اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-12-23-حجت الاسلام والمسلمين لقماني – معرفي ياران اميرالمؤمنين علي

حجت الاسلام والمسلمين لقماني – معرفي ياران اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)- ابوذر غفاري

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: معرفي ياران اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)- ابوذر غفاري

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني

تاريخ پخش: 23-12-97

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

دلا تا باغ سنگي در تو فروردين نخواهد شد *** به روز مرگ شعرت سوره ياسين نخواهد شد

فريبت مي‌دهند اين فصل‌ها، تقويم‌ها، گلها *** از اسفند شما پيداست فروردين نخواهد شد

مگر در جستجوي ربناي تازه‌اي باشيم *** وگرنه صد دعا زين دست يک نفرين نخواهد شد

مترسانيدمان از مرگ ما پيغمبر مرگيم *** خدا با ما که دلتنگيم سر سنگين نخواهد شد

به مشتاقان آن شمشير سرخ شعله‌ور در باد *** بگو تا انتظار اين است اسبي زين نخواهد شد

سلام مي‌کنم به شما دوستان خوب و نازنينم، در همين ابتداي برنامه آرزو مي‌کنم انشاءالله سال 98 سال ظهور حضرت ولي‌عصر باشد و انشاءالله از اين غربت همه دربياييم و چشم ما به جمال نوراني حضرت روشن شود، انشاءالله. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم اين ايام و اعياد سرشار از خوشي و شادماني و سرور قلبي باشد.

شريعتي: امروز قرار هست از يکي از ياران و اصحاب حضرت علي (ع) بشنويم. شخصيت بزرگي که بيشترين عبادتش تفکر بود. «اکثر عبادة ابيذر التفکر» در مورد ابوذر صحبت مي‌کنيم.

حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم. «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية امام اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام»

خورشيد ز پشت کوهها سر نزند *** تا بوسه به خاک کوي حيدر نزند

سنگي است فتاده در ميان گل و لاي *** هر دل که به ياد و نام او پر نزند

ايام بسيار پر شور و پر سروري براي اهل‌بيت است. چقدر خوب است انسان عيدي را در کلام ائمه بگيرد. لطف و عنايتي که به ما دارند گاهي با يک جمله و حکمت، انسان مي‌تواند زندگي فوق العاده‌اي براي خود رقم بزند. روز قيامت دو «أين» گفته مي‌شود. «أين الرجبيون، أين الفاطميون» يعني راه نجات و عروة الوثقي سعادت انسان فاطمه و علي و علي و فاطمه است. خوشا به حال کسي که اين دو را در زندگي يک اسوه تام و تمام براي خود قلمداد کنند و پشت سر آنها حرکت کنند. مثل همه عزيزان سمت خدا.

امروز در مورد انقلابي انديشمند و انديشمند انقلابي جناب اباذر غفاري صحبت مي‌کنيم. کسي که از ربذه آمد و مثل سهيل رومي، سلمان فارسي، مالک اشتر نخعي، بلال حبشي آنچنان سخنان پيامبر آنها را مجذوب کرد، فطرت پاک، غبار روبي شد، شدند اسوه براي همه ما. در زندگي ما دو راه نجات داريم يکي اصول و يکي اسوه. اصول تمام بايد و نبايدهاي آموزه‌هاي ديني است. «يا ايها الذين آمنوا، ايها المؤمنون و عباد الرحمن» اسوه نمونه‌هايي است که در اختيار ما گذاشته مي‌شود. يکي از اسوه‌هايي که ما ايراني‌ها به آن علاقه داريم، سلمان و ابوذر است. چه کنيم مثل ابوذر به روز باشيم و ابوذر وار زندگي کنيم؟

ابوذر از اطراف مدينه بود، براي منطقه و بيابان خشک و بي آب و علف، جندب بن جناده، کنيه ابوذر است. در منطقه‌اي که بين کاروان‌هايي که براي شام از مکه مي‌رفت زندگي مي‌کرد. ويژگي که ابوذر داشت، مي‌گويد: يک روز براي بت منات يک ظرف شير آورد. ديدم روباهي آمد و شير را خورد و ظرفش را دور انداخت و اين بت را آلوده کرد و رفت. جرقه‌اي به ذهنم زد که اين بت نمي‌تواند از خود دفاع کند، چه برسد به من! اباذر اسلام آورد و چهارمين مسلمان شد و بعد در سال 32 در منطقه ربذه در اثر تبعيد از دنيا رفت.

ابوذر به مقامي رسيد که پيامبر اسلام جملاتي براي ايشان بيان کرد که براي عهدي نفرمود. رحمت خدا بر ابوذر باد که تنها زندگي مي‌کند. تنها مي‌ميرد و تنها برانگيخته مي‌شود و تنها به بهشت مي‌رود. ابوذر از ما اهل‌بيت است. يعني انسان به چه مقامي برسد که «منا اهل‌بيت» باشد. زمين در بر نگرفته و آسمان سايه نيافکنده، راستگوتر از ابوذر، صداقت، ويژگي والاي ايشان، وقتي پرسيدند بدترين جا برايت کجاست بخواهيم تبعيدت کنيم؟ صادقانه گفت: ربذه، خاطره‌ي بدي دارم.

همه ما علاقه داريم بهشت برويم. گاهي تاجرگونه عبادت مي‌کنيم که به بهشت برويم. نعمت‌هايي که هست، بعضي هستند «وَ أُزْلِفَتِ‏ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِين‏» (شعرا/90) بهشت را نزديکشان مي‌آورند. بهشت مشتاق چند نفر است، علي و ابوذر و سلمان، مشتاق ابوذر هستند. پيامبر فرمودند: سعادتمند کساني هستند که ابوذر را غسل و کفن مي‌کنند مثل مالک اشتر، مورد بعد فرمودند: ابوذر از ما اهل‌بيت هست و ما از او هستيم. جزء هسته‌ي سه نفري که بعد از رحلت پيامبر بيان مي‌کنند، «ارتد الناس بعد رسول الله الا ثلاثة» يکي اباذر است. اينقدر محکم و وفادار بود. جمله‌اي اباذر دارند که براي امروز ما درس است. من يک قرص نان جو دارم. روزهايي را با اين قرص مي‌گذرانم ولي لحظه‌اي از ولايت علي و خاندان او دست نمي‌کشم. پايداري، استقامت، صبوري، فاطمه زهرا در وصيت‌نامه‌شان به اميرالمؤمنين چند نفر را استثناء مي‌کنند که بيايند و بقيه نيايند. يکي از آن افراد اباذر هست. اميرالمؤمنين اباذر را مي‌فرمايد: برادر، به حسن و حسين مي‌فرمايند: با عمويتان خداحافظي کنيد و به عقيل مي‌فرمايد: با برادرت خداحافظي کن.

اولين ويژگي که جناب ابوذر دارند و تمام اينها براي ما فوق العاده ضروري است: 1- حس کنجکاوي و حقيقت طلبي است. مي‌فرمايد: اگر گرانترين کاغذ باشد، ارزش قاب کردن ندارد و بايد سخني بگويي و رفتاري کني که الگو باشي. بعضي الگو هستند و زحمت کشيدند. خوشي‌هاي زندگي را پشت پا زدند تا به خوبي‌ها رسيدند. يکي از حس کنجکاوي‌ها ظرف شير بود که اشاره کرديم. وقتي خبردار شد يک نفر در مکه مردم را به دين و آئين آسماني مي‌کند برادرش انيس را فرستاد. بعضي‌ها از اين گوش مي‌گيرند و از اين گوش درمي‌کنند. برادرش رفت و چند روز بعد برگشت، گفت: يک نفر هست دين جديدي آورده، موعظه‌هاي اخلاقي مي‌کند و شعر هم نمي‌گويد. ايشان قانع نشد و خود حرکت کرد. قابل توجه بعضي که مي‌گويند: چرا نماز نمي‌خواني؟ فلسفه‌اش را نمي‌دانم. خوب بپرسيد. ديه را بايد بپرسي، بايد برويد از اهلش بپرسيد. انسان بودن به همين معناست. «الانسان بعقله» کسي که عاقل هست به دنبال حقيقت است. بي جهت نيست که ابوذر منا اهل‌البيت مي‌شود. وقتي خواست از ربذه به سمت مکه حرکت کند، پياده حرکت مي‌کند.

2- هدفمندي و آرمان گرايي در زندگي؛ تمام صدمات بخاطر آرمان‌گرا بودن است. بسنده نکردن به امور عادي زندگي. وقتي انسان دين و آئين داشته باشد، بخاطرش زحمت مي‌کشد. باور انسان، ياور انسان است. بخاطر حفظ اين انقلاب چقدر زحمت مي‌کشند. 3- زيرکي و هوشمندي؛ «الْمُومِنُ كَيِّسٌ‏» (الدعوات راوندي، ص 39) اگر کسي را ديدي مرتب کلاه سرش مي‌گذارند و مؤمن نيست، مؤمن زيرک است و غير از چشم ظاهري، چشم باطن هم دارد. بعضي از اولياي الهي گفتند: کسي که حرف مي‌زند مي‌فهمم راست مي‌گويد يا دروغ.

زيرکي اباذر از کجا معلوم مي‌شود؟ تا به مکه رسيد در مسير هيچ حرفي به کسي نزد. در مسجد الحرام حرکت مي‌کرد و دنبال حقيقت بود. شب اول گذشت، شب دوم جواني نزد او آمد، گفت: دلت نمي‌خواهد به خانه برادرت بيايي؟ آن جوان اميرمؤمنان بود. حرکت کرد، در مسير اميرالمؤمنين فرمود: اگر نشستم و چيزي را نشان دادم بدان رمز است و ما را تعقيب مي‌کنند و مسيرت را عوض کن. رفتند، اباذر شب درمنزل اميرمؤمنان حرفي نزدند. فردا شب حضرت آمدند، حضرت در منزل پرسيدند: براي چه اينجا آمدي؟ تو غريبه هستي. گفت: حقيقت اين است. محبت اميرالمؤمنين به دل اباذر نشست. فردا محضر پيامبر رفت، روز اول ايمان نياورد و خوب سنجيد و روز بعد ايمان آورد. دلبستگي‌ها بايد با شرايط باشد. وقتي هم ايمان آورد مردانه و جوانمردانه بود. گفتند: مبادا کسي متوجه شود.

4- شجاعت؛ گفت: الآن که من حقيقت را فهميدم، مسجدالحرام فرياد مي‌زنم و شهادت مي‌دهم. انقلابي بود، آمد و فرياد زد. کتک مفصلي تا مرز مرگ او را زدند. عباس عموي پيامبر خودش را تمام قامت روي بدن ابوذر انداخت. مي‌دانيد او از ربذه آمده است. ربذه در مسير تجارت کاروان‌هاي شما به شام است. اگر آسيب ببيند ديگر امنيت نداريد. او را رها کردند ولي اباذر دست بردار نبود. دوباره فردا آمد اعلان ايمان کرد و باز کتک خورد. تا پيامبر او را نهي کردند که برگرد و منتظر خبر من باش. به شهر و ديار رفت، به قبيله بني غفار اعلان کرد و دوباره کتک زدند. استقامت و پايداري داشت.

تمام صد هزار نفري که براي خودرو ثبت نام مي‌کنند، ماشين ندارند؟ الان وضعيت اينطور است تحمل کنيد. روز قيامت نامه عمل ما را مي‌دهند، مي‌نويسند: مرتب در صف خودرو بود. در صف دلار بود. اينقدر مي‌شناسم کساني که پول نقد دارند ولي مي‌گويد: من دست از پا خطا نمي‌کنم براي کمک و ياري به نظام انقلاب. بايد صميمانه دست کساني که 22 بهمن در راهپيمايي آمدند را ببوسم. فهم و بصيرت داشتند و گفتند: نظام و انقلاب فرق مي‌کند. ما زخمي و ناراحت هستيم اما انقلاب فرق مي‌کند. اين ابوذر وار زندگي کردن است. يک مقدار هوس‌ها و طمع‌ها را کنترل کنيم.

5- زهد و ساده زيستي و پارسايي؛ پيامبر فرمود: کسي که مي‌خواهد به عيسي بن مريم در زهد و ساده زيستي نگاه کند، به ابوذر بنگرد. زهد چيست؟ دل نبستن، نه دل نداشتن. کسي که هيچي ندارد و دستش به جايي نمي‌رسد، يک اختلاسي، يک احتکاري، فکر مي‌کنيم زاهد است، نه! با ميل و اراده پس زدن. به اندازه‌اي که دارد بسنده کردن. قناعت و زهد، زهد آن نيست که مالک چيزي نباشي، زهد آن است که چيزي مالک تو نباشد. کساني که دل بستگي‌هاي مادي و عادي دارند کمتر مي‌توانند در مسير الهي موفق شوند. کساني که اعتياد به سيگار دارند در زندان نمي‌تواند تحمل کند. ابوذر وقتي معاويه سيصد دينار طلا براي او آورد، دست رد زد با اينکه نياز داشت. از اول اينطور تمرين کرده بود که نياز ندارم! همين خيلي آرامش بخش است. وقتي اميرمؤمنان اباذر را مشايعت مي‌کردند، هنگام خداحافظي يک جمله گفت. ابوذر فرمود: علي جان حس و حالتي دارم که اگر زمين زير پايم در ربذه مس باشد و آسمان بالاي سرم مس باشد، يقين دارم خداوند مرا تنها نمي‌گذارد و ياري‌ام مي‌کند. اين باور را نياز داريم. هر مقدار از اين باور فاصله بگيريم، سقوط مي‌کنيم.    وقتي حضرت آقا بشار اسد را در آغوش گرفتند و هردو همديگر را با دست فشار دادند، من اين جمله در ذهنم آمد، پيروزي خون بر شمشير! هفت سال اين کشور مقاومت کرد.

6- شيفته دانايي و آگاهي بود؛ يک مجموعه سخنان گرانقدري را پيامبر به ابوذر فرمودند. پيامبر عقل کل بودند، اگر طرف اهل نبود که نمي‌فرمودند. معلوم است زمينه مساعد بود. رشد پيدا مي‌کرد، چندين سفارش را به اباذر کردند. اين نشان مي‌دهد گوش شنوا داشت و به سفارش‌ها عمل مي‌کرد. همه ما در سال جديد روزي چند دقيقه يک کليپ موعظه، کتاب‌هاي چهل حديث را بخوانيم. در ماشين راديو معارف و راديو قرآن گوش بدهيم. دغدغه دانستن داشته باشيم. ايام عيد بيست روز تعطيل است، تابستان 110 روز نوجوان‌ها و جوان‌ها تعطيل هستند. مي‌توانيم روزي يک بيت شعر، يک حکايت ياد بگيريم. اگر از ده سالگي اينطور تربيت شده بوديم الآن هرکدام علامه بوديم. «العلم سلطانٌ» به انسان سلطه و برتري مي‌دهد.

7- اهل عبادت و پرستش بود. کساني که انقلابي هستند گاهي خودشان را فارغ از عبادت مي‌دانند. کار اجرايي مي‌کند فکر مي‌کند بايد از خانواده غافل باشد. حضرت آقا در سفارش به مسئولين فرمودند: يک وقت ويژه براي عبادت ويژه‌اي قرار بدهيد. اين خيلي مهم است. لذا ابوذر اهل روزه و شب زنده‌داري و نماز شب بود.

8- صاحب حکمت بود و حکيم بود. کسي که مي‌خواهد به لقمان حکيم نگاه کند، به اباذر نگاه کند. يک نفر براي ابوذر نامه نوشت که به من يک توصيه کن. ابوذر نوشت: به کسي که بيش از همه به او عشق و علاقه داري بدي و ستم نکن. نامه را براي او فرستاد. نگاه کرد، نمي‌فهمم. مگر مي‌شود من به کسي علاقه داشته باشم، فرزندم، همسرم، نزد ابوذر آمد و گفت: نفهميدم منظورتان چيست؟ ايشان فرمود: به خودتان، گناه بدترين ستمي است که به خودت مي‌کني. مال حرام بدترين ستم است. مشکل ما اين است که هميشه مي‌خواهيم با ديگران در رقابت باشيم، بايد با خودمان در رقابت باشيم. سال جديد نزديک است، بنشينم با خودم حساب و کتاب کنم که چه کردم، چه ناپاکي‌هايي داشتم. با خودم مشارطه، مراقبه و محاسبه کنم. همين الآن زندگي‌ام را پاک کنم. «يا محول الحول و الاحوال» علاوه بر حال، تحول را از ما خواستند. تغيير در رفتار!

9- اهل تفکر و اعتبار بود. امام صادق فرمود: «أَكْثَرَ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ التَّفَكُّرُ وَ الاعْتِبَارُ» (خصال صدوق، ج1، ص 42) عبرت گرفتن، گاهي مواقع داريم نه ساعت و تفکر يعني شصت دقيقه، يک قطعه، فکر کردن و تفکر بر گذشته، تصميم بر آينده، ترميم الآن بهتر از عبادت هفتاد سال است. ابوذر فکور بود و اهل فکر بود. وقتي افرادي اهل تفکر باشند، خيرشان به همه مي‌رسد. مشکل ما اين است که گاهي خلوت نداريم. خلوت با خودمان، وقتي انسان با خودش خلوت داشته باشد، خدا را پيدا مي‌کند. فطرت، غبار روبي مي‌کند از فطرتش و به جايي مي‌رسد که مثل ابوذر به اين مقام بالا مي‌رسد. اميرالمؤمنين چقدر زيبا فرمود: «لا عِبَادَةَ كَالتَّفَكُّرِ في صنعة الله» (أمالي طوسي، ج 5، ص 146) عبادتي مثل اين نيست.

يک نفر مي‌خواست براي حج مشرفي شود در خدمت آيت الله اراکي، گفت: حاج آقا من دارم مي‌روم براي حج، توصيه‌اي داريد. روي حساب و عادت هميشگي گاهي به ذهن انسان مي‌رسد که الآن آيت الله اراکي مي‌فرمايند: هفت دور طواف، فرمود: تا وارد مسجدالحرام شدي و نگاهت به کعبه افتاد، بگو: خدايا اراکي گفت: يا الله! فکر، آيت الله بهاءالديني در حرم حضرت معصومه مي‌آمدند روي يکي از سکوهاي حجره‌ها مي‌نشستند و يک نگاهي به گنبد و بارگاه حضرت معصومه مي‌کردند و برمي‌گشتند. چرا حرم نمي‌رويد؟ فرمود: اول بايد به فکر امام و امامزاده نزديک شد و بعد به جسم او.

امام حسن عسکري(ع) مي‌فرمايد: «لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصِّيَامِ‏ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِي أَمْرِ اللَّهِ‏» (مستدرك‏الوسائل، ج 11، ص 184) عبادت زيادي فکر و انديشه در امر خداوند است. «الانسان بعقله» تفکر. مي‌فرمايد: اعتبار چه تأثيري دارد؟ ميوه اعتبار عصمت است. در درون انسان خود نگهدار از گناه است. هرچيزي که مي‌بيند اگر من بودم چه. مورد دوم باعث ارشاد و راهنمايي انسان است. هرچيزي که شما در جهان هستي مي‌بينيد معلم شماست، عبرت است و درس به شما مي‌آموزاند. يک اعلاميه ختم براي انسان معلم است. انسان هر آن آماده است، ديگر مرگ نا بهنگام نيست چون آماده بود. مورد ديگر اينکه انسان را به سوي رشد و شکوفايي مي‌برد. وقتي انسان مرتب عبرت بگيرد، زندگي‌نامه‌ها، مصاحبه‌ها، گفتگو با عاقلان، اعتبار و عقل را افزايش مي‌دهد. لذا جناب ابوذر يک انقلابي انديشمند بودند. بعضي از فيلم‌ها يک مقدار از شأن ايشان کاست، ايشان اهل تفکر و تأمل بود.

چه کساني اهل اعتبار و پند پذيري هستند؟ فرمودند: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى‏» (نازعات/26) اگر بخواهيم عبرت پذير باشيم بايد يک قلب خاشع و خاضع داشته باشيم. از کجا بفهميم، صبح که از خواب بيدارمي‌شويم سيستم ويندوز بالا مي‌آيد ببينيم بيشتر به دارايي‌هايمان فکر مي‌کنيم يا به خداوند؟ بيشتر اميد ما به زندگي و دارايي است يا به خداوند؟ اين نشانه است. «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ» (حشر/2) اولي الابصار کساني که بصيرت دارند، عبرت مي‌گيرند. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ‏ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْباب‏» (يوسف/111) اولي الالباب کسي که پشت صحنه‌ها را احساس مي‌کند. اين مرتب عبرت مي‌گيرد و مرتب درس و پند مي‌گيرد. وقتي انسان مرتب موعظه شد هميشه در حال رويش و شکوفايي است. نه زمستاني باش که بلرزاني و نه تابستاني باش که بسوزاني، بهاري باش که بروياني.

شريعتي: خيلي‌ها از آدرس کانال شما پرسيدند، آدرس کانال ايشان «بهشت بينش» است. آخرين پنجشنبه سال 1397 است و جاي خالي خيلي‌ها که در اين سالها همراه ما بودند، حس مي‌شود. چقدر خوب است در اين پنجشنبه آخر سال سلام و صلواتي را به روح همه رفتگان هديه کنيم. انشاءالله همه آنها مهمان سفره اهل‌بيت(ع) باشند. همه اساتيد و کساني که به گردن ما حق دارند، امروز سوره فجر را تلاوت خواهيم کرد و ثوابش را به همه رفتگان هديه مي‌کنيم.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4» هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلًا لَمًّا «19» وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20»كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِي‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‏ «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24» فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26»يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29» وَ ادْخُلِي جَنَّتِي «30»

ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان‏، (1) به سپيده دم سوگند. (2) به شبهاى ده گانه سوگند. (3) به زوج و فرد سوگند. (4) به شب سوگند آنگاه كه سپرى شود. (5) آيا (در اين سوگندها) براى اهل خرد، سوگندى مهم نيست؟(6) آيا نديدى كه پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ (7) (همان قوم) ارم، (شهرى) كه داراى بناهاى ستون دار بود. (8) (بناهايى) كه مانندش در ديگر شهرها ساخته نشده بود. (9) و با قوم ثمود كه در وادى خود تخته سنگها را (براى ساختن خانه) مى‏بريدند. (10) و با فرعون، صاحب قدرت و سپاه عظيم. (11) آنها كه در شهرها طغيانگرى كردند. (12) و در آن، فساد و تباهى افزودند. (13) پس پروردگارت تازيانه عذاب بر آنان فرود آورد. (14) همانا پروردگارت در كمين‏گاه است. (15) امّا انسان، (طبعش چنين است كه) هرگاه پروردگارش او را بيازمايد و گراميش داشته و نعمتش دهد، (مغرور گشته و) مى‏گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است. (16) ولى هرگاه او را بيازمايد و روزى او را تنگ سازد، مى‏گويد: پروردگارم مرا خوار كرده است. (17) اين چنين نيست؛بلكه شما يتيم را گرامى نمى‏داريد. (18) و يكديگر را بر اطعام بينوايان ترغيب نمى‏كنيد. (19) و ميراث را (به حق و ناحق) يكجا مى‏خوريد. (20) و مال را بسيار دوست داريد. (21) چنان نيست، (كه مى‏پنداريد، بلكه) آنگاه كه زمين به شدّت درهم كوبيده شود. (22) و (فرمان) پروردگارت با فرشتگان صف در صف فرارسد. (23) در آن روز دوزخ را حاضر كنند، در آن روز انسان متذكّر شود ولى اين تذكّر چه سودى برايش دارد؟ (24) (در آن روز انسان) مى‏گويد: اى كاش براى زندگى (امروز) چيزى از پيش فرستاده بودم. (25) پس در آن روز هيچكس به مانند عذاب او عذاب نكند. (26) و هيچكس چون به بند كشيدن او، در بند نكشد. (27) هان اى روح آرام يافته! (28) به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. (29) پس در زمره‏ى بندگان من درآى. (30) و به بهشت من داخل شو!

شريعتي:

تو به سيماي شخص مي‌نگري *** ما در آثار صنع حيرانيم

تنگ چشمان نظر به ميوه کنند *** ما تماشا کنان بستانيم

انشاءالله تمام نگاه ما به بهار و طبيعت در سال جديد و نسبت به حوادث و اتفاقات پيرامون با تفکر و تأمل و تدبر باشد و بتوانيم درس بگيريم. همانطور که حاج آقاي لقماني فرمودند: زندگي اباذر سراسر تفکر بود و عبرت. حسن ختام فرمايشات شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي لقماني: نکاتي را بر گرفته از زندگي ابوذر بيان کنم. يکي از ويژگي‌هاي خاص ايشان در متن جامعه بودن و دلسوز بودن است. همراه با اميرالمؤمنين همدوش حضرت بودند. نشان مي‌دهد در جامعه ديني هرکدام موظف به انجام وظيفه خاص هستيم و نبايد از وظيه خود غفلت کنيم. يکي از چيزهايي که باعث توفيق اين نورانيت مي‌شود، من سه چهار مورد با توجه به آخر سال، چون باور قلبي دارم، مخصوصاً عزيزان نوجوان و جوان بهتر از خود من عمل مي‌کنند، عزيزان سمت خدا بسيار کوشا هستند و مرتب درخواست مي‌کنند نکات را بگوييد.

چند نکته که براي سال جديد همراه ما باشد و عمل کنيم، اين است. 1- اولين چيزي که باعث توفيقات خاص براي خدمتگزاري در جامعه مي‌شود و به تعبير آيت الله صدر در يک پيامي نامه‌اي به امام نوشتند اين بود. ارزش زندگي انسان به اندازه‌اي است که از فکر و وجود خود به ديگران فايده برساند. يکسري پيش زمينه نياز است. 1- هر صبح        حداقل پنجاه آيه قرآن بخواند. با قرآن مأنوس باشد و باز کند و ببيند. ترجمه يک آيه را نگاه کند. گاهي يک آيه «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) خدا همه جا شاهد و ناظر شماست. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ‏ لَهُمُ‏ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مريم/96) کساني که ايمان و عمل صالح داشته باشند، خداوند محبت شديدشان را در دلها قرار مي‌دهد. حضرت آقا فرمودند: نصف صفحه بخوانيد ولي بخوانيد که باعث برکت مي‌شود. «نَوِّرُوا بُيُوتَكُمْ‏ بِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ‏» (كافي، ج 2، ص 610) قبر قرار ندهيد، پر اشياء، پر شلوغي. ما نسبت به برکات اين موارد شناخت نداريم. به دنبال کثرت هستيم نه برکت.

نکته دوم اينکه دغدغه دانستن و دانايي، بعضي را سراغ دارم يک کاغذ و قلم در جيبشان هست، روي ديوار يک نکته هست، يادداشت مي‌کنند. روزي يک حديث و يک شعر حفظ مي‌کنند. حضرت آقا فرمودند: من هر شب کتاب روي سينه‌ام هست و به خواب مي‌روم. بدن انسان و روح انسان لا به لاي پيچ و خم حوادث مادي فرسوده مي‌شود و عقل کاسته مي‌شود. همانطور که دستگاه‌ها قراضه مي‌شوند عقل انسان هم قراضه مي‌شود. انسان روغن‌کاري کند. وقتي انسان رويش پيدا کرد، جوشش هم پيدا مي‌کند و اين خيلي مهم است. نکته سوم اينکه از همين امروز و سال جديد وضوي دائم داشته باشيم که باعث برکات براي انسان مي‌شود. شب‌ها با وضو بخوابد که تا صبح برايش عبادت نوشته مي‌شود. رختخواب او، بستر او مسجد مي‌شود. از بستر او تا کعبه نور متصاعد مي‌شود، در نور مي‌خوابد و در نور بيدار مي‌شود. اين زرنگي و زيرکي است. انسان احساس مي‌کند از پشت صحنه کنترل مي‌شود. آرام مي‌شود. آهسته مي‌شود.

نکته ديگر که بسيار مهم است اينکه روزي يک قطره اشک براي امام حسين(ع) ريخته شود.

يا رب چه چشمه‌اي است محبت که من از آن *** يک قطره آب خوردم و دريا گريستم

نکته پاياني اينکه مراقبه داشته باشيم. مراقب زمان، مراقب گوش، مراقب چشم، پتک گناه انسان به وجود خود نزند با عنوان‌هايي مثل اُپن بودن، آنلاين بودند، آپ تو ديت بودن، اينها را رها کند و به خود برسد. «قُوا أَنْفُسَكُمْ‏ وَ أَهْلِيكُمْ‏ نارا» (تحريم/6) خود و خانواده را مراقب باشيد. موج او را نبرد و جو زده نشود. گاهي با يک حرکت اشتباه انسان سي سال، چهل سال بايد تاوان بدهد. آيت الله جوادي آملي فرمود: شيطان انسان را نمي‌کشد، آبروي او را مي‌برد. يک عمر خانه نشين مي‌کند. مراقبه! وقتي انسان مراقب باشد، در سال جديد تصميم بگيرد مراقبتش را افزايش بدهد، بعد از يک مدت مي‌بيند شکوفا شد. نزد آيت الله بهاءالديني آمدند و گفتند: يک توصيه بکنيد. فرمود: نيلوفر شويد. شکفته شويد و از بالا مسائل را ببينيد. تمام زندگي شما آلوده نمي‌شود و بعد از مدتي انسان يک روحانيت و صفاي خاطر پيدا مي‌کند.

شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم. انشاءالله روز شنبه با حضور حاج آقاي عابديني در خدمت شما خواهيم بود. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد تمام اعمال ريايي ما را تا الآن با اخلاص از ما بپذير. سال جديد را سال اخلاص، شکوفايي براي ما مقدر بفرما. دل همه را شاد بگردان. اين جلسات سمت خدا را براي سمت خدايي‌ها و همه کساني که زحمت کشيدند ذخيره ابدي مقدر بفرما. به حق محمد و آل محمد جوانان ما را خوشبخت بگردان و دل همه ما را شاد شاد شاد بگردان.

شريعتي:

عشق من و تو چه ماجرايي دارد *** اين قصه چه شاهي چه گدايي دارد

من بين صفا و مروه هم مي‌گويم *** ايوان نجف عجب صفايي دارد