برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: زندگي هوشمندانه و راههاي دوري از اشتباه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 13-04-97
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
صبحي گره از زلف تو وا خواهد شد *** راز شب تار بر ملا خواهد شد
تو آيهي وحدتي که با آمدنت *** هر قطب نما، قبله نما خواهد شد
شريعتي: «اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز برنامه سمت خدا عرض سلام دارم. انشاءالله شاد و سلامت و سربلند باشند و روزگار بر وفق مرادشان باشد.
شريعتي: انشاءالله تنتان سالم و قلبتان سليم باشد و بهترينها نصيب شما شود. بحث ما در مورد هنر خوب زيستن بود. اينکه ياد بگيريم هنرمندانه زندگي کنيم يک زندگي خوب و عاري از هرگونه اشتباه، يک زندگي هوشمندانه، راز و رمزش را در اين هفتهها ميشنويم. اين هفته دوستان ما منتظر هستند که بحث شما را بشنوند.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم
از دهان پاک ميگردد سخن کامل عيار
قطره چون افتاد در دست صدف گوهر شود
به لطف خداوند پنج عامل اشتباه در زندگي را پشت سر گذاشتيم. ششمين عامل که امروز مطرح ميکنيم بد حرف زدن، زشت و نازيبا سخن گفتن است که گاهي بسيار از ما حداقل يا حداکثر اسير آن هستيم مخصوصاً وقتي عصباني ميشويم. گاهي سر رشته و شروع بسياري از درگيريها و فتنهها ميشود. ميخواستم ببخشم ولي چون اين حرف را زد ديگر نه. کاش اين حرف را نميزدم. نميدانم اين چه حرفي بود. من يک عيب دارم که همينطور حرفم را ميزنم و بعد پشيمان ميشوم. گاهي خداي ناکرده سالهاي سال اسير است.
خوشرويي و خوشبويي و خوشگويي، از جمله ويژگيهاي والاست که آموزههاي ديني توصيه کردند همه افراد به ويژه دين باوران و افراد مذهبي خودشان را آراسته به اين سه ويژگي کنند. برکات دنيوي و حسنات اخروي بسيار زيادي دارد حتي در گفتار شيرين که يکي از ارکان حسن خلق است که اشاره ميکنيم، وسعت رزق عجيب دارد. من با شما زيبا حرف بزنم رزق من زياد ميشود. عزيزان سمت خدا حتماً تجربه دارند. بعضي از روزها خيلي خوشحال و شاد هستم. حال من خوب است، آن روز مرتب براي من ميآيد. مرتب ميرسد، کاري نکنم هم ميآيد. بعضي از روزها قفل ميشود. در کارتونها يادمان هست گاهي کارهاي زشت و حرف زشت را به صورتي نمايان ميکردند. پينوکيو تا دروغ ميگفت دماغش بزرگ ميشد. يا بعضي از فيلمها تا حرف زشت ميزد موجودات زشت مثل مار و عقرب از دهان بيرون ميآمد. در يک صحنهاي بعضي از غير مسلمانان و معاندان محضر خاتم انبياء محمد مصطفي (ص) آمدند به جاي اينکه سلام کنند، سام گفتند. سلام عليکم که واگه شروع ارتباطات مسلمانان است و چقدر پربار و زيباست. بعضي از فرهنگها کلاهشان را برميدارند. بعضي از فرهنگها هاي ميگويند ولي ما سلام ميکنيم. سلام در ورود يعني از دست من در سلامت و امنيت هستي. بعضي از سخنرانان ائمه جمعه را تا وارد ميشوند، «السلام عليک و رحمة الله» تا خطبهها تمام ميشود «والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته» شروع و آغاز و پايان با سلام و سلامتي است. چه حس خوبي براي ما هست. خود اين واژه چقدر معنا دارد.
نام خداوند سلام است. يک عده محضر پيامبر آمدند و به جاي سلام عليکم گفتند: سام عليکم! سام يعني شمشير. سلام يعني سلامت! پيامبر زيرک و دانا بودند و بلافاصله متوجه شدند. يک کلمه جواب دادند: عليکم! يي از همسران پيامبر برافروخته شد. با تندي و بدي گفت: «يأبن القردة و الخنازير» اي فرزندان ميمونها و خوکها! که چرا اينطور حرف زديد؟ پيامبر فرمودند: آرام باش. بعد اين جمله را فرمودند: اگر سخنان زشت و نازيبا به صورتي تجسم پيدا کند گوينده احساس شرمساري و خجالت ميکند که چرا اين حرف را زده است. گاهي واژهها بار و انرژي دارد. مثبت يا منفي، چه مثبت باشد، چه منفي بايد خيلي مراقب باشيم.
يک نفر ميگويد: ميخواستم به محضر آيت الله بهاءالديني بروم. اول نماز ايشان و بعد هم پاي صحبت و موعظه ايشان بروم. اول خيابان چهارمردان قم تا خواستم رد شوم، گودالي بود يک مقدار آب باران در آن جمع شده بود. راننده تاکسي آمد عبور کند، آب داخل اين گودال به من پاشيد. عصباني شدم و کنار ماشين آمدن و يک جمله گفتم.: مگر کوري؟! به محضر آيت الله بهاءالديني رفتم. بعد از نماز حضرت آيت الله بهاءالديني فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم! گيرم راننده تاکسي اشتباه کرد. شما چرا بايد اين حرف را بزني؟ يعني انسان بايد خودش را تربيت کند مخصوصاً وقتي عصباني ميشود. ما بعضي از بزرگان را داشتيم نذر کردند اگر از اين به بعد عصباني شدم، يک سال روزه بگيرم. گاهي يک ماه مبارک رمضان را يک جمله زشت از بين ميبرد. يک عمر عبادت را از بين مي برد. لذا بعضي اعمالشان مثل کوه تهامه است. با يک جمله که به همسرش ميگويد، خداي نکرده تهمتي چيزي، اين کوه آب ميشود. مثل مار که از پوست خارج ميشود، اين هم از ايمان خارج ميشود.
شريعتي: به قول مولوي:
اي زبان هم آتش و هم خرمني *** چند اين آتش در اين خرمن زني
اي زبان هم گنج بي پايان تويي *** اي زبان هم رنج بي درمان تويي
حاج آقاي لقماني: کسي که لقمان حکيم نزد او کار ميکرد، ارباب، يکبار گوسفندي را ذبح کردند. گفت: برو بهترين عضوش را بياور، زبان را آورد. يکبار ديگر گفت: برو بدترين عضو را بياور، باز هم زبان را آورد. اين نشان ميدهد ما خيلي بايد مراقب زبان باشيم. صبح به ضبح اعضاي بدن به زبان ميگويند: ما در سلامت هستيم اگر تو بگذاري. شر به پا نکني. لذا بهترين کار اين است که انسان گاهي يک خلوت، سکوت و آرامش داشته باشد. اين خيلي مهم است که انسان آرام آرام تمرين کند. سراغ آموزههاي قرآني برويم که چقدر زيبا به انسان نشاط و شادابي ميدهد.
خداوند به پيامبر ميفرمايد: «وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (اسراء/53) به بندگانم بگو: هنگام گفتگو نيکوترين و بهترين و زيباترين کلمات را بر زبان جاري کنند. خداوندي که احسن است انتظار دارد ما هم کلمات احسن بگوييم. آنوقت بنده احسن ميشويم. انسان عادت کند. بعضي تکه کلامشان عزيزم، بفرماييد، فدايت شوم، جان دلم است.AA در تلفنهايي که ميزنيم اولين کلمهاي که آن طرف خط گفت، نشانهي شخصيت اوست. بله، بفرماييد، سلام عليکم بفرماييد، هوم... واژهها خيلي بار دارد. آيه دوم فرمودند: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره/83) با مردم با زبان خوش و شيرين سخن بگوييد. مورد سوم که خيلي آيه کاربردي است، «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (انعام/108) به کساني که غير خدا را ميخوانند دشنام ندهيد. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ» شما به آنها دشمنام ميدهيد ولي آنها به خداي شما دشنام ميدهند. عکسالعمل حرف زشت اين است! خداي شما را نشانه ميگيرد. نشان ميدهد در گفتار ما بايد خيلي موارد را در نظر بگيريم. بعضي از انديشمندان بودند ميگويند: گاهي مواقع يک بله يا نه بيشتر از نوشتن يک مقاله براي ما دشوار است.
يکي از عزيزاني که طراح جلد هست و در قم هست. يک طراحي جلد براي يکي از دوستان نويسنده ما کرده بود. براي هزينه ايشان فراموش کرده بود. حالا عکسالعمل چيست؟ تلفن زدن و گاهي با تندي و پرخاش، گاهي با پيغام دادن. يک نفر آمده بود کاري سفارش داده بود. فلاني را ميبيني؟ بله، اجازه بدهيد. در کشو را باز کرد و يه شکلات داد. اين را از قول من به فلاني بدهيد و بگوييد: فلاني سلام رساند. اِ... من يادم رفته بود حساب کنم. کل زندگي را انسان شکلاتي ميتواند حل کند. کل مشکلات را اگر «ميم» را برداريم، شکلات ميشود. اگر لات آخرش را برداريم «مُشک» ميشود.AA AA AA يک ضرب المثل زيبايي هست که بايد هر روز مرور کنيم. اگر پول در جيب نداري عسل در دهان داشته باش. انسان عادت کند. هم خوب حرف بزند و هم حرف خوب بزند.
رزق وسيع، آبادي شهرها، با هم مهربان باشيم. وقتي فضاي کشور خاص هست، «ارحم ترحم» نه اينکه ظلم بيشتري بکنيم، مهربانتر باشيم. طولاني شدن عمرها با زيبا حرف زدن، فحش ندادن و دشنام ندادن، کسي که مرتب اينطور است عمرش هم کوتاه ميشود. مورد بعد در روايت داريم سنگيني ميزان اعمال، يک نفر سي سال قبل مرده تا در يک محله يادش ميکنند، خدا رحمتش کند چقدر شيرين حرف ميزد. برعکس آن اصلاً يادي از طرف نميکنند. مورد بعد داريم يک زندگي شيرين و شيوا، مورد بالاتر دور از درگيري و دلگيري و دعوا. لذا بعضي از خانوادهها جهنمي و بعضي بهشتي هستند. گفت: رفتم فرزندم را ثبتنام کنم، مدير مدرسه انسان فرهيختهاي بود. گفت: ببخشيد پدر و مادر بروند من يک سؤال دارم. از فرزند سؤال کرده بود: پدر و مادر شما در منزل چطور با هم حرف ميزنند؟ اين بهترين معيار است. تا خانم را خواسته صدا بزند يک عزيزم و جانم قبلش آورده است. خانم همينطور آقا را صدا زده است.
گفت: جايي رفتم ديدم گفتند: آقايوسف ميخواهند بيايند. من گفتم: يک آدم شصت هفتاد ساله دارد ميآيد. زير بغلش هم گرفتند. وقتي آمد نگاه کردم ديدم يک پسر چهارساله است! طرف احساس شخصيت و عظمت ميکند.
اهل جهنم چطور هستند؟ قرآن ميفرمايد: هر گروهي وارد ميشوند به گروه ديگر لعنت ميفرستند. «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) در بهشت لغو شنيده نميشود، گناه و حرف زشت هم شنيده نميشود «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» (واقعه/26) با مهرباني و مهرورزي. انسان ميتواند براي زندگي خوب تمرين کند.
من که امروزم بهشت نقد حاصل ميشود *** وعده فرداي زاهد را چرا باور کنم
يک نفر به آيت الله بهاءالديني گفت: دعا کنيد من آدم شوم. ايشان گفتند: کسي با دعا آدم نميشود. خودش بايد بخواهد. بايد کار کرد و تمرين کرد. لذا هيچکسي را انسان با دشنام و فحش از راه غلط نميتواند دور نگهدارد. مورد دوم ميفرمايند: فحش از آن طرف باعث کينه و دشمني بيشتر ميشود. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ» سومين نکته اينکه حرف زشت و ناسزا در بهشت وجود ندارد، در بين بهشتيان حتي در دنيا هم وجود ندارد. وقتي در خانه چيزي ميشکند عکسالعمل اهالي چيست؟ يا ميگويند: فداي سرت، قضا و بلا بود. اينکه بد و بيراه بگويد و ناسزا بگويد درست نيست. اينها نياز به تمرين دارد. مورد بعد ميفرمايد: در مقابل حرف نازيبا و زشت، سوره فرقان «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) دنيا بهشت و آخرت بهشت و انسان ميتواند خودش هم بهشتي باشد.
ميفرمايد: يکي از چيزهايي که از ارکان خوش اخلاقي انسان هست و ممتاز و برجسته است حرف زشت نزدن است. اهل بهشت «وجهٌ منبسط» چهرهي باز و گشاده. چهره تابلوي تابان شخصيت انسان است. در رفتار ميگويند: چهره به چهره، نفس به نفس تأثير دارد. مورد دوم در مورد خلق خوش و اخلاق حسنه «قلبٌ رحيم» قلب مهربان، سوم دست دهنده، مورد چهارم خوش زباني است. زبان نرم! گاهي مواقع ميفرمايند: يک جمله بيشتر از يک سطل آب آتش را خاموش ميکند. انسان تمرين کند به اين مرحله برسد.
همه ما آقاي پروفسور سميعي را ميشناسيم. يک چهره فراملي و بينالمللي است. من از ايشان شنيدم، ايشان گفتند: ما در ساختماني که بوديم، من صبح زود، آفتاب نزده عادت دارم مشغول کار شوم. در آسانسور که ميآمدم يکي ديگر از همکاران من هم بود. تا وارد آسانسور شدم سلام کردم گفت: هوم...همين! بيرون ميآمدم يک رفتگر بود. تا مرا ميديد ميگفت: سلام آقاي سميعي، ارادتمندم، صبح زيباي شما بخير! گاهي مدرک هست و درک نيست. يک عده بالاتر از خط فقر هستند ولي پايينتر از خط فهم هستند. تفاوت يقين با علم چيست؟ علم تبديل به جهل ميشود، ولي يقين به غير يقين تبديل نميشود. يک عده سواد کلاسيک ندارند ولي فهم اجتماعي، فهم معنوي. يک جمله آقاي سميعي دارند خيلي دلنشين است. فرمودند: من حاضر هستم از دنيا بروم، اين فرد زحمتکش رفتگر بيايد قبر مرا جارو کند ولي نياز به اين همکارم پيدا نکنم که اين اخلاق و بيان را دارد. يعني در همين دنيا هم عکسالعمل ما داده ميشود.
يک روايتي هست که خيلي زيباست، اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ» خداوند بهشت را حرام کرده است «عَلَي كُلِّ فَحَّاشٍ» کسي که صبح تا شب حرف زشت بزند اطرافيان را ميرنجاند. تا وارد خانه ميشود حکومت نظامي اعلام ميکند. در محله يک عده ميترسند. در روايت داريم واي به حال کسي که بخاطر زشت زباني مردم از دستشان در امان نباشند. خدا همه اموات را رحمت کند. پدر ما ميگفتند: يک بنده خدايي بود حرف زشتي به يک نفر زد. آن طرف خيلي فهيم بود. دست به يقه نشد و مقابله به مثل نکرد، چند تا هم رويش نگذاشت بگويد، دست در جيبش کرد و پولي داد. به تعبير امروزيها ده هزار تومان داد. اين گرفت و رفت و اطرافيان نکوهش و سرزنش کردند. بايد جوابش را ميدادي. گفت: حواسش نبود من چه کار با او کردم. پول خونش را دادم. ديه دادم! منتهي ده هزار تومان! ميرود همين حرف را به ديگري ميزند، او ميزند ناکارش ميکند. در همين دنيا هم گاهي بعضيها وجودشان باعث شورش ديگران است نه آرامش! اميرالمؤمنين فرمود: خداوند بهشت را بر هر فحش دهنده پست حرام کرده است. در صف پمپ بنزين ديدهايد، دو تا ماشين با هم تصادف ميکنند روبروي زن و بچه فحاشي ميکنند. بعضي هم ميگويند: فداي سرت! يک خاطره خوش از اين شهر و مردم ميشود. خداوند بهشت را بر هر زشت گوينده پست حرام کرده که «لا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لا مَا قِيلَ لَهُ» (كافي، ج2) توجه ندارد و به او بر نميخورد آنچه که ميگويد و آنچه به او ميگويند. اين وجود آتش است. به جاي نور، نار است. همه جا را آتش ميزند.
فرمودند: کسي که ادب دارد حرف زشت نميزند و اهل ادب اهل غيبت و تهمت نيست. ادب، نگاه داشتن حد هر چيزي است. باز اميرمؤمنان فرمودند: کسي که ادب دارد بهتر است از کسي که فاميل مشهوري دارد. ادب سرمايه است.
هرکه سرمايه از ادب کُنَدي *** در بسيط زمين طرب کُنَدي
هميشه شاد است و همه دوستش دارند.
هرکه را امُّ و أب ادب نکنند *** گردش روز و شب ادب کندي
گفت: پولي که دادم ديه اوست، پول خونش است. مردم ادبش ميکنند، روزگار ادبش ميکند. اين خيلي مهم است. يا بايد خودش ادب شود يا روزگار ادبش کند. گاهي مواقع يکسري ضايعات بي جبران براي ما ايجاد ميشود. روايت داريم اگر پدر و مادر فرزند خود را با ادب تربيت کند بهتر از آن است که ثروت زيادي براي او بگذارد. چون او ثروت و دارايي را با بي ادبي از بين ميبرد و هيچ چيز را براي آخرت پدر و مادر حفظ نميکند ولي افرادي که با ادب هستند، ادب ديني، ادب فردي، ادب اجتماعي، زيبا حرف ميزند. مهربانانه زندگي ميکند. هرکس سخنش زشت و نازيباست، سرزنش او هم بسيار است و بسيار. اين ششمين عاملي بود که اشاره کرديم.
هفتمين عاملي که باعث خطا و اشتباه ميشود، کوشش بدون جوشش و تلاش بدون دانش است. بسياري را ميشناسيم فقط ميدود، چرا؟ معلوم نيست. قطاري که از ريل خارج شده با سرعت ميرود ولي به جايي نميرسد. لذا خواجه عبدالله انصاري(ره) فرمود: خدايا همه از آخر کار ميرسند، عبد الله از اول کار ميترسند. من آن بينش و شناخت را نداشته باشم و وارد عرصه زندگي شوم. بعضي هندسه فکري ندارند. بعضي يک عمر ماهيگيري ميکنند بدون اينکه بدانند چرا ماهيگيري ميکنند ولي يک عده نه، حواسشان هست. «مَنْ عَمِلَ عَلَي غَيْرِ عِلْمٍ» کوشش بدون دانش، کسي که کارهايش را بدون علم و معرفت و دانايي و بينايي انجام دهد، «كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ» (كافي، ج 1، ص44) خرابکاريهايش، فسادهايش بيشتر از کارهاي درست است. هرچه جلو ميرود بدتر ميشود. داريم «المعروف بقدر المعرفة» به مقداري که انسان معرفت دارد اعمالش ارزش دارد. هرچقدر عقل انسان و انديشه انسان فراوانتر عمل کم انسان بيشتر و بيشتر ميشود.
خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبايي را، فرمودند: اخلاص رنگي است که به هر عملي بزنيد ماندگار ميشود و عمل اندک را ابدي و بسيار ميکند. اول انديشه و بعد انگيزه داشته باشيم پشيمان نميشويم. امام صادق(ع) اشتباهات محاسبهي مردم را چهار مورد بيان ميکنند براي هشتاد سال ما جواب ميدهد. امام صادق(ع) فرمودند: آن چيزهايي که مردم شيفته و فريفته آن هستند و مطلوبشان هست در دنياي فاني، همه مردم بدون استثناء عالم و جاهل، بي سواد و با سواد، مورد طلبها و خواستههاي مردم در دنيا چهار چيز است: 1- غنا و بي نيازي؛ همه ما دوست داريم وضع ما خوب باشد. مادي و معنوي! 2- آرامش؛ فراتر از آسايش. 3- کمي غصّه. اگر خداي نکرده کسي باشد دل شاد نباشد. گاهي مواقع يک بيماري، يک ناراحتي، يک اندوه، متوجه طعم غذا نيست. مسافرت رفته ولي لذت نميبرد. دل شاد نيست. ميگويد: يک اشتباه کردم و اسير شدم. 4- عزت و سربلندي؛ اين چهار چيز را همه ميخواهند اما بسياري از افراد اشتباه ميروند. هرچه ميروند به آن نميرسند. حضرت فرمودند: بينيازي در قناعت است. قناعت چيست؟ بسنده کردن به آنچه انسان دارد. مقابلش حرص است، زيادهخواهي است. صبح تا شب ميدود ثروت دو برابر ميشود اما طعمش را نميچشد. کساني که براي قناعت و بينيازي به دنبال زيادي مال هستند، هرچه ميدوند و مييابند به آن نميرسند. به آنچه داري قانع باش ولي به آنچه هستي قانع نباش. از نظر دل، تقوا، تحجد، عبادت، جلو برو ولي به آنچه داري قانع باش! مقايسه کردنها، تفاخر، تجمل، تکاثر. مطلبي از حضرت امام در کتاب «نقطه عطف» ايشان بگويم که بسيار کاربردي است. کتاب نقطه عطف، نامه عرفاني حضرت امام به مرحوم حاج احمد آقا است. کوتاه است ولي کتابي است که انسان بايد تهيه کند و سالي سه چهار بار بخواند. احمد! در زمان رضاخان که خدا نياورد چنين روزهايي را براي ملت ايران، دم دکان نانوايي شيخ نسبتاً وارستهاي را ديدم، به من گفت: به من گفتند عمامه از سرت بردار. برداشتم، الآن آمدم يک قرص نان براي امروزم بگيرم تا شب هم خدا بزرگ است. احمد! اگر بگويم حاضر اين حالت را با تمام دنيا عوض کنم، از من بپذير. اين کسالت و بي حالي نميآورد، اين براي انسان نشاط ميآورد. بعضي ميگويند: من بايد تا هفت نسل آينده را تأمين کنم. آرامش ندارد!
دومين مورد را امام صادق فرمودند: آرامش، اگر ميخواهي آرامش پيدا کني در سبکي بار زندگي، کارهايتان را خلاصه کنيد در چهار چيز. گاهي شلوغ کاري ميکند، پراکنده کاري دارد. اگر کسي به دنبال سنگيني بار باشد، «لم يجدوا» نمييابد پس بايد سبک بار باشد. عزيزان همه سراغ دارند سياستمداران کهنهکار، بيست سال، سي سال تيتر اول بوده است. در پايان عمر دوران بازنشستگي ميرود جايي يک باغ و باغچهاي ميخرد. بعد مشغول گلکاري ميشود. بعد از مدتي که رفقا ميپرسند: حالت چطور است؟ ميگويد: تازه فهميدم زندگي چه طعمي دارد! سوم امام صادق فرمودند: کمي غصه و غم در دل مشغولي کمتر است. ما بسياري از افراد را سراغ داريم در دل مشغولي بيشتر مييابد، اين کمي غصه را پيدا نميکند.
شريعتي: گاهي مشکلات زندگي و اين شرايط اقتصادي اجازه نميدهد. مگر اينکه نگاهمان را عوض کنيم.
حاج آقاي لقماني: هم بايد نگاه را عوض کنيم. هم روحيه و رفتار را، مورد چهار امام صادق فرمودند: عزت و سربلندي، عزت واقعي ميخواهي «فَإِنَ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (نساء/139) کسي که به دنبال عزت باشد، «في خدمة المخلوق» با چه کسي عکس بگيرم، خودم را به چه کسي بچسبانم؟ هرچه جلو ميروم سراب است. اين دل، دل مشغولي ميخواهد. گاهي با امور ريز و ناچيز است. گاهي نه، «مشغولة عن الدنيا بحمدک و ثنائک» در دعاي ابوحمزه داريم «اللهم اشغلنا بذکرک و اعزنا من سخطک» ما بايد وروديهاي ذهن را پاک کنيم، تا ورودي پاک شد، دل هم پاک ميشود. حيات طيبه! امام صادق فرمودند: زندگي همراه با قناعت همان حيات طيبه است. انشاءالله ارزاني همه عزيزان سمت خدا باشد.
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم. خوش به حال همه آنهايي که سعي ميکنند هنرها را در زندگيشان به کار بگيرند، خوش به حال آنهايي که دلشان آرام است. خوش به حال آنهايي که براي آخرتشان تلاش ميکنند. خوش به حال آنهايي که خدا را در زندگي روزمرهشان ميبينند. خوش به حال آنهايي که دلشان پر از ياد خداست که آرامش هم نصيبشان ميشود. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» امروز صفحه 370 قرآن کريم، آيات 61 تا 83 سوره مبارکه شعرا را تلاوت خواهيم کرد.
«فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ «61» قالَ كَلَّا إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ «62» فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ «63» وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ «64» وَ أَنْجَيْنا مُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ «65» ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ «66» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «67» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «68» وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ «69» إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ «70» قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ «71» قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ «72» أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ «73» قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ «74» قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ «75» أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ «76» فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ «77» الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ «78» وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ «79» وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ «80» وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ «81» وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ «82» رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ «83»
ترجمه: پس زمانى كه دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: (ما به دام افتاديم و) آنان به ما دست خواهند يافت. (موسى به آنان) گفت: چنين نيست، قطعاً پروردگارم با من است و مرا هدايت خواهد كرد. پس (به دنبال اين تلاقى،) به موسى وحى كرديم كه عصايت را به دريا بزن. دريا شكافت و هر پارهاى مثل كوهى بزرگ گرديد. آنگاه گروه ديگر (لشكر فرعون) را به آنجا نزديك كرديم. و موسى و هر كه را با او بود، همگى را (از دريا عبور و) نجات داديم. سپس گروه ديگر را غرق ساختيم. البتّه در اين ماجرا، (عبرت و) نشانه روشنى است و بيشتر آنان ايمان آورنده نبودند. و همانا پروردگارت شكست ناپذير و مهربان است. (اى پيامبر!) سرگذشت ابراهيم را بر مردم بخوان. آن گاه كه به پدرش (عمويش آذر) و قومش گفت: شما چه مىپرستيد؟ گفتند: بتهايى را مىپرستيم كه همواره ملازم آنهاييم. ابراهيم گفت: آيا هر گاه آنها را مىخوانيد (يا دعا مىكنيد) سخن شما را مىشنوند؟ يا به شما سود و زيانى مىرسانند؟ بتپرستان گفتند: (نه) بلكه پدرانمان را يافتيم كه اينگونه (پرستش) مىكردند. ابراهيم گفت: آيا در آنچه مىپرستيد انديشه و نگاه (عميق) كردهايد؟ شما و پدران پيشين شما (دقّت كردهايد)؟ البتّه اين بتها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار جهانيان (كه محبوب من است). همان پروردگارى كه مرا آفريد و همو راهنماييم مىكند. او كه مرا (هنگام گرسنگى) طعام مىدهد و (هنگام تشنگى) سيرابم مىنمايد. و هر گاه بيمار شوم، همو مرا شفا مىبخشد. او كسى است كه مرا مىميراند، سپس زندهام مىكند. او كسى است كه اميد دارم روز جزا خطاهاى مرا ببخشد. (ابراهيم در ادامهى سخن خود گفت:) پروردگارا! به من حكمت و دانش مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق كن!
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از شهيد آيت الله صدوقي يکي از روحانيون باصفا و عالم و عامل شيعه از نسل شيخ صدوق که از مفاخر يزد هست ياد کنيم که مردم يزد با نماز جمعههاي پرشور ايشان در اوايل انقلاب خاطرات بسيار بي نظيري دارند. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: آيه 80 سوره شعرا را انتخاب کردم در مورد عافيت و سلامت در زندگي است. «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» روبروي حرم حضرت معصومه(س) يک پزشک سنتي که که بالاي نسخهها ميزدند «هو الشافي» او شفا دهنده است. «هو الطبيب» ما وسيله هستيم.
رواق حکمت اينجا کاخ سبط مصطفي آنجا
بشارت دردمندان را دوا اينجا، شفاء آنجا
در اينجا طب يوناني و تشريح اروپايي، الهيات و آيات خدا آنجا
اين اعتقاد است. عافيت و سلامتي، دعايي که در قنوت نماز است، در سجده نماز همه بايد بخوانيم. «يا ولي العافية اسئلک العافية، عافية الدين و الدنيا و الآخره» چقدر دعاي زيبايي است. ما چطور عافيت پيدا کنيم؟ سلامتي جسم، سلامتي جان، يک کار جوششي و دعايي دارد. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ صَلَّي عَلَيَّ مَرَّةً» کسي که يکبار بر من صلوات بفرستد، «فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِيَةِ» (جامع الاخبار، ص 59) خداوند يک راهي از عافيت و تندرستي و سلامت جان برايش فراهم ميکند. يک جرقه نوراني، کوتاه برود، با احتياط برود. انگار يک نفر دست مرا گرفت و عقب آورد و الا تصادف ميکردم.
دو سه نکته در مورد عافيت هست. امام رضا(ع) در دعاي طواف ميفرمايد: «يا الله يا ولي العافيه و خالق العافيه و رازق العافيه صل علي محمد و ارزقني العافيه و دوام العافيه و تمام العافيه و شکر العافيه» داريم «عافية مجلله» عافيت باشکوه! امام سجاد(ع) فرمودند: «العافية ملک خفي» پادشاهي پنهان، وقتي عافيت نباشد به درد نميخورد. «اذقني حلاوة العافية» دعاي حضرت در صحيفه سجاديه است. خدايا به من حلاوت و شيريني عافيت را بچشان. اميرالمؤمنين فرمودند: دو نعمت است تا انسان دارد قدرش را نميداند. يکي عافيت است و يکي جواني. حضرت فرمودند: دنيا دار عافيت است براي کسي که بفهمد. مديريت کند، مراقبت کند و مواظبت کند. اگر انسان مراقب خودش باشد عافيت هم کاربردي است و ميآيد. امام حسن(ع) فرمودند: عافيت ده جزء است، نه جزء او صَمت و سکوت مگر به ذکر خداوند و يک جزء آن که گاهي گريبان ما را ميگيرد، ترک مجالست سُفها! ميخواهيد عافيت و تندرستي داشته باشيد با کساني که فرومايه و مرتب صبح تا شب حرفهاي بيخود ميزنند. گاهي هم فريب ميخوريد، فکر و ذهن و زندگي مشغول ميشود و مراقبت ميخواهد.
شريعتي: دوستاني پيام دادند که ما ميخواهيم اين مباحث را به صورت مُدون و مکتوب در دسترس داشته باشيم. کتابهايي که در برنامه معرفي ميشود به همين منظور است. «سبک زندگي بدون اشتباه و هوشمندانه» يک دوره سه جلدي براي هنر خوب زيستن و براي دوستاني که اهل مطالعه و تحقيق هستند و دوست دارند هنرمندانه يک زندگي بدون اشتباه را تجربه کنند. راهکارهاي زندگي بدون اشتباه را شما ميتوانيد در اين کتاب اثر حاج آقاي لقماني دنبال کنيد. به 20000303 پيامک بدهيد، دوستان ما شما را راهنمايي خواهند کرد. جلد سوم هم «سبک زندگي عاقلانه و زيرکانه» است.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد عافيت و تندرستي جسم و جان را نصيب همه ما بگردان. در هر خانهاي و خانوادهاي مريض هست، به حق محمد و آل محمد لباس عافيت بپوشان. دلها را از غمها تهي تهي بگردان. دل همه را شاد شاد شاد بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: کبوتر دلمان را راهي مشهد الرضا ميکنيم. السلام عليک يا علي بن موسي الرضا!
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»