برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: زندگي هوشمندانه و راههاي دوري از اشتباه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 09-03-97
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
بخوان که اشک بريزم کمي به حال خودم *** دل شکسته من اي شکسته بال خودم
بخوان به لهجه اشک و بخوان به لحن سکوت *** چقدر خستهام از لحن قيل و قال خودم
اگر رسيد صدايت به شور عشق، بگو *** مرا رها نکند لحظهاي به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگير و بخوان *** که رزق گريه بگيرم براي سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسيم *** مرا ببخش که اينگونه خود وبال خودم
شبي به لطف علي ميرسم به صحن نجف *** تمام عمر خوشم با همين خيال خودمA A A
شريعتي: سلام به روي ماهتان، سلام به دلهاي آسمانيتان، سلام به نمازها و روزههايتان، سلام به رکوعها و سجدههايتان، سلام به لحظات ناب و افطارهاي پرنورتان. بينندهها و شنوندههاي عزيزمان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. عزيزان روزهدار و شب زندهدار برنامه سمت خدا، انشاءالله اعمالشان به احسن وجه قبول باشد و ذخيره براي آخرت و ابديت باشد.
شريعتي: يک تبريک ويژه و مخصوص ميگويم به مناسبت ميلاد با سعادت امام حسن مجتبي(ع) که امشب شب ميلاد کريم اهلبيت امام مجتبي است که بر همه شما مبارک باشد. بحث ما با حاج آقاي لقماني زندگي هوشمندانه و بدون اشتباه است. در ذيل موضوع کلي که قرار شد هنرمندانه زندگي کنيم و راه و رسم زندگي را ياد بگيريم، هنر خوب زيستن. منتهي قبل از ورود به بحث مسأله امروز را بشنويم و بعد وارد بحث شويم.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم، مسأله شرعي يک مسأله بسيار مورد نياز است، جرم يا رنگ که روي اعضاي وضو هست. بعضي از دستها را ديديد، رنگرزها دستهايشان مثل نقشه جغرافيايي است. بعضي از خانمها گردو ميشکنند، دستهايشان سياه ميشود. بعضيها توت سياه ميخورند. سؤال ميکنند: با اين دست ميشود وضو گرفت، غسل کرد يا نه؟ يک کليد دارد، اجتهادي! گاهي رنگ است و گاهي جرم است. اگر رنگ باشد، رنگ خودکار باشد، دست که ميمالم زيرش حالت لغزندگي ندارد، اين رنگ است. ولي گاهي خودکار پس ميزند. پر از جوهر است، اين جرم است. اين بايد برود، ولي آن خطي که دست ميزنيم برجستگي زير پوست احساس نميکنيم.
شخصي در خانه دارد رنگ به در و ديوار ميزند. گاهي از سر قلمو يک ذره رنگ به دماغ ميريزد. دست ميگذارد حالت برجستگي دارد، اين بايد حتماً برطرف شود. ولي اگر حنا، رنگهاي معمولي، پوست گردو باشد اشکالي ندارد. ولي لاک ناخن، لوازم آرايشي که پوست را برجسته ميکند، اينها حتماً بايد برطرف شود. يا زير ناخن اگر تيرگي باشد غسل و وضو اشکال دارد. بايد حتماً برطرف شود. بعضي کرمها وقتي روي پوست ميزنيم، آب که ميريزيم حباب حباب نميشود. دست پس نميزند و جذب ميشود. آن اشکالي ندارد ولي گاهي اينقدر غليظ است يا کرم زياد خالص نيست آب جمع ميشود. اين را حتماً بايد برطرف کنيم. مثل چسب زخم که ميزنيم، جاي آن ميماند. آن بايد برطرف شود و جرم است.
شريعتي: از زيرکي و کياست مؤمن در جلسه گذشته فرموديد، قرار شد هوشمندانه زندگي کنيم، با احتياط زندگي کنيم و کمتر اشتباه کنيم تا اشتباهات ما به صفر برسد.
حاج آقاي لقماني:
مشورت ادراک و هوشياري دهد *** عقلها مر عقل را ياري دهد
عامل ديگري که باعث لغزش و خطا و حتي گناه انسان ميشود، مشورت نکردن با ديگران است. انسان عادت کند با ديگران مشورت کند. يک جمله که رکن بحث ما هست، «دِعَامَةُ الانْسَانِ الْعَقْلُ» (كافي، ج 1، ص 25) ستون وجود انسان عقل است. انسانيت انسان با عقل و خرد اوست. اگر اين ضعيف شود، ريزش پيدا کند، انسانيت انسان خدشه دار ميشود. عقل دو گونه هست. يک بحث کليدي شصت هفتاد ساله و کاربردي است.
در آموزههاي ديني ميگويند: عقل دو گونه هست. يک عقل متصل و يک عقل منفصل، عقل متصل آن چيزي است که من و شما داريم و با آن به دنيا ميآييم. مقدار ضريب هوشي، استعداد، عقل و درايت در اين فضا چه مقدار هست؟ عقل منفصل اين است که انسانهاي عاقل از عقول منفصله، عقلهاي جدا که انسان ميتواند پيوند بزند. در مشاوره، رأي گرفتن ديگران، مشورت با ديگران اين عقول منفصله هست. لذا افراد عاقل خيلي دنبال اين عقل هستند. حتي پيغمبر که عقل کل بودند، در اصول پيامبر وظيفه نداشتند با مردم مشورت کنند. مثال، يک سؤالي که در ذهنها هست: اگر يک روز در ايران همه پرسي بگذاريم براي نماز صبح، فرض که همه بگويند: نخوانيم، اينجا جايگاهي ندارد. حجاب مشخص است، امر به معروف و نهي از منکر مشخص است. اينها اصول است اما در اجرا همانطور که پيغمبر در جنگ خندق يا احزاب آمدند با اصحاب مشورت کردند، نظر خودشان اين بود که داخل شهر باشيد، زنان بالاي خانهها دامنشان را پر کنند به دشمن بزنند و مردان هم پايين باشند. سلمان پيشنهاد کرد خندقي دور شهر حفر کنيم. پيامبر پذيرفتند. «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» (آلعمران/159)
در مشورت وقتي ما اهل مشورت باشيم، عقل ديگران را به عقل خودمان پيوند بزنيم، گويا به جاي يک نفر ده نفر هستيم. اتاق فکر، بنشينيد در مورد اين قضيه گفتگو کنيم تا اينکه بيرون منزل رفت و داخل شد و گفت: خانه را فروختم. قيمتها بالا رفت و ديگر نتوانست خانه بخرد. پنجاه سال در به دري کشيد. مشورت نکردن! در اين امور ميفرمايند: مؤمن اهل مشورت است. عاقل اهل مشورت است. با اينکه ميگويد: من عقل دارم اما مشورت ميکند. هرمقدار هم ما عقل داشته باشيم يک نفر هستيم. عقلهاي ديگر را که به عقل خودمان سنجاق ميزنيم، زواياي پيدا و پنهان را هم ميتوانيم ببينيم. يکي از بلاهايي که اسير بسياري از ما ميشود، خودشيفتگي و خورأي بودن است. خودپسندي است. مثلاً فکر ميکنيم چون مدرک داريم، درک هم داريم. چون ثروت داريم، عقل هم داريم. چون شهرت داريم، فهم هم داريم. در حالي که برعکس است. افراد جاهل همينطور هستند. اميرالمؤمنين فرمودند: افراد جاهل کسي را که نصيحتشان ميکند، متهم ميکنند. من نياز به مشاوره ندارم. خودم همه چيز را ميفهمم! در حالي که اگر انسان عاقل به معناي واقعي باشد، به دنبال نظرات مختلف است. خودشيفتگي، بعضي به يک جايگاهي که رسيدند فکر ميکردند داناي کل هستند. گاهي لطمههايي ميزنند که غير قابل جبران هست. لذا لقمان حکيم به فرزندش فرمود: «شاور» با بزرگان مشاوره کن. «و لا تستحيي من مشاورة الصغير» خجالت نکش و با فرد کم سن و سال مشورت کن! همه تجربه داريم، نسل جديدي که در همه زندگيها هست، گاهي يک دختر خانم، آقا پسر ده دوازده ساله آنچنان نظرات خوبي ميدهد، پدر و مادر از اين نظرات استفاده ميکنند. يک ابهامي که سالها در ذهن من بود، بعضي از مشاورها در گره گشايي در زندگي ديگران بيست هستند، ولي نميتوانند گرههاي زندگي خودشان را باز کنند. بعضي از کساني که در زندگي خانوادگي نظر ميدهند، خودشان به بن بست رسيدند. حضرت علي(ع) ميفرمايند: علت اين است که در مسائل زندگي دچار عاطفه هستيم. يک چيزهايي دست و پاي ما را ميبندد. ولي براي زندگي ديگران چون اين طناب نيست، راحت نظر ميدهند.
فردا روز ميلاد آقا امام حسن مجتبي(ع) کريم اهل بيت است. پيامبر فرمودند: کسي که ميخواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند و خوشحال و خرسند شود، به حسن من نگاه کند! امروز يکي از صلواتهاي خوش طعم و معطر مدينهاي را به پيشگاه امام حسن مجتبي(ع) تقديم کنيم. حضرت امام حسن مجتبي فرمودند: در عقل فردي بايد شک کرد که نسبت به کلمات حکيمانه، خردمندانه روي خودش نشان نميدهد. هر مقدار انسان اعقل باشد، اعقل العقلا باشد، بيشتر سراغ مشورت ميرود. مشورت بسيار مفيد است و به ما دستور دادند اهل مشاوره باشيد. لقمان فرمود: با بزرگان مشورت کن و حياء و خجالت نکش. با افراد کم سن و سالتر از خودت هم مشورت کن و خجالت نکش. اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: «اعقل الناس من عطاء العقلاء» عاقلترين افراد کساني هستند که پيروي ميکنند از عاقلان و خردمندان. خدا نکند دچار خودشيفتگي و خودرأيي و مستبد بودن شويم. بعضيها در داخل خانه ميگويند: هرچه من ميگويم. بعضي يک مهماني ميخواهند بروند سؤال ميکنند که کجا برويم؟ شخصيت ميدهد. يک حالت بالندگي به شخص ميدهد. خودش هم احترام خاصي پيدا ميکند. ميفرمايند: اگر در کاري که ميخواهيد انجام بدهيد، اهل مشاوره باشيد، مشورت بکنيد، اگر خداي نا کرده شکست خورديد، کساني که اطراف شما هستند غصهدار شما ميشوند. اگر پيروز شديد حسادت نميکنند. خوشحال ميشوند و تبريک ميگويند و قدمهايي براي موفقيت بيشتر ما برميدارند. خوب است انسان يک حالتي داشته باشد و به حرف ديگران گوش بدهد ما فقط ميخواهيم حرف بزنيم. شنيدن حرف ديگران، اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: هيچگاه انسان عاقل از مشورت بينياز نيست ولو عاقل باشد. بعد فرمودند: کسي که اهل مشورت هست، گمراه نميشود. بهترين پدر کسي است که انسان با او مشورت ميکند.
پيامبر فرمودند: «أنا و علىّ ابوا هذه الامّة» (بحار، ج16، ص 95) گاهي يک روايت از معصوم راهگشا است. پاي منبر نشسته در ماه رمضان، پاي سخنان حکيمانه نشسته است. آنچنان زندگي انسان را متحول ميکند، ميگويد: سي سال است به ذهن خودم نرسيده بود و در اين جمله بود. لذا افرادي که پاي منبر بزرگ شدند، هيأتي هستند، عاقل هستند، بيشترين بهره را از عمر ميبرند. حتي بيشترين لذت ظاهري را دارند چون اهل فهميدن هستند. فرمودند: هيچ تنهايي وحشتناکتر از خودپسندي و هيچ همکاري بهتر از مشورت نيست. مقابل مشورت کردن، مشورت نکردن يا استبداد به رأي است. اميرالمؤمنين فرمودند: «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلِيلٌ عَلَي ضَعْفِ عَقْلِهِ» (كافي، ج1، ص27) خودپسندي انسان دليل بر ضعف عقل اوست. کم عقل است و الا ميرفت مشورت ميکرد. شتابزده و عجولانه عمل کردن، گاهي انسان در يک ورطهاي ميافتد که نميتواند کاري بکند.
يک داستان شيرين تقديم کنم که گاهي مشورت با انسان چه ميکند. يک ابديت آباد براي انسان فراهم ميکند. يکي از دوستان عزيزي که از مسئولان ارشد عمره دانشجويي و عتبات دانشجويي هست تعريف ميکرد و ميگفت: من هفده سالم بود که ما را به حج بردند. آنجا مسئول کارهايي بوديم که کمک زائران ايراني باشيم، خدا رحمت کند آيت الله شهيد بهشتي را ديديم. با ايشان براي آيندهاي که دارم مشورت کردم. ايشان گفتند: سعي کن کمک کار امام زمان باشي. گفتم: يعني چه؟ گفت: شما الآن کشاف هستي، گمشدهها را پيدا ميکني. سعي کن از خدا بخواهي تا آخر عمر بيايي، گمشدهها را پيدا کني که بازوي امام زمان باشي چون حضرت مهدي(عج) مأموريتي که دارند اين است که گمشدهها را به خيمههايشان ميرسانند. ايشان ميگفتند: من چند سفر بعد که آمدم، يکبار در صحراي منا يک هندي را ديدم که سرش را به ديوار گذاشته و بدجور گريه ميکند. چون تجربه داشتم و طبق توصيه آيت الله بهشتي دنبال اين بودم که بتوانم کشاف را پيدا کنم، حدس زدم اين همسرش را گم کرده است. رفتم جويا شدم و گفت: بله، او را به هتلي که بود بردم. اعمال که تمام شد پذيرايي کردم و يک جايي از هنديها پيدا کردم که اينها ميتوانند با ايشان گفتگو کنند. يک محلهاي را پيدا کردم، گفتند: گمشدههاي ما اينجا هستند. سه نفر را داريم! آقا را بردم، تا خانمش را ديد يک حالت عجيبي پيدا کردند، سر روي شانه هم گذاشتند و گريه کردند. من از گريه اينها گريه کردم و گفتم: اينها را تنها بگذارم. آمدم خارج شوم اين آقا متوجه شد. سرش را از شانه همسرش برداشت و مرا صدا زد. گفت: آقا، کاري که تو کردي من در دلم نگه ميدارم، روز قيامت در صحنه محشر الهي که همه نيازمند هستند، من به خدا ميگويم که او چنين لطفي در حق من کرد. من ديگر شما را نميبينم. برو به سلامت! برو در امان خدا، من براي آن زمان ذخيره ميکنم. چرا انسان خودش را محروم کند؟ لذا اميرالمؤمنين ميفرمايند: کسي که مستبد هست و مشورت نميکند، بيباک در اشتباه و خطا است. «المستبد متهور في الخطاء و الغلط» (غررالحكم، ص65) اشتباه کاري! فرمودند: جان خودش را به خطر مياندازد. گاهي يک اشتباه ضرر مادي دارد، گاهي ضرر جاني دارد. مورد بعد فرمودند: باعث لغزش و بي فکري، هلاکت و نابودي انسان است. انسان يک عمري که ميتواند به عنوان سرمايه، شصت سال، هفتاد سال استفاده کند، به باد ميدهد. فرمودند: «فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ» کسي که فاقد البصر، فاسد النظر است. نظرش هم فاسد است. به درد نميخورد. مراقبت در اين زمينه!
با چه کساني انسان مشورت کند؟ ميفرمايد: «مُشَاوَرَةُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ» (المحاسن، ج2، ص602) مشورت کردن با انساني که عاقل و ناصح است. 1- خردمند، 2- دلسوز، يک نظرات بيخودي بدهد که خداي نکرده خانواده را به جدايي برساند. امام کاظم (ع) فرمودند: کسي که با انسان عاقل و ناصح مشورت کند، «رُشْدٌ وَ يُمْنٌ وَ تَوْفِيقٌ مِنَ اللَّهِ» باعث رشد و برکات است. از آن طرف آثار بسيار زياد مادي و معنوي دارد و رشد و توفيق من الله دارد. اگر انسان مقابل چشمش چنين مشاوري بيايد. مورد بعد فرمودند: کسي که با انسان دور انديش مشورت کند، نظري که ميدهد يک افق دور و درازي دارد، همين الآن را نبيند. خداي نکرده جدايي و طلاق اولين راه نيست، آخرين راه است. عاقل، ناصح، دلسوز، کسي که تعهد داشته باشد. مقيد باشد، ميگويند: ذوي العقول، اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: مشورت کردن با درو انديش مهربان سبب پيروزي است. انسان سربلند ميشود. بحرانهايي را پشت سر ميگذارد ولي از آن طرف ميتواند احساس افتخار بکند. بعد فرمودند: دور انديشي و نگاه به عاقبت هرکاري باعث فلاح و رستگاري انسان ميشود. اگر اين ويژگيها را آدم داشته باشد، حضرت فرمودند: با عاقل فرزانه مشورت کنيد. راز مشورت محکمکاري و آينده نگري است. از آن طرف فرمودند: دستيابي به صواب و کار پسنديده، بارورسازي عقل انسان با مشاوره است. سعي کنيد اهل مشاوره باشيد. شنيدهايد که ابرها را بارور ميکنند، باران ميبارد. انسان ميتواند عقلش را هم بارور کند. سخنان حکيمانه، تقوا و خويشتن داري، قرائت قرآن، روزه گرفتن، انسان عصرهاي ماه رمضان چه حس و حال خوبي دارد. بعد از افطار ميگويد: دوباره سنگين شديم. چقدر لذت ميبرد با قرائت قرآن، همين باعث ميشود عقل انسان شکوفا شود و بارور شود، نه تنها خود بلکه ديگران را هم به ساحل نجات برساند. انشاءالله...
شريعتي: يک تشکر ويژه و مخصوص از همه بانيان خانههاي نوراني داريم، روايت داريم خانههايي که در آن قرآن تلاوت شود، براي اهل آسمان مثل ستارهها که براي اهل زمين ميدرخشند، خواهند درخشيد. امروز صفحه 335 قرآن کريم، آيات 24 تا 30 سوره مبارکه حج از جزء هفدهم را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ «24» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ «25» وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ «26» وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27» لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28» ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29» ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلَّا ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ «30»
ترجمه: و (اهل بهشت) به سخنان پاك (و دلنشين) هدايت مىشوند، و به راه خداوندى كه شايستهى ستايش است رهبرى مىگردند. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و (مؤمنان را) از راه خدا و مسجدالحرامى كه آن را براى همهى مردم، ساكنان مكّه و يا (مسافران) باديهنشين مساوى قرار داديم بازمىدارند (گرفتار قهر ما خواهند بود) وهر كس در مسجدالحرام اراده انحراف وظلم كند، ما به او عذاب دردناك مىچشانيم. و (به يادآور) آنگاه كه مكان كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم (به او گفتيم:) هيچ گونه شركى نسبت به من روا مدار و خانهى مرا براى طواف كنندگان وقيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاكيزه دار. و در ميان مردم بانگ حج برآور تاآنان، پياده و سوار بر مركبهاى چابك از هر راه دورى به سراغ تو بيايند. (مردم از هر منطقهاى به حج خواهند آمد) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و در ايام مخصوص حج خدا را ياد كنند، به خاطر چهار پايان زبان بستهاى كه رزقشان شده؛ پس از گوشت آنها بخوريد و بينواى فقير را اطعام كنيد. (زائران خانه خدا در روز عيد قربان كه قربانى كردند) سپس بايد آلودگى خود را بر طرف سازند وبه نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد خانهى كهن و آزاد (كعبه) طواف نمايند. اين است (مناسك حج) وهر كس آنچه را خداوند محترم شمرده گرامى بدارد، قطعاً براى او نزد پروردگارش بهتر است، و چهار پايان براى شما حلال شده است، مگر آنچه (حرام بودنش) بر شما خوانده شده باشد پس، از پليدى بتها دورى كنيد و از كلام باطل اجتناب ورزيد.
شريعتي:
بنگر به مرتضي که در اين ماه روزه را *** با بوسه بر لب حسن افطار ميکند
شب ميلاد با سعادت کريم اهلبيت امام مجتبي(ع) بر شما مبارک باشد. انشاءالله به حق امام حسن، از دستان مبارک حضرت بهترينها نصيب شما و رزق و روزي شما شود. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: ويژگيهاي بهشتيان چيست و ما چگونه براي بهشتي شدن آماده شويم؟ از همين الآن تمرين کنيم که هم سنخ و هم جنس بهشتيان شويم. آيه 24 سوره حج «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ» اهل بهشت به سوي سخنان پاکيزه و دلنشين هدايت ميشوند. نشان ميدهد ما بايد حواسمان به همديگر باشد و يکديگر را به زيبايي هدايت کنيم. سخنان دلنشين بگوييم. شکر به واژهها بپاشيم نه فلفل، زيبا حرف بزنيم. بهشتيان همينطور هستند، چهره باز دارند، کلام نرم و روي گشاده دارند. طيب چيست؟ «الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» طيب يکي از آرمانهاي زندگي مؤمنانه است. حيات طيبّه، حياتي بدون درگيري، بدون گير و گرفت، بدون دلواپسي و سراسر آرامش، افراد خانه و خانواده قربان همديگر ميروند، فداي همديگر ميشوند. جهنميها مرتب به هم تير ميزنند، نيش ميزنند. تحقير ميکنند.
«الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» در گفتار انسان زيبا سخن بگويد. دلنشين باشد، «سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِين» (زمر/73) طيّب، سلام بر شما مورد پسند خدا قرار گرفتيد. خدا به بهشتيان ميگويد. در همين دنيا انسان ميتواند؟ بله. «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهار» (اعراف/43) ما کينهها را از دل بهشتيان گرفتيم. «عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» (حجر/47) چهره به چهره با هم ميگويند و ميخندند و لذت ميبرند. کينهها را گرفتيم، خدا نکند انسان در مسائل زندگي زياد ناخن بزند و به افراد گير بدهد. اين بد است و حالت جهنميان است. يک آيه زيبايي هست که براي زندگي همه ما مفيد است مخصوصاً وقتي اهل بلند پروازي ميشويم، «يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً» (بقره/168) اي مردم از آنچه در زمين هست، بخوريد حلال و طيب، حلال چيست؟ حق ديگران در آن نباشد. طيب چيست؟ دلچسب، گوارا و دلنشين. بسياري از افراد هستند از نظر ثروت قوي هستند ولي از نظر دلچسب و گوارا بودن ضعيف هستند. مراجعه کننده داشتم ميگفت: در يک روز حقوق يک ماه يک کارمند درآمد دارم. ولي در زندگي کيف نميکنم. گوارا نيست.
گاهي يک حوضي در يک خانه حياطدار هست، همين الآن شستم و آب ريختم، ميگوييم: آبش مثل اشک چشم است. کسي که تشنه هست از حوض آب ميخورد يا شير را باز ميکند يک ليوان ميآورد؟ آب حوض حلال است، پاک است ولي آب شير طيب است. دلچسب و گوارا است. نشان ميدهد در زندگي انسان بايد سقف آرزوهايش بالاتر باشد. طيب و گوارا بودن! بسياري از ما فکر ميکنيم داشتن مساوي با لذت بردن است در حالي که خيلي از عوامل بايد دخيل باشد که انسان از زندگي لذت ببرد. لذا در ادامه آيه ميفرمايد: ميخواهيد حلال و طيب داشته باشيد، «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» نشان ميدهد پاي شيطان که به زندگي وارد شد، من يک سلسله وسايلي دارم، ميخواهم صبح تا شب چيزهايي را ببينم. امکاناتي، لذتهايي را ببرم. ميخواهم خوش باشم. زندگي تيره و تار ميشود و از حالت طيب بودن خارج ميشود.
در بهشت چه خبر است؟ ميفرمايد: در بهشت، بهشتيان علاوه بر زيبايي ظاهري که لباسشان حرير هست، نعمتهاي معنوي هم دارند. «الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» دل صاف و شفاف، زبان بدون خار، تيزي و تير، صادقانه. دوم اينکه ميفرمايند: زيبا سخن و شيرين سخن هستند و اين نشان هدايت آدمي است. بعضيها تکيه کلامشان پسرم، گلم، است. دخترم، عزيزم، به همه تکيه کلامشان همين است. مثل دريا آرام هستند. سوم اينکه ميفرمايند: پيمودن راه خدا نشان دهنده اين است که اگر کسي بخواهد در مسير خدا باشد، غير از حالت ظاهري بايد به باطن هم بپردازد. خدا نکند انسان باطنش بدتر از ظاهرش باشد. زندگيشان تئاتر است. مدام نقاب به چهره دارد. نکته ديگر ميفرمايد: بهشتيها سخن خوب دارند، دلسوز و مهربان هستند. ناصحانه هستند، انشاءالله خدا تمام اين ويژگيها را نصيب عزيزان سمت خدا بکند.
شريعتي: چقدر خوب است که زندگي ما هم يک ماکت کوچکي از بهشت شود که اينها را در زندگي پياده کنيم. اين هفته قرار گذاشتيم از مبلغ بسيار توانا، خطيب شهير، زبان گوياي اسلام، مرحوم آيت الله فلسفي ياد کنيم. انشاءالله خداوند رحمتشان کند.
حاج آقاي لقماني: يکي از چهرههاي به نام و دلسوز و تأثير گذار در انقلاب و نظام، مرحوم فلسفي بودند. منبرهايي که ايشان در رژيم قبل داشتند، شايد بعضي عزيزان جوان ندانند. يکي از ويژگيهايشان بلند همتي است. عزيزاني که ميخواهند با شخصيت علمي ايشان آشنا شوند، منبرهايشان را تبديل به کتاب کردند. در مورد کودک، در مورد جوان، يعني پر مغز است. يک مطلبي که از ايشان ياد گرفتم، اين بود که فرموده بودند: من براي سخنرانيهايم چند مطالعه ميکنم. 1- مطالعه مطلب و محتوا 2- مطالعه عقب و جلو، کجا چه چيزي بگويم. انسان مسلسلوار مطالب را بگويد، خواننده يا شنونده پس ميزند. چه چيزي را کجا بگويم داستان را کجا بگويم. مطلب را کجا بگويم. مطلب مثل آجيل است. هرکسي هرچه خواست بردارد، يکي مغز بادام، يکي پسته، يکي کشمش، وقتي سخنراني پر مغز باشد از سه سالگي تا 103 سالگي همه استفاده ميکنيم. همه جذب ميشوند. ويژگي ايشان اين بوده است. فوق العاده همت بلند، در سخنرانيهايشان نميگفتند امشب و الآن، براي هميشه، اين نشان ميدهد ما در کارهايمان يک نگاه بلند مدت داشته باشيم که بتوانيم مفيد باشيم و خدمت رسان به ديگران باشيم. انشاءالله...
شريعتي: چقدر خوب است آدم به گونهاي زندگي کند که برکات وجودياش همينطور استمرار داشته باشد و نسلهاي آينده بتوانند از آن استفاده کنند. نمونههايش مرحوم حاج آقاي فلسفي بود که اين کتابهاي گفتار فلسفي بسيار کتابهاي خوبي است. براي تهيه کتابها 20000303 پيامک ارسال کنيد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق کريم اهلبيت کرامت واقعي نصيب ما بگردان. به حق امام حسن مجتبي(ع) عيدي ما را آمرزش گناهان پيش از عيد فطر نصيب ما بگردان. به حق محمد و آل محمد هرگونه گرفتاري در هر خانه و خانوادهاي و در هر جمعي هست، در کل کره زمين برطرف بگردان. پيش از عيد فطر ما را ببخش، تنفر از گناه، عشق به عبادات نصيب ما بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي:
لنگر حلم تو اي کشتي توفيق کجاست *** که در اين بحر کرم غرق گناه آمدهايم
شب ميلاد امام مجتبي بر شما مبارک باشد. کمکم به شبهاي قدر نزديک ميشويم و صداي پاي شبهاي قدر را ميشنويم. شايد چهار روز تا اولين شب قدر فرصت باقياست. انشاءالله قدر تمام اين لحظات را بدانيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»