ارتباط داشته باشيم. طوري تنظيم کنيم و از تأثيرات مراقبت کنيم. فرمودند: با کسي دوست شو که تو را بگرياند. با کسي دوست شو که «جَالِسُوا مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُويَتُهُ» (كافي، ج 1، ص 39) نگاهت به او مي‌افتد ياد خدا بيافتي. «يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ»‏ سخن گفتن او در رفتار شما اثر بگذارد. «وَ يُرَغِّبُكُمْ فِى الْآخِرَهِ عَمَلُهُ» رفتار او شما را مشتاق آخرت کند. با چنين کساني بايد دوست شويم. تقوا در چنين جاهايي لازم است. چه بسا افرادي مي‌گويند: من اهل هيأت و روضه بودم، اهل مسجد بودم و مدتي است نمي‌روم. چرا؟ فلاني رابطه ما را با مسجد قطع کرد.
اما مراجعان و مشتريان؛ مشتريان هم مهم هستند. بعضي شغل‌ها مشتريان خاص دارند. بعضي شغل‌ها از نظر جنسيتي، فروشنده مرد است و بيشتر مشتريان خانم هستند. يا فروشنده خانم است و بيشتر مشتري‌ها آقايان هستند. اينها مراقبت لازم دارد. بالاخره يک غريزه‌اي خدا در وجود ما قرار داده و يک لغزش‌گاهي هست. در ارتباطاتمان بايد دقت کنيم. مخصوصاً آنجايي که خلوت است. بعضي شغل‌ها در فضاي محدود است. کسي نيست و خلوت است، شرکت‌هايي هستند که يک خانم پاسخگو هست و آقاياني مراجعه مي‌کنند يا برعکس! حديث داريم که يک خانم و يک آقا در جاي خلوت دو نفر نيستند، بدانند که سه نفر هستند. سومين نفر شيطان است. اينها مراقبت‌هايي است که تقوا باعث مي‌شود مراقبت کنيم. احتمال سقوط معنوي ما مثل سقوط جسم نيست. گاهي وقت‌ها جسم ما مريض مي‌شود و با دوا و درمان و دکتر خوب مي‌شود و در نهايت هم عضوي از بدن ما آسيب مي‌بيند و تا آخر عمر با آن مي‌سازيم. اما اگر جان ما آسيب ببيند چطور؟ سرنوشت جاويدان و آخرت ما به خطر مي‌افتد.
مثلاً آقايي است که از صبح تا شب پانصد نفر خانم به او مراجعه مي‌کنند. در انتخاب شغل دقت کنيم. اگر مي‌شود شغل را تغيير بدهد و اگر نمي‌شود مراقبتش را زياد کند. از حضرت امام استفتاء شده بود که من کسي هستم شغلم اين هست که فيلم‌هايي را بازبيني مي‌کنم که در آن صحنه‌هاي مبتذل دارد. مثلاً در صدا و سيما هست يا در وزارت ارشاد هست. يک کساني آنجا هستند براي فيلتر و ناگزير هستند بازبيني کنند. امام چند راهنمايي کردند. فرمودند: مستمر اين کار را نکن! اين دل سياه مي‌شود. يا فرمودند: اين را به غير جوان‌ها بسپاريد. مثلاً کسي که سن 65 سال و 75 سال دارد، البته او هم لغزشگاه دارد. فرمودند: ياد خدا را زياد داشته باش. حالا که ناچار هستي و اين شغل را     داري، اين طرف را محکم کن. مولوي مي‌گويد: سکنجبين درست مي‌کني اگر چشيدي و ديدي ترش است، اينبار شيريني را زياد کن. يا اگر شيرين بود سرکه را زياد کن! حالا که در شغل من چنين پرتگاه‌هايي هست، نماز من بايد با نماز بقيه فرق کند. دعاها و گريه‌هاي من، شب زنده‌داري‌هاي من بايد متفاوت باشد. اينها شيريني‌هايي هستند که ترشي را تحت الشعاع قرار مي‌دهند.
شريعتي: چقدر مسأله‌ي حساسي است. خدا کند حواس ما باشد. اگر بازار ما خوب باشد حال جامعه ما خوب است و بخواهيم و نخواهيم در زندگي ما اثر دارد. امروز صفجه 346 قرآن کريم، آيات 60 تا 74 سوره مبارکه مؤمنون را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ‏ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ «60» أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ «61» وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «62» بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ «63» حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ «64» لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ «65» قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ «66» مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ «67» أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ «68» أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ «69» أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ «70» وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ «71» أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ «72» وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «73» وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ «74»
ترجمه: و كسانى كه (اموال خود را در راه خدا) مى‏دهند آنچه را دادند، در حالى كه دل‏هايشان ترسان است از اين كه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى‏گردند. چنين كسانى، در خيرات شتاب مى‏ورزند و همانان هستند كه در (رسيدن به) خيرات از يكديگر پيشى مى‏گيرند. و ما هيچ كس را جز به مقدار توانش تكليف نمى‏كنيم، و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مى‏گويد (و بر كار مردم گواه است) و به آنان هيچ ستمى نمى‏شود. بلكه دل‏هاى آنان از اين (كتاب) در غفلت و بى‏خبرى است و علاوه بر اين كارهايى (ناروا) دارند كه انجام مى‏دهند. (جهل و انحراف و كارهاى ناپسند آنان همچنان ادامه دارد) تا زمانى كه مرفّهان (و خوشگذرانان مغرور) را به قهر خود گرفتار سازيم، در اين هنگام است كه ناله سر مى‏دهند. (امّا به آنان خطاب مى‏شود:) امروز ناله نكنيد، قطعاً شما از جانب ما يارى نخواهيد شد. همانا آيات من به طور مداوم بر شما تلاوت مى‏شد ولى شما اعراض كرده، به عقب باز مى‏گشتيد. در حالى كه نسبت به آن (پيامبر و قرآن) تكبّر مى‏ورزيديد و شب‏ها تا ديروقت بدگويى مى‏كرديد. آيا آنها در اين گفتار (قرآن) نينديشيدند، يا مطالبى براى آنان آمده كه براى نياكانشان نيامده است؟ (لذا قبول حرف تازه براى آنان سخت است). يا اين كه پيامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نيستند) پس براى همين او را انكار مى‏كنند؟ يا مى‏گويند: او جنون دارد؟ (چنين نيست) بلكه او حقّ را براى آنان آورده امّا بيشترشان از پذيرش حقّ كراهت دارند. و اگر حقّ، از هوس‏هاى آنان پيروى مى‏كرد، قطعاً آسمان‏ها و زمين و كسانى كه در آنها هستند تباه مى‏شدند، ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه‏ى ياد (وشرف وحيثيّت) آنهاست، امّا آنان از اين ياد رويگردانند. آيا تو از آنها (در برابر دعوتت) مزدى خواسته‏اى؟ با اين كه پاداش دائمى پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است. و قطعاً تو مردم را به راه راست دعوت مى‏كنى. و همانا كسانى كه به آخرت ايمان نمى‏آورند، از راه راست منحرفند.
شريعتي:
رمضان است رفيقان همه بيدار شويم *** همه بيدار در اين فرصت سرشار شويم
قدر باقيمانده ماه مبارک رمضان را بدانيم و براي هم دعا کنيم. اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي بهشتي: «وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» ما خدا را عادل مي‌دانيم. خداوند مي‌فرمايد: ما به اندازه‌ي توان افراد از آنها تکليف مي‌خواهيم. ما بايد نهايت تلاش را بکنيم تا تکاليفمان را انجام بدهيم اما اگر از توان ما فراتر است، هرچه تلاش مي‌کنيم مي‌گويد: نمي‌توانم روزه بگيرم و عاشق روزه هستم. چقدر گريه کردم و نتوانستم. خداوند بيش از اين نمي‌خواهد. يا پولي ندارد انفاق کند، مي‌گويد: من تواني ندارم. خداوند به اندازه توان از ما تکليف مي‌خواهد. تلاش مي‌کنيم و بيش از آن خدا از ما نمي‌خواهد. درباره‌ي تقوا در بازار يک خاطره از حاج آقاي قرائتي بگويم.
يک تاجر تهراني عيد نوروز مي‌خواست به زيارت امام رضا(ع) برود. جا پيدا نمي‌کرد، با يکي از تجار مشهد تماس گرفت که با هم ارتباط داشتند. گفت: من هتل پيدا نکردم اگر مي‌شود منزل شما بيايم. او هم با کمال ميل قبول کرد. تاجر تهراني به خانه تاجر مشهدي رفت و با يک کيف وارد خانه او شد. تا نگاه صاحبخانه به کيف افتاد خنديد. گفت: مگر کيف من خنده دارد؟ گفت: روز آخر خواهم گفت. هروقت براي پذيرايي چيزي به اتاق مي‌آورد تا نگاهش به کيف مي‌افتاد، خنده مي‌کرد. تاجر مي‌گفت: علت خنده را بگو. او مي‌گفت: روز آخر مي‌گويم. روز آخر گفت: شبي که فرداي آن روز شما آمدي، من خواب ديدم که امام رضا(ع) يک خوک را به من تحويل داد و گفت: اين زائر من است و از او پذيرايي کن. يک کيف دستش بود و اين کيف همان کيف شما بود! تاجر تهراني شروع به گريه کرد و گفت: همين اندازه دلخوش هستم که امام رضا گفته: زائر من است و هنوز مرا دوست دارد. اخيراً من شغلي را پيدا کردم که کثيف است. به احترام امام را شغلم را عوض مي‌کنم. امامان ما، ما را خواهند ديد و شاهد کار و درآمد ما هستند. در حديث داريم که امام(ع) وقتي کارنامه ما را مي‌خواند، گناهان ما را مي‌بيند براي ما استغفار مي‌کند. با ديدن خوبي‌هاي ما در حق ما دعا مي‌کند. از عملکرد ما خوشحال مي‌شود.
شريعتي: اگر به هر دليلي خاطر ما مُکّدر است و دلخوش نيستيم به فضايي که در آن تجارت و کار مي‌کنيم، چه بايد بکنيم؟
حاج آقاي بهشتي: به خدا التماس کنيم. هنوز شب‌هاي قدر مانده است. شب بيست و هفتم رمضان، شب عيد فطر که حديث داريم به تعدادي که خداوند از شب اول ماه رمضان تا شب عيد فطر بخشيده است، شب عيد فطر مي‌بخشد. به خدا تضرع کنيم. دامن کبريايي او را بگيريم و اوليائش را واسطه قرار بدهيم که انشاءالله کمک ما کنند يک مسيري که به بهشت و سعادت ختم شود قدم بگذاريم.
شريعتي: انشاءالله فضاي کسب و کار ما فضاي سالمي باشد و جواناني که جوياي کار هستند، اين محيط برايشان فراهم شود و انشاءالله تجارت‌هاي ما سرشار از ياد خدا باشد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي بهشتي: از خدا مي‌خواهيم که فرج امام زمان را نزديک بفرمايد. وسيله ازدواج، اشتغال، تحصيل و مسکن جوان‌هاي ما را فراهم بفرمايد و شفاي بيماران را از خداوند طلب مي‌کنيم.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. براي سلامتي امام زمان دعا کنيم.